فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف: در این پژوهش، به مقایسه اثربخشی دو روش درمانی، یعنی درمان شناختی بک و درمان روان پویشی کوتاه مدت، بر اجتناب تجربی، برانگیختگی و تجارب تجزیه ای در افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه پرداخته شده است. روش شناسی: این مطالعه به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری، در دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل، انجام شد. جامعه آماری شامل بیماران مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه بود که در بازه زمانی آبان تا دی ۱۴۰۱ به مراکز روانپزشکی و روانشناسی تهران مراجعه کرده بودند. ۴۵ بیمار به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به سه گروه تقسیم شدند. ابزارهای جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه های اجتناب تجربی، برانگیختگی و تجارب تجزیه ای بود. تجزیه و تحلیل داده ها به صورت توصیفی و نتایج با استفاده از نرم افزار آماری اس پی اس اس 22 تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که هر دو روش درمانی بر کاهش اجتناب تجربی و تجارب تجزیه ای تأثیر مثبتی دارند، اما درمان شناختی بک در مقایسه با درمان روان پویشی کوتاه مدت، تأثیر بیشتری در کاهش اجتناب تجربی داشت. همچنین، هر دو روش به بهبود برانگیختگی افراد منجر شد. نتیجه گیری: این پژوهش تأیید می کند که استفاده از این دو روش درمانی می تواند به بهبود علائم اختلال استرس پس از سانحه کمک کند، با این حال هر دو روش درمانی، به ویژه درمان شناختی بک، در بهبود اجتناب شناختی و برانگیختگی افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه اثربخش هستند.
اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر اعتماد به نفس به عنوان یک سخنران و اضطراب سخنرانی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان شناختی-رفتاری بر اعتماد به نفس به عنوان یک سخنران و اضطراب سخنرانی دانش آموزان بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پسر دوره متوسطه اول مشغول به تحصیل در سال تحصیلی 1402-1403 در مدارس شهر خرم آباد بود. نمونه پژوهش شامل 30 نفر بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش طی 8 جلسه به صورت دو جلسه در هفته به مدت 90 دقیقه تحت درمان شناختی-رفتاری ویلدرموت قرار گرفتند وگروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکردند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس خود گزارش دهی درباره اعتماد به نفس به عنوان یک سخنران (PRCS)، فهرست محرک-پاسخ اضطراب اندلر (1962) استفاده شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چند متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون، تفاوت معناداری )01/0> (Pبین پس آزمون گروه آزمایش و گواه در اضطراب سخنرانی واعتماد به نفس به عنوان یک سخنران وجود داشت. درنتیجه می تولن گفت، درمان شناختی- رفتاری یکی از روش های مؤثر در ارتقای اعتماد به نفس به عنوان یک سخنران و کاهش اضطراب سخنرانی در دانش آموزان دوره متوسطه اول است.
پیش بینی مهارت های حل مسأله براساس تفکرانتقادی و خودنظم بخشی در دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر ملایر
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
10 - 20
حوزههای تخصصی:
اهداف: هدف از تحقیق حاضر پیش بینی مهارت های حل مسأله بر اساس تفکر انتقادی و خودنظم بخشی در دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر ملایر بود.مواد و روش ها: روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم شهر ملایر در سال تحصیلی 1403-1402 با جمعیتی برابر با 5350 نفر بود. حجم نمونه با استفاده از جدول کرجسی و مورگان برابر با 356 نفر برآورد گردیده و نمونه های آماری به شیوه خوشه ای- تصادفی ساده انتخاب شدند. جهت گردآوری اطلاعات از سه پرسشنامه استاندارد مهارت های حل مسأله کسیدی و لانگ (1996)، تفکر انتقادی ریکتس (2003) و خودنظم بخشی اسوالند و کارین (2006) استفاده شد.تجزیه و تحلیل داده های پژوهش با استفاده از آزمون رگرسیون خطی چندگانه و ضریب همبستگی پیرسون و با بکارگیری نرم افزار SPSS نسخه 28 انجام شد.یافته ها: نتایج بدست آمده از سنجش فرضیه های تحقیق نشان داد که در یک مدل رگرسیونی هر دو متغیر تفکر انتقادی و خودنظم بخشی بر مهارت های حل مسأله دانش آموزان دختر اثرگذاری داشته اند و هر دو عامل پیش بین مثبت و در حد متوسط بوده است(05/0>P). اما در بررسی ارتباط منفرد هر یک از دو متغیر پیش بین با متغیر مهارت های حل مسأله نیز مشخص گردید که هم تفکر انتقادی و هم خودنظم بخشی به طور جداگانه ارتباطی قوی با مهارت های حل مسأله دارند (05/0>P).نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش، برای افزایش مهارت های حل مسأله دانش آموزان، بکارگیری راه های تقویت تفکر انتقادی و خودنظم بخشی آنان، مفید به نظر می رسد.
