فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۲٬۲۳۲ مورد.
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۷
147 - 170
حوزههای تخصصی:
طب دانشی است که به وسیله آن می توان بر کیفیات تن آدمی آگاهی یافت. معادل دقیق طب کلمه فیزیک است، ولی برای این که در سطح جهانی قابل درک باشد معادل «پزشکی» برای آن به کار رفته است. پزشکی با حالات مختلف بدن، سروکار دارد و بدین ترتیب شاخه ای از طبیعیات است. در کتاب مقدس زرتشتیان، اوستا از سه گروه درمانگری نام برده شده است؛ «کارد پزشکی(جراح)» (Av:karǝto-Baēšaza-)، «گیاه پزشکی» (Av:urvarō- Baēšaza-) و «مانسر پزشکی» (روان درمانگر، روان درمانی) (Av: maθrō- Baēšaza-). در این کتاب، «ثَریته» از خاندان «سام» (Av: Sāma-) نخستین پزشک است و «اهورامزدا کاردی» مرصع به او عنایت می کند تا با آن کارد عمل جراحی انجام دهد. از وضعیت پزشکی در دوران هخامنشیان و اشکانیان به واسطه نوشته های مورخان یونانی آگاهی هایی در دست است و از پزشکی دوره ساسانیان اطلاعات خوبی باقی مانده است. در این پژوهش به بخش مهمی از سهم ایرانیان باستان در گسترش و ارتقاء دانش بشری، یعنی به پزشکی و روش های بهداشتی و درمانی در ایران باستان پرداخته می شود. پرسش های برخاسته از این جستار چنین است که: سرمنشأ طب در ایران باستان از کجا بوده است؟ آیا طب در ایران باستان متأثر از تعلیمات دینی بوده؟ و رابطه فرهنگ و مداوا در ایران باستان به چه شکل و صورتی بوده است؟ فرضیات این پژوهش چنین خواهد بود که طب در ایران باستان متأثر از تمدن های باستانی نظیر یونان بوده است. طب در این دوران متأثر از دین زرتشتی و در ادوار بعد متأثر از اسلام بوده است و نحوه مداوا در هر جامعه متأثر از فرهنگ آن جامعه است. این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلی انجام گرفته است. تا پیش از کنار رفتن پرده های تاریک تاریخ ایران باستان و اکتشافات جدید باستان شناسان در کهن جلگه بین النهرین و دره های نیل و سند و فلات ایران، اکثراً بر آن بودند که اندیشه های علمی از حکما و فلاسفه یونان سرچشمه گرفته، اما شواهد تاریخی نشان می دهد که با ظهور زرتشت ایرانیان، دور تازه ای از خلاقیت علمی خود را به نمایش گذاشتند و در این رابطه، مشخص ترین نمونه آن تأسیس «مکتب هگمتانه یا اکباتان» است.
مطالعه تطبیقی شیوه اجرای آرایه گچی کشته بری با سایر آرایه های گچی در معماری دوره صفویه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
۳۳۶-۳۰۹
حوزههای تخصصی:
در دوره صفویان ابداعات و نوآوری هایی در آرایه های گچی ایجاد می شود. آرایه گچی کشته بری، یکی از جذاب ترین آرایه های معماری دوره صفوی است که با نقوش متنوع در برخی بناهای آن دوره اجرا شده و دارای خلاقیت و نوآوری خاصی است که با شیوه اجرای گونه های دیگر آرایه گچی متمایز است. مطالعه و شناخت شیوه ها و مراحل اجرایی آرایه های گچی معماری صفویه در راستای حفاظت از آن ها به شمار می رود. هدف این پژوهش، شناسایی شباهت ها و تفاوت ها، گوناگونی روش ها و مراحل و ترتیب اجرای آرایه گچی کشته بری در مقایسه با سایر آرایه های گچی در معماری دوره صفویه و طبقه بندی آرایه های گچی این دوره است. پرسش های پژوهش عبارتند از: طبقه بندی مناسب برای گونه های فنی اجرایی آرایه های گچی در معماری دوره صفوی چیست؟ شباهت ها و تفاوت های آرایه گچی کشته بری با سایر آرایه های گچی در معماری دوره صفویه از لحاظ شیوه و مراحل ساخت و اجرا کدامند؟ روش پژوهش توصیفی-تحلیلی و تطبیقی-مقایسه ای، و یافته اندوزی به صورت مطالعات کتابخانه ای و مشاهدات میدانی است. نتایج مطالعات نشان داد آرایه های گچی در معماری صفویه، براساس معیار هفت گانه شیوه شکل دهی، جنس مواد و مصالح مورداستفاده در زمینه، شکل ظاهری سطوح روی نقوش، اندازه و میزان برجستگی، کارهای تکمیلی، ازلحاظ زمینه و شکل نقوش، تقسیم بندی شد. در اجرای آرایه گچی کشته بری برعکس سایر آرایه های گچی دوره صفویه، پرداخت کاری، صیقل کاری، کوژ یا کاوکردن روی سطوح نقوش انجام نمی شد و فقط زمینه طرح و یا برخی از نقوش کنده کاری و نهایتاً پرداخت می شد. آرایه گچی کشته بری ازلحاظ شیوه، مراحل و ترتیب اجرا بیشترین شباهت با آرایه گچی با لایه های رنگی کنده کاری شده دارد. این شباهت ها، ازلحاظ ضخامت هر لایه به اندازه یک میلی متر و شیوه برش با زاویه 90درجه نسبت به سطح نقوش و پرداخت و صاف کردن قسمت های کنده کاری شده و ازلحاظ شکل ظاهری روی نقوش با سطح صاف و تخت، قابل مقایسه است؛ هم چنین، آرایه گچی کشته بری ازلحاظ شیوه، مراحل و ترتیب اجرا، بیشترین تفاوت را با آرایه نقری پرشده با گچ رنگی، دارد.
