مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
بازاندیشی
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۵۱)
131 - 155
حوزه های تخصصی:
هیئت های مذهبی یکی از عناصر هویتی اساسی مذهب تشیع و یکی از «شاخص ترین وجه شیعهٔ زیست شده» محسوب می شود که با ورود جوامع شیعی به عصر جدید، دچار تغییرات زیادی شده اند و این سبب ظهور گونه های مختلف هیئت ها، هم در فرم عزاداری ها و هم در محتوای آن، در سال های اخیر شده است. در این مقاله تلاش شده است هیئت های مذهبی شهر یزد بر اساس جهت گیری کلی و محتوای نوحه های آن گونه شناسی شوند. این مقاله در چارچوب تفسیری قرار می گیرد و روش تحقیق عمدتاً مبتنی بر نظریهٔ زمینه ای است. جمع آوری داده ها با استفاده از تجربه زیستهٔ محققان، تحلیل محتوای نوحه های هیئت ها و مصاحبه نیمه ساختاریافته با 22نفر از مطّلعان کلیدی هیئت های یزدی از میان سرپرستان، شاعران، نوحه خوانان و فعالان هیئت ها صورت گرفته است. نتایج نشان می دهد هیئت های یزدی را می توان در سه گونهٔ «بازاندیش»، «هویت اندیش» و «مکتب اندیش» جای داد. ویژگی های گونهٔ بازاندیش «نگاه زمانمند به واقعه عاشورا»، «تأکید بر مفاهیم عام انسانی»، «نگاه انتقادی به جوامع اسلامی معاصر» و «منتقد گفتمان نظام جمهوری اسلامی ایران» است. ویژگی گونهٔ هویت اندیش «نگاه غیرزمانمند به واقعه عاشورا»، «نگاه سوگوارانه و تسلّی بخش»، «تأکید بر هویت شیعی» و «مقیّد به مرزهای هویت شیعی نظام جمهوری اسلامی ایران» است. ویژگی گونهٔ مکتب اندیش «نگاه زمانمند به واقعه عاشورا»، «نگاه مکتبی به جامعه»، «تأکید بر جنبه جهادی شیعه» و «مقید به مرزهای گفتمانی نظام جمهوری اسلامی ایران» است.
شرایط نامتعین و راهبردهای جوانان در مدیریت ازدواج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اجتماعی ایران سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
26 - 53
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر می خواهد دریابد در شرایط پرتغییر و نامتعین اقتصادی و اجتماعی چگونه جوانان گذار به ازدواج را مدیریت و راهبری می کنند. نیز مطالعه به دنبال آن است تا از پس دریافت راهبردهای جوانان در مدیریت ازدواج دریابد که آیا آنچنان که گیدنز[1] می گوید، راهبرد و برنامه، ویژگی عصری جوانان امروز شده است یا آن گونه که لِکّاردی[2] مطرح می کند، اساساً عصر تجربه راهبرد و برنامه، «به سرآمده» می نماید. داده های حاصل از 21 مصاحبه نیمه ساختاریافته با زنان و مردان جوان مجرد و متأهل در سطوح سنّی و طبقاتی مختلف، در این مطالعه با روش کیفی مورد تحلیل مضمونی قرار می گیرند. مطالعه مطرح می کند که انواع راهبردهای جوانان در مدیریت ازدواج، راهبردهای فعالانه، منفعلانه، منعطف، و یا ترکیبی از آنها است. نیز به کارگیری انواع و ترکیبی از راهبردهای مختلف و منعطف در مدیریت ازدواج آشکار می سازد که هر فرد، متناسب با موقعیت و نیز منابعِ در اختیار، انطباق و انعطاف پذیریِ مخصوص به خود را رقم می زند و از این بابت رویّه ای خاص خود در مدیریتِ موقعیت ابداع می کند؛ امری که می تواند نشانه فردی شدن بیشتر مدیریت ازدواج باشد. این البته در حالی است که مدیریت ازدواج همچنان تحت تأثیر متغیرهای ساختاری مثل جنسیت و طبقه است. مطالعه نشان می دهد که هرچند گیدنز برنامه ریزی راهبردی زندگی را به عنوان جهان بینی مسلّط عصری می داند و زندگی در جامعه پرمخاطره را به معنای زندگی با نگرشی حسابگرانه معرفی می کند امّا چنین تسلطی از برنامه ریزی حسابگرانه در کنش های جوانان و در مدیریت ازدواج مشاهده نمی شود. نیز مطالعه، درست بر خلاف لِکّاردی که زندگی نامه را امری در حال ساخته شدن به وسیله آزمون و خطا می داند و اجرای آن را در متن و مسیری کاملاً نامتعین و پیش بینی ناپذیر و فاقد اهداف روشن فرض می کند، بیان می دارد که جوانان همچنان چشم اندازهای روشنی در زندگی دارند. بدین ترتیب جوانان نه آن چنان حسابگرانه رفتار می کنند و نه ایده برنامه ریزی و راهبرد را یکسره به دور می ریزند. <strong> [1] Anthony Giddens [2] Carmen Leccardi
