فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۳۲۱ تا ۳٬۳۴۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تحریف های شناختی که به عنوان باورهای غیرمنطقی یا نادرست نیز شناخته می شوند، موجب تداوم اختلال قمار و احتمالا علت آن هستند. این مطالعه با هدف پیش بینی تأثیر تحریف های شناختی و شدت قمار بر ولع افراد مبتلا به اختلال قمار با نقش تعدیل کننده سابقه مصرف مواد صورت گرفته است. روش کار: در این مطالعه 337 نفر از ساکنین شهرهای تهران و زنجان طی سال های 1400 تا 1401 مورد بررسی قرار گرفتند. مقیاس های سنجش ولع قمار (GACS)، تحریف های شناختی قمار (GRCS) و شدت اختلال قمار (PGSI) جهت ارزیابی ها به کار رفته است. یافته ها: مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد ضریب تبیین متغیر ولع 376/0 است. پنج فرضیه این مطالعه عبارت بود از: شناختی قمار بر میزان ولع قمار تأثیر دارد (0/622β=، 0/001P=)، سابقه مصرف مواد بر میزان ولع قمار تأثیر دارد (0/261β=، 0/182=P)، شدت قمار بر ولع قمار تأثیر دارد (0/004β=، 0/441=P)، سابقه مصرف مواد بر ارتباط میان شدت قمار و ولع قمار تأثیر تعدیل کننده دارد (0/031β=، 0/087=P) و سابقه مصرف مواد بر ارتباط میان تحریف های شناختی و ولع قمار تأثیر تعدیل کننده دارد (0/688β=، 0/355=P). شدت اختلال قمار و تحریف های شناختی قمار مستقیماً پیش بینی کننده ولع در افراد مبتلا به اختلال قمار هستند. در افرادی که سابقه مصرف مواد داشته اند، قدرت پیش بینی افزایش یافته و در محدوده متوسط رو به بالا قرار می گیرد. همچنین، سابقه استفاده از مواد به تنهایی یا همراه با تحریف های شناختی نمی تواند پیش بینی کننده ولع قمار باشد؛ اما تحریف های شناختی به همراه اختلال شدید قمار می توانند تجربه ولع شدیدتری را در قماربازان ایجاد کنند. نتیجه گیری: نتایج به دست آمده نشان داد سابقه مصرف مواد می تواند موجب شدت بیشتر ولع نسبت به قمار در افراد مبتلا به اختلال قمار شود.
اثربخشی درمان چشم انداز زمان بر خودپنداشت بدنی و درماندگی روان شناختی در زنان یائسه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۲ مرداد ۱۴۰۲ شماره ۵ (پیاپی ۸۶)
۱۱۸-۱۰۹
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان چشم انداز زمان بر خودپنداشت بدنی و درماندگی روان شناختی در زنان یائسه انجام گردید. این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری تمامی زنان یائسه مراجعه کننده به مراکز بهداشتی-درمانی شهر مشگین شهر در نیمه دوم سال 1401 بودند که از این تعداد 35 نفر به روش نمونه گیری دردسترس به عنوان نمونه انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (18 نفر) و گواه (17 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایشی به مدت 6 هفته در جلسات 90 دقیقه ای درمان چشم انداز زمانی زیمباردو (2012) شرکت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه خودتوص یف گری ب دنی (PSDQ، مارش، 1996) و مقی اس افس ردگی، اض طراب و اس ترس (DASS، لاوبیوند و لاوبیوند، 1995) استفاده شد. داده های جمع آوری شده با آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون خودپنداشت بدنی و درماندگی روان شناختی در دو گروه درمان چشم انداز زمانی و گواه تفاوت معناداری در سطح 01/0 وجود دارد. می توان نتیجه گرفت که درمان چشم انداز زمای می تواند بر افزایش خودپنداشت بدنی و کاهش درماندگی روان شناختی در زنان یائسه مؤثر باشد.
مدل ساختاری دشواری در تنظیم هیجان و نشانه های اختلال سلوک (CD) با میانجی گری همدلی عاطفی و شناختی در نوجوانان پسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی مدل معادلات ساختاری دشواری در تنظیم هیجان و نشانه های اختلال سلوک با میانجی گری همدلی عاطفی و شناختی در نوجوانان پسر بود. روش پژوهش توصیفی-همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر متوسطه اول شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1401-1400 بود که از بین آنها تعداد 234 نفر از دانش آموزانی که بالاترین نمرات را در پرسشنامه علائم مرضی کودکان کسب و دارای بیشترین نشانه های اختلال سلوک بودند، بر اساس روش نمونه گیری هدفمند به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه دشواری در تنظیم هیجان (DERS، گراتز و روئمر، 2004) و مقیاس بهره همدلی (EQ، بارون و کوهن، 2003) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها نشان داد که مدل از برازش خوبی برخوردار بوده و دشواری در تنظیم هیجان و همدلی عاطفی و شناختی بر اختلال سلوک اثر مستقیم و معنادار داشتند (01/0>P). همچنین دشواری در تنظیم هیجان با میانجی گری همدلی عاطفی و شناختی بر اختلال سلوک دانش آموزان اثر غیر مستقیم و معناداری داشت (01/0>P). بر اساس این یافته ها می توان نتیجه گرفت که رشد خودتنظیمی هیجان می تواند دستیابی به همدلی را در فرد میسر ساخته و به عنوان یک عامل مؤثر در جهت کاهش نشانه های اختلال سلوک و افزایش رفتار جامعه پسند در نوجوانان عمل کند.
