مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۶۱.
۱۶۲.
۱۶۳.
۱۶۴.
۱۶۵.
۱۶۶.
۱۶۷.
۱۶۸.
۱۶۹.
۱۷۰.
۱۷۱.
۱۷۲.
۱۷۳.
۱۷۴.
۱۷۵.
۱۷۶.
شرق شناسی
حوزه های تخصصی:
سِر ویلیام جونز (1794-1746) را بیشتر با نظریه خویشاوندی زبان ها می شناسیم و او را از پایه گذاران زبان شناسی مدرن به حساب می آوریم، ولی او از شخصیت های مهم در شرق شناسی انگلیسی است و به همراه دیگر شرق شناسان بریتانیایی از جمله وارن هِیستینگز و هنری تامِس کُلبروک، در سیاست گذاری آموزشی و فرهنگیِ کمپانی استعماریِ هند شرقی مسئولیت داشت. جونز در سال 1771 کتاب دستور زبان فارسی را منتشر کرد که در آن زمان یکی از بهترین متون دستور زبان به انگلیسی درباره زبانی شرقی بود. این اثر، که با استقبال بسیار خوبی روبرو شد، الگویی را در دستور زبان نویسی ارائه کرد که زبان شناسان بعدی از آن پیروی کردند. شهرت جونز در این دوران به اوج خود رسیده بود و در محافل علمی، «جونز شرقی» یا «جونز پارسی» معروف حضور همگان بود. البته، کتاب راهنمایی که جونز چندین سال برای تهیه اش کوشید با اهداف استعماری بزرگ تر پیوند خورده است و ما باید در کنار خدمات جونز به دانش پژوهی در حوزه زبان ها و ادبیات های شرقی، به بافت بزرگ تر سیاسی و اقتصادی هم توجه کنیم و از نمودهای مختلف امپریالیسم غافل نشویم. نوشتار حاضر می کوشد نقش جونز را در مقام شرق شناسی بریتانیایی بررسی کند.
از ذات گرایی تا پیوندگرایی تاریخی: سهم شرق در سامان نظری تحلیل تمدنی از منظر جامعه شناسی تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش سیاست نظری بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
261-295
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار سعی می کنیم تا نشان دهیم که چارچوب روشی «ذات گرایی تاریخی» (نفی غربی و مفصل بندی خود به عنوان دیگریِ غربی) که مبنای مفهوم پردازی برخی محققان ایرانی از جغرافیای شرق در برابر جغرافیای غرب است، نتیجه ای جز بازتولید چرخه شوم چارچوب های نظری دوگانه «شرق شناسی» و «اروپامحوری» در تحلیل تمدنی ندارد. پرسش اساسی آن است که چطور در زمانه تسلط نظم تمدنیِ مدرنیته غربی، ما غیر غربیان می توانیم بر مبنای ویژگی های تاریخی و جغرافیایی خود سخن گفته، نظم تمدنی خود را مفصل بندی نماییم؟ فرضیه این پژوهش در پاسخ به این پرسش بنیادین، آن است که یک سوژه غیر غربی نمی تواند راه حل «دیگریِ» بودن نظم تمدنیِ مدرنیته غربی را در قالب «ذات گرایی تاریخی» پیش گیرد. استراتژی ذات گرایانه، فرجامی غیر از بازتولید همان مفردات شرق شناسی دانشگاهی غربی به عنوان ماهیت تاریخی شرقی ندارد. برعکس، یک سوژه غیر غربی، زمانی می تواند بر مبنای مفردات تاریخی و جغرافیایی جوامع خود، نظم تمدنی اش را شکل دهد که از یک میراث مشترک جهانی که پیونددهنده او با سوژه غربی است، در قالب یک «پیوندگرایی تاریخی» برای سخن گفتن استفاده کند. یافته های این مقاله نشان می دهد که «جامعه شناسی تطبیقی مبتنی بر تحلیل تمدنی» ساموئل آیزنشتاد متاخر، کاربست پذیرترین نظریه برای بررسی این ادعاست. این نظریه، در عین حالی که از میراثی مشترک به عنوان «شرایط امکانی نظم تمدنی» در تاریخ جهانی سخن می گوید، بر کثرت گرایی «صورت بندی های متمایز نظم ِ تمدنی» و فقدان یک نظم تمدنی هژمونیک در تاریخ جهانی که مدعی «مشروعیت» باشد، تأکید دارد. این نوشتار، چارچوب مفهومی «پیوندگرایی تاریخی» را جایگزین «ذات گرایی تاریخی» در کتاب «آسیا در برابر غرب» شایگان ارائه می دهد. منظور از «پیوندگرایی تاریخی»، بیان یک رابطه «تکاملیِ تک خطی» بین جوامع غربی با غیر غربی نیست که جوامع غیر غربی باید و لاجرم همان مسیر جوامع غربی را در مفصل بندی صورت