فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۲۱ تا ۹۴۰ مورد از کل ۱۷٬۹۴۹ مورد.
مقایسه تأثیر دو روش آموزش تنظیم هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، بر پریشانی روانشناختی و راهبردهای شناختی تنظیم هیجان مادران کودکان عقب مانده ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش تنظیم هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در بهبود نشانه های پریشانی روانشناختی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان مادران کودکان عقب مانده ذهنی در شهر تبریز بود. در این مطالعه شبه تجربی، جامعه آماری شامل مادران دانش آموزان عقب مانده ذهنی آموزشگاه های استثنایی شهر تبریز بود. پس از اجرای پرسشنامه افسردگی، اضطراب، استرس، از بین آن ها، تعداد 60 نفر به شیوه تصادفی انتخاب شده و در دو گروه 30 نفره تقسیم شدند. گروه اول یک دوره درمان آموزش تنظیم هیجان را در 8 جلسه 2 ساعتی، دریافت کرد. گروه دوم در طول همین مدت، هشت جلسه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی را طی کرد. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش شامل پرسشنامه راهبردهای تنظیم هیجان شناختی (CERQ) و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS) بود. تحلیل نتایج با استفاده از روش تحلیل کواریانس چندمتغیری صورت گرفت. نتایج نشان داد که اثربخشی متغیرهای مستقل (آموزش تنظیم هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی) بر متغیرهای وابسته افسردگی (01/5=F و 03/0=p) ، اضطراب (27/7=F و 01/0=p) و استرس (17/10=F و 00/0=p) معنی دار است. بنابراین می توان گفت که روش های درمانی آموزش تنظیم هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر روی این متغیرها اثر بخشی متفاوتی دارند. مقایسه دو به دوی گروه ها در متغیرهای وابسته نشان می دهد که در متغیرهای افسردگی، اضطراب و استرس تفاوت میانگین ها بین دو گروه معنی دار است و این تفاوت به نفع گروه آموزش تنظیم هیجان است. یعنی این روش تأثیر بیشتری روی آزمودنی ها داشته است. در مجموع نتایج نشان می دهند که آموزش تنظیم هیجان می تواند در کاهش پریشانی روانشناختی مادران کودکان عقب مانده ذهنی موثر واقع شود.
آینده نگری در نظام های آموزشی با رویکرد سازمانی
حوزههای تخصصی:
مقدمه. چندین دهه است که آموزش مبتنی بر فناوری، به موسسات و دانشگاهها وعده داده است که برای دسترسی آسان به آموزش، شرایط را بهبود میبخشد. زمانیکه در وضعیت پایدار و هزینه اثربخش، مخاطبین زیادی نیازمند آموزش هستند، آموزش الکترونیکی بهترین پاسخ است. اما پس از هجوم دانشگاهها و موسسات آموزشی برای استفاده از آموزش الکترونیکی، بسیاری از آنها دریافتند که زمان و هزینه ساخت محتوای با کیفیت عالی، در برخی مواقع بیش از مزایای آن است. در رویکرد مرسوم یادگیری الکترونیکی، تدوین محتوا، ماههای زیادی بهطول میانجامد و هزینه بسیار زیادی صرف تدوین هر واحد آموزش می شود. بهطوریکه اغلب، در طول تدوین دوره آموزشی، مشکل و راهحل آن اهمیت خود را از دست می دهند و مشکل بهطور اساسی تغییر می کند. نمونهسازی سریع یا یادگیری الکترونیکی سریع، رویکردی برای تدوین محتوای یادگیری الکترونیکی است که در جهت رفع این مشکل میکوشد. این شیوه آموزشی، اخیراً رشد قابلتوجهی در دنیا داشته است.
نتیجهگیری. مقاله مروری حاضر با استفاده از کلیدواژههای مناسب، کتب، منابع الکترونیکی و سایتهای معتبر علمی، به جستجوی مقالات مرتبط با موضوع یادگیری الکترونیکی سریع و ارایه نتایج مطالعات جهان در اینباره میپردازد و ضمن اشاره به مزایا و معایب آن، گامی در جهت معرفی بیشتر این شیوه آموزشی و بهکارگیری آن توسط مدیران آموزشی در حوزه آموزش پزشکی برمیدارد.
