مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
زنان چاق
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر تمرینات تداومی و تناوبی بر برخی عوامل خطرزای قلبی – عروقی زنان جوان چاق بود. به این منظور 36 آزمودنی چاق غیرفعال با شاخص توده بدنی بالای 30 انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه 12 نفری (گروه تمرین تناوبی با میانگین و انحراف استانداردهای قد، وزن و سن 8/5 +2/163 سانتی متر، 8/11 + 8/86کیلوگرم و 3/1 +7/20 سال؛ گروه تمرین تداومی با میانگین و انحراف استانداردهای قد، وزن و سن 4/6+ 2/160سانتی متر، 5/9 + 8/83 کیلوگرم و 2/2 + 1/22 سال) و گروه کنترل میانگین و انحراف استانداردهای قد، وزن و سن 1/7+ 166 سانتی متر، 5/10 + 6/86 کیلوگرم و 4/2+22 سال تقسیم شدند. گروه تمرین تناوبی مسافت 800 متر را به صورت 4 دوی 200 متری با شدت 80 تا 90 درصد ضربان قلب ذخیره و زمان استراحت 1 به 3 و گروه تمرین تداومی مسافت 800 متر را با شدت 60 تا 70 درصد ضربان قلب ذخیره فعالیت خود را به مدت 8 هفته و هفته ای 3 جلسه آغاز کردند. در گروه تناوبی هر هفته 400 متر به صورت 2 دو 200 متری و در گروه تداومی هم هر هفته 400 متر به مسافت اولیه اضافه می شد. قبل از شروع و پس از پایان پروتکل تمرین، سطوح لیپید و لیپوپروتئین های خون با استفاده از روش آنزیمی و با دستگاه اتوآنالایزر آلفا X اندازه گیری شد. گروه کنترل فقط در پیش آزمون و پس آزمون شرکت کرد. به منظور تعیین تاثیر نوع فعالیت های بدنی از روش های آماری تحلیل واریانس یک طرفه، آزمون t وابسته و پس آزمون LSD استفاده شد. یافته ها نشان داد در گروه تناوبی TC و HDL به ترتیب به طور معنی داری کاهش و افزایش یافتند. همچنین در گروه تداومی HDL به طور معنی داری افزایش و LDL، TC، VLDL و وزن آزمودنی ها به طور معنی داری کاهش یافت (05/0> P). نتایج بین گروهی نشان داد تغییرات وزن، VDLD، HDL، TC ، در پس آزمون گروه های تداومی، تناوبی و کنترل معنی دار است (05/0 P>). این اختلاف های معنی دار بین گروه کنترل با گروه های تداومی و تناوبی است. تغییرات سطوح TG و LDL در پس آزمون گروه ها معنی دار نیست. در نهایت مشخص شد هر دو روش تمرینات سبب تغییرات مثبت در عوامل خطرزای قلبی – عروقی می شود
ارتباط بین تغییرات سطح لپتین با برخی از عوامل خطرزای قلبی - عروقی دختران چاق در اثر تمرین هوازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این تحقیق، تعیین میزان همبستگی بین تغییرات سطح لپتین با برخی از عوامل خطرزای قلبی – عروقی در اثر تمرین هوازی است. از میان تعداد 65 دختر دانشجوی چاق دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان با درصد چربی بین 45-35، تعداد 20 نفر به صورت تصادفی انتخاب، و از طریق رتبه بندی درصدچربی، همتاسازی شدند و به دو گروه کنترل و تجربی دسته بندی گردیدند. میانگین و انحراف معیار سن و وزن آزمودنی ها به ترتیب 5±25سال و 92/8± 78/87 کیلوگرم بود. درصد چربی، وزن، BMI و WHRبا استفاده از دستگاه تجزیه و تحلیل ترکیب بدنی تعیین شد. سطح لپتین، انسولین،LDL، HDL، TG در حالت ناشتا اندازه گیری شد. آزمودنی های گروه تجربی، تحت تأثیر یک برنامه تمرین هوازی (دویدن روی تردمیل با 80-70 درصد حداکثر ضربان قلب به مدت 20 دقیقه، 3 جلسه در هفته و به مدت 3 ماه) قرار گرفتند. متغیرها پس از 3 ماه مجدداً اندازه گیری شدند. به منظور تعیین همبستگی بین متغیرها، از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج نشان داد که بین تغییرات لپتین با تغییرات وزن(000/0, p=853/0(r=، درصدچربی(004/0, p=674/0r=)، BMI(004/0, p=702/ 0r=)، WHR(002/0, p=614/0(r=، انسولین (006/0, p= 654/0r=)، LDL (042/0, p= 513/0r=)، TG (006/0, p=657/0r=) ارتباط مثبت وجود دارد ولی با HDL (730/0, p=094/0r=-) ارتباطی مشاهده نشد. نتایج نشان داده است که تمرینات هوازی باعث کاهش سطح لپتین می شود که این امر با بهبود پارامترهای لیپیدهای خون و ترکیبات بدن همراه است. بنابراین کاهش سطح لپتین ناشی از تمرینات هوازی در افراد چاق با تغییرات عوامل خطرزای قلبی – عروقی ارتباط دارد.
