فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۴۱ تا ۳۶۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to evaluate the effectiveness of Emotional Schema Therapy (EST) in improving relationship quality and conflict resolution styles among betrayed spouses. Methods: This study was conducted as a randomized controlled trial (RCT) with 30 participants from Tehran, Iran, who were recruited through counseling centers and online advertisements. Participants were randomly assigned to either the experimental group (15 participants), which received eight weekly 90-minute EST sessions, or the control group (15 participants), which did not receive any therapeutic intervention during the study period. Data were collected at three time points: pre-test, post-test, and five-month follow-up, using standardized measures of relationship quality and conflict resolution styles. Repeated measures analysis of variance (ANOVA) and Bonferroni post-hoc tests were used to analyze the data using SPSS version 27. Findings: The results indicated significant improvements in both relationship quality and conflict resolution styles in the experimental group compared to the control group. For relationship quality, repeated measures ANOVA revealed a significant interaction effect between time and group (F(2, 54) = 82.46, p < .001). Similarly, for conflict resolution styles, a significant interaction effect was observed (F(2, 54) = 76.92, p < .001). Bonferroni post-hoc tests showed that these improvements were sustained at the five-month follow-up. Conclusion: Emotional Schema Therapy is an effective intervention for enhancing relationship quality and conflict resolution styles in betrayed spouses. By targeting maladaptive schemas and promoting emotional regulation, EST provides a comprehensive framework for addressing relational challenges following infidelity. These findings support the integration of EST into marital therapy practices.
نقش میانجی خطاهای شناختی در رابطه بین فشار فرهنگی- اجتماعی و ترس از تصویر بدنی در زنان چاق بدون سابقه کاهش وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۵۳)
31 - 44
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی خطاهای شناختی در رابطه بین فشار اجتماعی- فرهنگی و ترس از تصویر بدنی در زنان چاق بدون سابقه کاهش وزن انجام شد.
روش: طرح پژوهش توصیفی- مقطعی از نوع همبستگی بود که با 200 زن 30 تا 55 ساله چاق بدون سابقه کاهش وزن، به روش نمونه گیری در دسترس از شهرهای تهران، رشت و کاشان، در نیمه دوم 1402، اجرا شد. جهت سنجش، از شاخص توده بدنی (BMI) استفاده شد و آزمودنی ها به پرسش نامه های جمعیت شناختی، ترس از تصویربدن لیتلتون (BICI)، فشار فرهنگی- اجتماعی ادراک شده (PSPS) و خطاهای شناختی الیس (CDQ) داوطلبانه پاسخ دادند. تحلیل داده ها با نسخه 22 نرم افزار SPSS و Amos انجام شد.
یافته ها: یافته ها نشان داد بین فشار فرهنگی- اجتماعی و ترس از تصویر بدنی (P<0.05, r=0.38)، خطاهای شناختی و ترس از تصویربدنی (p<0.05, r=0.50) و فشار فرهنگی- اجتماعی و خطاهای شناختی (p<0.05, r=0. 65 ) رابطه معنادار وجود دارد؛ یک واحد تغییر فشار فرهنگی- اجتماعی منجر به 36/0 تغییرات در ترس از تصویربدنی، یک واحد تغییر خطاهای شناختی منجر به 55/0 تغییرات در تصویربدنی و یک واحد تغییر فشار فرهنگی- اجتماعی منجر به 66/0 تغییرات در خطاهای شناختی می شود. الگوی میانجی پیشنهادی از برازش نسبتاً خوبی برخوردار بود و مدل ترسیم شده 63 درصد از نمرات متغیر مکنون ترس از تصویر بدنی را تبیین می نماید (χ2/df=2.503, RMSEA= 0.088, CFI= 0.609, PCFI= 0.695, IFI=0.730, GFI=0.609). تحلیل بوت استراپ نشان داد خطاهای شناختی به طور معنی داری در رابطه بین نمرات فشارفرهنگی- اجتماعی و ترس از تصویر بدنی میانجیگری می کند (95% CI: 0.172 to 0.154).
نتیجه گیری: خطاهای شناختی تفکر دوقطبی و سوگیری توجه اثر مخرب فشار فرهنگی- اجتماعی را برای ایجاد ترس بیشتر از تصویربدنی در زنان چاق شدت می بخشد. در این رابطه پیشنهاد می شود درمانگران جهت تدوین برنامه چاقی برای اقناع سازی برای کاهش وزن بر روی تاثیر خطاهای شناختی توجه ویژه ای داشته باشند.
