فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۷۰۱ تا ۴٬۷۲۰ مورد از کل ۷٬۲۳۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
معرفی اصطلاحات معرفتشناسی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۸۲ شماره ۱۳
حوزههای تخصصی:
منبع اصلی مورد استفاده در این بخش کتاب راهنمای معرفتشناسی است که دو تن از اساتید معرفتشناسی، یعنی جاناثان دنسی و ارنست سوسا آن را ویرایش کردهاند و 137 تن از اساتید دانشگاههای مختلف جهان در نوشتن آن همکاری داشتهاند. کتاب نخستینبار در سال 1992 توسط انتشارات بلکوِل منتشر و پس از آن بارها تجدید چاپ شده است. البته در نوشتن مقالههای این بخش علاوه بر کتاب گفته شده از سه منبع زیر نیز استفاده میشود:
.1996I. A Dictionary of Philosophy, edited by Thomas Mautner, Blackwell,
II. The Cambridge Dictionary of Philosophy, General editor, Robert Audi, .1995Cambridge Universtiy Press, U.S.A,
III. The Oxford Companion to Philosophy. Edited by Ted Hondrich, Oxford .1995University Press,
مقابله ما با تمدن غرب
معرفت پیشین
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، دو موضع گیری تجربه گرایان، در برابر چالش مهم معرفت پیشین و مستقل از تجربه (مانند حقایق ریاضی، منطقی و...)، مورد بررسی قرار گرفته است. موضع و پاسخ اول، این است که معرفت پیشین، مربوط به حقایق و گزاره های تحلیلی، یعنی گزاره هایی که بر حسب معانی الفاظ موجود در آن ها، صادق هستند، می باشد. مؤلف، در مقام نقد، به مثال های متعددی اشاره می کند که حقیقتی، ترکیبی و نه تحلیلی هستند، و معرفت ما به آن ها، به نحو پیشین می باشد.
موضع و پاسخ دیگر، از آن کواین است که اساساً تمایز میان حقایق تجربی و پیشین را نفی می کند و تمام حقایق را به درجاتی، تجربی و لذا اصلاح پذیر می داند. برای بررسی موضع کواین و برای تامل بیش تر در چیستی معرفت پیشین، ابتدا درباره ی این پیش فرض های کانت، بحث شده که آیا حقایق پیشین، باید کلی و ضروری باشند. مؤلف، به ویژه با بهره گیری از نظریات کریپکی، در صدد است نشان دهد که بر خلاف نظر کانت، حقایق جزئی هم می توانند به نحو پیشین، دانسته شوند. هم چنین نظر کواین درباره ی اصلاح پذیری برخی حقایق، هم چون اصل عدم تناقض، قابل دفاع نیست.
آن چه بیان شد، دو نگاه مبناگرایانه به مساله ی توجیه و از جمله ی به مساله ی معرفت پیشین بود. در پایان مقاله، تقریر متفاوت قائلان به نظریه ی سازگاری از معرفت پیشین و حقیقت ضروری، مورد بررسی قرار گرفته است.
دربارة همان مفهوم طرحهای مفهومی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۸۲ شماره ۱۴
حوزههای تخصصی:
مقاله «دربارة همان مفهوم طرحهای مفهومی» یکی از مهمترین مقالات معرفتشناختی است که در رد نسبیگرایی مفهومی به رشته تحریر درآمده است. طرحهای مفهومی درحقیقت دستگاههای مفهومی هستند که به تجربه شکل و صورت میدهند. بسیاری از فلاسفه صورت خاصی از طرحهای مفهومی را پذیرفتهاند. دیویدسن برای رد هر نوع طرح مفهومی، داشتن یک طرح مفهومی را با داشتن یک زبان پیوند میزند، بدین معنا که اگر طرحهای مفهومی تفاوت داشته باشند، زبانها نیز متفاوت خواهند بود. سپس، او مسئله ترجمهپذیری را پیش میکشد و شقوق مختلف مسئله را مورد بررسی قرار میدهد و در نهایت، به این نتیجه دست مییابد که طرحهای مفهومی را نمیتوانیم بپذیریم.
تقدم وجود بر ماهیت از دیدگاه سارتر و هایدگر
حوزههای تخصصی:
تمایز میان وجود و ماهیت یکی از قدیمی ترین تمایزها در فلسفه است ، این تمایز ، کاربرد بسیار وسیع و پرفایده ای دارد . در سراسر تاریخ تفکر فلسفی ، گایه اندیشه ی اصالت وجود و گاهی اندیشه ی تقدم ماهیت حاکم بوده است. فلسفه ی وجودی ( اگزیستانسیالیسم ) با دفاع از انضمامی بودن وجود و تقدم آن در برابر آن چه که می توان آن را اصالت ماهیت فلسفه ی هگل نامید ، آغاز می گردد . ژان پل سارتر و مارتین هایدگر هر دو به نحوی نماینده ی تفکر مکتبی هستند که از آن به اگزیستانسیالیسم تعبیر می شود ...