تأثیر تمرین هوازی و محدودیت کالریک بر ICAM-1 و VCAM-1 سرم در زنان چاق سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه تأثیر ترکیبی فعالیت هوازی و محدودیت کالریکی بر سطح مولکول های چسبان سلولی و عروقیِ سرم زنانِ چاقِ کم تحرک است. بدین منظور تعداد 40 نفر زن چاق کم تحرک با میانگین و انحراف استاندارد سن، درصد چربی و شاخص توده بدنی (98/6±6/44سال، 95/3±6/26 درصد و 81/2±6/30 کیلوگرم بر متر مربع) انتخاب و به صورت تصادفی به چهار گروه تجربی1(محدودیت کالریک)، تجربی2 (فعالیت های ورزشی)، تجربی 3 (مداخله ترکیبی) و کنترل تقسیم بندی شدند. برنامه تمرینی گروه تجربی2 (فعالیت ورزشی) شامل دویدن روی تریدمیل به مدت 50 تا 60 دقیقه، هفته ای 5 جلسه بود. گروه تجربی1 از یک رژیم غذایی با محدودیت کالری معادل انرژی مصرفی فعالیت ورزشی گروه تجربی 2 استفاده کردند. آزمودنی های گروه تجربی 3 نیز از برنامه تمرینی گروه تجربی2 با نصف کردن جلسات تمرینی (25 الی 30 دقیقه در هر جلسه) و برنامه رژیم غذایی گروه تجربی1 با 2/1 محدودیت کالری به صورت ترکیبی استفاده کردند. در شیوه زندگی گروه کنترل تغییری ایجاد نشد. خون گیری پس از 12 ساعت ناشتا و در پایان 48 ساعت پس از اتمام تمرینات در شرایط تجربی اجرا شد. داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس تفاضلی پیش تا پس، آزمون تعقیبی بانفرونی ضریب همبستگی پیرسون و آزمون t زوجی در سطح معنی-داری 05/0P < تجزیه و تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد که مقادیر وزن، شاخص توده بدنی و درصد چربی بدن در همه گروه های تجربی کاهش معنی داری یافت که بالاترین تغییر در گروه تجربی2 با مقادیر تغییرات 6/4%، 6/4% و 1/9% مشاهده شد(05/0P<). نتایج تحقیق حاکی از کاهش 3/9%، 7/19% و 1/23% سطوح ICAM-1 به ترتیب در گروه های تجربی1، 2 و 3 است. این کاهش تنها در گروه تجربی 2 (فعالیت ورزشی) معنی دار بود (از 05/46± 7/253 به و10/82±6/203 نانوگرم بر میلی لیتر،(05/0>P). سطوح VCAM-1 نیز در هر سه گروه تجربی کاهش یافت، اما معنی دار نبود (05/0< P). بین مقادیر سرمی مولکول های چسبان با درصد چربی و وزن بدن و نیز تغییرات آن همبستگی پایینی مشاهده شد.
مقایسه تاثیر شیوه مداخله (فعالیت هوازی، محدودیت کالری و ترکیب هر دو) در سطح انرژی مصرفی یکسان بر سطح شاخص های التهاب عمومی(فیبرینوژن وCRP) سرم زنان چاق غیر فعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه تاثیر ترکیبی فعالیت هوازی و محدودیت کالریکی بر سطح CRP و فیبرینوژن سرم زنان چاق کم تحرک می باشد. بدین منظور تعداد 40 نفر زن چاق کم تحرک با میانگین و انحراف استاندارد سن، درصد چربی و شاخص توده بدنی (98/6± 6/44سال، 95/3±6/26 درصد و81/2±6/30 کیلوگرم بر متر مربع) انتخاب و بصورت تصادفی به چهار گروه تجربی1 (فعالیتهای ورزشی)، تجربی2 (محدودیت کالریک)، تجربی 3 (مداخله ترکیبی) و کنترل تقسیم بندی شدند. برنامه تمرینی هشت هفته ای در گروه تجربی1 شامل دویدن روی تریدمیل به مدت 50 تا 60 دقیقه، هفته ای 5 جلسه و گروه تجربی2 از یک رژیم غذایی با محدودیت کالری معادل انرژی مصرفی فعالیت ورزشی گروه تجربی 1 استفاده کردند، آزمودنیهای گروه تجربی 3 نیز از برنامه تمرینی گروه تجربی1 با نصف کردن جلسات تمرینی (25 الی 30 دقیقه در هر جلسه) و برنامه رژیم غذایی گروه تجربی2 با 2/1 محدودیت کالری به صورت ترکیبی استفاده کردند. در شیوه زندگی گروه کنترل تغییری ایجاد نشد. مرحله اول خونگیری پس از 12 ساعت ناشتایی و در پایان پس از 48 ساعت از خاتمه تمرینات در شرایط تجربی اجرا شد. یافته های پژوهش نشان داد که مقادیر وزن، شاخص توده بدنی و درصد چربی بدن در همه گروههای تجربی کاهش معنی داری یافت که بالاترین تغییر در گروه تجربی1 با مقادیر تغییرات 6/4%، 6/4% و 1/9% مشاهده شد(p>0/05). نتایج تحقیق حاکی از از کاهش قابل توجه 6/56%، 7/25% و 2/44% سطوح CRP به ترتیب در گروههای تجربی 1، 2 و 3 می باشد. این کاهش در گروه تجربی1 (فعالیت ورزشی)و 3 (مداخله رژیم غذایی و فعالیت ورزشی)معنی دار بود که به ترتیب از 64/1±1/3 به 08/1±3/1 و از 10/2±9/2 به 47/1±6/1 میلی گرم بر لیتر کاهش یافت(P>0/01). سطوح فیبرینوژن نیز در هر سه گروه تجربی 1، 2 و 3 به ترتیب 7/11%، 2/6% و 8/7% کاهش یافت که این کاهش در گروه تجربی 1(فعالیت ورزشی) و 3 (مداخله رژیم غذایی و فعالیت ورزشی)معنی دار بودکه به ترتیب از 83/27±4/278 به 25/8±7/24 و از 60/25±3/271 به 56/29±0/250 میلی گرم بر دسی لیتر(P>0/01). بین مقادیر سرمی CRP و فیبرینوژن با درصد چربی بدن، وزن بدن، شاخص توده بدنی و تغییرات درصد چربی بدن همبستگی پائینی مشاهده شد(P>0/05).
