فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۰۱ تا ۴۲۰ مورد از کل ۲۸٬۲۶۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
جای نام شناسی به عنوان شاخه ای از دانش نام شناسی به بررسی نام مکان ها و دلایل انتخاب آنها می پردازد. جای نام ها در آشکار ساختن اطلاعات موجود در یک منطقه از نظر تاریخی، جغرافیایی و زبان شناسی اهمیت فراوانی دارند. منطقه سرپل زهاب به دلیل موقعیت جغرافیایی ویژه ای که دارد همواره به عنوان یک منطقه حائل ارتباطی بین دشت های پست بین النهرین و ارتفاعات زاگرس مورد توجه بوده است. در شواهد باستان شناسی متعددی از جمله کتیبه ها، کودوروها، مهرها، نقشه های جغرافیایی و منابع مکتوب از زمان سلسله های قدیم سومر تا اوایل دوران اسلامی، از این منطقه با عناوین مختلف یاد شده است. خَلمَن، خالونیتیس، خالا، آلبانیا، حُلوان، حلح، بلاشفر و شاذفیروز از جمله نام های مرتبط با این محدوده جغرافیایی است. هدف از پژوهش حاضر در مرحله نخست بررسی جای نام های منسوب به این حوزه مکانی در ادوار مختلف و سپس ثبت و ضبط اطلاعات موجود در منابع متعدد به منظور تهیه جدول گونه-شناسی جای نام های این منطقه و ثبت رویدادهای سیاسی- فرهنگی مربوط به آن است که در نهایت به درک بهتر شرایط سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نوع استقرارهای این منطقه کمک می کند. نتیجه پژوهش پیشِ رو گویای این مسئله است که علاوه بر تنوع در جای نام های به کار برده شده برای این منطقه، شاهد گوناگونی و پویایی مذاهب متعدد در این محدوده جغرافیایی بوده و هم چنین بسیاری از فعالیت های سیاسی و عمرانی نیز در این محل انجام گرفته است. انگیزه و هدف انتخاب اغلب نام های منسوب به این منطقه قابل تشخیص نیست اما حاکمیت سیاسی و محیط جغرافیایی را می توان به عنوان مؤلفه های اصلی در این انتساب ها در نظر گرفت.
The interpretation of Dumuzid’s dream from perspective of Jung’spsychology(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۲, Issue ۴ - Serial Number ۸, March۲۰۲۴
19 - 28
حوزههای تخصصی:
Mythological themes reflecting the worldview and ideology of ancient societies have various applications. One of the applications is for rituals, which have a symbolic dimension. As if these themes are repeated in different societies, they are classified as archetypes. The archetype is derived from Jung's psychological theories, which is revealed in the form of a symbol in the context of myth, epic, and dream. Since dream and myth are the same in nature and structure, this study investigated Dumuzid's dream to find out the origin of mythological rituals in the third millennium BC in Mesopotamia. This study was conducted by a descriptive analytical method using Jung's archetypal approach based on library studies, the results of which showed a relationship between the myth of Dumuzid and rituals of Mesopotamia society, and the story of vegetation gods connected with the rituals of spring and fertility in nature as the source of collective mourning ceremonies and celebrations held every year in their memory. In fact, the rituals are cultural phenomena left over from the agricultural and prehistoric times in ancient societies.
Compositional Study of Sassanian Silver Coins Using PIXE Technique Case Study: Hormizd IV of Coins(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۳, Issue ۲ - Serial Number ۱۰, August ۲۰۲۴
17 - 27
حوزههای تخصصی:
Studying the elemental composition of coins does not only provide chemical information of the legal tender but provides insight into the manufacturing process, history, and economic state of the country during the minting year of the coins. The elemental composition of some Sassaian coins spanning from the years 582 to 591 AD have been analyzed using PIXE at the Bubansor physical lab of India and metallic the elements Ca, Fe, Cu, Ag, Au, and Pb were observed. The result The study of elemental composition of silver coins in Iran under the Sassanian period can help to explain the locations and identification of coins' mines. By determining not only major but also minor and trace element concentrations, the coin's compositions were used to deduce information both on the economic conditions under the different reigns. The aim of this work is to study the chemical composition of some Hormizd IV coins to show the economic situation and find any relation between the mines used for the extraction of silver and the actual silver coins minted at that time. Using the PIXE technique, the show that Hormizd IV king used almost Cerussite mines for their coins and are brought to light valuable information about the economy of the time.
The Role of the Ambassadors of Iran and the Netherlands in the Formation and Consistency of Political-Economic Relations between the Two Countries in the Safavid Era(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۳, Issue ۳ - Serial Number ۱۱, December ۲۰۲۴
15 - 27
حوزههای تخصصی:
The Safavid era in Iran coincides with the growth of international trade relations and interaction with European East India companies. The Safavid kings wanted to establish relations with the East India Company, especially the Dutch East India Company, for various reasons. The Dutch were able to surpass their European counterparts in their dealings with the Safavid government by using economic, commercial and sometimes political initiatives, and what kept the Dutch ahead of their other European rivals was the commercial approach of the Dutch ambassadors and political representatives in their dealings with Iranian representatives and officials, the Dutch ambassadors and political representatives tried to spend on commercial activities and the opening of trade House in the ports of the Persian Gulf, so that they could monopolize the trade of the East. Accordingly, the purpose of this study is to study the role of the ambassadors of Iran and the Netherlands in the formation and consistency of political-economic relations between the two countries. The research method in this article is descriptive-analytical. The findings of the research show that the expansion of Iran's foreign relations with the Dutch government during the reign of Shah Abbas and the gradual access of the political representatives of this government to Iran, led to the prosperity of Iran's foreign trade. Iran's geographical position, was a suitable arena in which ambassadors and businessmen of different countries could pursue their trade goals in the shortest time and at the lowest cost.
