فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۰۶۱ تا ۳٬۰۸۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ پاییز (آذر) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۱
۲۸۳-۲۶۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلال در یادگیری کودکان دیرآموز موجب تأثیر منفی در تحصیل آن ها و مهارت های مرتبط، مانند نوشتن، خواندن، ریاضی می شود. کودکان دیرآموز درک متفاوتی از آنچه می بینند و می شنوند دارند و یادگیری مهارت های جدید برای آن ها دشوار است. علی رغم این که این کودکان گروه بزرگی از دانش آموزان را تشکیل می دهند، ولی به ندرت در پژوهش ها مورد بررسی قرار گرفته اند. هدف: این پژوهش با هدف تعیین تأثیر آموزش مهارت های پیش نیاز تحصیلی بر مهارت های پیش نیاز نوشتن و خواندن کودکان دیرآموز انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی، از نوع پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری 1 ماهه همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی کودکان دختر و پسر دیرآموز مراکز پیش دبستانی شهر اهواز در سال تحصیلی 1402-1401 بود. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای، تعداد 40 کودکان دختر و پسر دیرآموز انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. در این پژوهش همچنین از مقیاس تعیین سطح مهارت های پایه و پیش نیاز تحصیلی نوآموزان دیرآموز در دوره پیش دبستان (1396) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کواریانس چندمتغیری استفاده شد. یافته ها: یافته های نشان داد آموزش مهارت های پیش نیاز تحصیلی باعث افزایش مهارت های پیش نیاز نوشتن و خواندن کودکان دیرآموز پیش دبستانی در سطح معناداری 01/0 >p می شود. همچنین، یافته ها نشان داد که در طول زمان و پس از یک دوره پیگیری یک ماهه این اثرات همچنان در سطح معناداری 01/0 >p بوده است. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش، مهارت های پیش نیاز نوشتن و خواندن کودکان دیرآموز پیش دبستانی در گروهی که آموزش مهارت های پیش نیاز تحصیلی را دریافت کرده بودند، به صورت معناداری از گروهی که آموزش مهارت های پیش نیاز تحصیلی را دریافت نکرده بودند بیشتر بود. بنابراین، باید آموزش مهارت های پیش نیاز تحصیلی به طور ویژه در دستور کار مراکز پیش دبستانی قرار گیرد.
مقایسه اثربخشی درمان ترکیبی مبتنی بر واقعیت مجازی و ذهن آگاهی با مداخله ذهن آگاهی کوتاه مدت بر تنظیم شناختی هیجان و ذهن آگاهی در افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ زمستان (دی) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۲
۲۹۷-۲۷۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلال پانیک و حملات پانیک دو مورد از رایج ترین مشکلاتی هستند که در دنیای روان پزشکی دیده می شوند. این اختلال یک بیماری با پیش آگهی خوب نیست و می تواند به طور قابل توجهی بر کیفیت زندگی تأثیر بگذارد و منجر به افسردگی و ناتوانی در انجام کارهای روزانه شود؛ بنابراین رویکردهای نوین روان درمانی در جهت مشکلات شناختی و هیجانی می تواند اثربخش باشد. هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان ترکیبی مبتنی بر واقعیت مجازی و ذهن آگاهی با مداخله ذهن آگاهی کوتاه مدت بر تنظیم شناختی هیجان و ذهن آگاهی در افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی بود. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف یک پژوهش کاربردی و از نظر جمع آوری داده ها یک پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری 45 روزه با گروه گواه است. جامعه آماری پژوهش کلیه افراد دارای علائم اختلال وحشت زدگی مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 6 و 11 شهر تهران در سال 1401 بودند. نمونه پژوهش 45 نفر، که به شیوه هدفمند انتخاب و بطور تصادفی در سه گروه (هر گروه 15 نفر) گمارده شدند. گروه های آزمایش؛ درمان ترکیبی و درمان ذهن آگاهی کوتاه مدت را به تفکیک، در طی ۸ جلسه دریافت و گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های تنظیم شناختی هیجان (گرانفسکی و کرایج، ۲۰۰۶) و ذهن آگاهی (تورنتو، ۲۰۰۶) بود. و داده ها با روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS-23 تحلیل شدند. یافته ها: اثربخشی هر دو درمان ترکیبی واقعیت مجازی و ذهن آگاهی و مداخله ذهن آگاهی کوتاه مدت در مرحله پس آزمون و پیگیری در تنظیم شناختی هیجان (راهبردهای سازگارانه و ناسازگار) و ذهن آگاهی معنی دار بود. اما درمان ترکیبی در متغیر ذهن آگاهی اثربخشی بیشتری نسبت به درمان ذهن آگاهی کوتاه مدت داشته است (05/0 >p). نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه، درمانگران می توانند در مداخله های روانشناختی از هر دو درمان، برای بهبود تنظیم شناختی هیجان و از درمان ترکیبی برای تسهیل ذهن آگاهی، در افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی استفاده نمایند.