تحلیل محتوای کمی کتاب های درسی از منظر تحریک کنجکاوی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
46 - 70
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف آگاهی از میزان توجه کتاب های درسی دوره دوم ابتدایی به قوه کنجکاوی دانش آموزان انجام شد. روش پژوهش، تحلیل محتوای کمی بود. قلمرو پژوهش، همه کتاب های درسی دوره دوم ابتدایی بوده است. برای گردآوری داده ها، از چک لیست محقق ساخته استفاده شد. روایی محتوایی چک لیست با استفاده از شاخص CVI (والتز و باسل) محاسبه و مورد تأیید قرار گرفت. برای اطمینان از پایایی نیز ضریب پایایی مرکب محاسبه شد که 89/0 بود و نشان داد ابزار پایایی بالایی دارد. واحد تحلیل، مضمون انتخاب شد و برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی نظیر فراوانی و درصد و همچنین جدول و نمودار استفاده شد. یافته های پژوهش بیانگر آن بود که محتوای کتب درسی دوره دوم ابتدایی توجه یکسان و متوازنی به مؤلفه های کنجکاوی نداشته است. از میان مؤلفه های کنجکاوی به مؤلفه های «فعالیت مستقل» و «پرسشگری» بیشتر؛ و به مؤلفه های «شگفت زدگی» و «تازگی» کمتر از سایر مؤلفه های کنجکاوی توجه شده است. بررسی سه پایه نیز نشان داد در پایه چهارم و پنجم تا حدودی یکسان به کنجکاوی توجه شده است ولی در پایه ششم این مقدار بیشتر است. مقایسه دروس مختلف نیز نشان داد در دروس ریاضی و علوم تجربی به قوه کنجکاوی دانش آموزان بیشتر از سایر دروس توجه شده است. با توجه به این که حس کنجکاوی کودکان می تواند عامل مهمی برای یادگیری و ایجاد انگیزه درونی برای آن باشد، بنابراین پیشنهاد می شود برنامه ریزان درسی و مؤلفین کتب درسی در طراحی کتاب های درسی دوره ابتدایی به آن توجه بیشتری داشته باشند.
مدل علی رابطه بین تنظیم شناختی هیجان و استرس ادراک شده و نقش واسطه ای تاب آوری خانواده (مورد مطالعه: پرستاران بیمارستان توحید)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات اسلامی ایرانی خانواده سال ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
50 - 70
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر مدل علی رابطه بین تنظیم شناختی هیجان و استرس ادراک شده و نقش واسطه ای تاب آوری خانواده پرستاران بیمارستان توحید بود. پژوهش حاضر ازلحاظ هدف، کاربردی و ازلحاظ روش شناسی همبستگی از نوع مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل 210 نفر از پرستاران بیمارستان توحید است که از این تعداد 144 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از سه پرسشنامه استاندارد مقیاس تاب آوری خانواده سیکسبی (۲۰۰۵)؛ پرسشنامه تنظیم هیجان (برکینگ و زنوج، 2008 ب) و پرسشنامه استرس ادراک شده (فلیگ و همکاران، 2005) استفاده شد. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از رویکرد مدل معادلات ساختاری با استفاده از دو نرم افزار pls و Spssاستفاده شد. نتایج نشان داد که تنظیم شناختی بر استرس ادراک شده تأثیر منفی و معناداری (001/.a=)؛ تنظیم شناختی بر تاب آوری خانواده تأثیر مثبت و معناداری(001/.a=)؛ تاب آوری خانواده بر استرس ادراک شده تأثیر منفی و معناداری (001/.a=)و تأثیر میانجی گری تاب آوری خانواده در رابطه تنظیم شناختی بر استرس ادراک شده تائید شد(001/.a=). باتوجه به نتایج تحقیق می توان از مهارتهای تنظیم هیجان و تاب آوری خانواده جهت کاهش استرس ادراک شده پرستاران استفاده کرد.
Increasing the quality of sleep and life by brain electrical stimulation in patients with painful diabetic neuropathy(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۶, Issue ۱ - Serial Number ۱۵, Winter ۲۰۲۳
27 - 40
حوزههای تخصصی:
Introduction: Painful diabetic neuropathy is a major complication of chronic diabetes with a significant negative impact on the quality of sleep and quality of life in diabetic patients. This study was conducted to determine the single and combined effect of primary motor cortex (M1) and left Dorso lateral prefrontal cortex (L- DLPFC/ F3) anodic transcranial direct current stimulation (tDCS) in improving sleep quality and quality of life in type 2 diabetes patients with neuropathic pain. Method: The current study was a four-group double-blind randomized clinical trial. The statistical population consisted of all patients with type 2 diabetes aged 45 to 65 years, who were members of the Bonab Diabetes Association in 2022 and identified as having neuropathic pain by specialists. The research sample was 48 people selected through the purposeful sampling method and randomly assigned into three experimental groups and one sham control group. Patients in four groups received their respective interventions for 12 sessions, three times a week. The data collection was done using the Pittsburgh Sleep Quality Index (PSQI) and the 36-Item Short Form quality of life questionnaire (SF-36). Results: According to the findings, only the stimulation of M1 and F3 areas was effective in improving the sleep quality of diabetic patients. In terms of increasing quality of life, the effect of combined treatment (stimulation of both M1 and F3 areas) was significantly higher than the F3 area stimulation and sham stimulation groups. Also, the observed effect remained stable until the 3-month follow-up stage. Conclusion: According to the results of this research, neuropsychological rehabilitation through electrical stimulation of the M1 and F3 areas of the brain was supported to improve the sleep quality and the quality of life of diabetic neuropathy patients.