روسپی گری زنان در شهر تهران از عهد قاجار تا پایان دوره پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تاریخ فرهنگی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۱
85 - 126
حوزههای تخصصی:
مقاله پیشِ رو با تمرکز بر روسپی گری زنان در شهر تهران درصدد پاسخ به دو سؤال زیر است: ۱-وضعیت زنان روسپی در بازه زمانی دوره قاجار تا پایان دوره پهلوی چگونه بوده است؟ ۲-مواجهه حکومت با آن ها در این دوران چگونه بود؟ بررسی تغییرات کمی و کیفی وضعیت زنان روسپی و نوع مواجهه حکومت با معضل روسپی گری در دوره قاجار و پهلوی با استفاده از روش تطبیقی انجام شده است؛ یافته های پژوهش نشان می دهد که روسپیان در این دو دوره با توجه به خاستگاه اجتماعی، سن و علل روسپی گری وضعیت مشابهی داشت اند، اما با توجه به مدرنیزاسیون جامعه در دوره پهلوی روسپی گری به صورت پدیده ای بیشتر شهری، ساختارمند، متنوع تر و از نظر کمی با درصد کمتری بروز یافته است. سیاست حکومت ها در مواجهه با این پدیده نیز چندگانه و متناقض بوده است؛ علی رغم مشابهت در استفاده های مالی و سیاسی حکومت ها از روسپیان و مجازات های کیفری آنان، در دوره رضاشاه تلاش هایی برای کنترل و ساماندهی این پدیده از طریق اسکان روسپیان و اعمال قوانین بهداشتی صورت گرفت و در دوره محمدرضاشاه رویکرد به روسپی گری به تدریج از برخورد کیفری تا حدی به برخورد اجتماعی تغییر یافت و اقداماتی برای حمایت از زنان روسپی و بازگشت آن ها به جامعه انجام شد. به رغم تلاش های صورت گرفته، حکومت ها در کنترل و پیشگیری این معضل توفیق چندانی نداشته و عوامل کلان ساختاری و نگرش های پدرسالارانه و مردسالارانه در جامعه نقش مهمی در تداوم روسپی گری داشته اند.
واکاوی روایت نگاره ها از زنان خنیاگر عصر صفوی و نسبت آن با روایت سفرنامه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ایرانی سال ۲۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۶
185 - 212
حوزههای تخصصی:
زمینه/هدف: با به حکومت رسیدن صفویان، تغییرات چشمگیری در زمینه موسیقی و نگارگری به وجود آمد که بازتاب این تغییرات در نگاره های به جای مانده از این عصر دیده شده است. در برخی از این نگاره ها تصاویری از زنان خنیاگر در قالب نوازنده و رقصنده وجود دارد که زیر نظر دربار فعالیت داشته اند. از سوی دیگر، در دوره شاه عباس اول در نتیجه ورود سیاحان و سفرنامه نویسان به ایران، اطلاعات مهمی از زنان خنیاگر برجای مانده است. مسئله این پژوهش چیستی نسبت روایت نگاره ها و سفرنامه ها از زنان خنیاگران صفوی و چگونگی این روایت هاست. هدف این پژوهش تکمیل حلقه اطلاعات فرهنگی ایران عهد صفوی است.
روش/رویکرد: پژوهش حاضر از نظر هدف بنیادی و از نظر رویکرد کیفی است که با تحلیل و توصیف نشانه شناسانه تصاویر، نگاره ها و بهره گیری از منابع کتابخانه ای و پایگاه های اطلاعاتی علمی، یافته های آن ارائه می شود.
یافته ها/نتایج: تحلیل نگاره ها در این پژوهش نشان داد که پوشش ظاهری زنان خنیاگر عصر صفوی مناسب و سرشار از تجمّل بوده و دلیل آن وضعیت مطلوب حقوق و مزایای این زنان بوده که تاریخ نویسان و نیز سفرنامه نویسان بر مطلوب بودن عایدی این گونه زنان صحّه گذاشته اند. همچنین نگاره های عصر صفوی تکمیل کننده و تداوم روایات منابع مکتوب هستند و با روایات مکتوب هم دوره خود هم خوانی داشته و این دو گانه می تواند منبعی قابل اعتنا برای شناخت فرهنگی ایرانی، عصر صفوی باشد.
