مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
طلاق عاطفی
منبع:
خانواده پژوهی سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۶۲
231-257
حوزههای تخصصی:
طلاق پدیده ای نیست که به طور ناگهانی رخ دهد؛ فرایندی است که چه بسا آغاز آن با آغاز زندگی مشترک زوجین هم زمان باشد. هدف این مقاله، کشف فرایندهایی در زندگی مشترک است که منجر به تصمیم زن و/یا شوهر برای طلاق می شود. در این مقاله، از روش روایت پژوهی و تکنیک مصاحبه روایی استفاده شده است. با زوج هایی که از طرف دادگستری مشهد به مراکز مداخله بحران بهزیستی مراجعه کرده بودند، مصاحبه شد و درنهایت با 18 مصاحبه، اشباع نظری حاصل شد. در این پژوهش به این نتیجه رسیده ایم که می توان شش مدل فرایند طلاق را از یکدیگر تمیز داد که یک یا چندتای آن ها می تواند در یک خانواده موجود باشد. شش مدل فرایندی طلاق عبارت اند از: مدل ازدواج ناهمسان، مدل ازدواج اجباری، مدل ازدواج نابالغ، مدل خانواده مردسالار، مدل خانواده کم برخوردار، و مدل خانواده ناسالم.
مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک با زوج درمانی خودتنظیمی بر کاهش طلاق عاطفی زوجین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین تفاوت اثربخشی بر رفتاردرمانی دیالکتیک با زوج درمانی خودتنظیمی بر کاهش طلاق عاطفی زوجین در معرض طلاق بود. روش این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی است که با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری اجرا شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زوجین در معرض طلاق بودند که به دادگاه خانواده شعبه باهنر تهران در سال 1397 مراجعه کرده بودند24زوج بصورت نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش(16 زوج) وکنترل (8زوج) قرارگرفتند.آزمودنی های گروههای آزمایش وکنترل درسه مرحله پیش آزمون،پس آزمون و پیگیری به مقیاس طلاق عاطفی گاتمن پاسخ دادند.گروه های آزمایش طی 8 جلسه آموزش رفتاردرمانی دیالکتیک و زوج درمانی خودتنظیمی دریافت کردند اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند داده های جمع آوری شده با استفاده از تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر وآزمون تعقیبی LSD تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها نشانگر اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک و زوج درمانی خودتنظیمی در مقایسه با گروه کنترل بر کاهش طلاق عاطفی بود. اما تاثیر رفتاردرمانی دیالکتیک بر کاهش طلاق عاطفی در زوجین در معرض طلاق در مقایسه با زوج درمانی خودتنظیمی بیشتر بود. نتایج در مرحله پیگیری نیز پایدار بود.
الگوی علی روابط بین گرایش به خیانت زناشویی براساس مصرف رسانه با میانجی نگرشهای ناکارامد و طلاق عاطفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی الگوی علی رابطه گرایش به خیانت زناشویی و مصرف رسانه با میانجیگری نگرشهای ناکارامد و طلاق عاطفی انجام شد. پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری آن را افراد متأهل شهر کرمانشاه تشکیل دادند. براساس نمونه گیری در دسترس 300 نفر از میان افراد مراجعه کننده به درمانگاه های روانشناسان انتخاب شدند و به مقیاسهای گرایش به خیانت زناشویی، نگرشهای ناکارامد، پرسشنامه میزان مصرف رسانه ای و طلاق عاطفی پاسخ دادند. یافته های پژوهش نشان داد مصرف رسانه، غیرمستقیم و از طریق نگرشهای ناکارامد و طلاق عاطفی برگرایش به خیانت زناشویی تأثیرگذار است. هم چنین مصرف رسانه، به طور مستقیم نگرش ناکارامد را پیش بینی می کند و نگرش ناکارامد، مستقیم بر طلاق عاطفی تأثیرگذار است. طلاق عاطفی نیز، مستقیم گرایش به خیانت زناشویی را پیش بینی می کند.
