فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۸۶۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
پژوهش با هدف مقایسه طرحواره های ناسازگارانه و اضطراب اجتماعی زنان اقدام کننده به جراحی زیبائی با زنان غیر اقدام کننده انجام شده است. نمونه ای 120 نفری شامل 60 زن اقدام کننده به جراحی زیبائی با 60 زن غیر متقاضی، و روش نمونه گیری در دسترس از شهر تهران انتخاب شده اند. برای اندازه گیری از پرسشنامه های طرحواره یانگ (نسخه سوم فرم کوتاه، 2005) ،پرسشنامه اضطراب اجتماعی (دیویدسون، 1997) استفاده شده است . تحلیل نتایج با استفاده از مانوا و در صورت وجود تفاوت معنادار از آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد. نتایج نشان داد بین طرحواره اطاعت و ایثار زنان اقدام کننده و غیر اقدام کننده تفاوت معناداری وجود دارد (0.05P
مقایسه عدم تحمل بلاتکلیفی، نگرانی، اجتناب شناختی و جهت گیری منفی به مشکل در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال افسردگی اساسی و افراد عادی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسة متغیر های عدم تحمل بلاتکلیفی، نگرانی، اجتناب شناختی و جهت گیری منفی به مشکل، بین افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال افسردگی اساسی و افراد عادی بود. مواد و روشها: از سه گروه افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، اختلال افسردگی اساسی و افراد سالم، هر یک به تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جهت گردآوری داده های مورد نیاز، در سه گروه، پرسشنامه های عدم تحمل بلاتکلیفی، نگرانی ایالت پنسیلوانیا، اجتناب شناختی و جهت گیری منفی به مشکل، به کار گرفته شد. داده ها به روش واریانس چند متغیره و واریانس تحلیل شدند.
یافته ها: تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که تفاوت بین افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و اختلال اضطراب فراگیرو افراد عادی در چهار متغیر به سطح معناداری رسیده است(P<0/05). تحلیل واریانس نیز نشان داد، بین متغیرهای شناختی فوق در سه گروه، تفاوت به سطح معناداری رسیده است (P<0/05). بعلاوه، آزمون تعقیبی توکی در مورد متغیر های شناختی فوق در دو گروه افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و افراد عادی نشان داد که در متغیر های عدم تحمل بلاتکلیفی، نگرانی و جهت گیری منفی به مشکل، تفاوت به سطح معناداری رسیده است (P<0/05). آزمون تعقیبی توکی در مورد متغیر های شناختی فوق، در دو گروه افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و اختلال افسردگی اساسی نشان دادکه هیچ یک از متغیر های شناختی فوق به سطح معناداری نرسیده است (P>0/05). همچنین آزمون تعقیبی توکی در مورد متغیر های شناختی فوق در دو گروه افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و افراد عادی نشان داد که همه متغیر ها به سطح معناداری رسیده است( P<0/05). نتیجه گیری: بر اساس موارد فوق می توان نتیجه گرفت که این ویژگی های شناختی در اختلال اضطراب فراگیر و افسردگی اساسی موثر است.
کارآمدی آموزش معنویت با رویکرد اسلامی در کاهش اضطراب وجودی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی کارآمدی آموزش معنویت اسلامی در کاهش اضطراب وجودی انجام گرفته است. طرح پژوهش، از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه آماری، شامل همه دانش آموزان دختر سال اول متوسطه شهر کرمانشاه، در سال تحصیلی 93-1392بود که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای، یک دبیرستان انتخاب و از جمعیت 120 نفری دانش آموزان مذکور، تعداد 30 نفر، که نمره اضطراب وجودی زیرخط برش را در مقیاس اضطراب وجودی گود کسب کرده بودند، انتخاب شده و به 2 گروه 15 نفری آزمایش و کنترل تقسیم شدند. برای گروه آزمایش، 5 جلسه90 دقیقه ای آموزش معنویت با رویکرد اسلامی برگزار گردید. پس از اجرای جلسات آموزشی، آزمون اضطراب وجودی گود بر هر 2 گروه اجرا شد. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس تک متغیره (ANCOVA) استفاده گردید. نتایج به دست آمده نشان داد که بین گروه آزمایش و کنترل، از لحاظ اضطراب وجودی تفاوت معنی داری وجود دارد؛ یعنی آموزش معنویت اسلامی در کاهش اضطراب وجودی تأثیر کارآمدی داشته است.