Comparison of Job Stress and Job Burnout in Native and Non-Native Teachers of Secondary Schools in Chabahar City
حوزههای تخصصی:
The aim of this study was to examine job stress and job burnout in native and non-native teachers. This study employed a causal-comparative design. The research focused on all native and non-native teachers of Chabahar city in the academic year 2024-2025. Out of the group, 104 individuals were chosen (52 native teachers and 52 non-native teachers) through convenience sampling. Data were gathered using the Osipow's (1987) Job Stress Questionnaire and Maslach’s (1981) Job Burnout scale. Data were examined through both descriptive statistics and multivariate analysis of variance. Based on the results, native and non-native teachers showed varying levels of job stress (p < .05). In simpler terms, non-native teachers scored higher on scales of overload, role ambiguity, role-related tasks, responsibility, and stress related to the physical environment compared to native teachers. Also, non-native teachers scored higher on burnout subscales including emotional exhaustion and depersonalization compared to native teachers (p < .01). From the findings, it can be concluded that teachers' native and non-native backgrounds can lead to a significant difference in their job stress and burnout.
پیش بینی تنظیم هیجانی در بیماران مبتلا به سرطان پستان بر اساس ذهنی سازی، ادراک حمایت اجتماعی و مدیریت درد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۷)
۲۰۲-۱۹۳
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی تنظیم هیجانی در بیماران مبتلا به سرطان پستان بر اساس ذهنی سازی، ادراک حمایت اجتماعی و مدیریت درد صورت گرفت. روش پژوهش توصیفی–همبستگی بود. جامعه آماری شامل زنان مبتلا به سرطان پستان در سال 1401 شهر تهران بود. حجم نمونه 150 نفر بود که به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه ذهنی سازی (RFQ) فوناگی و همکاران (1998)، پرسشنامه راهبردهای مدیریت درد (PMSS) روزنشتایل و کیف (1983)، مقیاس چندبعدی حمایت اجتماعی ادراک شده (MSPSS) زیمت و همکاران (1988) و فرم کوتاه پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (CERQ-short) گارنفسکی و کرایج (2006) بود. نتایج آزمون رگرسیون چندگانه نشان داد که تفسیر مجدد درد (03/0=P و 19/0=β)، گفتگو با خود (03/0=P و 17/0=β)، اطمینان (001/0=P و 35/0=β) و حمایت اجتماعی دیگران (05/0=P و 15/0=β) پیش بینی کننده معنادار تنظیم مثبت هیجان و توجه برگردانی (001/0=P و 19/0=β)، فاجعه آفرینی (009/0=P و 19/0=β) و حمایت اجتماعی دیگران (02/0=P و 17/0-=β) پیش بینی کننده معنادار تنظیم منفی هیجان بودند. همچنین نتایج نشان داد که متغیرهای پیش بین به ترتیب قادر به پیش بینی 24/0 و 34/0 از واریانس تنظیم مثبت و منفی هیجان بودند. نتیجه پژوهش حاضر نشان می دهد که توجه به ذهنی سازی، ادراک حمایت اجتماعی و مدیریت درد توسط روان شناسان می تواند به تبیین تنظیم هیجانی در بیماران مبتلا به سرطان پستان کمک نماید.
Analysis of the Effects of Schema-Based and Mindful Parenting on Reducing Sleep Problems and Aggression in Children with Mild Autism Spectrum Disorder(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to examine the effects of schema-based and mindful parenting training on reducing sleep problems and aggression in children with mild autism spectrum disorder (ASD). Methods: The research utilized a quasi-experimental design with pretest-posttest measurements, a control group, and a one-month follow-up. The study population consisted of 7- to 12-year-old children with mild ASD and their mothers from autism centers in Mashhad, Iran. Forty children (20 boys and 20 girls) and their mothers were selected using purposive sampling and randomly assigned to two intervention groups (schema-based and mindful parenting) and one control group. Both intervention groups received 12 weekly 90-minute training sessions, while the control group received no intervention. Data were collected using the Aggression Questionnaire and the Children’s Sleep Habits Questionnaire and analyzed with SPSS software using one-way ANOVA and covariance analysis (ANCOVA). Findings: Results showed that both schema-based and mindful parenting interventions significantly reduced sleep problems and aggression in children with mild ASD. The schema-based parenting group exhibited notable improvements in child-parent interactions and a reduction in maladaptive behaviors, while the mindful parenting group demonstrated enhanced maternal acceptance, reduced parenting stress, and improved emotional understanding of the child. Post-intervention comparisons indicated significant differences between experimental and control groups, with both interventions yielding positive impacts on sleep quality and aggressive behaviors. Conclusion: The findings suggest that schema-based and mindful parenting approaches can be effective in addressing sleep disturbances and reducing aggressive behaviors in children with mild ASD.
اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر اضطراب، باورهای فراشناختی و فراهیجانی زنان چاق مبتلا به اختلال خوردن شهر خمین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش بررسی تأثیر اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر اضطراب، باورهای فراشناختی و فراهیجانی زنان چاق مبتلا به اختلال خوردن شهر خمین است. روش شناسی: این پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و گروه های کنترل و آزمایش بود. جامعه آماری تحقیق را زنان چاق مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 2 شهر تهران در سال 1402 تشکیل دادند. روش نمونه گیری هدفمند و براساس معیارهای ورود و خروج بوده که حجم نمونه با استفاده از نرم افزار Gpower تعیین و به صورت تصادفی ساده به دو گروه کنترل و آزمایشی تقسیم شدند. پرسشنامه های اضطراب، پرسشنامه باورهای فراشناختی، پرسشنامه باورهای فراهیجانی و پرسشنامه اختلال خوردن در اختیار آزمودنی های گروه تجربی و کنترل به صورت پیش آزمون و پس آزمون قرار گرفت. ده جلسه درمان پذیرش و تعهد براساس نظریه فورامن و هربرت بر روی آزمودنی های گروه آزمایش اجرا شد. جهت تجزیه وتحلیل داده های تحقیق از تحلیل کوواریانس استفاده شد. تمام عملیات آماری پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 25 با سطح معنی داری 05/0>P در نظر گرفته شد. یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد که تفاوت میانگین نمره های پس آزمون اضطراب، باورهای فراشناختی، فراهیجان مثبت، فراهیجان منفی و اختلال خوردن در دو گروه آزمایش و کنترل معنادار است (05/0>P). نتیجه گیری: با توجه به نتایج تحقیق می توان گفت که درمان پذیرش و تعهد بر اضطراب، باورهای فراشناختی و فراهیجانی زنان چاق مبتلا به اختلال خوردن تأثیر دارد.
پیش بینی خشم پنهان بر اساس تنطیم هیجان رفتاری و خودانگاره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تنظیم هیجان رفتاری و خودانگاره در پیش بینی خشم پنهان در نوجوانان بود. مواد و روش: مطالعه حاضر از نوع همبستگی-توصیفی بود. جامعه آماری شامل نوجوانان ۱۳ تا ۱۸ سال ساکن شهر تهران در سال تحصیلی ۱۴۰۳–۱۴۰۴ بود. با استفاده از جدول مورگان و روش نمونه گیری تصادفی، تعداد ۴۱۰ نفر انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری داده ها شامل پرسشنامه خشم درون ریزی شده، پرسشنامه تنظیم هیجان رفتاری، و پرسشنامه خودانگاره بک بود. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیره در نرم افزار SPSS نسخه ۲۷ تحلیل شدند. یافته ها: بین خشم پنهان و تنظیم هیجان رفتاری رابطه منفی و معناداری مشاهده شد (r = -0.48, p < 0.01). همچنین، خشم پنهان با خودانگاره نیز همبستگی منفی و معنادار داشت (r = -0.41, p < 0.01). نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیره نشان داد که تنظیم هیجان رفتاری (β = -0.34, p < 0.01) و خودانگاره (β = -0.31, p < 0.01) به صورت معناداری توانستند ۲۹ درصد از واریانس خشم پنهان را تبیین کنند (R² = 0.29, F = 82.46, p < 0.01). نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد که تنظیم هیجان رفتاری و خودانگاره نقش معناداری در پیش بینی خشم پنهان نوجوانان دارند. تقویت مهارت های تنظیم هیجان و بهبود تصویر ذهنی از خود می تواند از راهبردهای مؤثر در کاهش خشم پنهان و پیامدهای روانی آن در نوجوانان باشد.