The Study of the Factors Considered in Locating Eastern Guilan Castles (Case Study: Amlash Castles)
منبع:
Caspian, Volume ۱, Issue ۱, January ۲۰۲۴
29 - 47
حوزههای تخصصی:
Amlash is one of the most important parts of Guilan Province in northern Iran. It has endured unending political and military turmoil due to its special geopolitical and geostrategic position, during the early and middle Islamic eras. The establishment of numerous castles in the area is one of the manifestations of this state of affairs during that period. This study, based on library and field study, is aimed at analyzing the factors that might have led to the formation of the castles. The library studies included a review of literature on military castles and fortresses for an analysis of the factors that might have contributed to the castles in the Amlash region. The field studies included direct observation of the locating, photographic imaging, and numerical measurement and topographical features of those castles.
Investigating the History of Making Islamic Glass in the 5th and 6th Centuries of the Islamic Era(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۳, Issue ۲ - Serial Number ۱۰, August ۲۰۲۴
41 - 56
حوزههای تخصصی:
In the 5th and 6th centuries A.H., glassmaking in the Islamic era reached its peak of growth and prosperity in Islamic lands and was accompanied by innovations in the field of construction and decoration, which became the inspiration for glassmaking in the world after this period. This article aims to introduce and categorize innovations in the methods of producing and decorating glass products from the fifth and sixth centuries of Hijra. This research is descriptive-analytical with a library method. The results show in the 5th and 6th centuries of Hijri, Islamic glassmaking underwent significant transformation and innovation, evident in four key areas: color and raw materials, form and manufacturing methods, decorations, and applications. Islamic glassmaking in Iran, Iraq, Syria, and Egypt exhibited distinct technical features compared to the preceding era, which in Iran ceased with the Mongol invasion in the 7th century AH, subsequently shifting to the glassmaking centers of Iraq, Syria, and Egypt.
Study and Analysis of the Inscriptions Arrays of Imam Mosque in Tehran(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۳, Issue ۳ - Serial Number ۱۱, December ۲۰۲۴
1 - 14
حوزههای تخصصی:
Calligraphy in Islamic art is regarded as sacred due to its connection with the divine word. The Quran itself references the sanctity of the pen, the value of writing, and swears by them. Inscriptions are the only visual elements that directly carry meaning and hold significant importance in the architectural structures of the Islamic period in Iran from both visual and content perspectives. The aim of this paper is to achieve favorable results in response to the following questions: What were the goals and exp Study and Analysis of the Inscriptions Arrays of Imam Mosque in Tehran.ectations of the designers and writers in composing and designing the inscriptions? What elements and components shaped the themes of the mosque's inscriptions? The results of field and library studies indicate that the artists' goal in writing and designing the inscriptions was to create a building worthy of the Muslim community that would attract the attention of every viewer and provide spiritual tranquility. Additionally, the expectation of the designers and writers in composing these inscriptions was to immortalize their memory in the field of art and architecture. Based on the study and analysis of the inscriptions, it appears that most of the inscriptions in Imam (Shah) Mosque are derived from the Quran and contain poems praising FathAliShah, the names of Qajar kings, the names of artists, poets, and verses that indicate the date of the building's construction
A Cylindrical Seal from Susa IVA(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Persica Antiqua, Volume ۴, Issue ۷, July ۲۰۲۴
37 - 45
حوزههای تخصصی:
In archaeological finds, seals are generally considered as one of the most important data bearing important economic, political and even artistic information of relevant time periods. Moreover, the iconography of seals plays an informative role to explore the main characteristics of seals or sealing in order to better understand the social, economic or even the administrative contexts of the societies to which they belonged to. Different styles in the different space and times are known in terms of pictography that can help researchers understand the characteristics of a time period better in the absence of sufficient information. The ancient city of Susa with a rich collection of seals related to different historical-cultural periods is one of the most important ancient sites in Iran which have been used as clues to decipher or interpret that can guide researchers in the stylistics and iconology of seals from its neighboring areas. The cylindrical seal No. 1841 has been registered in the catalogue of the National Museum of Iran with an “unknown” location. The similarity of the image engraved on this seal to those found on seals obtained from Susa was the reason the author came up with this article in order to introducethe seal and specify iconography and stylistics and finally its date and origin with a comparative study. The present study tries to answer the research questions: “What style and time period can be considered for the iconography of the cylindrical seal in the National Museum?” and “Is it possible to prove that it belongs to the city of Susa according to the iconography of the image of the relevant seal?” Studies that have been conducted with the comparative method and with the approach of the image analysis, the IVA style of Susa is considered for it leading to the conclusion that this seal probably belonged to Susa itself.