تدوین و اعتبار سنجی برنامه فرزندپروری مبتنی بر تجارب زیسته مادران دارای کودک با آسیب شنوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۸)
456 - 488
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تدوین و اعتبار سنجی برنامه فرزندپروری مبتنی بر تجارب زیسته مادران دارای کودک با آسیب شنوایی بود. روش پژوهش: پژوهش به شیوه کیفی-کمی انجام شد. جامعه تحقیق مادران دارای کودک با آسیب شنوایی در شهرستان های ساری و میان دورود بود. در بخش کیفی از شیوه نمونه گیری هدفمند تا حد اشباع استفاده شد. شیوه نمونه گیری در بخش کمی بصورت در دسترس بود و 16 نفر از مادران انتخاب شدند. ابزار مصاحبه غیرساختاریافته بود. برای تأمین روایی و پایایی، مصاحبه های ثبت شده همراه با مضمون بدست آمده از آن ها، در اختیار مصاحبه شوندگان قرار گرفت و از شیوه اطمینان پذیری از داده های استخراج شده منطبق از مصاحبه های صورت پذیرفته، استفاده بعمل آمد. برای تأمین اعتبار از شیوه انتقال پذیری استفاده شد. پایایی کل دو کُد گذار برابر 90/0 می باشد. برای تعیین اعتبار و برازش مولفه های برنامه از نرم افزار 26 SPSS و Amos استفاده شد. یافته ها: با عنایت به مصاحبه ها و پیشینه های پژوهش، برنامه فرزندپروری مذکور در 10 جلسه تدوین شد که عبارت است از: پذیرش مشکل ناشنوایی فرزند، بهره گیری از تجربیات مادران دارای فرزند ناشنوا، آشناسازی مادران با نحوه مراقبت از فرزند ناشنوا، آشنا سازی با شیوه های کنترل هیجان، آشنا سازی با شیوه های رفع احساس درماندگی، آشنا سازی با راهکارهای ارتباط با فرزند ناشنوا، تعامل با فرزند، آشنا سازی با شیوه های رفع احساس خستگی، رفع احساس ناامیدی، برطرف سازی احساس تنهایی کودک. نتیجه گیری: نتایج تحقیق نشان دهنده اعتبار و برازش مولفه های تدوین شده برنامه فرزندپرورش مبتنی بر تجارب زیسته مادران بود.
اثربخشی رفتاردرمانی عقلانی-هیجانی بر اضطراب مرگ، وابستگی به دیگران و بهزیستی ذهنی زنان سرپرست خانوار
حوزههای تخصصی:
مقدمه: زنان سرپرست خانوار به دلیل ایفای نقش های متعدد، فقر مالی و تنهایی، از اقشار آسیب پذیر روانشناختی جامعه می باشند و این مسئله اهمیت به کارگیری درمان های روانشناختی اثربخش را برای آن ها مشخص می کند. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی رفتاردرمانی عقلانی- هیجانی بر اضطراب مرگ، وابستگی به دیگران و بهزیستی ذهنی زنان سرپرست خانوار بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. 30 نفر از زنان سرپرست خانوار شهر اصفهان در سال 1401 با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش گمارده شدند (هر گروه 15 نفر). گروه آزمایش 10 جلسه 90 دقیقه ای رفتاردرمانی عقلانی- هیجانی را دریافت و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. ابزارهای سنجش شامل پرسشنامه اضطراب مرگ تمپلر (1970)، وابستگی به دیگران هرشفیلد (1997) و بهزیستی ذهنی کییز و ماگیارمو (2003) بود. داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیره با SPSS23 تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان دادند که مداخله رفتاردرمانی بر اضطراب مرگ، وابستگی به دیگران و بهزیستی ذهنی به ترتیب با اندازه اثر 60/0، 196/0 و 424/0 (001/0=P)، تأثیر معنی داری داشته و اثرات مداخله در مرحله پیگیری در سطح کمتر از 05/0 نیز باقی مانده است (05/0>p). نتیجه گیری: بنا بر نتایج پژوهش، رفتاردرمانی هیجانی-عقلانی، نقش مهمی در کاهش اضطراب مرگ و وابستگی به دیگران و ارتقاء بهزیستی ذهنی زنان سرپرست خانوار داشته است؛ بنابراین پیشنهاد می شود در مراکز مشاوره و روان درمانی از این روش برای بهبود ویژگی های روانشناختی زنان سرپرست خانوار استفاده شود.