بندی اجتماعی خود طی کنند؛ بلکه برعکس، «پیوندگرایی تاریخی» به دنبال یک «تاریخ جهانی بدون مرکز» است که غربی و غیر غربی بر مبنای یک میراث مشترک و پیوندگرایانه، هر یک بر مبنای مفردات تاریخی و جغرافیایی جوامع خود، به صورت مستقل سخن بگویند و صورت بندی های متمایز و متفاوتی از نظم تمدنی را در سطح تاریخ جوامع خود تولید کنند. به بیانی «پیوندگرایی تاریخی»، یک «وحدت در عین کثرت» است. روش این مقاله، تاریخ ایده ها یا تاریخ تفکر مبتنی بر رویکرد جامعه شناسی تطبیقی و روش گردآوری داده ها، رجوع به منابع اصیل نظریه پردازان نظم تمدنی است.
نخبگان خاورمیانه ای، سوژه های برساخته نظم بین الملل اروپامدار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
540 - 519
حوزه های تخصصی:
پس از امواج استقلال طلبی پساجنگ جهانی دوم، نظم بین الملل موجب ایجاد شکاف روزافزون میان کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته شده است. نخبگان سیاسی و فکری خاورمیانه نیز مانند دیگر مناطق کم توسعه جهان، به عنوان «سوژه هایی» که در پی ایجاد تغییر در موقعیت این کشورها در نظم جهانی و بهبود وضع آنها بودند، وارد کارزار شدند. این «سوژه ها» بیش از آنکه عاملیت مستقل داشته باشند، خود محصول گفتمان های اروپامدار به ویژه گفتمان نوسازی و توسعه و مارکسیسم بودند که نظم جهانی را تشکیل می دادند. هدف اصلی این مقاله پاسخ دادن به دو پرسش پژوهشی زیر است: 1. چگونه گفتمان های برآمده از نظم بین الملل اروپامدار قوام یافته اند؟ 2. چرا نخبگان ضداستعمار این منطقه با وجود مخالفت با چنین رویکردی، در نهایت زیر سیطره نگاه اروپامدار قرار گرفتند و به سوژه-موقعیت بدل شدند؟ در فرضیه پژوهش استدلال می شود که دیدگاه اروپامداری و شرق شناسی در میان نخبگان و روشنفکران خاورمیانه با وجود رویکرد ضداستعماری آنان به بازتولید رویه های اروپامدار در کشورهای منطقه منجر شده است. با استفاده از چارچوب نظری پسااستعمارگرایی به ویژه اندیشه های ادوارد سعید و گایاتری اسپیواک به تحلیل گفتمان نخبگان شرق اسلامی که از 1960 تا 1970 به دنبال جبران پس افتادگی بودند، می پردازیم. یافته های پژوهش نشان داد که حتی نخبگان ضداستعماری در این دو دهه، با همه تلاش های پیگیر خود حاملان نظمی شدند که در قالب گفتمان مسلط خود را آشکار می ساخت.
نقد دیدگاه شارل ویرولود درباره حضرت فاطمه زهرا (س)
حوزه های تخصصی:
سیره شناسی و پژوهش در باورهای دینی و مقدسات مسلمانان از مهم ترین بخش های اسلام شناسی به شمار می رود که از قرن شانزدهم با مطالعه بر روی متون اسلامی سده نخست هجری در فرانسه آغاز شد. زندگی پیامبر اکرم (ص) و خاندان وی از بخش های محوری این دسته از مطالعات به شمار می رود که در ادبیات مطالعاتی مغرب زمین به مطالعات «سیره» شهرت دارد. شارل ویرولود در قامت باستان شناسی مشهور، پس از بازدید از ایران و آشنایی با مذهب تشیع، به مطالعات شیعه شناسی نیز علاقه مند شده و دست به تألیف در این باب زده است. در این مقاله، به روش تحلیل محتوای کیفی به تبیین و نقد شیعه شناسی او، خاصه دیدگاه های او درباره حضرت زهرا از خلال مقاله اش تحت عنوانِ «اسطوره فاطمه، دختر محمد (ص)» پرداخته ایم. بازخوانی اثر ویرولود نشان می دهد او در غیر حوزه تخصصی خویش وارد شده و درنتیجه، در روش مطالعه و تحقیق، استفاده از منابع و تکیه بر تحلیل ها، تبیین ها و پیش فرض ها دچار اشکال جدی است. گواه این امر تکیه زیاد او بر نقل های عامیانه شیعه، به جای مراجعه به متون دسته اول این مکتب است؛ مسئله ای که همراه با تحلیل های عجولانه، سطحی و مبتنی بر پیش فرض های ذهنی، اثرش را در زمره آثار غیرعلمی و دسته چندم در شیعه شناسی قرار داده است.