مدل پیش بینی ذهنی سازی بر اساس سبک های دلبستگی با نقش میانجی توانمندی ایگو در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ بهار (فروردین) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۵
۳۲۳-۳۰۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: سبک های دلبستگی و ذهنی سازی از جمله عوامل روانشناختی هستند که با مهارت های تنظیم هیجانی مرتبط هستند استفاده از توانایی ذهنی سازی با توانایی ایگو در افراد مرتبط است. بنابراین بررسی مسیر تحول ذهنی سازی از طریق سبک های دلبستگی به توانمندی ایگو یک ضرورت اساسی است. هدف: هدف پژوهش حاضر پیش بینی ذهنی سازی بر اساس سبک های دلبستگی با نقش میانجی توانمندی ایگو در دانشجویان بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی که به روش مدل سازی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه مورد مطالعه شامل کلیه دانشجویان دانشکده علوم انسانی دانشگاه آزاد واحد قم در سال 1403-1402 می باشد. نمونه پژوهش 335 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت آنلاین به پرسشنامه های عملکرد بازتابی (فوناگی و همکاران، 2016)، سبک های دلبستگی بزرگسالان (کولینز و رید، 1990) و مقیاس توانمندی ایگو (مارکستروم و همکاران، 1997) پاسخ دادند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش مدل معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 19 و Amos نسخه 24 استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از مدل معادلات ساختاری نشان داد سبک دلبستگی ایمن، دلبستگی اجتنابی، دلبستگی دوسوگرا و توانمندی ایگو بر اطمینان و عدم اطمینان اثر علّی مستقیم و معناداری داشت (05/0 >P). همچنین سبک دلبستگی دوسوگرا، سبک دلبستگی ایمن و سبک دلبستگی اجتنابی بر توانمندی ایگو اثر علّی مستقیم و معناداری داشت (05/0 >P). همچنین نتایج نشان داد که 60 درصد از واریانس توانمندی ایگو توسط سبک های دلبستگی تبیین می شود؛ 23 درصد از واریانس اطمینان و 46 درصد از واریانس عدم اطمینان توسط سبک های دلبستگی و توانمندی ایگو تبیین می شود. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش، می توان نتیجه گرفت که سبک دلبستگی ایمن، دلبستگی اجتنابی، دلبستگی دوسوگرا و توانمندی ایگو به عنوان عوامل مؤثر بر ذهنی سازی می توانند ما را به درک عمیق تری از ذهنی سازی برسانند و با آموزش شکل گیری سبک های گوناگون دلبستگی و ساختار ایگو به دانشجویان می توان ذهنی سازی را در آنان تقویت کرد.
بررسی روش یادگیری مشارکتی بر مهارتهای اجتماعی، توسعه مهارت های ذهنی و کاهش اضطراب اجتماعی دانشجویان با میانجیگری هوش هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ بهار (خرداد) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۷
۱۵۳-۱۳۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: یادگیری مشارکتی به معنای افزایش توانایی هدایت کاوشگرانه و کاوش علمی است که می تواند با مهارت های اجتماعی، اضطراب و آمادگی ذهنی دانش آموزان مرتبط باشد. این در حالی است از آنجا که بر این متغیرها تأثیرگذار است ممکن است به وسیله برخی از ویژگی های شخصیتی معلم و دانش آموزان تسهیل کننده یا تعدیل گر باشد. بنابراین بررسی روابط این متغیرها برای تعیین نقش هر کدام یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. هدف: این پژوهش با هدف بررسی ارتباط یادگیری مشارکتی بر مهارتهای اجتماعی، توسعه مهارت های ذهنی و کاهش اضطراب اجتماعی دانشجویان با میانجیگری هوش هیجانی انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان شهر میسان تشکیل می دادند. نمونه پژوهش 171 نفر از دانشجویان شهر میسان بود که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های پژوهش ازپرسشنامه یادگیری مشارکتی کریمی (1391)، هوش هیجانی از گولمن (2001)، مهارت های اجتماعی از گرشام و الیوت (1990)، مهارت های ذهنی از انجمن دانشکده ها و دانشگاه های آمریکایی(2007) و اضطراب اجتماعی از لاجرکا (1999) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر در نرم افزارهای آماری SPSS و Lisrel صورت گرفت. یافته ها: یافته ها حاکی از برازش مناسب الگوی پیشنهادی با داده هاست. نتایج حاصل از تحلیل مسیر نشان داد که ضریب مسیر مستقیم یادگیری مشارکتی و هوش هیجانی به مهارت ذهنی، مهارت اجتماعی و اضطراب اجتماعی معنی دار است (05/0≥P). همچنین ضریب مسیر غیرمستقیم یادگیری مشارکتی به مهارت ذهنی، مهارت اجتماعی و اضطراب اجتماعی از طریق هوش هیجانی نیز معنی دار است (05/0≥P). نتیجه گیری: بر اساس این نتایج می توان گفت که با آموزش یادگیری مشارکتی به دانش آموزان می توان مهارت های اجتماعی و ذهنی آن را ببهبود بخشید و سطح اضطراب اجتماعی را با انجام فعالیت های مشارکتی کاهش داد. و
نقش واسطه ای فراموشی سازمانی هدفمند در ارتباط بین رهبری توزیعی و توسعه سازمانی معلمان ابتدایی
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
102 - 113
