فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۵۴۱ تا ۳٬۵۶۰ مورد از کل ۳۵٬۶۸۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف: ازدواج یکی از مهم ترین تصمیم گیری ها در زندگی هر فرد، و رضایت مندی از ازدواج یکی از اصلی ترین عوامل تعیین کننده کیفیت زندگی و سلامت روانی است. این پژوهش با هدف اثربخشی زوج درمانی کوتاه مدت راه حل محور بر افزایش خودتنظیمی زناشویی و تحمل پریشانی هیجانی زوجین انجام گرفت. روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری، کلیه زوجین متعارض مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر ایلام بود؛ براین اساس ۱۲ زوج متقاضی دریافت مشاوره، با روش نمونه گیری داوطلب – هدفمند تعیین و به صورت گمارش تصادفی در دو گروه کنترل (۶ زوج، ۱۲ نفر) و آزمایش (۶ زوج، ۱۲ نفر) قرار گرفتند. شرکت کنندگان به دو سنجه خودتنظیمی زناشویی و تحمل پریشانی در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پاسخ دادند. جلسات مشاوره به صورت زوجی اجرا شد و هر زوج در ۶ جلسه )جمعاً ۳۶ جلسه ۹۰ دقیقه ای به صورت یک جلسه در هفته( تحت مداخله درمانی مبتنی بر زوج درمانی کوتاه مدت راه حل محور قرار گرفتند. داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی استنباطی (تحلیل کوواریانس) تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد، زوج درمانی کوتاه مدت راه حل محور موجب بهبود خودتنظیمی زناشویی و تحمل پریشانی هیجانی زوجین گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل از مرحله پیش آزمون به مرحله پس آزمون تا مرحله پیگیری شده است؛ بنابراین، باتوجه به یافته های به دست آمده می توان نتیجه گرفت، زوج درمانی کوتاه مدت راه حل محور روش مناسبی برای بهبود زوجین دچار مشکل در خودتنظیمی زناشویی و تحمل پریشانی زوجین بوده است.
طراحی بسته آموزشی مهارت های زندگی ویژه کودکان و تعیین اثربخشی آن بر مهارت های اجتماعی دانش آموزان دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۲
257 - 265
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف طراحی بسته آموزشی مهارت های زندگی ویژه کودکان و تعیین اثربخشی آن بر مهارت های اجتماعی دانش آموزان دوره ابتدایی انجام گرفت. روش پژوهش کیفی، تحلیل مضمون به شیوه آتراید-استرلینگ (2001) و روش پژوهش در قسمت کمی، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان دوره اول ابتدایی شهرستان شهرکرد در سال تحصیلی 1402-1401 به تعداد 12698 نفر تشکیل دادند. نمونه در این پژوهش شامل 109 دانش آموز دوره اول ابتدایی بود که با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه-های آزمایش و گواه جایدهی شدند (56 دانش آموز در گروه آزمایش و 53 دانش آموز در گروه گواه). دانش آموزان حاضر در گروه آزمایش، بسته آموزشی مهارت های زندگی را طی 10 هفته در 10 جلسه 75 دقیقه ای به صورت گروهی دریافت نمودند. پرسشنامه مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه مهارت های اجتماعی (گرشام و الیوت، 1999) بود. نتایج نشان داد که بسته آموزشی مهارت های زندگی ویژه کودکان از نظر متخصصان دارای روایی محتوایی کافی است. همچنین این بسته آموزشی بر مهارت های اجتماعی (0001>P؛ 65/0=Eta؛ 38/196=F) دانش آموزان دوره ابتدایی تاثیر داشته است. بر اساس یافته های پژوهش می توان چنین نتیجه گرفت که بسته آموزشی مهارت های زندگی با آشنایی دانش آموزان با نقاط قوت و ضعف خود، مهارت ارتباط مؤثر و همدلی، مدیریت هیجانات، مهارت حل مسئله و تفکر خلاق می تواند به عنوان یک روش کارآمد جهت بهبود مهارت های اجتماعی دانش آموزان دوره ابتدایی مورد استفاده قرار گیرد.