اثر میانجی تاب آوری در رابطه راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و اضطراب امتحان در میان دانشجو-معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۵
259 - 283
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مطالعه اثر میانجی تاب آوری در رابطه راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و اضطراب امتحان در میان دانشجو-معلمان دانشگاه فرهنگیان بود. طرح پژوهش مورد استفاده در این مطالعه توصیفی از نوع مطالعه همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجو-معلمان مقطع کارشناسی دانشگاه فرهنگیان بود که نمونه ای مشتکل از 400 نفر به صورت داوطلب و به شیوه دسترس به پرسشنامه های مورد پژوهش به شیوه آنلاین پاسخ دادند که در نهایت پس از خروج پاسخنامه های ناقص 370 پاسخنامه به عنوان نمونه نهایی مورد بررسی قرار گرفت که شامل 220 نفر دختر (46/59 درصد) و 150 نفر پسر (54/40 درصد) بود. به منظور گردآوری داده ها از سه پرسشنامه اضطراب امتحان ساراسون (ساراسون، 1957)، پرسشنامه تنظیم هیجان شناختی (گارنفسکی و کرایج، 2006)، و مقیاس تاب آوری کانر- دیویدسون (کانر و دیویدسون، 2003) استفاده شد. داده های گردآوری شده با استفاده از رگرسیون چندگانه و تحلیل مسیر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد زیرمقیاس های خودسرزنشگری، پذیرش، نشخوار فکری، ارزیابی مجدد مثبت و فاجعه انگاری به طور معناداری اضطراب امتحان را پیش بینی می کنند. به شیوه مشابه تاب آوری روانشناختی به عنوان متغیر پیش بین به طور معناداری اضطراب امتحان را منفی پیش بینی کرد. برای بررسی اثر میانجی متغیر تاب آوری روانشناختی تحلیل مسیر انجام شد. مطابق با نتایج تحلیل رگرسیون اثرمستقیم تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بربرنامه ریزی، کم اهمیت شماری و دیگرسرزنشگری معنادار نشد. این یافته ها اهمیت تمرکز بر نقش میانجی تاب آوری و راهکارهای مدیریت شناختی تنظیم هیجان را برجسته می نماید و می تواند کمکی به روانشناسان درزمینه پرورش تاب آوری روانشناختی برای کاهش اضطراب امتحان در بین دانشجویان باشد.
اثربخشی آموزش فرزندپروری با رویکرد آدلر - درایکورس بر همدلی و جرأت ورزی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۶
79 - 110
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف تعیین اثربخشی آموزش فرزندپروری با رویکرد آدلر - درایکورس بر همدلی و جرأت ورزی دانش آموزان دبستان دخترانه زهرا مردانی2 با طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه مادرانِ دانش آموزان مقطع دبستان زهرا مردانی2 شهر تهران در سال تحصیلی 1398-1399 بود و از روش نمونه گیری در دسترس استفاده گردید. گروه نمونه شامل ۳۰ نفر از مادران، به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند و به پرسشنامه علاقه اجتماعی علیزاده و همکاران (1394) پاسخ دادند. گروه آزمایش، در یک دوره ی 10 جلسه ای 60 دقیقه ای فرزندپروری با رویکرد آدلر - درایکورس شرکت داده شدند و در پایان دوره ی آموزشی، گروه کنترل و آزمایش 15 نفره مورد پس آزمون قرار گرفتند. کلیه آموزش ها و آزمون ها به صورت مجازی صورت گرفت. داده ها به کمک SPSS تحلیل شد. نتایج تحلیل کوواریانس برای مقایسه همدلی و جرأت ورزی در گروه های آزمایش و کنترل درمرحله پس آزمون نشان داد به ترتیب سطح معناداری با مقدار 001/ 0و 011/0 در دو گروه دارای تفاوت معنادار هستند. باتوجه به بالاتر بودن میانگین نمرات گروه آزمایش در پس آزمون، می توان نتیجه گرفت که آموزش فرزندپروری با رویکرد آدلر درایکورس بر همدلی و جرأت ورزی کودکان تأثیر معناداری داشته و باعث افزایش همدلی و جرات ورزی در کودکان شده است.
پیش بینی رضایت شغلی معلمان براساس تاب آوری، خودکارآمدی شغلی و جو سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش پیش بینی رضایت شغلی معلمان بر اساس تاب آوری، خودکارآمدی شغلی و جو سازمانی بود. روش: این پژوهش توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری معلمان مقطع ابتدایی شهرستان قدس بودند که بر اساس اطلاعات حراست آموزش و پرورش 950 نفر است. نمونه با استفاده از جدول مورگان 274 نفر انتخاب شد. جهت جمع اوری داده ها از پرسشنامه رضایت شغلی مینه سوتا (1967)، پرسشنامه تاب آوری کونور و دویدسون (2003)، پرسشنامه خوکارآمدی شغلی ریگز و نایت (1994) و پرسشنامه جو سازمان هالپین و کرافت (1986) استفاده شد. یافته ها: تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که جو سازمانی با 34 درصد و تاب آوری با 35 درصد می توانند شاخص رضایت شغلی را پیش بینی کنند. از سوی دیگر با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون مشخص شد که بین متغیرهای رضایت شغلی و جو سازمانی (463/0=r) و تاب آوری (464/0=r) رابطه معناداری وجود دارد. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان داد که خودکارآمدی شغلی نقشی در پیش بینی رضایت شغلی ندارد اما جو سازمانی و تاب آوری توان پیش بینی رضایت شغلی معلمان را دارند. با توجه به نتایج به مشاوران شغلی پیشنهاد می گردد به مراجعان شغلی خود، آگاهی لازم از تاثیرگذاری تاب آوری بر رضایت شغلی، داده شود.
