فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۰۱ تا ۱٬۰۲۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مادران کودکان مبتلا به اختلال یادگیری با چالش های فراوانی به ویژه در زمینه های تاب آوری و مدیریت خشم مواجه هستند و با توجه به بافت فرهنگی و مذهبی کشور ایران به نظر می رسد که آموزش مهارت های مثبت اندیشی با تاکید بر آموزه های دینی در این زمینه اثربخش باشد. در نتیجه، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارت های مثبت اندیشی با تاکید بر آموزه های دینی بر تاب آوری و مدیریت خشم در مادران کودکان مبتلا به اختلال یادگیری انجام شد. روش و مواد: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجرا، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری مطالعه مادران کودکان مبتلا به اختلال یادگیری منطقه 16 تهران در سال 1402 بودند. نمونه پژوهش 30 نفر بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مساوی گمارده شدند. گروه آزمایش 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش مهارت های مثبت اندیشی با تاکید بر آموزه های دینی قرار گرفت و در این مدت گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس تاب آوری کانور و دیویدسون (2003) و سیاهه مدیریت خشم اسپیلبرگر (1999) بود و داده های آن با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS نسخه 25 تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که آموزش مهارت های مثبت اندیشی با تاکید بر آموزه های دینی باعث افزایش تاب آوری و مدیریت خشم در مادران کودکان مبتلا به اختلال یادگیری شد (05/0P<). نتیجه گیری: طبق نتایج این مطالعه، برای بهبود تاب آوری و مدیریت خشم می توان از روش آموزش مهارت های مثبت اندیشی با تاکید بر آموزه های دینی در کنار سایر روش های آموزشی استفاده کرد.
تدوین مدل فرسودگی تحصیلی در دانش آموزان دارای اختلال یادگیری خاص بر اساس عوامل مؤثر بر آن: یک مطالعه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
79 - 106
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف کشف و بررسی عوامل مؤثر بر فرسودگی تحصیلی دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص انجام گرفت. روش پژوهش حاضر از نوع کیفی به روش داده بنیاد بود و گردآوری داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمام دانش-آموزان پایه ششم ابتدایی دارای اختلال یادگیری خاص در سال 1401 در شهر اصفهان بود. نمونه پژوهش به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شد و پس مصاحبه با 25 دانش آموز، عوامل مؤثر بر فرسودگی تحصیلی شناسایی گردید. تحلیل داده ها با استفاده از سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام گردید. بر اساس نتایج حاصل از پژوهش، کد های باز حول 123 مفهوم، کد های محوری شامل 20 مفهوم و کد های انتخابی در 5 مفهوم تحت عناوین عوامل درون مدرسه ای، تجربه های تحصیلی دانش آموز، عوامل درون فردی، عوامل خانوادگی و عوامل اجتماعی شناسایی و استخراج گردید. نوآوری پژوهش حاضر از این جهت قابل تبیین است که توجه به مشکلات تحصیلی دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص از اهمیت فراوانی برخوردار است و عوامل مؤثر بر فرسودگی تحصیلی دانش-آموزان با اختلال یادگیری خاص شناسایی شد. لذا می توان نتیجه گرفت برای هر گونه اقدامی ابتدا باید عوامل مؤثر بر فرسودگی تحصیلی آن ها را شناسایی و در صدد طراحی راهبرد هایی برای پیشگیری از آن اقدام کرد.
