فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۴۱ تا ۱٬۳۶۰ مورد از کل ۴٬۴۲۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، تعیین تأثیر مداخله گروهی شناختی رفتاری مدیریت استرس بر افزایش سرسختی و خودکنترلی زنان افسرده بود. این پژوهش به شیوه آزمایشی و با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعه آماری شامل کلیه بیماران زن متأهل مراجعه کننده به کلینیک روان پزشکی شهر تهران در سال 1392 بودند. نمونه پژوهش 30 بیمار افسرده بود که از میان مراجعه کنندگان شناسایی و به دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس سرسختی، مقیاس خودکنترلی، مقیاس استرس ادراک شده و پرسشنامه افسردگی استفاده گردید. نتایج تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد که مداخله گروهی شناختی رفتاری مدیریت استرس برافزایش سرسختی و خودکنترلی و کاهش افسردگی مؤثر بوده است (001/0>P). با توجه به یافته های پژوهش، مداخله گروهی شناختی رفتاری مدیریت استرس روش مؤثری برای ارتقاء سرسختی و خودکنترلی زنان اقسرده است.
اثربخشی روان درمانی مثبت گرا بر شادکامی و بهزیستی روانشناختی افراد دارای نشانه های افسردگی: مطالعه تک آزمودنی با چند خط پایه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مطالعه ی کارآمدی روان درمانی مثبت گرا برای افزایش بهزیستی روانشناختی در افراد دارای علایم و نشانه های افسردگی در فرهنگ ایرانی است. بدین منظور از طرح تک آزمودنی چند خط پایه با دوره پیگیری استفاده شد. برای انجام این پژوهش ابتدا از بین افراد دارای علایم و نشانه های افسردگی که به یک مرکز مشاوره در تهران مراجعه کرده بودند و ملاک های ورود و خروج در پژوهش حاضر را دارا بودند و برای شرکت در پژوهش اعلام آمادگی کردند، 3 نفر به شیوه نمونه-گیری هدفمند انتخاب شدند. برای هر کدام از شرکت کنندگان به صورت تصادفی بین 3 تا 7 هفته مرحله خط پایه در نظر گرفته شد. درمان به صورت انفرادی بر اساس دستورالعمل سلیگمن و همکاران (2006) در 6 جلسه توسط پژوهشگر انجام گرفت. ارزیابی ها با استفاده از پرسش نامه افسردگی بکویرایش دوم(بک و دیگران، 1996) پرسشنامه شادکامی آکسفورد(آرگایل و دیگران، 1995)، آزمونجهت گیری های شادکامی (پترسون و دیگران، 2005)، مقیاس رضایت از زندگی (دینر و دیگران، 1985) و پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف (ریف، 1995) در مرحله خط پایه، جلسات درمان و دو ماه بعد از پایان درمان (پیگیری) انجام گرفت. یافته ها نشان می دهد که هر سه مراجع با شروع درمان روند کاهشی معناداری را در طراز نمرات افسردگی نشان می دهند (71 درصد). همچنین هر سه مراجع روند افزایشی معناداری را در طراز نمرات بهزیستی روانشناختی (21 درصد)، شادکامی (46 درصد) و رضایت از زندگی (61 درصد) نشان می دهند. این نتایج در مرحله پیگیری نیز باقی مانده است. بر این اساس، به نظر می رسد روان درمانی مثبت گرا یک درمان کوتاه مدّت مؤثر برای کاهش علایم و نشانه های افسردگی و افزایش بهزیستی روانشناختی در فرهنگ ایرانی است.
اثربخشی آموزش حافظه کاری هیجانی بر توانایی مهارگری شناختی و عاطفی نوجوانان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مشکلات و نارسایی های شناختی و هیجانی در نوجوانان مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه لزوم توجه بیشتر به روش های درمانی جدید را در این اختلال برجسته می نماید. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش حافظه کاری هیجانی بر توانایی مهارگری شناختی و عاطفی نوجوانان مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه بود.