مدل یابی معادلات ساختاری نقش میانجی بهزیستی شغلی در رابطه بین سرمایه روان شناختی با اشتیاق به کار در معلمان مدارس ابتدایی
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره هشتم ۱۴۰۲ شماره ۵۶
366 - 375
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش بررسی مدل یابی معادلات ساختاری نقش میانجی بهزیستی شغلی در رابطه بین سرمایه روان شناختی با اشتیاق به کار در معلمان مدارس ابتدایی انجام شده است. طرح پژوهش توصیفی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. این پژوهش با حضور 300 نفر به روش نمونه گیری در دسترس از بین معلمان مدارس ابتدایی شهر اصفهان در سال تحصیلی 1402-1401 به روش آنلاین انجام شد. برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش از پرسشنامه اشتیاق به کار اترخت (UWES) اسچافلی و همکاران (2002)، پرسشنامه سرمایه روان شناختی (PCQ) لوتانز و همکاران (2007) و مقیاس بهزیستی کارکنان (EWBS) ژونگ و همکاران (2015) استفاده شد. داده ها با ضریب همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار SPSS و AMOS نسخه 24 تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین سرمایه روان شناختی و بهزیستی شغلی با اشتیاق به کار همبستگی معناداری وجود دارد (0/01>P). همچنین نتایج نشان داد مسیرهای مستقیم این پژوهش معنادار شدند و مسیرهای غیرمستقیم سرمایه روان شناختی از طریق نقش میانجی بهزیستی شغلی بر اشتیاق به کار معلمان مدارس ابتدایی معنادار بود. بر اساس یافته های این پژوهش، مدل نهایی پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود (0/025=RMSEA و 0/05>P-value) و مدل نهایی ارزیابی شده از برازندگی مطلوبی برخوردار است و گام مهمی در جهت شناخت عوامل مؤثر بر اشتیاق به کار در بین معلمان مدارس ابتدایی است.
تأثیر سرمایه روانشناختی بر رفتار نوآورانه دبیران با نقش میانجی روش های نوین تدریس
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره هشتم ۱۴۰۲ شماره ۵۶
387 - 396
حوزههای تخصصی:
یکی از ارکان اصلی آموزش وپرورش دبیران هستند که ایجاد نوآوری در رفتارشان منجر به تسریع در یادگیری و فهم عمیق تر مطالب برای دانش آموزان می شود، از همین رو، به نظر می رسد وجود سرمایه روان شناختی و استفاده از روش های نوین فنون تدریس در ایجاد رفتار نوآورانه مؤثر باشد. هدف این پژوهش مطالعه تأثیر سرمایه روان شناختی بر رفتار نوآورانه دبیران با نقش میانجی گر روش های نوین تدریس بود. بدین منظور، 152 نفر دبیر (76 نفر مرد و 76 نفر زن) به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و به پرسشنامه های سرمایه روان شناختی مک گی (2011)، رفتار نوآورانه کانتر (1988) و روش های نوین تدریس (گراشا و ریچمان، 1996) پاسخ دادند. نتایج نشان داد که بین سرمایه روان شناختی با رفتار نوآورانه (0/48=r)، روش های نوین تدریس با رفتار نوآورانه (0/38=r) و بین سرمایه روان شناختی با روش های نوین تدریس (0/42=r) رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد (0/05>p). ضمن اینکه دامنه شاخص های ارزیابی کلیت مدل با اجرای مدل معادلات ساختاری، مطلوب بود و مدل پیشنهادی از برازش مناسبی برخوردار شد. همچنین، اثر مستقیم سرمایه روان شناختی بر رفتار نوآورانه (0/74=B) و اثر غیرمستقیم سرمایه روان شناختی بر رفتار نوآورانه با نقش میانجی روش های نوین تدریس (0/77=B) مشاهده شد. نتیجه اینکه با افزایش سرمایه روان شناختی و آشنا نمودن دبیران با روش های نوین تدریس، امکان تغیر رفتار در جهت نوآورانه بودن وجود دارد و مطالعات عمیق تر و دقیق تری نیز برای پژوهشگران آینده توصیه می شود.
اثربخشی آموزش تفکر انتقادی بر خودکارآمدی نگارش در دانش آموزان
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره هشتم ۱۴۰۲ شماره ۵۶
418 - 426
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش تفکر انتقادی بر خودکارآمدی نگارش در دانش آموزان بود. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل همراه با مرحله پیگیری 1 ماهه بود. جامعه آماری کلیه دختران مشغول به تحصیل در دوره متوسطه شهرستان شهریار در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. در مرحله اول با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 24 نفر انتخاب و سپس به شیوه تصادفی ساده در یک گروه آزمایش (12 نفر) و یک گروه کنترل (12 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش تحت آموزش تفکر انتقادی قرار گرفتند؛ اما گروه کنترل هیچ گونه آموزشی از تفکر انتقادی دریافت نکرد و در لیست انتظار باقی ماند. از مقیاس خودکارآمدی نگارش تحصیلی (SAWSES) میتچل و همکاران (2021) به منظور گردآوری اطلاعات استفاده شد. تجزیه وتحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار SPSS نسخه 24 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل واریانس آمیخته و آزمون تعقیبی بن فرونی) انجام پذیرفت. نتایج نشان داد آموزش تفکر انتقادی در مرحله پس آزمون و پیگیری نسبت به گروه کنترل اثربخشی معناداری بر افزایش خودکارآمدی نگارش تحصیلی داشته است (0/05>P). بر اساس نتایج پژوهش حاضر، می توان گفت که آموزش تفکر انتقادی می تواند به عنوان یک شیوه آموزشی مناسب برای افزایش خودکارآمدی نگارش تحصیلی در مدارس به کاربرده شود.