سیاست مذهبی خوارزمشاهیان در قبال مذهب حنفی و پیروان آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ اسلام و ایران سال ۳۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۱ (پیاپی ۱۵۱)
165 - 189
حوزههای تخصصی:
خوارزمشاهیان حنفی مذهب بودند و در قلمرو آنان، غلبه با احناف بود. خوارزمشاهیان چه سیاستی در قبال مذهب حنفی اتخاذ نمودند؟ برای پاسخ، عصر خوارزمشاهیان به پنج دوره تقسیم و سیاست هر دوره براساس پنج معیار مطالعه و مشخص شد: رفتار با علما و عامه، مناسبات با حکام، به کارگیری در مناصب دولتی و ایجاد مساجد و مدارس. در دوره والی گری (530 - 491ق) به تبع اطاعت محمد و اتسز از سنجر، عامه و علمای حنفی در امن و رفاه بودند. در دوره استقلال طلبی (567- 530 ق) به واسطه عصیان اتسز بر سنجر و توسعه طلبی ایل ارسلان، عامه و علمای بلاد حنفی مورد تهاجم و اهانت واقع شدند؛ اگرچه این ضدیت با انگیزه سیاسی و درواقع بی طرفی مذهبی بود. در دوره تأسیس امپراتوری (596-568 ق) و به دنبال تصرف عراق که در آن غیرحنفیه در اکثریت بودند، سیاست بی طرفی به نفع شافعیه تشدید شد. در دوره اوج امپراتوری (617-596 ق) چون شرعیت حکومت سلطان محمد از ناحیه خلیفه تصدیق نشده بود، حنفیه غیرمعتزله سلطنت وی را مشروع نمی دانستند؛ لذا سیاست بی طرفی گاه به ضدیت با حنفیه تبدیل شد. در دوره مابعد حمله مغول (628-617ق) به سبب حاکم شدن ملوک الطوائف، پسران سلطان قصد داشتند بخشی از ملک را به هر قیمت متصرف شوند؛ لذا غورشاه و پیرشاه علیه حنفیه با شافعیه متحد شدند؛ اما جلال الدین به عنوان ناجی جهان اسلام سیاست وحدت اسلامی را در پیش گرفت و عموماً از حمایت از حنفیه اجتناب کرد. چون خوارزمشاهیان معتزلی بودند حمایت از حنفیه معتزله جز در عهد جلال الدین، در تمام ادوار اجرا شد. روش تحقیق، توصیفی تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای است.
دیدگاه های اقتصادی فرقۀ کَرامیه از انکار کسب تا مصادرۀ اموال در دورۀ غزنویان متقدم (421 -351ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین فرقه های مذهبی که از قرون سوم تا ششم ه .ق اوضاع سیاسی و اجتماعی خراسان بزرگ را تحت تأثیر قرار داد، فرقه کَرّامیه منسوب به ابوعبدالله محمد بن کَرّام سیستانی(متوفی255ق) بود. اینان به ویژه در پیوند با دولت غزنویان مهمترین دوره اعتلای سیاسی خود را تجربه کردند. کَرّامیان که به اهل زهد، صرفه جویی، قناعت و ریاضت اقتصادی مشهور بودند، در دوره غزنویان به طور مشخص همسو با سیاست اقتصادی دولت به اخاذی، رشوه گیری و مصادره اموال مخالفان روی آوردند. این تحقیق با روش توصیف و تحلیل تاریخی در پی پاسخ به این پرسش است، که زمینه های تغییر دیدگاه کرامیان از تحریم کسب به فعالیت های اقتصادی و کسب معیشت چه بوده است؟ یافته ها در این خصوص نشان می دهد، که کرامیان و پیروان شان همواره دارای دیدگاه اقتصادی مشترکی نبودند. عدم تقیّد و نیز تظاهر و تساهل در مبانی اعتقادی، ماهیت پایگاه اجتماعی پیروان این فرقه متشکل از طبقات فرودستِ جامعه و نیز تجار و پیشه وران شهری که خود معتقد به کسب و کار بودند و همچنین در نتیجه فرصت سیاسی که برخی سلاطین غزنوی بنابر مصالح خویش در اختیار رهبران کرامیه گذاشتند، عملا موجب تغییر دیدگاه اقتصادی و جایگاه اجتماعی و سیاسی آنان شده بود، چنانکه همسو با سلاطین غزنوی در مصادره ی اموال مخالفان به عنوان یکی از محل درآمدهای نامنظم نقش مؤثری داشتند. از این منظر حمایت غزنویان از کرامیان نیز بی تأثیر از انگیزه های اقتصادی نبوده است.
«خویدوده» در منابع شرق دور؛ سنتی قومی یا دینی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اصطلاح «خوئدوده» یکی از مهمترین مفاهیم فقه زرتشتی است که به ازدواج با خویشان نزدیک تعبیر شده است. از جمله شواهد مربوط به وجود این رسم بین برخی از ایرانیان، متون غیر ایرانی به ویژه یونانی و رومی هستند که بارها توسط محققان مورد کنکاش قرار گرفته اند. اما یونانیان و رومیان تنها مللی نبودند که به این نوع از ازدواج بین ایرانیان اشاره کرده اند، متون چینی، بودایی، ژاپنی و کره ای نیز در این مورد اطلاعات جالبی دارند. مقاله حاضر بر آن است تا با روش توصیفی- تحلیلی و بررسی تطبیقی شواهد مربوطه در متون شرقی و غربی، سنت خوئدوده را در میان زرتشتیان داخل و خارج ایرانشهر بررسی کند. مداقه در این متون نتایجی را در بر دارد. نخست، آن که اطلاعات این متون را می توان به دو دسته تقسیم کرد. قسمتی از این اطلاعات گزارش هایی را شامل می شوند که به این رسم در بین زرتشتیان و دیگر اقوام زرتشتی خارج از ایران می پردازند. بخش دیگر مربوط به ایرانیان زرتشتی مهاجر در شرق دور است. کتیبه مقبره ماشی(Mǎ Shì (馬氏)) در چانگ آن (Cháng'ān (長安))، از جمله مهمترین این داده هاست که چگونگی این رسم در بین ایرانیان مهاجر در چین را نشان می دهد. مدعای نویسنده این است که بر طبق این متون، رسم ازدواج با محارم، عملی دینی بوده که تنها متعلق به ایرانیان نبوده بلکه درمیان بیشتر آریایی-هایی که بر دین زرتشتی بودند رواج داشته است.