روش: جامعه آماری این پژوهش را تمام نوجوانان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه در شهر کرج در سال تحصیلی 94-93 تشکیل می داد. در چارچوب طرح تجربی تک آزمودنی خطوط پایه چندگانه با ورود پلکانی، 3 نوجوان (2 دختر و 1 پسر) از یکی از مراکز آموزش کودکان کار با استفاده از 2 ابزار تشخیصی مصاحبه بالینی ساختاریافته و پرسشنامه تأثیر رویداد به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. افراد انتخاب شده به صورت یک نفره، طی 20 جلسه تحت آموزش حافظه کاری هیجانی قرار گرفتند و همه افراد در سه مرحله (قبل از آموزش، مرحله آموزش و 2 ماه پیگیری) به وسیله آزمون استروپ کلاسیک و استروپ هیجانی ارزیابی شدند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از شاخص های تغییر روند، شیب، بازبینی نمودارها و برای تعیین معناداری بالینی از شاخص کوهن، درصد بهبودی و اندازه اثر استفاده شد.
یافته ها: نتایج تجزیه و تحلیل نشان داد که آموزش حافظه کاری هیجانی به طوری معناداری در افزایش توانایی مهارگری شناختی و عاطفی نوجوانان مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه مؤثر است.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر، می توان گفت آموزش حافظه کاری هیجانی، گزینه مناسبی برای افزایش توانایی مهارگری شناختی و عاطفی نوجوانان مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه می باشد.
اثرسنجی سایکودراما در درمان دزدی مرضی (کلپتومانیا)- مورد پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر اساس DSM-5 کلپتومانیا یک اختلال کنترل تکانه است که با ناتوانی در مقاومت در برابر تکانه دزدی مشخص می شود. اگرچه روش درمانی شناختی-رفتاری در مورد این اختلال به کار رفته است، اما معمولاً از دارودرمانی استفاده می شود. بر اساس پژوهش های محقق، از روش سایکودراما که روشی در روان درمانی با یک شکل نمایشی است، تا به حال برای درمان این اختلال استفاده نشده است. بنابراین، مهم ترین هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی سایکودراما در درمان دزدی مرضی است. در این پژوهش از طرح تک آزمودنی (A-B) استفاده شد و مقیاس ارزیابی نشانگان کلپتومانیا به کار رفت. درمانجو، دختری 11 ساله بود که با نشانه های کلپتومانیا به درمانگر معرفی شد. طول درمان این مراجع، هشت جلسه (هر هفته یک جلسه) بود. بعد از جلسات درمان، جلسات پیگیری نیز انجام شد. نمره درمانجو در پیش آزمون 34 بود که در مقیاس ارزیابی نشانگان کلپتومانیا، نمره بسیار بالایی است. در پس آزمون، نمره او به 11 کاهش یافت که نشان دهنده ایجاد تغییری محسوس در وضعیت او است. گزارش های درمانجو و مادرش از افکار و رفتارهای مربوط به دزدی در جلسات پیگیری نیز حاکی از کاهش بارز نشانه های کلپتومانیا بودند. بر اساس یافته های پژوهش، می توان گفت که روش سایکودراما در درمان کلپتومانیا مؤثر است. در نتیجه مهم ترین پیشنهاد پژوهش حاضر، استفاده از این روش روان درمانی در پژوهش ها، به قصد آزمون اثربخشی آن و اطمینان از تعمیم نتایج و در جلسات درمانی با هدف روان درمانی است.
اثربخشی بازتوانی شناختی رایانه یار بر بازداری پاسخ کودکان دارای اختلال نارسایی توجه-بیش فعالی (نوع اغلب بی توجه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی اثربخشی بازتوانی شناختی رایانه یار بر بازداری پاسخ کودکان دارای اختلال نارسایی توجه-بیش فعالی با تظاهر بی توجهی بود. در این پژوهش بازتوانی شناختی رایانه یار به وسیله نرم افزار گاگنی پلاس برای 6 کودک دارای اختلال نارسایی توجه-بیش فعالی (نوع اغلب بی توجه) در قالب پژوهش موردی اجرا شد که آزمودنی ها به شکل دو به دو با خطوط پایه 3، 5 و 7 گانه به مدت 15 جلسه سی دقیقه ای وارد مرحله درمان شدند و سپس مرحله پیگیری 1 ماهه اجرا شد. در راستای سنجش تغییرات از آزمون ""برو- نرو"" و مقیاس درجه بندی شدت مشکلات رفتاری کانرز (فرم والدین و فرم معلم) استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که درصد کاهش برای هر یک از خرده مقیاس های بازداری پاسخ (خطای ارایه و بازداری) برای کل آزمودنی ها به ترتیب برابر با 71/42% و 91/57% است. به نظر می رسد که بازتوانی شناختی رایانه یار در قالب جلسات فردی، می تواند درمان مؤثری در بازداری پاسخ کودکان دارای اختلال نارسایی توجه-بیش فعالی باشد.
