مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
اوستا
حوزههای تخصصی:
بررسی ویژگیهای دیالوگ در ریگ ودا و اوستا نشان دهندهی گونه ای از دیالوگ به نام دیالوگ فلسفی است که مترادف عدم خشونت است . محقق معتقد است ریشهی اولیهی شکل گیری دیالوگ دراماتیک بر پایهی دیالوگ فلسفی است، یعنی نوعی سیالیت و جریان معنا بین دو سوی رابطه وجود دارد که از رهگذر این ارتباط، فهم و درکی نو پدیدار میشود. این دو سویه بودن ارتباط و بیان دیدگاه ها باعث سهیم شدن در تولید اطلاعات میشود که اساس دیالوگ دراماتیک را تشکیل میدهند. در دیالوگ فلسفی فضای سیال گفتگویی منجر به ایجاد آواهای چند گانه شده و تلاش برای ادراک و فهم دیگری چشم انداز جدیدی را در گفتگو ایجاد کرده و نوعی فهم فعال پدیدار میشود که نتیجهی اختلاط بینش های متفاوت است. در اوستا چشم انداز جدید و معناسازی کمتر بوده بر خلاف مرزهای سیال ریگ ودا دارای مرزهای قاطع و مشخصی است. در این پژوهش دو سرود یسنه هات 29 گاهان و تیر یشت از اوستا و سرود 183 از ماندالای دهم و سرودهای 125 و 165 از ماندالای اول ریگ ودا بررسی میشوند تا ریشه های شکل گیری گفتمان مدرن و دیالوگ دراماتیک را بر اساس دیالوگ فلسفی پیگیری نماید.
پژوهشی در زمینه اساطیر مشترک ایران و هند(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
همواره در ذهنم این کلمات خطور می کند که چرا نگاه و دیدگاه ما کمتر بسوی شرق است و بیشتر به غرب و غربیان می اندیشیم؟ درحالی که اصل و ریشه و بنیاد کهن ما نشات گرفته از شرق و سرزمین های خاوری پیرامون ایرانشهر است.هندیان از هزاران سال پیش به علت هم نژادی و بسیاری از آداب و رسوم و سنت های مشترک بیشتر با ما انس و الفت دارند تا مناطق غربی سرزمین ما.هنوز در کتابخانه ها و مراکز فرهنگی شبه قاره هند، هزاران جلد نسخ خطی بزبان فارسی موجود است که بسیاری از آنها را نتوانسته ایم ویا نخواسته ایم مورد بررسی و مطالعه قرار دهیم. درحقیقت آنقدر قند پارسی به بنگاله رفته است که مایه تحسین و اعجاب همگان است. گفتنی است که در مورد مناسبات تاریخی و فرهنگی دو ملت کهنسال ایران و هند پژوهش های ارزشمندی تاکنون از سوی اندیشمندان دو کشور ارایه شده است. نگارنده تا حد امکان به برخی از آنها با دقت نگریسته و در واقع خوشه چینی کرده است.
بررسی جایگاه اصل برائت در ادیان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش تلاش برآن است تا در مورد جایگاه اصل برائت در ادیان پردازش گردد و دیدگاه چهار دین یهود، زرتشت، مسیحیت و اسلام که تعالیم توحیدی آنها نسبت به ادیان دیگر بارزتر است، نسبت به اصل برائت، بیان گردد. اصل برائت به این معنا که تا زمانی که اتهام شخص ثابت نشده باید بی گناه فرض شود و هیچ وظیفه ای در اثبات بی گناهی خود ندارد. به جز دین زرتشت که نتیجه آزمایش و نیرنگ صحت انتساب اتهام به متهم را روشن می کند، در ادیان یهود، مسیحیت و اسلام پذیرفته شده است.