تأثیر رویکرد ساختارگرایی بر تاریخ نگاری انجمن تاریخ افغانستان (1321 -1357)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رویکرد ساختارگرایی به عنوان یک روش فکری-فلسفی بعد از جنگ جهانی دوم، مقبولیت یافت و بر بسیاری از حوزه های علمی تأثیر گذاشت. این اندیشه توسط مورخان مکتب آنال وارد قلمرو علم تاریخ شد و در نسل دوم آنال، تاریخ نگاری ساختارگرا به اوج رسید. عصر طلایی ساختارگرایی دهه های شصت و هفتاد قرن بیستم میلادی به حساب می آید و از نمونه های آن می توان به آثار فرناندو برودل اشاره کرد. این مقاله با روش تحلیلی- توصیفی و مبتنی بر داده های مستخرج از مجله آریانا(مهم ترین نشریه انجمن تاریخ کابل) و مهم ترین آثار تاریخی چهره های شاخص این انجمن، درصدد تبیین تأثیر اندیشه ساختارگرایی در تاریخ نگاری انجمن مذکور است که بین سال های 1321- 1357 ش. فعالیت داشت و میراث گسترده ای با همین رویکرد، برجای گذاشت. یافته های پژوهش نشان میدهد ساختارهای ناسیونالیسم با مؤلفه های باستان گرایی، تبار گرایی، زبانی و جغرافیایی در تاریخ نگاری آنان تأثیر داشته است. این تأثیرگذاری، در کنار خلق فرصت هایی چون تاریخ تحلیلی، توجه به جغرافیای تاریخی، اهمیت دادن به عناصر فرهنگی مثل زبان شناسی، آثار باستانی، آداب و رسوم، افسانه ها و قصه ها؛ چالش های گسترده ای نیز در سنت تاریخ نویسی افغانستان به وجود آورد. پیش فرض های متنوع و متناقض انجمن مذکور در تاریخ نگاری افغانستان، دگرگونی عمیقی را در سنت تاریخ نگاری این کشور بوجود آورد. انجمن مذکور تلاش کرد با پیش فرض های حاکم بر افغانستان معاصر به عنوان واحد سیاسی مستقل با مرزهای کنونی آن، گذشته تاریخی این کشور را تبیین کند؛ ازاین رو پیش فرض های ذهنی مورخان انجمن تاریخ، خود را بر واقعیت های تاریخی گذشته تحمیل کرده است.
نقش زلزله در پراکنش محوطه های استقراری عصر مفرغ و آهن در شرق زاگرس مرکزی - ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمین لرزه های باستانی همواره تهدیدی بالقوه برای سکونتگاه های نه چندان مقاوم در مناطق لرزه خیز محسوب شده اند؛ طبق نتایج مطالعات باستان شناسی یکی از الگوهای رفتاری بشر در مقابل این پدیده غیرقابل پیش بینی، تغییر دائمی محل سکونت خود بوده است. نظر به واقع شدن بخش عمده فلات ایران در یکی از پهنه های لرزه خیز کره زمین موجب می شود تا تحقیق و بررسی راجع به تأثیر این رخداد های طبیعی بر شیوه زیست انسان خصوصاً در دوران پیش ازتاریخ مورد مطالعه بیشتر قرار گیرد. در این راستا و با هدف میزان تأثیر این پدیده طبیعی در زاگرس مرکزی و به منظور آگاهی از نحوه واکنش انسان ها به این پدیده پرداخته شده است؛ پرسش اصلی در این پژوهش حول این محور است که، اساساً زمین لرزه های کهن در بافتارهای باستان شناسی چگونه و براساس چه شواهدی قابل شناسایی است ؟ و تأثیرات این پدیده مخرب بر تغییر الگوهای زیستی مردم در دوران پس از رخداد چگونه بوده است؟ برای گردآوری اطلاعات در این زمینه به یافته های مستند باستان شناسی حاصله از دو کاوش گودین تپه، کنگاور و تپه باباکمال تویسرکان از دوران مفرغ و تا پایان عصر آهن III پ.م. استناد شده است. در ادامه برمبنای شواهد ناشی از شدت تخریب ناشی از زمین لرزه سعی شده است تا نسبت به بازسازی مقیاس شدت زمین لرزه ها براساس مقیاس مرکالی اقدام گردد و در نتیجه نهایی مشخص گردید که وقوع زمین لرزه های مخرب با شدت بیش از 6 درجه در مقیاس ریشتر در منطقه مورد بررسی خصوصاً در عصر مفرغ و آهن بی ارتباط با تأثیر تغییرات اقلیمی ناشی از شدت ذوب یخچال ها و تغییر شرایط هیدرولوژی کره زمین نبوده است، ولی نهایتاً پس از دوره مفرغ متأخر عملا حوداث ناشی از این رخداد موجب فروپاشی نسبی بسیاری از استقرارها تا دوره آهن III گردیده است و عملاً در این برهه زمانی میزان جمعیت منطقه به حداقل ممکن کاهش یافته بود.