نقش باورهای غیرمنطقی در رابطه طرح واره های ناسازگار اولیه و ویژگی های شخصیتی با مهارت های ارتباطی متقاضیان طلاق
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره هشتم ۱۴۰۲ شماره ۵۶
525 - 537
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر آزمون روابط ساختاری بین طرح واره های ناسازگار اولیه و ویژگی های شخصیتی با مهارت های ارتباطی و مطالعه نقش میانجی گری باورهای غیرمنطقی در متقاضیان طلاق بود. در پژوهش حاضر برای آزمون روابط بین متغیرهای پژوهش از روش همبستگی پیرسون و برای آزمون مدل پژوهش از روش معادلات ساختاری استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه متقاضیان طلاق مراجعه کننده به مراکز مشاوره خانواده شهر قم در سال 1401بودند. شرکت کنندگان پژوهش 276 متقاضی طلاق بودند که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری پژوهش شامل فرم کوتاه پرسشنامه طرح واره های ناسازگار اولیه یانگ (1995)، پرسشنامه ویژگی های شخصیتی نئو کاستا و مک کری (1992)، پرسشنامه مهارت های ارتباطی کویئن دام (2004) و پرسشنامه باورهای غیرمنطقی جونز (1968) است. آزمون مسیرهای مستقیم و غیرمستقیم مدل پژوهش، به ترتیب با استفاده از روش های مدل معادلات ساختاری و آزمون بوت استرپ انجام گرفت. یافته ها نشان داد که طرح واره های ناسازگار اولیه و ویژگی های شخصیتی و مهارت های ارتباطی به ترتیب پیشایند و پیامد باورهای غیرمنطقی در متقاضیان طلاق هستند. یافته ها نشان داد که باورهای غیرمنطقی میانجی گر معنی دار رابطه طرح واره های ناسازگار اولیه به مهارت های ارتباطی است و همچنین باورهای غیرمنطقی نمی تواند بین ویژگی های شخصیتی و مهارت های ارتباطی میانجی گری کند.
بررسی ارتباط بین سازش یافتگی اجتماعی، ادراک شایستگی و خودکارآمدی تحصیلی در دانش آموزان
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره هشتم ۱۴۰۲ شماره ۵۶
667 - 674
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی ارتباط بین سازش یافتگی اجتماعی ادراک شایستگی و خودکارآمدی تحصیلی در دانش آموزان صورت گرفت. طرح پژوهش از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره ابتدایی دوم در محدوده سنی 9-12 شهر اهواز در سال تحصیلی 1400-1399 بود. تعداد نمونه پژوهش شامل 50 نفر از دانش آموزان بود؛ که به صورت نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. از پرسشنامه سازش یافتگی اجتماعی کالیفرنیا (1953)، پرسشنامه ادراک شایستگی هارتر (1985) و پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی جینگ و مورگان (1999) برای جمع آوری داده ها استفاده شد. ﺑﺮای تجزیه وتحلیل داده ها در ایﻦ ﺗﺤﻘﯿﻖ از آزﻣﻮن ﺿﺮیﺐ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﯽ ﭘﯿﺮﺳﻮن استفاده شده اﺳﺖ. یافته ها نشان داد بین سازش یافتگی اجتماعی، ادراک شایستگی و خودکارآمدی تحصیلی در دانش آموزان ارتباط مثبت و معنی دار وجود دارد. به عبارتی دیگر بالا بودن میزان خودکارآمدی تحصیلی و ادراک شایستگی در دانش آموزان با بالاتر بودن سازش یافتگی اجتماعی همراه است. یافته های پژوهش نشان داد که خودکارآمدی تحصیلی و ادراک شایستگی قادر به پیش بینی سازش یافتگی اجتماعی در دانش آموزان است که می تواند در راستای کمک به بهبود سلامت روان کودکان موردتوجه قرار گیرد.