کودک محوری، نه کودک سالاری! (نگاهی به اصول علمی حاکم در آموزش خلاق کودک محور)
حوزههای تخصصی:
ارزشیابی برنامه درسی آزمایش های درس فیزیک دوره متوسطه شهر کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله پاسخ گویی به این پرسش مورد توجه است که آزمایش های درس فیزیک با چه کیفیتی در مدارس متوسطه اجرا می شود؟ از طریق مراجعه مستقیم به مدارس و مشاهده وضعیت آزمایشگاه ها، مصاحبه با مسوولان آزمایشگاه ها و برگزاری آزمون عملی برای دانش آموزان، داده های لازم جمع آوری گردید. برای تحلیل داده ها و قضاوت درباره چگونگی اجرای آزمایش ها، وضع موجود با وضع مطلوب مقایسه شد. در چهار موضوع مورد توجه این مقاله یعنی 1) وضعیت آزمایشگاه، 2) توانایی نیروی انسانی، 3)چگونگی اجرای آزمایش، 4) رغبت، مشارکت و یادگیری دانش آموزان، پس از جمع آوری داده ها و تحلیل کمی آن ها، مشخص شد که وضعیت موجود با وضعیت مطلوب، فاصله قابل توجهی دارد. آزمایشگاه های فیزیک دارای مشکل امکانات هستند، با وجود این که نیروی انسانی آزمایشگاه ها از کیفیت لازم برخوردار است، ولی مشارکت دانش آموزان در انجام آزمایش ها اندک است و یادگیری دانش آموزان در حداقل ممکن است. بر این اساس، پیشنهاد می شود که برای اجرای آزمایش های درس فیزیک تدابیر عملی فراهم شود و مسوولان به این رکن اساسی پیشرفت های علمی آینده و توسعه فناوری مبتنی بر نوآوری، عنایت ویژه نمایند.
بررسی ارتباط بین جنسیت با میزان شیوع ناهنجاری های وضعیتی در اندام فوقانی دانش آموزان دختر و پسر دوره راهنمایی تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
" پژوهش حاضر با هدف مقایسه میزان شیوع ناهنجاری های وضعیتی در اندام فوقانی دانش آموزان دختر و پسر دوره راهنمایی منطقه 2 آموزش و پرورش شهر تهران در سال تحصیلی 86 -85 انجام گرفته است. در این مطالعه، دانش آموزان دختر و پسر از 11 تا 15 سال در دو نمونه(921 پسر و 967 دختر) به صورت هدفمند انتخاب شدند. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته و «صفحه شطرنجی»، «متر»، «تراز» و «آزمون استاندارد نیویورک»، از نمونه های در دسترس جمع آوری شد. برای اعلام درصد شیوع ناهنجاری های سر به جلو، شانه های نامتقارن، پشت گرد، گمرگود، پشت کج، پشت صاف، از درصد فراوانی و برای بررسی ارتباط میان «جنسیت» با میزان شیوع ناهنجاریها در اندام فوقانی از آزمون خی دو بهره گرفتیم.
یافته های تحقیق نشان می دهد بیشترین و کمترین درصد فراوانی ناهنجاری های اندام فوقانی با وضعیت بدنی متوسط در دانش-آموزان پسر دوره راهنمایی به ترتیب مربوط به ناهنجاری های پشت گرد (8/31درصد) و پشت صاف (1درصد) و در دختران به ترتیب مربوط به ناهنجاری های پشت گرد(1/47درصد) و پشت-صاف(9/5درصد) است.
همچنین بیشترین و کمترین درصد فراوانی ناهنجاری هایی که با وضعیت بدنی ضعیف در اندام فوقانی دانش آموزان پسر وجود دارند، به ترتیب ناهنجاری های پشت گرد (6/16درصد) و پشت-کج(9/0درصد) را شامل می شوند و در دانش آموزان دختر نیز، ناهنجاری های پشت گرد (6/18درصد) و پشت صاف (8/0درصد) وجود دارد؛ بنابراین پسران (89/82 درصد) در مقایسه با دختران (97/65 درصد) وضعیت بدنی مطلوب تری دارند.