تأثیر دوازده هفته تمرین استقامتی بر سطح آنزیم های کبدی زنان چاق ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تجمع چربی در کبد به میزان بیش از 5درصد وزن آن را کبد چرب می گویند. هدف مطالعه حاضر ارزیابی تأثیر دوازده هفته تمرین استقامتی بر آنزیم های کبدی زنان چاق است. در این تحقیق، 26 زن با 29≤BMI کیلو گرم بر متر مربع و دامنه سنی 52-42، به دو گروه تجربی و کنترل (13=n) تقسیم شدند. 24 ساعت قبل و 48 ساعت بعد از تمرینات از تمام آزمودنی ها خون گیری شد و ارزیابی ترکیب بدن و Vo2max به عمل آمد. گروه آزمایش تحت دوازده هفته تمرین استقامتی، شامل هفته ای سه جلسه، با شدتی بین 40 تا 80 HRmax و مدت 15 تا 30 دقیقه به تمرین پرداختند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس و تی مستقل ارزیابی شدند (05/0≥α). نتایج نشان داد که در گروه تمرین، افزایش معناداری در Vo2max (006/0=P) و کاهش معناداری در شاخص های وزن،BMI وBF٪ (001/0=P) مشاهده شد. اما تغییر معناداری در آنزیم های ALT (493/0=P) و AST (403/0=P) مشاهده نشد. نتایج نشان داد تمرینات اثری بر آنزیم های کبدی زنان چاق ندارد. این ممکن است به عدم آمادگی جسمانی و برخورداری هر دو گروه از وزن و شاخص توده بدنی بالا حتی در گروه تمرین بعد از دوازده هفته مربوط باشد. از دلایل افزایش غیرمعنادار ALT گروه تمرین، نیمه عمر طولانی این آنزیم است. بنابراین می توان زمانی بیش از 48 ساعت برای بازیافت در نظر گرفت.
اثر هشت هفته تمرین تناوبی بر سطوح آدیپوکین ها ( آدیپونکتین و PAI-1 ) و ملکول چسبان (VCAM-1) سرمی زنان غیرفعال چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم زیستی ورزشی سال دهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۳۷)
193 - 206
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر اثر هشت هفته تمرین بر آدیپونکتین، PAI-1، VCAM-1 در زنان غیرفعال میان سال هست. به همین منظور 40 زن (BMI بین 25-30 کیلوگرم بر مترمربع) با دامنه سنی 45 تا 35 سال به طور داوطلبانه به دو گروه تمرین و کنترل (20==n) قرار گرفتند. گروه تمرین به مدت 8 هفته (سه جلسه در هفته سه اینتروال سرعتی 10 ثانیه با تناوب های استراحتی 30 ثانیه بین اینتروال ها و به دنبال آن سه تناوب سرعتی 30 ثانیه ای با تناوب های استراحتی 90 ثانیه) به فعالیت پرداختند.دو روز قبل و بعد از آخرین جلسه تمرین در حالت ناشتا ترکیب بدنی و فاکتورهای خونی اندازه گیری شد. نتایج آزمون تی مستقل نشان داد که پس از هشت هفته تمرین سطح آدیپونکتین سرم گروه تجربی به طور معنی داری افزایش یافت (p
تأثیر تمرین تناوبی با شدت های مختلف روی سطوح پلاسمایی اورکسین A-، نیمرخ لیپیدی و استقامت قلبی تنفسی زنان دارای اضافه وزن و چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم زیستی ورزشی سال دهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۳۹)
481 - 495
حوزههای تخصصی:
هدف کلی پژوهش حاضر بررسی تأثیر دو شیوه تمرین تناوبی با شدت بالا و متوسط روی سطوح پلاسمایی اورکسین-A، نیمرخ لیپیدی و استقامت قلبی- تنفسی زنان دارای اضافه وزن و چاق بود. 24 زن با دامنه سنی 45-25 سال به شکل داوطلبانه و غیرتصادفی به سه گروه تمرین تناوبی با شدت زیاد (9n=،kg/m2 45/3 ±61/29(BMI=، شدت متوسط (8n= ؛ kg/m2 83/3 ± 19/28 BMI=) و کنترل (7n= ،kg/m2 71/4 ± 18/29BMI=) تقسیم شدند. برنامه تمرینی به مدت 8 هفته/ سه جلسه در هفته با شدت90-75% برای گروه HIIT و80-60%ضربان قلب بیشینه برای گروهMIIT اجرا شد. نتایج حاکی از کاهش معناداری در سطوح کلسترول تام و افزایش معناداری در استقامت قلبی- تنفسی گروه های تمرینی بود (05/0P≤). از سوی دیگر، افزایش و تغییراتی در سطوح پلاسمایی اورکسین، کاهش تری گلیسیرید، LDL و درصد چربی بدن در گروه های تمرینی در مقایسه با گروه کنترل مشاهده شد، اما این تغییرات از نظر آماری معنادار نبود (05/0≤P). همچنین سطوح HDL در گروه HIIT افزایش و در گروه MIIT کاهش نشان داد، که در هیچ کدام از گروه ها این تغییرات معنادار نبود (05/0≤P). به نظر می رسد تمرین تناوبی با شدت های مختلف موجب افزایش سطوح پلاسمایی اورکسین و بهبود برخی شاخص های نیمرخ لیپیدی، درصد چربی بدن و استقامت قلبی تنفسی در زنان دارای اضافه وزن و چاق شده است، اما این بهبودی در گروه HIIT بارزتر بود.