فرآیند شکل گیری و تحول طلاق بر اساس منابع اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور کشف فرایند شکل گیری و تحول طلاق بر اساس منابع اسلامی انجام شد. این پژوهش شامل ترکیبی از روش های کیفی و کمی است که طی چهار مرحله اجرا گردید. برای تدوین فرایند شکل گیری و تحول طلاق، از روش «معناشناسی زبانی» استفاده شد و به منظور تحلیل مراحل و شاخص های به دست آمده از منابع اسلامی، از روش «تحلیل محتوا» و «قواعد اصول فقه» استفاده گردید. روایی محتوای فرایند شکل گیری و تحول طلاق با استفاده از نظر کارشناسان بررسی گردید. یافته های پژوهش نشان داد فرایند شکل گیری طلاق بر اساس منابع اسلامی متشکل از شش مرحله (پیش آشفتگی، بروز آشفتگی، آشفتگی، گسستگی و امکان طلاق، آمادگی برای طلاق و امکان بازگشت، و پس از طلاق و امکان بازگشت) است. روایی محتوا برای تمام مراحل و شاخص های به دست آمده با اظهار نظر هشت کارشناس تأیید گردید.
نقش واسطه ای عاطفه منفی در رابطه بین اضطراب درد و فاجعه آفرینی درد با نشانه های اختلال اضطراب بیماری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
فاجعه سازی درد، اضطراب درد و عاطفه منفی از متغیرهای حائز اهمیت در ادراک درد هستند، اما در مورد نقش آنها بر میزان اختلال اضطراب بیماری درمانجویان دانش اندکی وجود دارد. بنابراین، هدف مطالعه حاضر بررسی نقش واسطه ای عاطفه ی منفی در رابطه بین اضطراب درد و فاجعه آفرینی درد با نشانه های اختلال اضطراب بیماری بود. روش پژوهش حاضر از نوع توصیفی - همبستگی و جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه ارومیه در نیم سال دوم تحصیلی 1403-1402 بود. 200 نفر از دانشجویان به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و در این پژوهش شرکت کردند. شرکت کنندگان پرسش نامه های اضطراب سلامت (سالکوویسکیس و همکاران،2002)، پرسشنامه استاندارد فاجعه سازی درد (سالیوان و همکاران ، 1995)، مقیاس اضطراب مرتبط با درد (کراکن وهمکاران، 1992) و پرسش نامه عاطفه مثبت و عاطفه منفی (واتسون و همکاران، 1988) را تکمیل کردند. داده ها به روش همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری و با بهره گیری از نسخه 26 نرم افزار SPSS و نسخه 24 نرم افزار Amos تحلیل شد. یافته ها حاکی از آن است که بین اضطراب درد، فاجعه آفرینی درد و عاطفه منفی با اضطراب سلامتی در سطح 01/0 رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. با توجه به مشخصه های نکویی برازش، برازش مدل پیش بینی اضطراب سلامتی در سطح نسبتاً خوبی می باشد و مدل مفهومی ارائه شده از منظر شاخص های برازش مدل، چارچوب مناسبی را جهت بررسی اضطراب سلامتی ارائه می دهد. یافته های این پژوهش چهارچوب مناسبی برای سبب شناسی اختلال اضطراب بیماری فراهم می آورد و می تواند در طراحی و اجرای مداخلات درمانی مبتنی بر کاهش عاطفه منفی، فاجعه آفرینی درد و اضطراب مرتبط با درد برای بهبود نشانه های این اختلال مورد استفاده قرار گیرد.