شهرنشینی مفرط، عاملی در ایجاد بحران عصر مفرغ پایانی در شرق ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از واقعیت هایی که در بافت های باستان شناختی مربوط به اواخر عصر مفرغ دیده می شود، ترک و یا کوچک شدن بیش از اندازه محوطه ها است. بسیاری از محوطه ها و سکونتگاه های فلات ایران و خارج از فلات ایران در پایان عصر مفرغ به صورت ناگهانی و غیرمنتظره دچار فروپاشی شدند و یا روند رو به رشد این جوامع متوقف شده است. پژوهشگران عوامل متعددی ازجمله: سیل، زلزله، مهاجرت اقوام تازه وارد و... را برای این رخداد درنظر گرفته اند که به این عوامل می توان تأثیر عاملی چون «شهرنشینی مفرط» را نیز اضافه کرد که چندان به آن پرداخته نشده است. متعاقب شهرنشینی مفرط چالش هایی از قبیل: تغییرات گرمایی منطقه ای، تخریب زیستگاه و تنوع زیستی و اکوسیستم به عنوان عواملی شتاب دهنده در بحران های این دوره، می توانسته وخامت شرایط را بیشتر کند و پرسش اصلی این پژوهش بررسی شواهد و میزان و چگونگی اثرگذاری این عوامل در ایجاد بحران های عصر مفرغ پایانی است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که پس از افزایش جمعیت در مراکز شهری با توجه به عدم برنامه ریزی اداری برای کنترل شرایط ناشی از شهرنشینی متراکم و درنتیجه برهم خوردن نظم محیطی و توازن طبیعی، جامعه به صورت یک سیستم پایدار سعی در بازگرداندن شرایط طبیعی کرده که این سعی، در برگشتن به توازن به صورت های مختلف هم چون تصمیم به ترک استقرارگاه های بزرگ و حرکت به سمت نواحی حاشیه ای و پیرامونی دارای منابع غذایی و آبی کافی بروز کرده است. شواهد این رخداد در مناطقی مانند: مرو، بلخ شمالی و جنوبی و نواحی دوآب در شرق سند دیده می شود؛ در برخی موارد نیز بحران در جوامع بیشتر شده و به صورت مشکلات جدیدتر هم چون قحطی و بیماری های همه گیر و جدال های بین منطقه ای و مواردی از این دست بروز کرده که منجر به فروپاشی جوامع شده است.
بازسازی جنبه هایی از زندگی اجتماعی و معیشتی شرق مازندران از هزاره چهارم تا دوم پیش از میلاد براساس کاربری سفال های یاقوت تپه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل چرایی و چگونگی گردآوری مواد غذایی در جوامع انسانی گذشته، همواره یکی از محورهای اصلی پژوهش های باستان شناسی و انسان شناسی بوده است. این کار با استفاده از یافته های گوناگون باستان شناختی انجام می شود. یکی از داده های باستان شناسی که سهم به سزایی در تحلیل زندگی اجتماعی و معیشتی جوامع، به خصوص در دوره های پیش ازتاریخ دارد سفال است. در این پژوهش برای شناخت تغییرات، تحولات و وضعیت های اجتماعی و معیشتی شرق مازندران از هزاره چهارم تا هزاره دوم پیش ازتاریخ به مطالعه کاربری سفال های یاقوت تپه، حاصل از بررسی و کاوش محوطه های مرتبط در شرق مازندران پرداخته شده است. سفال ها، از نظر کاربرد به سه دسته تقسیم بندی شدند؛ این آثار شامل: ظروف آشپزخانه ای، ظروف ذخیره مواد غذایی و ظروفی با کاربردهای روزانه هستند. در این تقسیم بندی، متغیرهای گوناگون ازجمله خمیره، شیوه ساخت، روش پرداخت، تزئین و فرم درنظر گرفته شده اند. برای تحلیل ارتباط متغیرهای مذکور نیز، از آزمون کی-اسکوار استفاده شده است. به علاوه، ارتباط کاربری و فرم سفال ها با هر یک از لوکوس های کاوش نیز به کمک آزمون کراسکال-والیس بررسی شد. رخساره و ریخت اجتماعی و معیشت ساکنان یاقوت تپه و روند تغییرات آن از اواخر هزاره چهارم تا ابتدای هزاره دوم پیش ازتاریخ ازطریق طبقه بندی، گونه شناسی و تحلیل سفال ها و بازسازی شکلی و عملکردی برخی از آن ها، پرسش خاص، و نیز شرق مازندران، پرسش عام این پژوهش است. فرض بر آن است که این رویداد و چالش در شرق مازندارن که نقطه تلاقی فرهنگ های مختلف و دروازه ورود به دشت گرگان و آسیای میانه از یک سو و دامنه های جنوبی البرز مرکزی و دشت های شاهرود، دامغان و سمنان ازطریق دشت های میان کوهی است، جریان داشته و قابل مطالعه و بررسی علمی است. این مطالعه نشان داده که بین سفال های آشپزخانه ای و ظروف ذخیره مواد غذایی با برخی از لوکوس ها، ارتباط معناداری برقرار است؛ ولی، این ارتباط در ظروف دارای کاربردهای روزانه بسیار ضعیف است. یکی از نتایج مهم دیگر این مطالعه آن است که در اواسط استقرار در این تپه (هزاره سوم پیش ازتاریخ به بعد)، رفته رفته سفال های متنوع تری تولید شده اند؛ از این پس، استاندارد و قانونمندی خاصی در تولید سفال رعایت شده است. به علاوه، تنوع کاربری ظروف را می توان یکی از نشانه های افزایش تنوع رژیم غذایی ساکنان محوطه تلقی نمود؛ این امر می تواند یکی از دلایل و یا عوامل پیچیده تر شدن زندگی اجتماعی و معیشتی جامعه یاقوت تپه از هزاره سوم پیش ازتاریخ به بعد بوده باشد.
