مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
اسم خاص
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۴ شماره ۴۷
حوزه های تخصصی:
سمانتیک اسامی خاص، یکی از موضوعات مهم فلسفه منطق است. این مقاله به بررسی و نقد بعضی از مشهور ترین نظریه ها در این باب می پردازد و مزایا و معایب آرای میل، فرگه، راسل و کریپکی را ارزیابی خواهد کرد. در این میان اگر چه تا حدی از نظریه کریپکی جانبداری شده، اما آن را در تبیین و توضیح عملکرد منطقی اسم خاص کافی ندانسته و با تجدید نظر در آن و انضمام بعضی شرایط از این دیدگاه دفاع شده که در دلالت اسم خاص بر مدلولش به ناچار باید از بعضی اوصاف استفاده کرد. این اوصاف، درست یا غلط، به کمک عقیده کار بر اسم خاص مدلول را معین می سازد، اگر چه ارائه دهنده معنای آن اسم نمی باشد. البته این تحلیل یک تحلیل سمانتیکی محض نیست و مولفه های پراگماتیکی هم در آن وجود دارد.
چالش های پیش روی نظریه کریپکی در باب سمانتیک اسم خاص(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۴ شماره ۵۰
حوزه های تخصصی:
در زبان طبیعی به کلماتی، از قبیل «احمد»، «سقراط» و ... اسم خاص می گوییم. اگر کلمه های موجود در زبان را مجموعه ای از نمادها بدانیم، آن گاه یک نظریه سمانتیکی طرح می گردد، تا منظور از این نمادها را روشن سازد. در برخورد با مساله سمانتیک اسم خاص، دو (رهیافت توصیفی و غیر توصیفی) وجود دارد.در نظریه های توصیفی اسم خاص، که فرگه، راسل و سرل، از جمله طرفداران آن می باشند، محتوای سمانتیکی یک اسم خاص، با یک توصیف معین، یا دسته ای از توصیف ها، معادل است. اما از نظر میل، یک اسم خاص، هیچ گونه محتوای ضمنی (وصفی) نداشته و معنای آن همان شیئی است که آن اسم به آن اشاره می کند. همچنین کریپکی نظریه های توصیفی را نقد و رد می کند. از نظر او معنای یک اسم خاص به هیچ وجه شامل محتوای توصیفی، نمی باشد. با کمی تسامح می توان کریپکی را نیز طرفدار نظریه میل دانست. نظریه غیر توصیفی اسم خاص با مشکلاتی روبرو است. از جمله آنکه: تفاوت آگاهی بخشی برخی اینهمانی ها چگونه توجیه می شود؟ و شرایط صدق جمله های شامل اسنادی گرایشی، به چه صورت است؟ همچنین معناداری اسامی تهی چگونه توجیه می شود؟سعی میل گرایانی چون کریپکی، سمن و براون بر آن است تا راه حلی برای این مسایل بیابند. در این مقاله این راه حل ها، تشریح و مورد نقد و ارزیابی قرار خواهند گرفت.
معنی و مصداق در اسامی و اینهمانی و ضرورت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۵ شماره ۵۳
حوزه های تخصصی:
یک نظریه درباره اسامی خاص ، توصیفات معرفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث جدال برانگیز و در عین حال اساسی، در قلمرو فلسفة زبان و منطق فلسفی، از هنگام آغاز قرن بیستم، در مورد اسامی خاص و توصیفات معرفه بوده است. فیلسوفانی که به اسامی خاص و توصیفات معرفه بوده است. فیلسوفانی که به اسامی خاص و توصیفات معرفه پرداخته اند، هم زمان با مشکلات بسیاری نیز روبرو بوده اند. در این میان یکی از جدی ترین مشکلات، مشکل اسامی – توصیفات تهی است. این مقاله نخست به معرفی و ارائة برخی از نظریات برجسته و مؤثر، از جمله نظریات ماینونگ، راسل، فرگه، استراسون و دنلان، پرداخته است. و در نهایت هم، بر پایة متون گرایش قضیه ای de dicto/ de re و تمایز قضیة شخصیه/کلیه، نظریه ای جدید دربارة اسامی خاص- توصیفات ارائه داده است؛ نظریه ای که می توان زمینه های آن را در نظریات فوق ردیابی کرد.