پیش بینی نشانه های وسواسی-اجباری بر اساس سوگیری شناختی و میانجی باورهای فراشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش بررسی نقش پیش بین سوگیری شناختی در نشانه های وسواسی-اجباری با میانجی گری باورهای فراشناختی در نوجوانان شهر تهران بود. روش شناسی: مطالعه حاضر از نوع توصیفی-همبستگی بود و بر روی ۳۹۵ دانش آموز دبیرستانی در شهر تهران انجام گرفت. نمونه گیری به صورت خوشه ای چندمرحله ای و بر اساس جدول مورگان انجام شد. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد نشانه های وسواسی-اجباری (OCI-R)، سوگیری شناختی (CBQ)، و باورهای فراشناختی (MCQ-30) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون در نرم افزار SPSS-27 و مدل یابی معادلات ساختاری با AMOS-21 صورت گرفت. یافته ها: یافته ها نشان دادند که بین سوگیری شناختی و نشانه های وسواسی-اجباری رابطه معنادار وجود دارد (β = 0.31، p < 0.001) و همچنین سوگیری شناختی به طور مثبت باورهای فراشناختی را پیش بینی می کند (β = 0.45، p < 0.001). باورهای فراشناختی نیز پیش بینی کننده معنادار نشانه های وسواسی-اجباری بودند (β = 0.48، p < 0.001). مسیر غیرمستقیم از سوگیری شناختی به نشانه های وسواسی-اجباری از طریق باورهای فراشناختی معنادار بود (β = 0.22). مدل پژوهش برازش مناسبی داشت (χ²/df = 2.16، RMSEA = 0.054، CFI = 0.96). نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نقش همزمان سوگیری شناختی و باورهای فراشناختی را در شدت علائم وسواسی-اجباری تأیید می کند و نشان می دهد که مداخلات بالینی مؤثر باید بر اصلاح ساختارهای فراشناختی در کنار شناخت های تحریف شده تمرکز داشته باشند.
مقایسه اختلالات جنسی بین مصرف کنندگان بوپرونورفین و اپیوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی و مقایسه اختلالات جنسی ناشی از مصرف بوپرونورفین و اپیوم در افراد وابسته به مواد مخدر بود. روش شناسی: این پژوهش به صورت مرور نظام مند طراحی شده است. داده ها با جستجوی مقالات علمی منتشرشده در پایگاه های معتبری همچون PubMed، Scopus، Web of Science و Google Scholar گردآوری شدند. کلمات کلیدی مانند Buprenorphine، Opium، Sexual Dysfunction و Libido مورد استفاده قرار گرفتند. معیارهای ورود شامل مطالعات انسانی و حیوانی درباره اثرات این دو ماده بر عملکرد جنسی بوده و مطالعات دارای داده های ناقص حذف شدند. یافته ها: نتایج بررسی ها نشان داد که هر دو ماده تأثیرات قابل توجهی بر عملکرد جنسی دارند. بوپرونورفین با اثر بر گیرنده های اوپیوئیدی و کاهش سطح دوپامین و تستوسترون موجب کاهش میل جنسی، اختلال در نعوظ و ارگاسم می شود. در مقابل، اپیوم در مصرف کوتاه مدت ممکن است موجب افزایش موقت میل جنسی شود ولی در مصرف مزمن موجب کاهش تحریک پذیری، اختلالات ارگاسم، انزال و افت کیفیت اسپرم می شود. همچنین، اضطراب، افسردگی و استرس جنسی در میان مصرف کنندگان هر دو ماده شایع گزارش شده است. نتیجه گیری: اختلالات جنسی ناشی از مصرف بوپرونورفین و اپیوم به دلایل هورمونی، روانی و عصبی، به ویژه در مصرف مزمن، می تواند تأثیرات پایداری بر سلامت جنسی افراد داشته باشد. شناخت تفاوت های اثرگذاری این دو ماده برای انتخاب درمان های مؤثرتر و مداخلات هدفمند در فرآیند ترک اعتیاد ضروری است.