رابطۀ سبک های هویتی و عشق پذیری: نقش میانجی گری نظم جویی هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین نقش واسطهای نظمجویی هیجانی در رابطۀ بين سبكهاي هويتي و عشقپذيري انجام شد. جامعۀ آماری، دانشجویان مجتمع ولیعصر دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب در سال تحصیلی 1402-1401 بود. 200 دانشجو با روش نمونهبرداری در دسترس بهعنوان گروه نمونۀ پژوهش انتخاب شدند و به مقیاس عشقپذیری در سیاهۀ چندبُعدی حرمت خود (ابراین و اپستاین، 1988)، پرسشنامۀ سبک هویت (برزونسکی، 1989، 1992) و مقیاس نظمجویی هیجان (گراس و جان، 2003) پاسخ دادند. نتایج آزمون تحلیل مسیر نقش واسطهای سرکوبی هیجانات را در رابطۀ بین سبک هویت اطلاعاتی و اجتنابی با عشقپذیری و نقش واسطهای شاخص ارزیابی مجدد هیجانها در رابطۀ بين سبک هویت هنجاری با عشقپذیری تأييد كرد اما نقش واسطهای شاخص ارزیابی مجدد هیجانها در رابطۀ بين سبک هویت اطلاعاتی و اجتنابي با عشقپذیری، تأييد نشد. رابطۀ بین سبک هویت هنجاری و عشقپذیری با واسطهگری شاخص سرکوبی هیجانها معنادار نبود، اما نقش واسطهای شاخص ارزیابی مجدد هیجانها در رابطۀ بین سبک هویت هنجاری با عشقپذیری تأیید شد. این یافتهها نشان میدهد با کاهش بهکارگیری راهبرد سرکوبی در افراد دارای سبکهای هویتی اطلاعاتی و اجتنابیـ سردرگم، میتوان به افزایش ظرفیت این افراد در پذیرش عشق کمک شایانی کرد. سبكهاي هويت هنجاري نيز با بهكارگيري ارزيابي مجدد هيجانها از توانايي عشقپذيري بيشتري برخوردارند كه توجه بدان ضروري به نظر ميرسد.
Comparison of emotional intelligence, alexithymia , thought action fusion among Patients with Generalized Anxiety Disorder and Normal Individuals(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Aim: Emotional and cognitive components such as emotional intelligence, Alexithymia, and thought-action fusion have a significant impact on generalized anxiety disorder, and the above components are considered to be the main factors in the creation and continuation of this disorder. Therefore, the aim of the present study was to compare emotional intelligence, Alexithymia and thought-action fusion in patients with generalized anxiety disorder and normal people.Method: The present study was descriptive and causal-comparative in terms of its fundamental purpose and data collection method. The statistical population of the research was all generalized anxiety patients who referred to specialized psychiatry and counseling clinics in Qazvin city in the spring and summer of 1402, who were diagnosed with generalized anxiety disorder by specialists. From this statistical population, 50 people with pervasive anxiety and 50 normal people were selected by available sampling method. The tools of this research were Bar-N's Emotional Intelligence Questionnaire (1980), Toronto Alexithymia Questionnaire (1994) and Rachman and Shafran's Thought-Action Fusion Questionnaire (1998). Data were analyzed using SPSS-25 software and multivariate analysis of variance (MANOVA). Findings:The results showed that there is a significant difference between emotional intelligence (F=24.22 and P<0.01), Alexithymia (F=14.77 and P<0.01) and thought-action fusion (F=9.85 and P<0.01) exists in patients with generalized anxiety disorder and normal people. Conclusion:Therefore, it is recommended to pay special attention to the role of emotional intelligence, Alexithymia, and thought-action fusion in the treatment of generalized anxiety disorder. Also, experts can use the research results for the prevention and treatment of generalized anxiety disorder.
Comparing the Effectiveness of Repetitive Transcranial Magnetic Stimulation (rTMS) and Cognitive-Behavioral Therapy (CBT) on Emotion Regulation in Individuals with Major Depression(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Introduction: Effective emotional regulation is crucial for individuals with major depression. This study compares the impact of two intervention methods—repetitive transcranial magnetic stimulation (rTMS) and cognitive-behavioral therapy—on emotional regulation in this population.Methods: Conducted as a quasi-experimental, goal-oriented study, we employed a pre-test post-test design with a one-month follow-up for the control group. The sample comprised 39 men and women with major depression purposefully selected from Delaram Sina Psychiatric Hospital in Tehran in 2022. Participants were randomly assigned to three groups: rTMS (13 participants), cognitive-behavioral therapy (13 participants), and a control group (13 participants). The experimental groups received 12 sessions each of their respective interventions, while the control group received no intervention. Demographic characteristics were recorded, and the research tool used was Emotion Regulation Questionnaire (ERQ). Data were analyzed using repeated measures analysis of variance in SPSS version 26. Results: Both rTMS and cognitive-behavioral therapy demonstrated effectiveness in emotional regulation, including suppression and reappraisal components, among individuals with depression. Importantly, cognitive-behavioral therapy exhibited greater efficacy in emotional regulation and its suppression and reappraisal components compared to rTMS. Specific p-values or effect sizes are available upon request. Conclusion: In comparing the two intervention methods, cognitive-behavioral therapy emerged as more effective than rTMS in enhancing emotional regulation in individuals with depression. These findings underscore the significance of considering diverse approaches in the treatment of major depression and may have practical implications for clinical practice.