نظریه کارنپ و سلارز در مساله کلی ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از ادله واقع گرایان برای اثبات وجود کلی ها در جهان خارج، برهان «ارجاع به مجردات» (abstract reference) است. طبق این برهان، جملات صادق بسیاری در زبان وجود دارند که ظاهرا درباره کلی ها سخن می گویند. به عقیده واقع گرایان، صدق این گونه جملات قابل تبیین خواهد بود مگر آنکه کلی ها در جهان خارج وجود داشته باشند. کارنپ بر اساس نظریه «درجات زبان» خود، این برهان را مورد نقد قرار داده و استدلال می کند که توهم وجود کلی ها ناشی از خلط میان درجات مختلف زبان با یکدیگر است. از نظر وی، جملاتی که ظاهرا درباره کلی ها سخن می گویند، در واقع، جملات درجه دومی هستند که احکامی درباره برخی عبارات درجه اول بیان می کنند. بر نظریه وی دو اشکال عمده گرفته شده است: 1- نظریه کارنپ بر خلاف تصور وی در حذف ارجاع به کلی ها موفق نیست. چرا که بر اساس نظریه وی، ارجاع به یک نوع از کلی ها (کلی های غیر زبانی) از میان می رود اما ارجاع به نوع دیگری از کلی ها (کلی های زبانی) جای آن می نشیند. 2- بر فرض صحت نظریه کارنپ، ترجمه جملات مورد بحث، از زبانی به زبان دیگر به غایت دشوار و پیچیده می شود. ویلفرد سلارز سعی می کند به دو اشکال مذکور پاسخ دهد و بدین ترتیب، روایتی اصلاح شده از نظریه کارنپ ارایه می دهد. در مقاله حاضر، ابتدا نظریه کارنپ شرح داده می شود. سپس اشکالات آن بیان می شود. پس از آن، روایت اصلاح شده سلارز از نظریه کارنپ توضیح داده می شود.
تاملی در استدلال های ابن سینا در رد جوهر بودن خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر در چهار بخش اصلی تنظیم شده است. در آغاز به موضوع متافیزیک و تعریف جوهر و مقایسه دیدگاه ابن سینا با ارسطو و تشابهات و تمایزات دیدگاه این دو فیلسوف پرداخته شده است. در بخش دوم، استدلال ابن سینا در رد جوهر نبودن خدا بررسی شده است. مهمترین نکته در استدلال ابن سینا، تحلیل مفهوم جوهر و رد انطباق این مفهوم بر خداست. در بخش سوم مقاله، دیدگاه آکویناس درباره موضوع مورد بحث بررسی و دیدگاه او با دیدگاه ابن سینا مقایسه شده است. و در بخش چهارم - که ضمیمه مقاله است - با بیان استعمال عناوین و اسامی بدون مصداق در آرای ابن سینا، به مقایسه و تطبیق این مساله با مباحث مطرح در رویکردهای منطق جدید، نظیر منطق ماینونگی پرداخته شده و دیدگاههای ابن سینا در این باره در قالب فرمولهای منطق جدید تقریر، صورت بندی و بررسی گردیده است.