پراکندگی سکونتگاه های دوره هخامنشی در میانه دشت رامهرمز، خوزستان، جنوب غربی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
۲۶۱-۲۳۷
حوزههای تخصصی:
میانه دشت رامهرمز در سال ۱۳۹۸ه .ش. به منظور شناسایی محوطه های دوره هخامنشی بررسی شد که درنتیجه آن، در 36 سکونتگاه آثار فرهنگی از دوره هخامنشی شناسایی و ثبت شدند. در طی شناسایی محوطه های این دوره در دشت رامهرمز، به سفال های محلی دوره هخامنشی نیز برخورد شد که این موضوع در تپه داروغه مشخص تر است. در نتیجه بررسی های انجام شده در سال 1398ه .ش. که توسط یکی از نگارندگان (لیلا افشاری) انجام شد، براساس یافته های باستان شناسی جدید، ویژگی های سکونتگاه های هخامنشی در دشت رامهرمز در جنوب غربی ایران مورد بازنگری و تحلیل مجدد قرار گرفت. در این بررسی تأثیر عوامل جغرافیایی مانند وجود رودخانه های بزرگ و اراضی حاصل خیز بر شکل گیری و رونق سکونتگاه ها مورد ارزیابی قرار گرفت؛ یافته های سطحی معماری نشان از روابط بین جوامع ساکن روستایی و عشایری می دهد. درنتیجه بررسی های انجام شده مشخص شد که نزدیکی به جاده های شاهی باستانی و دسترسی به منابع آبی و مراتع از عوامل تعیین کننده در مدل توزیع سکونتگاه های هخامنشی در دشت رامهرمز بوده است. پژوهش حاضر درپی پاسخ به این پرسش است که، عوامل طبیعی چه تأثیری در شکل گیری استقرارهای هخامنشی دشت رامهرمز داشته است؟ مراتع غنی برای عشایر، قابلیت کشاورزی آبی برای ساکنان، و هم چنین دسترسی به مسیرهای ارتباطی، مزایایی را برای هر دو سبک زندگی فراهم نموده بود؛ بنابراین به نظر می رسد که الگوی استقرار بیشتر با جاده های تجاری-فرهنگی مرتبط بوده است. فراوانی استقرارها بر سر راه جاده شاهی شوش-تخت جمشید بیشتر از مناطق دور از جاده است. سکونتگاه ها در مسیر جاده در فواصل کوتاهی از یک دیگر قرار دارند که نشان می دهد جاده به دلیل مزیت های اقتصادی-اجتماعی، عامل تعیین کننده ای بر تشکیل سکونتگاه های منطقه بوده است. در دوره هخامنشی سکونتگاه ها عمدتاً در بخش شمال غربی و جنوب شرقی دشت متمرکز بوده اند.
پژوهشی در قالی های فراهان-ساروق موجود در خزانه بافته ها وابسته به بنیاد مستضعفان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
۴۱۲-۳۸۷
حوزههای تخصصی:
آثار و اشیاء هنری موجود در موزه ها، گنجینه های ارزشمند فرهنگی و تمدنی هستند که معمولاً کمتر به منصه پژوهش درمی آیند و در بُعد مطالعه علمی و معرفی به مخاطب، دچار نوعی غفلت از سوی پژوهشگران واقع می گردند؛ بر این پایه، مجموعه آثار هنری و به طور ویژه قالیچه های موجود در خزانه بافته های بخش اسلامیِ مجموعه فرهنگی (موزه) بنیاد مستضعفان و جانبازان، نمونه های ارزشمندی از آثار فاخر موزه ای و گنجینه ای نفیس از قالی های دوره قاجار است که دارای ظرفیت و قابلیت های قابل توجهی در مطالعه و پژوهش و معرفی هستند؛ قالی هایی که از کانون های مختلف بافندگی ایران جمع آوری گشته و دارای انواع طرح ها و نقشه های متنوع است. مجموعاً تعداد 51 تخته قالیچه در این موزه نگه داری می شود که از آن میان، تعداد 8 تخته مربوط به منطقه فراهان-ساروق است. منطقه ای که در زمان قاجار، یکی از مهم ترین کانون های تولید قالی های جهانی و صادراتی بود. بدین روی، در پژوهش حاضر هدف بر آن است تا این قالیچه ها از منظر ابعاد فنی و هنری مورد مطالعه، بررسی، تحلیل و معرفی قرار گیرند. پرسش اصلی و مرتبط با پژوهش این است که، ابعاد فنی، زیبایی شناختی (طرح، نقش و رنگ) و در صورت وجود، مفاهیم معنایی متن قالیچه های فراهان-ساروق کدام است؟ برخی از یافته های پژوهش چنین است: طرح ها و نقشه های این قالیچه ها شامل: لچک و ترنج، محرابی گلدانی، افشان لچک دار، بُته ای ترنج دار با فرم و رنگ های متنوع است؛ هم چنین رنگ زمینه این نمونه ها شامل: لاکی، کرم، مسی، آبی، سرمه ای و رنگ زمینه حاشیه ها به جز دو مورد لاکی، تماماً سرمه ای است (ویژگی ای که در تولیدات ساروق و فراهان، یک شاخص و قاعده ای غالباً ثابت بوده است). این پژوهش از نوع کیفی و توسعه ای است و روش تحقیق از نوع توصیفی-تحلیلی و شیوه گردآوری داده ها به صورت کتابخانه ای است.
