فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۲۱ تا ۴۴۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
Objective: Reports showed that a cognitive-behavioral therapy effectively helps patients overcome a wide variety of maladaptive behaviors such as anxiety. The aim of the present study was to further examine this issue by exploring the effects of a cognitive-behavioral therapy on academic anxiety of children with learning disorders.Methods: The quasi-experimental research design was pretest-posttest with a control group. The statistical population included 32 children (9-13 years) with academic anxiety (mild, moderate and severe) who were selected by convenience sampling method and randomly (using a coin-throwing method) assigned to two experimental and control groups. The standard School Anxiety Scale questionnaire was used to measure academic anxiety. The behavioral-cognitive therapy program was implemented for 12 sessions, 3 sessions of 45 minutes each week for the experimental group. After the intervention, all participants participated in posttest. Paired sample t test, independent t test, and analysis of covariance were used to analyze data.Results: The average of academic anxiety before the intervention in the experimental and control groups was 23.94±2.18 and 22.87±3.64, respectively, and the independent t-test did not show a significant difference (P=0.39). The average of the groups shows that the academic anxiety scores of the experimental group have decreased compared to the pre-test scores (t=16.58, P<0.001). Finally, the results of ANCOVA showed that a cognitive-behavioral therapy has led to a reduction in academic anxiety (P<0.001).Conclusion: Reconstructing children’s thoughts and beliefs helps them to identify their wrong thoughts about the exam and gradually replace them with correct beliefs and thoughts. Therefore, teachers and practitioners can use cognitive-behavioral therapy to help children with learning disorders to have less anxiety without feeling hurt from the negative evaluation of others.
مقایسه تأثیر آموزش تنظیم هیجان و مداخله مبتنی بر شفقت بر نظم جویی هیجانی و خودتوانمندسازی اجتماعی در دانش آموزان پسر دارای رفتارهای پر خطر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: رفتارهای پرخطر در نوجوانان می تواند آسیب های جدی و گاه غیرقابل جبرانی به همراه داشته باشد. بنابراین به کارگیری مداخلات روانشناختی مبتنی بر شواهد برای این نوجوانان یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. هدف: هدف از پژوهش حاضر مقایسه تأثیر آموزش تنظیم هیجان و مداخله مبتنی بر شفقت بر نظم جویی هیجانی و خودتوانمندسازی اجتماعی در دانش آموزان پسر دارای رفتارهای پرخطر بود. روش: روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی و از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه استفاده شد. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم دارای رفتارهای پرخطر شهر بهبهان در سال تحصیلی 1402-1401 بود. نمونه پژوهش 45 نفر از دانش آموزان پسر مقطع متوسطه شهر بهببهان بود که با توجه به ملاک های ورود به پژوهش به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایشی و گواه گمارده شدند. هر سه گروه در مرحله پیش آزمون به پرسشنامه های پژوهش مقیاس سنجش رفتارهای پرخطر (مرکز پیشگیری و کنترل بیماری های آمریکا، 1995)، مقیاس مشکلات در نظم جویی هیجانی (گراتز و روئمر، 2004) و پرسشنامه خودتوانمندسازی اجتماعی (فلنر و همکاران، 1990) پاسخ دادند. سپس آزمودنی های هر کدام از گروه های آزمایش، آموزش تنظیم هیجان و درمان مبتنی بر شفقت را در 8 جلسه 90 دقیقه ای (هر هفته یک جلسه) به صورت گروهی دریافت کردند، درحالی آزمودنی های گروه گواه در لیست انتظار بودند و هیچ گونه مداخله ای در طول اجرای پژوهش دریافت نکردند. پس از اتمام مداخله ها مجدداً همه آزمودنی ها پرسشنامه های پژوهش را به عنوان پس آزمون تکمیل کردند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS.24 و با استفاده از روش تحلیل کوواریانس تک متغیری استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس تک متغیری نشان داد که آموزش تنظیم هیجان و درمان مبتنی بر شفقت به طور معنادار بر نظم جویی هیجانی و خودتوانمندسازی اجتماعی دانش آموزان تأثیرمعناداری دارند (05/0 >P). نتایج آزمون های تعقیبی بنفرونی نشان داد که آموزش تنظیم هیجان در مقایسه با درمان مبتنی بر شفقت بر بهبود نظم جویی هیجانی و خودتوانمندسازی اجتماعی دانش آموزان دارای رفتارهای پرخطر تأثیر بیشتر داشته است (05/0 >P). نتیجه گیری: با توجه به یافته ها می توان نتیجه گرفت آموزش مهارت های تنظیم هیجانی و شفقت به خود می توان نظم جویی هیجانی و خودتوانمندسازی دانش آموزان را بهبود بخشد. بنابراین به متولیان آموزشی پیشنهاد می شود با اجرای آزمون های غربالگری برای رفتارهای پرخطر و متناسب سازی مداخلات از آموزش تنظیم هیجانی و شفقت به خود به عنوان مداخلات مبتنی بر شواهد در جهت بهبود مهارت های رفتاری، شناختی و هیجانی این افراد استفاده کنند.