فراتحلیل مطالعات تاثیر درمان های غیردارویی بر کاهش نشانه های اختلال نارسایی توجه/ بیش فعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر فرا تحلیل مطالعات اثربخشی درمان های غیر دارویی بر کاهش نشانه های اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی در ایران بود. روش پژوهش حاضر از نوع فراتحلیل است، از این رو با استفاده از پایگاه های اطلاعاتی داخلی و خارجی نسبت به یافتن و جمع آوری تمام گزارش های پژوهشی اقدام شد. نمونه مطالعات مورد استفاده شامل 31 مطالعه انجام شده از 1379 تا سه ماهه اول 1392 در سراسر ایران بود که 1118 نفر آزمونی را در بر می گرفت. داده های حاصل از این31 مطالعه با روش اندازه اثر تفاوت میانگین استاندارد شده یا d کوهن (1988؛ هومن، 1387) برای مدل اثرهای ثابت مورد فرا تحلیل قرار گرفتند. تمام عملیات آماری با استفاده از ویرایش دوم نرم افزار جامع فرا تحلیل (بورنشتین، هدز، هیگینز و روتشتین، 2005؛ ترجمه دلاور و گنجی، 1391) انجام شد. یافته ها نشان دادند که میانگین اندازه اثر کلی مطالعات مورد بررسی برای مدل اثرات ثابت برابر 073/1 و برای اثرات تصادفی برابر 226/1 می باشد که هر دو در سطح 0.001 معنادار هستند. با توجه به این که اندازه های اثر ناهمگون بودند، نسبت به جست و جوی متغیرهای تعدیل کننده اقدام شد. یافته ها نشان داد که بین اندازه اثر مطالعات مورد بررسی با توجه به طرح پژوهش تفاوت معناداری وجود نداشت، اما بین اندازه اثر مطالعات مورد بررسی در زمینه اثربخشی درمان های غیر دارویی بر کاهش نشانه های اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی با توجه به جنسیت و سن آزمودنی ها، نوع متغیر مستقل و تعداد جلسه های آموزشی/درمانی تفاوت معناداری وجود داشت. درمان های غیر دارویی در جلسه های متعدد و در سنین پایین می تواند نشانه های اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی افراد را بهبود بخشیده و کاهش دهد.
اثربخشی گروه درمانی شناختی مبتنی بر حضور ذهن بر وسواس فکری عملی، باورهای فراشناخت و نشخوار فکری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اختلال وسواس- اجبار، یکی از مشکلات جدی سلامت روان شناختی بوده و سالیانه هزینه های اقتصادی و اجتماعی هنگفتی را بر جامعه تحمیل می کند و علائم ناتوان کننده آن کارکرد میان فردی، شغل و زندگی فرد را مختل می کند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی مبتنی بر حضور ذهن بر وسواس فکری- عملی، باورهای فراشناخت و نشخوار فکری دانشجویان دختر با اختلال وسواس فکری - عملی انجام شده است. روش پژوهش حاضر از نوع آزمایشی (طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل) بود. با استفاده از نمونه گیری تصادفی ساده از بین 338 دانشجوی دختر در محدوده ی سنی 29-20 سال به کمک پرسشنامه های وسواس فکری – عملی (MOCI)، باورهای فراشناختی (MCQ-30) و مقیاس پاسخ های نشخواری (RRS) و مصاحبه تشخیصی افراد واجد شرایط (دارای نمره برش تشخیصی وسواس فکری- عملی) بر اساس DSM-IV-TR، 16 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (برای هر گروه 8 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش 8 جلسه گروه درمانی مبتنی بر حضور ذهن را دریافت کردند، اما گروه کنترل تحت درمان خاصی قرار نگرفتند؛ و دو ماه پس از پایان درمان، پیگیری اجرا گردید. آزمودنی های هردو گروه قبل و بعد از مداخله و دو ماه پیگیری، پرسشنامه های MOCI، MCQ-30، RRS را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها، روش های آمار توصیفی و آزمون تحلیل کوواریانس به کاربرده شد. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که بین دو گروه (کنترل و آزمایش)، ازنظر نمرات وسواس فکری- عملی، باورهای فراشناخت و نشخوار فکری تفاوت معناداری وجود دارد (005/0 > p). با توجه به یافته های فوق می توان چنین نتیجه گرفت که گروه درمانی شناختی مبتنی بر حضور ذهن در کاهش وسواس فکری- عملی، باورهای فراشناخت و نشخوار فکری دانشجویان دختر با اختلال وسواس فکری – عملی مؤثر است و تغییرات درمانی ایجادشده در پیگیری دوماهه تقریباً پایدار باقی ماند.