مقایسه اثربخشی مشارکت در تمرین های شناختی و فراشناختی بر روحیه کارگروهی دانش آموزان ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ پاییز (آذر) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۹
۱۸۰۰-۱۷۸۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: ارتقای روحیه کارگروهی، یکی از مهم ترین اهداف نظام های تربیتی است. از طرفی از راهبردهای شناختی و فراشناختی به عنوان یکی از فنون پرکاربرد در شیوه های تربیتی یاد می شود. علی رغم اهمیت تقویت روحیه کارگروهی در دانش آموزان و تأکیدات چندجانبه در اسناد بالادستی تاکنون مطالعه ای به بررسی تأثیر راهبردهای شناختی و فراشناختی بر روحیه کارگروهی دانش آموزان نپرداخته است. هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی راهبردهای شناختی و فراشناختی بر روحیه کارگروهی دانش آموزان ابتدایی بود. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان ابتدایی پسر شهرستان ملارد در سال 1401-1402 بود. برای انتخاب نمونه با استفاده از شیوه در دسترس، تعداد 15 دانش آموز برای هر گروه انتخاب شد و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه گمارده شدند (در مجموع 45 نفر). برای سنجش روحیه کارگروهی از پرسشنامه کارگروهی لنچیونی (2004) استفاده شد. همچنین پروتکل آموزشی برگرفته از سیف (1395) در 10 جلسه 60 دقیقه ای برای دانش آموزان دو گروه آزمایش اجرا شد و گروه گواه مداخله خاصی دریافت نکرد. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 26 انجام شد. یافته ها: یافته ها در مطالعه حاضر نشان داد که تأثیر هر دو مداخله راهبردهای شناختی و فراشناختی در تمام خرده مقیاس های روحیه کارگروهی مورد تأیید است (05/0 >p). با مروری بر اندازه های اثر برآورد شده نتایج نشان داد بیشترین تأثیر بر مؤلفه تعهد با اندازه اثر 87/0 و پس از آن بر مؤلفه مسئولیت پذیری با اندازه اثر 75/0 داشته است. نتیجه گیری: مقایسه آموزش ها نشان داد که اثربخشی راهبردهای فراشناختی بر روحیه کارگروهی به طورمعناداری بیش از مداخله راهبردهای شناختی بود و براساس این نتایج می توان استنباط کرد که مداخلات فراشناختی و همچنین شناختی، ظرفیت اثربخشی برای ارتقای روحیه کارگروهی در دانش آموزان را دارد و کارشناسان حوزه تربیت، مشاوران و روانشناسان تحصیلی می توانند برای ارتقای سطح روحیه کارگروهی دانش آموزان از این مداخلات استفاده نمایند.
شناسایی شایستگی های شناختی مدیران مدارس ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف شناسایی شایستگی های شناختی مدیران مدارس دوره ابتدائی انجام شد. روش کار: در این پژوهش از رویکرد کیفی و روش نظریه برخاسته از داده ها استفاده شد. میدان پژوهش شامل اساتید دانشگاهی متخصص در زمینه آموزش و پرورش شناختی بود که در سال تحصیلی 1401-1400 مشغول به کار بودند که به صورت هدفمند و بر اساس اصل اشباع نظری با 25 نفر مصاحبه شد. جهت گردآوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختارمند استفاده شد. صحت مصاحبه ها با استفاده از ملاک قابل قبول بودن، انتقال پذیری و قابلیت اطمینان بررسی شد. اعتبارپذیری داده ها از طریق ضبط نوار با کیفیت و مستندسازی، ثبت، نوشتن و تفسیر آنها، دست نویس کردن آن، کدگذاری کور و توافق میان کدگذاران متخصص در زمینه پژوهش های کیفی انجام شد. به منظور تحلیل داده های کیفی از روش تحلیل تفسیری Glazeri و فرآیند کدگذاری باز، انتخابی و نظری انجام شد. یافته ها: شایستگی های شناختی مدیران دوره ابتدائی در 10 مقوله و 37 مفهوم شناسایی شدند. کنش شناختی، بازنمایی ذهنی، خودآگاهی و توسعه فردی، سرمایه روان شناختی، توانمندی های زبانی و زبان شناختی، عصب شناختی احساسات، شناخت اجتماعی، رهبری عصب محور، آگاهی از علوم و اصول عصب شناختی، توانایی ادراکی و ذهنی مقوله های شایستگی را تشکیل دادند. نتیجه گیری: بیشتر مقوله های شناسایی شده با نتایج پژوهش های پیشین در مدیریت هم خوانی دارد و مدیران آموزشی برای بهبود عملکرد خود در فضای آموزشی جهان امروز، باید در راستای این شایستگی ها اقدامات لازم را اعمال نمایند.
پدیده وانمودگرایی
حوزههای تخصصی:
پدیده وانمودگرایی (IP- سندروم ایمپاستر) به معنای احساس فریب کاری است که در میان افرادی وجود دارد که بین نگرش خود نسبت به دستاوردهای خود و ارزیابی این دستاوردها توسط دیگران تفاوت هایی را تجربه می کنند. وانمودگرایان موفقیت های خود را به عواملی مانند تلاش زیاد، بخت و اقبال خوب، خوش شانسی، جذابیت شخصی، خطای کامپیوتری و یا روابط سودمند نسبت می دهند. هدف این مقاله، تحلیل مروری IP است که در ایران کمتر موردبررسی قرارگرفته است. این مطالعه از نوع مروری- تحلیلی است. بامطالعه اسناد نظری و پژوهشی موجود و جستجوی در پایگاه های اطلاعاتی معتبر، داده ها جمع آوری شد. تعاریف و ویژگی های IP، شیوع، عوامل مؤثر بر آن، اثرات سن، پیامدهای آن، افراد در معرض خطر، نمونه های بالینی و مداخلات مربوط به کاهش این پدیده ازجمله مواردی است که بررسی شده است. IP شیوع بالایی در دانش آموزان و دانشجویان و پیامدهای زیان باری بر عملکرد آنان دارد؛ براین اساس می توان گفت که شناخت پدیده وانمودگرایی می تواند برای ژرف اندیشی پژوهشگران، تعمق در درک مشکلات وانمودگرایان و فرایند روان درمانی آنان، ارائه خدمات مناسب در مدارس و دانشگاه ها مفید واقع شود.