جامعه شناسی ادبی آثار فریبا وفی (با تکیه بر زمینه های طلاق عاطفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۳ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴۱
237-261
حوزههای تخصصی:
یکی از بحران های اجتماعی که به شکل پنهانی پایه های خانواده معاصر را تهدید می کند، طلاق عاطفی است. فقر عاطفی در روابط زناشویی کارکردهای خانواده را در تأمین سلامت روانی اعضا مختل ساخته و در نتیجه سلامت جامعه را نیز با خطر مواجه می سازد. شماری از آثار داستانی در کنار بازتاب وقایع اجتماعی به پدیده طلاق عاطفی نیز توجه کرده اند. مقاله حاضر با رویکرد تفسیری و ادغام مقوله های مستخرج از آثار، دو داستان خانواده محور را براساس طلاق عاطفی و با توجه به ویژگی های ادبی، زبانی و جامعه شناختی بررسی کرده است. داستان های منتخب عبارت است از پرنده من و رؤیای تبت (از فریبا وفی). خانواده محور بودن داستان ها، استقبال از آثار و کسب جوایز متعدد از دلایل انتخاب این آثار است. طلاق عاطفی در سطح ادبی با توجه به عناصر داستانی (موضوع، درون مایه، شخصیت، گفتگو، فضا و کشمکش) بررسی و تحلیل شده است. در سطح زبانی بار معنایی جمله ها و در سطح جامعه شناختی علل و نتایج طلاق عاطفی شناسایی و بررسی شده است. بررسی ها نشان می دهد که سطح پایین ارتباطات کلامی و عاطفی، نبود همدلی، احساس تنهایی و کوتاهی شوهر در تعهدات خانوادگی عوامل اصلی در بروز طلاق عاطفی است و پنهان سازی، سازگاری، ترک خانه و تمایل به جنس مخالف راهکارهای شخصیت های زن در مقابله با این پدیده است.
اثربخشی مداخلات مبتنی بر واقعیت درمانی بر بهبود سازگاری زناشویی در بین زوجین دچار طلاق عاطفی
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مداحلات مبتنی بر واقعیت درمانی بر بهبود سازگاری زناشویی در بین زوجین دچار طلاق عاطفی بود. روش تحقیق از نظر هدف کاربردی و از نظر روش تحقیق از نوع شبه آزمایشی با گروه پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را نیز کلیه زوجین متقاضی طلاق مراجعه کننده یه مراکز مشاوره ی منطقه 5 شهر تهران تشکیل دادند که با استفاده از پرسش نامه طلاق عاطفی گاتمن (1998)، زوجینی که طلاق عاطفی در آنان مشهود بود انتخاب شدند. نمونه آماری تعداد 30 نفر از این زوجین که با رضایت شخصی حاضر به همکاری در فرایند پژوهش بودند انتخاب شدند و به منظور جمع آوری داده های پژوهش از پرسش نامه سازگاری زناشویی اسپانیر (1989) در دو بخش پیش آزمون ، پس آزمون و به منظور مقایسه نمرات متغیرها از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد. بر اساس نتایج به دست آمده اثرات آموزش واقعیت درمانی را در متغیرهای پژوهش نشان می دهد. بر اساس نتایج به دست آمده آموزش های واقعیت درمانی بر مولفه های سازگاری زناشویی در میان زوجین تاثیر معناداری دارد.
پیش بینی طلاق عاطفی بر اساس سبک های دلبستگی، صمیمیت زناشویی و زناشویی و هوش هیجانی زوجین
با توجه به اینکه هدف پژوهش حاضر پیش بینی طلاق عاطفی براساس سبک های دلبستگی، صمیمیت زناشویی و هوش هیجانی می باشد روش پژوهش با در نظر گرفتن هدف کاربردی و شیوه اجرا از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه زوجین مراجعه کننده به دادگاه های طلاق و مراکز مشاوره در کلانتری ها شهرستان کرمانشاه تشکیل می دهند که نمونه ای به تعداد 200 نفر با استفاده از نمونه گیری دردسترس انتخاب گردید. شرکت کنندگان به پرسشنامه های سبک های دلبستگی AAIو طلاق عاطفی گاتمن و هوش هیجانی سیبریاشرینگ و صمیمیت زناشویی واکر و تامپسون پاسخ دادند. داده های دریافتی توسط ضریب همبستگی و رگرسیون چندمتغیره با استفاده از نرم افزار آماری SPSS19 مورد تحلیل قرار گرفت. تحلیل داده ها نشان داد که بین هوش هیجانی و طلاق عاطفی در سطح (01/0>P) رابطه منفی و معنی دار وجود دارد. و نیز بین سبک های دلبستگی زوجین و طلاق عاطفی در سطح (01/0>P) و صمیمیت زناشویی با طلاق عاطفی در سطح (05/0>P) رابطه معنی داری وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیره نشان داد که متغیرهای پیش بین (صمیمیت، هوش هیجانی و سبک دلبستگی) به طور همزمان توانسته اند 45 درصد از واریانس طلاق عاطفی را در شرکت کنندگان در پژوهش را پیش بینی و تبیین نمایند.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر احقاق جنسی زنان دچار طلاق عاطفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره شانزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
105 - 118