تأثیر درمان تعدیل سوگیری شناختی بر نشانه های اختلال وسواس- بی اختیاری: مقایسه اثربخشی آن و درمان شناختی رفتاری گروهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اصطلاح تعدیل سوگیری شناختی اشاره دارد به تغییر سبک های پردازش شناختی خاصی که به نظر می رسد در ایجاد اختلال ها یا واکنش های هیجانی ناخوشایند نقش دارند. هدف عمده پژوهش حاضر بررسی تأثیر درمان تعدیل سوگیری شناختی بر کاهش شدت نشانه های اختلال وسواس- بی اختیاری بود. بدین منظور نمونه ای در دسترس از 60 دانشجوی دارای نشانه های این اختلال انتخاب شد. طرح پژوهش از نوع شبه آزمایشی و یک طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. شرکت کنندگان در پژوهش حاضر به سؤال های سه پرسشنامه وسواس- بی اختیاری مادزلی، مقیاس وسواس- بی اختیاری ییل براون و پرسشنامه باورهای وسواسی پاسخ دادند. نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیری نشان داد که 1- درمان تعدیل سوگیری شناختی شدت نشانه های اختلال وسواس بی اختیاری، باورهای وسواسی و رفتارهای وسواسی را کاهش می دهد. 2- درمان تعدیل سوگیری شناختی اثربخشی بیشتری نسبت به درمان شناختی رفتاری گروهی در کاهش شدت نشانه های اختلال وسواس- بی اختیاری، باورهای وسواسی و رفتارهای وسواسی دارد. با توجه به نتایج بدست آمده می توان استفاده از درمان تعدیل سوگیری شناختی تفسیر را که به لحاظ سود-هزینه و اثربخشی از نظر تجربی حمایت شده است به عنوان روشی نو و آسان در درمان نشانه های اختلال وسواس بی اختیاری به همه روان درمان گران توصیه کرد.