Archaism in Iranian nationalism during the period of Reza Shah Pahlavi(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۲, Issue ۴ - Serial Number ۸, March۲۰۲۴
55 - 65
حوزههای تخصصی:
Antiquarianism is one of the significant elements of Iranian nationalism that emerged through archaeological research and exploration by Iranian scholars and Western archaeologists in the realm of Iran's history and culture. It provided a fresh definition of Iranian history and identity, playing a crucial role in the construction of modern Iranian nationhood during the era of Reza Shah. Nationalist antiquarianism had a lasting impact on cultural, literary, and even political aspects, transforming the understanding of Iranian history and identity. As an intellectual and cultural movement, antiquarianism aimed to uncover the unknown aspects of Iran and its people beyond recorded history. Its purpose was to revitalize the material and spiritual culture of the historical Iranian nation, turning it into a source of pride and a foundation for constructing a new government-nation with a rich historical civilization. In this context, Reza Shah leveraged the Iranian antiquarian movement to construct a modern Iranian government-nation, utilizing the deep-rootedness of the monarchy system in pre-Islamic Iranian history as a legitimate link, presenting it as a legitimate pole against the backdrop of Islamic Iranian history. This research seeks to answer the question of the function of antiquarianism in the development of Iranian nationalism during the reign of Reza Shah, employing a descriptive-analytical method. It explores the coordinates of Iranian nationalist antiquarianism and investigates why Iranian nationalists conceptualized antiquarianism as the foundation of the Iranian nationalist movement.
Obituary: Philippe Gignoux
منبع:
Caspian, Volume ۱, Issue ۱, January ۲۰۲۴
5 - 5
حوزههای تخصصی:
Philippe Gignoux was born in Solaize (Isère) on 1 March 1931. He completed his secondary education at Dominican College of Oullins (Rhône) near Lyon. He graduated in Persian Language from École nationale des langues orientales vivantes, and studied at Ecole pratique des hautes études (EPHE) (IVth and Vth sections) and at the Catholic Institute of Paris.