Predictors of Loneliness in Girls: Perceived Parenting Styles and Parent-Child Conflict Resolution Tactics(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to predict loneliness based on the perceived parenting styles and parent-child conflict resolution tactics in adolescent girls.Methods: The research used a descriptive-correlational method. The research participants included girls aged 14 to 18 in the lower and upper secondary schools of the east of Tehran in the academic year of 2021-2022. A total of 267 samples were selected using multi-stage cluster sampling. The participants responded to the Loneliness Scale (UCLA) by Russell (1996), the Parental Authority Questionnaire (PAQ) by Buri (1991), and the Parent-Child Conflict Scale by Fine, Moreland & Schwebel (1983), which were presented online by teachers and researchers.Results: Based on the data analysis results, authoritative parenting style(R=-.341) at the level (p <.01). inversely and authoritarian parenting style directly (R=.339) at the level (p <.01) predicted loneliness. Among conflict resolution tactics, reasoning inversely(R=-.180) at the level (p <.01), verbal aggression (R=.359) at the level (p <.01), and physical aggression (R=.223) at the level (p <.01) directly predicted loneliness. Additionally, the perceived parenting style and parent-child conflict resolution tactics greatly affected loneliness in adolescent girls.Conclusion: Teaching authoritative parenting style and conflict resolution tactics prevented loneliness. Meanwhile, the development of interventions and ensuring parental participation had a significant effect on the reduction and prevention of loneliness.
اثربخشی امید درمانی بر وسواس مرگ و ادراک درد در زنان مبتلا به بیماری عروق کرونر قلب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ مهر ۱۴۰۳ شماره ۷ (پیاپی ۱۰۰)
۱۳۰-۱۲۱
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی امید درمانی بر وسواس مرگ و ادراک درد در زنان مبتلا به بیماری عروق کرونر قلب بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان مبتلا به بیماری عروق کرونر قلب بیمارستان قلب شهر تهران در سال 1402 بود که از این جامعه تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری غیر تصادفی در دسترس انتخاب شدند. همه آنها قبل از اجرای مداخلات پرسشنامه وسواس مرگ عبدالخالق (DOQ) (1998) و ادراک درد ملزاک (MGPQ) (1975) را تکمیل کردند. پس از آن گروه آزمایش مداخله امید درمانی را طی 8 جلسه 90 دقیقه هفته ای یکبار دریافت کردند. داده های پژوهش، به روش تحلیل واریانس بااندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد در متغیرهای وسواس مرگ و ادراک درد بین دو گروه در مرحله پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود دارد و امید درمانی در کاهش وسواس مرگ و ادراک درد در گروه مداخله موثر بوده است (05/0>P). بر این اساس می توان گفت استفاده از روش امید درمانی می تواند در کاهش وسواس مرگ و ادراک درد بیماران مبتلا به بیماری عروق کرونر قلب موثر باشد.
پیش بینی مسخ شخصیت و حالات تجزیه ای بر اساس ترومای کودکی : نقش میانجی دلبستگی و توانمندی ایگو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین نقش میانجی دلبستگی و توانمندی ایگو در رابطه بین ترومای دوران کودکی، با مسخ شخصیت و حالات تجزیه ای بود. روش پژوهش، توصیفی-همبستگی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری را کلیه افراد 15 تا 35 سال دارای تجارب تروماتیک در شهر قم، در سال 1402 تشکیل دادند و نمونه شامل 250 نفر از این افراد بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری، پرسشنامه های مسخ شخصیت کمبریج (CDS، سیرا و بریوس، 2000)، تجارب تجزیه ای (DES II، کارلسون و پوتنام، 1993)، ترومای کودکی (CTQ، برنستاین و همکاران، 2003)، توانمندی ایگو (ESS، بارون، 1953) و مقیاس دلبستگی بزرگسال (AAI، هازن و شاور، 1987) بودند. تحلیل داده ها با استفاده از همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری انجام شد. نتایج برازندگی مدل پیشنهادی حاکی از برازش خوب مدل با داده ها بود. ضرایب مستقیم مدل نشان داد ترومای کودکی بر مسخ شخصیت (001/0>P) و حالات تجزیه ای (05/0>P) اثر مثبت و معنادار و بر توانمندی ایگو (001/0>P) و دلبستگی ایمن (001/0>P) اثر منفی معنادار دارد. همچنین نتایج نشان داد ترومای کودکی از طریق میانجی گری دلبستگی ایمن بر حالات تجزیه ای و مسخ شخصیت (001/0>P) و از طریق میانجی گری توانمندی ایگو (05/0>P) دارای اثر غیرمستقیم است. بنابراین قدرت ایگو و دلبستگی ایمن می تواند بر تجربه بعد از تروما اثر گذارد و باعث ابتلا به اختلالات تجزیه ای هنگام مبارزه با محرک ها شود.