اثربخشی آموزش ذهن آگاهی در کنترل عواطف و تحمل ناکامی نوجوانان بد سرپرست مرکز شبه خانواده بهزیستی تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۳)
87 - 96
حوزههای تخصصی:
مقایسه اثربخشی مداخله مبتنی برآگاهی واج شناختی و نیمانیکس بر کارکردهای اجرایی و حل مسئله دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (مهر) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۱
۱۵۰-۱۳۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: کارکردهای اجرایی و مهارت های حل مسئله در دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص نقش کلیدی در عملکرد تحصیلی آنها ایفا می کنند. پژوهش های گذشته نشان داده است که مداخلات مبتنی بر آگاهی واج شناختی و روش های شناختی-رفتاری مانند نیمانیکس می توانند به بهبود این توانایی ها کمک کنند. با این حال، تاکنون مقایسه سیستماتیک اثربخشی این دو نوع مداخله در بین این گروه خاص از دانش آموزان انجام نشده است. هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی مداخله مبتنی برآگاهی واج شناختی و نیمانیکس بر کارکردهای اجرایی و حل مسئله دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص بود. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری خاص شهر تهران در سال 1402 بود که با روش نمونه گیری هدفمند 60 نفر انتخاب و به صورت تصادفی 20 نفر در گروه آزمایش اول (مداخله مبتنی بر آگاهی واج شناختی) 20 نفر در گروه آزمایش دوم (مداخله مبتنی بر آموزش نیمانیکس) و 20 نفر در گروه گواه قرار گرفتند. ابزارهای گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه نقائص کارکردهای اجرایی کودکان و نوجوانان (بارکلی، 2012) و پرسشنامه حل مسئله (کسیدی و لانگ، 1996) بود. به گروه آزمایش تحت مداخله مبتنی بر آگاهی واج شناختی 13 جلسه 60 دقیقه ای و برای گروه آزمایش تحت مداخله مبتنی بر آموزش نیمانیکس نیز 12 جلسه 60 دقیقه ای ارائه شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری تحلیل واریانس چندمتغیره در نرم افزار SPSS نسخه 27 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد، بین میزان تأثیرگذاری دو روش مداخله مبتنی بر آگاهی واج شناختی و مداخله نیمانیکس بر کارکردهای اجرایی و راهبرد حل مسئله سازنده، راهبرد حل مسئله غیرانطباقی یا ناسازگارانه تفاوت معناداری وجود داشت (05/0>P) و میزان تأثیرگذاری روش مداخله نیمانیکس بر متغیرهای مذکور بیشتر از روش مداخله مبتنی بر آگاهی واج شناختی بود (05/0>P). نتیجه گیری: استفاده از این روش به عنوان یک استراتژی درمانی می تواند به بهبود عملکرد تحصیلی این دانش آموزان کمک کند. پژوهش های آینده پیشنهاد می شود تا به بررسی طولانی مدت اثرات این مداخلات پرداخته و امکان ترکیب آن ها را بررسی کنند.
اثربخشی طرح واره درمانی مبتنی بر مدل ذهنیت مدار بر اسناد خصمانه و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی در نوجوانان دختر درگیر بحران هویت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۷)
۱۹۲-۱۸۳
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر تعیین اثربخشی طرح واره درمانی مبتنی بر مدل ذهنیت مدار بر اسناد خصمانه و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی در نوجوانان دختر درگیر بحران هویت بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه نوجوانان دختر شهر قم در سال 1402 بود که از این جامعه تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری غیر تصادفی در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و گواه جایگذاری شدند. همه آنها قبل از اجرای مداخله پرسشنامه بحران هویت (ICQ، احمدی، 1387)، اسنادخصمانه (HDS، آرنتز و همکاران، 2003) و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی (IUS، فریستون، 1994) را تکمیل کردند. پس از آن گروه آزمایش مداخله طرح واره درمانی مبتنی بر مدل ذهنیت مدار در 20 جلسه 90 دقیقه و هفته ای دوبار دریافت کردند. داده های پژوهش، به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد در متغیرهای اسناد خصمانه و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی بین دو گروه در مرحله پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>p) و طرح واره درمانی مبتنی بر مدل ذهنیت مدار در کاهش اسناد خصمانه و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی موثر بوده است (05/0>P). بر این اساس می توان گفت استفاده از طرح واره درمانی مبتنی بر مدل ذهنیت مدار می تواند در کاهش اسناد خصمانه و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی موثر باشد.