اثربخشی محتوای آموزشی طراحی شده ویژه محکومین به جرائم مواد مخدر در زندان قزلحصار بر سلامت روان در رفتار آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی محتوای آموزشی طراحی شده ویژه محکومین به جرائم مواد مخدر در زندان قزلحصار بر سلامت روان در رفتار آن ها انجام شد. روش شناسی: این پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی و به لحاظ نوع داده ها، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه محکومین به جرائم مواد مخدر در زندان قزلحصار بودند که از این میان 30 آزمودنی بر اساس روش نمونه گیری در دسترس به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه استاندارد سلامت روان گلدبرگ (1972) بود. به منظور محاسبه روایی از روایی محتوایی و همین طور به منظور محاسبه پایایی از ضرایب آلفای کرونباخ استفاده شد که نتایج بیانگر روا و پایا بودن ابزارها بود. روش تجزیه وتحلیل داده ها شامل آمار توصیفی و استنباطی (تحلیل کواریانس و تی تک نمونه ای) با استفاده از نرم افزار SPSS-V23 بود. یافته ها: یافته ها نشان داد که بسته آموزشی طراحی شده بر سلامت روان محکومین به جرائم مواد مخدر در زندان قزلحصار اثربخش است. بنابراین محتوای آموزشی طراحی شده به محکومین به جرائم مواد مخدر امکان می دهد که از خزانه رفتاری گسترده تر و مناسب تر در مواجهه با موقعیت برخوردار باشد و در واکنش به مسائل با برنامه ریزی و آینده نگر عمل کند. نتیجه گیری: لذا، با استفاده از مداخلات روان شناختی طراحی شده می توان از مشکلات روان شناختی زندانیان کاسته و از بازگشت مجدد آن ها به زندان جلوگیری کرد.
Predicting Marital Adjustment by Self-Compassion and Marital Self-Regulation(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Applied Family Therapy Journal, Vol. ۵ No. ۴, Serial Number ۲۳ (۲۰۲۴) Special Issue on Women Studies
194-200
حوزههای تخصصی:
Objective: The study aimed to investigate the predictive roles of self-compassion and marital self-regulation on marital adjustment among married women attending counseling centers in Tehran in 2023. It sought to enrich the understanding of how these psychological constructs contribute to marital satisfaction and stability. Methods and Materials: A cross-sectional design was employed with a sample of 350 married women selected through available sampling from various counseling centers in Tehran. Measures included the Dyadic Adjustment Scale (DAS) to assess marital adjustment, the Self-Compassion Scale developed by Neff (2003) for evaluating self-compassion levels, and a 16-item scale by Wilson et al. (2005) for measuring marital self-regulation. Data analysis was conducted using SPSS 27, with linear regression analyses performed to explore the relationships between the constructs. Findings: The findings revealed that both self-compassion and marital self-regulation significantly predicted marital adjustment among the participants. Specifically, higher levels of self-compassion and marital self-regulation were associated with better marital adjustment. The regression model explained 37% of the variance in marital adjustment scores, highlighting the substantial impact of these factors on marital satisfaction. Conclusion: This study underscores the critical importance of self-compassion and marital self-regulation in fostering marital adjustment. The findings suggest that interventions aimed at enhancing these psychological resources could contribute significantly to improving marital satisfaction and relationship stability among couples, particularly those seeking counseling services.
Modeling Psychological Distress of Mothers of Children with Autism Based on Family Cohesion and Adaptation with the Mediation of Perceived Social Support(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to model the psychological distress of mothers with children diagnosed with Autism Spectrum Disorder (ASD) based on family cohesion and adaptation, with the mediation of perceived social support. Methods and Materials: This research, in terms of its goal, is applied, and in terms of data collection, is quantitative and correlational, employing structural equation modeling. The statistical population consisted of all mothers with children diagnosed with ASD in Tehran in 2020, from which 354 participants were selected using a convenience sampling method. To collect data, the following questionnaires were used: Kessler Psychological Distress Scale (Kessler et al., 2002), Family Adaptability and Cohesion Scale (Olson & Gorall, 2003), and the Multidimensional Scale of Perceived Social Support (Zimet et al., 1988). Results: The results of structural equation modeling indicated that the indirect pathways from family cohesion (β = -0.13, p < 0.01) and family adaptability (β = -0.12, p < 0.01) to the psychological distress of mothers of children with ASD, through perceived social support, were negative and significant. Conclusion: Perceived social support mediates the relationship between family cohesion and family adaptability with the psychological distress of mothers of children with ASD.