تأثیرات تغییرات دیرین اقلیم بر شکوفایی و افول سلسله های حاکم بر ایران و فرهنگ های باستانی جنوب شرق ایران از هزاره دوم پیش ازمیلاد، تا دوره ساسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۷
59 - 80
حوزههای تخصصی:
آسیب پذیری بالقوه جوامع اولیه در برابر بلایای طبیعی مانند خشک سالی، سیل و قحطی ناشی از تغییرات آب و هوایی موضوع مهمی است که نیاز به مطالعات دقیقی دارد. هدف اصلی این پژوهش بررسی اثرات احتمالی تغییرات دیرینه محیطی و اقلیمی بر سکونتگاه های عصرمفرغ در جنوب شرق ایران و سلسله های اصلی حاکم بر ایران براساس شواهد باستان شناسی و تاریخی مرزهای سرزمینی، رونق اقتصادی و سیاسی است. تطبیق تغییرات اقلیمی و فرهنگی در جنوب شرق ایران می تواند اطلاعات بسیار گران قیمتی را در اختیار محققین قرار دهد. در این راستا، پژوهش پیشِ رو سعی دارد پاسخ های مناسبی به این پرسش ارائه نماید که آیا تغییرات اقلیم بر جوامع باستانی جیرفت تأثیر گذاشته است یا خیر؟ و در نگاهی کلان تر تغییر اقلیم تا چه اندازه بر رونق اقتصادی و نفوذ سیاسی سلسلههای حاکم بر ایران تأثیر گذاشته است؟ در مطالعه حاضر با استفاده از ترکیبی از شاخص های ژئوشیمیایی و گرده شناسی، تغییرات دیرینه اقلیمی جنوب شرق فلات ایران درطول 4000سال گذشته بررسی خواهد شد. فعالیت های کشاورزی قابل توجه، بین 3900 تا 3700 سال پیش از حاضر هم زمان با شرایط اقلیمی معتدل در جنوب شرق ایران وجود داشته اشت. شرایط خشک همراه با افزایش گرد و غبار از 3300 تا 2900 سال پیش از حاضر بر منطقه حکم فرما بوده است. شرایط مرطوب در جنوب شرق ایران از حدود 2900 تا 2300 سال پیش از حاضر، هم زمان با شکوفایی حکومت های منطقه ای مانند مادها، اورارتوها، مانناها در نیمه غربی ایران و پس از آن شاهنشاهی هخامنشی در سراسر ایران بزرگ، کشاورزی گسترده را تسهیل نموده است. افول شاهنشاهی هخامنشی هم زمان با آغاز یک دوره خشک بوده است که برای نزدیک به 200سال، کشاورزی در جیرفت را کم رونق نموده است. جنوب شرق ایران بار دیگر بین 1550 و 1300سال پیش از حاضر شرایط مرطوبی را تجربه کرده است، که با رونق اقتصادی اواسط تا اواخر شاهنشاهی ساسانی هم پوشانی زمانی دارد.
انسان نالِدی: بینش های جدید درباره شجره نامه پیچیده انسان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
1 - 17
حوزههای تخصصی:
قطعات اسکلتی سنگواره شده نشان می دهد خانواده انسان نماها در حدود هفت میلیون سال پیش وجود داشته اند. در طی سال های گذشته سابقه سنگواره ای انسان های اولیه و استرالوپیته کوس ها به سرعت افزایش یافته است و این شواهد انباشته دیدگاه ما را درباره پیدایش جنسمان تغییر داده است. ساختار غار رایزینگ استار، بخشی از محوطه میراث جهانی گهواره بشریت در آفریقای جنوبی، برای سال ها توسط غارنوردان مورد کاوش قرار گرفته بود، ولی به هیچ سنگواره ای از آنجا اشاره نشده بود. این موضوع در سپتامبر 2013 (اوایل پاییز ۱۳۹۲) تغییر کرد، زمانی که دو غارنورد آفریقای جنوبی، نخستین استخوان های سنگواره ای شناخته شده از چیزی را که اکنون انسان نالدی نامیده می شود، در آن یافتند. مجموعه نالدی غنی ترین مجموعه از انسان نماهایی است که تا به حال در آفریقا کشف شده است. انسان نالدی به همان اندازه که دانش ما را ارتقاء می دهد، پیچیدگی شجره نامه انسان و ناآگاهی ما درباره انسان باستانی را نیز برجسته می کند. در این پژوهش تلاش بر آن شده تا با کمک تازه ترین یافته ها و داده ها، پژوهشگران پارسی زبان را با این گونه انسانی آشنا کنیم. عرصه ورودمان کتابخانه ای و روش پژوهش اسنادی است. نخست درباره کشف و شناسایی این گونه انسانی سخن خواهیم گفت و در ادامه به بررسی ریخت شناسی او در مقایسه با دیگر گونه های انسانی می پردازیم. انجام تدفین توسط انسان نالدی را از نظر می گذرانیم و سرانجام حکاکی های منتسب به او را بحث و بررسی خواهیم کرد. بی شک آگاهی از این اکتشافات تازه که نور بیشتری بر خاستگاه انسان ها می تاباند، ما را در فهم درست درخت تبارزایی انسان و پیچیدگی آن یاری رسان خواهد بود.
Obituary: Guitty Azarpay (1934 - April, 2024)
منبع:
Persica Antiqua, Volume ۴, Issue ۷, July ۲۰۲۴
3 - 3
حوزههای تخصصی:
Guitty Azarpay was born in Tehran, Iran in 1934. She graduated with a PhD in Art History in 1964 from UC Berkeley.She taught at UC Berkeley until her retirement in the early 2000s. Her research on the ancient Iranian and Transoxiana (Central Asia) art, especially about Urartian Art and Sogdian Painting, is highly commendable, as she wrote two valuable books such as Urartian Art & Artifacts (1968) and Sogdian Painting: The Pictorial Epic in Oriental Art (1981). The publication of the book of Sogdian Painting introduced many art scholars to Sogdian art. Azarpay played a valuable role in introducing Sogdian paintings and Sogdian art. She was the recipient of the Book of the Year Award from the University of California Press for Sogdian Painting, and received the Albert Nelson Marquis Lifetime Achievement award.About 20 years ago, Azarpi donated her personal library to Golestan Palace in Tehran.Guitty Azarpay passed away in early April 2024.