نقش تمیزی تمایزیافتگی خود و بی اعتبارسازی هیجانی ادراک شده در اختلال علائم جسمی نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۳)
58 - 66
حوزههای تخصصی:
شکایت های جسمی در بین نوجوانان شایع است و عوامل هیجانی نقش مهمی در بروز و تشدید آن دارند. پس هدف پژوهش تعیین نقش تمییزی تمایزیافتگی خود، بی اعتبارسازی هیجانی ادراک شده در نشانه های اختلال علائم جسمی است. پژوهش حاضر از نوع طرح های همبستگی هست. جامعه آماری را کلیه دانش آموزان دوره متوسطه دوم شهر خوی تشکیل می دهند که 265 نفر به شکل خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شده اند. داده ها با استفاده از پرسشنامه تجربه علائم جسمی (SSEQ)؛ مقیاس بی اعتبارسازی هیجانی ادراک شده (PIES) و نسخه کوتاه سیاهه تمایزیافتگی خود (DSI-Sf) جمع آوری شده و بعد از واردکردن در SPSS-22 با استفاده از آزمون ضریب همبستگی و رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بین نشانه های اختلال علائم جسمی با بی اعتبارسازی هیجانی درک شده (46/0)، واکنش پذیری هیجانی (51/0)، هم آمیختگی با دیگران (42/0)، برش هیجانی (32/0) و جایگاه من (28/0) ارتباط معناداری در سطح 05/0 وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که بی اعتبارسازی هیجانی ادراک شده، واکنش پذیری هیجانی و هم آمیختگی با دیگران 52 درصد از تغییرات اختلال علائم جسمانی را پیش بینی می کنند که در سطح 05/0 معنادار است. نتایج نشان دهنده نقش نبود درک هیجانی و نبود تمایزیافتگی در نشانه های اختلال علائم جسمانی بود، پیشنهاد می شود برای نوجوانان آموزش های لازم در زمینه ابراز هیجانی و تمایزیافتگی خود داده شود تا تجارب هیجانی خود سرکوب و به شکل جسمانی ابراز ننمایند.
درک پیوندهای میان دلبستگی والدینی و هویت رابطه ای در نوجوانان: مطالعه ای در مورد دلبستگی عاطفی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه، روابط بین دلبستگی والدینی، دلبستگی عاطفی و هویت رابطه ای در میان نوجوانان را بررسی می کند، با تمرکز بر نقش میانجی گری دلبستگی عاطفی و اثر تعدیل کنندگی مدت زمان رابطه. با استفاده از نمونه ای از نوجوانان دو مدرسه در یک منطقه فرهنگی خاص، این پژوهش بر اهمیت دلبستگی والدینی به عنوان بنیادی برای کاوش عاطفی و روابط صمیمانه تأکید دارد. یافته های کلیدی نشان دهنده رابطه مثبت و معنی داری بین دلبستگی والدینی و عاطفی در هر دو جنس پسر و دختر است، در حالی که ارتباط بین دلبستگی عاطفی و هویت رابطه ای در دختران قابل توجه تر از پسران است. علاوه بر این، دلبستگی عاطفی به عنوان یک میانجی جزئی بین دلبستگی والدینی و هویت رابطه ای عمل می کند، که نشان می دهد روابط نوجوانان با همسالان نقش مهمی در شکل گیری هویت دارند. همچنین، تحلیل نشان می دهد که مدت زمان طولانی تر در روابط عاشقانه با سطوح بالاتر دلبستگی عاطفی و تعهد ارتباط دارد. با این حال، این مطالعه به چندین محدودیت، از جمله تمرکز بر نوجوانانی با والدین زنده، همگنی فرهنگی و احتمالات سوگیری در داده های خودگزارش شده اذعان دارد. یافته ها اهمیت روابط والدین و همسالان را در شکل دهی به رشد هویت نوجوانان تأکید می کنند.