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر احقاق جنسی زنان دچار طلاق عاطفی بود. روش پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و یک دوره پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره روان شناسی منطقه 1 شهر تهران در نیمه اول سال 1397 تشکیل می دادند که تعداد 30 نفر به روش در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هرگروه 15 نفر) جایگزین شدند. هر دو گروه آزمایش و کنترل، پرسشنامه احقاق جنسی هالبرت را تکمیل کردند. برای گروه آزمایش، برنامه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد در طی 8 جلسه و هر جلسه به مدت 90 دقیقه برگزار شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شدند. نتایج به دست آمده نشان داد که میزان احقاق جنسی گروه آزمایش، در مقایسه با گروه کنترل به طور معناداری افزایش یافته است و این افزایش در مرحله پیگیری پایدار مانده است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد می تواند احقاق جنسی زنان دچار طلاق عاطفی را افزایش دهد و درمانگران می توانند از این رویکرد برای بهبود رابطه زوجین و کاهش طلاق عاطفی استفاده کنند.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری و طرحواره درمانی بر روابط فرا زناشویی و خشونت خانگی در زنان با طلاق عاطفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره نوزدهم زمستان (اسفند) ۱۳۹۹ شماره ۹۶
1667-1682
حوزههای تخصصی:
زمینه: مطالعات مختلفی اثربخشی درمان شناختی رفتاری و طرحواره درمانی بر رفتارهای مرتبط با طلاق عاطفی در زنان نشان داده اند، اما آیا درمان شناختی رفتاری و طرحواره درمانی بر روابط فرا زناشویی و خشونت خانگی مؤثر است و کدام یک تأثیر بیشتری دارد؟ هدف: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری و طرحواره درمانی بر روابط فرا زناشویی و خشونت خانگی در زنان با مشکلات طلاق عاطفی انجام شد. روش: این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری 2 ماهه با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل 203 نفر از زنان با مشکلات طلاق عاطفی ارجاع داده شده به مراکز مشاوره و مرکز اورژانس اجتماعی 123 شهرستان دزفول در سال 1397 بودند که 60 نفر از آنها به شیوه ی نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه 20 نفرِ (دو گروه آزمایش و یک گروه گواه) جایگزین شدند. درمان شناختی رفتاری (داتیلیو، 2009) و طرحواره درمانی (یانگ و همکاران، 2006) در 16 جلسه، طی 2 ماه برای دو گروه آزمایشی انجام شد. ابزارهای پژوهش، پرسشنامه خشونت علیه زنان (حاج یحیی، 1999) و مقیاس نگرش به خیانت زناشویی (واتلی، 2008) بودند. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با استفاده از نرم افزار SPSS-24 انجام شد. یافته ها: نتایج حاکی از آن بود که هر دو مداخله درمانی بر کاهش روابط فرا زناشویی و خشونت خانگی در زنان مؤثر بوده و این نتیجه در مرحله پیگیری پایدار بود. (0/01 p< ). همچنین، بین درمان شناختی رفتاری و طرحواره درمانی بر روابط فرا زناشویی و خشونت خانگی زنان تفاوت معناداری به لحاظ آماری یافت نشد (0/05 p> ). نتیجه گیری: درمان شناختی رفتاری و طرحواره درمانی از مداخلات مؤثر برای کاهش روابط فرا زناشویی و خشونت خانگی در زنان با طلاق عاطفی می باشند.
بررسی عوامل اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر گرایش به طلاق عاطفی (مورد مطالعه: زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و جامعه سال دوازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۴۵)
179 - 194
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل اجتماعی و فرهنگی موثر بر گرایش به طلاق عاطفی در روابط زناشویی (مورد مطالعه: زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران) انجام شده است.مواد و روش ها: پژوهش فوق، از نظر هدف، تحقیقی کاربردی است و از نظر روش، توصیفی تبیینی و از نوع پیمایشی است. ابزرا گردآوری اطلاعات پرسشنامه است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مردان و زنان متأهل مناطق 4، 16 و 22 شهر تهران می باشند که به منظور مشاوره خانوادگی به مراکز مشاوره این مناطق مراجعه کرده اند که تعداد آن ها 1134 نفر بود. به منظور تعیین حجم نمونه در تحقیق حاضر از فرمول کوکران استفاده شد و حجم نمونه 420 نفر به دست آمد.یافته ها: نتایج نشان داد بین پایگاه اجتماعی- اقتصادی زوجین و طلاق عاطفی زوجین (با ضریب همبستگی 56 درصد)، بین سبک زندگی مدرن زوجین و طلاق عاطفی زوجین (با ضریب همبستگی 68 درصد)، بین میزان استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی و طلاق عاطفی زوجین (با ضریب همبستگی 65 درصد)، بین تعارضات زناشویی زوجین و طلاق عاطفی زوجین (با ضریب همبستگی 64 درصد)، بین احساس محرومیت نسبی زوجین و طلاق عاطفی زوجین (با ضریب همبستگی 63 درصد)، بین سرمایه اجتماعی زوجین و طلاق عاطفی زوجین (با ضریب همبستگی 45 درصد)، بین سرمایه فرهنگی تجسم یافته زوجین و طلاق عاطفی زوجین (با ضریب همبستگی 35 درصد)، بین سرمایه فرهنگی عینیت یافته زوجین و طلاق عاطفی زوجین (با ضریب همبستگی 57 درصد)، بین سرمایه فرهنگی نهادی زوجین و طلاق عاطفی زوجین (با ضریب همبستگی 18 درصد) همبستگی معنی داری وجود دارد.بحث و نتیجه گیری: هر چه زوجین به مشارکت های اجتماعی و مسائل فرهنگی علاقه مندی بیش تری داشته باشند و هر چه از سبک زندگی مدرن، رسانه های اجتماعی مجازی و مادیات فاصله داشته باشند امکان طلاق عاطفی بین آن ها کم تر است.