شکل گیری، توسعه و اضمحلال شهر تاریخی دهدشت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۹
۱۸۷-۱۵۳
حوزههای تخصصی:
«دهدشت» یکی از شاخص ترین شهر های تاریخی جنوب غرب ایران است که در دوره شکوفایی خود، مرکز ناحیه ای به حساب می آمد که از دوره ساسانی و بعد از آن با نام های «بلادشاپور» و «کهگیلویه» از اهمیت به سزایی برخوردار بود. این شهر جزو معدود شهر های تاریخی ایران است که با وجود تحولات تاریخی متعدد، هنوز می توان آن را سالم ترین شهر تاریخی با معماری سنگی کشور دانست. دهدشت در دوران شکوفایی خود، دارای تمام مؤلفه های یک شهر، شامل: ارگ حکومتی، برج و بارو، مسجد جامع، مدرسه، کاروانسرا، حمام، بازار، میدان و سایر بنا های عام المنفعه و بیش از هزار درب خانه مسکونی بوده است. هدف از پژوهش پیشِ رو، درک و تبیین تاریخ و چگونگی شکل گیری، توسعه و زوال این شهر ارزشمند تاریخی است. در این پژوهش که به روش تاریخی- تحلیلی انجام گرفت، تلاش بر آن بود تا با مقایسه نتایج مطالعات میدانی، مواد فرهنگی (سکه، معماری، یافته های سفالی، کتیبه و نوشته های سنگ قبر ها) و داده های اسنادی (منابع مکتوب) به این پرسش پاسخ گفته شود که، سیر تاریخی و نحوه شکل گیری، توسعه و اضمحلال شهر تاریخی دهدشت چگونه بوده است؟ نتایج به دست آمده، حکایت از روند رو به رشد دهدشت از سده های میانه اسلامی و اوج ترقی و شکوفایی آن در دوره صفویه و زوال تدریجی شهر پس از این دوره دارد. نتایج مطالعات میدانی هم چنین مشخص ساخت که احتمالاً استقرار اولیه شهر ابتدا در محله ای که امروزه «محله رواق» نام دارد، شکل گرفته و بعداً در دوره صفوی تمرکز و رونق شهر در بخش شرقی (اصلی) بیشتر می شود و بخش غربی آن (محله رواق) از رونق اولیه خود می افتد. امروزه شهر تاریخی دهدشت باوجود وسعت و عظمت بقایای معماری آن، خالی از سکنه و متروک باقی مانده است.
نقش خاندان های حکومتگر در دوره ساسانیان با تکیه بر آثار باستان شناسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس دوره ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
137 - 173
حوزههای تخصصی:
شاهنشاهی ساسانی، یکی از دو حکومت بزرگ جهان متمدن آن روز بوده است که نه تنها به لحاظ ساختار سیاسی، دینی، فرهنگی و اجتماعی، و در یک کلام تمدن، از ویژگی های منحصر به فردی برخوردار بوده است؛ بلکه به لحاظ جغرافیایی و وسعت مرزهایش نیز برجسته می نماید. طبق شواهد و مستندات تاریخی با برافتادن اشکانیان و به قدرت رسیدن ساسانیان، تمام ساختار اجتماعی و سیاسی جامعه و از جمله نظام خاندانی، به عنوان یکی از نمادهای اصلی تداوم قدرت خاندان های حکومتگر به عصر ساسانی منتقل می شود. به طور مشخص، در بازه مورد اشاره از آغاز اشکانیان تا پایان ساسانیان اداره تمام امور کشور به دست هفت خاندان بوده است و این خاندان ها به عنوان اصلی ترین پایه های حفظ، پایداری و استمرار حکومت های متبوع خود به حساب می آمده اند. حوزه نفوذ سیاسی خاندان های مورد بحث در دوران باستان بسیار گسترده و قابل توجه بوده است به نحوی که نه تنها بسیاری مواقع عزل و نصب پادشاهان به دست آنها انجام می شده، بلکه گاهی تشکیل حکومتی، به وسیله این طبقه صورت می گرفته است. در این راستا، پژوهش حاضر در صدد است به بررسی نقش خاندان های حکومت گر در دوره ی ساسانیان بپردازد. انتخاب این موضوع بیشتر به دلیل آن بوده است که طبق جستجوهای محقق، تألیفات و تحقیقات مشخص و مستقلی که بتواند اطلاعانی دقیق و مفصلی در رابطه با خاندان های حکومتگر، جایگاه آنها و نقش و تأثیرشان در تحولات دوره خدمات شان به دست دهد، انجام نشده و جز مطالب بسیار اندک و پراکنده ای در میان تحقیقاتی اندک و آثار تاریخی، درباره ی خاندانهای مذکور و عملکردشان، اطلاعات خاصی یافت نشد.