اثربخشی طرح واره درمانی مبتنی بر مدل ذهنیت مدار بر اسناد خصمانه و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی در نوجوانان دختر درگیر بحران هویت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۷)
۱۹۲-۱۸۳
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر تعیین اثربخشی طرح واره درمانی مبتنی بر مدل ذهنیت مدار بر اسناد خصمانه و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی در نوجوانان دختر درگیر بحران هویت بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه نوجوانان دختر شهر قم در سال 1402 بود که از این جامعه تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری غیر تصادفی در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و گواه جایگذاری شدند. همه آنها قبل از اجرای مداخله پرسشنامه بحران هویت (ICQ، احمدی، 1387)، اسنادخصمانه (HDS، آرنتز و همکاران، 2003) و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی (IUS، فریستون، 1994) را تکمیل کردند. پس از آن گروه آزمایش مداخله طرح واره درمانی مبتنی بر مدل ذهنیت مدار در 20 جلسه 90 دقیقه و هفته ای دوبار دریافت کردند. داده های پژوهش، به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد در متغیرهای اسناد خصمانه و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی بین دو گروه در مرحله پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>p) و طرح واره درمانی مبتنی بر مدل ذهنیت مدار در کاهش اسناد خصمانه و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی موثر بوده است (05/0>P). بر این اساس می توان گفت استفاده از طرح واره درمانی مبتنی بر مدل ذهنیت مدار می تواند در کاهش اسناد خصمانه و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی موثر باشد.
اثربخشی آموزش فرزندپروری باکفایت مبتنی بر رویکرد طرحواره درمانی بر بهزیستی روان-شناختی مادران و کاهش شدت علائم اختلال طیف اوتیسم کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ خرداد ۱۴۰۴ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۸)
۱۹۲-۱۸۳
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش فرزندپروری باکفایت مبتنی بر رویکرد طرحواره درمانی بر بهزیستی روان شناختی مادران و کاهش شدت علائم اختلال طیف اوتیسم کودکان انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه پژوهش را مادران دارای فرزند مبتلا به اختلال طیف اوتیسمی مراجعه کننده به مرکز آموزشی و توانبخشی عاطفه در شهر رفسنجان در سال 1402 تشکیل دادند که از بین آن ها به صورت هدفمند 30 نفر به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. به گروه آزمایش آموزش فرزندپروری باکفایت مبتنی بر رویکرد طرحواره درمانی به صورت 8 جلسه هفتگی 45 دقیقه ای ارائه شد. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه بهزیستی روان شناختی ریف (PWB؛ 1989) و مقیاس سنجش علائم اوتیسم گیلیام (GARS؛ 1994) بود. روش تحلیل این پژوهش، آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری بود. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون علائم اوتیسم کودک دو گروه تفاوت معناداری در سطح 01/0 وجود دارد در حالی که بین میانگین پس آزمون بهزیستی روان شناختی مادران دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشد. د ر نتیجه گیری می توان گفت آموزش فرزندپروری باکفایت مبتنی بر رویکرد طرحواره درمانی می تواند به والدین کمک کند تا شیوه های تربیتی موثرتری برای کاهش کاهش علائم اوتیسم در کودکان خود به کار بگیرند.
اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر هنر درمانی بیانی بر تنظیم هیجانی و سلامت روان دانشجویان دارای اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ فروردین ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۶)
۱۷۴-۱۶۵
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر هنر درمانی بیانی بر تنظیم هیجان و سلامت روان دانشجویان دارای اضطراب اجتماعی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی، با طرح پیش از آزمون- پس از آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر متشکل از تمامی دانشجویان دارای اضطراب اجتماعی دانشگاه آزاد تربت جام در سال تحصیلی 1402-1401 بود که از بین آن ها تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صوت تصادفی در دو گروه 15 نفره کنترل و آزمایش جای دهی شدند. جهت جمع آور داده ها از پرسشنامه اضطراب اجتماعی جرابک (1996، JASA)، پرسشنامه تنظیم هیجانی گراس و جان (2003، ERQ)، پرسشنامه سلامت روان گلدبرگ (1978، GHQ) و پروتکل هنر درمانی بیانی طی 8 جلسه 90 دقیقه ای به صورت دو جلسه در هفته استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون تنظیم هیجان و سلامت روان در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری در سطح 05/0 وجود داشت. در نتیجه می توان عنوان داشت هنر درمانی بیانی از قابلیت عملی خوبی برای تنظیم هیجانی و سلامت روان برخوردار بوده و می تواند به عنوان یک گزینه درمانی از سوی روانشناسان مورد استفاده قرار گیرد؛ و بدین طریق نقش مؤثری را بر افزایش توانمندی های روان شناختی دانشجویان دارای اضطراب اجتماعی به جا گذارد.