فراتحلیل مطالعات انجام شده پیرامون عوامل موثر بر طلاق عاطفی در جامعه ی ایران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
تغییرات اجتماعی - فرهنگی سال هفدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۶۴
185 - 201
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین مسائلی اجتماعی که خانواده در جوامع معاصر را تحت تاثیر قرار داده، مساله طلاق عاطفی است. به طوری که مطالعات بسیاری را برانگیخته است. از این رو، انجام تحقیقاتی که بتوان از طریق آن عصاره پژوهش های موجود را بدست آورد بسیار ضروری است. هدف از پژوهش حاضر، به کارگیری فراتحلیل به منظور تحلیل و ترکیب نتایج مطالعات پیرامون عوامل مؤثر بر طلاق عاطفی است. جامعه آماری کلیه مقالات در مورد طلاق عاطفی در بین خانواده های ایرانی است که بین سال های ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۶ انجام شده اند. با توجه به معیارهای فراتحلیل، 5 مقاله در خصوص طلاق عاطفی از میان 60 مقاله منتشر شده در پایگاه های اطلاعاتی انتخاب و توسط نرم افزار فراتحلیل بررسی شدند. بررسی های اولیه نشان دهنده ناهمگنی اندازه اثر و عدم سوگیری انتشار مطالعات است. هم چنین، اندازه های اثر متغییرهای میزان دینداری زوجین معادل 0/316، میزان دخالت خانواده ها 0/303، ساختار قدرت در خانواده 0/387 است که بر حسب نظام تفسیری کوهن متوسط رو به بالا ارزیابی می شود.
اثربخشی آموزش مهارت ارتباطی بر کاهش طلاق عاطفی زنان آسیب دیده از خیانت همسر
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تعیین اثربخشی آموزش مهارت ارتباطی بر کاهش طلاق عاطفی زنان آسیب دیده از خیانت همسر بود. روش: این پژوهش از نوع آزمایشی به صورت پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل و جامعه آماری زنان آسیب دیده از خیانت همسر، مراجعه کننده به کلینیک خصوصی در شهر تهران بود که از میان آن ها به تعداد 30 نفر با استفاده از نمونه گیری تصادفی به عنوان نمونه آماری انتخاب شد. آزمودنی ها پس از گماردن تصادفی به دو گروه آزمایش 15 نفر و گروه کنترل 15 نفر تقسیم شد. پرسشنامه طلاق عاطفی گاتمن (2008) در هر مرحله پیش آزمون و پس آزمون بر روی افراد اجرا شد، سپس با استفاده از روش کوواریانس نتایج مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج داده ها نشان داد که بین دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد و آموزش مهارت های ارتباطی بر کاهش طلاق عاطفی (12/49= F 001/0> P ) مؤثر بوده است. نتیجه گیری: تحلیل داده ها نشان می دهد آموزش مهارت ارتباطی بر کاهش طلاق عاطفی زنان آسیب دیده از خیانت همسر تأثیر داشته است.