بررسی بقایای استخوانی گورستان عصر آهن 2 و 3 قره تپه سگزآباد با رویکرد تافونومیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گورستان شرقی قره تپه سگزآباد واقع در دشت قزوین ازجمله محوطه های مهم عصر آهن 2 و 3 در فلات مرکزی ایران به شمار می رود که به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص خود از سالیان دور همواره مورد توجه باستان شناسان بوده است. این گورستان در سال های 1396 تا 1400 در قالب کاوش آموزشی- پژوهشی گروه باستان شناسی دانشگاه تهران مورد کاوش قرار گرفت و شواهد و اطلاعات بسیار مهمی از اواخر عصر آهن و اوایل دوره ماد و هخامنشی را آشکار کرد. یکی از ویژگی های جالب توجه این گورستان تدفین چهارچینه خشتیِ طبقه ای است؛ به طوری که در محدوده ترانشه ایجادشده در این گورستان، 5 طبقه گور شناسایی شد. ازجمله پرسش های اساسی در مورد این گورستان که مقدمه ای برای انجام پژوهش حاضر شد، این بود که «چرا این گورستان و گورهایش دچار آشفتگی و به هم ریختگی مواد و بقایای استخوانی است؟» چرا گوری چنان سالم و برجاست که حتی یک بند انگشتش هم جابه جا نشده و در مقابل، گور کناری اش تا حد زیادی به هم ریخته و آشفته است؟ آیا این عوامل درونی بودند یا از بیرون به گورستان وارد شدند؟ درنتیجه پاسخ به این پرسش ها به عنوان هدف اصلی این پژوهش در نظر گرفته شد. بدین ترتیب با استفاده از علم تافونومی به جستجو و شناسایی عوامل این آشفتگی پرداختیم. با بهره گیری از علوم میان رشته ای مختلف، مجموعه عواملی شناسایی شدند که نقش زیادی در دگرگونی وضعیت این گورستان داشتند. با توجه به پژوهش ها و آزمایش های صورت گرفته مشخص شد که تعدادی عوامل طبیعی همچون وقوع سیل، زلزله، فعالیت جانوران و گیاهان و فعل و انفعالات مواد دفن شده همراه اجساد و همچنین عوامل انسانی از قبیل تدفین ثانویه و فعالیت کشاورزی باعث ایجاد تغییر در گورستان و بقایای برجا مانده در آن شده اند. پژوهش حاضر نشان می دهد که تحلیل تافونومیک می تواند درک بهتری از فرایند های پس از مرگ (post-mortem) و همچنین تأثیرات محیطی و انسانی بر بقایای استخوانی (اعم از انسانی و جانوری) را فراهم کند.
میراث فرهنگی به مثابه پدیده اجتماعی: رویکردی نو در مطالعات تاریخی فرهنگی پروژه های سدسازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ایران باستان دوره ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰
109 - 125
حوزههای تخصصی:
توسعه در جهان امروز بر پایه حفظ ثروت های اجتماعی و زیست محیطی پیش می رود تا نیازهای زمان حال را بدون به خطر انداختن امکانات و آسایش نسل های آینده برطرف سازد. این طرز نگرش برخاسته از فرهنگ پایداری است که مفهوم توسعه پایدار مبتنی بر سه رکن پایداری اقتصادی، اجتماعی و محیطی را شکل داده است. حفظ میراث فرهنگی در توسعه پایدار نقش مهمی دارد، زیرا نه تنها به حفظ هویت فرهنگی، تقویت ملی گرایی، پیوند بین نسل ها و معنابخشی به حیات اجتماعی کمک می کند، بلکه منافع اقتصادی نیز به همراه دارد که می تواند جوامع محلی را منتفع سازد. پروژه های توسعه ای، به طور خاص طرح های مدیریت منابع آب، مانند احداث سد و شبکه های آبیاری و زهکشی، در صورت بی توجهی به میراث فرهنگی، یک تهدید جدی برای این ثروت ملی محسوب می شوند که با مسئولیت پذیری اجتماعی شرکتی می توان تا اندازه زیادی آن را خنثی کرد. این مقاله به بررسی اهمیت مسئولیت پذیری اجتماعی در پروژه های مدیریت منابع آب به منظور حفاظت از میراث فرهنگی می پردازد، زیرا تجارب موجود نشان می دهد، عموماً این موضوع در مطالعات اجتماعی مرتبط با طرح های مذکور مغفول مانده است.