رابطه اعتیاد به شبکه های اجتماعی و دشواری در تنظیم هیجان با پرخاشگری در افراد مبتلا به میگرن: نقش میانجی کیفیت خواب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ فروردین ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۶)
۱۱۲-۱۰۳
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه اعتیاد به شبکه های اجتماعی و دشواری در تنظیم هیجان با پرخاشگری در افراد مبتلا به میگرن با میانجی گری کیفیت خواب بود. روش پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آم اری شامل افراد مراجعه کننده دارای میگرن به کلینیک های نورولوژی استان گیلان در سال 1402-1403 بود. 200 نفر به صورت در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های اعتیاد به شبکه های اجتماعی مبتنی بر موبایل خواجه احمدی و همکاران (1394)، دشواری در تنظیم هیجان (DERS) گراتز و رومر (2004)، کیفیت خواب پیتزبورگ (PSQI) بویس و همکاران (1989)، پرخاشگری (BPAQ) باس و پری (1992) استفاده شد. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد مدل پیشنهادی از برازش مطلوب برخوردار است. اعتیاد به شبکه های اجتماعی بر پرخاشگری و کیفیت خواب اثر مستقیم دارد (05/0>P). دشواری در تنظیم هیجان بر پرخاشگری و کیفیت خواب اثر مستقیم دارد (05/0>P). کیفیت خواب بر پرخاشگری اثر مستقیم دارد (05/0>P). کیفیت خواب در رابطه بین اعتیاد به شبکه های اجتماعی و دشواری در تنظیم هیجان با پرخاشگری اثر غیر مستقیم دارد (05/0>P). در نتیجه کیفیت خواب می تواند در رابطه بین اعتیاد به شبکه های اجتماعی و دشواری در تنظیم هیجان با پرخاشگری در افراد مبتلا به میگرن نقش میانجی ایفا کند.
Study of the Phenomenon of Interfaith Marriage Based on the Lived Experiences of a Group of Non-Co-Religious Men in Iran(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The objective of this study is to explore the lived experiences of Zoroastrian-Muslim interfaith marriages in Iranian society, focusing on the challenges, outcomes, and strategies adopted by couples. Methods: This qualitative study employed interpretative phenomenological analysis (IPA) to understand the participants' perspectives. Data were collected through in-depth, semi-structured interviews with 13 male participants involved in interfaith marriages between Zoroastrians and Muslims in Iran. Theoretical sampling was used, and interviews were analyzed using open, axial, and selective coding, with data saturation achieved after the 13th interview. The Atlas.ti software was used for coding and analysis to derive themes from the participants' narratives. Findings: The findings reveal both positive and negative outcomes of interfaith marriages. Negative consequences include social exclusion, personal dissatisfaction, and emotional stress due to religious and cultural conflicts. These challenges were exacerbated by legal constraints, such as the requirement for non-Muslims to convert to Islam for formal marriage registration. On the other hand, positive outcomes included personal growth, intellectual development, and enhanced social cohesion through exposure to different religious and cultural perspectives. Acceptance of differences and maturity were key factors in successful marriages. Social exclusion and family opposition were prevalent but varied based on gender and minority status. Conclusion: Interfaith marriages in Iran, particularly between Zoroastrians and Muslims, are fraught with complexities. While many couples experience significant challenges related to social exclusion and cultural conflicts, others find personal growth and mutual understanding through their relationships. These marriages reflect broader societal dynamics, where religious hegemony and legal frameworks play crucial roles in shaping outcomes. The study highlights the need for legal reforms and social support to foster inclusivity in interfaith marriages.
Role of Mothers' Personality Traits and Parenting Styles in Prediction of Behavioral Problems in Adolescent Girls with the Mediation of Family Emotional Climate(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to investigate the influence of mothers' personality traits and parenting styles on behavioral problems in adolescent girls, mediated by the family's emotional climate. Methods: The sample consisted of 150 participants selected via multi-stage cluster random sampling from schools. Data were gathered using the Quay Revised Behavior Problem Checklist (RBPC), NEO Personality Inventory, Baumrind's Parenting Styles Questionnaire and Hillburn Family Emotional Climate Questionnaire. Analysis was performed using Smart PLS-3. Results: Findings revealed that among personality traits, openness positively impacted family emotional climate, while the assertive parenting style also enhanced it. In contrast, the authoritarian style had a negative effect. Conscientiousness and extraversion negatively affected behavioral problems, while openness positively influenced them. Additionally, the family emotional climate negatively impacted behavioral issues. However, the indirect effect of personality traits and parenting styles on behavioral problems via family emotional climate was not significant. Conclusion: These insights can aid in improving family emotional climate and addressing behavioral challenges in adolescent girls by focusing on mothers' personality traits and parenting approaches.