مقایسه اثربخشی آموزش هوش معنوی و تنظیم شناختی هیجان بر خودناتوان سازی تحصیلی دانش آموزان نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ شهریور ۱۴۰۳ شماره ۶ (پیاپی ۹۹)
۱۵۸-۱۴۹
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش هوش معنوی و تنظیم شناختی هیجان بر خودناتوان سازی تحصیلی دانش آموزان نوجوان بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان نوجوان دختر پایه دهم شهرستان بیرجند به تعداد 2195 نفر بود که در سال تحصیلی 1401-1400 مشغول به تحصیل بوده ند. نمونه پژوهش طبق جدول کوهن، برای هر گروه 25 نفر در نظر گرفته شد که با استفاده از نمونه گیری در دسترس 75 نفر انتخاب و سپس در دو گروه آزمایش (آموزش هوش معنوی و آموزش تنظیم شناختی هیجان) و کنترل به روش تصادفی ساده گمارده شدند. دو گروه آزمایش، مداخله مبتنی بر هوش معنوی و آموزش تنظیم شناختی هیجان را که هر دو در هشت جلسه 90دقیقه ای تنظیم شدند دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس خودناتوان سازی تحصیلی جونز و رودوالت (1982، SHS) استفاده شد. داده ها به وسیله تحلیل کوواریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین پس آزمون خودناتوان سازی تحصیلی در سه گروه تفاوت معنی داری در سطح 05/0 وجود داشت. علاوه بر این بین میانگین دو گروه آزمایش در خودناتوان سازی تحصیلی، تفاوت معنی داری در سطح 05/0 وجود داشت. از یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که برای کاهش خودناتوان سازی تحصیلی استفاده از آموزش هوش معنوی، از اثربخشی بیشتری برخوردار است.
پیش بینی اعتیاد به ورزش بر اساس اعتیاد به شبکه های اجتماعی مجازی با نقش میانجی رفتارهای خوردن آسیب زا و تصویر بدنی منفی در ورزشکاران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش بررسی اعتیاد به شبکه های اجتماعی مجازی با نقش میانجی رفتارهای خوردن آسیب زا و تصویر بدنی منفی در ورزشکاران بوده است. روش این پژوهش از نوع طرح همبستگی مبتنی بر تحلیل روابط ساختاری است. نمونه آماری در این پژوهش 309 نفر از ورزشکاران شهر تهران در سال 1402 بودند. داده های پژوهش به کمک مقیاس اعتیاد به رسانه های اجتماعی برگن (2016)، سیاهه ترس از تصویر بدن لیتلتون (2005)، مقیاس وابستگی به تمرین (2002)، و آزمون نگرش به تغذیه (1982) جمع آوری شده اند. پرسشنامه ها نیز به صورت آنلاین تکمیل شدند. یافته ها نشان داد که اعتیاد به شبکه های اجتماعی مجازی با نقش واسطه ای رفتار های خوردن آسیب زا می توانند اعتیاد به ورزش را پیش بینی کنند، اما اعتیاد به شبکه های اجتماعی مجازی نتوانست با نقش میانجی گری تصویر بدنی منفی، اعتیاد به ورزش را پیش بینی کند. با توجه به نتایج فوق می توان اهمیت رفتارهای خوردن آسیب زا در مسیر اعتیاد به شبکه های مجازی و اعتیاد به ورزش پی برد که با هدف قرار دادن این مولفه ها می توان تا به بهبود اعتیاد به ورزش کمک کرد.
اثربخشی امید درمانی بر اجتناب شناختی- رفتاری و فعالیت های خودمراقبتی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: روان درمانی که امید را هدف اصلی تغییر قرار دهد، برای بیماران مبتلا به دیابت حائز اهمیت خواهد بود و سبب افزایش پیروی بیماران از رفتارهای خودمراقبتی و ایجاد احساس بهبودی و رضایت از کنترل بیماری خواهد شد. براین اساس هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی امید درمانی بر اجتناب شناختی-رفتاری و فعالیت های خودمراقبتی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 می باشد.