اثربخشی آموزش امید درمانی بر به کارگیری روش های مقابله مثبت با استرس در زنان دارای همسر معتاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اعتیاد به عنوان یک پدیده شوم اجتماعی اثرات مخرب فراوانی از جمله استرس بر فرد معتاد و خانواده و به ویژه همسر وی دارد. آنچه که سلامت رفتار را با خطر روبرو می سازد، شیوه ارزیابی فرد از استرس و روش های مقابله با آن می باشد. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش امید درمانی بر به کارگیری روش های مقابله مثبت با استرس در زنان دارای همسر معتاد انجام شده است.مطالعه حاضر از نوع نیمه تجربی(پیش آزمون- پس آزمون) با گروه کنترل و آزمون پیگیری می باشد. پژوهش حاضر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس بر روی 30 زن دارای همسر معتاد در شیراز اجرا شد و این تعداد به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. ابزار پژوهش، چک لیست شیوه های مقابله با استرس (کارور، شیر و وینتراپ، 1989) بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از ویرایش 17 نرم افزار SPSS، از تحلیل کوواریانس و آزمون t همبسته استفاده شد.نتایج حاصل نشان داد آموزش امید درمانی بر به کارگیری روش های مقابله مثبت با استرس در سطح معناداری 001/0 P<مؤثر است، این نتایج در دوره پیگیری نیز پایدار بودند. با توجه به نتایج حاصل از پژوهش می توان از آموزش امید درمانی به عنوان یکی از روش های کمک به زنان دارای همسر معتاد برای به کارگیری روش های مقابله مثبت با استرس هایشان استفاده کرد
برنامه پیشنهادی مبتنی بر الگوی رفتاری-شناختی مارلات جهت پیشگیری از بازگشت مصرف در معتادان تحت دارو درمانی
حوزههای تخصصی:
مسئله بازگشت بیماران وابسته به مواد بزرگترین واقعه طی فرایند درمان است که عامل اساسی بیشتر شکست ها در درمان بیماری اعتیاد و ازدیاد شمار این بیماران در جامعه محسوب می شود. بر این اساس برنامه ریزی و تلاش جهت کاهش این مسئله باید به عنوان بخشی از برنامه های پیشگیری از اعتیاد در جامعه مورد توجه قرار گیرد. این تلاش ها در حوزه پیشگیری از نوع ثالث محسوب شده و بر بهبود بیماران و کاهش آسیب های جانبی ناشی از بیماری در آنها متمرکز است. از سوی دیگر در کشور ما به ویژه در سال های اخیر باوجود گسترش انواع برنامه های درمانی و تلاش جهت کاهش شمار مبتلایان به اعتیاد از طریق بازگرداندن بیماران به زندگی سالم، همچنان شاهد آمار روزافزون بیماران و نیز اخبار ناگوار مربوط به عوارض و صدمات ناشی از این بیماری در جامعه هستیم. کارشناسان علت اصلی شکست اغلب این برنامه های درمانی و کاهش آسیب در بیماران را فراوانی آمار بازگشت بیماران در کشور دانسته اند. لذا پرداختن به موضوع بازگشت در درمان اعتیاد الزامی و از نیازهای عمده در فرایند کنترل معضل اعتیاد در کشور به نظر می رسد. آنچه در این مبحث ارائه می شود مرتبط است با برنامه ریزی مورد نیاز در جهت پیشگیری از بازگشت بیماران وابسته به مواد که تحت درمان قرار گرفته اند. به این منظور با توجه به پیشینه اقدامات انجام گرفته در حوزه پیشگیری، با پیشِ رو قراردادن الگوی رفتاری- شناختی مارلات سعی شده است تا برنامه ای جهت پیشگیری از بازگشت مجدد بیماران وابسته به مواد که تحت درمان های دارویی اعتیاد قرار گرفته اند، ارائه شود.
خود و اسکیزوفرنی (مطالعه مورد پژوهی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به علت غلبه رویکرهای اثبات گرایانه در روانشناسی، بررسی تجارب فاعلی بیماران مورد غفلت قرار گرفته است، این امر در مورد بیماران اسکیزوفرن برجسته تر است. ما معنای تجربه زیسته و ادراک آنان از خود را نمی دانیم. اخیراً محققان اهمیت کسب اطلاعات اول شخص از بیماران را مورد تأکید قرار داده اند. این پژوهش به منظور فهم تجربه خود در اسکیزوفرنی انجام شده است. این پژوهش یک موردپژوهی کیفی است. از آنجا که هدف این تحقیق بررسی تجربه زیسته مشارکت کننده بود، در این پژوهش از طرح پدیدارشناسی استفاد شد. مشارکت کننده این تحقیق با استفاده از روش نمونه گیری مبتنی بر هدف انتخاب شد. وی مذکر، 36 ساله و مبتلا به اسکیزوفرنی مزمن است. مصاحبه نیمه ساختاریافته و عمقی با وی انجام گرفته و ثبت شد. منابع بیرونی و پرونده مشارکت کننده نیز مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. جهت تحلیل داده ها از روش پدیدارشناسی تفسیری IPA)) استفاده شد. مضامین اصلی به دست آمده، عبارت بود از: زمان بندی و مکان بندی خود، عاملیت کاهش یافته، استعاره خود و بیزاری آینه ای و بدنی. یافته های این تحقیق، نظریه های روانکاوی، روایت و خودگفتگویی را مورد تأیید قرار دادند.
