فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۷۲۱ تا ۲٬۷۴۰ مورد از کل ۲٬۸۹۷ مورد.
جایگاه فرولایه فوق محسوس در نظام فلسفه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کانت در فلسفه استعلایی خویش، پدیدار (فنومن) را حقیقتی تألیف یافته از کثرات شهود حسی و مقوّمات پیشینی ذهن معرفی کرده و آن را از ناپدیدار (نومن) تفکیک کرده است. به عقیده وی، ساحت «محسوس» طبیعت، ساحتی تجربی، متعیّن و مکانیکی است که تحت مفاهیم و اصول پیشینی ذهن و فاهمه، کلیت و ضرورت یافته است، حال آنکه ساحت «فوق محسوس» از مفاهیم و اصول متعیّن فاهمه آزاد است. عرصه اخیر که به عنوان عرصه اعیان و حقایق فی نفسه معرفی شده است، نقشی بسیار اساسی در نظام فلسفه کانت ایفا می کند زیرا با تبیین مواردی چون احساس زیباشناختی، امکان گذر از طبیعت به آزادی، بنیادهای نظریه معرفت، اخلاق و دین و درنهایت، تبیین ارگانیسم های زنده و غیرزنده طبیعی، حلقه های متعددی از زنجیره نظام فلسفه کانت را تأسیس، تکمیل و به هم متصل می سازد. اما این ساحت که کانت در نقد اول به صراحت امکان دست یابی به آن را نفی کرده است چگونه حاصل می آید؟ و درصورت حصول، چگونه با دعاوی کانت در خصوص محدودیت معرفت تجربی قابل جمع است؟ این نوشتار درصدد است علاوه بر تبیین چگونگی حصول فرولایه فوق محسوس در اندیشه کانت و کاربردهای متعدد این ساحت، سازگاری آن با دیگر مبانی اندیشه وی را نیز نشان دهد.
هم گرایی و واگرایی فلسفة تحلیلی و بنیان گذاری آن در پدیدارشناسی هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلسفة تحلیلی از زبان آغاز می کند و به سبب خصلت همگانی و عامّ زبان و یا ویژگی بین الاذهانی اش، پاسخگوی مسائلی چون سولیپسیزم، فرد دیگر، اگوی محض و تجربی و غیره نیست و نیازی به توضیح و تبیین آن ها ندارد، لکن پدیدارشناسی با چنین پرسش هایی روبرو است و باید برای آن ها توجیهی مناسب ارائه کند. برای نمونه، پدیدارشناسی هوسرل همیشه به سولیپسیزم متّهم شده است؛ و به طور خاص، ویتگنشتاین تلاش می کند که سولیپسیزم را نقد کند تا عجز پدیدارشناسی را نشان دهد. همچنین وی سعی می کند که زبان و تجربة خصوصی را انکار کند تا بدین وسیله نشان دهد که معنی کلمات یا عبارات را باید در کاربرد آن ها جستجو کرد. ما در این مقاله می کوشیم، ضمن دفع اتّهام سولیپسیزم از پدیدارشناسی، نشان دهیم که انکار تجربة خصوصی محال است و به همین دلیل، این ادّعا که معنی در کاربرد عبارت و کلمه است، از جامعیت مطلق برخوردار نیست. در مقالة حاضر، وظیفة اساسی ما این است که بنیاد زبان را در پدیدارشناسی جستجو کنیم، بنابراین، نخست از رهگذر نقد نظر دکارت، یعنی از رهگذر نفی و طرد سوبژکتیویتة محض و تهی، قصدیت را به عنوان تضایف سیلان سوبژکتیویتة محض با نظام منظّمِ اعیان اش (اعیان به عنوان زیست جهانِ محیطی و شهودی) توصیف و تبیین می کنیم. سپس، بر اساس این تضایف، زبان را به عنوان گشودگی نظام ها و میدان های اعیان داده شده در شهود، یا به دیگر سخن، به عنوان گشودگی جهان محیطی، توصیف خواهیم کرد. منظور این است که عبارت ها، نام ها و گزاره های زبانی، جنبه های مختلف و دقایق عین یا یک نظام عینی را بازنمایی می کنند. در حقیقت، ارجاع زبان به اعیان به واسطة داده شدن اعیان در شهود است. ارجاع نام ها و عبارت های زبانی به اعیان، اصالت خود را از داده شدن اعیان در شهود می گیرد.
یاکو هینتیکا[1] میان اعیان قصدی شهودی و جهان های ممکن، گونه ای توازی دید. بدین سان، چنین توازی ای می تواند میان اعمال قصدی و بازی های زبانی ملاحظه شود. ادّعای فلسفة تحلیلی درباب ارجاع معنا به عین، زمانی به چالش می افتد که آشکار شود ارجاع دو عبارت که معانی متفاوتی دارند به یک عین، با مبانی این فلسفه قابل توجیه نیست. وانگهی، شرط های حقیقی نمی تواند تحلیلی بودن چند عبارت را توضیح دهد.