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی نقش واسطه ای فراموشی سازمانی هدفمند در ارتباط بین رهبری توزیعی و توسعه سازمانی معلمان ابتدایی پرداخته است. در دنیای امروز، رهبری توزیعی به عنوان یک رویکرد نوین در مدیریت آموزشی شناخته می شود که به معلمان این امکان را می دهد تا در فرآیند تصمیم گیری و مدیریت مدرسه مشارکت فعال داشته باشند. از سوی دیگر، فراموشی سازمانی هدفمند به عنوان یک فرآیند ضروری در سازمان ها شناخته می شود که به آن ها کمک می کند تا از اطلاعات غیرضروری و ناکارآمد رها شوند و بر روی دانش و تجربیات مفید تمرکز کنند. این پژوهش به دنبال بررسی این موضوع است که آیا فراموشی سازمانی هدفمند می تواند به عنوان یک میانجی در رابطه بین رهبری توزیعی و توسعه سازمانی عمل کند یا خیر. حجم نمونه آماری این تحقیق شامل 153 نفر از معلمان ابتدایی در مدارس مختلف است که به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شده اند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های استاندارد جمع آوری و با استفاده از نرم افزارهای آماری مانند SPSS و AMOS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج به دست آمده نشان داد که رهبری توزیعی تأثیر مثبت و معناداری بر توسعه سازمانی معلمان دارد و فراموشی سازمانی هدفمند به عنوان یک متغیر واسطه ای، این رابطه را تقویت می کند. این یافته ها می تواند به مدیران و سیاست گذاران آموزشی کمک کند تا با درک بهتر از نقش فراموشی سازمانی، استراتژی های مؤثرتری برای بهبود رهبری و توسعه سازمانی در مدارس ابتدایی طراحی کنند. همچنین، این تحقیق می تواند به عنوان یک مبنای نظری برای پژوهش های آینده در زمینه رهبری آموزشی و مدیریت دانش در سازمان های آموزشی مورد استفاده قرار گیرد. در نهایت، پیشنهاد می شود که برنامه های آموزشی و کارگاه های آموزشی برای معلمان در زمینه رهبری توزیعی و مدیریت فراموشی سازمانی طراحی و اجرا شود تا به بهبود عملکرد و توسعه حرفه ای آن ها کمک کند.
The Mediation Role of Emotional Quotient in the Relationship of Work Gratification And Career Quality of Life
حوزههای تخصصی:
The present research aimed to examine how emotional quotient mediates the link between work gratification and career life quality for employees at Sistan and Baluchestan University in Zahedan, Iran. The statistical population for this study comprised all staff at Sistan and Baluchestan University, and a sample of 155 employees was selected using convenience sampling. Participants completed the Work Gratification Questionnaire created by Brayfield & Rothe (1951), the Emotional Quotient Questionnaire by Chadha (2001), and the Career Quality of Life Scale established by Van Laar, Edwards, & Easton (2007). The results showed that work gratification significantly and positively influenced all dimensions of quality of work life. Emotional quotient did not notably affect the components of career quality of life. Work gratification did not exert an indirect influence through emotional intelligence on the career quality of life. Emotional quotient did not significantly influence the relationship between work gratification and career quality of life for staff in the University of Sistan and Baluchestan.
نقش میانجی گر مشارکت ورزشی در رابطه اختلالات بد شکلی بدن با نگرانی از تصویر بدنی و اعتیاد به اینترنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (آذر) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۳
۲۸۷-۲۷۲
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلالات بدشکلی بدن با نگرانی از تصویر بدنی و اعتیاد به اینترنت مرتبط است، اما نقش میانجی مشارکت ورزشی در این رابطه کمتر بررسی شده است. مطالعات پیشین نشان داده اند که نگرانی از تصویر بدنی می تواند منجر به اعتیاد به اینترنت شود، اما تأثیر فعالیت های ورزشی به عنوان یک عامل میانجی در این ارتباط نیاز به پژوهش بیشتری دارد. این مطالعه به بررسی این شکاف پژوهشی می پردازد. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه اختلالات بدشکلی بدن با نگرانی از تصویر بدنی و اعتیاد به اینترنت با نقش میانجی گر مشارکت ورزشی بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانشجویان ورودی 1403-1404 دختر دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر بود که از میان آن ها 210 نفر به عنوان نمونه به شیوه در دسترس انتخاب شد. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه مشارکت ورزشی (اکیلز و همکاران، 2001)؛ پرسشنامه اختلال بدشکلی بدن (ربیعی و همکاران، 1390)؛ نگرانی از تصویر بدنی (لیتلتون و همکاران، 2005) و اعتیاد به اینترنت (یانگ، 1996) بود. تحلیل های همبستگی در نرم افزار اس پی اس اس نسخه 27 و تحلیل های مربوط به مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزار ایموس انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که اختلالات بدشکلی بدن با افزایش نگرانی از تصویر بدنی و اعتیاد به اینترنت ارتباط مثبت دارد (05/0 >P). مشارکت ورزشی به عنوان یک متغیر میانجی، این رابطه را تعدیل کرد و کاهش معناداری در اثرات بدشکلی بدن بر نگرانی از تصویر بدنی و اعتیاد به اینترنت ایجاد نمود (05/0 >P). به عبارت دیگر، ورزش منظم توانست با کاهش نگرانی های مرتبط با تصویر بدن، از شدت اعتیاد به اینترنت بکاهد. نتیجه گیری: یافته های این مطالعه نشان می دهد که افزایش مشارکت در فعالیت های ورزشی می تواند به عنوان یک راهکار مؤثر برای کاهش نگرانی های ناشی از اختلال بدشکلی بدن و جلوگیری از اعتیاد به اینترنت مورد استفاده قرار گیرد. برنامه ریزی برای ترویج ورزش منظم، به ویژه در میان افراد با علائم بدشکلی بدن، می تواند به بهبود تصویر بدنی و کاهش وابستگی به فضای مجازی کمک کند. پیشنهاد می شود مداخلات روانشناختی و برنامه های سلامت عمومی، ورزش را به عنوان یک ابزار کمکی در کنار درمان های سنتی بدشکلی بدن و اعتیاد به اینترنت بگنجانند.
اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر افسردگی، فشار مراقبتی و ناگویی هیجانی در مراقبین سالمندان مبتلا به آلزایمر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر افسردگی، فشار مراقبتی و ناگویی هیجانی در مراقبین سالمندان مبتلا به آلزایمر بود. روش شناسی: این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی که در آن از طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه مراقبان سالمندان مبتلا به آلزایمر، مراجعه کننده به انجمن آلزایمر ایران در شهر اراک در ماه های بهمن ماه 1402تا مرداد ماه 1403 تشکیل دادند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفی در گروه آزمایش (تحت برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی) (15 = N) و گروه کنترل (15 = N) گمارده شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه افسردگی، پرسشنامه فشار مراقبتی و پرسشنامه ناگویی هیجانی، در سه مرحله خط پایه، پس از مداخله و پیگیری سه ماهه جمع آوری شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر چند متغیری انجام شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که در گروه تحت برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی، میانگین نمره فشار مراقبتی و افسردگی همچنین ناگویی هیجانی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل به طرز معناداری کاهش پیدا کرده است (001/0 < P). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند در بهبود فشار مراقبتی و افسردگی همچنین ناگویی هیجانی در مراقبین سالمندان مبتلا به آلزایمر موثر باشد.
ویژگی های روان سنجی نسخه فارسی مقیاس عدم بخشش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۶۶)
37 - 50
حوزههای تخصصی:
زمینه :هدف این مطالعه ساختار عاملی، پایایی و روایی نسخه فارسی مقیاس عدم بخشش در میان دانشجویان ایرانی بود. روش : پژوهش حاضر، از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه گردآوری داده ها روش این پژوهش توصیفی- همبستگی بود؛ به این منظور ۴۵۰ نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور شهر اهواز از طریق نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ انتخاب شدند و به مقیاس عدم بخشش پاسخ دادند. ساختار عاملی مقیاس از طریق تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی، همسانی درونی ابزار توسط آلفای کرونباخ و روایی آن به روش همگرا و واگرا به ترتیب با استفاده از ابزار پرسشنامه کینه توزی و مقیاس صفت گذشت مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. یافته ها: هر یک از شاخص های تحلیل عاملی تأییدی، ازجمله CFI، NFI، IFI و TLI مقدار مطلوب و مناسبی برای این مقیاس داشتند. ضریب آلفای کل مقیاس نیز 0/93به دست آمد که حاکی از همسانی درونی مطلوب مقیاس است. از نظر آماری بارهای عاملی تمام آیتم ها بالاتر از 0/55در سطح 0/001 معنادار بود. همبستگی پیرسون بین نمره کل این مقیاس با مقیاس کینه توزی 0/65و مقیاس صفت گذشت به مقدار 0/59- در سطح 0/001 معنادار گزارش شد که حاکی از روایی همگرا و واگرای مطلوب مقیاس است. نتیجه گیری: بنابراین باتوجه به برازش مطلوب مدل، روایی و پایایی مناسب و اعتبار بالای مقیاس عدم بخشش، می توان ازآن جهت بررسی و سنجش عدم بخشش بین فردی در جامعه ایرانی استفاده کرد.
