روشنفکران سده اخیر ایران پس از آشنایى با فرهنگ غربى و ورود آن به ایران، واکنشهاى متفاوتى را از خود نشان دادهاند . عدهاى بر این باور شدند که حرکتبه سمت الگوهاى صنعتى و فرهنگى غرب مىتواند جامعه ایرانى را به رشد و تعالى رسانده و به عظمت گذشته برگرداند . بنابراین، در علوم و فنون و در ابعاد ادارى و آموزشى با نگاه به غرب، اصلاحاتى را صورت دادند (غربگرایى .) دستهاى دیگر، راه پیشرفت و سعادت جامعه ایران را تقلید از غرب پنداشتند . با این نگاه، کوشیدند تا ایران را هم در شکل و هم در محتوا به سمت الگوهاى غرب سوق دهند (غربزدگى .) دسته سوم، ضمن تاکید بر نظام ارزشها، فرهنگ، تاریخ، دین، عقیده و ایدئولوژى خویش، راه حل اصولى براى رسیدن به سعادت و بهروزى را در نهضت «بازگشتبه خویشتن» معرفى کردهاند . جریان فکرى سوم خود به دو گروه تقسیم مىشود: اول آنان که به اخذ جنبههاى مثبت فرهنگ و تمدن غربى و رد جنبههاى منفى و استعمارى آن معتقد مىباشند . و دوم کسانى که به رد مطلق غرب و نفى یکسره غرب و تجدد معتقد هستند، البته گروه اول از جریان سوم، داراى طرفداران بیشتر بوده و موفق به تشکیل حکومت و جمهورى اسلامى شدند .
در این گزارش سعى شده است تا به برخى از مفاهیم، تاریخچه آشنایى روشنفکران ایرانى با غرب و تاثیرات آن بر ایران و واکنش سه جریان فکرى مذکور نسبتبه فرهنگ غربى به طور مختصر اشاره شود .
موضوع ماده 630 قانون مجازات اسلامی، یکی از جرایم علیه حیثیت و کیان خانواده است. در این ماده قانونی، جواز اجرای مجازات بدون تشریفات شرعی و قانونی به شوهر داده و مقرر شده است که هر گاه مرد، همسرش را در حال زنا ببیند و علم به تمکین زن داشته باشد می تواند او را به قتل برساند. این ماده قانونی انتقاد حقوقدانان را به دنبال داشته است.
موضوع مزبور با هدف دریافت راه کاری جدید در مقاله حاضر مورد پژوهش قرار گرفته و ادله فقهی که ماده قانونی مورد بحث بر اساس آن تدوین شده است، بازبینی، و مسائل مربوط به آن در مباحث حدود، دفاع مشروع و امر به معروف و نهی از منکر بیان شده است.
در پیگیری فقهی، این نتیجه به دست آمده که حکم مزبور، استثنایی است و با اصول کلی فقهی مربوط به این گونه موارد تعارض دارد. پس اگر مصلحت، لزوم بیان آن را به عنوان یک ماده قانونی در قانون مجازات اسلامی ایجاب کرده است، باید پیامدهای آن نیز که توسط فقیهان امامیه مطرح شده، ملاحظه و بیان گردد.
در این نوشتار، ابتدا متون دینى مرتبط با مسئله تفسیر به رأى و نکوهش آن از منابع شیعى و سنّى و آیات قرآنى جستوجو و سپس آراى علماى اسلامى در شرح این مفهوم، بررسى شده است و درنهایت، شناخت تفسیر به رأى با بهرهگیرى از مفاد روایات و قراین لغوى و تاریخى صورت گرفته و نتیجه آن شده است که مراد از «تفسیر به رأى» در فرهنگ روایى، شیوهاى نکوهیده در شرح و بیان آیات الهى است. درباره وجود تفسیر به رأى در روایات، از چهار منظر: تفسیر به رأى به لحاظ مصدر، غایت، موضوع و یا به لحاظ نحوه بیان، مورد ارزیابى قرار گرفت و دریافتیم که تفسیر به رأى را باید مفهومى عام شمرد که به روش نکوهیده فهم و تفسیر قرآن مربوط است؛ اعم از آنکه به لحاظ مصدر و تکیهگاه غیرمعتبر باشد، یا به لحاظ غایت و غرضِ ناروایى صورت گیرد، که این معنا در همه انواع آیات جارى است و بیانات ظنى و احتمالى را نیز مىتواند شامل شود.
واژه دیر آشناى اخلاق آنگاه که با کلماتى چون فلسفه ترکیب مىشود، گاه با کج فهمىهایى همراه مىگردد; چنان که بسیارى را گمان بر این است که «فلسفه اخلاق» چیزى جز فایده و ضرورت رعایت آداب اخلاقى نیست . نویسنده در این مقاله وجوه تمایز علم اخلاق و فلسفه اخلاق را بر مىشمارد و بر آن است تا به صورتى گذرا، تفاوت آنها را تبیین نماید .