بررسی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر بهبود سلامت روان و کاهش افکار ناکارآمد دختران نوجوان
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره هشتم ۱۴۰۲ شماره ۵۶
758 - 766
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، بررسی اثربخشی مداخله آموزش ذهن آگاهی بر بهبود سلامت روان و کاهش افکار ناکارآمد در دختران نوجوانان بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره متوسطه اول در منطقه 18 تهران بود. به منظور نمونه ابتدا تعداد 30 نفر از نوجوانان به صورت داوطلبانه انتخاب و در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل به صورت تصادفی جایگزین شدند. پس از اجرای پیش آزمون مداخله بر روی گروه آزمایش صورت گرفت و در این مدت گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه سلامت عمومی توسط گلدبرگ و هیلر (1979) و پرسشنامه افکار ناکارآمد وایزمن و بک (1997) استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-24 و آزمون های آماری کوواریانس یک متغیری و چندمتغیری تحلیل شدند. یافته ها نشان داد آموزش ذهن آگاهی به طور معناداری باعث کاهش افکار ناکارآمد و بهبود سلامت روان در نوجوانان دختر می شود.
بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری واحد پردازه ای بر عدم تحمل بلاتکلیفی و تحمل ابهام در بیماران زن مبتلا به وسواس عملی شستشو(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۰ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۷۳)
452 - 462
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال وسواس فکری- عملی یکی از اختلالات روانی است که تأثیر زیادی بر کیفیت زندگی و کاهش مقاومت فرد در برابر اختلال می گذارد. از این رو، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان شناختی- رفتاری واحدپردازه ای بر عدم تحمل بلاتکلیفی و تحمل ابهام در بیماران زن با وسواس شست وشو انجام شد.
مواد و روش ها: پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و آزمون پیگیری بود. جامعه آماری، شامل کلیه زنان جوان مبتلا به وسواس شست و شو بود که طی سه ماهه نخست سال ۱۳۹۸ به مرکز مشاوره و روان شناختی کاوش شهر نیشابور مراجعه کرده بودند. از بین آن ها ۶۰ نفر به صورت داوطلبانه انتخاب و پس از اجرای اولیه پیش آزمون پرسشنامه وسواس شست وشوی ییل براون، تعداد ۳۰ نفر که دارای بیشترین تراز اختلال بودند، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه (۱۵ نفر آزمایش و ۱۵ نفر کنترل) جایگزین شدند. سپس پروتکل درمان شناختی رفتاری CBT که با طرح ریزی محقق در قالب ۸ جلسه ۴۵ دقیقه در مدت ۲ ماه هفته ای یک جلسه تدوین شده بود بر روی گروه آزمایشی اجرا شد در پایان پرسشنامه تحمل ناپذیری بلاتکلیفی (IUS) و مقیاس عدم تحمل ابهام از هر دو گروه آزمایش و کنترل گرفته شد داده ها از طریق تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج نشان داد درمان شناختی رفتاری واحدپردازه ای به طور معناداری موجب بهبود تحمل بلاتکلیفی و تحمل ابهام (۰۵/۰>p) در بیماران زن با اختلال وسواس شست وشو شده است.
نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت درمان شناختی- رفتاری واحدپردازه ای می تواند به عنوان مداخله ای مؤثر در درمان افزایش میزان تحمل پذیری بلاتکلیفی و تحمل ابهام زنان مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری شستشو پیشنهاد گردد.
تاثیر هشت هفته تمرینات ترکیبی بر بیان ژن های HIF1،VEGF، UCP1 و ترکیب بدن مردان سالمند دارای اضافه وزن(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۰ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۷۴)
729 - 740
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: باتوجه به عوارض ناشی از اضافه بر سیستم قلبی عروقی و افزایش این مشکلات دردوران سالمندی، امروزه از تمرینات ترکیبی درجهت کاهش این عوارض استفاده می شود. هدف از این پژوهش بررسی تاثیر هشت هفته تمرینات ترکیبی بر بیان ژن های HIF1،VEGF، UCP1 و ترکیب بدن مردان سالمند دارای اضافه وزن بود.
مواد و روش ها: در این پژوهش؛ 20 مرد سالمند که به صورت تصادفی به گروه تمرین ترکیبی (10نفر) و کنترل (10 نفر) با دامنه سنی 78/3 ± 70/60 (سال)، وزن 66/2 ± 35/91 (کیلوگرم)، قد(متر) 337/0 ± 74/1، شاخص توده بدن (کیلوگرم/متر2) 67/1 ± 68/29 ، توده چربی (درصد) 22/1 ± 61/27، توده عضلانی (کیلوگرم) 34/1 ± 03/30 و حداکثر اکسیژن مصرفی (میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه) 25/2 ± 94/31 تقسیم شدند، حضور داشتند. گروه ترکیبی؛ تمرین مقاومتی به مدت هشت هفته و 3 جلسه در هفته انجام دادند. به منظور اندازه گیری بیان ژن HIF1 و VEGF گلبول های سفید خون و سطوح پلاسمایی PGC1a ، نمونه گیری خونی 48 ساعت قبل از شروع اولین جلسه تمرینی و همچنین 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، در حالی که همه آزمودنی ها ناشتا بودند به عمل آمد. برای اندازه گیری بیان ژن HIF1،VEGF و UCP1 از روش PCR Real-time- استفاده شد. جهت تحلیل داده ها از آزمون تی مستقل و وابسته در سطح معنی داری 05/0 ، با نرم افزار SPSS ورژن 22 استفاده شد.