الهیات تمثیلی یا الهیات تشکیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی میانه (قرون 12 و 13)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی الهیات بالمعنی الاخص صفات واجب
در زبان بشری الفاظی وجود دارد که در زبان دینی به نحو مشترک به خدا و مخلوقات نسبت داده می شود. نسبت این الفاظ به خدا و انسان به نحو مشترک لفظی و مشترک معنوی منجر به دیدگاه تشبیه و تعطیل می شود که از چالش های الهیاتی است. اندیشمندان اسلامی برای حل این چالش به معنا و مفاهیم تشکیکی این الفاظ متوسل شده اند. ملاصدرا، با مبانی فلسفی خود، برای حل این مسئله نظری را طرح کرده که می توان آن را الهیات تشکیکی نامید. توماس آکویناس متفکر مسیحی در توجیه نسبت این الفاظ نظریه ای را بیان نموده که به الهیات تمثیلی معروف است. این نظریه در جوامع علمی غربی و اسلامی مورد نقدهایی قرار گرفته است. با تحلیل معناشناختی واژه های کلیدی نظریه آکویناس و تبیین محتوای آن می توان نشان داد که دیدگاه او با تفاوت هایی همان نظریه الهیات تشکیکی است. او در این زمینه از ابن سینا متأثر است.
مشاهیر عالم هراکلیت
لایب نیز (4)
جمهوری خواه مساوات طلب
معناشناسی اوصاف الهی در اندیشه علامه حلّی و توماس آکوئینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی میانه (قرون 12 و 13)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی الهیات بالمعنی الاخص صفات واجب
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی
معناشناسی یکی از مسائل مهم در بررسی اسماء و صفات الهی است و در آن از چگونگی تفسیر و تأویل مفاهیم و محمولاتی که در مورد خداوند به کار می رود بحث می شود. سیر تاریخی این بحث نشان می دهد که متکلمان امامیه دیدگاه های اعتقادی خود را برگرفته از قرآن و سنت پیامبر و امامان معصوم می دانسته اند. در قرآن کریم صفاتی برای خداوند به کار رفته است که اندیشمندان را به بحث و تحلیل واداشته تا چگونگی اطلاق این صفات برای خداوند را بررسی کنند. بر این اساس، دیدگاه های مختلفی پدید آمده است، از جمله نظریه بازگشت ایجابی به سلبی علامه حلی که با طریقه سلبی–ایجابی توماس آکوئینی مشابهت دارد. در اینجا دو معنا از طریقه سلبی–ایجابی را بیان می کنیم. دو مورد متعلق به علامه حلی و توماس آکوئینی، که نظر این دو با هم همخوانی دارد. علامه از طریق سلب ضد صفات، و توماس از طریق سلب صفاتی که خاص مخلوقات است، صفاتی را که خاص خداوند است برای او اثبات می کنند. سپس به تبیین معنای صفات برای خداوند و مخلوقات و بررسی نظریه تشکیک علامه و تشابه آن با نظریه توماس می پردازیم
روش شناسى نفى روش در هرمنوتیک فلسفى گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هرمنوتیک فلسفى یکى از مهم ترین رویکردهاى هرمنوتیکى است که مارتین هایدگر آن را پایه ریزى و تبیین کرد و هانس جورج گادامر آن را تدوین کرد و توسعه بخشید. گادامر که شاگرد خصوصى هایدگر بود، در معروف ترین اثرش در هرمنوتیک به نام حقیقت و روش به تحلیل و نقدى گسترده و پرمحتوا از اندیشه هرمنوتیک روشى پرداخت. هرمنوتیک روشى، بر ارائه اصول و قواعد و روش شناسى تفسیر صحیح متون همت مى گمارد؛ اما گادامر بنیان هرمنوتیکى خود را بر نفى روش و پدیدارشناسى فهم وجودى استوار مى سازد و با اتکا بر اصول هرمنوتیکى خود، الگوى مفاهمه دیالکتیکى را ارائه مى دهد.
این نوشتار، کیفیت ابتناى فلسفه هرمنوتیکى گادامر بر نفى روش را توصیف و تحلیل مى کند تا از این رهگذر بتواند علاوه بر تبیین «مفاهمه دیالکتیکى مبتنى بر پرسش و پاسخ» به منزله روش بدیل گادامر در نفى روش، فرصتى براى بررسى این روش در اختیار قرار دهد و روشن خواهد شد که الگوى وى، داراى مشکلات پرشمارى از قبیل ابهام، دور و تسلسل است.