جمشید در منشور اساطیر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
اسطوره، داستان تاریخ مقدس آفرینش است و با زبانی نمادین از آغاز شکل گیری فرهنگ و تمدن در جوامع انسانی حکایت می کند. از طرفی اسطوره نوعی جهان بینی برای درک فلسفه هستی است و امکان ارتباط بشر اولیه را با عالم بالا فراهم می کند. روش های اسطوره سازی با نمونه برداری از روایات کهن، ادغام عناصر اساطیری و استفاده از عناصر اقوام همجوار یا دگرگونی بنیادی اسطوره صورت می گیرد.شخصیت جمشید، در گذر زمان هم چون نام او درخشان است و از پس منشور اساطیر هرگاه جلوه خاصی می یابد. در اساطیر هندی، اسطوره آفرینش و مرگ، محسوب می شود و مقامی همسان با خدای «وارونه» دارد. در گاهان، اسطوره شهریاری و پهلوانی است و در اوستای جدید، با نجات بشر از سرمای مهر کوشان، اسطوره تجدید حیات می شود.دردوران اسلامی، با الهام از اساطیر سه گانه قدیم، جشن آیینی نوروز به جمشید منسوب می گردد. وی بنیان گذار معماری، پزشکی و نساجی و موسس جامعه مدنی معرفی می شود.حکیم ابوالقاسم فردوسی نیز علاوه بر بهره گیری از منابع قدیم، نظری مشابه با دانشمندان دوره اسلامی دارد
گشتاسب، هوتوس/ کتایون از اوستا تا شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گشتاسب، از پادشاهان نامدار کیانی است. او براساس منابع زرتشتی، گسترنده دین بهی و پادشاهی پسندیده است. همسر او در اوستا و متون پهلوی، هوتس نام دارد که دختری ایرانی و از نژاد نوذر دانسته شده است. اما تفاوتهای آشکاری میان شخصیت گشتاسپ و همسرش در اوستا و متون پهلوی با آنچه در شاهنامه فردوسی درباره این شخصیتها آمده است، وجود دارد. در شاهنامه، گشتاسپ چهره ای منفی دارد. همچنین برخلاف این متون، نام همسر او در شاهنامه، کتایون است که طی سفر گشتاسپ به روم ماجرای پیوندشان شکل می گیرد. در این مقاله سعی شده است تا ضمن معرفی شخصیت گشتاسپ و همسرش به بررسی دوگانگیهای میان متون مختلف از اوستا تا شاهنامه پرداخته شود.
کردارشناسی گرشاسپ در گذاراز اسطوره به حماسه و تاریخ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گرشاسپ از روزگار اوستا تا دوران تدوین متون تاریخی کهن و حماسه¬های ملّی ایران، مسیری دراز آهنگ را پیموده است. اژدها کشی و دیواوژنی و دیگر کردارهای این پهلوان اساطیر کهن ایرانی، بخش مهمّی از مضامین پهلوانی مندرج در اوستا را تشکیل می دهد، امّا با ورود به قلمرو متون ادب پهلوی، بنا به عللی چون پری کامگی و اهانت به آتش، بخشی از فرّ و فروغ اوستایی خود را از دست داده و در ایران عهد اسلامی نیز در اغلب متون تاریخی و حماسه های ملّی - جز گرشاسپ نامه– رنگ باخته است. در این جستار به توضیح و تبیین کردار شناسی گرشاسپ از اسطوره تا حماسه و تاریخ پرداخته و به این نتیجه رسیده ایم که مهم ترین دلایل این رنگ باختگی و حضور کم رنگ گرشاسپ در حماسه های ملّی و متون تاریخی این است که در گذار از اسطوره به حماسه در شاهنامه و اغلب متون حماسی به سه شخصیّت مستقل (سام، نریمان و گرشاسپ) تبدیل و برخی داستان-های رستم جایگزین اساطیر گرشاسپی شده است. بعلاوه سیمای گناهکارانه گرشاسپ (پری کامگی، اهانت به آتش مقدّس و خوارداشت آیین مزدیسنا) در برخی متون پهلوی، جهان پهلوانی دربار ضحّاک در گرشاسپ نامه و برخی متون تاریخی، و تلاش فردوسی برای جاودانه کردن رستم به عنوان جهان پهلوان و نگهداشت نظم و وحدت داستانی شاهنامه، از دلایل مهمّ این رنگ باختگی است.