ضرورت بازاندیشی در برنامه های آموزش صلح (با رویکردی میان فرهنگی)
منبع:
آموزش پژوهی دوره پنجم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۲۰)
55 - 71
حوزه های تخصصی:
صلح آرزوی همیشگی بشر بوده و هست و تاکنون تلاش های زیادی در طول تاریخ از طرف صلح دوستان و صلح جویان برای مهار خشونت و توسعه ی صلح صورت گرفته ولی این تلاش ها به نتیجه ی مطلوبی نینجامیده است. برخی صاحب نظران معتقدند مؤثرترین و بلکه تنها راه ترویج و توسعه ی صلح، آموزش صلح است. به همین خاطر، مطالعات و تلاش های زیادی نیز برای آموزش صلح در کشورهای مختلف صورت گرفته است. اما طرح های آموزش صلح نیز موفقیت چندانی نداشته اند. این مقاله به بیان ضرورت و زمینه هایی برای بازاندیشی در برنامه های آموزش صلح می پردازد. در این مقاله که به روش تحلیل تأملی یا تحلیل فکری صورت گرفته است، به بررسی انتقادی و آسیب شناسی پژوهش ها و تلاش های پیشین درزمینه ی آموزش صلح پرداخته؛ سپس از ضرورت نگاه میان فرهنگی و میان رشته ای به صلح می گوید. آنگاه به بیان برخی سازه های مهم که می تواند یک برنامه ی آموزش صلح را مؤثرتر نماید می-پردازد. در این راستا، از اهمیت مواردی چون: برنامه های جنبی و فوق برنامه ها در مدرسه، بافت دانش آموزی مدرسه و ویژگی ها و مهارت های معلم بحث می کند.همچنین از ضرورت آموزش تفکر فلسفی، تفکر انتقادی، تربیت شهروندی جهانی نگر و آموزش برای ساختن جامعه ی دموکراتیک صحبت شده است.
تحلیل گفتمان خوشبختی طی دو دهه ی اخیر در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (علامه طباطبایی) پاییز ۱۳۹۹ شماره ۹۰
135 - 160
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش کوشیده ایم تا با استفاده از آراء اندیشمندانی چون ویلیام دیویس، سارا احمد و سام بینکلی در باب گسترش درک و تلقی جدیدی از خوشبختی و به روش تحلیل گفتمان فرکلاف، ویژگی های گفتمان خوشبختی در ایران را بررسی نماییم. ازاین رو، شماره های مختلف نشریه ی موفقیت در سی سال گذشته را در سه سطحِ توصیف، تفسیر و تبیین مورد بررسی قرار دادیم. در سطح توصیف، دریافتیم که واژگان و مفاهیم پرکاربردی مانند «خوشبختی»، «موفقیت»، «استرس»، «آرامش» و مانند آن در دوسته ی مثبت/ منفی به کار می روند. همچنین از استعاره هایی چون «راز»، «گام»، «راه» و مانند آن در این متون که ساختی یک طرفه و موعظه گون دارند، استفاده می شود. در سطح تفسیر، به این نتیجه رسیدیم که انسان در این گفتمان به ذهن و انرژی، فروکاسته شده و نسبت میان او و جهان از خلال ترکیب منحصربه فردی از گفتمان های علمی مانند روانشناسی و فیزیک همراه با رویکردی شبه دینی – عرفانی توضیح داده می شود. در سطح تبیین نیز، گسترش اقتصاد مبتنی بر بازار و رشد طبقه ی متوسط از یک سو و عالم-گیر شدنِ مدرنیته و به تبع آن پیداییِ «خود» در معنای مدرن آن و «نظام های تخصصی» را به عنوان علل اصلی رواج این گفتمان در ایران یافتیم.
مطالعه جامعه شناختی هویت فرهنگی مهاجران لَک مقیم تهران (با تأکید بر مؤلفه زبان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، مطالعه وضعیت هویت فرهنگی مهاجران لَکِ ساکن محله ی نامجو تهران با تأکید بر مؤلفه ی زبان است. لذا، از رویکرد کیفی، روش نمونه گیری گلوله برفی، مصاحبه های نیمه ساخت یافته و عمیق با 17 نفر استفاده شد. مصاحبه ها با روش تحلیل تماتیک، تحلیل گردیدند. براساس یافته ها، تعلق و پایبندی، بازاندیشی و بازتعریف زبان (لَکی)، در بین نسل اول و دوم و نیز بین زنان و مردان مهاجر یکسان نیست که شرایط متفاوت جامعه پذیری، نقش مهمی در آن دارد؛ برخلاف جامعه مبدأ، جامعه ی میزبان بخش مهمی از هویت یابی و فرهنگ پذیری را به عهده ی فرد گذاشته که علاوه بر تفاوت های فردی، تفاوت نسلی را در شکل دهی به هویت برجسته می کند. بدین ترتیب با گذشت زمان و جایگزینی نسل ها، هویت فرهنگی تازه ای شکل گرفته که از مسیر زبان می گذرد. اکنون نوعی راهبرد یکپارچه سازی (هویت پیوندی) اساس فرایند فرهنگ پذیری مهاجرین است و با توجه به ویژگی سیال هویت، ممکن است در آینده جای خود را به مفهوم راهبردیِ همگونی فرهنگی بدهد.