روشنفکرى و روند شکلگیرى آن و نقد هگل از آن
منبع:
رواق اندیشه ۱۳۸۲شماره ۲۳
حوزههای تخصصی:
این مقاله در صدد است تا تبیینى تاریخى و مفهومى فشرده از روشنفکرى در غرب را ارائه کند. بدین منظور نخست نقطه مقابل آن؛ یعنى جهانبینى مسیحیت قرون وسطى توصیف شده است و سپس تحولات فرهنگى اجتماعى اواخر قرون وسطى که زمینهساز نهضت تجدید حیات فرهنگى (رنسانس) و اصلاح دینى (پروتستانتیزم) و بالاخره انقلاب علمى بودند، بیان گردیده و پس از ارائه گزارشى فشرده از نهضت تجدید حیات فرهنگى، نهضت اصلاح دینى و انقلاب علمى به عنوان عوامل تکوّن عصر روشنایى و روشنفکرى، به خود روشنفکرى، اهداف، ویژگیهاى روشنفکرى و روشنفکران پرداخته شده است. جهت ارائه بحثى انتقادى در این زمینه، نقد هگل از روشنگرى که در کتاب پدیدارشناسى روح مطرح شده است نیز گزارش مىگردد. قبل از پرداختن به نقد هگل از روشنگرى، ابتدا روند روشنگرى در آلمان و مراحل مختلف آن توصیف و سپس نقد هگل از روشنگرى در دو مرحله مطرح شده است: الف) نقد او از موضع سلبى روشنگرى نسبت به ایمان مذهبى. ب) نقد او از دستاوردهاى ایجابى روشنگرى. هگل در مجموع روشنگرى قرن هیجدهم از نوع فرانسوى آن را روشنگرى کاذب و سطحى مىشمرد. اما قبل از پرداختن به نقد هگل از روشنگرى، چگونگى و جایگاه روشنگرى در آلمان را بررسى مىکنیم و پیشاپیش خاطرنشان مىکنیم که پدیده روشنگرى در آلمان آن روزگار مانند پدیده روشنگرى در ایران امروز، امرى وارداتى، اجنبى و نامطلوب تلقى مىشده است.
الگوهای معرفتی – اجتماعی توسعه و موانع توسعه علوم اجتماعی جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف در این بررسی آن است که با استفاده از میراث جامعه شناسی معرفتی در قلمرو، دو انگاره تبیین کننده اجتماعی و معرفتی به شکل گیری، تحول و توسعه علوم اجتماعی جدید پرداخته شود و نیز موانع عمده آن مورد بررسی قرار گیرد. تحلیل این مساله در دو سطح اجتماعی (تاریخی و یا ساختاری) و معرفتی (الگوها و تحلیل های عقلانی) به هنجارهای همگن و ناهمگنی باز می گردد که از لحاظ تاریخی قابل تصدیق اند و نیز از منظور لوازم معرفت شناسی تاریخی قابلیت های مورد انتظار را دارا می باشند. به نظر می رسد نگاه تاریخی به روند پیشرفت علوم اجتماعی تاکنون توانسته است تصویر کلی از شرایط فوق را فراهم سازد. اما استفاده از شیوه های تبیین اجتماعی از جمله کاربرد الگوی عام روش شناختی مبتنی بر ادغام دو مبنای معرفتی و اجتماعی، که خود در حکم ابزارهای مهم تحلیل جامعه شناختی تلقی می گردند، روش نسبتا نوینی است که مستلزم توجه بیشتر در بررسی های جامعه شناختی می باشد. بدون تردید تعمیم صحیح روش مزبور این امکان را فراهم می سازد که زوایای پیچیده و پنهان رشد و یا تاخر در رشد علوم اجتماعی جدید بیشتر مورد شناسایی قرار گیرد. در واقع هدف از تدوین مقاله حاضر، ضمن تجربه در کاربرد روش مورد اشاره برای انجام مطالعه علمی خاص، افزایش سطح تحلیل و دریافت از موضوع در قبال نقش و اهمیت علوم اجتماعی در جامعه های معاصر از جمله کشور ما و نیز بازخوانی دلایلی است که به عنوان عوامل و موانع رشد علوم اجتماعی می تواند در اشکال مختلف زمینه توسعه علوم فوق را تقویت نماید. با آگاهی از روند تاریخی این علوم اجتماعی در ارتباط نزدیک با نیازها، ضرورت ها، تعمیم و نفوذ انگاره های شناختی قرار دارد. تغییر در روند زندگی اجتماعی در دوران جدید از تاریخ در غرب، نخبگان علمی این منطقه از عالم را به ضرورت کارکردی و اجتماعی نظام بخشی در حوزه تفکر و اندیشه اجتماعی و سرانجام تاسیس شاخه های معین علمی به قصد دریافت منظم از جوانب مختلف پدیده های اجتماعی رهنمون گشته است. حاصل گفتار آن که موضوع فوق در کنار تولید انگاره های معرفتی نوین مقدمات استقلال معرفت شناسی را برای این علوم در مجموع و یا به گونه ای جدا از یکدیگر فراهم می نماید. به نظر می رسد رشد علوم اجتماعی در یک فرایند عمومی از قواعد اجتماعی و علمی قابل شناختی پیروی می نماید، که علم بدان ها، می توان امکان گسترش زمینه های توسعه علمی و اجتماعی را در هر جامعه ای تضمین نماید.
