فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۶۱ تا ۱٬۷۸۰ مورد از کل ۲۸٬۲۶۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
مدرسه دارالفنون در دوره ناصرالدین شاه قاجار با انگیزه تربیت نیروی نظامی تاسیس یافته و در ذیل وزارت معارف قرار داشت. پس از چندی مدارس مستقل نظامی تاسیس شد که امور آموزشی آن با محوریت تربیت نیروی نظامی با تعامل بین دو وزارت جنگ و وزارت معارف همراه بود. با گذشت زمان این تعامل به یک رقابت بر سر اداره مدارس نظام تبدیل شد. مقاله حاضر برآن است که با روش توصیفی- تحلیلی و استفاده از اسناد به این پرسش ها پاسخ دهد که: مناقشه دو وزارت جنگ و معارف برای اداره مدرسه نظام چرا و چگونه آغاز شد و چه مراحلی را طی نمود؟ مخالفان و یا موافقان این واگذاری چه نهادها و یا کسانی بودند و چه استدلالی داشتند؟ تغییر نهاد نظارتی بر مدرسه نظام با تحولات سیاسی و حکومتی در آن دوره از تاریخ ایران که اواخر دوره قاجار و ابتدای دوره پهلوی را شامل می شود چه مناسبتی داشت؟ نتایج و دستاوردهای پژوهش نشان می دهد که علاوه بر وظیفه مدرسه نظام که تربیت کادر نظامی برای اصلاح ساختار ارتش بود، قدرت یافتن شخص سردارسپه در نقش وزیر جنگ، در واگذاری اداره مدرسه نظام به وزارت جنگ نقش اساسی داشت.
Book Review: Floor, Willem. Safavid Government Institutions
منبع:
Journal of Safavid Studies, Volume ۱, Issue ۳, ۲۰۲۲
67 - 68
حوزههای تخصصی:
Research and Translation by: The Research Institute of Howzah and University Publishers with the cooperation of the Center for Shi’ite Civilization and Cultural Studies during Safavid Dynasty, 2018.
نمودهای سیاسی مریوان در دوره ی اردلان ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر نگاهی به تاریخ سیاسی شهر مریوان از زمان پیدایی این واژه در منابع تاریخی انداخته شده است. در اینجا، معیار و مبدأ پردازش اطلاعات پیدایی واژه مریوان با عناوین مختلف در متون تاریخی است. مسالمسئله اساسی پژوهش حاضر این است که چه عواملی محل یا شهر امروزی مریوان را در بستر اعتباریابی سیاسی قرار داد. منابع و گزارش های موجود حکایت از آن دارد که نمود سیاسی شهر مریوان، با این عنوان، در منابع تاریخی همزاد با قدرت گیری و رویدادنگاری خاندان اردلان در سده هفتم هجری قمری است. از آن به بعد است که می توان ردی از مریوان در روند تحولات مرزی میان دو امپراتوری ایران و عثمانی و همچنین در رقابت میان خاندان های حکومتگر کُرد اردلان (در پیرامون مریوان و بعدا در سنندج) و بابان (در سلیمانیه) به دستبه دست داد. به این ترتیب، در پژوهش حاضر به ذکر سرنوشت سیاسی شهر مریوان از دوره مغول تا دوره پهلوی بر اساس منابع تاریخی و به روش کتابخانه ای پرداخته شده است. عوامل اثرگذار بر اعتباریابی سیاسی مریوان عبارت اند از: حضور خاندان حکومتگر اردلان در مریوان در مقطعی از حیات سیاسی خود، پیدایی دو دولت قدرتمند صفویه و عثمانی در پیرامون آن و فعل و انفعالات سیاسی دو دولت در این منطقه ی ه مرزی در مقاطع زمانی مختلف.
نقد و بررسی اصالت کتاب سفرنامه اصفهان منتسب به افضل الملک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ و فرهنگ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۰۹
137 - 146
حوزههای تخصصی:
در مورد تاریخ اصفهان دوره صفوی، آثار مکتوب و تصویری متعددی وجود دارد، اما همه این منابع از اعتبار برخوردار نیستند. برخی از این منابع یا از اصالت برخوردار نبوده یا به صورت تحریف شده به معرفی آثار این دوران پرداخته اند. عدم توجه به اصالت برخی از این منابع، موجب خدشه دار شدن پژوهش هایی شده است که از منابع غیر اصیل استفاده کرده اند. بنابراین جهت ارزیابی اصالت منابع مورداستفاده در پژوهش های علمی ضرورت دارد، پژوهشگر در جستجوی دستیابی به حقایقی باشد که عموماً به شکلی سازمان یافته جمع آوری می شوند تا به این واسطه پاسخگوی سؤال ها و فرضیه های اصلی پژوهش گردند. مسئولیت پژوهشگر درک تفاوت بین واقعیت، عقیده و همچنین تخیل است و دستیابی به این موارد، نیاز به منابعی معتبر دارد؛ لذا پژوهشگر قبل از استفاده از منابع، می بایست از اعتبار آن ها اطمینان حاصل کند. در این نوشتار تلاش شده تا با بررسی کتاب سفرنامه اصفهان ،[1] منسوب به میرزا غلامحسین افضل الملک (1241- 1308ش) از نویسندگان دوره قاجار، اصالت آن موردنقد و واکاوی قرار گیرد و در این راستا، نسخه خطی و همچنین کتاب انتشار یافته[2] آن بررسی شده است. میرزا غلامحسین در سال های پایانی حکومت ناصرالدین شاه (حک: 1275-1226ش) به عنوان مترجم وارد دستگاه حکومتی شد. وی پس از طی مراحل مختلف و پس از قتل ناصرالدین شاه در سال 1274ش، به دربار مظفرالدین شاه (حک: 1285-1275ش) راه یافته[3] و به عنوان مورخ رسمی انتخاب شد و لقب افضل الملک را دریافت کرد.[4] مطالعه حاضر با رویکرد انتقادی و استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته است.
