فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶٬۸۸۱ تا ۶٬۹۰۰ مورد از کل ۳۵٬۵۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف الگویابی رابطه میان نظام های مغزی-رفتاری و تعارضات بین والدین با مشکلات هیجانی-رفتاری نوجوانان با میانجی پاسخ های شناختی-هیجانی-رفتاری انجام شد. روش پژوهش حاضر، توصیفی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود و جامعه آماری در این پژوهش، کلیه دانش آموزان دوره متوسطه اول و دوم شهرستان قدس استان تهران بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای،665 نفر از آن ها انتخاب شده بودند. ابزار پژوهش، پرسشنامه نظام های مغزی-رفتاری، مقیاس تعارضات بین والدین، مقیاس پاسخ های شناختی-هیجانی-رفتاری به تعارضات بین والدین و پرسشنامه خودگزارش دهی نوجوان بود. نتایج تحلیل مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که مدل نظری پژوهش که در آن، متغیر پاسخ های شناختی-هیجانی-رفتاری به عنوان متغیر میانجی در رابطه بین تعارضات بین والدین و نظام های مغزی رفتاری با مشکلات هیجانی-رفتاری وارد مدل شده بود، دارای شاخص های برازش مناسبی با داده ها بود. همچنین در این مدل تمامی مسیرهای مستقیم، غیرمستقیم و کلی برای پیش بینی مشکلات هیجانی-رفتاری نوجوانان معنی دار به دست آمد؛ بنابراین تعارضات بین والدینی و نظام های مغزی-رفتاری با در نظر گرفتن عوامل میانجی در پیش بینی مشکلات هیجانی-رفتاری نوجوانان نقش مؤثری ایفا می کنند. همچنین می توان بیان کرد که مدل بافتی-شناختی و مدل توسعه داده شده آن قابلیت تبیین مشکلات هیجانی-رفتاری نوجوانان را دارد. در نتیجه می توان از این مدل برای تنظیم مداخلات درمانی و همچنین تشخیص عوامل خطر در امر پیشگیری از مشکلات هیجانی-رفتاری نوجوانان استفاده کرد.
ماهیت احساس تنهایی و راههای مقابله و ارزیابی آن
منبع:
تربیت ۱۳۷۴ شماره ۱۰۴
حوزههای تخصصی:
فرا تحلیلی از کارآیی درمانی مداخلات غیر دارویی در درمان بیخوابی: برگردان آزاد از فلورا شادلویی
حوزههای تخصصی:
تعیین سهم پیش پراکندگی رویکردهای برنامه درسی در گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت گرایش به تفکر نقادانه در حوزة علوم انسانی، پژوهش حاضر با هدف تعیین سهم رویکردهای برنامة درسی دانشجویان علوم انسانی در میزان تمایل آنان به تفکر انتقادی صورت گرفت. پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعة آماری، تمامی دانشجویان رشته های علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد در سال تحصیلی 92-91 بوده اند. تعداد 366 نفر از این دانشجویان طبق جدول کرجسی و مورگان و به شیوة نمونه گیری طبقه ای نسبی انتخاب و پرسش نامه های گرایش به تفکر انتقادی ریکتس (2003) و رویکردهای برنامة درسی ارنشتاین و هانکینز (2009) را تکمیل کردند. داده های حاصل نیز با استفاده از آمار توصیفی و تحلیل رگرسیون تحلیل شدند. از بین رویکردهای شش گانه، رویکردهای رفتاری، سیستمی، مدیریتی و علمی قادر به پیش بینی تفکر انتقادی دانشجویان نبوده اند (05/0p>)؛ درحالی که دو رویکرد دیگر، یعنی رویکرد انسان گرایی و نومفهوم گرایی قادر به پیش بینی گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان علوم انسانی بوده و رویکرد نومفهوم گرایی، بیشترین میزان پیش بینی کنندگی را به خود اختصاص داده است (000/0p= ، 54/14=(1،364)F). با عنایت به نقش رویکردهای انسان گرایی و نومفهوم گرایی در توسعة گرایش به تفکر انتقادی، حرکت علوم انسانی به سمت رویکردهای غیر فنی در جهت تحول برنامه های درسی این حوزه پیشنهاد می گردد.