مدل علی گرایش به طلاق عاطفی بر اساس تمایز یافتگی خود با میانجی گری دلزدگی زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و جامعه سال دوازدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۴۶)
159 - 172
حوزههای تخصصی:
طلاق عاطفی مهمترین عامل ناامیدی خانواده است و باعث ایجاد شکاف عاطفی خانواده می شود. هدف از این مطالعه - تدوین مدل علی گرایش به طلاق عاطفی بر اساس تمایز یافتگی خود با میانجی گری دلزدگی زناشویی بود.پژوهش حاضر با توجه به هدف آن از نوع کاربردی و شیوه ی اجرای آن توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زوجین مراجعه کننده به مرکز مشاوره بهزیستی شهرستان قصرشیرین بودند. که از میان آنها به روش تصادفی چند مرحله ای و با استفاده از نمونه های در دسترس 100 نفر به عنوان نمونه انتخاب شد. سپس داده های مورد نظر با استفاده از پرسشنامه های طلاق عاطفی گاتمن (1999)، تمایز خود (DSI-SF) دریک (2011) و دلزدگی زناشویی پاینز (1996) جمع آوری شد. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری نشان دادند بین گرایش به طلاق عاطفی بر اساس تمایز یافتگی خود با میانجی گری دلزدگی زناشویی رابطه معنی داری بودند.یافته ها نشان داد دلزدگی زناشویی رابطه بین گرایش به طلاق عاطفی و تمایزیافتگی خود را میانجی گری می کند. دلزدگی زناشویی به عنوان عوامل مهم و تأثیرگذار بر سطح ارتقا سلامت روانی مطرح است و با شناسایی عوامل به همراه برنامه ریزی مناسب می تواند منجر به کاهش طلاق عاطفی و افزایش خودتمایزیافتگی شود.
ارتباط فضای مجازی و طلاق عاطفی همسران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهش های جامعه شناختی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۵۲)
201 - 2018
حوزههای تخصصی:
تغییرات محسوس در نقش ها و تکالیف و انتظارات افراد در خانواده ها نشانگر این است که ورود رسانه ها انتظارات نقش ها را در خانواده دگرگون نموده است. دراین راستا هدف از مطالعه حاضر بررسی ارتباط فضای مجازی با طلاق عاطفی همسران در بین خانواده های منطقه 8 شهر تهران می باشد. روش پژوهش پیمایش و ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه تعهد و صمیمیت بروک و برتمن (1995)، پرسشنامه رضایت جنسی هادسون و پرسشنامه محقق ساخته فضای مجازی است. بر اساس فرمول کوکران از جامعه 377806 نفری زنان و مردان متاهل ساکن در منطقه 8 تهران، 300 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای به عنوان حجم نمونه انتخاب و بررسی شدند. نتایج پژوهش نشان داده است که، 96 درصد از همسران از فضای مجازی استفاده می کنند و میزان طلاق عاطفی در حد متوسط است. همچنین نتایج نشان داده است که بین استفاده از فضای مجازی و طلاق عاطفی همسران (119/0-)، بین فضای مجازی و صمیمیت همسران (327/0-)، و بین فضای مجازی و رضایت جنسی زوجین (178/0-) رابطه منفی و معناداری وجود دارد. در حالی که بین استفاده از فضای مجازی و تعهد همسران رابطه معناداری مشاهده نشده است. همچنین بین نوع عضویت در فضای مجازی و طلاق عاطفی، و نوع سرگرمی و استفاده از فضای مجازی و طلاق عاطفی همسران رابطه معکوس و معناداری وجود دارد.
شیوع پدیده طلاق شناختی در بین زوجین متقاضی طلاق: مطالعه مروری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال دهم شهریور ۱۴۰۰ شماره ۶ (پیاپی ۶۳)
199-210
حوزههای تخصصی:
عوامل شناختی نقش تعیین کننده ای در زندگی زناشویی زوجین به ویژه شناخت آنها از یکدیگر، توانایی کنار آمدن با شباهت ها و تفاوت های یکدیگر و ادراک زوجین از تعارضات زناشویی دارد. مطالعات متعددی بر اهمیت عوامل شناختی صحه گذاشته اند. نظریه پردازان شناختی و رفتاری مشکلات زناشویی را نتیجه مهارت های ناکارآمد همسران در برقراری ارتباط، ناتوانی در حل موثر مشکلات و تعارض ها، انتظارات و باورهای غیرمنطقی و تبادلات رفتارهای منفی می دانند. با وجود اینکه بسیاری از مشکلات زوجین که به طلاق می انجامد به عوامل شناختی مربوط است، کمتر به بررسی این عامل در زندگی زناشویی پرداخته شده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی مروری شیوع پدیده طلاق شناختی در بین زوجین متقاضی طلاق صورت گرفت. کلیدواژه های طلاق، عوامل شناختی طلاق، عوامل شناختی موثر در طلاق عاطفی، باورهای زوجین در پایگاه های معتبری مانند اس آی