تاثیر تمرینات پیلاتس بر برخی عوامل روانی و رابطه آن با شاخص توده بدنی زنان چاق غیرفعال.(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال هشتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۲۹)
119 - 133
حوزههای تخصصی:
مقدمه: امروزه بحث سلامت در حوزه های جسمانی و روانشناختی افراد غیر فعال از موضوعات مهم جهانی است. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر یک دوره تمرینات پیلاتس بر برخی عوامل روانی و رابطه آن با شاخص توده بدنی زنان چاق غیرفعال شهر اهواز بود. روش: این پژوهش مطالعه ای نیمه تجربی با طرح پیش آزمون - پس آزمون بود. 30 نفر از زنان چاق و غیر فعال از مناطق مختلف شهر اهواز به عنوان آزمودنی در تحقیق انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه کنترل و تجربی تقسیم شدند. آزمودنی های گروه تجربی به مدت هشت هفته، سه جلسه در هفته و هر جلسه 40-60 دقیقه در تمرینات منتخب پیلاتس شرکت کردند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه ویژگی های جمعیت شناختی و پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس ( DASS21) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آماری T مستقل، Paired T-test و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین میانگین امتیازات استرس، اضطراب و افسردگی نمونه های پژوهش قبل و بعد از مداخله در گروه تجربی تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین بین شاخص توده بدنی و میزان افسردگی، استرس و اضطراب آنان رابطه مثبت و معناداری وجود داشت. نتیجه گیری: به طور کلی نتایج مطالعه حاضر نشان داد که احتمالا تمرینات پیلاتس موجب بهبود و پیشگیری مشکلات روانشناختی زنان چاق غیر فعال می گردد.
تاثیر تمرینات مقاومتی بر سطوح آدیپولین سرم و شاخص مقاومت به انسولین در زنانِ چاق عنوان کوتاه: آدیپولین و تمرینات مقاومتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آدیپولین (CTRP12) آدیپوکاینی است نوظهور با خاصیت ضدالتهابی که عمدتاً در بافت چربی بیان و سنتز می شود. آدیپولین ضمن بهبود حساسیت به انسولین، در کاهش سطح گلوکز خون نیز نقش دارد. پژوهش حاضر تاثیر تمرینات مقاومتی بر سطوح آدیپولین و شاخص مقاومت به انسولین (HOMA-IR) را در زنان چاق مورد بررسی قرار داده است. بدین منظور 20 زن چاقِ یائسه و غیرفعال (شاخص توده بدنی> 30 کیلوگرم بر مترمربع، 65-50 سال) به طور تصادفی به دو گروه تجربی (12 نفر) و کنترل (8 نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی در 12 هفته تمرینات مقاومتی (سه دوره با 12-8 تکرار در شدت 60-40 درصد یک تکرار بیشینه)، 45-15 دقیقه در هر جلسه، سه جلسه در هفته شرکت کردند. سطوح آدیپولین، انسولین و گلوکز ناشتا و شاخص های آنتروپومتری قبل و 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین اندازه گیری شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون کلموگروف-اسمیرنوف، تی زوجی، تی مستقل و آزمون همبستگی پیرسون در سطح معنی داری 05/0>P انجام گرفت. نتایج نشان دادند اجرای تمرینات مقاومتی موجب تغییر معنی دار آدیپولین سرم (05/0<P) در گروه تجربی نشد ولی با کاهش معنی دار سطوح انسولین (032/0=P) و ارزش های مقاومت به انسولین (031/0=P) و درصد چربی بدن (002/0=P) همراه بود. هم چنین، تنها تغییرات بین گروهی مقاومت به انسولین (021/0=P) و نسبت محیط کمر به لگن (002/0=P) معنی دار بود. بنابر نتایج آزمون همبستگی پیرسون ارتباط معنی داری بین سطوح اولیه و تغییرات آدیپولین با سطوح اولیه و تغییرات شاخص های خونی و شاخص های آنتروپومتری پس از اجرای تمرینات مقاومتی وجود نداشت. بنابراین، تمرینات مقاومتی به عنوان یکی از راهکارهای درمانی در بهبود حساسیت به انسولین در زنان چاقِ یائسه و غیرفعال پیشنهاد می شود، اما انجام تحقیقات بیشتر جهت تعیین مکانیسم مولکولی با میانجی گری آدیپولین ضروری به نظر می رسد.