تحلیل سندی پیوندهای «انجمنِ آسیاییِ» پاریس با اعضای ایرانی آن (1237- 1340ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گنجینه اسناد سال ۳۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۳۱)
126 - 150
حوزه های تخصصی:
هدف: یافتن ردِّپایی از ایرانیانِ عصر قاجار در انجمن علمی شرق شناسی فرانسه که به نام «انجمن آسیایی» (La Société Asiatique) پاریس شهرت دارد.روش/رویکرد پژوهش: این پژوهش مبتنی بر روش تحقیق تاریخی براساس گردآوری یافته ها و وارسی و مقایسه تطبیقی و تحلیلی اطلاعات نشریه آسیایی (Le Journal Asiatique) و یافتن مستندات روابط میان انجمن آسیایی و اعضای ایرانی آن در نشریه مذکور انجام شده است.یافته ها و نتیجه گیری: صرف نظر از مناسبات سیاسی رجال دوره قاجار با کشورهای اروپایی و به ویژه فرانسه، که در زمان های مختلف دستخوش تغییر می شد، ارتباطات رجال سیاسی ایران و هم چنین ایرانیان اهل فرهنگ و ادب با انجمن آسیایی پاریس پیوسته برقرار بود. این امر نشانه اهمیت فرایند شکل گیری روابط نهادینه شده در حوزه علم و معرفت جدید در داخل و خارج از ایران بود.
از نجیب زادۀ وحشی تا مرد هزاره: تاریخ نگاری مطالعات نوین غربیان دربارۀ امپراتوری مغول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأسیس امپراتوری مغول به عنوان بزرگ ترین امپراتوری پیوسته تاریخ، تأثیر عمیقی بر مناطق فتح شده برجای نهاد و در بسیاری از آن ها مشخصه پایان یک عصر تاریخی بود. مطالعات نوین امپراتوری مغول از زوایای متعارضی شامل تاریخ، سیاست، فرهنگ و تأثیر مغولان بر جهانی است که فتح کرده بودند. ازآن جایی که بررسی امپراتوری مغول، عمری سی صد ساله دارد، مسئله ای درباره تفاوت های رویکردی و روشی طرح می شود که در بررسی امپراتوری به کار رفته اند. بررسی تاریخِ تاریخ نگاری حاضر با قراردادن آثار پژوهشی امپراتوری مغول در بافتار تاریخی و سیاسی دوره ای که نوشته می شدند، به صورت بندی فرایند تحولات روشی و فکری ای پرداخته که در مطالعه تاریخی امپراتوری به کار رفته اند. یافته های مقاله نشان می دهد که از انتشار نخستین آثار تاریخی در سده هجدهم، روایت غیر نقادانه مبتنی بر وحشی گری مغولی که با ایده شهریار روشنگر ترکیب شده بود، قرائت اصلی را تشکیل می داده است. در عین حال در سده بیستم، تاریخ نگاری مارکسیستی شوروی بر مناسبات طبقاتی و تحول اجتماعی مغولان دست می گذاشت. هم زمان با فروپاشی شوروی، آثار جدیدی در بریتانیا و آمریکا نوشته شدند که با موج جهانی شدن و نفی قرائت های مبتنی بر تخریب مغولی در آثار پیشین، به بررسی تبادلات جهانی و ادغام فرهنگی و اقتصادی و شکل گیری تجارت بین المللی در امپراتوری مغول پرداختند. مقاله تاریخ نگارانه حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی و با حفظ خط زمانی، رویکردها و روش هایی را ارزیابی می کند که در سی صد سال گذشته در مطالعه امپراتوری مغول به کار گرفته شده اند و به ارائه یک صورت بندی نقادانه از آن ها می پردازد.