Comparison of the Effectiveness of Therapist-Assisted Couple Therapy and Emotion-Focused Couple Therapy on Psychological Well-Being, Negotiation Enhancement, and Aggression Reduction in Women Victims of Spousal Violence(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This research aimed to compare the effectiveness of therapist-assisted couple therapy and emotion-focused couple therapy on psychological well-being, negotiation enhancement, and aggression reduction in women victims of spousal violence. Methods: The study was applied, field-based, and quasi-experimental, employing a pre-test, post-test design with a control group. The sample consisted of couples attending counseling and psychotherapy centers in Qom during the second half of 2021. Out of these, 45 couples were randomly assigned after entry criteria control into three groups: emotion-focused treatment group (15 couples), therapist-assisted treatment group (15 couples), and a control group (15 couples). The research tools included the Strauss et al. (1979) Conflict Tactics Scales and the Ryff (1989) Psychological Well-Being Scales, which were administered to the female victims in three phases: pre-test, post-test, and follow-up. The emotion-focused group received Johnson’s (2003) training package over nine sessions, and the therapist-assisted group received Aghayousefi et al.’s (2020) training package over eight sessions. The control group received no intervention. Data were analyzed using repeated measures ANOVA and SPSS software version 26. Findings: Results showed that both emotion-focused and therapist-assisted couple therapies significantly reduced aggression (F = 90.30, p < .001), increased negotiation (F = 64.47, p < .001), and enhanced psychological well-being (F = 103.81, p < .001) in the female victims of spousal violence, with these effects maintained at follow-up. However, the emotion-focused therapy package was more successful in improving psychological well-being, negotiation, and reducing aggression than the therapist-assisted therapy package. Conclusion: The findings suggest that both emotion-focused and therapist-assisted couple therapies are effective interventions for resolving conflicts and improving psychological well-being.
Effectiveness of an Integrated Group Intervention Based on Mentalization and a Training Package for Building a Secure Bond on Insecure Attachment Styles in Spouses(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to investigate the effectiveness of an integrated intervention combining mentalization and the training package for building a secure bond on attachment styles in spouses with insecure attachment styles. Method: This quasi-experimental study employed a pretest-posttest design with a control group and a two-month follow-up. The statistical population consisted of couples who had sought services from counseling and psychology centers in northern Tehran under the supervision of the Iranian Organization of Psychology and Counseling in 2022 and who were in the first five years of their marital life. Based on the inclusion criteria, 24 couples with insecure attachment styles were identified and randomly assigned to either the experimental or control group. The intervention was implemented over 12 sessions, with weekly two-hour training sessions for the experimental group. Data were collected using the Attachment Styles Questionnaire (Bartholomew & Horowitz, 1991). The data were analyzed using mixed ANOVA with one within-subject factor (time) and one between-subject factor (experimental and control groups), Bonferroni post hoc test, and SPSS software version 25. Findings: The findings of this study indicated that the integrated intervention of mentalization and the training package for building a secure bond had a significant and positive effect on the attachment styles of couples (p < .01), and the effects were sustained after a two-month follow-up. Conclusion: Based on the obtained results, couples' therapists can use the integrated intervention of mentalization and building a secure bond to optimize attachment styles in couples with insecure attachment styles who are in the early years of their marital life.
اثربخشی برنامه غنی سازی زناشویی گروهی به روش گاتمن بر دشواری در تنظیم هیجان، الگوهای ارتباطی و سبک های دلبستگی زوجین استان قم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی برنامه غنی سازی زناشویی گروهی به روش گاتمن بر دشواری در تنظیم هیجان، الگوهای ارتباطی و سبک های دلبستگی زوجین استان قم بود. این پژوهش به لحاظ روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمام زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی شهر قم در سال 1402 بود که به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 40 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 20نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش 8 جلسه برنامه غنی سازی زناشویی گروهی به روش گاتمن (هر هفته یک جلسه 90دقیقه ای) دریافت کردند، اما گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه های دشواری تنظیم هیجان (DERS) (گراتز و روئمر، 2004)، الگوهای ارتباطی (CPQ) (کریستنس و سولاوای، 1991) و مقیاس سبک دلبستگی بزرگسال (RAAS) (کولینز و رید، 1996) استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون دشواری در تنظیم هیجان، الگوهای ارتباطی و سبک های دلبستگی در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری در سطح 05/0 وجود داشت. بر اساس نتایج پژوهش حاضر می توان از برنامه غنی سازی زناشویی گروهی به روش گاتمن در بهبود دشواری در تنظیم هیجان، الگوهای ارتباطی و سبک های دلبستگی زوجین استفاده کرد.