مقایسه خودبیمارانگاری، اضطراب اجتماعی و اجتناب شناختی در مادران دانش آموزان با و بدون مشکلات ویژه یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: هدف پژوهش حاضر مقایسه خودبیمارانگاری، اضطراب اجتماعی و اجتناب شناختی در بین مادران دانش آموزان با و بدون مشکلات ویژه یادگیری بود.
روش: روش پژوهش علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری این پژوهش شامل همه مادران دانش آموزان 9 تا 14 ساله با و بدون مشکلات ویژه یادگیری شهر اردبیل در سال 1392 بود. آزمودنی های پژوهش شامل 80 نفر از مادران دانش آموزان با مشکلات ویژه یادگیری بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و 80 نفر از مادران دانش آموزان عادی که به شیوه همتاسازی (بر اساس سن مادر، تحصیلات و تعداد فرزندان) انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس های خود بیمار انگاری، اضطراب اجتماعی و اجتناب شناختی استفاده شد. داده های جمع آوری شده به وسیله تحلیل واریانس چند متغیری تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج نشان داد که بین مادران دانش آموزان با و بدون مشکلات ویژه یادگیری در خودبیمار انگاری، اضطراب اجتماعی و اجتناب شناختی تفاوت معناداری وجود دارد ( P< 0/001)
نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که مادران کودکان با مشکلات ویژه یادگیری در مقایسه با مادران کودکان بدون مشکلات ویژه یادگیری از خودبیمارانگاری، اضطراب اجتماعی و اجتناب شناختی بیشتری رنج می برند، بنابراین انجام مداخله های آموزشی و درمانی برای بهبود وضعیت روان شناختی مادران دانش آموزان با مشکلات ویژه یادگیری ضروری است.
مطالعه موردی کارایی روان درمانی پویشی کوتاه مدت(STDP ) بر افزایش ابرازگری هیجانی و کاهش علائم هراس اجتماعی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این پژوهش کارایی روان درمانی پویشی کوتاه مدت؛ مدل تعدیل کننده اضطراب را بر افزایش ابرازگری هیجانی و کاهش علائم در نمونه مبتلا به هراس اجتماعی مورد بررسی قرار می دهد.
روش: در این پژوهش طرح مطالعه موردی همراه با خط پایه چندگانه و پیگیری سه ماهه بکار برده شد. نمونه از بین مراجعانی که مهر سال 1391 به کلینیک روانشناسی بالینی و مشاوره دانشجویی دانشگاه فردوسی مشهد مراجعه نمودند، براساس مصاحبه بالینی ساختاریافته برای اختلالات محور I در DSM-IV و مقیاس ارزیابی عملکرد کلی(GAF) برای گزینش بیمار، انتخاب گردید. وی تحت 20 جلسه روان درمانی پویشی کوتاه مدت مدل تعدیل کننده اضطراب قرار گرفت. در این پژوهش، برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه های هراس اجتماعی(SPIN) و ابرازگری هیجانی(EEQ) بکار گرفته شد. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل نگاره ای، معناداری بالینی و درصد بهبودی استفاده گردید.
یافته ها: در پایان درمان، نتایج حاکی از تغییر معناداری بالینی و درصد بهبودی در نمرات این مراجع بود. ضمن اینکه نتایج در پیگیری سه ماهه حفظ، افزایش نیز یافته بود.
نتیجه گیری: روان درمانی پویشی کوتاه مدت مدل تعدیل کننده اضطراب در افزایش ابرازگری هیجانی و کاهش علائم در هراس اجتماعی به شکل معناداری کارایی دارد.
اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی در درمان افراد مبتلا به اضطراب فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT) در درمان افراد مبتلا به اضطراب فراگیر (GAD) است. این پژوهش در چارچوب طرح تجربی تک موردی با استفاده از طرح خطوط پایه ی چندگانه ی پلکانی اجرا شد.2 نفر از مبتلایان به GAD بر اساس ملاک های ورود و احراز شرایط پژوهش وارد طرح درمان شدند و تحت درمان MBCT قرار گرفتند. جهت ثبت شدت نشانه ها از پرسشنامه های نگرانی ایالت پن، افسردگی بک، اضطراب بک و مقیاس 7 سؤالی اضطراب فراگیر استفاده شد. بر اساس یافته های پژوهش حاضر، درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی موجب کاهش شدت علائم اختلال اضطراب فراگیر، کاهش نگرانی، کاهش اضطراب و کاهش نمرات افسردگی شد. نتایج این پژوهش نشان داد که درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی از طریق به کارگیری تمارین مختلف می تواند به بهبود مبتلایان به اضطراب فراگیر منجر شود
مدل ساختاری نظم بخشی هیجانی و علائم اختلال اضطراب فراگیر در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین مدل ساختاری نظم بخشی هیجانی و علائم اختلال اضطراب فراگیر در دانشجویان انجام شد.برای دستیابی به هدف پژوهش، تعداد 462 (223 دختر و 241 پسر) دانشجوی دانشگاه شیراز با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند و به مقیاس مشکلات در نظم بخشی هیجانی، پرسشنامه نگرانی ایالت پنسیلوانیا و پرسشنامه اختلال اضطراب فراگیر پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش مدل سازی معادلات ساختاری تحلیل شدند. نتایج مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد که از بین مؤلفه های دشواری در نظم بخشی هیجانی، دسترسی محدود به راهبردهای نظم بخشی هیجانی هم به صورت مستقیم و هم با واسطه گری نگرانی و مؤلفه دشواری در انجام رفتار هدفمند تنها به صورت مستقیم بر علائم اختلال اضطراب تعمیم یافته تأثیر می گذارند. به طورکلی این نتایج نشان می دهد که مؤلفه های نظم بخشی هیجانی می توانند بر علائم اختلال اضطراب فراگیر در جمعیت عمومی تأثیرگذار باشد، به طوری که افزایش دشواری ها در نظم بخشی هیجانی منجر به افزایش نگرانی و علائم اختلال اضطراب فراگیر در آن ها می شود.
نقش واسطه ای نارسایی راهبردهای تنظیم هیجان در رابطه بین شدت هیجان منفی و انگیزش ایمنی با نشانه های اضطراب فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش های اخیر، به بررسی نقش نارساتنظیم گری هیجان در رشد و تداوم نشانه های اضطرابی پرداخته اند. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای نارسایی راهبردهای تنظیم هیجان در رابطه بین شدت هیجان منفی و سیستم انگیزش ایمنی با نشانه های اضطراب فراگیر بود. تعداد 621 نفر (392 دختر، 229 پسر) از دانشجویان دانشگاه های تهران در این پژوهش شرکت کردند. شرکت کنندگان پرسشنامه نشانه خلقی و اضطرابی- نسخه کوتاه (MASQ-SF)؛ مقیاس دشواری تنظیم هیجان (DERS)، مقیاس شدت عاطفی (AIM)، پرسشنامه حساسیت به تنبیه و حساسیت به پاداش (SPQRS)، مقیاس کنترل توجه (ACS)، پرسشنامه آگاهی بدنی (BAQ)، پرسشنامه تجربه ها (EQ) و پرسشنامه راهبردهای تنظیم هیجان (ERQ) را تکمیل کردند. نتایج پژوهش نشان داد که شدت هیجان منفی و سیستم انگیزش ایمنی رابطه مثبت معنادار دارند. هم چنین، از بین راهبردهای تنظیم هیجان تنها مولفه کنترل توجه از راهبرد توجه کردن و راهبرد اجازه دادن با برانگیختگی اضطرابی رابطه منفی داشتند. در این پژوهش، نقش واسط ه ای آگاهی بدنی از راهبرد توجه کردن و ارزیابی مجدد در رابطه بین شدت هیجان منفی و سیستم انگیزشی ایمنی با نشانه های اضطرابی تایید نشد، درحالی که سایر راهبردهای تنظیم هیجان، نقش واسطه ای معنادار داشتند. بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که راهبردهای توجه کردن، اجازه دادن و فاصله گرفتن در تشکیل نشانه های اضطرابی تاثیرگذار هستند. بنابراین، توجه به این راهبردهای تنظیم هیجان می تواند به شناخت بهتر نشانه های اضطرابی و درمان کارآمدتر منجر شود.