Effectiveness of a Mindfulness-Based Acceptance Training Package on the Attitude of Mothers of Children with Autism Spectrum Disorder(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to examine the effectiveness of a mindfulness-based acceptance training package on the attitude of mothers of children with ASD. Methods: This quasi-experimental study used a pre-test and post-test design with a control group. The statistical population consisted of mothers of children with ASD attending the Special Children’s Clinic at Shahid Beheshti University in Tehran. Using convenient sampling, 30 mothers were selected. These mothers were randomly assigned to either the experimental group or the control group, with 15 participants in each group. The experimental group received the 12-session, 120-minute mindfulness-based acceptance training package, while no intervention was applied to the control group. Both groups completed the Parent Attitude Toward Special Needs Children Scale (Gonder, 2002) before and after the intervention. Data analysis was conducted using the covariance matrix analysis method in SPSS version 27. Findings: The results showed that there was a significant difference between the experimental group, which received the mindfulness-based acceptance training package, and the control group in terms of overall attitude (p < 0.001). The effect of the intervention was also stable at the follow-up stage (p < 0.001). Conclusion: Based on the findings of this study, it can be concluded that a mindfulness-based acceptance training package can foster a positive attitude in mothers of children with ASD. Therefore, this training package can be utilized to promote a positive attitude among mothers of children with ASD.
تجربه برش هیجانی از منظر فرزندان دختر بزرگسال: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۷۴)
34 - 57
حوزههای تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف شناسایی و درک عمیق تجربه زیسته دختران بزرگسال از برش هیجانی با خانواده انجام شد. روش: روش پژوهش، کیفی، از نوع پدیدارشناسی توصیفی بود. نمونه مورد مطالعه شامل 15 نفر از دختران بزرگسال در سنین 18-25 سالی بودند که تجربه برش هیجانی از خانواده داشتند. میانگین سنی شرکت کنندگان 5/21 سال بود. نمونه گیری به شکل هدفمند و گلوله برفی انجام شد. ابتدا با استفاده از خرده مقیاس برش هیجانی موجود در پرسشنامه تجدیدنظر شده تمایزیافتگی خود (اسکورون و فریدلندر، 1988)، افراد دارای تجربه برش هیجانی انتخاب شدند و سپس در گام دوم، با آنان مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد. سپس کلمه به کلمه پیاده سازی شده و به روش هفت مرحله ای کلایزی (1969) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: در این مطالعه 5 مضمون اصلی شامل: 1) عوامل مؤثر در تصمیم به برش هیجانی ؛ 2) دشواری های اجرای تصمیم به برش هیجانی؛ 3) آسیب های ایجاد شده به دنبال برش هیجانی؛ 4) سازگاری با برش هیجانی و 5) جنبه های رشدگونه برش هیجانی، شناسایی شد. نتیجه گیری: با توجه به یافته ها می توان گفت دختران بزرگسالی که برش هیجانی از خانواده را تجربه می کنند با چالش های جدی روبرو هستند و آسیب های قابل توجهی می بینند، که لازم است تناسب شرایط شان، برای آنان و خانواده هایشان سیستم های حمایتی فراهم شود.
واکاوی بسترهای زمینه ساز فرهنگی جراحی زیبایی با طرحواره ناسازگاری خودگردانی در زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۶۴
43 - 58
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی بسترها ی زمینه ساز فرهنگی جراحی زیبایی با طرحو اره های ناسازگاری خود گردانی در زنان بود. جامعه آماری تمامی زنان (18 تا 40 ساله) شهر اهواز .بود. نمونه پژوهش27 نفر از زنان از جامعه مذکور بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند.روش پژوهش کیفی از نوع پدیدارشناسی بود. برای گردآوری داده ها از مصاحبه عمیق و نیمه ساختار استفاده شد. نتایج یافته ها نشان داد که 11 مضمون اولیه براساس مفاهیم مشترک استخراج شد که شامل تمایلات ظاهر پسندانه مردان، تمایلات ظاهر پسندانه زنان، نابرابری ایجاد شده توسط ظاهر، قبح زدایی اجتماعی عمل های زیبایی، دسترسی آسان به عمل های زیبایی، خود زشت انگاری زنان، فرار از روزمرگی، پسند شدن و ازدواج، رقابت جویی در زیبایی، کمال گرایی در زیبایی و کلیشه های جنسیتی در مورد زیبایی بود. پیامد های جراحی زیبایی زنان شامل افزایش عزت نفس، تسهیل اجتماعی، تزلزل سرمایه اجتماعی و شئ انگاری بدن بود. هم چنین نتایج نشان داد طرحواره ناس ازگار خودگردانی بیش ترین تاثیر را بر گرایش به جراحی زیبایی دارد. زنانی که متقاضی جراحی هستند طرحواره های ناسازگار مانند بی ثباتی، بی اعتمادی، محرومیت هیجانی، نقص و شرم، انزوای اجتماعی و بیگانگی، طرد، خودگردانی مختل، محدودیت های غیرمنطقه ای، وابستگی و بازداری دارند. برخی از زنان متقاضی جراحی طرحواره تسلیم دارند و به درست بودن آن گردن می نهند و هیچ گاه سعی نمی کنند با طرحواره بجنگند یا از آن اجتناب کنند، بلکه می پذیرند که طرحواره ها درست هستند. بنابراین برای جلوگیری از افزایش بیشتر این مسئله اجتماعی و فرهنگی لازم است مشاوره تخصصی روان شناختی به زنان متقاضی جراحی زیبایی جهت کاهش طرحواره های ناسازگار ارایه شود.