بحثی در مورد ایران شناسی یا ایران پژوهی
منبع:
مطالعات ایران شناسی سال ۱ پاییز ۱۳۹۴ شماره ۱
15 - 22
حوزه های تخصصی:
استفاده از واژه ایران شناسی چنان متداول شده است که دیگر نیازی به بررسی این عبارت دیده نمی شود؛ حال آنکه واکاوی ریشه کلمات در هر دانشی و بیان تاریخچه آن از سؤالات اصلی درباره چیستی کلیه علوم است. این مقاله با طرح پرسش هایی در این خصوص درصدد بررسی معنای ایران شناسی، تاریخچه آن و نیز طرح پیشنهادهایی درباره یافتن روش درست برای تحقیقات ایران شناسانه است. نویسنده در عین حال بر این موضوع تأکید دارد که محقق ایرانشناس باید با درنظر گرفتن معنا و تاریخچه ایران شناسی از یک جانبه نگری متداول در پاره ای از مطالعات ایران شناسی در گذشته پرهیز کند؛ تحقیقات درست را از نادرست تشخیص دهد تا از ره آورد آن به ایران شناسی علمی دست یابد.
تأملی درباره دانش ایران شناسی در ایران
منبع:
مطالعات ایران شناسی سال ۱ پاییز ۱۳۹۴ شماره ۱
23 - 31
حوزه های تخصصی:
نوشته حاضر مروری کوتاه است، بر ایران شناسی در داخل و خارج کشور. با گذشت چند دهه از تحقیق و مطالعه بر روی مباحث ایران شناسی، همچنان لزوم توجه علمی و نظام مند به این شاخه از علم به شدت احساس می شود و هنوز موضوعات تحقیق نشده بسیاری در این عرصه وجود دارد. در حوزه تعاریف و مسائل ایران شناسی نیز ابهامات جدی دیده می شود که باید مورد توجه قرار گیرد؛ مسائلی مانند پیوند یا انفکاک ایران شناسی و شرق شناسی، درک مقاصد اولیه (و حتی مسائل کنونی) ایران شناسی خارجی، چگونگی بهره گیری از یافته ها و دستاوردهای ایران شناسان و لزوم استقلال تحقیقات ایران شناسی داخلی از روش ها و دستاوردهای پژوهش های ایران شناسی و ایران شناسان غربی... در این پژوهش، رویکردی نقادانه برای این عرصه پیشنهاد شده و در عین حال تأکید شده است که نمی توان بر تمام پژوهش های محققان غیر ایرانی خط بطلان کشید؛ اما در تحقیقات جدید درباره ایران، محقق بومی بهتر است در مطالعات خود وجوه مختلف را در نظر گیرد. از سوی دیگر توجه به مطالعات ایران شناسی، مشروط به آنکه با راه و روش علمی انجام شود، برای هموارتر کردن مسیر تقویت هویت ملی و فرهنگی مطرح شده است.
پرسش ها و چالش های پیش روی ایران شناسی
منبع:
مطالعات ایران شناسی سال ۱ پاییز ۱۳۹۴ شماره ۱
126 - 136
حوزه های تخصصی:
سخن گزافی نیست اگر گفته شود، تمام علومی که اکنون به عنوان شاخه ای از علم، در مفهوم Science جایگاه دانشگاهی و نهادینه شده ای دارند، برای اثبات علم بودنشان به تناسب پیدایش و سیر تاریخی خود بارها مورد نقد و بررسی قرار گرفته اند. در این راه پرفراز و نشیب، علوم انسانی مسیر ناهموارتری را طی نموده و بیشتر مورد انتقاد و واکاوی قرارگرفته تا به جایگاه کنونی خود رسیده اند. با وجود این درباره رشته، حوزه یا گرایش ایران شناسی، بعنوان شاخه ای از علوم انسانی، این نقد و بررسی ها انجام نشده و این رشته از علوم انسانی برای یافتن جایگاه علمی خود سخت نیازمند این کنکاش هاست. نویسنده در این مقاله با طرح برخی پرسش ها و چالش های موجود درباره ایران شناسی و مسائل آن، تلاش کرده است، گامی اولیه در وادی نهادینه کردن علم ایران شناسی بردارد و امید دارد با یافتن پاسخ مورد قبول، در آینده ای نزدیک بتوان جایگاه علمی ویژه ای را برای آن تعریف کرد.