اثربخشی مهارت آموزی مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک بر نشانه های اضطراب حالت و صفت در بیماران مبتلا به دیابت نوع II(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رفتاردرمانی دیالکتیکی یا DBT یکی از درمان های شناختی رفتاری مبتنی بر مهارت آموزی است که در سال های اخیر توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی مداخله مبتنی بر DBT بر کاهش اضطراب حالت وضعیت بیماران مبتلا به دیابت نوع II اجرا شد. جامعه آماری پژوهش حاضر تمامی بیماران مبتلا به دیابت نوع II مراجعه کننده به یک کلینیک خصوصی در شهر ساری بودند که از بین آن ها 20 نفر ملاک ورود به پژوهش را داشتند. شرکت کنندگان در طرح آزمایشی پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل قرار گرفتند. در گروه آزمایش مهارت آموزی مبتنی بر رفتاردرمانی دیالکتیک به شیوه گروهی با تکیه بر مولفه های ذهن آگاهی، تنظیم هیجانی و تحمل پریشانی و کارآمدی بین فردی، طی دوازده جلسه دو ساعته و در طول شش هفته بر اساس راهنمای درمانی اجرا شد. برای بررسی اضطراب در پیش آزمون و پس آزمون از سیاهه اضطراب حالت-صفت اشپیلبرگر استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل کوورایانس مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد پس از حذف اثر پیش آزمون بین نمرات پس آزمون دو گروه آزمایشی و کنترل در اضطراب حالت و صفت تفاوت آماری معناداری وجود دارد. مبتنی بر یافته های پژوهش می توان بیان داشت که مداخله DBT بر کاهش اضطراب حالت و صفت بیماران دارای دیابت نوع II تأثیرگذار است.
مقایسه واکنش عاطفی بین خانواده کودکان مبتلا و غیرمبتلا به اختلال های اضطرابی(مقاله علمی وزارت علوم)
اثربخشی اصلاح رفتار شناختی بر کاهش رفتار امتناع از مدرسه رفتن در دانش آموزان دختر: مطالعه تک آزمودنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دانش آموزان در مدرسه ممکن است با شرایط آزاردهنده متعددی روبه رو شوند که باعث ایجاد ترس و اضطراب در آن ها می گردد و این مسئله تمایل آنها را به حضور در مدرسه کاهش می دهد، تحقیق حاضر به منظور بررسی اثربخشی اصلاح رفتار شناختی بر کاهش رفتار امتناع از م درسه رفتن دان ش آموزان دختر انجام گردی د. در این پژوهش چهار دانش آموز دارای رفتار امتناع از مدرسه بر اساس مقیاس تجدیدنظرشده امتناع از مدرسه (فرم دانش آموز SRAR-C) و مصاحبه ساختار یافته انتخاب شدند. با استفاده از طرح تک آزمودنیABA ، طی 8 جلسه آموزش اصلاح رفتارشناختی قرار گرفتند و طی دو هفته پس از مداخله نیز همچنان مورد مشاهده قرار گرفته و با داده های خط پایه براساس تحلیل بصری (سطح، روند و تغییرپذیری)، درصد داده های غیرهمپوش با استفاد از شاخص PAND و ضریب اثر مقایسه گردید. نتایج نشان داد که اصلاح رفتار شناختی، رفتار امتناع از مدرسه را به طور معنی دار کاهش داد. می توان نتیجه گرفت که به کارگیری اصلاح رفتارشناختی در کاهش رفتار امتناع از مدرسه مؤثر است.