جستاری پیرامون «همای»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
همای مرغ استخوان خوار معروفی است که در راسته شکاریان قرار می گیرد. شهرت این پرنده در ادبیات فارسی براساس جایگاه اسطوره ای آن است؛ آنچنان که سایه این پرنده بر سر هر کس می افتاد او را سعادتمند می دانستند و حتی وی را پادشاه می کردند. در علم پرنده شناسی این پرنده را در خانواده کرکس ها قرار داده اند. هما (هومیا یا هوما یا هومیه و یا هومایه) در اوستا به معنای (خجسته) آمده و در شاهنامه از درفش (همای پیکر) یاد شده است. همچنین در اوستا از مرغی به نام «مرغ وارغن» نام برده شده، که فرّ به صورت این پرنده از پیکر جمشید جدا گردیده است. مرغ «وارغن» را برخی سیمرغ، برخی پرنده ای از جنس شاهین و برخی به پیروی از (وُلف ) شاهین و معین هم یکی از معانی همای را «وارغن» آورده است. مرغ وارغن با سیمرغ افسانه ای خلط شده؛ ولی در حقیقت «مرغ وارغن» همان همای امروزی است. با وجود اینکه همای در فرهنگ ایرانی پرنده ای مشهور است؛ اما نوشته های بسیار اندک و پراکنده ای درباره آن وجود دارد.
اقوام هندوایرانی و سرزمین ایران ویج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
باستان شناسان و تاریخ دانان به دنبال زبان شناسان سال ها در تشخیص قومیت «هندواروپایی» و موطن اولیه آن ها به جست وجو و مطالعه در آثار به جا مانده از این مردم پرداختند. در این مطالعات فرهنگ هایی همچون «آندرونوو» (Andronovo) و «جیحون» در استپ ها و واحه های آسیای مرکزی به اقوام «هندوایرانی» شناخته شدند که احتمالاً در اواخر هزاره چهارم را اوایل هزارة سوم قبل از میلاد، در استپ های آسیای مرکزی از اقوام هندواروپایی جدا شدند و به سمت نواحی آسیای مرکزی جنوبی و افغانستان حرکت کردند. این اقوام پس از سکونت در منطقه ای که بر حسب سنت و روایت اوستا و ریگ ودا (متون باستانی اقوام هندوایرانی) به نام اَریانم وَئِجَه (Airyanəm vaējō) شهرت دارد، در حدود اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول پ م هم زمان با عصر «برنز متأخر» (Late Bronze age) از یکدیگر جدا شدند و در مسیرهای جداگانه ای وارد سرزمین هند و فلات ایران شدند. بر این اساس، در پژوهش حاضر تلاش بر این است که از طریق بررسی در یافته های باستان شناختی و مقایسة آن ها با متن اوستا و به میزان کمتری با متن ریگ ودا مکان تقریبی اَریانم وَئِجَه را تعیین کنیم.
وندیداد ساده (دست نویس اوستایی کتاب خانة ملی ملک تهران*)
حوزههای تخصصی:
دست نویس اوستایی کتاب خانة ملی ملک یکی از نادر دست نوشته هایی است که گلدنر نیز در تصحیح اثر معروف خود از آن استفاده نکرده است. دست نویسی است با ویژگی های خاص گروه هندی که به دست هیربدی هیربدزاده از پارسیان هند به نام داراب پسر رستم در 1102 ی/1732 م پدید آمده است. پزشک و مجموعه دار انگلیسی سمیوئل گایزه (Samuel Guise) سدة 19م آن را از هند به لندن برد. در حراج سال 1812 م به فروش رفت و تا سال 1998 م/ 1377 خ میان مجموعه داران مختلف دست به دست شد و از دسترس پژوهش گران دور بود تا این که در این سال کتاب خانة ملی ملک آن را خرید. مقالة پیش رو با هدف شناخت و معرفی اهمیت این دست نویس و نیز توضیح و تحلیل ساختار وندیداد ساده فراهم آمده است.