معرفی فرهنگ، زبان و ادبیات ایران در کشورهای آلمانی زبان
منبع:
مطالعات ایران شناسی سال ۲ بهار ۱۳۹۵ شماره ۲
139 - 154
حوزه های تخصصی:
محور اصلی مقالة حاضر، معرفی آثار فرهنگی و ادبی ایران در کشورهای آلمانی زبان؛ یعنی آلمان، اتریش و سوییس است. مطالعه درباره ایران، ابتدا با تحقیقات شرق شناسی آغاز شد و در ادامه مطالعه ادبیات ایران در این کشورها، در ردیف مشغله اصلی ایران شناسان آلمانی قرار گرفت؛ بطوری که هم اکنون، کشور آلمان مهمترین مرکز ایران شناسی در اروپا بشمار می رود. ایران و آلمان مشترکات فرهنگی فراوانی با یکدیگر دارند؛ هر دو از یک تبارند و از لحاظ زبان به خانواده زبان های هند و اروپایی تعلق دارند. براساس نتایج حاصل از این تحقیق (که مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای است)، بیشترین تلاشها در زمینه ترجمه و چاپ آثار ادبی و کلاسیک و عرفان ایران، شناخت خط و زبان و همچنین زبان شناسی و تاریخ ایران صورت گرفته است تا جایی که امروزه حاصل تلاش دانشمندان ایران شناس آلمانی زبان، در زمره مهمترین منابع و مآخذ، برای تحقیقات ایرانی بشمار می روند.
جایگاه زبان و فرهنگ ایران در ایران شناسی قرن بیستم آلمان
منبع:
مطالعات ایران شناسی سال ۲ پاییز ۱۳۹۵ شماره ۳
9 - 21
حوزه های تخصصی:
ایران شناسی در کشور آلمان دارای سابقه ای طولانی است. محققان آلمانی، بویژه در پایان قرن نوزدهم و قرن بیستم میلادی، تحقیقات وسیعی در حوزه ایران شناسی انجام داده و آثار متعددی را منتشر کرده اند. در این مقاله به دو مجموعه از آنها (یکی در بین سالهای 1895 - 1904 .م، توسط ویلهلم گایگر و ارنست کوهن و دیگری در سال 1989 .م، توسط رودیگر اشمیت) اشاره شده است. جستارهای هر دو کتاب را می توان، به نوعی برآیند فعالیت های علمی و پژوهشی محققان آلمانی درباره ایران در محورهای زبانی، ادبی، تاریخی و فرهنگی درباره ایران دانست. تحقیقِ پیش رو برآن است تا با بررسی اجمالی آثار یاد شده، ابعاد زبانی و فرهنگی ایران را در این دو مجموعه منتشر شده، نمایان سازد و جهت گیری موضوعی مطالعات ایران شناسان آلمانی را مشخص کند. هدف از انجام این پژوهش بیان فراز و فرود فعالیت های علمی و پژوهشی درباره جایگاه زبان و فرهنگ ایران در ایران شناسی قرن بیستم آلمان و نیز یافتن زمینه ای مناسب برای مقایسه مطالعات ایران شناسی، توسط ایران شناسان به زبان آلمانی، انگلیسی و فرانسوی است. از سوی دیگر شناخت ابعاد و موضوعات پژوهش های ایران شناسی در خارج از ایران، می تواند در جهت گیری تحقیقات ایران شناسی در داخل کشور نیز مؤثر باشد.
نقش و نگار ایران بر تار و پود چکامه های پاول فلمینگ (قرن هفدهم میلادی)
منبع:
مطالعات ایران شناسی سال ۳ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۶
55 - 77
حوزه های تخصصی:
هنگامی که نام یک سرزمین و توصیف آن در آثار یکی از نامدارترین شاعران سرزمین دیگر نمایان می شود، به امری قابل توجه و حائز اهمیت مبدل می گردد. توصیف ایران در اشعار پاول فلمینگ نمونه ای از این دست است. پاول فلمینگ، شاعر بلندآوازه دوره ادبی باروک آلمانی در قرن هفدهم، به همراه یک هیئت بازرگانی از ایالتی در شمال آلمان، آهنگ سفر به ایران کرد. وی در طول مدت اقامتش در ایران که هفده ماه به طول انجامید، تلاش کرد برخی از مشاهدات خویش و نیز اتفاقاتی را که در طی این مدت برای وی و همراهانش رخ داده و همچنین برداشت خود از ایران زمین را با ظرافت و ذوق شاعرانه اش در قالب چکامه هایی به زبان آلمانی و به زبان لاتین بیان نماید. وی علاوه بر اینکه بارها به نام ایران، شهرها و طبیعتش اشاره نموده، از پیشینه تاریخی و باستانی و برخی از چهره های سرشناس ایران نیز سخن به میان آورده است. نگارنده نوشتار حاضر تلاش نموده ایران و توصیف آن را در میان برخی از چکامه های پاول فلمینگ که به زبان لاتین سروده شده است، مورد بررسی و واکاوی قرار دهد.