کنکاشی جامعه شناختی در توسعه زایی فرهنگی نهادی؛ مطالعه موردی کانون پرورش فکری در دوره پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۳
177 - 202
حوزه های تخصصی:
چگونگی تحقق توسعه فرهنگی، موضوعی مهم در مطالعات توسعه است که فراتر از بحث های نظری، واکاوی مصادیق و کاووش پیرامون روندهای عینی، ظرفیت های تعین بخش، سازوکارهای محقق و نیز تغییرات اجتماعی مبتلابه آن در مناسبات جوامع بومی مداقه های روشمندی را می طلبد. مقاله حاضر با دستمایه قراردادن مولفه های توسعه فرهنگی به تحلیل کارنامه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سالهای 1357-1344 پرداخته است. بدین منظور پس از احصای ویژگیهای جامعه شناختی توسعه فرهنگی از مباحث نظری_مفهومی مدون، مجموعه اسناد موجود روایت محور درباره فعالیت کانون به روش کیفی و با تکنیک تحلیل سند مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها نشان می دهد کانون مشتمل بر کنشگران خود چه در مقام تولیدکنندگان فرهنگی، هنری و چه در مقام مصرف کنندگان عام توانست میزانی از هر یک مولفه های مربوط به توسعه فرهنگی را محقق سازد. این موارد شامل برخورداری فرهنگی، ابداع فرهنگی، تکثر فرهنگی، تعامل فرهنگی، مشارکت فرهنگی، شمول فرهنگی، وفاق فرهنگی و بازاندیشی فرهنگی بوده-است. لذا هرچند در بحث از توسعه زایی کانون نمی توان از همه گیری آفرینش هنری و تعامل فرهنگی سخن راند اما در همان مقیاس محدود و البته بیشتر مبتنی بر کنش ارتباطی این نهاد توانست با خلق ارزش و ایجاد الگوهای ذهنی در مقیاس ملی و جهانی جریان ساز بوده و مناسبات بی سابقه ای را رقم زند و مولفه وضعیت فرهنگی کودکان و گذران خلاقانه کودکی و نوجوانی را بعنوان یکی از تعیین کننده های کیفی توسعه اهمیت بخشد.
جدال با بی قدرتی در تجربه بیماری: روایت پژوهی مصرف کنندگان طب مکمل و جایگزین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اقبال مصرف کنندگان خدمات سلامت به انواع طب های مکمل و جایگزین موجب تغییراتی شگرف در تجربه بیماری و پیوست های اجتماعی اقتصادی آن شده است. رفتارهای بازاندیشانه ای که با بهنجارترشدن طب بدیل، مشاهده می شود؛ در ایران کمتر موضوع پژوهش های اجتماعی قرار گرفته است. پژوهش حاضر با به کارگیری روش روایت پژوهی، روند این رفتارها را در بازگویی تجربه بیماران، مطالعه می کند. بدین منظور، بیست ونه مصاحبه روایی با بیمارانی که تجربه مفصلی در این زمینه داشته اند انجام و پس از بازنویسی به صورت روایت های خطی منسجم، با روش تحلیل تماتیک کدگذاری شدند. بنا به یافته ها، «احساس بی قدرتی» یکی از مضامین پرطنین در تجربه بیماری است که در سه مقوله «بی قدرتی نهادی»، «بی قدرتی در روایت بیماری» و «بی قدرتی در فرآیند تجویز» بازنمایی می شود. بخشی از این احساس، بازنمودی ناگزیر از بی قدرتی پزشکان به واسطه تزلزل جایگاه علم است. نتایج نشان می دهد که اعمال اقتدار ناهمگن نهادهای بالادستی حوزه سلامت، بدون در نظرگرفتن فهم بیماران از فرآیند درمان، زمینه ساز ناکامی سیاستگذاری های سلامت در قبال طب های غیررایج شده است. مدیریت این میدان به نفع سلامت حداکثری، تنها از مسیر به رسمیت شناختن نیاز بیماران به داشتن رابطه ای متوازن با کادر درمان و اهتمام به توجیه بیمار نسبت به عوارض داروهای تجویز شده میسر است.
مطالعه جامعه شناختی تأثیر تغییرات فضاهای شهری مدرن بر بازاندیشی هویتی زنان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
تغییرات اجتماعی - فرهنگی سال هجدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۸
23 - 39
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به منظور مطالعه تأثیر تغییر در فضاهای شهری مدرن بر بازاندیشی هویت زنان طراحی شده است. ایده اصلی تحقیق از نظریه گیدنز استخراج شده که مکان های جدید را بر گروه های مختلف مؤثر می داند. با توجه به این که باغ بانوان ها به تازگی در برخی از شهرهای ایران از جمله اصفهان تأسیس شده اند به نظر می رسد که این فضاها می توانند بر بازاندیشی و هویت نوین زنان مؤثر باشند. در این پژوهش 330 نفر زنان شهر اصفهان که طی یک دوره زمانی 30 روزه به باغ های این شهر مراجعه کرده اند به عنوان نمونه آماری از جامعه اماری شهر اصفهان انتخاب شده اند. شیوه نمونه گیری به صورت خوشه ای چند مرحله ای و سپس اتفاقی بوده و از میان 6 باغ بانوان شهر اصفهان، 4 باغ انتخاب و پاسخگویان سپس از میان این باغ ها برگزیده شده اند. یافته ها نشان داده اند که فضاهای نوین شهری تأثیرات مؤثری بر تغییر دیدگاه و بازاندیشی هویتی زنان داشته اند اگرچه این تغییرات به دلیل تازگی تأسیس باغ ها غالباً در حوزه نظری صورت گرفته و هنوز تا بروز تغییرات عملی ناشی از فضاهای نوین، راه زیادی در پیش است.