اثربخشی آموزش فرزندپروری باکفایت مبتنی بر رویکرد طرحواره درمانی بر بهزیستی روان-شناختی مادران و کاهش شدت علائم اختلال طیف اوتیسم کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ خرداد ۱۴۰۴ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۸)
۱۹۲-۱۸۳
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش فرزندپروری باکفایت مبتنی بر رویکرد طرحواره درمانی بر بهزیستی روان شناختی مادران و کاهش شدت علائم اختلال طیف اوتیسم کودکان انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه پژوهش را مادران دارای فرزند مبتلا به اختلال طیف اوتیسمی مراجعه کننده به مرکز آموزشی و توانبخشی عاطفه در شهر رفسنجان در سال 1402 تشکیل دادند که از بین آن ها به صورت هدفمند 30 نفر به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. به گروه آزمایش آموزش فرزندپروری باکفایت مبتنی بر رویکرد طرحواره درمانی به صورت 8 جلسه هفتگی 45 دقیقه ای ارائه شد. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه بهزیستی روان شناختی ریف (PWB؛ 1989) و مقیاس سنجش علائم اوتیسم گیلیام (GARS؛ 1994) بود. روش تحلیل این پژوهش، آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری بود. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون علائم اوتیسم کودک دو گروه تفاوت معناداری در سطح 01/0 وجود دارد در حالی که بین میانگین پس آزمون بهزیستی روان شناختی مادران دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشد. د ر نتیجه گیری می توان گفت آموزش فرزندپروری باکفایت مبتنی بر رویکرد طرحواره درمانی می تواند به والدین کمک کند تا شیوه های تربیتی موثرتری برای کاهش کاهش علائم اوتیسم در کودکان خود به کار بگیرند.
نقش میانجی گری سلامت روان در ارتباط بین کمال گرایی و اضطراب والدین با خودکارامدی فرزندان خانواده های نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
29 - 45
حوزههای تخصصی:
هدف: خودکارآمدی ب ه قضاوت افراد درباره توانایی آنها درانجام یک کاریا انطباق بایک موقعیت خاص مربوط اس ت.داشتن نظم درخانوادههای نظامی دارای ارزش است و مرز باریکی بین نظم و کمال گرایی وجود دارد،والدین کمال گرا بادرنظرگرفتن معیارهای افراطی برای فرزندانشان، که معمولا ناشی ازاضطراب آنهاست ومتناسب باتواناییها،استعداد وامکانات فرزندانشان نیست،به صورت ناخودآگاه زمینه رابرای برهم زدن سلامت روان آنها فراهم می کنند و این امرباعث کاهش خودکارآمدی آنان می شود.پژوهش صورت گرفته باهدف شناسایی نقش میانجی گری سلامت روانی دررابطه ی بین کمالگرایی و اضطراب والدین با خودکارامدی فرزندان خانواده های نظامی انجام شد. روش تحقیق: تحقیق ازنوع کاربردی است که به روش توصیفی- همبستگی انجام گرفت. روش گردآوری اطلاعات میدانی و ابزار گردآوری پرسشنامه های استانداردکمال گرایی والدین بشارت و همکاران(2011)، اضطراب کتل(1958)،سلامت عمومی(28-GHQ)،خودکارآمدی عمومی(GSE-17)شرر و مادوکس(1982)بود.جامعه آماری تحقیق شامل والدین نظامی و دانش آموزان دخترمقطع ابتدایی ساکن در شهرک های نظامی شهرتهران درسال1402بود. که با استفاده از فرمول کوکران و از طریق روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای تعداد 270 نفردانش آموز و 270 نفر والدبه عنوان نمونه انتخاب شدند.جهت بررسی فرضیه های پژوهش از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر بااستفاده ازنرم افزارهایSPSS27 استفاده شد.یافته ها: باتوجه به ضریب همبستگی پیرسون رابطه منفی و معناداری بین کمال گرایی، اضطراب موقعیتی و شخصی والدین، باسلامت روان و خودکارآمدی فرزندان ( 05/0> P) وجود دارد وبین سلامت روان و خودکارآمدی نیز رابطه مثبت و معناداری وجود دارد( 05/0> P). بحث: مدیریت اضطراب والدین اعم ازاضطراب موقعیتی وشخصی به طورمستقیم برسلامت روان وخودکارآمدی فرزندان موثر است. لازم است این مهم درمراکزمشاوره به ویژه مراکز مشاوره قبل ازفرزندآوری موردتوجه قرار گیرد.