مقایسه اثر فعالیت تناوبی شدید با حرکت هم زمان، متوالی و متناوب بالاتنه و پایین تنه بر آیریزین وBDNF پلاسمای زنان چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۹
39 - 64
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثر فعالیت تناوبی شدید با سه مدل چیدمان؛ همزمان، متوالی و متناوب فعالیت بالاتنه و پایین تنه بر آیریزین و BDNF پلاسمای زنان چاق بود. 11 زن تمرین نکرده ی چاق، 5/8±30/5 ساله و درصد چربی؛ 4/0±39/9، طی سه روز غیر متوالی، سه پروتکل روی دستگاه الپتیکال را با اعمال طرح متقاطع اجرا کردند. در پروتکل متوالی؛ پدال زدن دست، سپس پا بصورت متوالی هر کدام 10 تکرار با 90% وات حداکثر به مدت 40 دقیقه، در پروتکل همزمان؛10 تکرار پدال زدن دست با پا بصورت همزمان با 90% وات حداکثر به مدت 29 دقیقه و در پروتکل متناوب؛ پدال زدن دست و پا بصورت متناوب هر کدام 14 تکرار با 90% وات حداکثر به مدت 26 دقیقه و40 ثانیه، اجرا گردید. وهله های یک دقیقه ای فعالیت توسط استراحت های فعال یک دقیقه ای با 30% وات حداکثر تفکیک شدند. نمونه خونی قبل و یک ساعت پس از اتمام پروتکل ها اخذ شد. نتایج تحلیل واریانس با اندازه های تکراری و آزمون تعقیبی LSD، تفاوت معناداری (p≤0/05) در مقایسه تغییرات آیریزین و یا BDNF بین پروتکل ها نشان نداد اما در پروتکل های همزمان، متوالی و متناوب به ترتیب با افزایش 28/24 (0/02=p)، 21/86 و 17/18 (0/03=p) درصدی سطوح آیریزین و کاهش 0/01، 10/08 و 10/76 درصدی سطوح BDNF، نسبت به مقادیر پایه روبرو بودیم. در مجموع علیرغم صرف زمان کمتر در مدل های همزمان و متناوب نسبت به مدل متوالی و درک فشار کمتر مدل متناوب نسبت به مدل همزمان، به نظر می رسد ترشح آیریزین و BDNF بیشتر متاثر از انرژی مصرفی طی ورزش باشد تا شدت، مدت و یا مدل چیدمان فعالیت عضلات.
رابطۀ ویژگی های شخصیتی و نگرش به مد با نگرش به بدن در زنان چاق 25 تا 50 سالۀ شهر ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ ایلام دوره ۲۳ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۷۴و ۷۵
204 - 229
حوزههای تخصصی:
این پژوهش که با هدف بررسی ویژگی های شخصیتی و نگرش به مد با نگرش به بدن در زنان چاق 25 تا 50 ساله در شهر ایلام انجام شد، از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش تحقیق، وصیفی- پیمایشی از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زنانی است که بر اساس نظر پزشک در ارزیابی توده بدن (BMI)، چاق تشخیص داده شده و در سال 1400- 1399 به درمانگران مراکز بالینی جهت تعیین اختلالات روان شناختی معرفی شده اند. گروه نمونه که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب گردید، 100 نفر از زنان چاق با مشخصات مذکور را شامل می شد. ابزار پژوهش عبارت بود از سه پرسشنامه شخصیت آیزنک (1963)، نگرش به مد صفارنیا و همکاران (1390) و پرسشنامه بدن فیشر (1970). یافته های پژوهش نشان داد که بین ویژگی های شخصیتی برون گرایی و درون گرایی و نگرش به بدن در میان زنان جامعه هدف، رابطه معناداری در سطح اطمینان 95 % وجود دارد. و بین ویژگی های شخصیتی روان رنجوری و ثبات و نگرش به بدن رابطه معناداری وجود ندارد؛ همچنین نتیجه پژوهش نشان داد که بین نگرش به مد و نگرش به بدن در میان زنان 25 تا 50 ساله شهر ایلام، رابطه معناداری وجود ندارد و بین ویژگی های فردی و اجتماعی (وضعیت تأهل، وضعیت شغلی، تحصیلات) و نگرش به بدن در بین زنان 25 تا 50 ساله شهر ایلام، رابطه معنادار وجود دارد.
تاثیر 8 هفته تمرین هوازی و مصرف چای سبز بر برخی عوامل خطرزای قلبی- عروقی زنان چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
زمینه و هدف : در افراد چاق عوامل خطرزای قلبی – عروقی در حد بحرانی هستند، اما با تدابیر تغذیه ای و تمرینی مناسب، می توان از پیشرفت خطر و احتمال بیماری جلوگیری کرد. هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر 8 هفته تمرین هوازی و مصرف چای سبز بر برخی عوامل خطرزای قلبی- عروقی زنان چاق بود. روش تحقیق : بدین منظور 46 زن چاق میان سال سالم به صورت داوطلبانه در تحقیق شرکت کرده و به طور تصادفی در 4 گروه تمرین هوازی ( n =13) گروه مصرف چای سبز ( n =11)، تمرین هوازی+ مصرف چای سبز ( n =12) و گروه کنترل ( n =10)؛ قرار گرفتند.گروه تمرین هوازی به مدت 8 هفته، هر هفته 3 جلسه به مدت 60 دقیقه با شدت 55 تا 65 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره، تمرین هوازی را اجرا کردند.گروه مصرف چای سبز در همین مدت زمان، روزانه سه وعده و در هر وعده 5/2 گرم مکمل چای سبز نوشیدند. گروه تمرین هوازی+ مصرف چای سبز همزمان با مصرف چای سبز، تمرین هوازی را اجرا کردند. بر روی گروه کنترل هیچ مداخله ای صورت نگرفت.48 ساعت قبل و بعد از برنامه تمرینی در شرایط ناشتا، نمونه های خونی گرفته شد و سپس با روش های استاندارد، مقادیر لیپوپروتئین با چگالی پایین ( LDL )، لیپوپروتئین با چگالی بالا ( HDL )، تری گلیسیرید( TG ) و پروتئین واکنش گر C با حساسیت بالا ( hs - CRP ) اندزه گیری شدند. برای بررسی طبیعی بودن داده ها از آزمون کلموگروف- اسمیرنف و برای بررسی تغییرات مقادیر متغیرهای وابسته از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه( ANOVA ) و آزمون تعقیبی شفه در سطح معنی داری 0/05> p استفاده شد. یافته ها : بین تغییرات hs - CRP در چهار گروه تفاوت معنی داری مشاهده شد (0/0001=p)، به گونه ای که مقدار آن در گروه تمرین+ چای سبز نسبت به سه گروه چای سبز(0/001=p)، تمرین هوازی (0/03=p) و گروه کنترل (0/0001=p) به طور معنی دار پایین تر بود. همچنین بین تغییرات LDL - C نیز در چهار گروه تفاوت معنی داری مشاهده شد (0/009=p)، طوری که در گروه تمری+ چای سبز (0/01=p)و تمرین هوازی (0/03=p) نسبت به گروه کنترل به طور معنی دار پایین تر بود. با این وجود، HDL - C فقط در گروه چای سبز نسبت به گروه کنترل افزایش معنی داری (0/007=p) داشت، به عاوه، تغییرات TG در چهار گروه تفاوت معنی داری نداشت (0/20=p)، اما در درصد چربی زیر پوستی در هر سه گروه تجربی به طور معنی دار (0/0001=p)کاهش یافت. نتیجه گیری : در صورتی که تمرین هوازی با مصرف چای سبز همراه شود، به دلیل اثر آنتی اکسیدانی و ضد التهابی این مکمل، بهبود بیشتری در عوامل خطر زای قلبی – عروقی زنان چاق ایجاد خواهد شد.