The Analysis of Scripts on Safavid Coins using Iconographical Analysis
منبع:
Journal of Safavid Studies, Volume ۱, Issue ۲, ۲۰۲۲
11 - 26
حوزههای تخصصی:
Iconology is a type of scientific study in which the worldview of the creation era of visual works is determined. This type of cultural studies includes the description of the visual patterns of the work (pre-iconography), the introduction of the narrative or narratives that are observed in the work (iconography analysis) and finally the interpretation of iconology. The purpose of this study is to examine the written content engraved on Safavid coins using the iconographic analysis method. To fulfill this purpose, all the texts engraved on Safavid coins are described, and then, using the method of iconography or iconography analysis, the narratives about these texts are stated. Moreover, the iconographic analysis of the written content engraved on Safavid coins shows some of the political, cultural and religious developments of this era, such as the position of Hamza Mirza, the son of Shah Muhammad, in the developments of Safavid era, the religious approach of Ismail II, the continuity of Safavid position in Iran's internal developments after Afghan invasion, and the high position of Shiite religion and the Persian language during Safavid era.
An Investigation on the Art of Goldsmiths and its Developments in Safavid Era
منبع:
Journal of Safavid Studies, Volume ۱, Issue ۲, ۲۰۲۲
55 - 66
حوزههای تخصصی:
In the art of goldsmiths during Safavid era, some developments in terms of the two levels of techniques and products are witnessed. The mentioned developments, considering the influence of factors affecting the government structure and society, as well as foreign relations, took a coherent and distinct form. This research aims to determine the elements of developments in the structure of the form and techniques of the art of goldsmiths in the context of two important approaches of Safavid period, which are the artistic relations with east and west and the government's support from art. The questions that this research seeks to answer are: What are the developments in the form and technique of the art of goldsmiths in Safavid period? What was the effect of cultural and artistic exchanges with India and Europe on the evolution of goldsmiths' works and techniques of this period? Therefore, the research type is qualitative and historical, with analytical-descriptive methods considering the study of evidence and resources. Moreover, the findings of the research illustrated that the art of goldsmiths in Safavid era had many developments in terms of techniques and methods in the face of European art, and with the arrival of European goldsmiths and jewelers to Iran, significant innovations occurred in the special techniques of this art, including diamond cutting, filigree art, making fine and wide gold strings, and gold-gluing technique in wall painting. However, at the level of political influence during Safavid era, especially during the era of Shah Abbas I, goldsmiths had played crucial role due to their professional qualifications and prestige.
سنخ شناسی و تبیین تاریخ نگاری واقعه سقوط بغداد در آثار تاریخ نگارانه فارسی تا قرن دهم هجری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
سقوط خلافت عباسی از رویدادهای مهم قرن هفتم ق است که در منابع مکتوب تاریخی بازتاب های گوناگون داشت. هریک از مورخان بر اساس نوع نگاه به تاریخ، از منظرخاصی، واقعه را روایت نموده اند. این پژوهش می کوشد به منظور شناخت رویکرد مورخان به واقعه سقوط بغداد، با بهره گیری از روش تاریخی، مبتنی بر رویکرد مقایسه ای، در سه شاخص رویکردهای اجتماعی،علّی انتقادی و مشیت گرایانه به واکاوی منظر مورخان بپردازد. به این منظور با شناسایی مهمترین آثار تاریخ نگارانه فارسی در بازه زمانی سال های 656 تا 907 ق به مطالعه و مقایسه روایات و رویکردهای مورخان نسبت به واقعه سقوط بغداد خواهیم پرداخت. یافته ها نشان می دهد برخی راویان، رویکرد سیاسی و مشیت گرایانه به واقعه داشته، روش تاریخ نگاری آنان، استمرار تاریخ نگاری سنتی ایرانی اسلامی است. برخی دیگر، با نگرش علّی به تاریخ ، با رویکردی اجتماعی و علّی،انتقادی، عملکرد سیاسی و اجتماعی خلیفه و اطرافیان را مورد انتقاد قرار داده، آنها را در واقعه مسئول دانسته اند. روش تاریخ نگاری آنها گامی به سوی تاریخ نگاری تحلیلی به نظر می رسد.