اثربخشی آموزش گروهی به شیوه ایماگوتراپی بر تنظیم شناختی هیجان و تعارضات زناشویی در نظامیان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
83 - 101
حوزههای تخصصی:
این تحقیق با هدف اثربخشی آموزش گروهی به شیوه ایماگوتراپی بر تنظیم شناختی هیجان و تعارضات زناشویی در نظامیان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) انجام شد. این پژوهش از نوع طرح های نیمه تجربی همراه با پیش آزمون – پس آزمون با گروه آزمایشی و گروه کنترل بود. جامعه آماری هدف نظامیان با تشخیصPTSD در بیمارستان 550 ارتش مشهد در سال 1403 بودند. نمونه آماری30 نفر از نظامیانی بودند که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی در دو گروه (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل) جایگزین شدند. سپس آموزش گروهی به شیوه ایماگوتراپی برای گروه آزمایش به مدت10جلسه گروهی هفته ای یک جلسه هر جلسه به مدت 90 دقیقه اجرا شد. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه تعارضات زناشویی توسط ثنایی (1379) و پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (گرانسفکی و کرایج، 2006) بود. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون تحلیل کواریانس با کمک نرم افزار spss استفاده شد. نتایج نشان می دهد که در سطح اطمینان 95 درصد آموزش گروهی به شیوه ایماگوتراپی بر تنظیم شناختی هیجان با اندازه اثر(63/0-) و تعارضات زناشویی (68/0-) بر نظامیان مبتلا تاثیر معکوس معنی داری دارد. نتایج نشان داد آموزش گروهی به شیوه ایماگوتراپی بر کاهش همکاری با اندازه اثر (32/0-) ، کاهش رابطه جنسی (22/0- )، افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود (41/0- )، کاهش ارتباط موثر (41/0- ) و واکنش های هیجانی (33/0-) بصورت معکوس تاثیر دارد.
بررسی رابطه اعتیاد به اینترنت بر افسردگی دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم شهرستان اردبیل سال تحصیلی 1404-1403
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۳ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
47 - 55
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی نقش اعتیاد به اینترنت بر افسردگی دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم اردبیل انجام یافته بود. این پژوهش از لحاظ هدف از نوع تحقیقات کاربردی است. از لحاظ روش گردآوری اطلاعات روش تحقیق حاضر توصیفی می باشد. برای تعیین رابطه ی متغیرها از تحقیق توصیفی- همبستگی استفاده شده است. جامعه آماری شامل کلیه دانش اموزان دختر دوره دوم مقطع متوسطه شهرستان اردبیل در سال تحصیلی 1403-1402 بود. با توجه به آمار ارائه شده توسط اداره آموزش وپرورش شهرستان اردبیل 1865 نفر در این شهرستان مشغول به تحصیل بودند. روش نمونه گیری در این پژوهش از نوع نمونه گیری تصادفی طبقه ای می باشد. با توجه به حجم جامعه اماری شناسایی شده و بر اساس فرمول کوکران تعداد حجم نمونه آماری برابر 319 نفر تعیین گردیده بود. ابزار اندازه گیری این پژوهش آزمون اعتیاد به اینترنت کیمبرلی یانگ(1998)، پرسشنامه افسردگی بک- ویرایش دوم (BDI-II (1961) بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها در امار توصیفی از شاخص های فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار، واریانس و در آمار استنباطی برای بررسی نحوه توزیع داده ها از آزمون کلوموگروف- اسمیرنوف، ضریب همبستگی پیرسون و برای بررسی تأثیر اعتیاد به اینترنت بر متغیرهای وابسته از رگرسیون خطی چندگانه و نرم افزار spss 27 استفاده شد. با توجه به نتایج تحلیل شاخص های برازندگی مدل پژوهش، از آنجا که مقادیر آلفای کرونباخ، rho_a و CR در تمامی متغیرها بیشتر از 7/0 و مقدار AVE بیشتر از 5/0 است، پایایی و روایی در داده ها به تأیید رسیدند. نتایج پژوهش نشان داد که با توجه به ضرایب همبستگی بدست آمده برای رابطه اعتیاد به اینترنت و اضطراب (355/0) ، و افسردگی (555/0) می توان نتیجه گرفت که بین اعتیاد به اینترنت و افسردگی رابطه مستقیم وجود دارد.
Developing a Model of Psychological Flexibility in Students Based on Academic Resilience: The Mediating Role of Sense of Coherence
حوزههای تخصصی:
This study aimed to develop a model of psychological flexibility in high school students based on academic resilience, with sense of coherence as a mediating variable. A descriptive correlational design utilizing structural equation modeling was employed, involving 350 secondary school students from Khorramabad, Iran, in the 2023–2024 academic year, selected through cluster random sampling. Data were collected using the Multidimensional Cognitive Flexibility Questionnaire, the Sense of Coherence Questionnaire (short version), and the Academic Resilience Scale. Statistical analyses were conducted using SPSS26 and AMOS24. The findings revealed significant direct effects of academic resilience (β=0.31, p<0.001) and sense of coherence (β=0.51, p<0.001) on psychological flexibility, as well as a direct effect of academic resilience on sense of coherence (β=0.56, p<0.001). Additionally, sense of coherence partially mediated the relationship between academic resilience and psychological flexibility (indirect effect=0.28, p<0.001), with academic resilience explaining 32% of the variance in sense of coherence and, together with sense of coherence, accounting for 52% of the variance in psychological flexibility. These results suggest that fostering academic resilience and sense of coherence can significantly enhance students’ psychological flexibility, providing a foundation for designing educational and psychological interventions to improve mental health and academic performance.