یافته های پژوهش نشان می دهد رابطه معناداری میان جنسیت و ناهنجاری های سر به جلو، شانه نامتقارن، پشت گرد، گمرگود و پشت صاف در سطح 01/0 وجود دارد. پسران بیشتر در معرض ناهنجاری سر به جلو و دختران در معرض مبتلا شدن به ناهنجاری های پشت گرد، گمرگود، پشت صاف و شانه نامتقارن هستند.
"
بررسی تأثیر فعالیتهای حرکتی درشت بر فرایند توجه دانشآموزان پسر مبتلا به نشانگان داون(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
هدف: یکی از موارد مهم و مورد توجه در کودکان، توانایی و یا ناتوانی در انجام فعالیتهای حرکتی است که در رشد عملکردهای شناختی و رفتارهای اجتماعی کودک تأثیر میگذارد. هدف این مطالعه بررسی تأثیر فعالیتهای حرکتی درشت بر فرایند توجه (توجه پایدار، تغییر توجه) دانشآموزان پسر نشانگان داون ۸ تا ۱۲ ساله میباشد. روش بررسی: در این مطالعه مداخلهای و تجربی، 26 دانشآموز مبتلا به نشانگان داون بهصورت هدفمند از 4 مدرسه کودکان استثنایی شهید بهشتی، احیا، پیدایش و پیروزی انتخاب شده و با آزمونهای توجه (توجه پایدار و تغییر توجه) و مقیاس رشدی ازرتسکی مورد ارزیابی اولیه قرار گرفتند. سپس نمونهها بهصورت تصادفیتعادلی به دو گروه مداخله (13 نفر) و کنترل (13 نفر) تخصیص یافتند. برای گروه مداخله، مداخلات با تأکید بر فعالیتهای حرکتی درشت به مدت 8 هفته (هفتهای 2 بار) انجام گرفت. بعد از اتمام مداخلات، دو گروه مجدداً تحت ارزیابی قرار گرفته و دادههای حاصل با استفاده از آزمون تی زوجی و تی مستقل مورد تجزیهوتحلیل آماری قرار گرفت. یافتهها: مقایسه نمرات آزمونهای توجه قبل و بعد از مداخله در گروه کنترل (توجه پایدار 654/0=P و تغییر توجه 163/0=P) و مقیاس رشدی ازرتسکی، حاکی از عدم اختلاف معنادار بود، اما در گروه مداخله تأثیر معنادار مداخلات دیده شد (00۱/0>P). همچنین در نمره مربوط به کاهش انقطاع از تکلیف، بین میانگین سطح نمرات هر دو گروه مداخله (00۱/0>P) و کنترل (00۱/0>P) اختلاف معناداری وجود داشت. نتیجهگیری: تقویت فعالیتهای حرکتی درشت بر فرایند توجه (توجه پایدار و تغییر توجه) دانشآموزان نشانگان داون بهطور معناداری مؤثر است.
تأثیر تدریس مبتنی بر تکنیک انیمیشن، تصاویر گرافیکی پویا و ایستا بر یادگیری درس علوم
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر تدریس مبتنی بر تکنیک انیمیشن، تصاویر گرافیکی پویا و ایستا بر پیشرفت تحصیلی درس علوم بود. این تحقیق کاربردی و از نوع شبه آزمایشی بود. نمونه پژوهش شامل 77 دانش آموز دختر پایه پنجم ابتدایی شهرستان دزفول است که در سال 94-1393 مشغول به تحصیل بوده و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، نمونه موردنظر در قالب سه گروه آزمایش (25 نفر در گروه آموزش مبتنی بر تکنیک انیمیشن، 26 نفر در گروه آموزش مبتنی بر تصاویر گرافیکی پویا و 26 نفر نیز در گروه آموزش مبتنی بر تصاویر گرافیکی ایستا) به صورت تصادفی جایگزین شدند. هر سه گروه آزمایش هرکدام به مدت 12 جلسه آموزش خاص خود را دریافت کردند. ابزار جمع آوری داده ها آزمون محقق ساخته پیشرفت تحصیلی بود. داده های حاصل از آزمون مرجع پیشرفت تحصیلی، با استفاده از تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی بن فرونی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند و نتایج حاصل از تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد که روش تدریس مبتنی بر تکنیک انیمیشن در سطح (0/05=P) نسبت به روش های مبتنی بر تصاویر گرافیکی پویا و ایستا، مؤثرتر بوده است.