بررسی میزان شیوع افسردگی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اردبیل
حوزههای تخصصی:
خود و اسکیزوفرنی (مطالعه مورد پژوهی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به علت غلبه رویکرهای اثبات گرایانه در روانشناسی، بررسی تجارب فاعلی بیماران مورد غفلت قرار گرفته است، این امر در مورد بیماران اسکیزوفرن برجسته تر است. ما معنای تجربه زیسته و ادراک آنان از خود را نمی دانیم. اخیراً محققان اهمیت کسب اطلاعات اول شخص از بیماران را مورد تأکید قرار داده اند. این پژوهش به منظور فهم تجربه خود در اسکیزوفرنی انجام شده است. این پژوهش یک موردپژوهی کیفی است. از آنجا که هدف این تحقیق بررسی تجربه زیسته مشارکت کننده بود، در این پژوهش از طرح پدیدارشناسی استفاد شد. مشارکت کننده این تحقیق با استفاده از روش نمونه گیری مبتنی بر هدف انتخاب شد. وی مذکر، 36 ساله و مبتلا به اسکیزوفرنی مزمن است. مصاحبه نیمه ساختاریافته و عمقی با وی انجام گرفته و ثبت شد. منابع بیرونی و پرونده مشارکت کننده نیز مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. جهت تحلیل داده ها از روش پدیدارشناسی تفسیری IPA)) استفاده شد. مضامین اصلی به دست آمده، عبارت بود از: زمان بندی و مکان بندی خود، عاملیت کاهش یافته، استعاره خود و بیزاری آینه ای و بدنی. یافته های این تحقیق، نظریه های روانکاوی، روایت و خودگفتگویی را مورد تأیید قرار دادند.
اختلال اضطراب جدایی و ترس از مدرسه
حوزههای تخصصی:
بررسی اثربخشی روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده بر کاهش تعارضات زناشویی در زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی نقش فن آوری اطلاعات و ارتباطات بر عدالت آموزشی از دیدگاه مدیران مدارس دوره متوسطه استان مازندران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش، با هدف بررسی نقش فن آوری اطلاعات و ارتباطات بر عدالت آموزشی از دیدگاه مدیران مدارس دوره متوسطه استان مازندران انجام شد. روش پژوهش توصیفی، از نوع زمینه یابی بود. جامعه آماری، شامل کلیه مدیران مدارس متوسطه استان مازندران می باشد. حجم نمونه با استفاده از جدول کرجسی و مورگان 238 نفر تعیین شد. روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای بر حسب جنسیت بود و بدین ترتیب، 149 نفر زن و 89 نفر مرد به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات، شامل پرسش نامه 40 سؤالی است که نقش فن آوری اطلاعات و ارتباطات بر عدالت آموزشی را در چهار بعد توسعه گسترده دسترسی، انعطاف پذیری یادگیری فردی، انعطاف پذیری یادگیری محیطی و ارایه بازخورد مورد بررسی قرار می دهد. روایی محتوایی پرسش نامه از نظر متخصصان تأیید شد و پایایی آن با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ، 0/82 محاسبه شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون تی تک نمونه ای مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که فن آوری اطلاعات و ارتباطات از طریق توسعه گسترده دسترسی، انعطاف پذیری کردن یادگیری فردی، انعطاف پذیری کردن یادگیری محیطی و ارایه بازخورد فوری بر عدالت آموزشی نقش داشته است.
اعتباریابی مقدماتی نسخه تجدیدنظر شده پرسشنامه حالت صفت بیان خشم در جمعیت دانشجویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نسخه بازنگریشده پرسشنامه حالت- صفت بیان خشم (STAXI-2) دارای ۵۷ عبارت است و امکان مطالعه و ارزیابی خشم را به عنوان یک پدیده چندوجهی فراهم می آورد. این آزمون به کمک ۶ مقیاس و ۵ خرده مقیاس، ارزیابی حالت خشم، صفت خشم، شیوه بیان خشم و شیوه کنترل خشم را میسر می دارد. مطالعه حاضر می کوشد تا نتایج تلاش های نخستینی را که با هدف ارزیابی پایایی و اعتبار این پرسشنامه در میان یک جمعیت دانشجویی ایرانی (۵۷۰ = n) انجام شده است، معرفی کند. در مجموع، نتایج این مطالعه اولیه حاکی از اعتبار و پایایی قابل قبول پرسشنامه حالت- صفت بیان خشم در میان جمعیت مورد مطالعه است.
" تعیین ضریب پایایی دستورالعمل کنترل حرکتی دهان/گفتار رابینز-کلی در جامعه کودکان فارسی زبان اصفهانی و ارائه برخی از نمرات هنجار آنها "(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
"هدف: بررسی حاضر با هدف ارائه یک ارزیابی جامع و کامل از ساختمان و عملکرد حرکتی مکانیسم گفتار در کودکان پیش دبستانی شکل گرفت.