The Effectiveness of Group Emotional Schema Therapy in Reducing Feelings of Loneliness and Rumination in Mothers with Mentally Retarded Children(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of the present study was to explore the effectiveness of group emotional schema therapy in reducing feelings of loneliness and rumination of mothers with mentally retarded children.Methods: This quasi-experimental study was a pre-test and post-test design with a control group. The statistical sample included 30 mothers with mentally retarded children who were randomly assigned to two experimental groups (15 people) and a control group (15 people). The experimental group was given emotional schema therapy training for 8 sessions of 2 hours every week. The Social and Emotional Loneliness Scale for Adults and the Ruminative Response Scale were used to collect data. Data were analyzed using the multivariate analysis of the covariance test.Results: The results showed that group emotional schema therapy significantly reduced feelings of loneliness and rumination in the experimental group compared to the control group.Conclusion: The results of this research showed that emotional schema therapy can be an effective way to reduce the feelings of loneliness and rumination of mothers with mentally retarded children.
Men and the Problem of Women's Persuasion: Analyzing the Rotation of Men's Exercise of Power in the Experience of Everyday Marital Life(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: Marital life is the cause of the development of social relations and provides a ground for the exercise of power, from domination to hegemony. The purpose of this study is to investigate the methods of persuasion used by women in the experience of everyday life among married people in Guilan province, Iran.Methods: This research used a qualitative approach with semi-structured interviews and purposive sampling among 45 married men and women in Guilan province. Thematic analysis was employed to analyze the data obtained from the interviews.Results: The data analysis revealed 15 basic themes, 7 organizing themes, and 2 global themes. The findings indicate that, in the past, men used social, economic, and psychological dominance against women, in addition to physical dominance. However, in the new society, with women's resistance, such dominance has become negative and illegitimate. Women now accept men's superiority not by force but through internal desire and persuasion. Therefore, today, the exercise of men's power against women has shifted from a state of dominance and asymmetry to a more symmetrical but hegemonic state.Conclusion: In the past, men used more dominance but less authority against women, but today's men use less dominance and more authority. New men's exercise of power is more persuasive, hidden, and corresponding to Rutherford's new masculinity, Connell's hegemonic masculinity, and Bourdieu's symbolic violence.
مقایسه میزان اعتیاد به گوشی های هوشمند و خودکنترلی در دانشجویان با و بدون نشانه های افسردگی و اضطرابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف مقایسه میزان اعتیاد به گوشی های هوشمند و خودکنترلی در دانشجویان با و بدون نشانه های افسردگی و اضطرابی انجام شد. نوع پژوهش توصیفی و روش آن نیز علی – مقایسه ای بود. جامعه پژوهش را کلیه دانشجویان دانشگاه های شهر تهران در سال تحصیلی 1402 – 1403 تشکیل دادند که از بین آنها به صورت در دسترس 260 نفر (130 نفر در گروه با نشانه های افسردگی و اضطرابی و 130 نفر بدون این نشانه ها) به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسش نامه های افسردگی بک (1996، BDI) و اضطراب بک (1990، BAI)، پرسش نامه اعتیاد به گوشی های هوشمند کوون و همکاران (2013، SAS) و پرسش نامه خودکنترلی – فرم کوتاه شده تانجی و همکاران (2004، BSCS) بود. روش تحلیل این پژوهش تحلیل واریانس چندمتغیره (مانوا) بود. یافته های پژوهش نشان داد که بین میزان اعتیاد به گوشی های هوشمند و خودکنترلی در دانشجویان مبتلا و غیر مبتلا به نشانه های افسردگی و اضطرابی تفاوت معناداری وجود داشت (05/0P<). میانگین نمرات گروه دانشجویان مبتلا به نشانه های افسردگی و اضطرابی در میزان اعتیاد به گوشی های هوشمند و خرده مقیاس های آن بالاتر از گروه دانشجویان غیر مبتلا به نشانه های افسردگی و اضطرابی بود (05/0P<). همچنین میانگین نمرات گروه دانشجویان مبتلا به نشانه های افسردگی و اضطرابی در میزان خودکنترلی پائین تر از گروه دانشجویان غیر مبتلا به نشانه های افسردگی و اضطرابی بود (05/0P<). این نتایج بر اهمیت توجه به مشکلات روانی در تبیین رفتارهای مرتبط با استفاده از گوشی های هوشمند تأکید دارد.