عقلانیت باور دینی ، از نگاه برون گرایان
حوزههای تخصصی:
دفاع از عقلانیت باور دینی در طول تاریخ، بسته به نوع رویکردهای فلسفی و معرفتی حاکم بر اندیشه ی بشر، رنگ های مختلفی به خود گرفته و انواع گوناگونی پیدا کرده است. بسط و توسعه ی برون گرایی در معرفت شناسی معاصر، سبب شده است تا عده ای از اندیشمندان دینی، که در باب معرفت، دیدگاهی برون گرایانه اتخاذ کرده اند، نگاهی جدید به باورهای دینی بیندازند و عقلانیت آن را از نگاهی برون گرایانه به اثبات رسانند. در این نگاه برون گرایانه، نقش استدلال در توجیه باور دینی تضعیف میشود و استدلال مداری حاکم در الهیات طبیعی و قرینه گرایی کسانی مانند لاک و دکارت انکار میشود. باور دینی در این نگاه میتواند بدون ابتنا بر هر گونه استدلالی، عقلانی و موجه باشد. به بیان دیگر، باور دینی در زمره ی باورهای پایه قرار میگیرد. تجربه گرایی آلستون و ادعای واقعاً پایه بودن باور دینی از سوی پلنتینگا هر دو ناشی از برون گرایی آن ها در مساله ی معرفت است. به طور کلی میتوان گفت ظهور مکتب معرفت شناسی اصلاح شده در اندیشه ی دینی، هم زمان با ظهور یا احیاء برون گرایی در معرفت شناسی معاصر بوده است و از آن بسیار مایه میگیرد.
واقعگرایی، عینیت و شکگرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۸۲ شماره ۱۴
حوزههای تخصصی:
این مقاله دربارة این پرسش است که «به چه چیز میتوانیم معرفت پیدا کنیم؟» در اینجا مسئله اصلی رئالیسم هستیشناختی است. رئالیسم هستیشناختی، دیدگاهی دربارة سرشت متعلق معرفت است. پال موزر در این مقاله نوعی رئالیسم به نام رئالیسم معتدل را مطرح میکند که براساس آن برخی از اموری که باورهایمان از آنها حکایت میکنند عینیاند. وی سپس از این رئالیسم دربرابر اعتراض فهمناپذیری دفاع میکند. در بخش دوم، نویسنده به بررسی مواردی میپردازد که میتواند بهعنوان معارضه جدی شکگرایانه در قبال «رئالیسم معتدل» تلقی شود. موزر در بخشهای بعدی، پاسخهایی را که میتوانیم در قبال چنین چالش شکگرایانهای ارائه کنیم بیان میکند. «استنتاج بر مبنای بهترین تبیین» در زمرة این پاسخها قرار دارد.