دی، مگیران، ایرانداک، ساینس دایرکت، گوگل اسکالر، اسکوپوس جستجو گردید. مقاله حاضر با بررسی مطالعات انجام گرفته تاکنون، علاوه بر تبیین پدیده طلاق شناختی و مولفه های آن، به نقش این پدیده در پیدایش طلاق عاطفی می پردازد. فرآیندهای شناختی اعم از نگرش ها، باورها، اندیشه ها، نقشه های ذهنی، طرحواره های ذهنی و مواردی از این قبیل که در نوع عملکرد، رفتار و روابط زوجین با یکدیگر تاثیر می گذارد و زوجین را در تعبیر و تفسیر کردن موقعیت ها هدایت می کند به گونه ای که اگر تعبیر و تفسیر در زوجین با خطای شناختی، افکار منفی گرایانه و تحریف همراه باشد، پدیده ای بنام طلاق شناختی تجلی پیدا می کند. مولفه های طلاق شناختی براساس مطالعه انجام گرفته شده عبارت بودند از: تفکر آرمان گرایانه، نگرش تخریب کنندگی، ذهن خوانی، ادراک وابسته، عدم بلوغ شناختی و آسیب شناسی هم بافته. طبق مقالات بررسی شده و مستندات، اختلال در زمینه های هیجانی و شناختی زوجین می تواند طلاق عاطفی را به همراه داشته باشد. به عبارتی بین شناخت، افکار و هیجان زوجین با طلاق عاطفی رابطه وجود دارد و قبل از طلاق عاطفی زوجین دچار طلاق شناختی می شوند. شناسایی ماهیت طلاق به عنوان آسیب زا ترین نحوه بروز تعارض زوجین می تواند در جهت برنامه ریزی مناسب به منظور جلوگیری و کاهش طلاق در سال های آینده مؤثر واقع شود.
نقش واسطه ای تاب آوری در رابطه بین تمامیت خواهی زوجی و طلاق عاطفی در زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: یکی از مشکلاتی که خانواده ها با آن درگیر هستند تجربه خشونت در ابعاد مختلف آن بخصوص طلاق عاطفی است. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای تاب آوری در ارتباط بین مولفه-های تمامیت خواهی زوجی و مولفه های طلاق عاطفی انجام شد. روش بررسی: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل کلیه زنان متاهل ساکن منطقه سیزده شهر تهران در سال 1399 می باشد که به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 360 نفر از آنها انتخاب شده و به ابزارهای مقیاس طلاق عاطفی، مقیاس تمامیت خواهی زوجی و پرسشنامه تاب آوری پاسخ دادند. پس از اجرای پرسشنامه ها، اطلاعات جمع آوری شده به وسیله شاخص های آمار توصیفی و همچنین روش های همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بین تمام مولفه های طلاق عاطفی، تاب آوری و مولفه های تمامیت خواهی زوجی ارتباط معناداری وجود دارد (05/0p <) و همچنین تاب آوری در ارتباط بین تمام مولفه های تمامیت خواهی زوجی با تمام مولفه های طلاق عاطفی نقش واسطه ای ایفا می کند. یافته ها مورد بحث قرار گرفته است.
مدل یابی علّی طلاق عاطفی در زنان بر اساس صفات تاریک شخصیت: با نقش میانجی عزت نفس جنسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مدل یابی علّی طلاق عاطفی بر اساس صفات تاریک شخصیت با نقش میانجی عزت نفس جنسی در بین زنان شهر اردبیل بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه ی زنان شهر اردبیل تشکیل داد که در پاییز 1398 در این شهر سکونت داشتند. تعداد 150 نفر از این افراد به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب و در این پژوهش شرکت کردند. روش پژوهش حاضر، توصیفی از نوع همبستگی بود. برای جمع آوری داده ها از مقیاس طلاق عاطفی گاتمن، پرسشنامه سنجش صفات تاریک شخصیت جانسون و وبستر و پرسشنامه عزت نفس جنسی زینا و اسچوارز استفاده شد. داده های جمع آوری شده، با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری (SEM) تجزیه و تحلیل شد. نتایج به دست آمده نشان دادند که صفات تاریک شخصیت ﻣﺎﮐﯿﺎولﮔﺮاﯾﯽ، سایکوپاتی و خودشیفتگی اثر مثبت و معنی داری و عزت نفس جنسی اثر منفی و معنی دار بر طلاق عاطفی دارند. همچنین صفات تاریک شخصیت علاوه بر اثر مستقیم، به طور غیر مستقیم و از طریق میانجی گری عزت نفس جنسی نیز بر طلاق عاطفی اثر گذار می باشد؛ که با توجه به مقدار آماره VAF مشاهده گردید که 5/36 درصد از تأثیر ماکیاول گرایی بر طلاق عاطفی، 7/31 درصد از تأثیر خودشیفتگی بر طلاق عاطفی و 5/34 درصد از تأثیر سایکوپاتی بر طلاق عاطفی از طریق عزت نفس جنسی می تواند تبیین گردد. نتایج مطالعه حاضر اهمیت مداخلات هدفمند معطوف به تغییر یا تعدیل صفات تاریک شخصیت و تقویت عزت نفس جنسی برای پیشگیری یا کاهش طلاق عاطفی را خاطر نشان می کند.