مطالعه پدیدارشناختی تجربه زیسته خانواده ایرانی در دوران قرنطینه کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قرنطینه، ناشی از کرونا برای مدتی مشخص بخشی از خانواده های ایرانی را با خود درگیر کرد. بدیع بودن این وضعیت در نسبت با زندگی مدرن و تقاطعی که با مخاطرات ناگهانی این عصر دارد؛ می تواند زمینه ساز بروز و ظهور رفتارها، کنش ها واکنش هایی در خانواده های درگیر با قرنطینه شود. مطالعه تجربه زیسته این دسته از خانواده ها امکان شناخت ظرفیت ها، مسائل و ابعاد فردی و اجتماعی خانواده ایرانی را فراهم می کند. نویسندگان این مقاله با هدف «مطالعه تجربه زیسته خانواده ایرانی در دوران قرنطینه» با اتخاذ روش پدیدارشناسی به مصاحبه نیمه ساختار یافته با 16 خانواده از نقاط مختلف کشور پرداختند، سپس مصاحبه های صورت گرفته تحلیل مضمون شد. تحلیل داده ها منجر به شناسایی سه دسته خانواده شد که کنش ها و واکنش هایشان آنها را ذیل سه رویکرد کلی قرار می داد. «خانواده بازاندیش»، «خانواده انفعالی» و «خانواده تلفیقی» الگویی است که این مقاله به آنها رسیده است. خانواده بازاندیش در دوران قرنطینه با استفاده از نظام های کارشناسی در پی شناخت نقاط ضعف، مسائل و مشکلات خود برآمده و تا حد ممکن آنها را برطرف می کند؛ خانواده انفعالی در شرایط قرنطینه توان مواجهه با سختی ها و مشکلات پیش آمده را ندارد و خانواده ای که با الگوی تلفیقی اداره می شود هرچند که قادر به شناسایی برخی مسائل موجود در بستر خود می باشد، اما توان حل و یا برطرف کردن مشکلات خود را ندارد.
آرمان بازاندیشانه - آرمان ازخودبیگانه در پرورش دانشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۴
237 - 258
حوزه های تخصصی:
آینده و آرمان موضوعاتی هستند که امروز بیش از هر روز مسأله مند شده اند. در وضعیت ابهام ناامید کننده ای که آینده را فرا گرفته، نیاز فردی، موفقیت شخصی و آینده ی نزدیک، تلاش ها را به خود معطوف کرده و آرمان جمعی و آینده ی دور به موضوع ثانوی تبدیل شده است. در چنین وضعیتی «خود» پیوند ش را از زمینه ی اجتماعی می گسلد، از جامعه، تاریخ و از خویش بیگانه می شود و به شیءوارگی میل می کند. دانشگاه و تربیت دانشگاهی در این میان چه نقشی ایفا می کند؟ پرسش مشخص مقاله آن است که دو دسته رشته ی علوم طبیعی و علوم اجتماعی با این ازخودبیگانگی چه نسبتی دارند؟ دانشکده ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران به عنوان نمونه ی نوعیِ یک دانشکده ی علوم انسانی و دانشکده ی فنیِ دانشگاه تهران به عنوان یک نمونه ی نوعیِ دانشکده ی علوم طبیعی درنظر گرفته شد. با 15 دانشجو از هر یک از این دو دانشکده درباره ی آرمان ها و آرزوهای شان مصاحبه ی عمقی انجام شد. براساس نتایج به دست آمده، قانون علیت تک خطی و تعین گرایانه ی حاکم بر پرورش در فضای علوم طبیعی و فنی، به جهان انسانی نیز سرایت می کند. در فضای این رشته ها جامعه نه موجودیتی مستقل، که جمع جبری مجموعه ی افراد منفرد دیده می شود و آینده و آرمان چیزی بیش از موفقیت های شخصی دانسته نمی شود. در مقابل، در فضای سیال و چندپارادایمی حاکم بر علوم انسانی، رابطه ی فرد-جامعه رابطه ای پیچیده، چندجانبه و رفت وبرگشتی درک می شود. موفقیت شخصی و آرمان جمعی درهم تنیده تلقی می شود و آرمان، نه موفقیت فردی در قالب وضع موجود، که خواستِ تغییر در وضع موجود دانسته می شود.