یافته ها: نتایچ پژوهش حاضر نشان داد هشت هفته تمرینات ترکیبی سبب افزایش معنی داری در بیان ژن های HIF1، VEGF، UCP1، کاهش معنی دار توده چربی و شاخص توده بدن شد (001/0=P).
نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان داد که از تمرینات ترکیبی با مدل بیان شده در این پژوهش، در جهت بهبود وضعیت فیزیولوژیکی و بهبود ترکیب بدن افراد سالمند استفاده شود
اثربخشی بازخورد هنجاری بر یادگیری تکلیف حرکتی پرتابی در افراد دارای ناهنجاری سندرم داون(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۰ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۷۴)
753 - 764
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: امروزه در تمام جوامع بشری کودکان استثنایی بویژه کودکان عقب مانده ذهنی مورد توجه خاصی قرار دارند. توجه جدی به کودکان سندرم داون به علت نارسایی در رشد متضمن سرمایه گذاری های قابل توجه از سوی دولت ها بویژه در زمینه امر توانبخشی می باشد. بنابراین در نظر گرفتن تمرین های مناسب همراه با تشویق و بازخورد، برای رشد مهارت های حرکتی این کودکان الزامی است. هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی بازخورد هنجاری بر یادگیری یک تکلیف حرکتی پرتابی در افراد دارای ناهنجاری سندرم داون بود.
مواد و روش ها: روش پژوهش نیمه تجربی بود. مشارکت کنندگان پژوهش حاضر 30 نفر از افراد دارای سندرم داون در استان ایلام بودند که به صورت در دسترس و داوطلبانه انتخاب شدند و به روش تصادفی ساده در سه گروه بازخورد هنجاری مثبت، بازخورد هنجاری منفی و کنترل، هر گروه 10 نفر جایگزین شدند. اطلاعات لازم برای این پژوهش در 4 مرحله پیش آزمون، اکتساب، یادداری و انتقال جمع آوری شد. مرحله اکتساب شامل 7 بلوک 10 کوششی بود. آزمون یادداری و انتقال 24 ساعت بعد برگزار شد. داده ها با نرم افزارSPSS 20 و به روش تحلیل واریانس یکراهه و مرکب با اندازه گیری مکرر و آزمون پیگیری توکی تجزیه تحلیل شد.
یافته ها: طبق نتایج بین تاثیر بازخورد هنجاری مثبت، منفی و کنترل بر ثبات و دقت هدف گیری گروه های پژوهش در آزمون اکتساب، یادداری و انتقال تفاوت معنی داری وجود داشت و گروه بازخورد هنجاری مثبت نسبت به دو گروه دیگر بهتر عمل کرده بود. همچنین گروه بازخورد حقیقی (کنترل) نسبت به گروه بازخورد هنجاری منفی با وجود اینکه تفاوت معنی داری نداشت اما عملکرد بهتری داشت (0/05>p).
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که بازخورد هنجاری مثبت بر میزان دقت و ثبات پرتاب در مرحله اکتساب، یادداری و انتقال افراد دارای سندرم داون تاثیر معنی داری داشت. در واقع مزایای یادگیری مربوط به بازخورد هنجاری در افراد دارای سندرم داون، زمانی که از ابزار انگیزشی تشویقی نه تنبیه برای یادگیری این افراد استفاده شود کارا است
رابطه هوش معنوی با یادگیری سازمانی معلمان شهر دماوند
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین هوش معنوی با یادگیری سازمانی معلمان شهر دماوند بود. روش پژوهش به لحاظ هدف کاربردی، به لحاظ نوع داده کمی و به لحاظ ماهیت پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل 340 معلم شهر دماوند بودند که با استفاده از جدول مورگان و روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای 181 معلم انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه های استاندارد هوش معنوی هیلدبرانت (2011) و یادگیری سازمانی چیوا و همکاران (2007) بود. به منظور محاسبه روایی از روایی محتوایی و برای محاسبه پایایی از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد که نتایج بیانگر روا و پایا بودن پرسشنامه ها بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار، درصد، فراوانی و ...) و استنباطی (همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه) با نرم افزار Spss-V23 استفاده شد. یافته ها نشان داد که ابعاد هوش معنوی (تفکر انتقادی و وجودی، تولید معنی شخصی، آگاهی، توسعه حالت آگاهی) به ترتیب به میزان 219/0، 251/0، 285/0 و 263/0 با میزان یادگیری سازمانی معلمان شهر دماوند رابطه دارد. همچنین بعد آگاهی بیشترین سهم و بعد تفکر انتقادی کمترین سهم را در تبیین و پیش بینی یادگیری معلمان دارا بود.