بررسی فرصت ها و چالش های یادگیری الکترونیکی در دوران کرونا با تأکید بر شبکه های مجازی (شاد) و رهیافت توسعه یادگیری الکترونیکی در پسا کرونا
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره هشتم ۱۴۰۲ شماره ۵۶
304 - 317
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی فرصت و چالش های یادگیری الکترونیکی در دوران شیوع کرونا در مقطع ابتدایی با تأکید بر شبکه های مجازی (شاد) و رهیافت توسعه یادگیری الکترونیکی در پسا کرونا است. پژوهش حاضر، کیفی و از نظر ماهیت پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی است. جامعه هدف پژوهش شامل کلیه خانواده های دانش آموزان مقطع ابتدایی ساکن شهر تبریز بود که در سال تحصیلی1400- 1399 دارای دانش آموز در این مقطع بودند. نمونه گیری به صورت هدفمند انجام شده و مصاحبه نیمه ساختاریافته تا رسیدن به اشباع داده ها ادامه پیدا کرد که درنهایت نمونه به 15 نفر رسید. مصاحبه ها با استفاده از روش تحلیل مضمون کدگذاری شد. با تجزیه وتحلیل داده ها، مشکلات شناسایی شد. برخی از مهم ترین نتایج پژوهش در زمینه فرصت های آموزش مجازی شامل؛ شبانه روزی شدن آموزش وپرورش، قابلیت فرازمانی و فرامکانی شدن آموزش وپرورش، ارتباطات همزمان و غیر همزمان، تغییر نقش معلم و متعلم، تحصیل بر اساس سرعت خود دانش آموز، انعطاف پذیری و آموزش های ترکیبی و متنوع، دسترسی آنلاین به مدارک و منابع، صرفه جویی در هزینه های جاری مدارس و خانواده ها، بی اهمیت بودن قومیت و ناتوانی های جسمی و غیره است. برخی از مهم ترین نتایج پژوهش در زمینه چالش های آموزش مجازی شامل؛ مشکلات فنی، ساختاری و سیستمی در شبکه شاد، عدم کاربرد با کاربرد ناچیز اکثر روش های فعال تدریس، عدم کاربرد شاد برای دروس عملی و رشته های فنی و حرفه ای و کاردانش، توجه ناچیز به تربیت و تربیت اخلاقی دانش آموزان، نقض حریم خصوصی معلم، درخطر قرار گرفتن سلامت روانی و جسمانی دانش آموزان، افزایش خشونت های خانوادگی وغیره است و در ادامه راهکارهایی جهت مقابله با چالش ها بیان شده است.
چگونه توانستم مشکل عدم یادگیری دانش آموز کم شنوایم را برطرف نمایم؟
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
18 - 23
حوزههای تخصصی:
از آنجایی که یکی از راه های برقراری ارتباط افراد بشر زبان تصور می باشد، کودک ناشنوا برای برقراری ارتباط با بهره گیری از حس شنوایی، آنچه را که می شنود در ذهن خود تکرار می کند و از طریق گفتار مداوم شروع به گفتن کلمات می شود. که این امر بر رشد عقلانی او تأثیر بسزایی دارد؛ اما این فرایند ارتباطی در کودکان کم شنوا به علت نقص شنوایی اتفاق نمی افتد.شنوایی یکی از حیاتی ترین توانایی های حسی است، یادگیری که اساسی ترین توانمندی برای سازگاری انسان با محیط رشد ذهنی به شمار می آید به شدت تحت تأثیر حس شنوایی قرار می گیرد. هدف مقاله حاضر بررسی نتایج پژوهش های انجام شده پیرامون تأثیر آسیب شنوایی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان کم شنوا در حوزه مهارتهای اساسی یادگیری شامل خواندن، نوشتن در درس ها است.از جمله مشکلات افت شنوایی و تاثیر آن بر گفتار و زبان کودکان باید به موفق نشدن در مدرسه و سخت بودن برقراری ارتباط با دیگران اشاره کنیم. این دسته از کودکان در توسعه مهارت های اجتماعی مشکل دارند و ممکن است نخواهند با دیگر کودکان بازی کنند و حرف بزنند. کودکان مبتلا به کم شنوایی با سرعتی مشابه با کودکان با قدرت شنوایی طبیعی، واژه ها را یاد نمی گیرند از طرفی در اطلاع از معانی متفاوت یک کلمه مشکل دارند.اینجانب تلاشم بر این است که در اقدام پژوهی فوق دانش آموز کم شنوا را به یادگیری بهتر در درس هایش علاقه مند و موفق گردانم.