تاثیر تداخل انقلاب سفید در دوره پهلوی بر اجرای برنامه عمرانی سوم(1346- 1341ش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برنامه عمرانی سوم، اولین برنامه جامع توسعه در ایران است که از برنامه ها موفق دوران پهلوی بود، بطوری که از نظر رشد اقتصادی، شش درصد نسبت به میزان رشد هدف گذاری شده، پیشی گرفت. همزمان با این برنامه، مجموعه اصلاحاتی با عنوان انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم که مجموعه ای گسترده از تحولات و اصلاحات اقتصادی و اجتماعی را شامل می شد در دوره محمدرضاشاه به اجرا گذاشته شد. هدف این پژوهش مشخص کردن تاثیر تداخل انقلاب سفید با زمان اجرای برنامه عمرانی سوم است. این پژوهش کیفی و به شیوه تحلیل اسناد و مدارک انجام شده است. تحقیق حاضر در تلاش برای پاسخ به این سئوال است که تداخل انقلاب سفید مشخصاً چه تاثیری بر اجرای برنامه عمرانی سوم داشته است. نتایج نشان می دهد انقلاب سفید که از زمان تصویب و اجرا شاهد افزایش اصول مورد توجه (از 6 اصل به 19 اصل در طول زمان) بود، طرحی کلانتر با اهدافی بزرگتر و از نظر زمانی بلندمدت و از نظر سطح در حوزه راهبردی بود و برنامه عمرانی سوم از نظر زمانی میان مدت (5 ساله) با اهدافی محدود (رشد اقتصادی 6 درصد) با راهبردهای ثابت سه گانه ( افزایش پس انداز داخلی، استفاده موثر از سرمایه ها و تحدید موالید) بود. اکثر اهداف و اصول برنامه عمرانی سوم در چارچوب اصول انقلاب سفید قرارگرفته به نحوی که ارتباط محتوایی زیادی بین اصول انقلاب سفید و برنامه عمرانی سوم وجود دارد. بنابراین این دو طرح به نوعی هم سو بوده و به همین خاطر گرچه با عناوین مختلف اما در یک جهت حرکت کرده اند.ارزیابی نتایج عملکرد برنامه عمرانی سوم نشان می دهد که تداخل آن با انقلاب سفید، تاثیر مثبتی داشته است و این تداخل قدرت های تأثیرگذار در حاکمیت را بر آن داشت تا برای تحقق اهداف تعیین شده هر دو طرح تلاش کنند.
آنالیز متریک و شیمیایی سفال های مجموعۀ قیطریه به منظور بررسی و مطالعۀ استانداردسازی و سازمان تولید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سفال خاکستری و فرهنگ وابسته به آن در هزاره دوم پیش ازمیلاد، همواره از موضوعات بحث برانگیز در باستان شناسی ایران بوده است. عدم شناخت لایه های استقراری وابسته به گورستان های این دوره و محدودیت در دستیابی به مدارک و شواهد سکونت، امکان پژوهش در زمینه اقتصادی اجتماعی جوامع وابسته به این گورستان ها را محدود کرده است؛ از این رو، مطالعه مواد فرهنگی به دست آمده از گورها (به ویژه سفال) و تحلیل سازمان تولید و موضوعات وابسته به آن و هم چنین استفاده از ابزار باستان سنجی می تواند دریچه ای جدید در پژوهش های این دوره بگشاید. بنابر همین ضرورت و دیدگاه مجموعه سفال های قیطریه که بالغ بر 78% از آن خاکستری هستند، برای مطالعه و تحلیل استانداردسازی و سازمان تولید مورد آنالیز متریک و شیمیایی (XRF) قرار گرفتند. نتایج حاصل از این تحلیل ها یکسان سازی فرم ظروف، ارتباط نقوش با فرم، رعایت اندازه ها، تنوع استفاده از مواد خام و مراحل آماده سازی مواد را مشخص کرد که این ویژگی ها به متمرکز بودن و استانداردسازی تولید سفال دلالت می کند. با توجه به شاخص های مشهود استانداردسازی در سفال های قیطریه، شواهد وجود کارگاه یا تولید سازمان دهی شده و تخصصی در این مجموعه قابل نتیجه گیری است. گفتنی است که سازمان تولید در مجموعه قیطریه فراتر از یک تولید خانگی یا انفرادی است و اگر بخواهیم کمی محتاطانه تر درخصوص ترسیم سازمان تولید در قیطریه نتیجه گیری کنیم، باید گفت که تولید سفال در قیطریه در مرحله صنعت خانگی و یا احتمالاً در حد صنعت کارگاهی است.