نشانه های زیبایی پیکرین در ادب پارسی
حوزههای تخصصی:
در باب نشانه های زیبایی شناختی پیکرین خوبرویان به طور کلی در ادب پارسی و به ویژه شعر دری بسیار می توان گفت. مایه شگفتی است که با همة گستردگی مطلب در ادبیات و تاریخ ما، تاکنون نوشتة مستقلی در این باب فراهم نیامده است. حال آنکه سراسر تاریخ ادب پارسی سخن از حسن و جمال و ستایش زیبایی است. آنچه که گویی آغاز نداشته و البته نپذیرد انجام. نیاکان ما این موضوع را تحت عنوان علم الجمال پی گرفته اند.
در این مقاله ابتدا مطالعات زیبایی شناسی در میان قدما و سپس معاصرین بررسی می شود. آنگاه تلاش خواهد شد که حلقه های مفقودة زیبایی در فرهنگ ایرانیان پیش از اسلام و ادب عرب بازیافته شود. سپس نشانه های زیبایی اساساً «پیکرین» معشوق ادب پارسی و سیر تغییر و تحول این نشانه ها را بررسی خواهد شد. در این مقاله نگارنده تنها با ذکر نمونه هایی چند از زیبایی پیکرین معشوق، درپی یافتن نشانه های محسوس بوده است. تحلیل گسترده، نقد تحلیلی وروابط بینامتنی (intertextuality relationships) نمونه ها، نیز بررسی نشانه های غیرپیکرین زیبایی که در ادب پارسی از آن به «آن» تعبیر رفته است، مجالی دیگر می طلبد.
یکجانشینی و شهر در شاهنامه؛ کنکاشی در مفاهیم بنیادین زبان و اندیشه
حوزههای تخصصی:
برررسی واژة garəmo. Skarana در وندیداد
حوزههای تخصصی:
وندیداد یکی از بخش های پنج گانة اوستای موجود است. برخی از واژه های وندیداد تنها یک بار در اوستا بکار رفته و به لحاظ معنایی دچار ابهام است. در این مقاله تلاش شده تا با بررسی ریشه شناختی و ساختاری یکی از این واژه ها، ابهام موجود در معنای آن برطرف گردد.
بررسی تطبیقی دو سرود کهن مصری و ایرانی (آخناتون و مهر یشت اوستا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امنحوتپ چهارم (=آخناتون)، یکی از نامورترین فراعنه ی مصر، سراینده ی سرود بر جای مانده در کتیبه ها از سده ی چهاردهم پیش از میلاد در ستایش خورشید یا خدای خورشید بوده است. سنگ نبشته ی برجای مانده از او، کهن ترین سنگ نبشته ای است که برای نخستین بار ندای توحید سر داده است. مهر یشت اوستا دومین یشت بزرگ اوستاست که یادگار هزاره ی پیش از میلاد در ستایش خورشید، مهر و یا خدای خورشید است. این مقاله پس از معرفی زندگی آخناتون، به مقایسه ی درونمایه ی نزدیک این دو سرود می پردازد. این مقایسه به این برآورد می رسد که خدای آتون ازلی، خالق و مدبر و نسبتا توحیدی یا وحدت وجودی است، در حالی که ایزد مهر هرچند خورشید نیست و با آنکه در کار آفرینشگری نیست، اما ناظر جهان و حامی و پشیبان راستکرداران است.
گئُوش اوروَن، ساختار ومعنای آن در گاهان از دید دانشمندان غربی و سنت زرتشتی
حوزههای تخصصی:
بازشناسی واژه ها و مفاهیم اوستایی، بویژه گاهان، احتیاج به دانستن قانون های تحول زبان و تخصص در زبان های هم ریشه و هم عرض دارد. از آنجایی که بینش حاکم بر گاهان نوعی تفکر و نگرش به جهان هستی و راه های رسیدن به کمال آدمیت و آرامش و آسایش است و این مفاهیم با زبانی استعاری بیان شده است، استفاده از مکتب های فلسفی هم دوره و مقایسه آنها با کتاب های متاخر در شرق و شمال شرقی ایران ضروری است.