مدل مفهومی تاب آوری در قرآن کریم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
روانشناسی و دین سال ۱۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
7 - 25
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش دستیابی به مدل مفهومی تاب آوری در قرآن کریم بود و از روش تحلیل کیفی محتوای متون دینی استفاده شد. برای این منظور، ابتدا مفاهیم و گزاره های کلیدی مرتبط با تاب آوری در قرآن کریم شناسایی و گردآوری شد؛ در مرحله بعد مفاهیم و گزاره های گردآوری شده مورد دقت و بازبینی قرار گرفت و مواردی که به نظر می رسید بیشترین ارتباط را با موضوع پژوهش دارد، با به کارگیری اصول تحلیل متن مورد بررسی قرار گرفت؛ سپس محتواهای استنباطی مربوط به هر گزاره روی فرم ثبت شد و با تحلیل و طبقه بندی آنها 10 مؤلفه برای تاب آوری در قرآن به دست آمد و در قالب یک فرم برای روایی سنجی در اختیار کارشناسان قرار گرفت. مؤلفه های تأییدشده که نمره CVI و CVR قابل قبول را کسب کردند عبارت بودند از: آگاهی نسبت به شرایط سخت، امیدواری، ایمان به یاری خداوند، انعطاف پذیری، سطح تحمل بالا، پایداری، پایداری هیجانی، ثبات قدم، تسلیم بودن در برابر قضای الهی و پرهیز از شتابزدگی. سرانجام مدل مفهومی تاب آوری در قرآن کریم در سه محور نشانه ها، مؤلفه ها و ابعاد به دست آمد.
نقش میانجی تنظیم هیجان در رابطه بین تکانشگری و اعتیاد به عشق در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روان شناسی اجتماعی دوره ۱۵ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۵۸
189 - 202
حوزههای تخصصی:
مقدمه: یکی از مهم ترین مسائل دوران دانشجویی، رابطه عاشقانه با جنس مخالف است. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای تنظیم رفتاری هیجان در رابطه تکانشگری و اعتیاد به عشق در دانشجویان انجام شد.
روش: روش این پژوهش، توصیفی-همبستگی و از نوع مدلسازی معادلات ساختاری بود. نمونه آماری پژوهش حاضر شامل 360 دانشجوی کارشناسی دختر و پسر دانشگاه گیلان در سال تحصیلی 1403 بود که به صورت در دسترس از میان دانشجویان در سال تحصیلی 403-1402 انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مقیاس های اعتیاد به عشق پی بادی (2005)، تکانشگری بارت (2004)، تنظیم رفتاری هیجان کرایج و گارنفسکی (2019) جمع آوری شد. برای تحلیل داده ها از روش های ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر استفاده شد.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که مدل نهایی پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار است )05/0 RMSEA=و 001/0< (P. همه ضرایب مسیر به جز مسیر تنظیم هیجان سازگار به تکانشگری و تنظیم هیجان ناسازگار به اعتیاد به عشق معنادار بود ) 001/0>(P. نتایج نشان داد تنظیم ناسازگارانه هیجان در رابطه ی تکانشگری و اعتیاد به عشق در دانشجویان نقش میانجی دارد ) 001/0>(P، ولی اثر غیر مستقیم تنظیم تکانشگری با میانجی گری تنظیم سازگارانه هیجان بر اعتیاد به عشق دانشجویان معنی دار نبود ) 05/0<(P.
نتیجه گیری: در این راستا می توان نتیجه گرفت تنظیم ناسازگار هیجان از طریق ایجاد چرخه های معیوب در روابط به عنوان یک متغیر میانجی عمل کرده و تکانشگری به واسطه ی تنظیم هیجان ناسازگار در اعتیاد به عشق دانشجویان نقش مهمی دارد.
رابطه عملکرد شناختی و بلوغ عاطفی با کیفیت خواب در نوجوانان مقطع متوسطه دوم شهرستان فردیس استان البرز
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۳ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
78 - 90
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین رابطه عملکرد شناختی و بلوغ عاطفی با کیفیت خواب در نوجوانان انجام گرفت.این پژوهش در زمره مطالعات توصیفی و از نوع همبستگی بود.جامعه آماری شامل کلیه نوجوانان مقطع متوسطه دوم که درشهرستان فردیس استان البرز مشغول به تحصیل بودند که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب گردیدند. پرسشنامه های استاندارد(شاخص شدت بی خوابی،آزمون ارزیابی شناختی مونترال و پرسشنامه بلوغ عاطفی)ابزار مورد استفاده بوده.تجزیه و تحلیل داده ها،بااستفاده از نرم افزارspssنسخه25 وبرای تبیین فرضیه ها از آزمون رگرسیون چندگانه همزمان و آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد.نتایج حاکی از آن بود که عملکردشناختی رابطه معنا داری با کیفیت خواب دارد که این رابطه به صورت معکوس است.یعنی نمره کیفیت خواب (سطح بیخوابی بالینی) به طور منفی از نمرات مولفه های عملکردشناختی و نمره کل عملکرد شناختی تاثیر می پذیرد.همچنین نمرات بلوغ عاطفی رابطه معنی داری با کیفیت خواب دارد که این رابطه به صورت مستقیم و در جهت مثبت است یعنی نمره کیفیت خواب به طور مستقیم از نمرات مولفه های بلوغ عاطفی و نمره کل بلوغ عاطفی تاثیر می پذیرد و این تاثیرپذیری مثبت و مستقیم میباشد و با افزایش نمره بلوغ عاطفی میزان بیخوابی بالینی افزایش پیدا میکند. عملکردشناختی رابطه معنی داری با بلوغ عاطفی دارد و این رابطه به صورت معکوس و در جهت منفی است. یعنی نمره بلوغ عاطفی به طور منفی از نمرات مولفه های عملکرد شناختی و نمره کل عملکرد شناختی تاثیر می پذیرد و این تاثیرپذیری معکوس میباشد یعنی با افزایش سطح عملکرد شناختی، میزان نارسایی بلوغ عاطفی کاهش پیدا میکند.