معناى زندگى(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مرگ تراژدی و تولد عقل گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۲ شماره ۳۹
حوزههای تخصصی:
تعریفی که نیچه از تراژدی به دست میدهد، هیچگونه قرابتی با معنای متداول آن در تاریخ و بهویژه در عصر حاضر ندارد. درواقع نیچه تراژدی را نگاهی هستیشناسانه به حیات انسانی میداند. تفسیر نیچه از تراژدی بر فلسفه شوپنهاور و آرمانهای زیباییشناسانه ریشارد واگنر استوار است. این فیلسوف جوان، در آن زمان، شیفتة آرمانهای استادان بزرگش در فلسفه و موسیقی بوده است. نیچه نخستین تأمل انسان را، تأمل دربارة مرگ و فناپذیری وی میداند. انسان تنها جانداری است که بر مرگ خویش واقف است. این حقیقت دردناک عامل رویآوری بشر به هنر است. خلاقیت وی برای فرار از مرگ, در هنر تجلی مییابد؛ و تراژدی اوج خلاقیت بشر در هنر است. این قالب بزرگ ادبی, در نخستین مرحلة ظهورش، در گروه همخوانان تجلی مییابد. گروه همخوانان با سرودهای نشئهآورشان, که «دیتیرامْب» نام دارد، موجوداتی هستند با نام «ساتیر» که به شکل نیمهانسان و نیمهبز روی صحنه ظاهر میشوند و «دیونوسوس», خدای شراب و وجد و سرمستی را در عیش و نوشها و شادمانیها همراهی میکنند. ساتیرها و دیونوسوس مظهر وحدت هستی ناپایدار و فناپذیرند. در این حالت وحدانی و بنیادین، انسان نسبتی حضوری با عالم و آدم و مبدأ شان پیدا میکند. اوج هنر تراژدیک در همین نسبت حضوری است که انسان هم فاعل شناسایی است و هم متعلق آن. تنها در این هنر متعالی است که بشر به توجیه زندگی دست مییابد و برای غلبه بر فناپذیر بودنش و فایق آمدن بر حقیقت دهشتناک هستی زمینی پیدا میکند. از نظر نیچه, با ظهور نخستین بذرهای عقلگرایی, که نماد آن سقراط و سقراطگرایی است، مرگ تراژدی فرامیرسد.
تعریف نیچه از تراژدی, در مقایسه با تعریفی که در دورة روشنگری از تراژدی ارائه شده است و, مرگ تراژدی با ظهور عقلگرایی, که نیچه از آن با عنوان سقراطگرایی یاد میکند، موضوع این مقاله را تشکیل میدهد.
نگاهی به دین پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۲ شماره ۲۷
حوزههای تخصصی:
این مقال بر آن است تا افق روشنی از رویکردهای گوناگون به دینپژوهی را ارائه دهد. در ابتدا به تعریف و ابعاد مختلف دین اشاره شده، سپس برخی از رویکردهای مهم دینپژوهی مطرح و مورد نقادی قرار گرفته است. این رویکردهای دینپژوهی عبارتند از: 1. رویکرد مردم شناختی؛ 2. رویکرد پوزیتیویستی و طبیعتگرایانه؛ 3. رویکرد اخلاقی؛ 4. رویکرد جامعه شناختی؛ 5. رویکرد پراگماتیستی؛ 6. رویکرد پدیدار شناختی؛ 7. رویکرد تحلیلی. نقص مشترک همة این رویکردها این است که فقط به جنبه و ساحتی از ابعاد دین توجه کرده و از ابعاد و ساحتهای دیگر دین غفلت ورزیدهاند. در پایان، انواع رویکردهای دین پژوهی در اسلام، مطرح و ارزیابی شده است که عبارتند از: 1. رویکرد اهل حدیث؛ 2. رویکرد معتزله؛ 3. رویکرد اشاعره؛ 4. رویکرد شیعه.
دیدگاه اومانیستی و دین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۲ شماره ۲۸
حوزههای تخصصی:
بینش انسان محورانه که از دورة رنسانس به بعد شالودة تفکر غربی را تشکیل میدهد، در اندیشة دینی الاهیات غربی نیز نقش اساسی و بنیانی بازی میکند؛ اما این نقش:
1. گاهی با ادیان الاهی مانعة الجمع است؛
2. زمانی با اصالت بخشی به عقل انسان فقط دین عقلانی را میپذیرد؛
3. و زمانی قابل جمع با ادیان وحیانی و الاهی است.
به بیانی دیگر:
در رابطة سلبی اومانیسم با خداپرستی انسان آن چنان در زمینة اختیار، آزادی و قدرت، خود را توانا مییابد که به نحو بالقوه یا بالفعل ادعای خدایی میکند و این نهایت درجه طغیان انسان است. در رابطة ایجابی اومانیسم با خداپرستی:
أ. عقل آدمی آن چنان فربه تلقی میشود که از وحی الاهی اظهار بینیازی میکند و قوای درونی و بیرونی انسان و طبیعت بهترین راهنما برای برای دستیابی به حقایق الاهی و سعادت دنیایی و آخرتی معرفی میشود.
ب. با تأکید بر ارزش، اختیار، آزادی و قدرت انسان، وی در مقابل عظمت پروردگار چون قطرهای در مقابل اقیانوس مشاهده میشود و میکوشد تا تمام وجود خود را در معرض انکشاف الاهی و کلمه ا قرار دهد تا با تجربة دینی و تماس وجودی با تعالی در هویتی مؤمنانه، خود را از برهوت نیستی و عدم که وجود محفوف به آن است، در یک جهش ایمانی به طرف هستی و وجود بیپایان سوق دهد و نوعی اومانیسم خدا مرکزانه را به نمایش گذارد.