گزارش یک پژوهش در زمینه مشکلات دانش آموزان دبیرستانی
حوزههای تخصصی:
طراحی و اجرای بازی آموزشی درس همسایگان ایران بر اساس اصول سازنده گرایی و ارائه چارچوبی برای طراحی بازی آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بازی کردن فعالیتی لذت بخش است که از جذابیت بسیار برای کودکان برخوردار است. بهره گیری از بازیها در آموزش می تواند به افزایش انگیزه در دانش آموزان و در نتیجه یادگیری بهتر آنها بینجامد. هدف این پژوهش طراحی و اجرای نمونه بازی آموزشی همسایگان ایران در درس علوم اجتماعی با بهره گیری از اصول طراحی محیط های یادگیری سازنده گرایانه، ارائه چارچوبی برای مراحل فرآیند طراحی بازی آموزشی، تعیین ویژگیهای بازی آموزشی و بررسی تأثیر بازی طراحی شده بر یادگیری دانش آموزان است. به همین منظور ابتدا منابع مطالعاتی در مورد بازیهای آموزشی و اصول آموزشی سازنده گرایی مورد بررسی قرار گرفت، پس از آن یکی از دروس کتاب پنجم ابتدایی با نام همسایگان ایران انتخاب و یک بازی آموزشی بر اساس اصول آموزشی سازنده گرایی برای آن طراحی شد. پس از طراحی، بازی مورد بررسی شماری از متخصصان فناوری آموزشی و معلمان قرار گرفت و بر اساس بازخوردهای دریافتی از آنان، اصلاح شد تا امکان اجرای آن در کلاس فراهم شود. به منظور اجرای بازی طراحی شده از روش آزمایشی پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه بهره گیری شد. نمونه پژوهش شامل 50 نفر از دانش آموزان پسر پایه پنجم ابتدایی شهر تهران بود. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتیجه پژوهش نشان داد که دانش آموزان گروه آزمایش (بازی آموزشی بر اساس رویکرد سازنده گرایی) نسبت به دانش آموزان گروه کنترل (آموزش با رویکرد سازنده گرایی بدون بازی) مطالب بیشتری یادگرفته اند.
بررسی کارآمدی روان نمایشگری بر بهبود بخشی مهارت های اجتماعی و عزت نفس دانش آموزان نارساخوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش به بررسی کارآمدی روان نمایشگری بر مهارت های اجتماعی و عزت نفس کودکان نارساخوان در دبستان های منطقه 1 آموزش و پرورش شهرستان اردبیل پرداخته است. روش: نمونه پژوهش 31 نفر از دانش آموزان دختر و پسر 13 ساله نارساخوان در پایه پنجم ابتدایی مدارس دولتی در سال تحصیلی 85-1384 بودند که پس از دو مرحله نمونه گیری، به روش تصادفی خوشه ای چند مرحله ای و اجرای مصاحبه با معلم، والدین و کودک و با استفاده از فرم مخصوص بررسی وضعیت کودک از لحاظ خواندن انتخاب شدند (16 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل). در مرحله بعدی پیش آزمون از دو گروه با استفاده از آزمون مهارت های اجتماعی استفنز (SBA) و آزمون عزت نفس کوپراسمیت (SEI) گرفته شد. سپس گروه آزمایش به مدت ده جلسه گروهی تحت درمان روان نمایشگری قرار گرفتند و در پایان مجددا پس آزمون بر روی دو گروه انجام گرفت. یافته ها: تحلیل و مقایسه اطلاعات به دست آمده از تفاضل پیش آزمون- پس آزمون نشان داد که اجرای روان نمایشگری مهارت های اجتماعی و عزت نفس دانش آموزان را افزایش می دهد. همچنین تحلیل زیرمقیاس های آزمون مهارت های اجتماعی نتایج مطالعه نشان داد که اجرای روان نمایشگری بر مهارت های میان فردی و رفتارهای مربوط به کار که از ابعاد آزمون مهارت های اجتماعی هستند، اثر معنادار دارد، اما در رابطه با اثر روان نمایشگری بر رفتارهای مربوط به خود و رفتارهای مربوط به محیط، نتیجه معناداری به دست نیامد. نتیجه گیری: برای افزایش مهارت های اجتماعی و عزت نفس دانش آموزان نارساخوان می توان از فنون روان نمایشگری استفاده کرد.