آگاهی وجودی: تجربه بازاندیشی در دوره بحران کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۶
171 - 199
حوزه های تخصصی:
بحران ها یکی از مهم ترین نیروهای بازاندیشی، و عاملی برای تغییر در آگاهی و کنش انسانها و جوامع است. شیوع جهانی ویروس کووید 19 (کرونا) منجر به بحرانی جهانی و چالش کشیدن بسیاری از باورها و پیش فرض ها و در نتیجه بازاندیشی در ابعادی از زندگی فردی و اجتماعی شده است. هدف ما در این پژوهش کیفی، کشف تجربه جوانان از بازاندیشی در شرایط ناشی از شیوع ویروس کرونا است. پژوهش را در رویکرد برساخت گرا و با روش تحقیق کیفی بنیانی اجرا کردیم. با روش نمونه گیری هدفمند(حداکثر تنوع و در دسترس) با تعداد 24 نفر مشارکت کننده مصاحبه نیمه ساختار یافته انجام دادیم. جهت تجزیه و تحلیل یافته ها از روش کدگذاری نظری استفاده شد. در فرایند تحلیل داده ها 7 مقوله اصلی ساختیم که عبارتند از: مرکزیت سلامت، بازیابی خود، اقبال به علم و فناوری، گرایش به فضای مجازی، بازیابی تعاملات شخصی، دل بستن به خانه و ناامنی وجودی. با جمع بندی مقوله های اصلی و مبتنی بر برداشت جوانان مشارکت کننده در زمینه کرونا و تغییرات ناشی از آن، ارتقای آگاهی وجودی به عنوان مقوله نهایی در نظر گرفتیم. براساس این مقئله ها و جمع بندی نهایی، می توان گفت بحران شکل گرفته بر اثر پاندمی کرونا، ما انسانها را از نقاط ضعف مشترک آگاه تر کرده است و تأمل و تجدیدنظر در خود و روابطمان را دامن زده است.
تجربه زیسته زنان رزمنده در جنگ ایران و عراق و بازاندیشی در نقش های سنتی سیاسی و اجتماعی آنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه علوم سیاسی سال شانزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۶۴)
145 - 180
حوزه های تخصصی:
مسئله این نوشتار تجربه زیسته زنان رزمنده در جنگ و تاثیر آن بر زندگی روزمره آنان و تحول در ذهنیت و مطالبات سیاسی- اجتماعی آنان است. جنگ ایران و عراق و مشارکت زنان در آن، عامل بزرگی برای بازاندیشی زنان نسبت به نقش سیاسی- اجتماعی خود در ایران پس از انقلاب اسلامی بوده است. اساس پژوهش نویسندگان، مصاحبه با چند تن از زنان رزمنده و روش این پژوهش تحلیل محتوای این مصاحبه ها بوده است. این زنان بیشتر از خانواده های سنتی برخاسته اند و حضورشان در جبهه های جنگ بسیاری از هنجارهای سنتی شان را با چالش روبه رو ساخته است. آنها از بایدها و نبایدها در مورد جنسیت، در دوره هشت ساله جنگ و در جامعه پساجنگی ازتبعیض میان زنان رزمنده و مردان در نهادهای رسمی، سخن گفته اند. پرسش اصلی نویسندگان این نوشتار این است که: "حضور زنان رزمنده در جنگ ایران و عراق در بازاندیشی در نقش های سنتی آنان چه تاثیری داشته است؟ پس از تحلیل محتوای مصاحبه ها نتایج بدست آمده نشان داده که مشارکت آنان درجنگ و موفقیت شان در انجام وظایفشان در جبهه های جنگ، عاملی برای بازاندیشی در نقش های سنتی شان و چالش در گفتمان سنتی بوده است. این شرایط آنان را برای ورود به عرصه عمومی آماده کرده و مطالبات شان را در حوزه های سیاسی– اجتماعی گسترده و متفاوت ساخته است.
مادران، سرپرستی خانوار و شادکامی خانواده (یک مطالعه کیفی در بین زنان سرپرست خانوار شهر یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شادکامی در عصر حاضر به یک مسئله مهم و حتی به یکی از ابعاد توسعه اجتماعی تبدیل شده است و زنان به ویژه مادران، نقش مهمی در تأمین این شادکامی در خانواده دارند. بر این اساس هدف پژوهش حاضر، مطالعه نقش زنان سرپرست خانوار در شادکامی خانواده است که به روش کیفی و تکنیک تحلیل محتوا و مصاحبه با 20نفر از زنان سرپرست خانوار در شهر یزد انجام گرفت. از بین یافته های پژوهش، شش مفهوم نهاییِ «نگرش بازاندیشانه، مدیریت اقتصادی زندگی، طردگریزی فعالانه، استیگمای ناشی از فرهنگ، تلاش در جهت توسعه و تعمیق روابط اجتماعی و تمرکز ویژه بر تربیت و رشد همه جانبه فرزندان» به دست آمد. نتایج پژوهش نشان داد که درواقع زنان پژوهش حاضر همه سعی و تلاش خویش را به کار می گرفتند که شادکامی را در بین فرزندان خویش به وجود آورند، مشکلات اقتصادی را مدیریت کنند و با داغ ننگ ناشی از سرپرست خانوار بودن و مشکلات پس از آن کنار بیایند، همچنین در روحیات خویش نوعی بازاندیشی مثبت داشته باشند و با تقویت روحیه خویش، برای شادکامی فرزندانشان تلاش کنند. درواقع آنان به دنبال آن بودند که نگاهی همه جانبه به نیازهای فرزندانشان، ازجمله نیازهای مالی-عاطفی- تعاملاتی، آموزشی، فراغتی داشته باشند که همه این تلاش ها و ایثار مادرانه، تحت عنوان مقوله «والدگری مضاعف» تشخیص داده شد؛ زیرا این زنان بیان می داشتند که بعد از پذیرش نقش سرپرستی خانوار، وظایف پدری و مادری را توأمان انجام می دهند که فراتر از وظایف مادرانگی صرف است. بر اساس نتایج پژوهش، توجه به نیازهای سرپرستان خانوار و توانمندسازی آنان متعاقب آن، بر شادکامی خانواده تأثیر دارد. توجه نهادهای حمایتی و سیاست گذاران اجتماعی- فرهنگی به زنان سرپرست خانوار توصیه می شود.