The Role of Neuroticism, Marital Empathy, and Marital Forgiveness in Predicting Marital Satisfaction in Married Women(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This research was conducted to investigate the role of neuroticism, marital empathy, and marital forgiveness in predicting marital satisfaction in married women. Methods: The research method utilized in the present study was the correlation-regression method. The research population comprised married women residing in the geographical area of Lorestan province. The research sample was selected using the multi-stage cluster random sampling method, with a total of 840 participants. The instruments of the present study comprised standard questionnaires, including the Enrich Marital Satisfaction Scale, the NEO-FFI Questionnaire, the Marital Empathy Scale, and the Marital Forgiveness Scale. Employing SPSS software, the acquired data underwent comprehensive analysis. Results: Through multiple linear regression, the model explains 46% of marital satisfaction variance. Standardized coefficients highlight neuroticism's adverse impact, while empathy and forgiveness positively influence satisfaction. A unit increase in forgiveness and empathy corresponds to 0.349 and 0.285 satisfaction units, respectively, whereas neuroticism predicts a 0.324 unit decrease. Hierarchically, forgiveness exerts the greatest influence, followed by neuroticism and empathy. Conclusion: This research emphasizes the need to address neuroticism, encourage marital empathy, and promote forgiveness as essential factors enhancing marital satisfaction, offering valuable insights for individuals and professionals in family counseling, therapy, and policymaking.
ناکارآمدی های طرحواره در تعاملات زناشویی: یک پژوهش کیفی با روش داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: طرحوارهها بر باورهای ارتباطی و الگوهای حل تعارضات زوجین تأثیرگذار هستند و از تقابل خلقوخو و محرکهای فرهنگی- اجتماعی و تربیتی شکل میگیرند. در نتیجه برای درک آنها نیاز به توجه به بافت فرهنگی و تجربه زیسته افراد است. با این حال، پژوهشهای محدودی به بررسی تأثیر این طرحوارهها در بستر فرهنگی ایران و چگونگی شکلگیری الگوهای تعاملی ناکارآمد پرداختهاند. هدف:هدف از این پژوهش شناسایی الگوهای تعاملی ناکارآمد و طرحواره محور زوجین بر اساس بافت جامعه ایرانی و ارائه الگوی مفهومی بود. روش: پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و با روش داده بنیاد انجام شد. جامعه مورد مطالعه پژوهش شامل تمامی زوج درمانگران با رویکرد طرحواره محور شهر تهران بودندکه از طریق نمونه گیری هدفمند از نوع در دسترس انتخاب شدند. دادهها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته با 8 زوج درمانگر جمعآوری شد و در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی تجزیه و تحلیل شدند. برای ارزشیابی اعتبار یافتههای مصاحبهها از روش تأمل مشارکتکنندگان و مرور خبرگان غیرشرکتکننده استفاده شد. برای تحلیل دادهها از نرمافزار Maxqda نسخه 20 استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش حاکی از دو مقوله محوری و 14 مقوله اصلی بود که در قالب مدل پارادایمی شامل 2 مقوله محوری )ناامنی و نامتمایز یافتگی(، شرایط علی )سیستم خانواده، سبک فرزندپروری والدین، الگوگیری از والدین، سنتها وآموزههای ناکارآمد، توصیه به بیاعتمادی، تجربه طرد و تحقیرشدن(، شرایط زمینهای )فرهنگ(، شرایط میانجی )عوامل درون فردی، عوامل محیطی(، راهبردها )اجتناب، تسلیم، جبران افراطی( و پیامدها )تعامالت ناکارامد( سازمان یافت. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که برای درک بهتر و حل تعارضات روابط زناشویی توجه به بافت فرهنگی و تجارب زیسته افراد ضروری است. شناسایی و درک این الگوهای تعاملی ناکارآمد و طرحوارهمحور میتواند در طراحی برنامههای درمانی و مشاورهای مؤثرتر برای زوجین در جامعه ایرانی کمک کننده باشد