اعتیاد به مواد: بدکارکردی جنسی و فروپاشی خانواده
حوزههای تخصصی:
در بسیاری از جوامع، شایعات زیادی در مورد این که الکل و مواد دیگر، تأثیراتی در تقویت عملکرد جنسی دارد، رایج است. هدف این مقاله مروری، بررسی تأثیر اعتیاد به انواع مواد بر روی عملکرد جنسی و به دنبال آن، خانواده بود. خانواده، محور و هسته اصلی کلیه اجتماعات بشری و بر غریزه جنسی مبتنی است. این غریزه، خود نوعی کشش است که در بقا و تداوم خانواده نقش دارد، بنابراین مسائل جنسی در زندگی حائز اهمیت است. نتایج فراتحلیل بسیاری از پژوهش ها نشان می دهد که اعتیاد به مواد، بدکارکردی جنسی را در مردان یا زنان به دنبال دارد و شواهد، حاکی از تأثیر الکل و مواد بر بدکارکردی جنسی است. در نتیجه، کارکرد جنسی مختل می شود و به دنبال آن، بنیان خانواده متأثر می شود و امکان فروپاشی وجود دارد. با توجه به مشکلات در بستر خانواده و فروپاشی آن که می تواند به دنبال بدکارکردی جنسی ناشی از مصرف انواع مواد به وجود آید، لازم است ابتدا راهکارهایی برای پیشگیری از مصرف مواد، با آموزش به مصرف کنندگان و خانواده آنها و همچنین آگاه ساختن آنان از معایب مصرف مواد و تأثیری که مواد بر عملکرد جنسی و به دنبال آن بر خانواده و فروپاشی آن می گذارد، داده شود. همچنین پژوهش در زمینه نحوه درمان این مشکلات جنسی که به دلیل مصرف مواد است، پیشنهاد می شود.
مقایسه ی نیمرخ عصب - روان شناختی بیماران مبتلابه اختلال شخصیت وسواسی و اختلال وسواس فکری - جبری با جمعیت سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش های معدودی نقص های عصب شناختی را در افراد مبتلابه اختلال شخصیت وسواسی بررسی کرده اند. به علاوه بدکارکردهای شناختی می تواند در ارتباط با صفات شخصیت وسواسی نیز رخ دهند. ویژگی های شخصیت وسواسی مانند پایبندی خشک به قواعد می توانند به عنوان راهبردی جبرانی در پاسخ به نقایص شناختی باشند. از طرفی با توجه به ارتباط این اختلال با اختلال وسواس فکری و با توجه به الگوی کارکردهای عصب شناختی در بیماران مبتلا به اختلال وسواس چنین فرض شد که افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی نیز نقایصی در مجموعه ارزیابی های عصب شناختی نشان دهند، برای بررسی این فرض نیمرخ عصب روان شناختی بیماران مبتلابه اختلال شخصیت وسواسی و اختلال وسواس فکری - جبری با گروه سالم مقایسه شد. در پژوهش حاضر، بیماران مبتلابه اختلال شخصیت وسواسی، اختلال وسواس فکری - جبری و گروه سالم در یک مجموعه ارزیابی های عصب شناختی بررسی شدند. نتایج تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد که افراد مبتلابه اختلال شخصیت وسواسی و اختلال وسواس فکری - جبری تفاوت معناداری در ارزیابی های عصب شناختی از انعطاف پذیری شناختی، حل مسئله و حافظه ی کاری دارند. این نتایج نشان دهنده ی نقص در انعطاف پذیری شناختی، حل مسئله و حافظه ی کاری در این بیماران هست.درحالی که الگوی اختلالات عصب شناختی در این دو اختلال متفاوت هست.
درمان شناختی- رفتاری اختلال ریاضی: مطالعه موردی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال ریاضی یکی از مهمترین و شایع ترین اختلال های دوران کودکی است که بسیاری از روان شناسان به آن توجه ویژه نموده اند. اگرچه بسیاری از دانش آموزان در یادگیری ریاضی دچار مشکل هستند، ولی همه آنها به اختلال ریاضی مبتلا نیستند. در سال های اخیر روش های گوناگونی برای تشخیص و درمان اختلال های ریاضی به کارگرفته شده است، که فنون شناختی- رفتاری یکی از آنها به شمار می رود. هدف پژوهش حاضر مطالعه تأثیر درمان شناختی- رفتاری بر درمان اختلال ریاضی است. مطالعه حاضر از نوع تک آزمودنی با طرح اندازه گیری مکرر بوده است.