واژگان مرتبط با طلاق عاطفی در فقه اسلامی
منبع:
مدیریت دانش اسلامی سال سوم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
29 - 65
حوزههای تخصصی:
از واژه هایی که در حوزه مشکلات مربوط به روابط زناشویی، در سالیان اخیر، متداول شده واژه طلاق عاطفی است. زوجین در طلاق عاطفی گرچه ازنظر قانون، متأهل محسوب می شوند لیکن در حقیقت دل ها جدای از هم است و معمولاً، نفرت، کراهت و شقاق بین زوجین، موج می زند. طلاق عاطفی که معلول علل خاص فردی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است خود، عامل مشکلات دیگری مانند بگومگوهای خانوادگی، فشارهای روحی روانی، ضرب وجرح و دعوا و مرافعه و طلاق رسمی و شرعی می شود. این پژوهش به دنبال این بوده که آیا طلاق عاطفی در منابع فقهی آمده است یا خیر؟. در این مقاله با پژوهشی که در منابع فقهی انجام شده معلوم شد که واژه طلاق عاطفی و به عبارت بهتر فراق عاطفی گرچه در منابع فقهی نیامده ولی در ابواب مختلف فقهی مرتبط با طلاق و فراق زوجین، می تواند سراغ واژگانی را گرفت که در ارتباط با طلاق عاطفی است. این واژگان عبارت اند از: کراهت در روابط زوجین (شامل کراهت زوج از زوجه، کراهت زوجه از زوج و یا کراهت هریک از زوجین با دیگری)، نشوز، شقاق، سوء خلق و جز آن که اهتمام فقه در همه این موارد، اصلاح روابط موجود در طلاق عاطفی است. روش پژوهش از نظر گردآوری، کتابخانه ای و از نظر ماهیت پژوهش، توصیفی تحلیلی است
بررسی تاثیر طراحی معماری مسکونی بر کاهش طلاق عاطفی بین همسران
فرهنگ مذهبی و معنوی حاکم بر نظام خانواده همواره موجب شده است که این نهاد با حفظ اصالت اعضای آن نه فقط تامین کننده نیازهای جسمانی که برآورنده نیازهای روحی و روانی آنها نیز باشد. لذا ورود هرگونه خدشه به چهارچوب آن موجب صدمات جبران ناپذیری به جامعه می شود. از مهمترین آسیب های وارد به نظام خانواده طلاق است که به دو نوع ظاهری و خاموش تقسیم می شود. آمار بالای طلاق بویژه طلاق (عاطفی)خاموش است که رشد روزافزون آن موجب شده است که روانشناسان بسیاری به کشف و بیان علل گوناگون ان بپردازند.یکی از عوامل مهم تاثیر گذار بر این موضوع که اخیرا مورد توجه طراحان قرار گرفته است، موضوع مسکن و معماری خانه است. قطعا تاثیر عمیق معماری مسکونی بعنوان مادری که باید ساکنین خود را در آغوش گرفته و رافع نیازهای همه جانبه آنها باشد، در ایجاد آرامش فکری و روانی، نشاط و سرزندگی ساکنین خانه، خلق فضاهایی جهت تعاملات اجتماعی و فضاهایی با قابلیت انعطاف و تنوع پذیری، بر بهبود روابط همسران موثر بوده و ضمن کاهش تنش و استرس های موجود در زندگی مدرن، تقویت رابطه مطلوب زوجین با یکدیگر، تقویت مهارت های زندگی و افزایش بُعد معنوی، میزان طلاق عاطفی را به اندازه چشم گیری کاهش دهد. علاوه بر اهمیت موضوع طلاق عاطفی و تبعات آن در جامعه و همچنین تاثیر معماری بر کاهش یا افزایش آن، به طور خاص بدان پرداخته نشده و آنچه تا کنون مورد پژوهش قرار گرفته است، سنجش جداگانه هر یک از یک از این دو متغیر می باشد لذا ارتباط بین این دو و پاسخ به این پرسش که چگونه طراحی معماری مسکونی می تواند موجب کاهش طلاق عاطفی میان همسران گردد؟ موضوع پژوهش فوق می باشد این نوشتار بواسطه نیاز به شرح و توصیف علل طلاق عاطفی و سنجش عناصر معماری، با روش تحقیق توصیفی- تحلیلی نگاشته شده و اطلاعات آن بوسیله روش کتابخانه ای گرداوری و تنظیم گردیده است.