باز اندیشی فرهنگ زیستن سالمندان در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد اجتماعی فرهنگی سال یازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۱
893 - 932
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر پدیده ی سالمندی به دلایل افزایش جمعیت سالمندان و دگرگونی ها در زندگی جمعی و فردی به یک مسئله ی اجتماعی تبدیل گشته است. فرهنگ زیستن سالمندان و این گروه از جامعه، تمامی جنبه های واقعیات درونی و بیرونی (ذهنی – عینی) زندگی آنان را در برمی گیرد. هدف پژوهش، ارائه ی راهکارها و راهبردها، در جهت تغییر و اصلاح یا بهبود وضعیت موجود سالمندان با بررسی ساخت های نظری (ذهنی) و موقعیت های عملی (عینی) به صورت کاربردی بوده است. روش تحقیق، ترکیبی و طرح زاویه بندی همگرا ( همزمان) است که شامل دو روش کیفی و کمی با اهمیت یکسان و برابر نوع داده ها با دو دیدگاه نظری اثباتی، تفسیری و تحلیلی به درک عملی محیط زندگی سالمندان و عوامل تأثیرگذار کمک کرده است. مطالعه ی بازاندیشانه (فراتحلیل) بخش کیفی در سه سطح مفاهیم و نظریه ها، روش ها، داده ها و یافته ها به دلیل ضرورت بررسی تفاوت ها و تناقض ها در یافته های پژوهش ها در حوزه های علمی روان شناسی، جامعه شناسی و... ، برای دستیابی به نتایج کامل و جامع تر بوده است. همچنین در بخش کمی با آزمون فرضیه ها با نرم افزار spss23 روابط بین متغیرها و عوامل زمینه ای و تأثیر متغیرها را بر فرهنگ زیستن سالمندان سرای شهریار توصیف و تحلیل کرده ایم. با توجه به تفسیر نتایج به دست آمده با مقایسه و تقابل و ترکیب یافته های کمی و کیفی ، متغیرهای مشارکت اجتماعی با مشارکت غیرنهادی و روابط اجتماعی و خانوادگی با رابطه ی مثبت با دیگران و رضایت از زندگی از طریق باورها ونگرش مذهبی، عوامل زمینه ای (وضعیت تأهل، وضعیت اشتغال و تحصیلات) با عامل مهم سلامت و ابعاد آن (جسمی، روانی و اجتماعی) بر فرهنگ زیستن سالمندان تأثیر داشته و نتایج یکسانی را بیان کردند.
بررسی میزان تجددگرایی و تأثیر آن بر بازاندیشی هویت جوانان شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با هدف بررسی تجددگرایی و تأثیر آن بر بازاندیشی هویت جوانان شهر اصفهان انجام گرفته است. روش تحقیق در این پژوهش روش میدانی با استفاده از تکنیک پیمایش، و ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه می باشد. جامعه ی آماری پژوهش حاضر تمامی جوانان شهر اصفهان است که از از طریق فرمول کوکران یک نمونه 385 نفری به عنوان حجم نمونه به روش طبقه ای متناسب انتخاب گردید.برای بررسی روایی از شیوه تحلیل عاملی تأییدی و تکنیک های اعتبار همگرا (شاخص AVE) و برای محاسبه پایایی از آزمون آلفای کرونباخ استفاده گردید.چارچوب نظری پژوهش متشکل از نظریات اندیشمندان مختلفی است که نظریات غالب آن به تئوری بازاندیشی هویت گیدنز و برگر معطوف است. در این تحقیق به بررسی میزان تجددگرایی جوانان شهر اصفهان پرداخته وسپس تاثیرتجددگرایی ومولفه های آن یعنی: جهت گیری جهانی ،فرد گرایی ، آینده گرایی ومدگرایی بر بازاندیشی هویت جوانان مورد بررسی قرار گرفته است که میانگین متغیر تجددگرایی و بازاندیشی هویت و ابعاد آنها بالاتر از حد متوسط برآورد شده است. با توجه به تحلیلی که با استفاده از نرم افزار Smart PLS انجام شد. نتایج نشان داد که تجددگرایی بر بازاندیشی هویت جوانان تاثیر داشته (481/0)، و در بین مولفه های تجددگرایی آینده گرایی (453/0)، مدگرایی (437/0) و جهت گیری جهانی (322/0) بیشترین تاثیر را داشتند به عبارت دیگر برازش داده ها به مدل برقرار است و شاخص ها دلالت بر مطلوبیت مدل معادله ساختاری دارند. همچنین بعد فردگرایی تاثیری بر باز اندیشی هویت جوانان نداشت.
