مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
نارسایی های شناختی
حوزه های تخصصی:
" مقدمه: این پژوهش نقش تعدیلی متغیر سانحه شغلی را در رابطه بین نارساییهای شناختی و مولفههای فراشناخت مورد بررسی قرار داد.
روش: پژوهش حاضر از نوع رابطهای است. جامعه آماری 4726 نفر از کلیه کارکنان زن و مرد (رسمی و غیررسمی) یک کارخانه تولید ماشین در سال 1386 بودند. در نهایت 254 نفر بهعنوان نمونه آماری مورد مطالعه قرار گرفتند. پرسشنامه نارساییهای شناختی و (CFQ) و پرسشنامه فراشناخت ( MCQ ) ابزار جمعآوری دادهها بودند. شرکتکنندگان براساس میزان سوانح به دو گروه با سوانح و بدون سوانح تقسیم شدند. بهمنظور بررسی ارتباط و مقایسه بین متغیرها از روشهای آمار توصیفی مناسب، همبستگی، آزمون T مستقل و تحلیل عاملی استفاده شد. یافتهها: بین دو گروه از نظر میزان فراشناخت و نارساییهای شناختی تفاوت معنیدار وجود داشت. همچنین رابطه بین نارساییهای شناختی و مولفههای فراشناخت در دو گروه معنیدار بود.
نتیجهگیری: نارسایی شناختی در سنخ صبح (افرادی که بیشترین آگاهی و هوشیاری را در صبح دارند) از افراد سنخ عصر (افرادی که بیشترین آگاهی و هوشیاری را در عصر دارند) بیشتر است. با توجه به این نکته، با گماردن افراد سنخ عصر به مشاغلی که نوبت کاری و شیفت شبانه دارند، میتوان از سانحه پیشگیری کرد."
بررسی رابطه بین فراشناخت و نارسایی های شناختی در سالمندان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هـدف این پژوهش، بررسی ارتباط بین فراشناخت و نارسایی های شناختی سالمندان بود. روش: نمونه این پژوهش 280 سالمند (زن و مرد) شهر اردبیل بود که به صورت تصادفی انتخاب شده بودند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه فراشناخت و پرسشنامه نارسایی های شناختی استفاده شد. نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که فراشناخت و مؤلفه های آن با نارسایی های شناختی سالمندان (18/0r=) رابطه مثبت معناداری دارند (05/0p<).
یافته ها: نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نیز نشان داد که مؤلفه های اعتماد شناختی و خودآگاهی شناختی به ترتیب بهترین پیش بینی کننده های نارسایی های شناختی اند. مؤلفه های باورهای مثبت درباره نگرانی، باورهای منفی درباره کنترل ناپذیری افکار و باورهایی در مورد نیاز به کنترل افکار، در پیش بینی متغیر ملاک سهم معناداری نداشتند نتیجه گیری: در مجموع، این نتایج بیان می کنند که سطوح بالای فراشناخت مختل، نارسایی های شناختی سالمندان را افزایش می دهد.
بررسی متغیرهای شخصیتی، شناختی، سازمانی و زیستی - جسمانی به عنوان پیش بین های حادثه دیدگی در کارکنان یک شرکت در اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر ویژگی های شخصیتی، نارسایی های شناختی، متغیرهای سازمانی و زیستی - اجتماعی را به عنوان پیش بین های حادثه دیدگی در کارگران یک شرکت در اهواز بررسی کرده است. نمونه اصلی پژوهش شامل 189 کارگر حادثه دیده (طی 5 سال گذشته) و 189 کارگر حادثه ندیده و نمونه اعتبار یابی پژوهش شامل 82 کارگر حادثه دیده و 81 کارگر حادثه ندیده بودند. برای انتخاب نمونه از گروههای حادثه دیده و حادثه ندیده از روش انتخاب تصادفی ساده استفاده شد. کارگران حادثه دیده و حادثه ندیده نمونه اصلی پژوهش، به وسیله پرسشنامه شخصیتی پنج بعد بزرگ (به جز گشاده ذهنی)، پرسشنامه نارسایی های شناختی، متغیرهای سازمانی و ویژگی های زیستی - جسمانی مورد سنجش قرار گرفتند و به منظور ناشناس ماندن هویت آزمودنی ها از کسب اطلاعات جمعیت شناختی پرهیز شد. در این پژوهش، برای تحلیل داده ها از روش تحلیل تمیز، تحلیل واریانس چند متغیری و در بخش اعتباریابی از همبستگی پیرسون و تحلیل عوامل استفاده شد. نتایج به دست آمده از کاربرد معادله تابع ممیز، فرضیه پژوهش را تایید کرد. به بیان دیگر، از روی ویژگی های شخصیتی، شناختی، سازمانی و زیستی - اجتماعی می توان احتمال حادثه دیدگی در کارکنان صف را پیش بینی کرد. نتایج به دست آمده و مدل حاصل از این پژوهش به اجمال در این مقاله مورد بحث قرار گرفته است.