تبیین دیدگاه کریپکى درباره اسم خاص و اسم جنس و تطبیق آن با اصالت وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کریپکى برخلاف فرگه و راسل معتقد است که اسم خاص و اسم جنس نقش معنابخشى ندارند، بلکه صرفا دلالت بر مدلول کرده، مانند برچسب عمل مى کنند. وى بر آن است که این دو اسم، دال هاى ثابتى هستند که در همه جهان هاى ممکن بر یک چیز دلالت مى کنند و مدلولشان از یک جهان به جهان دیگر تغییر نمى یابد. بدین ترتیب نمى توان آنها را با اوصاف که دال متغیرند، هم ارز دانست. مقاله حاضر درصدد است نشان دهد که در پرتو اصالت وجود مى توان از عقیده کریپکى درباره اسم خاص، دفاع کرد. طبق اصالت وجود، نه ماهیت و وصف، بلکه صرفا وجودْ متن عالم خارج را پر کرده است. لذا اسم خاص بر واقعیات خارجى که حقیقت وجودى دارند و در همه جهان هاى ممکن بر یک چیز دلالت مى کنند، اطلاق مى شود؛ اما در مقابل اسم جنس صرفا به ماهیت که امرى ذهنى و کلى است اطلاق مى شود. لذا طبق مبانى اصالت وجود، در اینجا نمى توان با کریپکى موافقت کرد و اسم جنس را بدون معنا دانست.
بررسی عمل کرد فردوسی در کلمه سازی صفات با پیشوندها در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع واژه سازی از طریق پیشوندها و پسوندها تاریخی طولانی دارد، زیرا می توان با افزودن آن ها در ساخت واژه های جدید برای بیان معنی ها و مفهوم های تازه بهره گرفت و بدین گونه هزاران واژه نو با معانی تازه ایجاد کرد. فردوسی و اثر بلند پایه اش، شاهنامه، از شهرت ملّی و بین المللی برخوردار و نام این دو، همواره با زبان شیرین فارسی آمیخته و هم راه بوده است. فردوسی و شاهنامه تاکنون از جنبه های گوناگون بررسی شده است، امّا نگارنده در این پژوهش، دیدی زبان شناسانه در سطح واژگان صفات و ساختار آن ها و چگونگی بهره گیری از امکانات واژه سازی زبان فارسی در شاهنامه دارد. این که آیا فردوسی در کلمه سازی صفت تا چه اندازه با پیشوندها و پسوندهای صفت ساز آشنایی داشته و از آن ها بهره گرفته است، نیاز به پژوهشی دقیق در شاهنامه دارد. در این پژوهش از روش اسنادی کتاب خانه ای و آماری بهره گرفته شده است و نتایج بدست آمده حاصل دو سال پژوهش بر روی تمامی صفت های ساخته شده در شاهنامه است. در پایان به این نتیجه خواهیم رسید که فردوسی شناختی خوب از پیشوندهای صفت ساز دارد و با بهره گرفتن از آن دانش صفت های بسیار در معنی های گوناگون ساخته است و بی دلیل نیست که این کتاب به عنوان یکی از گنجینه های لغت در زبان فارسی شناخته می شود.
استعاره و فلسفه نزد دریدا و ریکور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دریدا در «اسطوره شناسی سفید» به نقش استعاره در متون فلسفی و اینکه فلسفه چطور به استعاره پرداخته توجه کرده است. از نظر وی وقتی فیلسوفان استعاره را تعریف می کنند، آن را به استعاره اسمی فرومی کاهند، و این نشان می دهد که آن ها تلاش کرده اند تا استعاره را تابع مفهوم سازند؛ اما دریدا تقابل مفهوم به عنوان عنصر فلسفه و استعاره به عنوان عنصر ادبیات را نمی پذیرد، و نشان می دهد که مفهوم و تمام مفاهیم فلسفی خود استعاره هستند و حرکت استعاره حرکت مولد مفاهیم فلسفی است. در واقع، از نظر دریدا قیاس شعری حرکت مولد قیاس منطقی است. ریکور در «استعاره و گفتمان فلسفی» به تندی به نظر دریدا در «اسطوره شناسی سفید» حمله می کند. از نظر ریکور تمایز میان گفتمان ها مهم ترین دستاورد سنت برای ما است و دریدا در اثر خود تمایز مهم میان گفتمان فلسفی و گفتمان شعری را نادیده گرفته است. دستاورد تاریخ برای ما تمایزاتی گفتمانی است که خود ایجاد کرده است و واسازی تقابل ها در دریدا به قیمت در هم ریختن گفتمان های متمایز تمام می شود. ریکور به ویژه به تمایز میان قیاس شعری و قیاس منطقی توجه می کند و سعی دارد که نشان دهد در آثار ارسطو تمایزی نظام مند میان این دو ایجاد شده است و سپس مسائل مطرح در مورد این تمایز را در فلسفه مدرسی پی می گیرد. ریکور در نهایت به این نتیجه می رسد که تمایزی ظریف در نقطه ای که این دو گفتمان بیشترین نزدیکی را با هم دارند، وجود دارد.