تدوین مدل معادلات ساختاری تاب آوری براساس انعطاف پذیری شناختی وتنظیم شناختی هیجان با میانجی گری صمیمیت و سازگاری زناشویی در پرستاران شاغل در بیمارستان
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تاب آوری به عنوان مؤلفه ای که نقش مهمی درتحمل سختی های محیط شغلی و زناشویی دارد شناخته می شود؛ لذا به عنوان سازه اصلی شخصیت شناسایی شده؛ بنابراین شناسایی متغیرهایی که بتوانند تاب آوری را پیش بینی نمایند مهم است. هدف: هدف تدوین مدلی برای تاب آوری با استفاده از متغیرهای انعطاف پذیری شناختی و تمایز یافتگی خود با میانجی گری صمیمیت و سازگاری زناشویی بود. ُ روش: پژوهش حاضر کمی و با روش توصیفی- همبستگی است. جامعه پژوهش شامل پرستاران زن متأهل شاغل در مراکز درمانی و بیمارستان های دولتی که در سال 1401 مشغول به کار در شهر کرج بودند که از بین 2938 پرستار (400 نمونه) به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. جمع آوری داده ها از طریق پرسشنامه های تاب آوری کانور و دیویدسون(2003)، انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال(2010)، تنظیم شناختی هیجان گرانفسکی و همکاران (2003)، صمیمیت زناشویی باگاروزی (2001) و سازگاری زناشویی لاک -والاس(1993) در از نرم افزار SPSS24 و AMOS26 مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: ضریب مسیر غیر مستقیم بین انعطاف پذیری شناختی و تاب آوری از طریق صمیمیت زناشویی (248/0) معنادار است. ضریب مسیر غیر مستقیم بین تنظیم شناختی هیجان و تاب آوری از طریق صمیمیت زناشویی(352/0) معنادار است. ضریب مسیر غیرمستقیم بین انعطاف پذیری شناختی و تاب آوری از طریق سازگاری زناشویی(899/1) معنادار است. ضریب مسیر غیرمستقیم بین تنظیم شناختی هیجان و تاب آوری از طریق سازگاری زناشویی(202/0) معنادار است. نتیجه گیری: افزایش انعطاف پذیری شناختی و تنظیم شناختی هیجان بر تاب آوری تأثیرگذار است؛ بنابراین پیشنهاد می شود به متغیرهای شناختی، هیجانی و عاطفی این قشر توجه ویژه شود.
پیش بینی مهارت حل مسئله و کمک طلبی تحصیلی بر اساس ابعاد پنج گانه شخصیت با نقش میانجی خودپنداره در دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ بهار (فروردین) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۵
۱۷۶-۱۵۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: توانایی حل مسئله یکی از اهداف والا در نظام های آموزشی است. از طرفی پرورش روحیه کمک طلبی در ابعاد مختلف در اسناد بالا دستی نظام آموزش و پرورش مورد تأکید قرار گرفته است. با بررسی ادبیات این حوزه کمتر مطالعه ای را می توان یافت که زمینه را برای ارائه مدلی برای مهارت حل مسئله و کمک طلبی تحصیلی براساس ابعاد پنج گانه شخصیت با در نظر گرفتن نقش خودپنداره فراهم ساخته باشد. هدف: هدف مطالعه حاضر، ارائه مدلی برای پیش بینی مهارت حل مسئله و کمک طلبی تحصیلی دانش آموزان دختر براساس ابعاد پنج گانه شخصیت با میانجی گری خودپنداره بود. روش: طرح پژوهش توصیفی همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری مطالعه شامل تمامی دانش آموزان دختر متوسطه اول شهر تهران به تعداد 98237 نفر در سال تحصیلی 1402-1401 بود. مطابق با جدول مورگان 538 نفر به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای (به نسبت پایه تحصیلی دانش آموزان) به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های شخصیت نئو (کاستا و مک کری، 1986)، حل مسئله (هپنر، 2012)، کمک طلبی تحصیلی (ریان و پنتریچ، 2007) و مقیاس خودپنداره (راجرز، 1975) استفاده شده است. تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزارهای Spss25، و Amos24 انجام شد. یافته ها: نتایج مدل یابی معادلات ساختاری حاکی از برازش مناسب مدل بود. یافته ها نشان داد که میان ابعاد پنج گانه شخصیت (روان رنجوری، برون گرایی، گشودگی در برابر تجربه، سازگاری و توافق، وظیفه شناسی) و مهارت حل مسئله و کمک طلبی تحصیلی دانش آموزان رابطه معنی داری وجود دارد، به طوری که ابعاد پنج گانه شخصیت به صورت همزمان 285/0 از واریانس مهارت حل مسئله دانش آموزان و 38/0 از کمک طلبی را تبیین می کنند (05/0 >P). همچنین نقش میانجی خودپنداره