جامعه شکننده و شکنندگی پیوندها: آسیمیلاسیون و گروه های منفصلِ اجتماعی در آذربایجان
منبع:
مطالعات تاریخ آذربایجان و ترک سال ۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴
12 - 51
حوزههای تخصصی:
آذربایجان در دو سده اخیر، عرصه ای برای تحولات اجتماعی و فرهنگی عمیق بوده است که نه تنها بر هویت تاریخی این منطقه تأثیر گذاشته، بلکه سؤالات بنیادینی را درباره جامعه و فرهنگ آن مطرح کرده است. در این راستا، تلاش های نظام های مرکزی برای تجزیه جغرافیایی و تضعیف هویت اجتماعی، به ویژه از طریق نادیده گرفتن زبان ترکی، به عنوان یکی از ارکان هویت آذربایجانی، به چالش های جدی در این زمینه دامن زده است.این سیاست ها، که به وضوح بر ماهیت اجتماعی و فرهنگی منطقه تأثیرگذار بوده، موجب آسیمیلاسیون و جدایی گروه هایی از مردم آذربایجان شده است. از منظر فلسفی و جامعه شناسی تاریخی، این تحولات ما را به تأمل در مفهوم هویت و جامعه وادار می کند. آیا هویت به چیزی ثابت و غیرقابل تغییر است یا اینکه در پیوند با تحولات اجتماعی، دستخوش تغییر می شود؟ این سؤالات، ضرورت پژوهش های عمیق تر را در زمینه هویت آذربایجانی و بررسی عوامل مؤثر بر آن ایجاب می کند. هدف این مقاله، بررسی پاره ای از دلایل و عوامل مؤثر بر فرایند آسیمیلاسیون در جامعه آذربایجان است. از این رو، با تکیه بر تجربیات شخصی و داده های موجود، تلاش می شود تا زنگ خطری برای جامعه به صدا درآید و توجه ها را به چالش های جدی ای جلب کند که آذربایجان امروزی بیش از حد با آنن آشناست .بدیهی است که برای عبور از این بحران، نیاز به رویکردی جامع و عمل گرا از سوی تمامی اقشار جامعه وجود دارد. این رویکرد می تواند به حفظ و تقویت هویت فرهنگی و اجتماعی آذربایجان کمک کند و فضایی برای گفت وگوی سازنده و بازسازی پیوندهای اجتماعی فراهم آورد.
گاهنگاری نسبی محوطه شمس تبریزی خوی بر اساس مجموعه سفالی به دست آمده از کاوش باستان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۷
259 - 288
حوزههای تخصصی:
شهرستان خوی به عنوان یکی از حوزه های باستان شناسی ایران، از مهم ترین کانون های حضور جوامع انسانی بوده است که فرآیند شکل گیری جوامع باستانی از ادوار پیش ازتاریخی تا دوران تاریخی و اسلامی در آن کاملاً مشهود و قابل کنکاش است. یکی از محوطه های شاخص این شهرستان، محوطه شمس تبریزی است که در شمال غربی شهر خوی درمیان محله ربط و محله امامزاده قرار دارد و در جبهه جنوبی آن، بنای یادبودی موسوم به «مناره شمس تبریزی» قرار گرفته است. این محوطه در سال 13۹۷ه .ش. با هدف بررسی لایه ها و نهشته های باستان شناختی و آگاهی از وجود دوره های فرهنگی با ایجاد سه گمانه در قسمت های شمالی و شرقی مورد کاوش باستان شناختی قرار گرفت. این پژوهش نتیجه مطالعه داده های سفالین محوطه مذکور است. بر این اساس، پرسش اصلی این پژوهش بدین صورت مطرح می شود؛ با توجه به تنوع گونه های سفالی و تطبیق آن ها با محوطه های دیگر، گاهنگاری محوطه دربر گیرنده چه دوره های فرهنگی است؟ یافته های این پژوهش، سفال های این محوطه را در دو گروه عمده سفال های لعاب دار (سفال های تک رنگ، چند رنگ، نقاشی روی لعاب، نقاشی زیرلعاب، اسگرافیاتو) و بی لعاب (سفال های قالب زده و معمولی) دسته بندی می کند که براساس گونه شناسی سفالینه ها و تطبیق آن ها با محوطه های دیگر باید گفت محوطه شمس تبریزی خوی استقرارگاهی متعلق به قرون میانی تا متأخر اسلامی است. اوج شکوفایی این محوطه مربوط به سد ه های میانه اسلامی بوده است و هم چنین باید خاطرنشان نمود که گونه های شاخص سفالی، هم سانی های نزدیکی را با دیگر مراکز در شمال غرب و غرب نشان می دهد که این موضوع، نشان از وجود شبکه ارتباطی و فرهنگی گسترده در منطقه بوده است و متون تاریخی و سفرنامه ها این نتیجه گیری را تقویت می کند.