Review on Proto Elamite Tablets(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۳, Issue ۱ - Serial Number ۹, June ۲۰۲۴
25 - 43
حوزههای تخصصی:
In the second half of the fourth millennium BC. Southwest Asia underwent social changes, the result of which was the emergence of writing. In these developments, the cuneiform script in the south of the Mesopotamia and the Proto Elamite in the Iranian plateau progressed rapidly to such an extent that at the beginning of Elamite was scattered throughout the Iranian plateau. These writing systems were used for administrative and accounting purposes, and despite the fact that most of their signs are different from each other; there are important similarities between the two. Chalcolithic era, the best period in which you can see the idea of trading's and keeping of account; for the first time in this course, tools are seen which called them Token; it seems that the tokens in a variety of forms and counting symbols refer to a specific concept. The end of this period coincides with the Proto Elamites era in the south and southwest of Iran. Domestic production in the Neolithic period gave his place to the production of a workshop in the Chalcolithic era, which causes a lot of production. In the present study, firstly, will be investigated, small clay counters and then the Proto Elamite texts.
Analysis of the Kurdish Tale "Shirzad Shirdil" Based on Joseph Campbell's Theory of the Hero's Journey(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۳, Issue ۱ - Serial Number ۹, June ۲۰۲۴
91 - 107
حوزههای تخصصی:
The present article, which has been written in a descriptive-analytical manner based on field studies in the field of popular literature, examines the oral and Kurdish tale "Shirzad Shirdil," which has not yet been fully documented, based on Joseph Campbell's (1904-1987) theory of the hero's journey. It aligns the stages of the tale with this theory and also addresses some of its symbols. The importance of the present subject is due to the cultural-literary value of folk tales and the interdisciplinary position of Campbell's theory. The main question is: How and to what extent do the stages of this tale correspond to the hero's journey? The hypothesis is that although this tale does not have all the stages of Campbell's hero's journey, it has most of them. Based on the research findings, since Shirzad is accompanied by the older dimension of his existence – Malek-Ahmad - both dimensions must necessarily attain transcendence. Therefore, to complete the hero's journey, the repetition of a stage such as the meeting with the goddess, the passage through the belly of the whale, the ultimate boon, the apotheosis, and the master of two worlds is sometimes manifested. Additionally, this tale lacks the stages of the hero's refusal of return, the magical flight, and the rescue from without.
تبیین مبانی نظری اهمیت خوانایی در رویکردهای حفاظت و مرمت سنتی در دیوارنگاره های کاخ چهل ستون اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
۳۶۳-۳۳۷
حوزههای تخصصی:
دیوارنگاره های خلق شده در گذشته جنبه های ارزشمندی از تاریخ و فرهنگ دوره خود را به تصویر می کشند که درواقع نوعی بازنمایی از تفکرات و عقاید موجود در زمانه خود هستند. نقاشی ها در طول زمان و به واسطه عوامل مختلف در معرض آسیب، فرسایش و تخریب قرار می گیرند. در این میان حفاظتگران و مرمتگران به منظور جلوگیری از پیشرفت فرسودگی ها اقداماتی را جهت حفاظت از این گونه آثار انجام می دهند. این پژوهش قصد دارد تا با جست وجو در رویکردهای حفاظت و مرمت سنتی در دیوارنگاره های کاخ چهل ستون اصفهان و به پشتوانه بازشناخت سابقه فرهنگ و هنر ایرانی در این نقاشی ها به تبیین مفهوم و جایگاه خوانایی در این آثار بپردازد. افزون بر این، پژوهش حاضر درپی پاسخ به این پرسش است که، رویکردهای هنرمندان و مرمتگران سنتی تا چه میزان برمبنای توجه به سابقه فرهنگ و هنر ایرانی استوار بوده است؛ و با عنایت به این موضوع، مفهوم خوانایی در نقاشی های دیواری کاخ چهل ستون را چگونه می توان ارزیابی کرد؟ روش پژوهش در این جستار توصیفی-تحلیلی است؛ بنابراین تلاش دارد با بررسی تفکرات و نظریات اندیشمندان حوزه حفاظت و مرمت و نیز اندیشمندان ایرانی-اسلامی از باب تأثیر سابقه فرهنگ ایرانی-اسلامی و بررسی رویکردهای حفاظت و مرمت سنتی در این آثار، به چگونگی ادراک و جایگاه اصل خوانایی در دوره مرمتی ذکرشده بپردازد. تحلیل های صورت گرفته نشان می دهند که رویکردهای هنرمندان-مرمتگران سنتی مبتنی بر توجه به سابقه فرهنگ و هنر ایرانی و سبک های هنری دوره خود بوده و بدین ترتیب با تکیه بر محاکات و بازنگاری نقاشی ها و عنایت به انتقال محتوا و معنای درونی اثر ازطریق حفاظت از قالب روایی نقاشی های دیواری در چهل ستون، خوانایی بیشتری از این آثار را در اختیار مخاطب قرار داده اند.