مقایسة نارسایی های شناختی و شیوه های مقابله با استرس در بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی، اختلال اضطراب فراگیر و همبود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، مقایسة نارسایی های شناختی و شیوه های مقابله با استرس در بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی، اختلال اضطراب فراگیر و همبود بود. روش پژوهش علی - مقایسه ای بود و نمونه ای با 143نفر (شامل 50 بیمار افسردة اساسی، 43 بیمار اضطراب فراگیر، 50 بیمار همبود) انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های افسردگی اضطراب استرس لاویبوند، پرسشنامه نارسایی های شناختی برادبنت و همکاران، پرسشنامه مقابله با استرس اندلر و پارکر استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری کروسکال والیس و یو من ویتنی استفاده شد. نتایج پژوهش نشانداد میزاننارسایی شناختی و خرده مقیاس های آن (حافظه، حواسپرتی، اشتباهات سهوی) در گروه همبود بیش تر از گروه افسرده اساسی و اضطراب فراگیر بود.بین نمرة کل نارسایی شناختی و خرده مقیاس های آن در گروه افسرده اساسی و اضطراب فراگیر تفاوت معناداری مشاهده نشد. نمره های سه گروه در خرده مقیاس فراموشی تفاوتی نداشت، گروه همبود بیش تر از دو گروه دیگر از شیوة مقابله ای هیجان مدار استفاده کرد. بین گروه افسرده اساسی و اضطراب فراگیر تفاوتی در استفاده از شیوه مقابله هیحان مدار وجود نداشت و سه گروه در استفاده از شیوة مقابلة مسئله مدارتفاوتی نشان ندادند. با وجود تفاوت در نمرات نارسایی شناختی و شیوة مقابلة هیجان مدار در گروه های مورد مطالعه تدوین برنامه شیوه های کارآمد برای اجرای مداخلات بالینی پیشنهاد می شود.
تأثیر هفت هفته تمرینات ثبات مرکزی و تعادلی بر عملکرد حرکتی و نارسایی های شناختی زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر هفت هفته تمرینات ثبات مرکزی و تعادلی بر عملکرد حرکتی و نارسایی های شناختی زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بود. بدین منظور، 18 نفر از زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (با مقیاس وضعیت ناتوانی گستردة 0 تا 5/4 و میانگین سنی 62/8 ± 66/36 سال) براساس شرایط ورود به پژوهش به طور هدفمند انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و تجربی جای گرفتند (گروه کنترل 10 نفر و گروه تجربی هشت نفر). جهت ارزیابی عملکرد حرکتی از آزمون 25 فوت راه رفتن و آزمون برخاستن و حرکت کردن زماندار استفاده شد و به منظور بررسی نارسایی های شناختی از پرسش نامه نارسایی های شناختی بهر ه گرفته شد. درادامه، گروه تجربی به مدت هفت هفته و به صورت سه جلسه در هفته تمرینات را انجام داد. این تمرینات شامل: تمرینات ثبات مرکزی روی توپ سوییسی و زمین و تمرینات تعادلی بود. شایان ذکر است که طی این مدت گروه کنترل هیچ برنامة ورزشی را انجام نداد. جهت تحلیل نتایج از تحلیل کواریانس استفاده گردید. نتایج نشان می دهد که عملکرد حرکتی گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل پس از هفت هفته بهبود یافته است (P=0.002 برای آزمون 25 فوت راه رفتن و P=0.001 برای آزمون برخاستن و حرکت کردن زماندار)؛ اما نمرة کلی نارسایی های شناختی (P=0.001)، نمرة خرده مقیاس حواس پرتی (P=0.001)، مشکلات حافظه (P=0.001) و مشکلات سهوی گروه تجربی کاهش داشته است (P=0.001)؛ بنابراین، می توان تمرینات ثبات مرکزی و تعادلی را برای بهبود عملکرد حرکتی و کاهش نارسایی های شناختی از قبیل حواس پرتی، مشکلات حافظه و مشکلات سهوی در زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس به کار برد.