بررسی تطبیقی نظر امام خمینی(ره) راجع به اسامی خاص براساس نظریات ارجاع در فلسفه ی زبان معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، براساس دو پرسش اساسی در فلسفه زبان معاصر، یعنی پرسش در باب چیستی معنا و همچنین پرسش در باب چگونگی ارجاع الفاظ، سعی خواهیم کرد ارزیابی نقادانه ای از آرای اصولیِ امام خمینی(ره) درباب اسم های خاص ارائه کنیم. بدین منظور، ابتدا نظریه ی آخوند خراسانی(ره) را در باب معنای اسامی خاص و همچنین انتقادات امام خمینی در این رابطه را مورد بررسی قرار خواهیم داد. سپس به بررسی آرای امام خمینی(ره) درباب چیستی معنا و همچنین مکانیزم ارجاع درباب اسامی خاص خواهیم پرداخت. ما به طورخاص بر بازسازی نظریه ی ایشان درمورد مکانیزم ارجاع در باب اسامی خاص متمرکز خواهیم شد؛ بدین منظور که استدلال کنیم این نظریه با نظریه ای در فلسفه ی زبان معاصر که به اصطلاح «نظریه ی توصیفی ارجاع» نامیده می شود، مشابه است. در گام بعدی به تشریح انتقادات کریپکی، فیلسوف و منطق دان معاصر آمریکایی، علیه نظریه ی توصیفی ارجاع خواهیم پرداخت. مقاله را با این نتیجه گیری به پایان خواهیم برد که اگر نظریه ی ارجاع امام خمینی را بتوان به نحو معقولی با نظریه ی توصیفی ارجاع مشابه دانست، آنگاه انتقادات کریپکی بر هر دو نظریه وارد است.
مطالعة توصیفی راه کارهای معادل گزینی برای اسامی خاص قرآنی در پنج ترجمة انگلیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسامی خاص در هر متنی اهمیت ویژه ای دارند، زیرا یکی از عناصر مهم بازتاب دهندة فرهنگی اند. اهمیت اسامی خاص در متون مقدس، از جمله قرآن ، دوچندان است؛ زیرا بخشی از ویژگی های تاریخی اعصار گذشته از طریق همین اسامی قابل بازیافت است. در عین حال، بررسی معادل گزینی برای اسامی خاص در قرآن کم تر مورد توجه قرار گرفته است. این مقاله در پی مطالعة توصیفی راه کارهای معادل گزینی انگلیسی برای اسامی خاص قرآنی از سوی جورج سیل، جان میدوز رادول، محمد مارمادوک پیکتال، آرتور جان آربری، و عبدالله یوسف علی است. انتخاب اسامی خاص بر اساس دسته بندی اقتباسی از دائر ة المعارف قرآن کریم صورت گرفته و معیار تشخیص و نام گذاری راه کارهای ترجمة اسامی خاص بر اساس الگوی ون کویلی بوده است. تحلیل داده ها هم به صورت کیفی و هم به صورت کمی با استفاده از نرم افزار اس.پی.اس.اس انجام شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که ترتیب استفاده از راه کارها از بیش تر به کم تر به ترتیب عبارت اند از: جایگزینی با یک معادل در زبان مقصد، ترجمه (اسامی دارای معنای ضمنی خاص)، بازتولید آوایی، بازتولید آوایی به همراه توضیح اضافی در متن یا در پانوشت، و جایگزینی با یک اسم متعارف تر در زبان مبدأ یا مقصد.