فراشناخت، کنش های اجرایی و اضطراب: به سوی یک دیدگاه یکپارچه نگر برای تکمیل مدل ولز از اضطراب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هرچند پژوهش های زیادی از مدل مطرح شده توسط ولز در حوزه فراشناخت حمایت کرده اند؛ به نظر می رسد این مدل در توضیح پاره ای ابهامات مطرح شده در بحث از تفاوت های فردی در مطالعه شخصیت و یا در بحث از نارسایی های شناختی، ناتوان است. پژوهش حاضر با بررسی کنش های اجراییِ معادل پردازش های فراشناختی در افراد اضطراب بالا و اضطراب پایین در پی ارائه الگوی پیشنهادی برای تکمیل الگوی ولز درباره ارتباط فراشناخت و اضطراب است.
روش: 200 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه تربیت مدرس، پرسشنامه های فراشناخت، نارسایی های شناختی، دست برتری واترلو و فرم تجدید نظر شده پرسشنامه شخصیتی آیزنک را تکمیل کردند. هدف از اجرای پرسشنامه های فراشناخت و نارسایی های شناختی کنترل معیارهای ورود بود. بعد از کنترل معیارهای ورود، با در نظر گرفتن نمره های انتهایی توزیع در دو بعد برون گردی و نورزگرایی پرسشنامه آیزنک، 2 گروه 15 نفره شامل اضطراب بالا و اضطراب پایین مشخص شدند. از آزمودنی های انتخاب شده آزمون استروپ و آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین گرفته شد.
یافته ها: نتایج نشان داد کیفیت پردازش های فراشناختی در آزمودنی های اضطراب پایین بهتر از اضطراب بالا است.
نتیجه گیری: به نظر می رسد الگوی پیشنهادی در پژوهش حاضر توانسته است سؤالات مطرح شده در حوزه فراشناخت را که مدل ولز از توضیح آنها ناتوان است، پاسخ دهد. البته خاطر نشان می شود که استحکام جایگاه این الگو به تدابیر پژوهشی بیشتری نیازمند است.
نقش واسطه ای نشخوار و نگرانی در رابطه بین منبع کنترل با افسردگی و اضطراب در افراد مبتلا به اختلال های افسردگی مهاد و اضطرابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، بررسی رابطه منبع کنترل، نشخوار و نگرانی با افسردگی و اضطراب در افراد مبتلا به اختلالهای افسردگی مهاد و اضطرابی بود. در این پژوهش، علاوه بر سنجش رابطه متغیرها، نقش واسطه ای نشخوار و نگرانی در رابطه بین منبع کنترل با افسردگی و اضطراب نیز بررسی شد.
روش: یکصد و دوازده بیمار مبتلا به اختلال های افسردگی مهاد و اضطرابی (۵۸ افسرده، ۵۴ مضطرب) با تکمیل پرسشنامه منبع کنترل، مقیاس پاسخ های نشخواری، پرسشنامه نگرانی، مقیاس افسردگی بک و مقیاس اضطراب بک در این پژوهش شرکت کردند. داده ها با استفاده از روش تحلیل مسیر مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: نتایج حاصل از ضرایب همبستگی نشان داد که بین منبع کنترل، نشخوار و نگرانی با افسردگی و اضطراب رابطه معنادار وجود دارد. نتایج هم چنین نشان داد که متغیرهای نشخوار و نگرانی در رابطه بین منبع کنترل با افسردگی و اضطراب نقش واسطه ای دارند. از یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که رابطه بین منبع کنترل با افسردگی و اضطراب یک رابطه ساده نیست و متغیرهای دیگر، مثل نشخوار و نگرانی، می توانند در این رابطه نقش واسطه داشته باشند.
نقش واسطه ای باورهای فراشناختی و نارسایی تنظیم شناختی هیجان در رابطه ی بین کمال گرایی شناختی و نگرانی در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اختلال اضطراب فراگیر، شایع ترین اختلال اضطرابی است و بالاترین نرخ همبودی را با سایر اختلالات روان پزشکی دارد. نگرانی شدید، معیار تشخیصی اصلی برای اختلال اضطراب فراگیر است. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای باورهای فراشناختی و نارسایی تنظیم شناختی هیجان در رابطه ی بین کمال گرایی شناختی و نگرانی در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر بود.