Marital Infidelity: Cognitive, Behavioral, Emotional Reactions, and Coping Strategies among Afghan women(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Marital infidelity is a deeply damaging interpersonal event that triggers cognitive, emotional, and behavioral responses in the affected spouse. This study aimed to examine the reactions and cognitive-behavioral-emotional coping mechanisms of women facing marital infidelity. The research methodology employed was applied both in its objective and qualitatively in its execution. The study sample comprised 18 women residing in Herat City, Afghanistan, who had experienced spousal infidelity and sought counseling in the year 2021. They were purposively selected and interviewed using a semi-structured approach. The interviews were analyzed using Braun and Clarke's (2021) thematic analysis method which resulted in the identification of three main themes chaos (initial reactions), involvement (secondary reactions), and revival, 11 subthemes (behavioral, psychological-emotional, mental, and psychosomatic response, changing circumstances, involvement in activities, companionship, adaptation, seeking therapy, self-care, and coerced continuation of the relationship) and 114 primary codes. The research findings indicated that the cognitive-behavioral-emotional process of Afghan women facing marital infidelity unfolds in three stages: chaos (initial reactions), involvement (secondary reactions), and revival. Furthermore, it was observed that affected women exhibit varied behaviors at each stage and undergo different emotions and thoughts. Factors such as the manner of infidelity disclosure, quality of marital relationship, religious beliefs, social and familial support, societal perspectives, limitations in choice, lifestyle, and the presence of children play significant roles in shaping their cognitive-behavioral-emotional responses. The practical implications of this research findings can be beneficial for counselors working with Afghan couples dealing with marital infidelity.
Keywords: Behavioral-emotional reactions, Marital infidelity, Women, Afghanistan
اثر القای خلق مثبت و منفی بر حافظه کاری، اتوبیوگرافیک و معنایی در افراد با کمال گرایی ناسازگارانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ پاییز (مهر) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۹
1653 - 1668
حوزههای تخصصی:
زمینه: یکی از کارکردهای شناختی مهم، حافظه محسوب می شود. حافظه فرآیندی است که به وسیله آن اطلاعات کدگذاری، ذخیره و بعداً یادآوری می شود. برخی ویژگی های شخصیتی مانند کمال گرایی به دلیل تأثیرات مثبت یا منفی که بر خلق می گذارند می توانند به عنوان یک متغیر واسطه ای یا تعدیل کننده بر فرآیندهای شناختی مانند انواع حافظه تأثیر داشته حتی موجب سوگیری های شناختی در این فرآیندها شوند. اما پژوهش های اندکی در زمینه تأثیر القای خلق با توجه به ویژگی کمال گرایی ناسازگارنه وجود دارد.
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثر القای خلق مثبت و منفی بر حافظه کاری، اتوبیوگرافیک و معنایی در افراد با کمال گرایی ناسازگارانه بود.
روش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل تمامی دانشجویان دانشگاه پیام نور مرکز تهران در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. نمونه آماری شامل 30 دانشجو بود که با استفاده از نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به شیوه تصادفی در سه گروه خلق مثبت (10 نفر)، خلق منفی (10 نفر) و خلق خنثی (10 نفر گروه گواه) گمارده شدند. آزمودنی ها قبل و بعد از انجام القای خلق، آزمون های حافظه کاری (کرچنر، 1958)، سیالی کلامی (قاسمیان شیروان و همکاران، 2018) و بازیابی خاطرات سرگذشتی (ویلیامز و برودبنت، 1986) را تکمیل کردند. داده ها به روش تحلیل کوواریانس تک متغیره و با استفاده از نرم افزار SPSS-26 تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد القای خلق مثبت می تواند باعث بهبود نمرات حافظه کاری در افراد با کمال گرایی ناسازگارانه گردد (05/0 p<). همچنین القای خلق منفی می تواند باعث کاهش نمرات حافظه کاری و حافظه معنایی در افراد با کمال گرایی ناسازگارانه گردد (05/0 p<).
نتیجه گیری: براساس نتایج مطالعه حاضر، شرایط خلقی مثبت و منفی در تعامل با ویژگی شخصیتی کمال گرایی ناسازگارانه برحافظه فرد تأثیر می گذارد. از یافته های پژوهش حاضر می توان در روند درمان اختلالات هیجانی، با دادن بازخوردهای مکرر درباره نحوه پردازش اطلاعات استفاده نمود.