مفهوم و استعاره نزد دریدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۵
79 - 94
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تفسیر و خوانشی از متن مهم دریدا درباره ی استعاره با عنوان «اسطوره شناسی سفید: استعاره در متن فلسفه» ارائه شده است. دریدا در این متن به مواجهه ی فلسفه با استعاره به منزله ی امری بیرونی نسبت به خود پرداخته و نتیجه گرفته است که فلسفه گرایش به درونی سازی هر امر بیرونی دارد. فلسفه با امر استعاری به عنوان چیزی برخورد کرده که باید بر آن تسلط پیدا کند. نتیجه این است که، وقتی در خود فلسفه استعاره را جستجو می کنیم، نه با خود استعاره، که با مفهوم استعاره مواجه می شویم. استعاره در متن فلسفه، استعاره ی فلسفی است. در نهایت دریدا از استعاره ی استعاره، حرکت بی پایان استعاره، و استعاره ی نامحدود به عنوان حقیقت استعاره سخن می گوید. دریدا در «اسطوره شناسی سفید: استعاره در متن فلسفه»، مقاله ای مستقل که در کتاب حواشی فلسفه منتشر شده است، به جایگاه ریشه ای استعاره در متون فلسفی می پردازد و بنابراین نسبتی اساسی را میان مفهوم به عنوان ابزار فلسفه و استعاره که ابزار ادبیات تلقی می شود برقرار می سازد. فلسفه با امر استعاری به عنوان چیزی برخورد کرده که باید بر آن تسلط پیدا کند. نتیجه این است که، وقتی در خود فلسفه استعاره را جستجو می کنیم، نه با خود استعاره، که با مفهوم استعاره مواجه می شویم. استعاره در متن فلسفه، استعاره ی فلسفی است. از نظر دریدا، استعاره، در تمام خصایص ذاتی اش، یک واژه ی فلسفی کلاسیک، یک مفهوم متافیزیکی، باقی می ماند.
مقایسه اسامی خاص باب «بومان و زاغان» در پنچاتنترا، کلیله ودمنه، داستان های بیدپای، انوارسهیلی و عیاردانش
منبع:
شفای دل سال سوم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵
53 - 68
حوزه های تخصصی:
کلیله ودمنه از جمله متون تعلیمی است که از زمان ترجمه شدن آن به زبان فارسی مورد توجّه بسیاری از پژوهشگران و محقّقان قرار گرفته است. ترجمه ها و تحریر هایی که در طول زمان های متفاوت و به زبان های مختلف بر روی آن صورت گرفته است، باعث شده که مترجمان آن ها بر حسب ذوق و سلیقه خود تصرف هایی در آن به وجود آورند؛ بنابراین چه به لحاظ محتوا و چه به لحاظ ساختار تفاوت هایی باهم پیدا کرده اند. یکی از وجوه این تفاوت ها، اسامی خاص به کار رفته در حکایت های این کتاب است. در این پژوهش اسامی خاص به کار رفته در باب «بومان و زاغان» در کتاب های پنچاتنترا، کلیله ودمنه، داستان های بیدپای، انوارسهیلی و عیاردانش بررسی شده است. در این میان کتاب پنچاتنترا که منشأ اصلی هندی کتاب های دیگر به شمار می رود، مبنا قرار گرفته، اسامی خاص به کار رفته در دیگر کتاب ها با آن مقایسه شده است. نتایج پژوهش نشان از آن دارد که در این کتاب ها هفده مورد اسم خاص به کار رفته است که بیش ترین کاربرد آن در کتاب پنچاتنترا و بیش ترین تغییرات مربوط به کتاب های انوارسهیلی و عیاردانش است.