گونه های اثرمُهر مقام اَصولی اورارتویی در بسطام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اورارتوها از حدود سده نهم تا ششم پیش ازمیلاد، در اطراف دریاچه های ارومیه، سوان، چیلیدر و وان حکومت می کردند. از زمان پادشاهی «روسا دوم» استفاده از گوی ها و نوشتن الواح و ممهور کردن آن ها رواج یافت و از اثرمُهرهای مسطح و استوانه ای به دست آمده اورارتویی می توان اطلاعات بسیاری درباره آن ها کسب کرد. ازمیان انواع اثرمهرهای استوانه ای اورارتویی به نوعی از آن ها می توان پرداخت که متعلق به مقامی با نام «اَصولی» (aṣuli) بوده است. ذکر مقام یا نام اصولی ها بر اثرمهرهای گوی ها و الواح از محوطه های اورارتویی مانند: بسطام، آیانیس، انزاف و کارمیربلور در ترکیه دیده شده است. پیش تر پژوهشگرانی برروی این اثرمهرها پژوهش های محدودی انجام داده و حدس هایی درباره مقام اصلی از این قبیل که اصولی شاهزاده، ولیعهد یا مقامی دیگر است زده اند. نگارنده در این نوشته تلاش کرده است که انواع مهر اصولی ها را در همه محوطه ها با تأکید بر اثرمهرهای بسطام بررسی و به هفت گروه تقسیم بندی کند. درواقع، جزئیات نقش موجودات اساطیری در دو سوی درخت مقدس با توجه به متن و جاسازی کتیبه میخی در بالا و پایین صحنه اثرمهرها تمایزاتی ایجاد می کند. برخی از اثرمهرهای اصولی ها برای نخستین بار انتشار می یابند. پیش تر از این پیشنهادهایی درباره این که اصولی می توانسته شاهزاده، ولیعهد یا مقام دیگری باشد، ارائه شده است. در این نوشته، نگارنده دلایل و احتمالاتی برای این که اصولی مقامی اداری و احتمالاً مهردار بوده ارائه می کند که شاید گاهی می توانسته شاهزاده نیز باشد؛ چراکه اصولی هایی که نام پدرهایشان قابل قرائت هستند، شاه نبودند؛ بلکه مهر آن ها جهت رسمیت بخشیدن استفاده می شده است. هم چنین این احتمال وجود دارد که مهرهای کاملاً مشابه که در محوطه های مختلف به دست آمده احتمالاً به این دلیل است که گوی یا لوح ممهور به مهری خاص از یک محوطه به دیگری ارسال می شد.
سازه های آبی هخامنشی حوضۀ آبریز رودخانۀ پلوار، ناحیۀ پاسارگاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ششم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۲
۱۵۹-۱۱۳
حوزههای تخصصی:
فراهم نمودن آب برای باشندگان سرزمین ایران که در ناحیه خشک و نیمه خشک زمین قرار گرفته است، همواره یکی از مهم ترین چالش های مردمان این سرزمین و حکومت های آن از آغاز شکل گیری نخستین دولت ها تاکنون بوده است. اقلیم کم بارش سبب شده است تا مردمان ایران برای فراهم نمودن آب و در دسترس داشتن آن به نوآوری هایی در این زمینه روی آورند. ساخت کاریز (قنات) یکی از کاربردی ترین روش های بهره مندی از منابع آب زیرزمینی است که پیشینه ابداع و ساخت آن به هزاران سال پیش به ایرانیان نسبت داده شده است. بهره برداری از منابع آب جاری و روی سطح زمین نیز از مهم ترین روش ها و شیوه های معمول درمیان ساکنان ایران و مردمان دیگر سرزمین ها است. در این میان ساخت بندها و سدها روی رودخانه ها و چشمه ها، ایجاد آبراه ها و شبکه های آب رسانی، نوآوری و شیوه ای است در بهره برداری بیشتر و پایدارتر از منابع آب جاری. در حوضه آبریز رودخانه پلوار که پایتخت هخامنشی پاسارگاد در آن جای گرفته است، مجموعه ای گسترده از سازه های آبی تاریخی وجود دارد که شامل چندین بند، آبراه، آبگیر و چشمه است. بندها بیشتر روی شاخه های فرعی رودخانه پلوار ساخته شده است و شبکه های آب رسانی در چندین رشته در پایین دست بندها جای گرفته است. این سازه ها در دشت های دیدگان، مرغاب، پاسارگاد، سرپنیران، کمین و ارسنجان ساخته شده است. این پژوهش به صورت کوتاه به معرفی و چگونگی ساخت سازه های آبی دوره هخامنشی در محدوده موردمطالعه می پردازد. این سامانه های آبی گسترده با درایت و هوشمندی مدیران و مهندسان هخامنشی، آب را به تمامی دشت ها و دره های کوهستانی ناحیه پاسارگاد می رسانده است. آبادی ها و سکونت گاه های عمومی، باغ ها، زمین های کشاورزی، ساختمان ها و مراکز دولتی و در پایان پردیس شاهی کوروش و مجموعه بناهای شاهانه پاسارگاد بخشی از مصرف کنندگان این سامانه های آبی هستند. در ساخت بندها از مصالح خاک رس و لاشه سنگ به کار برده شده و برخی از آݣݣن ها نیز دارای سازه های معماری با بلوک های سنگی تراش خورده است. آبراه ها نیز در چندین مسیر در دامنه تپه ها و صخره ها ایجاد شده است. مطالعات و بررسی ها نشان می دهد ساخت سازه های آبی ناحیه موردمطالعه از دوره فرمانروایی کوروش بزرگ آغاز شده و در دوره داریوش بزرگ گسترش یافته و تا پایان حکومت هخامنشی توسعه و بهره برداری از آن ادامه یافته است.