روش کار: جامعه ی آماری این پژوهش اکتشافی همبستگی، بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر مراجعه کننده به کلینیک ها و مراکز روان پزشکی شهر تهران و یزد در سال 1391 و 1392 بودند. 100 بیمار مبتلا (74 زن، 26 مرد) به روش مراجعات متوالی و به صورت هدف مند انتخاب شدند. شرکت کنندگان، مقیاس شناخت های کمال گرایانه، پرسش نامه ها ی نگرانی ایالت پنسیلوانیا، باورهای فراشناختی و تنظیم شناختی هیجان را تکمیل کردند. برای تحلیل آماری داده ها از ضرایب همبستگی پیرسون و تحلیل های رگرسیونی دوگامی در نرم افزار SPSS نسخه ی 16 استفاده شد.
یافته ها: کمال گرایی شناختی، باورهای فراشناختی، به ویژه باورهای فراشناختی منفی و نارسایی تنظیم شناختی هیجان با نگرانی در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر در سطح 001/0P< رابطه ی مثبت معنی دار دارند. به علاوه، باورهای فراشناختی و نارسایی تنظیم شناختی هیجان در رابطه ی بین کمال گرایی شناختی و نگرانی در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر نقش واسطه ای داشتند (001/0P<).
نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش، رابطه ی بین کمال گرایی و نگرانی در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، یک رابطه ی خطی ساده نیست و باورهای فراشناختی و نارسایی تنظیم شناختی هیجان می توانند این رابطه را تحت تاثیر قرار دهند.
اثربخشی آموزش راهبردهای درمان پردازشی-تجربه ای(هیجان مدار) بر کاهش اضطراب امتحان دانش آموزان دختر دبیرستان های شهرتهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی اثربخشی آموزش راهبردهای درمان پردازشی-تجربه ای/ هیجان مدار (PE-EFT) بر کاهش اضطراب امتحان دانش آموزان دختر پرداخته است.درمان هیجان مدار یک درمان التقاطی است که از تلفیق درمان های فردمدار، گشتالت و درمان تجربه ای و توسط لسلی گرینبرگ، رابرت الیوت و سوزان جانسون ابداع شده است.تحقیقات EFT نشان می دهد که انسانها دو سیستم پردازش اطلاعات دارند : سیستم منطقی و سیستم تجربه ای. نمونه آماری این پژوهش شامل 70نفر از دانش آموزان دختر دبیرستانهای شهر تهران می باشند که بصورت تصادفی خوشه ای انتخاب و به دو گروه 35 نفره آزمایش و گواه اختصاص یافتند. گروه آزمایش در طی 8 جلسه مداخلات آموزشی PE-EFT را دریافت کرد.ابزار پژوهش پرسشنامه اضطراب امتحان اهواز است. تجزیه و تحلیل اطلاعات از طریق آزمون T و تحلیل کواریانس نشان داد که فرضیه پژوهش مبنی بر اینکه آموزش راهبردهای درمان پردازشی-تجربه ای/ هیجان مدار (PE-EFT) بر کاهش اضطراب امتحان دانش آموزان دختر مؤثر است با احتمال 99% تأیید شد.
نقش خودکارآمدی و هراس اجتماعی در پیش بینی وابستگی به اینترنت در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اختلال اعتیاد اینترنتی جلب توجه فزاینده ای در رسانه های عمومی و در میان پژوهشگران داشته، به عنوان مقوله ای از اعتیاد رفتاری مفهوم سازی شده و معیارهای تشخیصی مختلفی برای آن پیشنهاد گردیده است. هرچند، توافقی درباره درستی تشخیص اختلال اعتیاد اینترنتی وجود ندارد، اولین نگرانی درباره همبودی های آن است. هدف عمده پژوهش حاضر بررسی ارتباط میان وابستگی به اینترنت، هراس اجتماعی و خودکارآمدی در میان دانش آموزان بود. بدین منظور، نمونه ای به روش خوشه ای و به تعداد 100 نفر از دانش آموزان انتخاب شد. تمامی شرکت کنندگان به سوال های سه پرسشنامه اعتیاد به اینترنت یانگ، پرسشنامه هراس اجتماعی و خودکارآمدی عمومی شرر پاسخ دادند. پس از جمع آوری داده ها نتایج با استفاده از روش های آماری همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که میان وابستگی به اینترنت و هراس اجتماعی (791/0=r و 01/0P <) و همچنین میان هراس اجتماعی و خودکارآمدی (752/0- =r و 01/0P <) رابطه معناداری وجود دارد. بعلاوه، نتایج رگرسیون گام به گام مشخص کرد که خودکارآمدی و هراس اجتماعی می توانند در مجموعه 66 درصد از واریانس وابستگی به اینترنت را پیش بینی کنند. با توجه به نتایج پژوهش حاضر بر لزوم توجه به حضور همزمان هر دو اختلال مذکور در یک فرد و تقویت خودکارآمدی دانش آموزان تأکید می شود.