نقش میانجی خودکارآمدی تصمیم گیری شغلی در رابطه بین هویت تحصیلی و بی ارادگی ورود به شغل در نوجوانان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی خودکارآمدی تصمیم گیری شغلی در رابطه بین هویت تحصیلی و بی ارادگی ورود به شغل در نوجوانان دختر انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1403-1402 بود. 303 نفر به روش خوشه ای چندمرحله ای در این مطالعه شرکت داشتند و به مقیاس هویت تحصیلی (AIS؛ واز و ایزاکسون، 2008)، مقیاس اراده ورود به شغل نسخه-دانش آموزان (WVS-SV؛ دافی و همکاران، 2012)، فرم کوتاه مقیاس خودکارآمدی تصمیم گیری شغلی (CDSE؛ توسط بتز و تایلور، 1996) پاسخ دادند. تحلیل داده ها به روش مدل معادلات ساختاری انجام شد. نتایج نشان داد که مدل پیشنهادی از برازش مطلوب برخوردار بود. همچنین، نتایج نشان داد که اثرمستقیم هویت تحصیلی به خودکارآمدی تصمیم گیری شغلی به صورت مثبت و در مقابل خودکارآمدی تصمیم گیری شغلی بر بی ارادگی ورود به شغل به صورت منفی معنادار (001/0P<) بودند و مسیر هویت تحصیلی بر بی ارادگی ورود به شغل معنادار (195/0=P) نبود. نتایج آزمون بوت استرپ نشان داد که که خودکارآمدی تصمیم گیری شغلی بین هویت تحصیلی و بی ارادگی ورود به شغل به طور معنادار (001/0P<) نقش میانجی داشت. نتایج این مطالعه دلالت بر این دارد که هویت تحصیلی با میانجی گری خودکارآمدی تصمیم گیری شغلی بر بی ارادگی ورود به شغل اثر دارد.
تعامل کارکردهای عصب شناختی و هیجانی معلمان: ارتباط انعطاف پذیری شناختی و ناگویی خلقی با تبعیض در محیط کار
حوزههای تخصصی:
مقدمه: ادراک تبعیض از سوی معلمان ممکن است کنترل موثر متغیرهای هیجانی و شناختی (مانند ناگویی خلقی و انعطاف پذیری شناختی) را تحت الشعاع قرار دهد. هدف: پژوهش حاضر از طریق بررسی همزمان مولفه های شناختی (انعطاف پذیری شناختی) و هیجانی (ناگویی خلقی)، به امکان پیش بینی ادراک تبعیض در میان زنان معلم می پردازد. روش: پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی با جامعه آماری شامل معلمین زن شهر مشهد در سال 1402 بود که از میان شرکت کنندگان در فراخوان، 120 نفر از طریق نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه های انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال (2010)، ناگویی خلقی تورنتو (1994) و تبعیض در محیط کار پاسکوئه و ریچمن (2009) استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون های ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی چندگانه در نرم افزار 26-SPSS، تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد تبعیض در محیط کار با انعطاف پذیری شناختی رابطه منفی معنی دار و با ناگویی خلقی رابطه مثبت معنی دار داشت (001/0>P). همچنین، انعطاف پذیری شناختی و ناگویی خلقی 57 درصد از کل واریانس تبعیض در محیط کار را تبیین کردند. نتیجه گیری: باتوجه به یافته ها، ارائه آموزش ها و خدمات روان شناختی به معلمین، جهت مقابله موثر با تبعیض های محیط شغلی و ارتقای توانمندی های آنان در ارتباط با مولفه هایی نظیر ناگویی خلقی و انعطاف پذیری شناختی ضروری است. پیشنهاد می شود تدوین دوره های آموزشی نحوه برخورد با تبعیض و ارائه مداخلات ارتقای کارکردهای روان شناختی همچون انعطاف پذیری شناختی و ناگویی خلقی در اولویت برنامه های نهاد آموزش و پرورش قرار گیرد.