کتیبه های پهلوی آتشکدۀ ویگل، شواهدی بر فروزان بودن آتشکدۀ ویگل در قرون نخستین اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ششم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۲
۲۵۲-۲۳۳
حوزههای تخصصی:
محوطه تاریخی ویگل و هراسکان در شهرستان آران و بیدگل در شمال استان اصفهان واقع شده است. مطالعات باستان شناسی فصل اول این محوطه منجر به شناسایی بخش چهارطاقی یک آتشکده و قسمتی از راهروی طواف آن گردید. فصل دوم کاوش آتشکده در جهت شناسایی سایر فضاها در اطراف بخش مرکزی آتشکده بود. مطالعات باستان شناسی مشخص ساخت از آنجا که این آتشکده در بافت شهری ساخته شده است، نسبت به آتشکده هایی که دور از محوطه های استقراری ساخته شده اند، اهمیت بیشتری دارد. به جز شواهد معماری، عناصر مذهبی و تزئینی گچی یافت شده در این آتشکده، شناسایی چند کتیبه پهلوی ساسانی برروی دیوارهای راهروی طواف شرقی آتشکده و کشف سفال نوشته های پهلوی (استروکا) بر اهمیت آن افزود. کتیبه های پهلوی برروی ازاره های گچی و دیوارهای با پوشش گل اُخری به خطی خوش نگاشته شده اند و متأسفانه به جز چند کتیبه بیشتر آن ها قابل خوانش نیست و نیازمند پژوهش گسترده ای است. گردآوری اطلاعات درباره آتشکده ویگل و کتیبه های پهلوی آن به شیوه میدانی صورت گرفته و روش پژوهش براساس مطالعات زبان شناسی و توصیفی-تحلیلی است. پرسش های اصلی پژوهش عبارتنداز: محتوای کتیبه های پهلوی چیست و چه مضامینی را شامل می شود؟ تاریخ تخمینی نگارش این کتیبه ها چه بازه زمانی را شامل می شود؟ با توجه به مطالعات زبان شناسی و باستان شناختی صورت پذیرفته، قرارگیری این کتیبه ها در داخل فضای آتشکده، مضامین کتیبه ها سویه مذهبی دارند و با توجه به نظر پژوهشگران حوزه زبان های باستانی این کتیبه ها احتمالاً در قرون اول و دوم هجری قمری نگاشته شده اند. با توجه به تاریخ گذاری کتیبه ها به نظر می رسد آتشکده ویگل که از روزگار ساسانی حیات داشته، تا قرون اولیه هجری قمری فروزان و دارای اعتبار بوده و پس از آن با اشاعه دین اسلام به مرور این آتشکده دستخوش تغییرات ساختاری و هویتی شده و احتمالاً در قرن شش هجری قمری بر اثر رخ دادهای تاریخی برای همیشه متروک گردیده است.
آیکنوگرافی نماد شتر مصور برروی سفالینۀ گِلابه ای رنگارنگ منسوب به نیشابور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ششم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۲
۲۸۱-۲۵۳
حوزههای تخصصی:
سفالینه های گِلابه ای رنگارنگ منسوب به نیشابور یکی از سفالینه های منحصربه فرد دوران اسلامی است که دارای نقوش متنوع و نمادین بسیاری هستند. به نظر نقش مایه های این سفالینه ها در پیوند عمیق با باورهای اساطیری و مذهبی مردم سده های سوم و چهارم هجری قمری به وجود آمده اند؛ لذا تفسیر درست نقوش این سفالینه ها کمک شایانی به درک اوضاع اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و مذهبی مردم آن دوران می کند. یکی از نمادهای مصور برروی این سفالینه ها نماد شتری است که برروی کاسه ی گلابه ای رنگارنگ ترسیم شده و در موزه رضا عباسی نگه داری می شود. شتر ترسیم شده برروی این سفال از آن جهت دارای اهمیت است که به نظر گویای مفاهیم عمیق درخصوص تقدیس «شتر» در جامعه نیشابور بوده است. تاکنون برای تفسیر نقش شتر مصور برروی این سفالینه مطالعه هدفمندی صورت نگرفته است؛ لذا نگارندگان درصدد آن هستند نماد شتر مصور برروی سفالینه را در این جستار با روش «آیکنوگرافی» با رویکرد «اروین پانوفسکی» مورد مطالعه قرار دهند. برای نیل به این هدف، پرسش های پیشِ رو طرح می گردد؛ مفهوم نمادین شتر مصور برروی کاسه گلابه ای رنگارنگ نیشابور در ارتباط با کوزه و پرنده چیست؟ کاسه گلابه ای رنگارنگ با نقش مایه شتر، در ترکیب بندی با سایر نقوش برگرفته از عقاید کدام قشر جامعه نیشابوراست؟ برای دست یابی به پاسخ پرسش ها روش پژوهش اتخاذ شده برای پژوهش پیشِ رو کتابخانه ای با رویکرد توصیفی-تحلیلیِ تاریخی است که در آن ابتدا نقوش سفال مورد بحث، واکاوی شده و سپس برای تفسیر نماد آن با روش سه مرحله ای پانوفسکی موردمطالعه قرار می گیرد. برآیند حاصل از مطالعه نماد شتر این است که، مضمون نقش شتر با کوزه زیر شکم و پرنده هُدهُد، به نظر برگرفته از اصول تطهیر زرتشتیان و هم چنین جنبه خاصیت درمانی گُمیز شتر در بین مسلمانان سده های سوم و چهارم هجری قمری ساکن در شمال شرق ایران است.