روش: این پژوهش نیمه آزمایشی و از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زنان و مردان متأهل مبتلا به دیابت نوع 2 شهر اهواز که در سال 1400 عضو انجمن دیابت این شهر بوده که از میان آن ها با استفاده از روش هدفمند و بر اساس نمرات مقیاس اجتناب شناختی- رفتاری (اتنبرگ و دابسون، 2004) و مقیاس فعالیت های خودمراقبتی دیابت (توبرت و همکاران، 2000) در پیش آزمون، 40 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 20 نفره آزمایش و گواه تقسیم شدند. گروه آزمایشی، آموزش امیددرمانی را به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند اما گروه گواه مداخله ای دریافت نکردند. پس از اجرای مداخله بار دیگر دو گروه پرسش نامه های پژوهش را تکمیل کردند و داده ها از طریق تحلیل کوواریانس چندمتغیری و تک متغیری با استفاده از نرم افزار SPSS-24 تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج نشان داد که امید درمانی بر اجتناب شناختی-رفتاری و فعالیت های خودمراقبتی در بیماران دیابتی نوع 2تأثیر معنی داری داشت (05/0>p).
نتیجه گیری: لذا بر اساس یافته های حاصل از این پژوهش، امید درمانی می تواند روشی مؤثر برای کاهش اجتناب شناختی-رفتاری و افزایش فعالیت های خودمراقبتی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 باشد.
The effectiveness of psycho-educational family-oriented interventions based on the integration of systemic approaches on the dimensions of family functioning(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The current study investigated the impact of family-oriented psycho-educational interventions based on integrating systemic approaches on the dimensions of family functioning.
Methods: The research design is a pre-test and post-test experiment using two experimental and control groups. The statistical population included all the families referred to family and marriage counseling centers in Tabriz City under the supervision of the General Department of Sports and Youth of East Azerbaijan Province. In response to advertisements published in these centers, the families volunteered to participate in a psycho-educational course to enhance their family functioning. The volunteers were examined using the family assessment device (FAD), and 20 couples whose scores were average to low were selected as sample members and randomly replaced in the experimental (10 couples) and control (10 couples) groups. The experimental intervention was implemented in 10 sessions, each lasting 120 minutes on the experimental group, and the control group did not receive any intervention. At the end of the intervention, the members of both groups were re-evaluated with the family assessment device. The data was analyzed using univariate covariance analysis.
Results: The results indicated a significant difference in family performance between the groups, showing that the intervention has successfully improved the performance of the families.
Conclusion: The use of systemic family therapy, especially in an integrated form, is effective in improving various family-related components.
مدل یابی رابطه رضایت شغلی با تاب آوری و شادکامی آموزگاران شهر قم با نقش واسطه ای فرسودگی شغلی و بهره وری سازمانی
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
44 - 58
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر، مدل یابی رابطه رضایت شغلی با تاب آوری و شادکامی آموزگاران شهر قم با نقش واسطه ای فرسودگی شغلی و بهره وری سازمانی است . این پژوهش از نوع همبستگی، علّی است. جامعه آمارى پژوهش شامل معلمان مدارس دوره ابتدایی است ،که در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ در مدارس سطح شهر قم اشتغال به تدریس دارند. جامعه آمارى شامل تعداد ۵۸۵ نفر (۲۸۰ مرد و ۳۰۵ زن) است. از این تعداد 234 نفر 112 نفر مرد و 122 زن به عنوان نمونه با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده اند و با استفاده از پرسشنامه های شادکامی آکسفورد، مقیاس تاب آوری کانر-دیوید سون، رضایت شغلی مینه سوتا و فرسودگی شغلی مورد آزمون قرار گرفتند. داده ها با استفاده مدل معادلات ساختارى مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان داد که بین متغیرهاى تاب آوری و شادکامی با رضایت شغلی از طریق فرسودگی شغلی رابطه مستقیمی وجود دارد. به طوری که فرسودگی شغلی با تاب آوری به صورت مستقیم با ضریب مسیر (0.195-) فرسودگی شغلی با شادکامی (0.241)، رضایت شغلی با تاب آوری (1.6)، رضایت شغلی با شادکامی (0.147) و رضایت شغلی با فرسودگی شغلی (0.172)، به صورت مستقیم رابطه معنادارى دارند؛ همچنین بر اساس یافته های این پژوهش پیشنهاد می گردد 1: جهت افزایش شادکامی، مؤلفه های رضایت شغلی اعم از مادی و معنوی برای معلمان عزیز فراهم گردد 2: رضایت شغلی از عوامل بسیار مهم درافزایش کار آیی و ایجاد انگیزش و همچنین نگرش مثبت در فرد نسبت به کارش است؛ لذا ارتقاء روحیه و افزایش رضایت شغلی از موضوعات مهمی است که متصدیان آموزش وپرورش باید نسبت به آن توجه بیشترى نمایند و با به کارگیری شیوه ها و راهکارهاى مناسب به آن اهتمام ورزند 3: متصدیان و مسئولان آموزش وپرورش، اعم از مدیران استراتژیک و میانی و اجرایی سعی کنند تا با ایجاد و گسترش جوسازمانی مثبت، شادکامی معلمان و رضایت شغلی افزایش دهند.