در این گفتار واژه گئُوش اوروَن (gәuš-urvan) از دید زبان شناسان غربی، متن های فارسی میانه و سنسکریت، پارسیان هند، پژوهندگان فارسی زبان و موبدان ایرانی بیان می شود. در تحلیل ساختاری و معنی اجزا ترکیب، اختلاف نظری میان اوستاشناسان ملاحظه نمی شود و واژه را «روان گاو» معنی می کنند، اما در معنی اصطلاحی واژه اتفاق نظر وجود ندارد. برخی از آن معنی روان گاو، یعنی چهار پای مورد احترام اقوام هند و ایرانی اراده کرده اند و در حقیقت کاربرد گاهان را شکایتی از ناحیه پیام آور به اورمزد دانسته اند که از کشتن بی رویه گاو یعنی چهار پایی که موجب آبادانی زمین و رونق کشاورزی بوده، شکوه کرده است. پاره ای دیگر «روح هستی»
«روان آفرینش» را نیز برای آن پیشنهاد کرده اند. سنت زرتشتی بیشتر از آن معنی «روان زمین» -زمینی که مادر همه موجودات زنده است - برداشت می کند و «روان گاو» را به «روان مادر- زمین» ترجمه می کند. این معنی با آنچه در متن های میانه آمده و سپندارمذ، ایزد زمین را نقش مادر داده اند نیز مناسب است.
هومای ایرانی و سومای هندی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هومای ایرانی و سومای هندی، از کهن ترین عناصر اسطوره ای مشترک میان تمدن های ایران و هند باستان هستند. هوما یا همان سوما در اساطیر کهن، نام گیاه مقدسی بود که ایرانیان و هندوان از عصاره ی آن شربتی شفابخش می ساختند. در ریگ ودا و اوستا از آن با نیایشی شیوا و پرشور سخن رفته و به دست آوردن عصاره ی این گیاه نیز، جزو نیکوترین کردارها محسوب می شده است؛ اما به تدریج اعتقاد به شفا بخشی و خواص سحرآمیز گیاه هوما (سوما) سبب گسترش نقش آن در میان اقوام هند و ایرانی گردید و تفاوت های قابل ملاحظه ای در ماهیت هوما و سوما پدیدار شد. با توجه به آن که این تحول در ماهیت سومای هندی، بسیار چشمگیرتر از هومای ایرانی است، در این پژوهش که مبتنی بر شیوه ی توصیفی و تحلیلی است، جایگاه سوما در تمدن هند مورد بررسی قرار گرفته است. برای تبیین بهتر این مسأله، در ابتدا هوما به اختصار در تمدن ایرانی معرفی شده و سپس به جلوه های گوناگون سوما در تمدن کهن هند پرداخته شده است. نتیجه ی این بررسی ضمن آن که از وجود اشتراکاتی در بین سومای هندوان و هومای ایرانی حکایت دارد، بیانگر این نکته است که تغییرات ماهیتی اسطوره ی سوما، بسیار بیش تر از هوما بوده و سومای هندی به تدریج دچار استحاله شده و در نقش یک ایزد، مرد و حتی ماه آسمانی پدیدار شده و تفاوت های قابل ملاحظه ای با هومای ایرانی یافته و شکل اساطیری تری پیدا کرده است.