مطالعۀ فنی و هنری لایه های مختلف دیوارنگاره های تزئینی امامزاده حسین(ع) قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ششم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۲
۳۷۸-۳۵۱
حوزههای تخصصی:
ازجمله آرایه های معماری امام زاده حسین(ع) قزوین که می تواند اطلاعات ارزشمندی در اختیار پژوهشگران قرار دهد، بخش های باقی مانده از دیوارنگاره های بناست. با توجه به این که در دوره دوم حکومت صفویان قزوین پایتخت بوده، مطالعه بناهای دوره های صفویه و قاجاریه این شهر می تواند از اهمیت بالایی برخوردار باشد. نسبت به آثار تاریخی موجود، مطالعات اندکی درخصوص شناخت فنی لایه های دیوارنگاره های تاریخی صورت گرفته است. در پژوهش پیشِ رو، شناسایی و شناخت رنگ دانه های مربوط به دیوارنگاره های باقی مانده این بنا مدنظر بوده که درکنار آن، لایه های طلایی رنگ هم موردمطالعه علمی قرار گرفته است. هم چنین جهت تکمیل اطلاعات فنی دیوارنگاره ها، ملات لایه های آستر و بستر در زیر رنگ نیز ازنظر ساختاری و ترکیبات شیمیایی مطالعه شده است. برای شناسایی رنگ دانه های به کاررفته در دیوارنگاره ها و هم چنین مواد استفاده شده در ملات لایه های زیرین دیوارنگاره و ملات کف بنا، ویژگی های هیدرولیکی و ترکیبات معدنی و شیمیایی ملات از XRD, SEM-EDS و میکروسکوپ دیجیتال استفاده شده است. در نتیجه مطالعات مشخص شد که لایه چینی اجرا شده در دیوارنگاره های این بنا از مخلوط گچ و گل سرخ (گل ارمنی، گل هرمز) ساخته شده است. یک لایه بوم کننده سفید برروی لایه چینی استفاده کرده است که روی آن ورق طلا با ناخالصی کم مس اجرا شده است. در دیوارنگاره های مورد مطالعه سه نوع ورق طلا اجرا شده است. رنگ سبز، مخلوطی از رنگ دانه زرنیخ با آبی لاجورد و آبی پروس؛ رنگ سبز-آبی، مخلوطی از رنگ دانه سبز سیلو با سفید لیتوپون؛ رنگ آبی، مخلوطی از رنگ دانه لاجورد و آبی پروس به همراه سفیداب شیخ؛ رنگ قرمز، مخلوطی از قرمز اخرا و زرنیخ نارنجی؛ پرکننده لایه تدارکاتی، مخلوطی از هانتیت و سفیداب شیخ؛ رنگ سیاه قلم گیری، مخلوطی از رنگ سیاه کبالت و رنگ سیاه آهن است. هم چنین ساختار و ترکیبات ملات ها شناسایی شد.
سنت سفالگری دوره هخامنشی در شمال شرق آناتولی (مطالعه موردی سفال های منقوش هخامنشی موزه شهر کارس، ترکیه)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
157 - 170
حوزههای تخصصی:
سفال های دوره هخامنشی در منطقه آناتولی شرقی از لحاظ فرم و تکنیک، تفاوت بسیاری از سفال های دوره ما قبل خود، یعنی اورارتوها دارند. هم زمان با برافتادن حکومت اورارتوها و روی کار آمدن هخامنشیان و گسترش سرزمین های زیر سلطه آنان، فرهنگ جدیدی در سنت سفالگری به وجود آمده است. جای سفال های تک رنگ براق با آستر قرمزرنگ اورارتویی را سفال هایی با آستر کرم رنگ ضخیم به صورت تک رنگ و چندرنگ با فرم های متفاوت گرفته است. از نظر تاریخی، تأثیرات فرهنگ اورارتو هنوز در مرحله اولیه عصر آهن III که مصادف با دوره حکومت ماد بوده، همچنان ادامه داشته است. در واقع، این مرحله در فاصله زمانی حکومت اورارتو و عصر آهن III با تمامی ویژگی های سنت سفالگری آن قرار دارد. در مرحله پس از اورارتو/ماد، هنوز تولید سفال هایی با تأثیر سنت سفالگری اورارتویی با خمیر قرمزرنگ ادامه داشته است. در حالی که در برخی اشکال هنوز پیوستگی را مشاهده می کنیم، در دوره هخامنشی، ساخت نمونه های اولیه ظروف فلزی دو دسته به عنوان یک نوآوری ظاهر می شود. در مراکز کاوش شده ای که بقایای معماری از آن ها یافت نشده، داده های سفالی و نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل آن ها، انجام این پژوهش را ممکن کرده است. در پژوهش حاضر، ابتدا به سفال های دوره هخامنشی که در منطقه شمال شرق آناتولی از کاوش ها و بررسی های باستان شناسی یافت شده است، اشاره می شود. در این مطالعه، با توجه به نتایج حفاری ها و بررسی های باستان شناسی انجام شده در منطقه شمال شرقی منطقه آناتولی، ارزیابی کلی از سفال های منقوش نگهداری شده در موزه شهر کارس کشور ترکیه انجام خواهد گرفت.