تحلیل الگوی استقرار محوطه های مس وسنگ اسلام آباد غرب با استفاده از مدل های GIS(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
71 - 89
حوزههای تخصصی:
عصر مس وسنگ از جمله ادوار مهم پیش از تاریخ ایران است. تحولات این دوره در زاگرس مرکزی، در ادامه دوره نوسنگی ظهور نموده است. از مناطق مهم زاگرس مرکزی که دارای استقرارگاه های زیادی در رابطه با عصر مس وسنگ بوده، دشت اسلام آباد غرب در غرب کرمانشاه است. با وجود غنای فرهنگی دشت اسلام آباد غرب در عصر مس وسنگ، تاکنون مطالعه هدفمندی به منظور روشن نمودن وضعیت محوطه های دوره مس وسنگ این ناحیه صورت نگرفته است. نگارنده در این پژوهش سعی در یافتن پاسخ پرسش های ذیل داشته است: الگوهای استقراری دشت اسلام آباد غرب در عصر مس وسنگ به چه صورت بوده است؟ تغییرات الگوهای استقراری در ادوار قدیم، میانی و جدید عصر مس وسنگ دشت اسلام آباد غرب را چگونه می توان تحلیل نمود؟ به نظر می رسد چند عامل از جمله منابع آبی، ارتفاع از سطح دشت و راه های ارتباطی در شکل گیری استقرارگاه های این ناحیه در عصر مس وسنگ مؤثر بوده اند. بررسی ها و مطالعات انجام شده در این دشت تاکنون ۶۵ محوطه باستانی را در رابطه با عصر مس وسنگ نشان داده است. برخی از این محوطه ها دارای هر سه دوره قدیم، میانی و جدید عصر مس وسنگ هستند. اطلاعات مکانی گردآوری شده در این پژوهش، با استفاده از روش مطالعات علم GIS و اجرا در نرم افزار ArcGIS مورد مطالعه قرار گرفته اند. مبنای این مطالعات، فاصله هر محوطه استقراری با نزدیک ترین رودخانه یا منبع آبی و سطح ارتفاع آن نسبت به دشت اسلام آباد و دیگر آیتم های مؤثر است. تمام محوطه ها وارد نقشه های تحلیلی شده و این نقشه ها در هر سه دوره قدیم، میانی و جدید عصر مس وسنگ دشت اسلام آباد ترسیم شده اند.
ساختار جبهه روحانیت مبارز استان بوشهر در انقلاب اسلامی به روایت اسناد (1342- 1357)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات اسنادی انقلاب اسلامی سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱
179 - 211
حوزههای تخصصی:
در دوره مبارزات مردم استان بوشهر علیه طاغوت پهلوی، سازمان دهی و تشکیل «جبهه روحانیت مبارز استان بوشهر»، اساسی ترین راهبرد علمای مبارز بومی در پیشبرد نهضت امام خمینی و فراگیر ساختن آن ، در استان بوده است. پژوهش، با هدف معرفی ساختار این جبهه، به بررسی ترکیب سازمانی و نحوه ارتباط آنها با هم در بسیج مردم علیه رژیم پهلوی می پردازد. مسئله اصلی پژوهش این است؛ «چگونه توسط علمای مبارز بومی بوشهر، اعضای جبهه روحانیت استان، باوجود خاستگاه جغرافیایی متفاوت، در طول دوران نهضت اسلامی در استان، سازمان یافته، و مردم را گام به گام تا پیروزی انقلاب اسلامی، پیش برده است؟». تحقیق، از نوع کیفی بوده و به شیوه «توصیفی-تحلیلی» صورت می گیرد. همچنین، جمع آوری اطلاعات با تکیه بر منابع اسنادی ساواک و مصاحبه های شفاهی حاصل می شود. یافته ها نیز ارکان جبهه روحانیت استان را در چهار گروه و یا رکن «روحانیون مبارز بومی»، «روحانیون مبارز اعزامی تبلیغی»، «روحانیون مبارز معاود» و «روحانیون مبارز تبعیدی»، روشن ساخته، و نشان می دهد که این جبهه، مؤثرترین عامل بیداری و هدایت مردم به رهنمودهای رهبری نهضت و همبستگی پایدار آن ها، در مراحل گوناگون انقلاب اسلامی در استان بوشهر بوده است.
بررسی تأثیر تحصّن علما در دانشگاه تهران بر روند پیروزی انقلاب اسلامی؛ رویکردی توصیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات اسنادی انقلاب اسلامی سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱
249 - 287
حوزههای تخصصی:
پیروزی انقلاب اسلامی مرهون تلاش ها و مجاهدت های علما و مردم مسلمان ایران در طی دوران نهضت اسلامی از سال 1341 تا 1357 بوده است. در این میان، در سال 1357 به دلیل سرعت تحولات و همچنین اثرگذاری وقایع، برخی از حوادث به شدت می توانست سرنوشت انقلاب را دگرگون نماید. واقعه "تحصن علما در دانشگاه تهران" در بهمن ماه 1357 هم به لحاظ نوع کنشگری(تحصن)، هم به لحاظ نوع کارگزار(علما)، هم به لحاظ موقعیت زمانی(8 بهمن 1357) و هم به لحاظ موقعیت مکانی(دانشگاه تهران)، مجموعه خصوصیات و ویژگی های منحصر به فردی دارد که می تواند به عنوان یک "واقعه اثربخش" در پیروزی انقلاب اسلامی به حساب آید. سوال اصلی این است که «تحصن علما در دانشگاه تهران در هشتم بهمن هزار و سیصد و پنجاه و هفت چه تاثیری در پیروزی انقلاب اسلامی داشته است؟» طبق بررسی ها در اسناد و تاریخ شفاهی، نتیجه اثربخشی آن کنش سیاسی- اجتماعی را می توان در مولفه های مختلف، "بازتاب تحصن در مطبوعات"، "بازتاب تحصن در تاریخ شفاهی"، "بازتاب در شهرستانها" و "تاثیر تحصن بر تحولات بعد آن" مشاهده کرد. مقاله حاضر درصدد است با استفاده از روش تحلیل اسنادی، به تاثیر واقعه تحصن علما در دانشگاه تهران در پیروزی انقلاب اسلامی بپردازد. رویکرد مقاله توصیفی تحلیلی است.