ارزیابی تراز تواناییهای شناختی ریاضی (فضا و عدد) و همبستگی آن با پیشرفت تحصیلی و سن عقلی و جنسیت
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با هدف ارزیابی درک مفاهیم بنیادی ریاضی و بررسی رابطه بین تواناییهای شناختی ریاضی و عملکرد دانشآموزان دختر و پسر مقطع ابتدایی استان مازندران براساس نظریه پیاژه انجام شده است. برای پوشش دادن کامل اهداف تحقیق 16 فرضیه فرعی بررسی شد. جامعه آماری این مطالعه را کلیه دانشآموزان پسر و دختر پایههای اول تا پنجم مشغول به تحصیل در استان مازندران در سال تحصیلی 86 ـ 1385 تشکیل دادند. بهطور کلی تعداد 200 آزمودنی (100 پسر و 100 دختر) در پنج پایه تحصیلی ابتدایی مورد آزمون تشخیص تواناییهای شناختی ریاضی پیاژه قرار گرفتند. از این تعداد از هر پایه تحصیلی 20 دانشآموز انتخاب شدند. در مجموع از هر پایه تحصیلی 40 دختر و پسر آزمودنیهای این مطالعه را تشکیل دادند. ابزارهای این مطالعه را آزمون تواناییهای شناختی ریاضی پیاژه، آزمون هوشآزمای گودیناف و محاسبه میانگین نیمسال قبل تمامی دروس تشکیل دادند. یافتهها نشان داد که سطح عملکرد پایههای اول تا پنجم ابتدایی در مفاهیم دوازدهگانه ریاضی متفاوت است. بین پایههای تحصیلی در ادراک فضایی نقطه، مفهوم ضرب و مفهوم کسر تفاوت معنادار وجود دارد، ولی در مورد سایر تواناییها تفاوت معنادار نیست. بین تواناییهای شناختی ریاضی و پیشرفت تحصیلی در درس ریاضی دانشآموزان پایههای تحصیلی مختلف دوره ابتدایی همبستگی وجود دارد. بین تواناییهای شناختی ریاضی و سن عقلی دانشآموزان پایههای مختلف مقطع ابتدایی همبستگی معنادار وجود ندارد. بین میزان توانایی شناختی ریاضی پسران و دختران تفاوت معنادار وجود ندارد سطح خطاپذیری در تمامی موارد تعیین شده است (P< 0/5).
رابطه بین منابع قدرت مدیر و انواع فرهنگ سازمانی در مدارس متوسطه و راهنمایی شهرستان خمین
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی «رابطه بین منابع قدرت مدیران و نوع فرهنگ سازمانی در مدارس متوسطه و راهنمایی شهرستان خمین بود. عوامل قدرت مورد مطالعه عبارت بود از: قانونی، پاداش، اجبار، تخصصی و مرجعیت و نوع فرهنگ سازمانی ثبات، مشارکتی، انعطاف پذیری و رسالتی. روش تحقیق از نوع توصیفی ـ همبستگی و جامعه آماری این پژوهش را کلیه معلمان راهنمایی و دبیران (290 نفر) شهرستان خمین در سال 88 ـ87 تشکیل می دادند که با استفاده از نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب با حجم 120 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیدند. ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش شامل دو پرسشنامه محقق ساخته منابع قدرت با 21 سؤال بسته پاسخ و پرسشنامه فرهنگ سازمانی با 30 سؤال بسته پاسخ تدوین گردید. روایی پرسشنامه ها با بهره گیری از نظر آزمودنی ها و متخصصان صاحب نظر و پایایی آنها از طریق آلفای کرونباخ به ترتیب 87/0 و 96/0 به دست آمد. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح توصیفی و استنباطی صورت گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و آزمون ضریب همبستگی کانونی استفاده شد. یافته ها نشان داد که بین قدرت قانونی با فرهنگ سازمانی ثبات و مشارکتی رابطه وجود دارد، در صورتی که بین قدرت قانونی با فرهنگ انعطاف پذیری و رسالتی رابطه ای وجود ندارد. همچنین بین قدرت پاداش، تخصص و مرجعیت با تمام انواع فرهنگ سازمانی رابطه معنادار وجود داشت.