چالش های زبان شناختی در ترجمه؛ برگردان نشان های تجاری و عناوین سازمانی از فارسی به انگلیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افزایش تبادلات اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بین کشورهای مختلف سبب پیدایش زمینه های جدیدی در حرفه ترجمه شده است. در این میان اهمّیت حقوقی و سیاسی عناوین سازمانی و نشان های تجاری سبب شده است که ترجمه این عناصر مستلزم دقّت بیش از پیش و تابع ملاحظات زبان شناختی، فرهنگی و فنّی خاص شود. پژوهش حاضر یک بررسی میدانی با رویکرد زبان شناختی از ترجمه عنوان های سازمانی و تجاری فارسی به زبان انگلیسی است. در این راستا، ضمن بررسی ساختار این عناوین از دیدگاه نحوی و واژگانی و بررسی انواع روش های ترجمه بر اساس مدل نیومارک (1981)، دسته بندی جدیدی از خطاهای مترجمان در برگردان عناوین از فارسی به انگلیسی ارائه می شود. بررسی داده ها نشان می دهد که چهار نوع خطا در ترجمه این عناوین بیش از بقیه دیده می شود که به ترتیب فراوانی عبارت اند از: 1- تبدیل اسم خاص به عام و بالعکس؛ 2- خطاهای دستوری؛ 3- خطاهای ترکیبی (دستور، واژگان و...) و 4- خطاهای واژگانی. نتایج پژوهش حاوی این نکته است که شناخت عناصر زبان شناختی تشکیل دهنده عناوین سازمانی و تجاری به ویژه ترکیب اسم عام و اسم خاص، شناخت شیوه های مرسوم ترجمه این عناصر در سطح بین المللی و نیز توجّه به ملاحظات فرهنگی، پیش شرط ترجمه مناسب این عنوان ها است و مترجمان و دانشجویان ترجمه باید آموزش های ویژه ای در این زمینه دریافت کنند.
الف تسمیه؛ سیری در کاربرد «الف» پسوند اسامی خاص و القاب در متون منظوم و منثور فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه میراث دوره ۱۷ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۶۴)
83 - 108
نقش پساوندها در زبان فارسی به سبب ویژگیِ ترکیبی این زبان، نقشی برجسته و معنی زاست. برخی از این پساوندها، که در مقاطعی از زمان بنا به ضرورت ها و طبق قواعد خاصی ساخته شده، به مرور از کار آیی می افتند و فراموش می شوند و یا به طور محدود مورد استفاده قرار می گیرند. در این مقاله سعی شده است تا پیرامون یکی از معانی پسوند «الف» در الصاق به اسم خاص و نحوه و دوره کاربرد آن بر اساس شماری از متون ادبی و تاریخی، تحقیق شود. تلاش ما در تحقیقِ این مسئله به ظاهر خُرد این است که با واکاویِ منابع متعدد و متنوع، ضمن بررسی کاربرد این «الف» پسوند، و ساز و کار و معانی ثانویه آن، به ویژه در قیاس با برخی پسوندهای مشابه، معیارهایی برای پالایش متون و شناخت دقیقِ اعلام تاریخی به محققان و متن پژوهان عرضه کنیم.
بررسی جایگاه اسم در زبان فارسی از دیدگاه شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی جایگاه اسم در زبان فارسی از دیدگاه شناختی ذیل چارچوب نظری دستور شناختی لانگاکر ( 2008 ) است. به منظور نیل به این هدف، نگارندگان 150 اسم بسیط فارسی را به طور تصادفی از فرهنگ بزرگ سخن (1382) انتخاب کردند. روش تحقیق پژوهش حاضر توصیفی تحلیلی بوده و روش گردآوری داده ها براساس مطالعات کتابخانه ای است. نگارندگان پس از بررسی و تحلیل داده های جمع آوری شده پژوهش، این گونه نتیجه گرفته اند که در زبان فارسی بحث قابل شمارش بودن یا غیرقابل شمارش بودن اسم معنای چندانی ندارد و برخلاف دیدگاه شناختی که اسم های قابل شمارش و اسم های عام را دو طبقه اصلی اسامی می داند، در زبان فارسی اسم های عام، همان اسم های قابل شمارش اند و نشانه جمع دریافت می کنند و به همراه اسم های خاص، یک طبقه از انواع اسم ها را تشکیل می دهند، همچنین در زبان فارسی نیز همانند دیدگاه شناختی، ضمیر جانشین اسم می شود.