تاثیر انعطاف پذیری شناختی بر بهزیستی ذهنی با واسطه گری خرد در دانش آموزان دوره دوم مقطع متوسطه شهر پاوه
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف بررسی تأثیر انعطاف پذیری شناختی بر بهزیستی ذهنی با واسطه گری خرد در دانش آموزان دوره دوم مقطع متوسطه شهر پاوه انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه ی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر پاوه در سال تحصیلی 1402-1401 می باشد. تعداد اعضای نمونه 220 نفر در نظر گرفته شده است که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. اطلاعات اصلی این پژوهش با استفاده از مقیاس انعطاف پذیری روان شناختی دنیس و وندروال (2010)، پرسشنامه ی بهزیستی روان شناختی ریف-فرم کوتاه (1989) و پرسشنامه خرد آردلت (200) به دست آمد. در تجزیه وتحلیل اطلاعات از آمار توصیفی و آمار استنباطی (همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری) استفاده شد. نتایج نشان داد که انعطاف پذیری روان شناختی بر بهزیستی ذهنی تأثیر مثبت و معناداری دارد. همچنین انعطاف پذیری شناختی بر خرد تأثیر مثبت و معناداری دارد. همین طور خرد بر بهزیستی ذهنی تأثیر مثبت و معناداری داشت. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که انعطاف پذیری شناختی بر بهزیستی ذهنی با واسطه گری خرد در دانش آموزان دوره دوم مقطع متوسطه شهر پاوه تأثیر داشته است.
واکاوی معنا و راهبردهای آرامش بخشی در خانواده مبتنی بر تجارب زوجین رضایتمند
حوزههای تخصصی:
ازدواج، یکی از اساسی ترین موضوعات موجود در جامعه است و درصورتی که توأم با رضایت زوجین باشد، می تواند باعث تعالی و آرامش خانواده و دستیابی به اهداف والا شود. رضایت زناشویی یکی از عوامل مهمی است که باید جدی گرفته شود و در سنجش یک ازدواج نقش بسزایی دارد و عوامل متعددی در حصول آن دخیل هستند. مقوله ی آرامش و رضایتمندی زناشویی را به نوعی می توان هم علت و هم معلول یکدیگر دانست زیرا حصول هریک، وابسته به وجود دیگری است. اگر آرامش بر زندگی زناشویی حکم فرما باشد، زوجین از زندگی مشترک خود رضایت دارند و همین امر زمینه ساز تربیت فرزندانی سالم و سپس جامعه ای سالم خواهد بود؛ بنابراین بررسی معنا و راهبردهای کسب آرامش در خانواده امری حائز اهمیت است و هدف این پژوهش را تشکیل می دهد. این پژوهش، از نوع کیفی است و به روش پدیدارشناسی انجام گرفته است. مشارکت کنندگان این پژوهش را 9 خانم با دامنه سنی 24 تا 50 سال و میانگین 37 سال، که حداقل مدت شروع زندگی مشترک آن ها 2 سال و حداکثر آن 30 سال بود تشکیل دادند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند گزینش شدند. همچنین دامنه تحصیلات مشارکت کنندگان از فوق دیپلم تا دکتری گسترش داشت. جمع آوری داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفت و صوت مصاحبه ها کاملاً مکتوب شد. روش تجزیه وتحلیل داده ها در این پژوهش، تحلیل مضمون بود. در فرآیند تحلیل یافته ها، 39 کدباز، 9 مضمون فرعی، 4 مضمون اصلی و یک مضمون هسته ای حاصل شد. طبق نتایج حاصل از این پژوهش، معنای آرامش در سه حیطه ی نقاط قوت موجود در زندگی مشترک، پایبندی به ارزش ها و اعتقادات شخصی و رعایت اصول اخلاقی در ارتباط با دیگران به دست آمد؛ همچنین راهبردهای آرامش بخشی نیز به شش بخش تقسیم شده اند که عبارت اند از: راهبردهای شخصی متمرکز بر ایجاد آرامش در ارتباط با همسر، راهبردهای انجام شده توسط زوجین برای بهبود زندگی مشترک، راهبردهای مرتبط با افزایش احساس ارزشمندی درونی، راهبردهای معنوی به وجود آورنده آرامش، راهبردهای متمرکز بر ایجاد صمیمیت سالم با دیگران و راهبردهای مرتبط با ایجاد مرز در ارتباط با دیگران. مطالعه ی این پژوهش به افرادی که خواهان تشکیل خانواده ای موفق و سرشار از آرامش هستند کمک های فراوانی می کند.