بررسی مقایسه ای نارسایی های شناختی دربیماران مبتلا به اختلال وسواسی– اجباری با افراد افسرده
حوزه های تخصصی:
هدف : پژوهش حاضرباهدف مقایسه مولفه های نارسایی های شناختی دربیماران وسواسی و افسرده انجام شد. روش : این پژوهش ازنوع علی مقایسه ای بوده است، برای این منظور به مراکز مشاوره درشهرتبریز مراجعه شد وازبین مراجعه کنندگان افرادی که براساس مصاحبه بالینی ساختاریافته وبرپایه ملاک های تشخیص درویراست چهارم راهنمای تشخیصی وآماری اختلالات روانی (DSM- IV)توسط روانپزشک وروانشناس متخصص، تشخیص وسواس و افسردگی دریافت کرده وحاضربه همکاری بودند.30نفر مبتلا به اختلال وسواسی – جبری و 30نفرمبتلا به اختلال افسردگی انتخاب شد. سپس پرسشنامه نارسایی های شناختی توسط دو گروه تکمیل شدو داده ها بااستفاده از روش MANOVA مورد تحلیل قرارگرفت. نتایج : نتایج نشان داد از مولفه های نارسایی های شناختی، حواسپرتی ، حافظه ، اشتباهات سهوی ، عدم یادآوری اسامی در بیماران افسرده بطور معنی داری بیشتر از بیماران وسواس می باشد
مقایسه راهبردهای تنظیم هیجان، نگرانی، فراخلق و نارسایی های شناختی در افراد با و بدون اختلال اضطراب فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره شانزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
91 - 108
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه راهبردهای تنظیم هیجان، نگرانی، فراخلق و نارسایی های شناختی در افراد با وبدون اختلال اضطراب فراگیر انجام شد. این پژوهش ازنوع علی-مقایسه ای بود. جامعه آماری را تمامی بیماران زن و مرد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر مراجعه کننده به مراکز روانپزشکی شهر اردبیل تشکیل دادند. نمونه پژوهش شامل 47بیمار مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر براساس تشخیص روانپزشک و47 فرد عادی براساس مصاحبه بالینی بود که به صورت در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی وکریج، مقیاس صفت فراخلق سالوی وپرسشنامه نارسایی شناختی برودبنت استفاده شد. نتایج تحلیل واریانس چندمتغیری نشان داد که میانگین نمرات راهبردهای منفی تنظیم هیجان، نگرانی ونارسایی های شناختی در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر به طور معنی داری بیشتر از افراد عادی بود. درصورتیکه میانگین نمرات راهبردهای مثبت تنظیم هیجان وفراخلق در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر به طور معنی داری از افراد عادی کمتر بود. این یافته ها بیان می کند که راهبردهای تنظیم هیجان، نگرانی، فراخلق و نارسایی-های شناختی در آسیب شناسی و پیشگیری اختلال اضطراب فراگیر می تواند قابلیت کاربرد داشته باشد.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر ذهن شفقت ورز و رفتار درمانی دیالکتیک بر نارسایی های شناختی، نقص پردازش های هیجانی و تکانشگری سربازان 18 تا 20 سال دارای رفتارهای پرخطر
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: رفتارهای پرخطر به رفتارهایی اطلاق می شود که احتمال نتایج مخرب جسمی، روانشناختی و اجتماعی را برای فرد افزایش دهد. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر ذهن شفقت ورز و رفتار درمانی دیالکتیک بر نارسایی های شناختی، نقص پردازش های هیجانی و تکانشگری سربازان 18 تا 20 سال دارای رفتارهای پرخطر بود. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه سربازان 18 تا 20 ساله مراجعه کننده به مرکز درمانی ولیعصر تهران در سال 1399 بودند. فرایند انتخاب نمونه در پژوهش حاضر شامل دو مرحله بود: مرحله اول به شیوه نمونه گیری هدفمند پرسشنامه رفتارهای پرخطر به منظور غربال سربازان مراجعه کننده به مرکز درمانی ولیعصر تهران انجام شد و از میان آنهایی که نمره بالاتر از غربال را کسب کرده بودند به روش هدفمند 50 نفر و براساس تکیمل فرم رضایت شرکت در پژوهش و همچنین معیارهای ورود و خروج 45 نفر (15 نفر گروه آزمایش اول و 15 نفر گروه آزمایش دوم و 15 نفر در گواه) انتخاب و به شیوه تصادفی در 3 گروه تخصص یافتند. برای جمع آوری داده ها، از پرسشنامه های خطرپذیری نوجوانان ایرانی، نارسایی های شناختی، ناگویی خلقی تورنتو و مقیاس تکانشوری استفاده شد. یافته ها: بررسی مقایسه ی زوجی بین دو گروه درمانی نشان داد که نارسایی های شناختی در دو گروه درمان شفقت (20/7=I-J؛ 01/0>P) و رفتاردرمانی دیالکتیک (66/8=I-J؛ 01/0>P) برخلاف گروه گواه معنی دار (56/1=I-J؛ 05/0<P) بود؛ همچنین بررسی نقص پردازش هیجانی نشانگر آن است که تنها در گروه رفتاردرمانی دیالکتیک (73/12=I-J؛ 01/0>P) معنی دار بود. همچنین بررسی تکانشگری در گرو ه های درمانی نشانگر آن است که تنها درمان شفقت در کاهش تکانشگری اثربخش بود (66/7=I-J؛ 01/0>P). نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر به نظر می رسد با تمرین های مشفقانه و افزایش هیجان های مثبت خزانه ی رفتاری-فکری فرد گسترش پیدا می کند که می تواند زمینه را برای حل مسئله مناسب و کاهش تعارض های هیجان های درون فردی و بین فردی و در نتیجه کاهش تکانشگری و رفتارهای پرخطر را فراهم ساخت.