بررسی راهبردهای شش ترجمه فارسی در برگردان اَعلام قرآنی (مطالعه موردی: سوره بقره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسامی خاص (اَعلام) یکی از مقولات فرهنگی مهم در هر زبانی به شمار می رود. این اهمیت در برخی متون، ازجمله قرآن کریم با توجه به ویژگی هایی که دارد، بیشتر احساس می شود، خصوصاً هنگامی که چنین متونی به زبانی دیگر ترجمه می شود . مطالعاتی که پیش تر در حوزه ترجمه اسامی خاص صورت گرفته است، عمدتاً با بررسی بازتاب چنین اسم هایی در متون داستانی و رمان در ارتباط بوده اند و توجه چندان زیادی به بررسی انعکاس اسامی خاص در ترجمه های- به ویژه فارسی- قرآن نشده است. در پژوهش حاضر که با روش توصیفی- تحلیلی انجام پذیرفته، تلاش شده است تا با محوریت سوره بقره، نحوه بازتاب اَعلام قرآنی در شش ترجمه فارسی- ترجمه تفسیر طبری، ترجمه قرآن قرن دهم، الهی قمشه ای، انصاری، رضایی اصفهانی و صفوی- بررسی شده و نشان داده شود که ترجمه های مزبور در برگردان این اَعلام چه راهبردهایی را در پیش گرفته اند. در این ارتباط، اسامی خاص را ذیل هفت مجموعه جای داده ایم و با اقتباس از الگوهای مختلفِ پیش تر ارائه شده در حوزه ترجمه اسامی خاص، چهارده راهبرد- که شماری از آنها ترکیبی هستند- شناسایی گردیده است. نتایج تحقیق نشان از این دارد که سه راهبرد اصلی و اول ترجمه های شش گانه در مواجهه با اسامی خاص عبارتند از: «جایگزینی با اسمی دیگر از زبان مقصد»، «انتقال (بدون تغییر یا با تغییری جزئی)» و «ترجمه».
بررسی تطبیقی تئوری دلالت و اثبات ذات فردی در آراء کریپکی و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اثبات ذات فردی برای اشیا، مسأله ای هستی شناختی است که ریشه در آرای فلاسفه یونان دارد. ذات گرایی ارسطویی؛ اوصافی ضروری را برای اشیا ثابت می کند که ذات شیء وابسته به آن ها بوده و با تغییر آن ها ذات شیء از بین می رود. کریپکی با ارائه نظریه علّی دلالت، اسم خاص را دالّ ثابت می داند. دالّ ثابت بودن اسم خاص بدین معناست که مدلول اسامی خاص در تمامی جهان های ممکن ثابت است؛ یعنی در هر مدلول، امری وجود دارد که در تمامی حالات و فروض ثابت می ماند و این به معنای اثبات ذات فردی برای اشیاست. مقاله حاضر، با روش تحلیلی - تطبیقی و با هدف مقایسه آرای کریپکی و علامه طباطبایی، سعی در تبیین مفهوم ذات گرایی در دو سنت فلسفه تحلیلی و فلسفه اسلامی دارد. ذات فردی از منظر علامه طباطبایی در سنت فلسفه اسلامی و با گذر از ماهیت گرایی به اصالت وجود معنا می یابد. نظرات علامه طباطبایی و کریپکی علی رغم شباهتی که در اثبات ذات فردی برای اشیا دارند، به دلیل تعلق داشتن به سنت های فلسفی متفاوت، تفاوت های بنیادین و پارادیمیک با یکدیگر دارند.