Comparing the effectiveness of compassion-based therapy and reality therapy on psychological coherence, self-sabotage, and fatigue in drug abusers(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Methods: The present study was semi-independent in terms of its purpose, application, and research method. It utilized a pre-test, post-test, and follow-up design with a control group. Among the addicts referred to the Paris addiction treatment center in Tehran in 1400, 45 individuals were randomly selected through a lottery and assigned to two experimental groups and one control group. The first experimental group received 8 sessions of reality therapy combined with compassion-based therapy, while the second experimental group received 8 sessions of reality therapy alone. The control group did not receive any intervention. Data collection involved the use of Antonoski's Psychological Coherence Scale (1993) in its short form, Sanson et al.'s Self-Destruction Questionnaire (1998), and Smets et al.'s Fatigue Questionnaire (1996). Data analysis was performed using SPSS version 24 software and repeated measurements analysis of variance (ANOVA).Results: The results of the research demonstrated that both compassion-based therapy and reality therapy significantly contributed to the improvement of psychological coherence, reduction of self-destruction behaviors, and alleviation of fatigue in substance abusers. In other words, individuals who participated in either compassion-based therapy or reality therapy experienced increased psychological coherence and decreased tendencies towards self-harm and fatigue. However, no significant difference was found between the two therapy groups in terms of their impact on the studied variables.
اثربخشی بازخوردهای اصلاحی معلمان بر تغییر سطح ابراز وجود و پیوند با مدرسه دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش اثربخشی بازخوردهای اصلاحی معلمان بر تغییر سطح ابراز وجود و پیوند با مدرسه دانش آموزان بود. روش تحقیق نیمه تجربی با طرح پیش آزمون/پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش شامل دان ش آم وزان دختر ابتدایی شهر مشهد در سال تحصیلی 1401-1400بود. نمونه شامل40 دانش آموز که به روش تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش(دریافت بازخوردهای مبتنی بر مدل باتلر و وین) و گواه گمارده ش دند. در مرحله مداخله گروه آزمایش به مدت 12 هفته، مبتنی بر مدل باتلر و وین(1995) بازخورد دریافت کردند و گروه کنترل به طور سنتی بازخورد دریافت می کردند. ابزار جمع آوری دادها پرسش نامه ابراز وجود گمبریل و ریچی(1975) و پیوند با مدرسه اسپرینگر و همکاران(2009) بود که در مراحل پیش آزمون و پس آزمون برای دو گروه آزمایش و گواه استفاده شد. داده های پژوهش با روش تحلیل کواریانس چندمتغیری و نرم افزار spss نسخه 21 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج تحلیل کوواریانس تفاوت معناداری بین 2 گروه نشان داد. یافته ها حاکی از آن بود که میزان ابراز وجود و پیوند با مدرسه دانش آموزان به طور معناداری نسبت به گروه کنترل کاهش یافته است؛ بنابراین بازخورد اصلاحی معلم بر ابراز وجود و پیوند با مدرسه دانش آموزان دختر اثر مثبت و معناداری دارد. بازخورد اصلاحی معلم سبب افزایش اعتماد به نفس در رسیدن به اهداف و بهبود عملکرد با بهره گیری از یک خود کارا و توانمند می شود. لذا در طراحی و اجرای برنامه های تربیت معلم به آموزش انواع بازخوردهای اصلاحی توجه نموده و در راستای بهره گیری از بازخورد اصلاحی در کلاس درس پیش بینی های لازم صورت گیرد.