روش بررسی: این مطالعه در بخش اول بصورت توصیفی و اعتبارسنجی و در بخش دوم بصورت مقطعی مقایسه ای انجام شد. پس از ترجمه و اعتباریابی «پروتکل کنترل حرکتی دهان- گفتار رابینز و کلی» طی یک مطالعه مقدماتی، این دستورالعمل به منظور ارزیابی عملکرد راه صوتی برای 300 کودک 3 تا 6 ساله فارسی زبان اصفهانی که به شیوه تصادفی و خوشه ای از بین مهدکودکها و آمادگیها انتخاب و به سه گروه تقسیم شده بودند، اجرا شد. از معیار آلفای کرونباخ برای تعیین ضریب پایایی و برای گزارش هنجارها از ارائه میانگین و انحراف معیار استفاده شده است. برخی از تفاوتهای مشاهده شده میان گروههای سنی مختلف نیز با آزمونهای تی و آنووا مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نمرات کودکان 5 تا 6 ساله در اغلب متغیرهای عملکردی به طور معناداری بیشتر از سایر گروههای سنی بود. ضریب پایایی فرم پروتکل نیز به تفکیک گروههای سنی و دو متغیر ترکیبی نمره کل ساختمان از 19/0 تا 59/0 و نمره کل عملکرد اندامهای گفتاری از 75/0 تا 80/0 گزارش شد.
نتیجه گیری: عملکردهای گفتاری کودکان با افزایش سن افزایش یافته که نشان از بلوغ عصبی و مهارتی کودکان بزرگتر در اجرای عملکردهای دهانی و گفتاری دارد. این پروتکل در مقایسه با سایر ارزیابی های موجود می تواند ارزیابی صحیح تری از مکانیسم دهان- حنجره در دیزارتری دوران کودکی ارائه داده و برای آپراکسی رشدی گفتار نیز معرف بهتری نسبت به سایر تستهای موجود می باشد. با توجه به بالا بودن ضرایب پایایی نمره کل عملکرد اندامهای گفتاری در گروههای مختلف سنی، می توان از این بخش از پروتکل در تحقیقات و امور بالینی استفاده مطلوب نمود.
"
بررسی تفاوتهای سوگیری توجه، عملکرد اجرایی و زمان واکنش در مصرفکنندگان آمفتامین در مقایسه با افراد غیرمصرفکننده مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: اعتیاد به موادمخدر برحسب نوع ماده مصرفی دارای عوارض و اثرات مختلف است. بر همین اساس، پژوهش حاضر با هدف مقایسه عملکردهای عصب-روان شناختی در بین مصرفکنندگان شیشه با افراد عادی انجام شده است. روش: پژوهش از نوع علّی-مقایسه ای است که روی دوگروه افراد سوء مصرف کننده مواد و افراد عادی انجام شده است. جامعه آماری کلیه مصرفکنندگان مواد مخدر شهر بهارستان اصفهان بود. گروه مصرفکننده مواد شامل 33 نفر مصرفکننده شیشه بودند که از بین افراد مراجعه کننده به مرکز درمان اعتیاد بهارستان به روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. گروه مقایسه شامل 39 نفر از افراد عادی بود که از لحاظ سن، جنس و تحصیلات با گروه اول همتا سازی شدند. افراد هر دو گروه توسط مدیر فنی مرکز و با استفاده از تست های تشخیصی ادراکی مورد بررسی قرار گرفتند. برای جمع آوری اطلاعات ازآزمون کارت های ویسکانسین، دستگاه کرونسکوپ (زمان واکنش) در سه وضعیت ساده، تشخیصی و انتخابی وسوگیری توجه (آزمون استروپ) استفاده شد. یافته ها: یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که مصرفکنندگان شیشه در مقایسه با افراد عادی از لحاظ تعداد خطا تفاوت معناداری دارند، ولی از لحاظ خطا، درجاماندگی درآزمون ویسکانسین تفاوت معناداری باهم ندارند. در زمینه زمان واکنش نیز یافته ها نشان داد که مصرفکنندگان شیشه کمترین زمان واکنش و بیشترین میزان خطا را در هر سه حالت داشتند، اما در کوشش به شکل ساده بین دو گروه تفاوتی مشاهده نشد. به عبارت دیگر، دوگروه در کوشش به شکل انتخابی و تشخیصی در زمان و تعداد خطا ها با یکدیگر تفاوت معناداری نشان دادند. همچنین، دو گروه در سوگیری توجه (آزمون استروپ) از لحاظ تعداد خطا با یکدیگر تفاوتی نداشتند، ولی از لحاظ زمان، بین مصرفکنندگان شیشه و افراد سالم تفاوت معناداری وجود داشت. نتیجه گیری: میتوان گفت مصرف شیشه میتواند شرایط متفاوتی را از لحاظ عملکردهای شناختی- عصبی در افراد ایجاد کند. شناسایی و فهم این عوامل میتواند علاوه بر کمک به درک بهتر مشکل، به ارایه راهکارهای مختلف درمانی منجر شود.