الگوی ساختاری پیش بینی طلاق عاطفی زوجین بر اساس باورهای فراشناختی و راهبردهای نظم جویی هیجانی با میانجی گری فرسودگی زناشویی در زنان متاهل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش ارائه مدلی برای پیش بینی طلاق عاطفی زوجین براساس سبک های دلبستگی، باورهای فراشناختی و راهبردهای نظم جویی هیجانی با میانجی گری فرسودگی زناشویی در زنان متاهل بود. روش: این پژوهش توصیفی -همبستگی از نوع اکتشافی - متوالی و هدایت شده بود و جامعه آماری 1854 زنزنان متأهل مراجعه کننده به خانه های سلامت شهر تهران در سال 1398 بود که با روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای 375 زن براساس نرم افزارsample power انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های طلاق عاطفی گاتمن (2008)، باورهای فراشناختی ولز و همکاران(2004)،، راهبردهای نظم-جویی هیجانی گارنفسکی و همکاران (2001) و فرسودگی زناشویی پاینز (1966) بود که بر روی نمونه مورد نظر اجرا شد. به منظور تحلیل داده ها، علاوه بر شاخص های آمار توصیفی، از روش آماری معادلات ساختاری smartpls استفاده شد. یافته ها: یافته های نتایج ضرایب استاندارد تحلیل مسیر مستقیم نشان داده است که بین باورهای فراشناختی (650/0=β) و راهبردهای نظم جویی هیجانی (694/0-=β) با طلاق عاطفی رابطه معناداری وجود دارد و همچنین نتایج ضرایب استاندارد مسیر غیر مستقیم نشان داده است که بین باورهای فراشناختی (618/0=β) و راهبردهای نظم جویی هیجانی (694/0=β) با میانجی گری فرسودگی زناشویی با طلاق عاطفی زنان متأهل رابطه و شدت اثر مطلوبی وجود دارد. نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش به مشاوران حوزه خانواده پیشنهاد می شود بمنظور ایجاد انسجام و خلق رابطه آگاهانه به تقابل عناصر درون روانی در جهت بهبود روابط زوج ها در طول ملاحظات درمانی بپردازند.
ارائه مدلی برای پیش بینی طلاق عاطفی بر اساس سبک های دلبستگی و عملکرد جنسی در زنان متأهل: نقش میانجیگری هوش هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر ارائه مدلی برای پیش بینی طلاق عاطفی بر اساس سبک های دلبستگی و عملکرد جنسی در زنان متأهل با نقش میانجیگری هوش هیجانی بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر توصیفی -همبستگی از نوع اکتشافی متوالی و هدایت شده است و جامعه آماری زنان متأهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران در سال 1398 بود. روش نمونه گیری بصورت تصادفی چند مرحله ای وحجم نمونه آماری 350 زن متاهل بر مبنای نرم افزارsample power و با توجه به احتمال 20 درصد افت آزمودنی ها 372 زن متاهل انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه طلاق عاطفی گاتمن (2008)، مقیاس دلبستگی بزرگسالان کولینز و رید (1990)، عملکرد جنسی روزن و همکاران (2000) و هوش هیجانی باراُن (1997) بود. داده ها با استفاده از معادلات ساختاری smartpls تحلیل شد. یافته ها: نتایج به دست آمده نشان داد طلاق عاطفی براساس سبک دلبستگی ایمن، اجتنابی و سبک دلبستگی اضطرابی/دوسوگرا و عملکرد جنسی با میانجیگری هوش هیجانی در زنان متاهل از برازش مناسبی برخوردار است (01/0=P). همچنین بررسی معناداری مسیرهای مستقیم و غیر مستقیم پژوهش نشان داد مسیر مستقیم سبک دلبستگی ایمن، اجتنابی و سبک دلبستگی اضطرابی/دوسوگرا و عملکرد جنسی با طلاق عاطفی زنان متأهل معنادار (01/0=P) و از طرفی نتایج مسیر غیر مستقیم نشان داد که سبک دلبستگی ایمن، اجتنابی و سبک دلبستگی اضطرابی/دوسوگرا و عملکرد جنسی با میانجی گری هوش هیجانی بر طلاق عاطفی زنان متأهل شدت اثر مطلوبی داشته است (01/0=P). نتیجه گیری: به منظور ایجاد انسجام و خلق رابطه زناشویی رضایتبخش براساس شناخت هیجانات هر یک از زوجین و اصلاح نوع سبک های دلبستگی زوج ها به تقابل عناصر درون روانی در جهت بهبود روابط زناشویی در طول ملاحظات درمانی پرداخت.