ارتباط صمیمیت زناشویی و رضایت از زندگی با میانجی گری عشق، سازگاری زوجی و رضایت زناشویی در کارکنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی رابطه صمیمیت زناشویی و رضایت از زندگی با میانجی گری عشق، سازگاری زوجی و رضایت زناشویی در کارکنان دانشگاه های آزاد خوزستان انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی کارکنان دانشگاه های آزاد اسلامی استان خوزستان در سال 1399 که در این سازمان ها مشغول به کار بودند که در نهایت 330 نفر به شیوه نمونه گیری تصادفی مرحله ای انتخاب شدند. پرسشنامه ها از طریق شبکه های اجتماعی مانند تلگرام و واتس آپ در اختیار کارکنان قرار داده شد که در نهایت 298 پرسشنامه قابل تحلیل بود. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه صمیمیت زناشویی واکر و تامپسون، پرسشنامه عشق هاتفیلد و رپسون، پرسشنامه سازگاری زوجی اسپینر، پرسشنامه رضایت زناشویی بلوم و محرابیان و پرسشنامه رضایت از زندگی داینر و همکاران بود. تحلیل ها با کمک روش الگویابی معادلات ساختاری و استفاده از نرم افزار SPSS و AMOS ویراست 24 انجام شد.. نتایج نشان دادند که الگوی پیشنهادی از برازش نسبتاً خوبی با داده ها برخوردار بود. نتایج حاکی از تأثیر مثبت و معنی دار صمیمت زناشویی به عشق، سازگاری زوجی، رضایت زناشویی و رضایت از زندگی؛ همچنین تأثیر مثبت و معنی دار عشق به رضایت از زندگی، سازگاری زوجی به رضایت از زندگی و رضایت زناشویی به رضایت از زندگی بود. علاوه بر این، نتایج مسیرهای غیرمستقیم نیز نشان داد که صمیمت زناشویی از طریق عشق، سازگاری زوجی و رضایت زناشویی بر رضایت از زندگی اثر مثبت دارد (001/0p<). با توجه به نتایج به دست آمده صمیمت زناشویی به واسطه عشق، سازگاری زوجی و رضایت زناشویی منجر به افزایش رضایت از زندگی بین زوجین می شود. لذا شناخت و بررسی عواملی که سبب قوام و استحکام خانواده می گردد، می تواند گام مفید در راستای افزایش ثبات زندگی زناشویی باشد.
مقایسه تاثیر درمان هیجان مدار فردی و زوجی بر شیوه های مقابله با تغییرات پیش از قاعدگی در زنان دچار اختلال پیش از قاعدگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین تاثیر درمان هیجان مدار فردی و زوجی بر شیوه های مقابله با تغییرات پیش از قاعدگی انجام شد. طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس-آزمون با سه گروه آزمایشی و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی زنان متاهل در شهر تهران تشکیل دادند که از این جامعه تعداد 53 نفر با روش در دسترس به عنوان نمونه آماری انتخاب و در سه گروه (دوگروه آزمایش و یک گروه کنترل) به صورت تصادفی جایگزین شدند. یافته های مورد نیاز با استفاده از پرسشنامه شیوه های مقابله با تغییرات پیش از قاعدگی(رید و همکاران،۲۰۱۴) در سه نوبت پیش آزمون و پس آزمون و آزمون پیگیری مورد جمع آوری قرار گرفت و با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که درمان های هیجان مدار فردی و زوج درمانی هیجان مدار درگروههای آزمایش درمراحل پس آزمون نسبت به گروه کنترل موجب افزایش راهبردهای مقابله ای با تغییرات پیش از قاعدگی شده است و این افزایش در طول زمان پایدار بوده است. همچنین نتایج نشان داد بین اثربخشی درمان های هیجان مدار فردی و زوج درمانی هیجان مدار بر مولفه های راهبردهای مقابله ای تفاوت معنادار وجود دارد به طوری که زوج درمانی بر افزایش "مولفه حمایت اجتماعی و برقراری روابط" نسبت به درمان فردی تأثیر بیشتری داشته و از طرف دیگر درمان هیجان مدار فردی بر مولفه های "مراقبت از خود" و "اجتناب ازآسیب" نسبت به زوج درمانی اثربخشی بیشتری داشته است.
ساخت و بررسی ویژگی های روان سنجی مقیاس دوره اول رشد مبتنی بر منظومه رشد قرآنی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
58-74
حوزههای تخصصی:
دوره کودکی مهم ترین و حساس ترین دوره رشد انسان و ارزیابی آن از مهم ترین وظایف والدین و متخصصان این حیطه است. با وجود مقیاس های متعدد، تدوین مقیاس هایی با مبنای نظری اسلامی ضرورت دارد. ازاین رو، هدف پژوهش حاضر ساخت مقیاس دوره اول رشد مبتنی بر منظومه رشد قرآنی اخوت و بررسی روایی و پایایی آن بوده است. روش کار: روش پژوهش حاضر طرح آمیخته اکتشافی است. جامعه آماری پژوهش والدین کودکان پنج تا هفت ساله شهر تهران بود که در اجرای اصلی 820 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. در بخش کیفی، تدوین مقیاس و در بخش کمّی ارزیابی روایی و پایایی انجام شد. در این پژوهش همه مسائل اخلاقی رعایت شده است و مؤلفان مقاله تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: شاخص روایی 78/0 و ضریب پایایی 94/0 نشان دهنده روایی و پایایی مطلوب مقیاس است. تحلیل عاملی اکتشافی نشان داده است که مقیاس دارای دو عامل محوری؛ و بار عاملی گویه ها بیشتر از 4/0 بود. در بررسی روایی سازه، مقیاس شامل دو عامل زیربنایی و هشت مؤلفه بود. تمام مسیرها از گویه ها به عامل ها در سطح 05/0 معنادار بودند و مقیاس روایی سازه مناسبی داشت. نتیجه گیری: یافته ها نشان می دهد که مقیاس محقق ساخته با عنوان مقیاس تحولی کلام طیّب ابزاری مناسب برای استفاده در جامعه ایران است.