بررسی سنگ چشم گونه در دوره هخامنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ایران باستان دوره ۱ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
67 - 79
حوزههای تخصصی:
طی کاوش محوطه های تخت جمشید، پاسارگاد، و شوش تعداد فراوانی سنگ چشم گونه در بین اشیاء کشف شده به دست آمد که بعضی از آنها با نوشته و بدون سوراخ آویز، بعضی بدون نوشته و با سوراخ آویز و بعضی بدون نوشته و بدون سوراخ آویز بودند. این نوع سنگ دارای دو رنگ است: تیره در مرکز و روشن در حاشیه که تداعی کننده چشم است. حضور این نوع سنگ چشم با نوشته بابلی در گنجینه هخامنشی می تواند مربوط به غنایم جنگی از این منطقه باشد، اما کاربرد سنگ چشم های بدون نوشته چه بوده است؟ آیا به عنوان چشم مجسمه استفاده می شده اند؟ در این صورت، چه تفاوتی با چشم های مرصع به دست آمده از دیگر محوطه های هخامنشی مانند محوطه برازجان، یا چشم های مهره ای دارند؟ هدف این مقاله معرفی این یافته ها و توضیح کاربرد آنهاست. به این منظور، از روش توصیفی و مقایسه ای استفاده شده است. در این مقاله، نخست به شرح کشف این یافته در گنجینه های هخامنشی و چشم های ثبت شده در موزه تخت جمشید پرداخته می شود که هم زمان با توصیف انواع سنگ چشم همراه است، و در ادامه تفاوت آن با چشم های مرصع کشف شده در محوطه برازجان و چشم های مهره ای بررسی می شود. با استناد به توضیحات و خصوصیات انواع سنگ چشم و تفاوت آنها با چشم های مرصع از نقطه نظر اندازه و رنگ و فنِ ساخت، می توان کاربرد سنگ چشم های بدون نوشته را تزیینی و کاربرد سنگ چشم های با نوشته را مربوط به مراسم نذر دانست.
مفهوم «خدایان، دیگر خدایان و همه خدایان» در ایدئولوژی سلطنتی شاهان هخامنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ایران باستان دوره ۱ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
55 - 79
حوزههای تخصصی:
کتیبه های سلطنتی هخامنشی که بیشتر سه زبانه (فارسی باستان، ایلامی، بابلی) هستند، به استثنای کتیبه بیستون از جنبه روایی تهی هستند، این کتیبه ها جهانبینی و ایدئولوژی شاهان و شاهنشاهی هخامنشی را بازتاب می دهند. یکی از مهم ترین موضوعات کتیبه های هخامنشی پیوند شاه با خدا است؛ این پیوند بیش از آنکه رنگ و بوی دینی داشته باشد، بر جنبه سیاسی و ایدئولوژیک شاه هخامنشی با خدا تأکید می کند. مهم ترین و بزرگ ترین خدای نام برده شده در این کتیبه ها، اهورامزداست. بر مبنای این کتیبه ها پیوند میان اهورامزدا و شاه بدیهی و روشن است، او پادشاهی را به شاه بخشیده است و شاه هخامنشی در راستای تحقق و اجرای اهداف خدا گام بر می دارد، اما این تمام ماجرا نیست، در کتیبه های سلطنتی از عبارات کلی «خدایان خاندان سلطنتی، خدایان، دیگر خدایان و همه خدایان» نیز نام برده شده است، همچنین در کتیبه های سلطنتی دوران اردشیر دوم و اردشیر سوم به خدایان آناهیتا و میترا اشاره شده است، آیا این خدایان همان خدایانی هستند که با عبارات کلی از آنها یاد شده است و چه پیوندی با اهورامزدا و شاهان هخامنشی دارند؟ متون بایگانی باروی تخت جمشید در این باره چه اطلاعاتی در اختیار قرار می دهند، آیا می توان به رواداری و تساهل هخامنشی در کتیبه های آنها استناد کرد؟، واکاوی دقیق کتیبه های سلطنتی و مدارک مکمل به ویژه متون آیینی بایگانی باروی تخت جمشید نشان می دهد که پیوند شاه هخامنشی با خدا از نظر ایدئولوژیک و مشروعیت بخشی بسیار مستحکم بوده است و اینکه در جهانبینی آنها چندین خدا وجود داشته است؛ در واقع آنها از چندین خدا کمک می گرفته اند
خیزش خیابانی؛ زیست، زمانه و زمینه های قیام شیخ محمد خیابانی از آغاز تا سقوط آزادیستان
منبع:
پژوهش در تاریخ سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۳
67 - 94
حوزههای تخصصی:
شیخ محمد خیابانی یکی از شخصیت های تاریخ معاصر ایران است که از آذربایجان، خاستگاه بسیاری از نهضت های اصلاح طلبانه و چهره های آزادی خواه سر برآورده است. خیابانی در دورهای وارد مبارزات سیاسی شد که ایران به گودِ زورآزمایی بیگانگان بدل شده بود و انقلاب ها و جنبش های دیگر نقاط جهان در شکل گیری قیام او تأثیر داشت. اعتراضات مردم آذربایجان علیه قرارداد 1919 به رهبری وی صورت گرفت که نشانگر اهمیت جایگاهش در میان مردم و بارقه ای بر شکل گیری نهضت آزادیستان بود. خیابانی که از مشروطه خواهان تبریز بود، عقیده داشت مشروطه به انحراف کشیده شده است؛ از این رو قیامش را در راستای مشروطیت می دانست، اما برخی اشتباهاتش پایان خونبار این خیزش را در پی داشت. پژوهش حاضر یک گزارش تاریخی گذشته نگر است که داده های خود را به شیوه کتابخانه ای از منابع مختلف به دست آورده و قصد دارد مراحل زندگی او را بررسی و به ارائه شناخت بهتری از ابعاد شخصیتی، مشروطه طلبی و دلایل قیام او بپردازد؛ چرا که این بررسی در واقع مطالعه بخش مهمی از تاریخ ایران در دوره ای پر فراز و نشیب است. قضاوت ها در مورد خیابانی و قیامش متفاوت بوده اما یافته های تحقیق شائبه هرگونه تجزیه طلبی در مورد او را نادرست و ماهیت این خیزش را استبدادستیز می داند. از نطق های خیابانی می توان دریافت که وی به دنبال اجرای قانون اساسی بوده و اهدافی دموکراتیک و ضدارتجاعی را در سر می پرورانده است.