پیش از بیان تفاوت علم اخلاق با فلسفه اخلاق شایسته است ابتدا نگاهى گذرا به مفردات این دو اصطلاح یعنى واژههاى «علم» ، «اخلاق» و «فلسفه» بیافکنیم تا با دقت و بصیرت بیشترى به بحث اصلى بپردازیم .
پس از رحلت رسول خدا صلىاللهعلیهوآله جامعه اسلامى دچار تشتت شد. معتقدان به وصایت و انتخاب امام و جانشین پیامبر صلىاللهعلیهوآله از جانب خود ایشان، این جانشینى را منحصرا در امام على علیهالسلام مىدیدند و آنها هسته اولیه شیعه را شکل دادند. گرچه تشیع در دوران خلافت امام على علیهالسلام نهادینه و در قرن اول هجرى به سازمان و گروه منسجم و متشکل دینى و سیاسى تبدیل شد.
موضوع انحصار امامت در خاندان و اهلبیت نبوت یا به عبارت دیگر، در نسل فاطمه علیهاالسلام و نیز ارادت به آن خاندان، محورى استراتژیک بود که تمام اندیشهها و نحلههاى فکرى پراکنده شیعه را در ابتدا متحد مىکرد، اما با پیدایش علم کلام و نیز پس از شهادت امام حسین علیهالسلام و یارانش و همچنین قیامهایى که به منظور خونخواهى آن شهیدان صورت گرفت، این اتحاد استراتژیک به تبع پراکندگىها و انشقاق ایجاد شده در جامعه اسلامى قرن اول و دوم هجرى خدشهدار گردید و در نهایت به ظهور فرقههاى مختلف منجر شد. نوشتار حاضر به بازشناسى عوامل دینى و سیاسى ایجاد فرقههاى شیعه مىپردازد و درصدد پاسخ به این سؤال است که چرا تشیع دچار چنین پراکندگى در تاریخ شد. فرضیه این تحقیق این است که «پیدایش علم کلام و عدم دستیابى شیعه به حاکمیت سیاسى باعث پراکندگى و ایجاد فرقهها و عدم اتحاد در جامعه شیعه شد».
نوشتار را با سخنی از نویسندهی مقاله «رازدانی و روشنفکری» آغاز میکنیم و بر این باوریم که این نوشتار هدفی جز آنچه که در کلام صاحب مقالهی ذکر شده به رشتهی تحریر درآمده است به همراه نخواهد داشت، زیرا که به اعتقاد نویسنده یاد شده «باری نهضت روشنفکری در دیار ما مدیون همین تلاشهای کامیاب و ناکام است و امروزیان هم اگر از سر نقد در آنها مینگرند نه برای تقبیح و سرزنش، که برای تکمیل و پیرایش است».
با این چند جملهی کوتاه نیز میتوان به هدف این نوشتار که در حقیقت نقدی است بر آنچه که دکتر سروش در بیان نظریهی «تکامل معرفت دینی» اظهار میکند، و هدف و غرض از این نظریه را چاره جویی برای حل مشکل روشنفکران مسلمان و مصلحان دینی برای جمع بین ثبات و تغییر در دین و عقب نماندن از چرخ زمانه میدانند پی برد. اما اینکه این نظریه چقدر میتواند به ادعای صاحب نظریه جامهی عمل بپوشاند چیزی است که این نوشتار به تحلیل و ارزیابی آن میپردازد.
در قرآن کریم حکم تعدد زوجات در آیه 3 سوره نساء بیان شده است. برخی با استناد به این آیه تک همسری را اصل دانسته و چند همسری را مربوط به ضرورت های فردی و اجتماعی می دانند. در مقابل گروهی معتقد به رجحان تعدد زوجات بر تک همسری هستند. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی پس از بیان رابطه شرط و جواب شرط در صدر آیه، به بررسی دلالت این آیه بر اصل تک همسری یا چند همسری پرداخته است و به این نتیجه رسیده است که تعبیر «ذَلِکَ أَدْنىَ أَلَّا تَعُولُوا» به خاطر وجود دو احتمال در مشار الیه (ذلک) دلالتی بر رجحان تک همسری ندارد. همچنین فعل امر«فَانکِحُواْ» در مقام توهم حظر است و بر رجحان تعدد زوجات دلالت نمی کند چنان که تقدیم تعبیر«فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَاءِ مَثْنىَ وَ...» بر تعبیر «فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَهً» نیز دلالتی بر رجحان تعدد زوجات ندارد. از این رو آیه شریفه بیانگر اصل تک همسری یا اصل چند همسری نیست بلکه تنها بر جواز و اباحه تعددزوجات دلالت دارد.