اثربخشی روش تدریس معکوس بر پیوند با مدرسه و هیجانات تحصیلی دانش آموزان دختر
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی روش تدریس معکوس بر پیوند با مدرسه و هیجانات تحصیلی دانش آموزان انجام گرفت. روش انجام تحقیق نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه هفتم شهر میانشهر (فسا) در سال تحصیلی 1403-1402بود که با روش نمونه گیری در دسترس تعداد ۳۰ نفر دانش آموز انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش تحت مداخله روش تدریس معکوس طی 12 جلسه 60 دقیقه ای قرار گرفتند، اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. ابزار پژوهش پرسشنامه پیوند با مدرسه (SBQ) و پرسشنامه هیجان تحصیلی (AEQ) بود. در تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد روش تدریس معکوس بر پیوند با مدرسه اثربخشی مثبت و معناداری دارد (0.01>P) و توانست میزان پیوند با مدرسه دانش آموزان دختر را افزایش دهد. همچنین نتایج نشان داد روش تدریس معکوس بر هیجانات تحصیلی دانش آموزان اثربخشی بوده (0.01>P) و توانست هیجانات مثبت را در دانش آموزان دختر افزایش و هیجانات منفی را کاهش دهد. با توجه به نتایج این پژوهش می توان گفت از جمله رویکردهای آموزشی مفید و ارزشمند در جهت تقویت پیوند با مدرسه و هیجانات تحصیلی دانش آموزان، آموزش به شیوه روش تدریس معکوس است.
اثربخشی طرحواره درمانی بر حالت های نگرانی و عدم تحمل بلاتکلیفی در افراد دارای اختلال اضطراب فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: به نظر می رسد علی رغم نقش قابل توجه نگرانی و عدم تحمل بلاتکلیفی در ایجاد، تداوم و تشدید نشانه های اختلال اضطراب فراگیر، مداخلات اندکی چنین متغیرهایی را مورد هدف قرار داده اند. هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی طرحواره درمانی بر حالت های نگرانی و عدم تحمل بلاتکلیفی در افراد دارای اختلال اضطراب فراگیر بود. روش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی به شیوه پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری 45 روزه با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی افراد دارای اختلال اضطراب فراگیر مراجعه کننده به 40 مرکز مشاوره روان شناختی منطقه 18 شهر تهران در سال 1402 بودند که از بین آن ها 34 نفر از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. گروه آزمایش تحت طرحواره درمانی (یانگ، 1990) به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای قرار گرفت. همه شرکت کنندگان توسط مقیاس اختلال اضطراب فراگیر 7 سؤالی (اسپیتزر و همکاران، 2006)، پرسشنامه حالت های نگرانی پن (مایر و همکاران، 1990) و مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی (فریستون و همکاران، 1994) مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها از طریق نرم افزار SPSS-24 و آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد طرحواره درمانی می تواند بر کاهش حالت های نگرانی (01/0 p<) و عدم تحمل بلاتکلیفی (01/0 p<) مؤثر باشد و این تأثیر در طول زمان نیز ماندگار بود (01/0 p<). نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش، پیشنهاد می شود درمانگران و متخصصان بالینی، طرحواره درمانی را به منزله رویکرد درمانی مؤثر در زمینه اختلال اضطراب فراگیر مدنظر قرار دهند.
جایگاه القا و لحن کلام در روند رشد کودک مبتنی بر ساختار کلام در قرآن کریم
حوزههای تخصصی:
کلام به عنوان یکی از پیچیده ترین پدیده های شناختی و ارتباطی، از نخستین مراحل رشد انسان شکل می گیرد و نقشی بنیادین در تحول روان شناختی و شناختی فرد ایفا می کند. پژوهش حاضر با بهره گیری از رویکرد توصیفی استنباطی و روش اکسپرت پنل، به بررسی تأثیر مؤلفه های القا و لحن در فرایند رشد کودک بر مبنای مدل قرآنی کلام پرداخته است. در این راستا با توجه به جایگاه محوری کلام در رشد انسان از منظر قرآن، میزان اثرگذاری این دو مؤلفه در سه ساحت نطق، قول و کلام در دوره نخست رشد کودک تحلیل شده است. نتایج پژوهش نشان داد که مواجهه مداوم کودک با القا و لحن های طیب و مثبت، نقش قابل توجهی در تقویت امنیت روانی، شکوفایی عواطف و ارتقای ظرفیت های شناختی و زبانی ایفا می کند. در مقابل قرار گرفتن در معرض القا و لحن های غیرطیب و منفی، می تواند منجر به اختلال در رشد شناختی و عاطفی کودک شود و روند تکامل زبانی و اجتماعی وی را مختل کند. یافته های این پژوهش بر اهمیت سازوکارهای زبان شناختی و روان شناختی نهفته در کلام تأکید دارد و دلالت های مهمی برای حوزه های تعلیم و تربیت، رشد زبان و روان شناسی شناختی ارائه می دهد.