اثر تمرین هوازی و مکمل یاری امگا 3 بر میزان اشتها و گرلین پلاسمایی زنان چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
زمینه و هدف: گرلین هورمونی است که در تنظیم انرژی و چاقی نقش دارد و اتخاذ تدابیری برای تنظیم آن، از اهمیت بسزایی برخوردار است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر مصرف مکمل امگا 3 و تمرین هوازی بر میزان گرلین پلاسمایی و میزان اشتها در زنان چاق می باشد . روش تحقیق : از بین زنان سالم چاق (BMI ≥30 ) شهر لاهیجان، تعداد 60 نفر داوطلب از مراجعه کنندگان به باشگاه های ورزشی سطح شهر در محدوده سنی 35 تا 45 سال، انتخاب شدند و سپس به طور تصادفی در چهار گروه تمرین، تمرین+ مکمل، مکمل و کنترل قرار گرفتند . آزمودنی های گروه های تمرین + مکمل و تمرین، 12 هفته برنامه تمرینی هوازی را اجرا نمودند. همچنین گروه های تمرین+ مکمل و مکمل، روزانه 2 عدد کپسول یک گرمی امگا 3 استفاده نمودند. برنامه تمرینات هوازی شامل 12 هفته و هر هفته 4 جلسه بود که با شدت 55 تا 65 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره به اجرا درآمد. ویژگی های آنتروپومتریک و سطوح گرلین پلاسمایی و میزان اشتها، 48 ساعت قبل از برنامه تمرینی و 48 ساعت پس از پایان آخرین جلسه تمرینی در مرحله لوتئالی آزمودنی ها اندازه گیری شدند. از آزمون های آماری t وابسته، تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی برای تحلیل داده ها در سطح معنی داری 0/05 استفاده شد. یافته ها : نتایج تحقیق نشان داد که میزان گرلین و اشتها در گروه های تمرین و مکمل+ تمرین، افزایش معنی داری پیدا کرد (0/0001 = p )؛ در حالی که در گروه مکمل و کنترل تغییرات معنی داری مشاهده نشد (0/05< >p ). نتیجه گیری : به نظر می رسد که مکمل یاری امگا 3 به تنهایی بر میزان گرلین و اشتها تاثیر معنی داری ندارد و تغییرات مشاهده شده بیشتر بر اثر تمرینات هوازی ایجاد شده است؛ این به معنای توجه به انجام فعالیت های ورزشی هوازی برای تغییر و تعدیل اشتها و گرلین پلاسما در زنان چاق می باشد.
تأثیر 12 هفته تمرین استقامتی بر سطوح سرمی پروتئین شبه آنژیوپویتین-4 و نیمرخ لیپیدی زنان چاق سنین 65-50 سال(مقاله علمی وزارت علوم)
زمینه و هدف: پروتئین شبه آنژیوپویتین-4 (ANGPTL4) یکی از تنظیم گرهای نوظهور متابولیسم چربی هاست که در بروز بیماری های همراه با چاقی نظیر بیماری های قلبی- عروقی نقش دارد؛ بنابراین هدف از تحقیق حاضر، تاثیر 12 هفته تمرین استقامتی بر سطوح سرمی ANGPTL4 و نیم رخ لیپیدی در زنان چاق 65-50 ساله بود. روش تحقیق: 18 زن چاقِ یائسه و کم تحرک (شاخص توده بدنی بیش تر از 30 کیلوگرم/مترمربع) به طور تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند. گروه تجربی در 12 هفته تمرین استقامتی شامل دویدن روی نوارگردان با شدت 80-60 درصد حداکثر ضربان قلب شرکت کردند. سطوح سرمی ANGPTL4، نیم رخ لیپیدی و شاخص های ترکیب بدنی قبل و 24 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین؛ اندازه گیری شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون های t وابسته، t مستقل و ضریب همبستگی پیرسون در سطح معنی داری 0/05>p انجام گرفت. یافته ها: بر اساس نتایج آزمون t وابسته، سطوح ANGPTL4 (p=0/04)، کلسترول تام (0/01=p)، تری گلیسرید (0/03=p) و لیپوپروتئین بسیار کم چگالی (0/01=p) بعد از 12 هفته تمرین استقامتی به طور معنی دار کاهش یافت؛ با این حال آزمون t مستقل تفاوت معنی داری را بین تغییرات هیچ یک از شاخص های خونی، در دو گروه تجربی و گروه کنترل نشان نداد (0/05<p). بین سطوح اولیه و تغییرات ANGPTL4 با سطوح اولیه و تغییرات نیم رخ لیپیدی، رابطه معنی داری به دست نیامد (0/05<p)؛ و از بین شاخص های ترکیب بدنی، فقط با تغییرات محیط کمر رابطه مثبت معنی داری مشاهده گردید (0/04=p). نتیجه گیری: تمرین استقامتی مزمن در تنظیم سطح سرمی ANGPTL4 و بهبود نیم رخ لیپیدی در زنان چاق یائسه کم تحرک نقش دارد و سبب کاهش خطر بیماری های قلبی- عروقی می گردد.