تحولات دین داری در بین دو نسل از زنان: مطالعه ی موردی: زنان منطقه ی 4 تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحول دین داری زنان در نسل های مختلف مسأله ی اصلی این تحقیق است و پژوهش با هدف شناسایی تحولات دین داری در بین زنان ساکن در منطقه ی 4 تهران انجام شده است تا بررسی شود که آیا بین دین داری دو نسل از زنان تفاوت قابل اعتنایی وجود دارد یا خیر. رویکرد روشی، کیفی و روش تحقیق، تحلیل روایت و ابزار گردآوری اطلاعات، مصاحبه ی روایی و روش نمونه گیری هدفمند به شیوه ی گلوله برفی بوده است. 40 نفر از زنان دو نسل (مادران متولد دهه ی 40 و 50 و دختران متولد دهه ی 60) برای مصاحبه انتخاب شدند. از مجموع 20 نفر از دختران، 2 نفر هیچ دینی را قبول نداشتند و نوگروندگان حاد (تحول یافته ی کامل در نظام اعتقادی) و 18 نفر نیز نوگروندگان غیرحاد (تحول یافته در درون نظام اعتقادی) بوده اند که در برخی امور دینی دچار تردید شده اند و اکنون به نحو گزینشی و بیشتر عقلانی دین داراند. از میان 20 نفر از مادران، 17 نفر نوگروی غیرحاد و صعودی داشته و دین داری 3 نفر نیز به صورت نزولی تحول یافته است. آنان درمورد حجاب و برخی از آیه های قرآنی مربوط به حقوق زنان، دچار شک و تردید جدی شده اند. بررسی تطبیقی تحولات دین داری میان مادران و دختران نشان می دهد که دختران به دلایلی چون حضور در دانشگاه، ارتقای سطح سواد و تحصیلات، تقویت روحیه ی پرسش گری و نقادی، تجربه ی تحول در دین داری را از سر گذرانده اند و به نقادی و بازاندیشی در دین داری خود اقدام نموده اند، به گونه ای که بخش مهمی از باورها و اعمال دینی ای را که در گذشته به سهولت و بدون هرگونه پرسش گری انجام می داده اند، کنار نهاده اند. در مقابل، از آن جا که مادران جامعه پذیری دینی و نیز تجربه ها و زیست جهان متفاوتی داشته اند و به دلایلی نتوانسته اند در محیط های دانشگاهی حاضر شوند، بازاندیشی چندانی در دین داری شان وجود نداشته است. در نتیجه، تحولات دین داری شان در مقایسه با دختران چندان مشهود و اساسی و همه جانبه نبوده است.
درک و تصور زنان از مقوله حیا؛ بررسی پدیدارشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (علامه طباطبایی) زمستان ۱۴۰۰ شماره ۹۵
71 - 106
حوزه های تخصصی:
حیا در جامعه ایرانی همواره از ارزش های فرهنگی محسوب شده و اگرچه کاربرد عام دارد ولی از گذشته بخش مهمی از زنانگی آرمانی جامعه ایرانی را تشکیل داده است. علاوه بر فرهنگ، در گفتمان دینی رسمی نیز بر حیا تأکید می شود و پیوند وثیقی نیز با حجاب و برخی رفتارهای زن دارد. چنین رویکردی موجب شده است با کمترشدن تمایل زنان به الگوهای مطلوب رسمی حجاب در سال های اخیر، این ذهنیت ایجاد شود که حیا از جامعه رخت بسته است؛ اما در جامعه امروز حیا صفتی مهم و زنده است و شاید بتوان از تغییر معنای آن نزد زنان صحبت کرد. در این پژوهش به دنبال کشف معنای حیا در نزد زنان ایرانی و درک و تصور ایشان از این مقوله، با اتخاذ رویکرد پدیدارشناختی و استفاده از روش تحلیل مضمونی، ضمن مصاحبه عمیق نیمه ساخت یافته با 20 نفر از زنان 18 تا 35 سال به ارائه صورت بندی از معانی حیا نزد زنان ایرانی پرداخته شد. سه مقوله اصلی «سیاست رهایی بخش- سیاست زندگی»، «بازاندیشی مقید و هم دلانه» و «ساخت رسمی تجسدیافته»، مقولاتی بودند که استخراج شدند و گویای سه دسته مواجهه زنان ایرانی با مقوله حیاست که توانسته فضای بین الاذهانی زنان در نسبت با این مفهوم را شکل دهد.
