در بینش عمومی شهروندان آمریکایی تا قبل از حملات یازده سپتامبر این گونه تعریف شده بود که تروریسم پدیده ای غیرمهم و نادر در این کشور است. ولی حقیقت آن است که از دو قرن پیش بویژه بعد از جنگ جهانی دوم، آمریکا به میزان قابل توجهی حضور گروه های تروریستی داخلی - خارجی و حملات آنها را تجربه کرده است و اگرچه به نسبت کشورهای غربی از قبیل اسپانیا، ایتالیا و انگلیس کمتر از این پدیده آسیب دیده است ولی این یک اشتباه جدی تاریخی خواهد بود که تروریسم را به عنوان یک پدیده جدید بعد از حملات یازده سپتامبر در تاریخ این کشور ملاحظه نمائیم. در این پژوهش قصد داریم علاوه بر بررسی پایگاه های اجتماعی و اهداف گروه های تروریستی داخلی و خارجی در آمریکا، تاثیر سیاست های ضد تروریسم آمریکا بر گروه های تروریستی دست راستی را مورد ارزیابی قرار دهیم.
بررسی روابط ایالات متحده آمریکا با جمهوری اسلامی ایران در سال های 65-1363 از موضوعاتی است که از اهمیت مضاعف برخوردار است. در این مقطع زمانی، علی رغم اعمال تحریم های سیاسی و اقتصادی ایالات متحده علیه ایران، این کشور تلاشی غیررسمی برای برقراری ارتباط با ایران را در نظر می گیرد. دلیل این اقدام ایالات متحده در این نوشتار بررسی می شود . ... .. .. .. .. .. .. .. ... ... .. .. .. .. .. .. .. .. .. ... . . .. . .. .. .. .. . .. .. . . . . . . . .
هرچند مصلحت در فقه سیاسی شیعه سابقه طولانی دارد، اما امام خمینی بحث «مصلحت نظام» را به عنوان یکی از نوآوری های خود در فقه سیاسی شیعه مطرح کردند. هیچ فقیه سیاسی شیعی قبل از امام به بحث مصلحت دولت به شکل تفصیلی توجه نداشته؛ زیرا دولت به عنوان یک واحد سیاسی، محور تحلیل فقها(ی سیاسی) نبوده است. درواقع، ایشان با طرح مسئلة مصلحت، ولایت فقیه را از یک نظریه فرد- محور به نظریه ای نهاد– محور سوق دادند؛ چرا که «دولت» در این تحلیل یک «نهاد» تلقی می شود.
در نگاه ابتدایی، جمع اخلاق با سیاست ناممکن به نظر می رسد؛ زیرا اخلاق، از فضایل، صفات و افعال حسنه سخن می گوید، در حالی که سیاست، دغدغه قدرت و اعمال سلطه را در سر می پروراند. سیاست مدار در پی کسب، حفظ و توسعه قدرت و نیز تامین خواست های نفسانی خویش است، در حالی که انسان اخلاقی، با نگاه منفی به این امور، در اندیشه کسب فضایل و زدودن رذایل نفسانی است. در نگاه ثانوی به این دو موضوع می توان دریافت که چنین اختلافی را نمی توان لزوما از ذاتیات این مبحث به شمار آورد، بلکه می توان با یک بازنگری در تعریف سیاست، اخلاق را در کانون سیاست جای داد. از این رو، سیاستی که بر محور اخلاق سرو سامان می یابد، «سیاست اخلاقی» نام دارد.