دیالکتیکِ ایدئولوژی و اتوپیا: مقایسه گریِ گفتارِ آدمیت و کسروی درباره ی نقشِ اتوپیای سوسیال دموکراسیِ انقلابی در جنبشِ مشروطه خواهی در دوره ی مجلسِ اوّل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدفِ مقاله ی حاضر آن است که پیش فرض های معرفت شناختیِ گفتارِ آدمیت و کسروی درباره ی نقشِ اتوپیای سوسیال دموکراسیِ انقلابی در دوره ی مجلسِ اوّل را بنابر چارچوبِ تحلیلی-تفسیریِ «دیالکتیکِ ایدئولوژی و اتوپیا» محلِ پژوهش قرار دهد تا به پاسخِ این پرسشِ اصلی دست یابد که آیا آدمیت و کسروی توانستند تاریخ نگاری ِ خویش درباره ی جنبشِ مشروطه خواهی را از ابتلا به «ناهمسازیِ ایدئولوژیک» و «ناهمسازیِ اتوپیایی» در امان نگه دارند؛ اگر توانستند، چگونه و بر چه مبنایی چنین کردند؟ یافته های پژوهش گویای آن است که آدمیت جنبشِ مشروطه خواهی را یک «رخدادِ تحقّق یافته ی به پایان رسیده» می داند. کشاکش های سیاسی-اجتماعیِ زاییده ی اتوپیای سوسیال دموکراسیِ انقلابی جنبشِ مشروطه خواهی را دستخوشِ دگرگونی کرد، اما آدمیت برمبنای عقل باوریِ بوروکراتیک و قانون سالار ایدئولوژیِ دموکراسیِ سیاسی را به کار می گیرد تا این دگرگونی را پنهان نماید. این «پنهان گری» گویای آن است که جنبشِ مشروطه خواهی در تاریخ نگاریِ آدمیت مبتلا به «ناهمسازیِ ایدئولوژیک» است. کسروی مشروطیّتِ ایران را میوه ی بِهنگام می داند، ولی میوه ای «خام». اتوپیای سوسیال دموکراسیِ انقلابی با موقعیتِ انضمامی ِ ایران و ایرانیان نسبتی نداشت. این جدایی به اتوپیا مجال می دهد تا از مواجهه با مسائلِ انضمامیِ زندگیِ اجتماعی در جامعه ای ازپیش بوده بگریزد. این «واقعیت گریزی» گویای آن است که مشروطیّتِ ایران نه میوه ی «خام»، بلکه میوه ای نابهنگام بود. بدین سان، جنبشِ مشروطه خواهی در تاریخ نگاریِ کسروی مبتلا به «ناهمسازیِ اتوپیایی» است.
بستر اجتماعی حضور پریان در اساطیر ایرانی و انیرانی، مطالعه موردی: بررسی تطبیقی داستان ملوزین با اسطوره های ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ملوزین در اسطوره های غربی نام پریی است نیمه انسان نیمه حیوان که برای همسر انسانی خود ثروت و باروری به ارمغان می آورد. اما این مزایا از دست می رود. چگونه؟ اینجاست که اندیشه بشری به کار می افتد و داستانی خلق می کند که در بیشتر فرهنگها، از جمله در فرهنگ و اسطوره های ایران نمونه هایی از آن را در قالب داستان های پریان می توان سراغ گرفت. ملوزین شرط می کند هرگز همسرش او را به هنگام شستشو نبیند. پیمان شکسته می شود و ملوزین برای همیشه همسر و خانواده اش را ترک می کند. برای آنکه داستانی ملوزینی باشد، باید سه عنصر داشته باشد: ملاقات انسان و موجودی پریوار، گذاشتن شرطی یا پیمانی میان آن دو، شکسته شدن پیمان که معمولاً به رفتن پری می انجامد. در این مقاله، کوشیدیم چند داستان ایرانی را با مضمون ملوزینی مقایسه کنیم و طرح ملوزینی و برخی بن مایه های داستان را در افسانه های ایرانی ردیابی کنیم. روش پژوهش در این بررسی اسطوره شناسی تطبیقی است. از جمله داستان های ایرانی که آشکارا عناصر ملوزینی دارند، «فایز و پری» و «حسن بصری» اند. در مورد «داستان سیاوش» شاید به این راحتی نتوان از مضمون ملوزینی سخن گفت، هر چند وجود عناصر متعددی از داستان ملوزین می تواند دلیلی بر وجود آن و به هم ریختگی عناصر آن باشد و حتی بتواند ما را به یافتن چند بن مایه از دست رفته در این اسطوره نزدیک کند.