نقش میانجی گری پریشانی روانشناختی و خودکارآمدی در تبیین روابط علّی بین راهبردهای تنظیم هیجان و تبعیت از درمان در بیماران عروق کرونری قلب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ بهار (خرداد) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۵
659 - 678
حوزههای تخصصی:
زمینه: بیماری های مزمن مانند بیماری های قلیی عروقی علاوه بر علائم جسمانی، تغییرات روانشناختی را نیز در بیماران به وجود می آورند، که می تواند آسیب های ناشی از این بیماری را برای افراد و جامعه افزایش دهد. ازاین رو ضرورت پژوهش در مورد بررسی عوامل روانشناختی این بیماران در جهت افزایش سلامت روان آن ها ضروری است.
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی گری پریشانی روانشناختی و خودکارآمدی در تبیین روابط علّی بین راهبردهای تنظیم هیجان و تبعیت از درمان در بیماران عروق کرونری قلب انجام شد.
روش: روش پژوهش حاضر، توصیفی و از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی بیماران مبتلا به عروق کرونری بود که در سال 1401 به بیمارستان شهید چمران اصفهان مراجعه کرده بودند. نمونه آماری شامل 218 نفر از بیماران مبتلا به عروق کرونری بود که با روش نمونه گیری هدفمند و بر اساس معیارهای ورودی پژوهش انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش حاضر شامل پرسشنامه های تبعیت از درمان بیماری های مزمن (سیدفاطمی و همکاران، 1397)، پریشانی روانشناختی (لاویبند، 1995)، خودکارآمدی مدیریت بیماری قلبی-عروقی (استکا و همکاران، 2015) و نظم جویی شناختی هیجان (گارنفسکی و همکاران، 2006) بود. تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از استنباط های مقایسه دو یا چندگانه و رابطه ای در تحلیل داده ها و نرم افزار SPSS.22 و Amos.22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد، مدل علّی تبعیت از درمان بر اساس راهبردهای تنظیم هیجان با نقش میانجی پریشانی روانشناختی و خودکارآمدی در بیماران مبتلا به عروق کرونری قلب برازش خوبی دارد (05/0 P>).
نتیجه گیری: نتایج این پژوهش می تواند به بیماران مبتلا به عروق کرونری کمک کند تا با استفاده از مدیریت پریشانی روانشناختی و خودکارآمدی مدیریت بیماری قلبی-عروقی به راهکارهای مؤثری برای مقابله با بیماری و رسیدن به یک پیامد پزشکی و روانشناختی مفید دست یابند.
تجربه زیسته بیماران مبتلا به سندروم روده تحریک پذیر از عوامل زمینه ای ابتلا به بیماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ فروردین ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۴)
73 - 82
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته بیماران مبتلا به سندروم روده تحریک پذیر از عوامل زمینه ای ابتلا به بیماری صورت گرفت.روش پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی بود. جمع آوری اطلاعات از طریق مصاحبه ی نیمه ساختاریافته انجام گرفت. مشارکت کنندگان این پژوهش شامل 13 نفر از بیماران دارای سندروم روده تحریک پذیر در شهر تهرآن بودند. انتخاب مشارکت کنندگان با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و بر اساس معیارهای ورود و خروج از استان تهران در سه ماهه سوم 1401 صورت گرفت و تا زمان اشباع اطلاعات ادامه یافت. گردآوری داده ها، با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته و عمیق انجام شد و پس از ضبط هر مصاحبه، محتوای استخراج شده به صورت واژه به واژه نوشته شد. کدگذاری داده ها، همزمان با جمع آوری داده ها ادامه یافت. تحلیل داده ها با استفاده از روش کُلایزی (هفت مرحله) انجام شد. مجموعا از تعداد 13 مصاحبه، 13 مضمون فرعی و 3 مضمون اصلی به دست آمد. نتایج این مطالعه نشان می دهد عوامل فرهنگی، عوامل اقتصادی و عوامل فردی- اجتماعی از پیامدهای ابتلا به سندروم روده تحریک پذیر است.
تاثیردرمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) برشفقت ورزی به خود وتاب آوری خانوادگی مادران کودکان کم توان ذهنی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش مقایسه اثر بخشی شیوه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر شفقت به خود، و تاب آوری خانوادگی مادران کودکان آموزش بود. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با انجام پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه و یک دوره پیگیری 5 ماه بود. نمونه گیری به صورت نمونه گیری تصادفی ساده انجام شد.از میان لیست جامعه آماری (24) نفر با استفاده از اعداد تصادفی انتخاب شدند و در دو گروهِ آزمایشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه گواه قرار داده شدند. مداخله آموزشی با استفاده از پروتکل جلسات درمان هیز، استروسال ،(2012) با اندکی تلخیص تدوین شده است ودر 8 جلسه 2 ساعته برای گروه آزمایشی انجام شد. روش تجزیه و تحلیل داده ها، تحلیل کو واریانس چند متغییری (آنوا) بود. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرم افزار (SPSS 22) استفاده شد. از پرسشنامه های شفقت به خود، (Neff, ,2003)و تاب آوری خانوادگی(Sixbey,2005) به عنوان ابزار استفاده شد. نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به شیوه مشاوره گروهی بر افزایش شفقت به خود، و تاب آوری خانوادگی مادران کودکان آموزش پذیر تأثیر داشت و این تأثیر در مرحله پیگیری 5 ماهه دارای ثبات بود. با توجه به یافته های این پژوهش می توان از روش مشاوره گروهی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای افزایش شفقت به خود و تاب آوری خانوادگی استفاده نمود
واکاوی شیوه های اجتماعی شدن مبارزه با مواد مخدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
۷۸-۵۳
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تبیین روش های اجتماعی شدن مبارزه با مواد مخدر در جامعه ایران بود. روش: روش این پژوهش کیفی و از نوع تحلیل مضمون بود. جامعه آماری پژوهش حاضر مسئولان اجرایی یا ستادی در پلیس تخصصی مبارزه با مواد مخدر فراجا، ستاد مبارزه با مواد مخدر و اساتید گروه علوم اجتماعی دانشگاه علوم انتظامی بودند که از بین آن ها 15 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جمع آوری داده ها با روش مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته و تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل مضمون انجام گرفت. یافته ها: پس از فرآیند کدگذاری داده ها، 42 مضمون پایه در مرحله کدگذاری باز، 38 مضمون میانجی و 12 مضمون فراگیر حاصل شد. طبق نتایج، بسترهای مبارزه با مواد مخدر شامل شناخت و ظرفیت بخشی، اعتماد و مسئولیت اجتماعی و عناصر مؤثر شامل نهادهای اجتماعی (خانواده، مدارس، محله ها، سازمان های مردم نهاد و نهاد مذهبی) و گروه های اجتماعی (گروه های شغلی، ورزشی و مرجع) بود که بر اساس فعالیت های خانواده محور، آموزش محور، محله محور، مردم نهاد، اقتصاد محور، سلامت محور و فرهنگ محور قابل اجراست. مشارکت فراجا با محوریت « نظارت پیشگیرانه آموزش محور» مؤثر است. نتیجه گیری: تقویت بسترهای اجتماعی شدن، برنامه ریزی مناسب برای گروه های اجتماعی دارای ظرفیت مشارکت، « نظارت پیشگیرانه آموزش محور» و تقویت آموزش همه جانبه در فراجا مهم ترین راهکار اجتماعی شدن مبارزه با مواد مخدر است.
Effectiveness of Philosophy for Children on their Loneliness(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Loneliness is a distressing experience and has destroying psychological consequences for children. This paper explored the effectiveness of instructing philosophy for children on children’s loneliness after controlling the role of the social-emotional learning. This study adopted a quasi-experimental method. The statistical population included sixth grade primary school male students of Urmia (N=50) chosen by cluster random sampling method and then randomly assigned to the experimental (N=25) and Control (N=25) groups. The experimental group participated in 12 sessions of philosophy for children instruction while the control group did not receive any special instruction. Children loneliness questionnaire by Asher and Wheeler (1985) and the Social-Emotional Learning scale of Coryn et al. (2009) were administrated. The results of this study showed the same patterns as Westerns studies. After controlling the role of covariates variables (the pre-test and social-emotional learning) on loneliness by ANCOVA test, instructing philosophy for children has a significant effect on loneliness. Moreover, after instructing philosophy for children, the experimental group showed lower levels of loneliness than the control group (P<0.001). Although there were two covariate variables, pre-test, and social-emotional learning, instructing philosophy for children had an effect on loneliness, accordingly these findings highlight the importance of philosophy for children in mitigating children’s loneliness. This findings may be helpful for school psychologists in schools.
اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار بر طرح واره های جنسی و رضایت جنسی زنان متعارض(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ شماره ۵ (پیاپی ۹۸)
۱۸۸-۱۷۹
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار بر طرح واره های جنسی و رضایت جنسی زنان متعارض بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر متشکل از تمامی زنان متعارض مراجعه کننده به کلینیک های مشاوره و روانشناسی شهرستان کرج در سال 1402 بود که از بین آنها 30 نفر به روش نمونه گیری غیرتصادفی و دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل) جایگذاری شدند. ابزارهای سنجش شامل پرسشنامه تعارضات زناشویی ثنایی (1379، MCQ)، پرسشنامه طرح واره خودجنسی- فرم زنان آندرسون و سیرانوسکی (1994، WSSS) و مقیاس رضایت جنسی متسون و تراپنل (2005، SSS-W) بود. گروه آزمایش طی 10 جلسه ی 90 دقیقه ای و هفته ای یک بار جلسات زوج درمانی هیجان مدار جانسون را دریافت کردند. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین پس آزمون طرح واره جنسی و رضایت جنسی در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری در سطح 05/0>p وجود دارد. در نتیجه زوج درمانی هیجان مدار می تواند به عنوان روش درمانی مؤثر در جهت بهبود طرح واره جنسی و افزایش رضایت جنسی زناشویی زنان متعارض مورد استفاده قرار گیرد.
ساخت و اعتباریابی پرسشنامه مدیریت کلاس دوره متوسطه (HSCMQ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ شماره ۵ (پیاپی ۹۸)
۱۹۸-۱۸۹
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش ساخت و اعتباریابی پرسشنامه مدیریت کلاس دوره متوسطه (HSCMQ) بود. در این پژوهش توصیفی-پیمایشی از بین دبیران دوره دوم متوسطه استان لرستان در سال تحصیلی 1400-1399 نمونه ای به حجم 351 نفر به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای (نسبتی) انتخاب شدند و به پرسشنامه محقق ساخته مدیریت کلاس دوره متوسطه پاسخ دادند. پایایی پرسشنامه با روش های آلفای کرونباخ، تنصیف اسپیرمن-براون و گاتمن و روایی و ساختار عاملی آن با روش های روایی سازه و روایی همزمان تعیین شد. تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد که پرسشنامه 60 گویه ای مدیریت کلاس دوره متوسطه دارای 3 مؤلفه اساسی ویژگی های عمومی، تخصصی و سازمانی معلمان است. نتایج تحلیل عاملی تأییدی نشان داد که مدل اندازه گیری مدیریت کلاس دوره متوسطه از برازندگی نسبتاً مناسبی برخوردار است و ساختار 3 عاملی آن تأئید شد (99/0=CFI، 97/0=GFI و 055/0=RMSEA). روایی همزمان این پرسشنامه نیز از طریق همبسته کردن گویه های آن با گویه های مقیاس سنجش مدیریت کلاس تحولی در مدارس ابتدایی (مقتدایی، 1400) و پرسشنامه مدیریت هدفمند کلاس درس مجازی (شیوندی چلیچه و همکاران، 1401) تأئید شد (05/0p<). ض رایب آلف ای کرونب اخ، تنصیف اسپیرمن-براون و همبستگی گاتمن ب رای کل پرسشنامه به ترتیب 82/0، 77/0 و 74/0 به دست آمد. در نتیجه پرسشنامه مدیریت کلاس دوره متوسطه (HSCMQ) برای اندازه گیری مدیریت کلاس در معلمان دوره متوسطه معتبر و قابل اطمینان است.