بررسی تأثیر گروه درمانی شناختی رفتاری بر عزت نفس و خوش بینی بیماران مبتلابه افسردگی اساسی مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی رازی تهران درسال 1401
حوزههای تخصصی:
اختلال افسردگی اساسی یک بیماری رایج روان شناختی همراه با پیامدهایی با بار منفی فردی و اجتماعی است. این پژوهش باهدف تعیین تأثیر گروه درمانی شناختی رفتاری بر عزت نفس و خوش بینی بیماران مبتلابه افسردگی اساسی مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی رازی تهران انجام شد. در این کار آزمایی بالینی تعداد 80 نفر از بیماران با تشخیص افسردگی اساسی بستری در مرکز آموزشی درمانی رازی تهران به طور تصادفی در دو گروه کنترل و مداخله قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها سه پرسشنامه شامل: فرم ثبت اطلاعات دموگرافیک، مقیاس عزت نفس روزنبرگ و خوش بینی شییر وکارور بود که قبل از مداخله به صورت پیش آزمون تکمیل شد. مداخله ای به صورت گروه درمانی شناختی رفتاری علاوه بر درمان های روتین برای هر گروه مداخله طی 8 جلسه 90 دقیقه ای با تواتر دو جلسه در هفته برگزار شد و مجدداً پرسشنامه ها در قالب پس آزمون، بلافاصله، سه ماه بعد از آخرین جلسه گروه درمانی، توسط واحدهای موردپژوهش تکمیل گردید. نتایج این مطالعه نشان داد که بین نمرات عزت نفس و خوش بینی در طی بازه های زمانی قبل از مداخله، بلافاصله، سه ماه بعد و شش ماه بعد در دو گروه کنترل و مداخله تفاوت آماری معناداری یافت شد که بیانگر اثربخشی مداخله انجام شده می باشد(p<0/05). در پایان نتایج مطالعه حاضر بیان کننده اثربخشی گروه درمانی شناختی رفتاری بر عزت نفس و خوش بینی بیماران مبتلابه افسردگی اساسی در مرکز آموزشی درمانی رازی تهران است.
نقش واسطه ای خودمهارگری در رابطه بین تجارب آسیب زای دوران کودکی و ولع مصرف مواد در بیماران تحت درمان نگهدارنده با متادون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال هفدهم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
31 - 54
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای خودمهارگری در رابطه بین تجارب آسیب زای دوران کودکی و ولع مصرف مواد در بیماران تحت درمان نگهدارنده با متادون انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل بیماران وابسته به مواد تحت درمان با متادون مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر کوچصفهان در سال 1402 بود که از این میان 300 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه تجارب آسیب زای دوران کودکی، مقیاس خودمهارگری و پرسشنامه ولع مصرف بود. به منظور تحلیل مدل پژوهش از مدل معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که تجارب آسیب زای کودکی بر ولع مصرف و خودمهارگری اثر مستقیم و معناداری داشت. همچنین، خودمهارگری در رابطه بین تجارب آسیب زای دوران کودکی و ولع مصرف نقش واسطه ای معناداری داشت و مدل از برازش مطلوبی برخوردار بود. نتیجه گیری: طبق نتایج به دست آمده، تجارب آسیب زای دوران کودکی با اثرگذاری بر خودمهارگری، نقش مهمی را در ولع مصرف بیماران تحت درمان با متادون داشت. این یافته ها می تواند به عنوان یک مدل سودمند مورد استفاده قرار گیرد و در درمان مصرف و ولع مصرف مواد به نقش تجارب آسیب زای کودکی و خودمهارگری توجه بیشتری شود.
عوامل خانوادگی مؤثر بر نگرش جوانان نسبت به مصرف مواد مخدر: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال هفدهم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
129 - 148
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل خانوادگی مؤثر بر نگرش جوانان نسبت به مصرف مواد مخدر انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر کیفی مبتنی بر رویکرد پدیدارشناسی بود. جامعه آماری شامل جوانان مصرف کننده مواد شهرستان نی ریز بود که از این میان 15 نفر براساس نمونه گیری هدفمند و با استفاده از تکنیک اشباع داده ها انتخاب شدند. جمع آوری داده ها با روش مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته و تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل مضمون انجام گرفت. یافته ها: از مجموع داده ها، 9 مفهوم اولیه، 4 مقوله عمده تحت عنوان تعاملات نامناسب والد-فرزندی، عدم نظارت کافی، تعارضات زناشویی والدین و ادراکات سوق دهنده به سمت مواد و نهایتا یک مقوله هسته ای الگوی ناکارآمد خانوادگی استخراج گردید. نتیجه گیری: براساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت روابط والد-فرزندی و نظارت والدینی یکی از مهم ترین عوامل تعیین کننده نگرش مثبت جوانان به مواد مخدر است. براین اساس، خانواده را می توان مهم ترین عامل در پیشگیری و ایجاد گرایش فرزندان به سمت موادمخدر دانست.