روش و یافته ها: یافته های پژوهشی مبین نقش مؤثر درمان شناختی- رفتاری در درمان اختلال ریاضی است. این روش بر آموزش مهارت های شناختی مبتنی است و بیشتر به شکل آموزش خود و خود گویی برای تسهیل مهارت حل مسئله ارائه می شود. در این پژوهش تلاش شد که دانش آموز محرک هایی را که بر پاسخ او اثر می گذارد، بشناسد و آن را به گونه ای مناسب تغییر دهد. داده های این مطالعه با استفاده از آزمون و مصاحبه عمیق بالینی گردآوری شده است. در این پژوهش یک دانش آموز دختر 11 ساله دارای اختلال ریاضی با بهره گیری از فنون شناختی رفتاری مورد درمان قرار گرفته است و داده ها با استفاده از روش اندازه گیری مکرر تحلیل شده است.
نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاکی از آن است که درمان شناختی- رفتاری در کاهش نرخ اشتباهات دانش آموز طی 10 جلسه اثر داشته است. استلزام های نتیجه به دست آمده در مقاله مورد بحث قرار گرفته است.
مقایسه اثربخشی دو درمان گروهی شناختی-رفتاری و معنا درمانی بر کاهش افسردگی و افزایش امید به زندگی در افراد معتاد به مواد مخدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: ه دف از پژوهش حاضر مقایسه اث ربخ شی دو درمان گروه ی شن اخت ی-رفت اری و معنادرمانی به شیوه ی گروهی ب ر کاه ش افس ردگی و اف زای ش امی دواری در افراد معتاد به مواد مخدر بود. این پ ژوه ش آزمای شی، از نوع پی ش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه مورد مطالعه شامل افراد معتاد مراجعه کننده به یکی از مراکز متادون درمانی ترک اعتیاد شهرستان قروه (نیکو سلامت) در سال 1392 می باشد. ابتدا تعداد 60 نفر بر اساس نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند، سپس بر اساس نمرات پرسش نامه افسردگی بک و امید به زندگی اشنایدر تعداد 30 نفر از این افراد بطور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل تقسیم شدند، یک گروه آزمایش 10 جلسه معنادرمانی و گروه دوم آزمایش 13جلسه روان درمانی رفتاری-شناختی را دریافت کردند اما گروه کنترل مداخله ای را دریافت نکردند. یافته ها: نتایج نشان داد که بین درمان شناختی-رفتاری و معنادرمانی در کاهش افسردگی تفاوت وجود ندارد، اما درمان شناختی-رفتاری در افزایش امید به زندگی تأثیر بیشتری نسبت به معنا درمانی دارد. نتیجه گیری: نتایج دارای تلویحات کاربردی است.
اثر تمرین مقاومتی برسطح سرمی پروتئین واکنشگرC و فیبرینوژن در مردان معتاد به مواد مخدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: اعتیاد به مواد مخدر با امراض قلبی عروقی همراه است و سطوح افزایش یافته نشانه های زیستی چون پروتئین واکنشی C و فیبرینوژن به طور مستقل با خطر امراض قلبی عروقی مرتبط هستند. بنابراین هدف مطالعه حاضر ارزیابی اثرات 8 هفته تمرین مقاومتی بر سطوح پروتئین واکنشی C و فیبرینوژن در مردان معتاد بود. روش: در این مطالعه شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون 30 مرد معتاد به طور تصادفی به گروه های تمرین مقاومتی (15 نفر) و گواه غیر ورزشی (15 نفر) تخصیص داده شدند. برنامه تمرین مقاومتی 50 تا 60 دقیقه در روز، 4 روز در هفته و برای 2 ماه اجرا شد. سطوح سرمی پروتئین واکنشی C، فیبرینوژن، ترکیب بدنی و شاخص های متابولیکی قبل و بعد از دوره تمرینی ارزیابی شد. یافته ها: بعد از 8 هفته تمرین مقاومتی قدرت عضله اسکلتی به طور معنا دار افزایش یافت (05/0P<). بطور همزمان، مقادیر پروتئین واکنشی C و فیبرینوژن در پاسخ به تمرین مقاومتی بطور معنا دار کاهش یافت (05/0P<). نتیجه گیری: برنامه تمرین مقاومتی کوتاه مدت موجب بهبود قدرت و توده عضلانی در مردان معتاد پس از ترک می شود و این بهبودی با کاهش سطوح پروتئین واکنشی C و فیبرینوژن همراه است.