کاروانسراهای انار، کرمان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس دوره ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
97 - 118
حوزههای تخصصی:
کاروانسراها نقش کلیدی در رشد و رونق تجارت، گسترش روابط فرهنگی و اشاعه سنن و ایجاد شناخت و تفاهم فرهنگی در طول تاریخ ایران داشته اند. ایجاد شبکه گسترده کاروانسراها در ایران با معماری خاص و متاثر از اقلیم و زیست محیط، راه حلی بسیار حیاتی برای ایجاد، گسترش و انسجام شبکه های تجاری در داخل ایران شده و این مهم از دوران صفویه با ساخت کاروانسراهای معروف به شاه عباسی در اقصا نقاط ایران، به اوج خود رسید. معماری خاص کاروانسراها و اهمیت و جایگاه آنان در تاریخ معماری ایران تا جایی است که در سال 1402، پنجاه و شش کاروانسرای ایرانی در فهرست آثار میراث جهانی، به ثبت رسیده است. استان کرمان یکی از غنی ترین استان های ایران از لحاظ توالی و تسلسل تاریخی و آثار تاریخی شاخص است که جایگاه ویژه ای در مطالعات باستان شناختی و تاریخ معماری دارد؛ ولی متاسفانه نواحی شمالی آن به ویژه شهرستان انار، کمتر مورد توجه باستان شناسان و پژوهشگران حوزه میراث فرهنگی، قرار گرفته بود. در سال 1399 این شهرستان توسط پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری مورد بررسی قرار گرفت و تعداد 120 اثر مختلف از ادوار گوناگون تاریخی، مورد شناسایی قرار گرفت. بناهای تاریخی جایگاه شاخصی در میان آثار شناسایی شده داشتند و دو کاروانسرای آستانه و بیاض که موضوع مقاله حاضر هستند، در این بررسی شناسایی که در ادامه معرفی می گردند. این دو کاروانسرا به دوره صفوی تعلق داشته و در ادوار گوناگون به خصوص در دوره قاجار و در دوره معاصر مورد مرمت و بازسازی کامل، قرار گرفته اند.
Revisiting The Darreh-e Gaz (Dargaz) Plain: Cultural Contacts between Northeastern Iran and Southern Turkmenistan(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۳, Issue ۲ - Serial Number ۱۰, August ۲۰۲۴
77 - 105
حوزههای تخصصی:
Central Asia is a key unit of archaeological studies of the Ancient Near East and an issue for important questions such as primary states, Aryan people immigration has a unique role in archaeological activities. Considering the geographical location of Dargaz (Dargaz) Plain at the periphery of Central Asia, it is a vital area in the archaeology of the northeastern part of the Iranian Central Plateau and Central Asia. The region is ideally situated to research regional relationships and inter-regional interactions between those cultural-geographical regions due to its ecological potential and geographic location. Archaeologically, to comprehend Cultural Similarities in Dargaz Plain, many studies and surveys have been done since the beginning of the 20th Century. However, because of the lack of more detailed excavation in this area, the quality of cultural material of Central Asia and the Iranian Central Plateau is reassessing continuously. The first archaeological survey by Kohl and Heskel in 1978 reveals the similarities between Central Asia and this area. The Following works were done for the sake of making known the prehistoric Sites, their interaction with neighboring regions, and their ecosystem but it remains incomplete. Twenty-one prehistoric settlements have remained in the area, dating from the Neolithic to the Iron Age I/III, according to archaeological studies carried out during these years. The majority of the locations that have been found are the ruins of dispersed villages and seasonal camps that were scattered throughout the plain, as well as at inaccessible heights and other locations. With an emphasis on the material culture, particularly the local ceramic traditions and the settlement patterns of the prehistoric site, this current work investigates the connection and interconnectedness of the Dargaz Plain and proposes novel prospects for future works. A study of the Dargaz Plain may shed new light on the social and cultural history of a larger region.