Effect of Cognitive Restructuring in Reducing Cognitive Dimensions of Ethnic Intolerance among Adolescents in Taraba State, Nigeria
حوزههای تخصصی:
Objective: This study investigated the effect of cognitive restructuring in reducing cognitive dimensions of ethnic intolerance among adolescents in Taraba State.Methods: The population of this study was 1,514 secondary school students of SS1 in Wukari Education Zone, Taraba State, Nigeria. The researchers utilized purposive sampling technique in drawing a sample of 20 adolescents which were used as subjects of the study. The instrument used for data collection was the Ethnic Intolerance Questionnaire with a reliability index of 0.83. The data collected were analyzed using paired samples t-test to test hypothesis 1 and independent samples t-test for testing hypothesis 2.Results: The findings revealed that cognitive restructuring was effective in reducing cognitive dimensions of ethnic intolerance. Similarly, the findings revealed that rational emotive behaviour therapy has no significant gender difference in reducing cognitive dimensions of ethnic intolerance.Conclusion: The study concluded that cognitive restructuring is an effective intervention for reducing cognitive dimensions of ethnic intolerance among adolescents.
تأثیر تمرینات بینایی بر توانایی حرکتی کودکان مبتلا به اتیسم شهر کابل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: افغانستان شاید تنها کشوری است که هیچ سیستم شناسایی، درمانی و مراقبتی از کودکان طیف اتیسم ندارد. بنابراین هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی تاثیرات تمرینات بینایی بر توانایی حرکتی کودکان طیف اتیسم در شهر کابل است. روش کار: پژوهش حاضر از نوع کمی و نیمه تجربی بوده، که با روش میدانی اجراء شده است. جامعه آماری پژوهش شامل کودکان طیف اتیسم شهر کابل بوده که با روش نمونه گیری هدف مند و در دسترس 14 کودک 6 تا 12 ساله بر اساس مصاحبه تشخیصی اتیسم-تجدید نظر شده ADI-R به دو گروه پیش آزمون و پس آزمون تقسیم شده بودند و به مدت 6 هفته و جلسه 30 دقیقه ای مورد مطالعه قرار گرفتند. از ابزارهای آزمون لک لک اصلاح شده، آزمون راه رفتن پاشنه به پنجه و آزﻣﻮن ﺣﺮﮐﺘﯽ دﺳﺖ و اﻧﮕﺸﺘﺎن Peabody برای سنجش توانایی حرکتی استفاده شد و در نهایت دادها با نرم افزار SPSS نسخه 26 تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها: یافته های نشان داد که، تمرینات بینایی بر توانایی حرکتی کودکان طیف اتیسم در تعادل ایستا، تعادل پویا و در حرکت انگشتان تاثیرات مثبت و معنادار داشته است (0/05>P). نتیجه گیری: کودکان طیف اتیسم در افغانستان از محروم ترین کودکان طیف اتیسم در دنیا هستند که هیچ برنامه و نهادی برای شناسایی، درمان، مراقبت و حمایت از آنها وجود ندارد. بنابراین، دست کم می توان با مداخلات و تمرینات جانبی به توانایی، سازگاری و هماهنگی اعضای بدن آنها کمک کرد.
Effects of Cognitive-Based Problem-Solving skills On Changing Parenting Styles and Reducing Parental Anger(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The current study aims to examine the effect of cognitive problem-solving skills training on parents' parenting styles and their anger reduction towards their children. Method: The method of this research is quasi-experimental with a pretest-posttest single-group design without follow-up. The sample group consisted of 69 mothers of children aged 4 to 7 years, selected through convenience sampling. In these workshops, which were held over 9 two-hour sessions across 9 weeks, parents were made aware of effective and ineffective methods of dealing with children's behaviors, and practiced exercises to improve their response style to challenging behaviors of children. To evaluate the effectiveness of the training program, two questionnaires were used: the Parenting Styles questionnaire (Shokoohi Yekta & Parand, 2007) and the Anger Assessment questionnaire (Shokoohi Yekta & Zamani, 2007). The research data were analyzed with ANOVA and t-test methods using SPSS software. Findings: The results showed that participation in the problem-solving workshop had a positive effect on participants' performance regarding their parenting styles. Such that, this program led to an increase in the problem-solving parenting style and a decrease in parents' use of other ineffective parenting styles such as advising without explanation, and punishment and scolding (P<0.05). However, the analysis of the findings did not show a significant difference in terms of reducing mothers' aggression towards their children (P>0.05). Conclusion: Accordingly, it can be inferred that training in problem-solving skills can be used to improve parenting styles and the quality of interpersonal communications within the family.