مقایسة نارسایی های شناختی و شیوه های مقابله با استرس در بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی، اختلال اضطراب فراگیر و همبود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، مقایسة نارسایی های شناختی و شیوه های مقابله با استرس در بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی، اختلال اضطراب فراگیر و همبود بود. روش پژوهش علی - مقایسه ای بود و نمونه ای با 143نفر (شامل 50 بیمار افسردة اساسی، 43 بیمار اضطراب فراگیر، 50 بیمار همبود) انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های افسردگی اضطراب استرس لاویبوند، پرسشنامه نارسایی های شناختی برادبنت و همکاران، پرسشنامه مقابله با استرس اندلر و پارکر استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری کروسکال والیس و یو من ویتنی استفاده شد. نتایج پژوهش نشانداد میزاننارسایی شناختی و خرده مقیاس های آن (حافظه، حواسپرتی، اشتباهات سهوی) در گروه همبود بیش تر از گروه افسرده اساسی و اضطراب فراگیر بود.بین نمرة کل نارسایی شناختی و خرده مقیاس های آن در گروه افسرده اساسی و اضطراب فراگیر تفاوت معناداری مشاهده نشد. نمره های سه گروه در خرده مقیاس فراموشی تفاوتی نداشت، گروه همبود بیش تر از دو گروه دیگر از شیوة مقابله ای هیجان مدار استفاده کرد. بین گروه افسرده اساسی و اضطراب فراگیر تفاوتی در استفاده از شیوه مقابله هیحان مدار وجود نداشت و سه گروه در استفاده از شیوة مقابلة مسئله مدارتفاوتی نشان ندادند. با وجود تفاوت در نمرات نارسایی شناختی و شیوة مقابلة هیجان مدار در گروه های مورد مطالعه تدوین برنامه شیوه های کارآمد برای اجرای مداخلات بالینی پیشنهاد می شود.
اثر بخشی آموزش مبتنی بر رویکرد التقاط گرایی فنی در تاب آوری و خودکارآمدی بیماران مبتلا به وسواس- بی اختیاری هم ابتلا به افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی آموزش مبتنی بر رویکرد التقاط گرایی فنی بر افزایش تاب آوری و خود کار آمدی بیماران مبتلا به وسواس- بی اختیاری هم ابتلا به افسردگی بود. در این مطالعه شبه تجربی، از بین 60 نفر از مراجعان یکی از کلینیک های روان پزشکی شهر تهران با تشخیص وسواس – بی اختیاری، 24 نفر انتخاب شده، 12 نفر در گروه آزمایشی و 12 نفر در گروه دارو درمانی جایگزین شدند. گروه ازمایش به مدت 12 جلسه تحت آموزش مبتنی بر رویکرد التقاط گرایی فنی قرار گرفتند. هر دو گروه در پیش آزمون و پس آزمون مقیاس تاب آوری کانر و دیوید سون (2003) و مقیاس خود کار آمدی عمومی (شرر و دیگران، 1982) را تکمیل کردند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان دادند که آموزش بر مبنای رویکرد التقاط گرایی فنی موجب افزایش خودکارآمدی بیماران وسواس – بی اختیاری شده است (P<0/05) اما این رویکرد در افزایش تاب آوری بیماران وسواس – بی اختیاری تاثیر معناداری نداشته است. یافته های این پژوهش می تواند در تلویحات کاربردی بالینی رویکرد التقاط گرایی فنی بر خود کار آمدی بیماران مبتلا به وسواس بی اختیاری هم ابتلا به افسردگی موثر باشد