روابط ساختاری حمایت اجتماعی ادراک شده با گرایش به مصرف مواد در دختران نوجوان: نقش میانجی رضایت از زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال هفدهم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
245 - 266
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی رضایت از زندگی در رابطه بین حمایت اجتماعی ادراک شده با گرایش به مصرف مواد در دختران نوجوان بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان شهر مشهد بود. از این بین، 261 نفر به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند و به مقیاس حمایت اجتماعی ادراک شده، پرسشنامه گرایش به مصرف مواد و پرسشنامه رضایت از زندگی پاسخ دادند. به منظور تحلیل مدل پژوهش از مدل معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که رضایت از زندگی در رابطه حمایت اجتماعی ادراک شده با گرایش به مصرف مواد دختران نوجوان نقش میانجی داشت. در مجموع، نتایج نشان داد که مدل از برازش مطلوبی برخوردار بود. نتیجه گیری: لزوم تدوین برنامه ها و آموزش هایی جهت افزایش حمایت اجتماعی ادراک شده در نوجوانان که افزایش رضایت از زندگی را در پی خواهد داشت، در نظام های خانواده و آموزش و پرورش پیشنهاد می شود.
اثربخشی آموزش تنظیم شناختی هیجان بر پرخاشگری و خودناتوان سازی تحصیلی دانش آموزان نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ اسفند ۱۴۰۲ شماره ۱۲ (پیاپی ۹۳)
117 - 126
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش تنظیم شناختی هیجان بر پرخاشگری و خود ناتوان سازی تحصیلی دانش آموزان انجام شد. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه دهم به تعداد 2195 نفر بود که در سال تحصیلی 1401-1400 در مدارس متوسطه شهرستان بیرجند مشغول به تحصیل بودند. از این بین با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای 50 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگذاری شدند. گروه آزمایش هر هفته یک جلسه در مجموع 8 جلسه 90دقیقه ای تحت آموزش تنظیم شناختی هیجان قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه پرخاشگری زاهدی فر و همکاران (AAI) (1379) و مقیاس خود ناتوان سازی تحصیلی جونز و رودوالت (SHS) (1982) و جهت تحلیل داده ها، از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری استفاده شد. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پرخاشگری و خودناتوان سازی تحصیلی در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری در پس آزمون وجود دارد . نتایج پژوهش مبین آن است که آموزش تنظیم شناختی هیجان بر پرخاشگری و خود ناتوان سازی تحصیلی دانش آموزان نوجوان اثربخش است.
اثربخشی داستان خوانی مشارکتی بر درک استعاره بدن مند کودکان درخودمانده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی یک برنامه داستان خوانی مشارکتی در افزایش درک استعاره بدن مند در کودکان اوتیستیک با عملکرد بالا بین سه تا پنج سال انجام شد.
روش: در این برنامه از داستان هایی با استعاره های بدن مند و سؤالات تصویری برای کمک به کودکان در درک مفاهیم انتزاعی به دنبال آنها استفاده شد. برای طراحی مطالعه داستان خوانی مشارکتی، 20 داستان اصلی با عبارات استعاری برگرفته از پژوهش شجاع رضوی و همکاران (1394) و 10 داستان عامل مزاحم (بدون بیان استعاری) آماده شد. طی ده جلسه حضوری، این داستان ها به وسیله یک عروسک سخن گو به کودکان اوتیستیک ارائه شد. به کودکان گروه کنترل فقط داستان های با عامل مزاحم داده شد، و کودکان گروه مداخله 30 داستان (20 داستان اصلی و 10 داستان عامل مزاحم) را طی ده جلسه داستان خوانی دریافت کردند. قبل از داستان خوانی مشارکتی، پس از داستان خوانی مشارکتی و 40 روز پس از مداخله، از کودکان گروه کنترل و گروه مداخله عبارات استعاری با کارت های دوگانه برگرفته از پژوهش شجاع رضوی (1394) پرسیده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که کودکان اوتیستیک سه تا پنج ساله در درک مفهوم انتزاعی استعاره بدن مند از طریق برنامه داستان خوانی مشارکتی عملکرد بهتری داشتند. همچنین پس از اجرای برنامه، نمرات کودکان اوتیستیک با عملکرد بالا در پس آزمون به طور معناداری بهتر از نمرات آنها در پیش آزمون بود.
نتیجه گیری: بنابراین، این مطالعه نشان می دهد که رویکرد داستان خوانی مشارکتی می تواند درک استعاره های بدن مند را در کودکان اوتیستیک دارای عملکرد بالا افزایش دهد.