ارتباط بین سواد اطلاعاتی و هوش هیجانی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گلستان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مأموریت اصلی مؤسسات آموزش عالی، تربیت یادگیرندگان مادام العمر است. سواد اطلاعاتی کلید اصلی یادگیری مادام العمر می باشد. گسترش و استفاده از مهارت های هوش هیجانی توانایی های مهمی را ارائه می دهند که بر بسیاری از موضوعات تاثیر می گذارد. لذا مطالعه حاضر با هدف مشخص نمودن رابطه بین سواد اطلاعاتی و هوش هیجانی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گلستان طراحی گردید.
روش بررسی: پژوهش حاضر به صورت توصیفی با رویکرد همبستگی بر روی 420 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گلستان در سال 1392 که با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شده بودند، صورت گرفت. ابزار پژوهش پرسشنامه سواد اطلاعاتی و هوش هیجانی بود، روایی وپایایی پرسشنامه ها مورد تأیید قرار گرفت، ضریب آلفای کرونباخ پرسشنامه سواد اطلاعاتی (78/0) و هوش هیجانی (83/0) بدست آمد. داده ها به صورت آمار توصیفی (فراوانی، درصد فراوانی و میانگین) و آمار تحلیلی (آزمون همبستگی Spearman & Kendall's Tau) در سطح معنی داری 05/0 P< با نرم افزار آماری SPSS نسخه ی 18 تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که بین سواد اطلاعاتی و هوش هیجانی، همبستگی آماری معنی داری (028/0=P، 109/0=r) وجود داشت، نتایج نشان داد که در زمینه ماهیت وگستره سواد اطلاعاتی و هوش هیجانی ارتباط معنی داری (005/0=p ، 137/0=r) وجود داشت. اما در زمینه استفاده از اطلاعات به شکل مؤثر و کارآمد، ارزیابی منتقدانه اطلاعات، استفاده اطلاعات به منظور خاص، موضوعات علوم اجتماعی مربوط به اطلاعات و هوش هیجانی رابطه ای وجود نداشت.
نتیجه گیری: در این مطالعه سواد اطلاعاتی دانشجویان با هوش هیجانی رابطه دارد. نقش ارتباطات در دستیابی به اطلاعات بسیار مهم است، با توجه به اهمیت سواد اطلاعاتی و نقش ارتباطات در ارتقاء آن، در جهت بهبود سواد اطلاعاتی و هوش هیجانی، برنامه ریزی های بهتری بایستی صورت پذیرد.
بررسی رابطه بین دلزدگی زناشویی، باورهای بدکارکردی جنسی و احقاق جنسی در زنان متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این مطالعه با هدف تعیین رابطه بین دلزدگی زناشویی، احقاق جنسی و باورهای بدکارکردی جنسی در زنان صورت گرفته است. روش: در این مطالعه همبستگی از بین زنان متاهل شهر تهران 200 نفر از طریق نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل، مقیاس دلزدگی زناشویی، شاخص احقاق جنسی هالبرت و پرسشنامه باورهای بدکارکردی جنسی بودند. داده ها با استفاده از آمارتوصیفی ازجمله، فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار و آمار استنباطی از قبیل: ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چند متغیره و تحلیل واریانس چند متغیره تحلیل شدند. یافته ها: نتایج حاکی از وجود رابطه بین دلزدگی زناشویی، احقاق جنسی و باورهای بدکارکردی جنسی در زنان متاهل می باشد. همچنین دلزدگی زناشویی در زنان از روی مؤلفه ها ی مرتبط به باورهای بدکارکردی جنسی قابل تبیین است و از میان مؤلفه ها ی باورهای بدکارکردی جنسی زنان، محافظه کاری و باورهای خود پنداره جسمی بیشترین نقش را در افزایش دلزدگی زناشویی دارا هستند. از دیگر نتایج پژوهش حاضر این است که از میان مؤلفه های باورهای بدکارکردی جنسی زنان، محافظه کاری بیشترین نقش را در کاهش احقاق جنسی زنان متاهل داراست. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر به نظر می رسد نوع شناخت و باورهایی که زنان متاهل درباره مسائل جنسی دارند تاثیر زیادی بر میزان دلزدگی زناشویی آنها دارد یعنی هرچه باورهای جنسی منفی بیشتر باشد دلزدگی زناشویی بیشتر می شود و تاثیر منفی بر میزان احقاق جنسی زنان خواهد داشت. با توجه به نقش کلیدی باورهای جنسی در زندگی زناشویی پیشنهاد می شود در کلاس های آموزشی پیش از ازدواج، نقش و جایگاه این باورها در میزان رضایت زناشویی و جنسی زوجین آموزش داده شود.