نام و نشان ایران در چکامه های پاول فلمینگ (قرن هفدهم میلادی)
منبع:
مطالعات ایران شناسی سال ۴ بهار ۱۳۹۷ شماره ۸
49 - 72
حوزه های تخصصی:
زمانی که نام یک سرزمین و ویژگی هایش در اشعار یکی از پرآوازه ترین شاعران سرزمین دیگر پدیدار شود، آن توصیفات اهمیت قابل توجهی پیدا می کند. وصف ایران در اشعار پاول فلمینگ نمونه ای از این دست است. پاول فلمینگ، شاعر بلند آوازه دوره ادبی باروک آلمانی، در قرن هفدهم به همراه یک هیئت بازرگانی از ایالتی در شمال آلمان آهنگ سفر به ایران کرد و در طول مدت اقامتش در این سرزمین که هفده ماه به طول انجامید، تلاش کرد برخی از مشاهدات خویش و اتفاقات رخ داده در این دوره را با ظرافت و ذوق شاعرانه در قالب چکامه هایی به زبان آلمانی و زبان لاتین بیان نماید. وی، علاوه بر اینکه بارها به نام ایران، شهرها و طبیعتش اشاره نموده، از پیشینه تاریخی و باستانی و برخی از چهره های سرشناس ایران نیز سخن به میان آورده است. نگارنده نوشتار حاضر تلاش نموده ایران و توصیف آن را در میان برخی از چکامه های پاول فلمینگ که به زبان لاتین سروده شده است مورد بررسی و واکاوی قرار دهد.
زمانه پسااستعماری و بازاندیشی در هویت ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی نهادهای اجتماعی دوره ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۳
239 - 263
حوزه های تخصصی:
اهداف: هدف پژوهش حاضر، بررسی رهیافت پسااستعماری و ظرفیت سنجی امکانات نظری آن برای بازاندیشی و تأمل در هویت ایرانی در دوران معاصر است. روش مطالعه: مطالعه حاضر از نوع کیفی و بر اساس تحلیل انتقادی و مقایسه ای نظریه پسااستعماری با تأکید بر هویت و در خصوص مسائلی که در دوران متأخر هویت ایرانی را همپای دیگر جوامع به موضوعی مسأله ساز تبدیل کرده، است. گستره مطالعه نیز با نگاهی به مهم ترین ابعاد نظریه پسااستعماری، بخشی از آرا و نظریات مهم در حوزه هویت معاصر در ایران را که از حیث دغدغه های مشترک قابل تطبیق و مقایسه هستند، دربرمی گیرد. یافته ها: با آنکه ایران جزو معدود کشورهایی است که به طور مستقیم مستعمره نشده، فارغ از معضلات دوران استعمار نبوده و در هویت یابی دوران اخیر کمابیش با همان معضلاتی مواجه بوده که در رهیافت پسااستعماری مطرح شده اند. نظر به هویت چندلایه و نسبت همواره بغرنج ارتباط آن ها، موضوع مهم در این مطالعه، کیفیت برقراری نسبتی بین اجزای هویت ایرانی با یکدیگر از یک سو و در عین حال، مواجهه با دیگری در وضعیت جدید است. نتیجه گیری: بر اساس رویکرد پسااستعماری، بازتعریف هویت ایرانی مستلزم بازاندیشی نوینی در اقتضائات هویتی نوظهوری است که از سویی نیازمند اتخاذ موضعی نقادانه در قبال سیطره مفروضات گفتمان شرق شناسی و تمایل منفعلانه نسبت بدان بوده و در عین حال، باید تلاش نماید از گرایش به قطب سلبی محتمل در این خصوص یعنی بومی گرایی واکنشی و منفعلانه نیز اجتناب ورزد. بدین ترتیب در متن زمانه و زمینه پسااستعماری به دور از دوگانه سازی های ذاتی معرفتیِ، امکان طرح تأسیس نظام دانایی جدیدی بر اساس باور به برساخته بودن و نیز ترکیبی و به اصطلاح هیبریدی بودن هویت مسأله مهم بازتعریف هویت ایرانیان در دوران جدید است به ویژه اینکه چنین بازاندیشی جدیدی برای تعامل فعالانه در جهان کنونی و اتخاذ موضعی فراتر از حبّ و بغض های تاریخی ضرورت دارد.