بررسی رابطه بین ذهنیت فلسفی و روش تدریس دبیران مدارس متوسطه شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطه ی بین ذهنیت فلسفی و روش تدریس دبیران مدارس متوسطه ی شهر اصفهان است. روش انجام این پژوهش توصیفی- همبستگی است. به منظور گردآوری داده ها از دو پرسش نامه ی محقق ساخته ذهنیت فلسفی و روش تدریس استفاده شد. نمونه ی آماری مشتمل بر 90 نفر از دبیران و 300 نـفر از دانش آموزان مـدارس متوسطه ی شـهر اصـفهان در سال 87- 1386 بود که از طریق نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی و از طریق نرم افزار SPSS انجام پذیرفت. نتایج نشان داد بین ذهنیت فلسفی و ابعاد آن شامل جامعیت، تعمق و انعطاف پذیری با روش تدریس دبیران همبستگی معناداری وجود دارد. هم چنین بین ذهنیت فلسفی و روش تدریس دبیران بر اساس متغیرهای جنسیت، رشته ی تحصیلی، مدرک تحصیلی و سابقه ی خدمت نیز همبستگی معناداری مشاهده شد.
تبیین چرخش زیباشناسانه در تعلیم و تربیت: درسهای خرد و کلان برای بهبود کیفیت آموزش با الهام از عالم هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاملی بر هم نشینی ادبیات کودک و فلسفه در برنامه فلسفه برای کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
" هر چند نهضت فلسفه برای کودکان در پیشبرد برنامه های خویش، همواره از ادبیات کودک سود برده، اما هیچ گاه تأملی نظری بر این مفهوم نداشته است. عمده بحث های صاحب نظران این نهضت، درباره مفاهیم کودک، فلسفه و نظریه تربیتی بوده است و ادبیات صرفاً ابزاری در نظرگرفته شده که مقصدی جز خودش -در این جا تربیت تفکر فلسفی- دارد. مقاله حاضر در پی آن است که در تعامل مفاهیم کودکی و فلسفه، جایی را نیز به ادبیات کودک اختصاص دهد و رابطه سه مفهوم را - به جای دو مفهوم- تحلیل کند و در نهایت در جست وجوی رویکرد باشد که هم زمان با پرورش تفکر فلسفی کودکان، بر ماهیت و هویت مستقل ادبیات نیز ارج گذارد.
"
بررسی تطبیقی کتاب عربی اول راهنمایی با کتاب عربی پایه ی هفتم از منظر فعال و غیرفعال بودن بر اساس روش ویلیام رومی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های برنامه درسی دوره نهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
167 - 187
حوزههای تخصصی:
طی چند سال اخیر تغییراتی در نظام آموزش وپرورش و به تبع آن در تهیه ی کتاب ها و مواد آموزشی صورت گرفته است که این تغییرات در راستای مشارکت دانش آموزان در فرایند یاددهی و یادگیری بوده است. یکی از کتاب هایی که از نظر محتوایی تغییر چشمگیری داشته است، کتاب های درسی عربی می باشد. پژوهش حاضر به هدف مقایسه میزان فعال بودن محتوای کتاب عربی پایه ی اول راهنمایی، در نظام سابق، با کتاب عربی پایه ی هفتم در نظام جدید، انجام شده است. لذا با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا بر اساس روش ویلیام رومی، به تحلیل هر دو کتاب از منظر فعال و غیرفعال بودن پرداخته است. جامعه ی آماری کتاب عربی پایه ی اول راهنمایی در سال تحصیلی 91-90 و کتاب عربی پایه ی هفتم در سال تحصیلی94-93 بوده و ابزار گردآوری اطلاعات، سیاهه ی تحلیل مبتنی بر روش ویلیام رومی است. نتایج پژوهش بیانگر این است که محتوای کتاب عربی هفتم شامل متن، پرسش ها و تصاویر، در مقایسه با محتوای کتاب عربی اول راهنمایی به شیوه ی فعال تری ارائه شده است و تغییر در محتوای کتاب های درسی عربی، کاملاً مثبت و مؤثر بوده است.