تاثیر تمرینات تناوبی با شدت بالا بر مقدار سرمی آسپروسین و پروفایل لیپیدی در زنان دارای اضافه وزن و چاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: آسپروسین از بافت چربی ترشح می شود و نقش اساسی در تنظیم متابولیسم گلوکز و تنظیم اشتها بر عهده دارد و ممکن است یک هدف درمانی برای پیشگیری از بیماری هایی مانند چاقی، دیابت نوع دو و مقاومت به انسولین باشد. از این رو، مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) بر مقدار سرمی آسپروسین و پروفایل لیپیدی در زنان دارای اضافه وزن و چاقی انجام شد. روش تحقیق: تعداد 30 زن دارای اضافه وزن و چاق ( با 28≤BMI) با دامنه سنی 45-30 سال، در قالب یک طرح مطالعاتی نیمه تجربی با دو مرحله پیش آزمون- پس آزمون، به صورت هدفمند انتخاب شدند و به طور تخصیص تصادفی به دو گروه 15 نفره شامل تمرین تناوبی شدید (HIIT) و کنترل تقسیم گردیدند. دوره آماده سازی به مدت دو هفته و HIIT به مدت هشت هفته، سه جلسه در هفته با 100 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره به اجرا درآمد. نمونه های خونی قبل از شروع تمرینات و 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرینی (بعد از اتمام 10 هفته تمرین) اخذ گردید. مقدار آسپروسین و نیمرخ لیپیدی به ترتیب با روش الایزا و اسپکتروفوتومتری اندازه گیری شدند. داده ها با استفاده از آزمون t مستقل و t زوجی و در سطح معنی داری 05/0>p تجزیه و تحلیل گردیدند. یافته ها: بعد از 10 هفته مداخله، گروه HIIT کاهش معنی داری در مقدار آسپروسین (02/0=p)، تری گلیسرید (01/0=p)، کلسترول تام (01/0=p)، لیپوپروتئین کلسترول با چگالی کم (01/0=p)، لیپوپروتئین کلسترول با چگالی خیلی کم (01/0=p)، وزن (0001/0=p)، درصد چربی (0001/0=p) و شاخص توده بدنی (0001/0=p)؛ و افزایش معنی داری در حداکثر اکسیژن مصرفی (0001/0=p) داشت. با این حال، تغییر معنی داری در مقدار لیپوپروتئین کلسترول با چگالی بالا (05/0<p) مشاهده نشد. نتیجه گیری: احتمالا انجام HIIT به عنوان یک روش غیر دارویی و موثر، می تواند مقدار سرمی آسپروسین و پروفایل لیپیدی را در زنان دارای اضافه وزن و چاق کاهش دهد و ترکیب بدنی آن ها را بهبود بخشد.
اثر تمرینات هوازی بر سطوح سرمی آپولیپوپروتئین M، نیم رخ لیپیدی و متابولیکی در زنان جوان چاق غیر فعال
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه بررسی اثر دوازده هفته تمرینات هوازی بر سطح سرمی APOM، نیم رخ لیپیدی و شاخص مقاومت به انسولین در زنان چاق بود. 20 زن چاق در دو گروه تجربی و گروه کنترل (10 نفر در هر گروه) تقسیم شدند که با توجه به شاخص توده بدنی همگن شده بودند. آزمودنی ها در گروه تجربی در دوازده هفته تمرینات هوازی دویدن با شدت 75-50 درصد ضربان قلب ذخیره، 55-30 دقیقه در هر جلسه و پنج جلسه در هفته شرکت کردند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس، تی زوجی و آزمون همبستگی پیرسون در سطح معنی داری 05/0>P انجام شد. با استفاده از آزمون بنابر نتایج تحلیل کوواریانس بین تغییرات سطوح ApoM ، انسولین، گلوکز ناشتا، تری گلیسرید، کلسترول، HDL و LDL، شاخص مقاومت به انسولین، وزن، درصد چربی بدن، محیط کمر و محیط لگن در دو گروه تجربی و کنترل تفاوتی معنی دار وجود داشت. نتایج آزمون تی زوجی نشان داد اجرای 12 هفته تمرینات هوازی ضمن کاهش معنی دار سطوح ApoM و HDL، با کاهش معنی دار سطوح انسولین،گلوکز ناشتا، تری گلیسرید، کلسترول و LDL، شاخص مقاومت به انسولین، و کلیه شاخص های آنتروپومتری در گروه تجربی در پس آزمون در مقایسه با پیش آزمون همراه بود. با این همه، تنها بین تغییرات سطوح سرمی ApoM پس از 12 هفته تمرینات هوازی با تغییرات کلسترولارتباط مثبت معنی دار وجود داشت. چنین به نظر می رسد اجرای 12 هفته تمرینات هوازی با وجود کاهش سطوح سرمی ApoM، سبب بهبود ترکیب بدن، نیم رخ لیپیدی و مقاومت به انسولین می گردد.