هوم عابد در شاهنامه و ریشه های اسطوره ای آن
حوزههای تخصصی:
هوم یا هئومه که در فرهنگ ودائی سئوما نام دارد، گیاهی پررمز و راز است که خود را در جایگاه خدایان و ایزدان در پهنه اساطیر هند و ایرانی جای داده است. ردپای این ایزدگیاه، در کهن ترین آثار مکتوب نظیر وداها و نیز اوستا، تا ادبیات دوره میانه و سپس شاه نامه فردوسی بچشم می خورد. هم اکنون نیز جایگاه این گیاه و افشره مقدس آن در آیین های دینی زرتشتیان، یادگاری از پیشینه درخشان و فراتاریخی آن است. این پژوهش به بررسی ریشه های فرهنگی این گیاه از اعصار دور تا زمان حاضر می پردازد و نشان می دهد که چگونه در یک انتقال از قلمرو اسطوره به حماسه، دگرگونی هایی جالب توجه یافته است.
نکته ای در ساختار داستان آسمان پیمایی کیکاووس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در اوستا کوی اوسن یا کیکاووس، بزرگ ترین و پرشکوه ترین شهریار کیانی است. او دارای فرّه کیانی است؛ موهبتی که به وی امتیازات ویژه ای می بخشد. یکی از این امتیازات آسمان پیمایی و هم صحبتی او با اهورامزدا است، ولی مرور زمان، اسطوره کیکاووس را همانند بسیاری از اساطیر دیگر دستخوش دگرگونی کرده است. او از بارگاه بلندمرتبه اش سقوط کرده و تبدیل به شاه بی خردی می شود که حتی باعث مرگ فرزند خود– سیاووش– نیز می گردد و دلیل آسمان پیمایی اش نیز، حمله به جایگاه خداوند و آرزوی تسلط برآسمان تلقی می شود. در این پژوهش تلاش شده است با بررسی چهره اسطوره ای کیکاووس، دلیل اولیه داستان آسمان پیمایی او و همچنین سبب دگرگونی این روایت مشخص شود. سپس با توجه به اصل اسطوره، ضمن جابه جایی بیت هایی از داستان کیکاووس در شاهنامه، ساختار اولیه و اصلی داستان مشخص شود.
تحول آوایی پسوند «هر» از هند و اروپایی تا فارسی نو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بسیاری از پسوندهای زبان فارسی در سیر تحول آوایی شان از هند و اروپایی تا فارسی نو، شکل هایی مختلف یافته اند و «هر» از جمله این پسوندهاست؛ از این روی، در این مقاله کوشیده ایم دگرگونی این پسوند را همراه با شکل کامل تحول یافته واژه ها در هر سه دوره بررسی کنیم؛ البته در این بررسی، بر واژه هایی تأکید کرده ایم که به فارسی نو رسیده اند؛ آن گاه این واژه ها را با توجه به نوع تحول پسوندشان در تاریخ زبان فارسی مرتب کرده و در پایان، بر اساس نوع تحول آوایی نتیجه گیری کرده ایم.
مقایسة صفات و خویش کاری ها ی سروش در شاهنامه با متون مزدیسنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سروش یکی از مهم ترین ایزدان اوستایی است که در گاهان، اوستای نو، و متون پهلوی خویش کاری های مختلفی داشته و در ادبیات ایران پس از اسلام نیز نام و نقش او بر جای مانده است. فردوسی (د 411 یا ۴۱۶ ق)، حماسه سرای چیره دست و بی بدیل ایران، در شاهنامه، در مقام گزارش باورهای دینی ایرانیان باستان، اوصاف و کارکردهایی را به سروش نسبت داده است. این مقاله، پس از بررسی تطبیقی ویژگی های سروش در گاهان، اوستای نو، و متون پهلوی، اوصافی همچون نگهبانی، دین یاری، افسونگری، پیام رسانی از سوی اهورامزدا، نجات بخشی، و خویش کاری پس از مرگ را با گزارش حکیم توس در نامة باستان مقایسه می کند و به این نتیجه می رسد که گزارش شاهنامه با متون مزدایی همسویی اندکی دارد و فردوسی خودآگاه یا ناخودآگاه تحت تأثیر باورهای ادیان ابراهیمی در باب ملائک، به ویژه جبرئیل، است و سروشِ او ترکیبی است از اوصاف دو سنّت ایرانی و سامی.