مقایسه تأثیر آموزش تنظیم هیجان و مداخله مبتنی بر شفقت بر نظم جویی هیجانی و خودتوانمندسازی اجتماعی در دانش آموزان پسر دارای رفتارهای پر خطر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: رفتارهای پرخطر در نوجوانان می تواند آسیب های جدی و گاه غیرقابل جبرانی به همراه داشته باشد. بنابراین به کارگیری مداخلات روانشناختی مبتنی بر شواهد برای این نوجوانان یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. هدف: هدف از پژوهش حاضر مقایسه تأثیر آموزش تنظیم هیجان و مداخله مبتنی بر شفقت بر نظم جویی هیجانی و خودتوانمندسازی اجتماعی در دانش آموزان پسر دارای رفتارهای پرخطر بود. روش: روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی و از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه استفاده شد. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم دارای رفتارهای پرخطر شهر بهبهان در سال تحصیلی 1402-1401 بود. نمونه پژوهش 45 نفر از دانش آموزان پسر مقطع متوسطه شهر بهببهان بود که با توجه به ملاک های ورود به پژوهش به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایشی و گواه گمارده شدند. هر سه گروه در مرحله پیش آزمون به پرسشنامه های پژوهش مقیاس سنجش رفتارهای پرخطر (مرکز پیشگیری و کنترل بیماری های آمریکا، 1995)، مقیاس مشکلات در نظم جویی هیجانی (گراتز و روئمر، 2004) و پرسشنامه خودتوانمندسازی اجتماعی (فلنر و همکاران، 1990) پاسخ دادند. سپس آزمودنی های هر کدام از گروه های آزمایش، آموزش تنظیم هیجان و درمان مبتنی بر شفقت را در 8 جلسه 90 دقیقه ای (هر هفته یک جلسه) به صورت گروهی دریافت کردند، درحالی آزمودنی های گروه گواه در لیست انتظار بودند و هیچ گونه مداخله ای در طول اجرای پژوهش دریافت نکردند. پس از اتمام مداخله ها مجدداً همه آزمودنی ها پرسشنامه های پژوهش را به عنوان پس آزمون تکمیل کردند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS.24 و با استفاده از روش تحلیل کوواریانس تک متغیری استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس تک متغیری نشان داد که آموزش تنظیم هیجان و درمان مبتنی بر شفقت به طور معنادار بر نظم جویی هیجانی و خودتوانمندسازی اجتماعی دانش آموزان تأثیرمعناداری دارند (05/0 >P). نتایج آزمون های تعقیبی بنفرونی نشان داد که آموزش تنظیم هیجان در مقایسه با درمان مبتنی بر شفقت بر بهبود نظم جویی هیجانی و خودتوانمندسازی اجتماعی دانش آموزان دارای رفتارهای پرخطر تأثیر بیشتر داشته است (05/0 >P). نتیجه گیری: با توجه به یافته ها می توان نتیجه گرفت آموزش مهارت های تنظیم هیجانی و شفقت به خود می توان نظم جویی هیجانی و خودتوانمندسازی دانش آموزان را بهبود بخشد. بنابراین به متولیان آموزشی پیشنهاد می شود با اجرای آزمون های غربالگری برای رفتارهای پرخطر و متناسب سازی مداخلات از آموزش تنظیم هیجانی و شفقت به خود به عنوان مداخلات مبتنی بر شواهد در جهت بهبود مهارت های رفتاری، شناختی و هیجانی این افراد استفاده کنند.
مطالعه کیفی دیدگاه دختران جوان از معیارهای انتخاب همسر مبتنی بر رویکرد قرآنی سهم گذاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۹۳
۸۹-۶۴
حوزههای تخصصی:
اهداف: با توجه به لزوم تبیین معیارهای انتخاب همسر با در نظر گرفتن نیاز روز جامعه ایرانی، این پژوهش به مطالعه تجربه زیسته دختران جوان از معیارهای انتخاب همسر مبتنی بر رویکرد سهم گذاری برخاسته از هستی شناسی اسلامی پرداخته است. روش: با روش پدیدارشناسی در فرایند نمونه گیری با 16 نفر از دختران جوان متأهلی که شاخص های سبک زندگی سهم گذارانه شامل احساس آرامش دهندگی و رشددهندگی، عاملیت، روابط تکوین بخش و... در زندگی آن ها وجود داشت، با روش هدفمند، مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد. مصاحبه ها تا اشباع نظری ادامه یافت و کدگذاری صورت گرفت. یافته ها: سه معیار اصلی انتخاب همسر، قبل از ازدواج، برای رسیدن به «منِ مطلوب سهم گذار در زندگی زوجی بعد از ازدواج» بدست آمد. معیار اول «شاخص های نگرشی توسعه بخش و آرامش زا در زوج ها»، معیار دوم «آگاهی و آمادگی پیرامون شاخص های شباهت زا و تفاوت زا» و معیار سوم «آگاهی از مسیرهای رشد و بلوغ شخصی» احصا شد. نتیجه گیری: معیارهای انتخاب همسر مبتنی بر رویکرد سهم گذاری می تواند افق فکری دختران را درباره ازدواج گسترش دهد و به انتخاب عاقلانه همسر کمک کند.