رد ادّعای مستشرقان مبنی بر تأثیرپذیری اسلام از ادیان پیشین در تدوین احکام خود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این مقاله به بررسی شبهه اقتباس در دایره المعارف اسلام پرداخته است. دایره المعارف اسلام در بسیاری از مداخلش تلاش دارد اثبات کند منشأ بسیاری از احکام اسلام، ادیان قبلی مانند یهودیت و مسیحیت است و با اثبات چنین مدّعایی، اصالت احکام و دستورات اسلام را زیر سؤال می برد. روش: در این مقاله بر مبنای روش تحلیل گفتمان، به مداخل مختلف دایره المعارف که به چنین مدّعایی پرداخته اند، رجوع و ادّعای آنها شرح داده شده است. یافته ها: مستشرقان یهودی از دو جهت به شبهه اقتباس توجه می کنند: نخست اینکه آنها نیز مانند مستشرقان غربی از هر شبهه ای که به تضعیف جایگاه اسلام منجر شود استقبال می کنند و تلاش می کنند بی اعتباری این دین را نشان دهند. از سوی دیگر کوشش دارند ریشه اصلی دین اسلام را نیز یهودیت معرفی کنند. از این روست که شبهه اقتباس، یکی از مؤلفه های گفتمان یهودی به شمار می آید. نتیجه گیری: طرفداران شبهه اقتباس تلاش دارند اثبات کنند اسلام دارای ریشه های یهودی است و از خود اصالتی ندارد. از این رو پرداختن به این بحث برای تبیین ابعاد مختلف اقتباس و نقش گفتمان یهودی در طرح و گسترش آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بسیاری از مستشرقان معتقدند دینی که پیامبر اکرم(ص) آورد، دینی نبود که منشأ الهی داشته باشد. بر اساس دیدگاه آنان، پیامبر به دلیل نبوغ بالایی که داشت توانست به این مهم دست پیدا کند. از این رو، مستشرقان غربی معتقدند قرآن محتوا را از تورات و انجیل دریافت کرده، ولی در فرمت جدید، آن را بیان کرده است.
کلیشه سازی و سیاست های بازنمایی شرق: بررسی انتقادی نمایشنامه کمبوجیه (1569) اثر توماس پرستن و صوفی (1641) اثر جان دنهام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف نوشتار حاضر بررسی انتقادی دو نمایشنامه کمبوجیه (۱۵۶۹) اثر توماس پرستن و صوفی (۱۶۴۱) اثر جان دنهام بر مبنای آرای ادوارد سعید است. با بررسی این دو اثر، که تا به امروز در کشور ما به آن ها پرداخته نشده و به نوعی ناشناخته اند، می توان گفتمان غالب سیاسی و فرهنگیِ انگلستان را در دوران رنسانس تحلیل کرد، دورانی که سرآغاز سیاست های توسعه طلبانه این کشور به شمار می آید. پرستن و دنهام نیز مانند اکثر نویسندگان زمان خود، با کلیشه سازی از شرق و مردم آن به دیگری سازی روی آوردند زیرا دانش شان از شرق عینی و بی واسطه نبود و صرفاً بازتولید تصویرسازی های کلیشه ایِ متن های پیشین (به ویژه سفرنامه ها) بوده است؛ آنان با معرفی نادرست شرق به عموم مردم، آگاهانه یا ناآگاهانه با گفتمان سیاسی و فرهنگیِ برتری جویانه کشور خود همراه شدند. این نوع دیگری سازی ها در فرهنگ و ادبیات ذهن مردم را برای توسعه طلبی و استعمارگری آماده می ساخت. با بهره گیری ازخوانش کنترپوانی (چندنوایی) که ادوارد سعید معرفی کرده است می توانیم به رابطه آثار ادبی با دینامیسم قدرت پی ببریم.