تأثیر دوازه هفته تمرین هوازی بر بیان ژن ABCG1 زنان چاق کم تحرک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: پروتیین انتقال دهنده غشایی ABCG1 ATP Binding Cassette transporter G1)) به عنوان یک واسطه کلیدی در تحویل کلسترول از ماکروفاژهای غنی از لیپید به آپو لیپوپروتیین A است که یکی از مراحل انتقال معکوس کلسترول در بدن و مرحله قطعی در جلوگیری از آترواسکلروز می باشد. افزایش بیان ABCG1 ممکن است مانع از تشکیل ماکروفاژهای غنی از لیپید شود و به دنبال آن خطر بروز آترواسکلروز کاهش یابد. نتایج مطالعات به روشنی نشان می دهد که انتقال دهندهABCG1 مسئول ساخت و فرم دهی ذرات HDL-C بوده و به همین دلیل در جلوگیری از گسترش بیماری قلبی عروقی نقش دارد. هدف از تحقیق حاظر بررسی اثر دوازده هفته تمرین منظم ورزشی بر بیان ژنی ABCG1 در زنان چاق کم تحرک می باشد.
روش شناسی: 36 زن سالم در تحقیق شرکت کردند و بطور تصادفی در دو گروه شاهد (18 نفر) و گروه تجربی ( 18 نفر) با (دامنه سنی 35-30 و شاخص توده بدنی بزرگتر از 30(کیلوگرم بر متر مربع)) ، تقسیم شدند. برنامه تمرین ورزشی 12 هفته با شدت 75-65 درصد ضربان قلب ذخیره بود این تمرینات سه جلسه در هفته و هر جلسه به مدت 60-55 دقیقه اجرا شد. از تمامی آزمودنی ها در 48 ساعت قبل و بعد از انجام برنامه تمرینی خون گیری به عمل آمد. بررسی بیان mRNAژن ABCG1 آزمودنی ها با استفاده از روش Semi-quantitative-RT-PCR انجام شد. و اطلاعات به وسیله آزمون تی تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که گروه تجربی، در نتیجه تمرین افزایش معنی داری در بیان mRNA ژن ABCG1 در مقایسه با گروه شاهد تجربه کردند.
بحث و نتیجه گیری: بر اساس یافته های تحقیق حاضر می توان چنین نتیجه گیری کرد که تمرین هوازی می تواند با افزایش در بیان mRNA ژن ABCG1 زنان چاق نقش مؤثری در پیشگیری از بیماری های قلب و عروق داشته باشد.
واژه های کلیدی: ژن ABCG1 ، زنان چاق، تمرینات هوازی
تاثیر 8 هفته تمرین HIIT و مکمل یاری کورکومین بر میزان آدیپونکتین و مقاومت انسولینی در زنان چاق مبتلا به دیابت نوع 2(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: آدیپوکین ها اعمال حیاتی زیادی را تنظیم می کنند و نقش مهمی در پاتوفیزیولوژی مقاومت به انسولین، دیابت، اختلال در اندوتلیال عروقی و التهاب ایفا می کنند. فعالیت بدنی و مصرف گیاهان دارویی با خواص ضدالتهابی نیز یکی از پرکاربردترین روش ها برای کاهش عوارض دیابت نوع دو است. از این رو هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر 8 هفته تمرین HIIT و مکمل یاری کورکومین بر میزان آدیپونکتین و مقاومت انسولینی در زنان چاق مبتلا به دیابت نوع 2 بود.
مواد و روش ها: پژوهش حاضر از نوع مطالعه شبه جربی بود که به صورت تصادفی 40 نفر از بین 60 نفر از زنان مبتلا به دیابت نوع 2 با میانگین سنی 0.13±36.5 و میانگین وزنی 3.53±89.6 کیلوگرم، ساکن شهرستان ارومیه در سال 1403-1402 انتخاب شدند. مشارکت کنندگان در مطالعه به صورت تصادفی ساده و در دو گروه همگن 20 نفری شامل: گروه تمرین مکمل و گروه تمرین دارونما تقسیم شدند. مداخله تمرینی سه جلسه در هفته و مصرف کورکومین روزانه 2100 میلی گرم در سه وعده 700 میلی گرمی به مدت 8 هفته انجام شد. قبل و بعد از تمرین شاخص های بیوشیمیایی و ترکیب بدنی اندازه گیری شد. نمونه های خونی در طی دو مرحله (پیش و پس آزمون) برای اندازه گیری متغیرهای بیوشیمایی جمع آوری شدند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس و در سطح معنی داری 0.05 بررسی گردید.
یافته ها: در گروه تمرین+ مکمل کورکومین، اثر تعاملی کورکومین و تمرین تناوبی شدید موجب افزایش آدیپونکتین (P=0.001)، کاهش مقاومت انسولینی (P=0.001)، کاهش انسولین (P=0.001)، و کاهش معنی دار گلوکز (P=0.002) شد، در حالی که در گروه تمرین+دارونما این تغییرات معنی دار نبود.
بحث و نتیجه گیری: تحقیق حاضر نشان می دهد که انجام تمرینات تناوبی شدید به همراه مصرف کورکومین به عنوان یک روش غیرتهاجمی می تواند اثر مثبت و مهمی بر افزایش آدیپونکتین و کاهش مقاومت انسولینی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 داشته باشد.