The Process of Meaning Formation in Adolescents: A Grounded Theory(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to explore the process of meaning formation in adolescents. Methods: The research method was qualitative and utilized a grounded theory approach. The research population consisted of adolescents aged 12–20 years in Isfahan, Iran. Sampling was conducted theoretically. Nine participants were included in the study, and data collection was carried out through semi-structured interviews. The data analysis process followed Glaser's (1987) methodology. At the end of the coding stages, the final model of the study was presented. Findings: The results revealed that meaning formation in adolescents occurs through five stages: the occurrence of conflict (a triggering event), expression of conflict (problematic coping with a painful and damaging context, emotional confusion, and protesting against meaning), confrontation with conflict (addressing unclear feelings, focusing on core pain (self-awareness), and developing acceptance capacity), processing conflict (recalling the experience, exploring, expanding and deepening, gaining insight into unmet needs, and processing and accepting one's and others' experiences), and the emergence of resolution and achieving integration (softening and adopting a new perspective, manifesting agency (decision-making), generating experience, and integrating with prior experiences). Conclusion: Based on the findings, it can be inferred that meaning formation in adolescents occurs as a process. Therefore, it can be concluded that the journey toward finding meaning is not a fixed or instantaneous event but a continuous and evolving process shaped by various experiences and reflections. This process unfolds as a series of interrelated stages, reflecting a dynamic and transformative approach to navigating and understanding significant life changes. This structured delineation of stages provides valuable insights into how individuals actively engage with and create meaning when encountering transformative moments.
رابطه صفات سه گانه تاریک شخصیت و رفتارهای غیرمولد تحصیلی با نقش میانجی محق پنداری تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناسی تربیتی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
148 - 121
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بین صفات سه گانه تاریک شخصیت و رفتارهای غیرمولد تحصیلی با نقش میانجی محق پنداری تحصیلی در دانش آموزان انجام شد. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان دوره ی متوسطه دوم شهر رامهرمز در سال تحصیلی 1403-1402 بود. از میان جامعه آماری، نمونه ای به حجم 480 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شد. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه صفات سه گانه تاریک شخصیت (جنیسون و وبستر،2010)، محق پنداری تحصیلی (چوونینگ و کمپبل، 2009) و مقیاس رفتارهای غیرمولد تحصیلی (ریمکوس، 2012) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری و از برنامه SPSS نسخه 22 و AMOS نسخه 21 استفاده شد. استفاده شد. یافته های پژوهش حاکی از برازش مناسب مدل بوده و اثر مستقیم صفات سه گانه تاریک شخصیت بر محق پنداری تحصیلی تأیید شد. همچنین محق پنداری تحصیلی بر رفتارهای غیرمولد تحصیلی تأثیر مستقیم داشت. مدل نشان داد صفات سه گانه تاریک شخصیت با میانجی گری محق پنداری تحصیلی پیش بینی کننده مثبت و معنی دار رفتارهای غیرمولد تحصیلی دانش آموزان بود (001/0P≤). با توجه به نتایج به دست آمده توصیه می شود که به منظور کاهش رفتارهای غیرمولد تحصیلی، دانش آموزان دارای این ویژگی ها شناسایی شوند و کارگاه های آموزشی جهت کاهش تأثیر این متغیرها بر رفتارهای غیرمولد تحصیلی دانش آموزان برگزار شود.
اثربخشی آموزش مثبت نگری بر انعطاف پذیری شناختی و تاب آوری دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ بهار (فروردین) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۵
۱۳۷-۱۱۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: نوجوانی با مخاطرات ویژه دوران بلوغ و بحران های اجتماعی، می تواند زمینه را برای بروز و یا تشدید مشکلات روانشناختی فراهم سازد؛ از آنجایی که این دوران مرحله ای حساس و سرنوشت ساز است، بهره گیری از رویکردهای آموزشی و درمانی در جهت افزایش سطح انعطاف پذیری و تاب آوری در برابر مشکلات اهمیتی ویژه ای دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مثبت نگری بر انعطاف پذیری شناختی و تاب آوری دانش آموزان انجام شد. روش: این مطالعه از نظر هدف کاربردی از نظر روش نیمه آزمایشی از سری طرح های پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه با گروه گواه است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه یازدهم شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بود. نمونه پژوهش 42 نفر از دانش آموزان دختر پایه یازدهم شهر تهران بود که به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه گمارده شدند. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی (دنیس و وندروال،2010) و تاب آوری (کانر و دیویدسون، 2003) در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری جمع آوری شد. گروه آزمایشی 14 جلسه 90 دقیقه ای آموزش مثبت نگری مبتنی بر برنامه آموزشی (رشید، 2014) به گروه آزمایشی ارائه شد و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکردند. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS.27 و با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش مثبت نگری بر انعطاف پذیری و تاب آوری دانش آموزان مؤثر است (05/0 >P). همچنین، نتایج نشان داد که بین میانگین نمرات پیش آزمون و پس آزمون گروه آزمایشی و گواه در نمرات انعطاف پذیری و تاب آوری تفاوت وجود دارد و اثر مداخله در مرحله پیگیری حفظ شد. نتیجه گیری: با توجه به این نتایج می توان از آموزش مثبت نگری به عنوان یک مداخله مبتنی بر شواهد در جهت بهبود انعطاف پذیری و تاب آوری روانشناختی دانش آموز در مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی دانش آموزان استفاده کرد.