مقایسه اثربخشی گروه درمانی وجودی با هنر درمانی گروهی بر کاهش اضطراب هستی شناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: مقایسه وبررسی میزان تاثیرگذاری دو روش گروه درمانی وجودی و هنردرمانی بر اضطراب هستی شناسانه.
روش: تعداد ۳۶ زن هنرمند در دو گروه مداخله و یک گروه کنترل به صورت جایگزینی تصادفی قرار گرفتند. گروه های آزمایشی دو مداخله متفاوت را طی ۱۰ جلسه هفتگی دریافت نمودند. هر سه گروه با آزمون اضطراب گود و گود قبل و بعد از مداخلات مورد سنجش قرار گرفتند. داده ها با استفاده از کوواریانس تک متغییره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج بدست آمده نشان داد که در هردو گروه درمان هستی شناسانه و هنردرمانی نسبت به گروه کنترل اضطراب هستی گرایانه بطور معناداری کاهش یافته است(۹۵/۰). ولی اثربخشی دو گروه مداخله از نظر آماری تفاوت معنادار نداشته است. بنابراین می توان به این نتیجه رسید که گروه درمانی هستی شناسانه و هنردرمانی به یک میزان در درمان اضطراب وجودی مؤثرند.
مدل یابی اختلال هراس اجتماعی بر پایه مولفه های هیجانی، شناختی و جنسیت: کاربرد تحلیل مسیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف پیش بینی هراس اجتماعی به وسیلة متغیرهای جنسیّت، ابراز خشم، ادراک ارزیابی منفی توسط دیگران، خود ارزیابی منفی، توجه متمرکز برخود، بازداری رفتاری و طرحواره های ناسازگار اولیه میان دانشجویان دانشگاه پیام نور بهارستان انجام شد. تعداد نمونه شامل 310 نفر بود که براساس نمونه گیری در دسترس و داوطلبانه انتخاب شدند. سپس شرکت کنندگان پرسشنامة اضطراب اجتماعی کانور و همکاران، پرسشنامة کانون توجهوودی، گلس و چمبلس، پرسشنامة صفت- حالت بیان خشم اسپیلبرگر،مقیاس بازداری رفتاری بزرگسالان گلدستون و پاکر، پرسشنامة رویدادهای منفی اجتماعی ویلسون و راپی و فرم کوتاه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگرا تکمیل کردند. در این پژوهش داده ها با استفاده از نرم افزار AMOS و با روش تحلیل مسیر تجزیه و تحلیل شد. یافته های حاصل از پژوهش حاضر نشان داد با اینکه مؤلّفه های جنسیّت و ابراز خشم نتوانستند به طور معناداری هراس اجتماعی را پیش بینی کنند (05/0<p)، اما مؤلّفه های ادراک ارزیابی منفی خود توسط دیگران، خودارزیابی منفی و بازداری رفتاری به عنوان متغیرهای میانجی، اثر مستقیم بر هراس اجتماعی دارند (05/0>p) درحالی که مؤلّفه های طرحواره های ناسازگار اولیه و توجه متمرکز بر خود، اثر غیر مستقیم بر هراس اجتماعی داشتند (05/0>P). همچنین مدل حاضر توانست 72/0% از واریانس هراس اجتماعی را تبیین کند. براساس این مطالعه می توان گفت که طرحواره های ناسازگار اولیه به عنوان یک متغیر شناختی عمیق تر، از طریق متغیرهای شناختی- رفتاری سطحی (ادراک ارزیابی منفی خود توسط دیگران، خودارزیابی منفی و بازداری رفتاری) بر هراس اجتماعی اثر می گذارند.