ارزیابی نسخه ایرانی مقیاس ترس از گناه برای اختلال وسواس فکری- عملی: ویژگی های روانسنجی و ساختار عاملی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: ترس از گناه ویژگی وسواس فکری عملی است که مرکزیت احساس گناه را در علائم وسواس تأیید می کند. هدف: پژوهش حاضر با هدف ارزیابی ویژگی های روانسنجی و ساختار عاملی نسخه ایرانی مقیاس ترس از گناه برای اختلال وسواس فکری عملی انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش شناسی در زمره پژوهش های توسعه ای و از نوع روانسنجی بود. جامعه آماری شامل کلیه کارکنان شرکت آتی نیرو، بی مکث و پویندگان راه سعادت در سال ۱۴۰۱ در شهر تهران بود، که تعداد ۵۲۰ نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه وسواس جبری ونکوور (۲۰۰۴) و مقیاس ترس از گناه (۲۰۱۶) استفاده شد. جهت بررسی همسانی درونی داده ها از آلفای کرونباخ و جهت بررسی روایی از روایی همگرا، تحلیل عامل تأییدی، روایی سازه و نرم افزارهای SPSS نسخه ۲۶ و AMOS نسخه ۲۴ استفاده شد. یافته ها: نتیجه تحلیل عاملی نشان دهنده تأیید دو عامل پیشگیری از آسیب و تنبیه در سازه ترس از گناه که در مجموع ۰/۵۳ آن را تبیین می کند. روایی سازه مقادیر بالاتر از ۰/۷ و ۰/۵ بود. همچنین مقادیر آلفای کرونباخ برای کل مقیاس ۰/۹۰ و دو مؤلفه پیشگیری از آسیب ۰/۷۵ و تنبیه ۰/۸۸ بدست آمد، که نشان دهنده روایی همگرا و سازه این پرسشنامه بود. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان دهنده کفایت ویژگی های روانسنجی پرسشنامه ترس از گناه از نظر ارزیابی ویژگی های ترس از گناه در اختلال وسواس فکری عملی بود. پژوهش های آینده می توانند از این ابزار برای اهداف ارزیابی و بررسی ترس از گناه در بیماران مبتلا به وسواس فکری عملی استفاده نمایند.
تحلیلی بر ریشه های روانشناختی در جرائم خانوادگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ زمستان (بهمن) ۱۴۰۲ شماره ۱۳۱
۲۲۴۶-۲۲۲۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: با بررسی ادبیات جرائم خانوادگی، می توان به شکاف پژوهشی عمده ای در تحلیل دقیق پیچیدگی ها و عوامل روانشناختی نهان در پس آن ها پی برد که مانع از درک کامل این معضل اجتماعی و پاسخگویی مؤثر به آن شده است. علی رغم شناسایی برخی روابط بین شرایط روانی خاص و رفتارهای مجرمانه، کمبود مطالعات تحلیلی در شناخت ریشه های عمیق تر و نهفته در این جرائم، برنامه های پیشگیری و مداخله ای را با چالش مواجه ساخته است. بنابراین، ضرورت دارد تا پژوهش هایی به صورت اختصاصی بر این شکاف تمرکز کرده و با بررسی دقیق تر عوامل روانشناختی فردی و بین فردی، راهکارهای یکپارچه تری برای دستیابی به راه حل های قابل اجرا در مبارزه با جرائم خانوادگی ارائه دهند. هدف: هدف این مطالعه کاوش عمیق در عوامل روانشناختی پشت پرده جرائم خانوادگی و توسعه راهکارهای مؤثر برای پیشگیری بود. روش: مطالعه حاضر یک مطالعه مروری نقلی بود. با استفاده از کلیدواژه های جرائم خانوادگی، خشونت خانگی، الگوهای سوء رفتار در پایگاه های اختصاصی نظیر Medline ، SID، Magiran، PubMed، Scopus و Science Direct جستجو از سال 2000 الی 2023 انجام شد. تعداد 52 مقاله بازیابی شده و پس از بررسی ملاک های ورود و خروج، در نهایت 16 مطالعه که ارتباط مستقیمی با موضوع داشتند مورد بررسی قرار گرفته و براساس بیانیه پریزما یافته های آن ها بایکدیگر ترکیب شد. یافته ها: یافته های پژوهش حاضر که از طریق مرور و تحلیل دقیق مطالعات منتشر شده در حوزه جرائم خانوادگی به دست آمده اند، نشان می دهند که عوامل روانشناختی متعددی در وقوع این جرائم نقش دارند. این عوامل شامل آسیب های روانی کودکی، اختلالات شخصیتی و رفتاری، افسردگی و اضطراب، مصرف الکل و مواد مخدر، فشارهای اقتصادی -اجتماعی و استرس، مهارت های محدود در حل تعارض و تأثیر انتظارات و نقش های جنسیتی سنتی و مسائل قدرت می باشند. نتیجه گیری: بسیاری از مصادیق جرائم خانوادگی، نه در عوامل بیرونی بلکه در عمق پیچیدگی های روانی افراد و الگوهای تعاملی درون خانواده ها ریشه دارند. شناخت این عوامل می تواند در طراحی برنامه های پیشگیرانه و درمانی که به سازماندهی بهتر روابط خانوادگی و کاهش آسیب های ناشی از چنین جرائمی کمک می کنند، بسیار کارساز باشد. فهم عمیق تر از این مسائل به مددکاران اجتماعی، روانشناسان و مقامات قضائی اجازه می دهد تا اقدامات به مراتب مؤثرتری را برای حمایت از قربانیان و بازپروری عاملین این جرائم انجام دهند.