فراتحلیل انتقادی مطالعات مدرنیته در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۹
249 - 282
دهه80 و 90را می توان جهت گیری بخشی از اجتماعات علمی ایران به مطالعات مربوط به مدرنیته ایرانی و همچنین وضعیت جامعه شناسی در ایران دانست و آثار دکتر آزاد ارمکی نمونه ای از این مطالعات،قلمداد می شود.پژوهش حاضر ضمن منضم ساختن مطالعات مربوط به تجربه مدرنیته،در صدد فهم انتقادی آن دست از مطالعاتی است که تبدیل جامعه شناسی به زبان مدرنیته را از طریق تئوری تجربه های مدرنیته دنبال می نمایند.به این منظور داده-های21اثر از آزاد ارمکی، به شیوه اسنادی گردآوری،و با روش فراتحلیل و رویکرد مرور سیستماتیک،مورد تحلیل قرار گرفته اند.پایان بندی انتقادی مقاله؛مسکوت ماندن روابط سیستماتیک میان مدرنیته عام با مدرنیته ایرانی،و همچنین تعلیق روابط ارگانیک میان منطق جامعه شناسی با جامعه شناسی در ایران را نتیجه می گیرد.این امر منجر به قرائتی انشقاق یافته از مدرنیته و جامعه شناسی،در مطالعات یاد شده گردیده است و پروژه علمیِ تبدیلِ جامعه شناسی به زبان مدرنیته را،به سازوکار گفتمانیِ بازتولیدِ نقش آنتیگونیک مدرنیته ایرانی در قبال مدرنیته جهانی بدل کرده است و هزینه های غیریت سازیِ مدرنیته ایرانی برای مدرنیته جهانی را استمرار بخشیده است.
آموزش مطالعات فرهنگی در ایران: موانع، تجربه ها، و تجویزها(مقاله علمی وزارت علوم)
اگرچه دانش و دیدگاه مطالعات فرهنگی، موضوع بحث های گسترده ای در فضای دانشگاهی جهانی و تااندازه ای ایران بوده است، اقتضاهای آموزشی این سنت در میدان های علمی، کمتر موضوع بحث بوده است. برنامه مطالعات فرهنگی، ناگزیر آموزش مهارت ها و تحلیل های انتقادی از فرهنگ در کلاس درس را طلب می کند. مقاله حاضر با تکیه بر تجربه آموزشی نویسنده، در پی معرفی برخی چالش های عمده در فرایند یادگیری و یاددهی مطالعات فرهنگی در کلاس های درس است. آموزش، به شیوه ای رسمی و بریده از متن اجتماعی، ابهام و تداخل در ترسیم مرزبندی نظریه فرهنگی، دشواری های مربوط به آموزش انتقادی و ابهام در ترسیم مرزهای عامه پسندی، و گشودگی در برابر آن برای آموزش و پژوهش، چالش های اصلی آموزش مطالعات فرهنگی در ایران به شمار می آیند. استدلال نویسنده این است که اثربخشی مطالعات فرهنگی و حفظ هویت انتقادی و عمل گرایانه و اصلاح گرایانه آن، نیازمند به کارگیری تدابیر آموزشی است تا آن را به شیوه ای پویا در خدمت فهم چندلایه، تاریخی، و موقعیتی جامعه و فرهنگ ایرانی و تلاش برای قرار دادن این فهم در خدمت سیاست گذاری فرهنگی قرار دهد.
تجربه مجازی شدن و فرهنگ دانشگاهی؛ مطالعه کیفی دانشگاه های تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
دگرگونی های شگرف عرصه اطلاعات و ارتباطات در عصر حاضر، سبب دگرگونی های بنیادینی در بخش های گوناگون زندگی بشر شده اند. نکته مهم این است که ظهور فناوری های مجازی، تنها یک دگرگونی متعارف فنی نیست، بلکه دارای سرشت فرهنگی است. دانشگاه نیز ازجمله نهادهایی است که به گونه ای خاص از این دگرگونی ها تأثیر پذیرفته است. چنین شرایطی، ارتباط بین دانشجویان و استادان، شیوه دسترسی به اطلاعات، و خلق و اشتراک محتوا را دگرگون کرده است. هدف مقاله حاضر، بررسی تجربه مجازی شدن و فرهنگ دانشگاهی است. شیوه انجام پژوهش، کیفی و روش به کار رفته برای انجام آن، روش پدیدارشناسی بوده است. دراین راستا، مصاحبه های نیمه ساختمندی انجام شده است. مشارکت کنندگان به گونه ای هدفمند از میان دانشجویان، دانش آموختگان، اعضای هیئت علمی و مدیران دانشگاه برگزیده شده اند. داده ها با استفاده از روش تحلیل مضمون، تجزیه و تحلیل شده اند که برآیند آن، 10 خوشه معنایی بوده است. نتایج پژوهش، دوگانگی در پاسخ ها را نشان می دهد؛ دسته ای از مصاحبه شوندگان بر کارکردهای مجازی شدن در فرهنگ دانشگاهی در ابعاد ارتباطی، آموزشی، و سبک زندگی تأکید داشته و بر این نظر بوده اند که این فضا، درهایی را به روی دانشگاه ها گشوده است؛ اما دسته دیگر، به پیامدهای منفی مجازی شدن در فرهنگ دانشگاهی و ابعاد گوناگون آن اشاره کرده اند. یافته های پژوهش، گویای این است که با مجازی شدن، تغییرات مهمی در ابعاد گوناگون فرهنگ دانشگاهی رخ داده است که باید در سطوح خرد و کلان به آن ها توجه شود.