اثربخشی خود افشایی اساتید بر کم رویی در بین دانشجویان رشته زبان انگلیسی: نقش میانجی امنیت روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
34 - 59
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثر خود افشایی اساتید بر کم رویی دانشجویان رشته زبان انگلیسی با نقش میانجی امنیت روانشناختی می-باشد. این پژوهش از نوع توصیفی همبستگی بوده و با روش پیمایشی انجام گرفت. جامعه آماری شامل دانشجویان رشته زبان انگلیسی دانشگاه-های استان مازندران بود و حجم نمونه با استفاده از جدول مورگان 384 نفر تخمین زده شد. برای گردآوری داده ها از سه پرسشنامه استفاده شد که روایی و پایایی آن با استفاده از آزمون تحلیل عاملی تاییدی و آلفای کرونباخ به تایید رسید. همچنین، برای پاسخ به پرسشهای تحقیق از مدل معادلات ساختاری با نرم افزار لیزرل و جهت سنجش معنی داری از آزمون سوبل بهره گرفته شد. نتایج حاکی از آن است که خودافشایی اساتید و کم رویی دانشجویان دارای همبستگی معنادار اما معکوس هستند. بعلاوه، مشخص شد که خودافشایی اساتید بر کمرویی دانشجویان و نیز امنیت روانشناختی ایشان تاثیر معناداری دارد. همچنین، با توجه به نتیجه آزمون سوبل، مشخص شد که خودافشایی بر کم رویی با نقش میانجی امنیت روانشناختی اثر غیرمستقیم دارد. در نتیجه، با توجه به بیشتر بودن اثر مسیر غیرمستقیم از مسیر مستقیم و نتایج آزمون معناداری می توان گفت وجود متغیر میانجی تاثیر را افزایش داده و نقش میانجی امنیت روانشناختی مورد تایید واقع می شود.
رابطه رهبری یادگیری محور و عاملیت معلم: نقش میانجی اعتماد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعات اخیر نشان می دهد که عاملیت معلم نقش مهمی در تقویت ظرفیت یادگیری معلمان برای تدریس و یادگیری ایفا می کند و به نوبه خود بر بهبود عملکرد مدارس اثرگذار است . عاملیت معلم، بیانگر قابلیت وی در انجام اقدامات هدفمند و سازنده به منظور هدایت مسیر رشد حرفه ای خود و کمک به بهبود کیفیت آموزش است. با توجه به نقش عاملیت معلم در بهبود یادگیری در مدارس، جستجوی پیشایندهای این سازه مهم می تواند یکی از دغدغه های پژوهشگران حوزه تعلیم و تربیت باشد. با این رویکرد، هدف از پژوهش حاضر تبیین نقش اعتماد در رابطه بین رهبری یادگیری محور و عاملیت معلم بود. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش معلمان مقطع ابتدایی استان همدان بودند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 102 نفر به عنوان نمونه آماری مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها سه پرسش نامه رهبری یادگیری محور، اعتماد معلم و عاملیت معلم بودند که توسط لیو و همکاران (a2016) و (b2016) تدوین و اعتباریابی شده اند. روایی و پایایی پرسش نامه ها در دو سطح مورد بررسی قرار گرفت. قبل از اجرای پرسش نامه ها روی نمونه اصلی، روایی آن ها با استناد به نظر متخصصان و پایایی آن ها با استناد به ضریب آلفای کرونباخ بررسی و تأیید شد. پس از اجرای پرسش نامه ها نیز از روایی همگرا، روایی واگرا، همسانی درونی و پایایی ترکیبی ابزارهای پژوهش به عنوان بخشی از تجزیه و تحلیل داده ها اطمینان حاصل شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از الگو یابی معادلات ساختاری مبتنی استفاده شد. یافته ها نشان داد که رهبری یادگیری محور پیش بینی کننده معنی دار اعتماد و عاملیت معلم بود. همچنین اعتماد معلم پیش بینی کننده معنی دار عاملیت معلم بود. این یافته ها بیانگر نقش میانجی اعتماد در ارتباط بین رهبری یادگیری محور و عاملیت معلم است. یکی از نکات قابل تأمل در یافته های پژوهش این است که اثر غیرمستقیم رهبری یادگیری محور بر عاملیت معلم (با واسطه متغیر اعتماد) بیش از اثر مستقیم آن است و این امر به خوبی نقش اعتماد را در پیوند بین رهبری مدیران و عاملیت معلمان نشان می دهد. بنابراین به مدیران مدارس توصیه می شود از طریق کاربست رفتارهای رهبری یادگیری محور و تلاش برای ایجاد فضایی مبتنی بر اعتماد در مدرسه، به افزایش پویایی و عاملیت معلمان کمک کنند.