فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۶۳۵ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه ی هیجان خواهی و کفایت اجتماعی دختران (20-13) بی سرپرست و بدسرپرست ساکن در مراکز شبانه روزی بهزیستی با دختران تحت سرپرستی خانواده است.
روش: روش تحقیق حاضر توصیفی و از نوع پس رویدادی می باشد. جامعه آماری 60 نفر است. نمونه های تحقیق 30 نفر از گروه دختران بی سرپرست و بدسرپرست استان لرستان به صورت در دسترس و 30 نفر از گروه دختران تحت سرپرستی خانواده استان مذکور به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. اطلاعات هر دو نمونه دختران بی سرپرست و تحت سرپرست خانواده از طریق پرسشنامه های مرتبط یعنی «هیجان خواهی زاکرمن» و «کفایت اجتماعی فلنر» گردآوری شدند. نتایج حاصل از داده ها با استفاده از آزمون t برای گروه های مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: یافته های تحقیق نشان داد که بین هیجان خواهی و کفایت اجتماعی دختران بی سرپرست و بدسرپرست با دختران تحت سرپرستی خانواده تفاوت معنادار وجود دارد.
نتیجه گیری: می توان گفت که جدایی از والدین به عنوان یک رویداد آسیب زا می تواند آینده و سلامت رشدی و روانی دختران بی سرپرست را تحت تأثیر قراردهد و آن ها را دچار آسیب های روانی کند.
پیش بینی کننده های نگرش نوجوانان به رفتار خرابکارانه: نقش مؤلفه های ازخودبیگانگی روانی و کیفیت دلبستگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه ازخودبیگانگی روانی و کیفیت دلبستگی با نگرش به رفتارهای خرابکارانه در دانش آموزان دبیرستانی انجام شد. روش پژوهش، توصیفی از نوعِ همبستگی و شرکت کنندگان شامل 320 دانش آموز (176 دختر و 144 پسر) پایه سوم دبیرستان بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه ازخودبیگانگی روانی ""ملوین سیمن (1959)""، پرسشنامه رفتار خرابکارانه و سیاهه دلبستگی به والدین و همسالان ""آرمسدن و گرینبرگ (1987)"" بود. نتایج نشان داد که مؤلفه های اعتماد و ارتباط با والدین و همسالان رابطه منفی و مؤلفه بیگانگی از والدین و همسالان و هر پنج مؤلفه ازخودبیگانگی روانی رابطه ای مثبت با نگرش به رفتارهای خرابکارانه داشتند. تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که متغیرهای احساس ازخودبیگانگی روانی، اعتماد به پدر، اعتماد به همسال، ارتباط با همسال و ارتباط با مادر توانستند واریانس نگرش به رفتار خرابکارانه را به طور معنی داری پیش بینی کنند (87/0R2=). با توجه به نتایج حاضر، توجه به روابط دلبستگی برای مشاوران و خانواده درمانگران در مواجهه با نوجوانان توصیه می شود
اثربخشی گروه درمانی شناختی متمرکز بر طرحواره بر تعدیل طرحواره های ناسازگار اولیه نوجوانان بی سرپرست و بدسرپرست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: مدل طرحواره درمانی جهت آسیب شناسی ارتباط والدین با کودک ارائه گردیده است و با تأکید بر روابط بین فردی از دوران کودکی تا زمان حال ، سبب کاهش سطح طرحواره های ناسازگار اولیه و نشانه های روان رنجوری می گردد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی متمرکز بر طرحواره، بر تعدیل طرحواره های ناسازگار اولیه در نوجوانان بی سرپرست و بد سرپرست انجام شده است. روش: پژوهش حاضر از نوع کاربردی و طرح آن پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری شامل کلیه نوجوانان بی سرپرست و بدسرپرست ساکن در مراکز بهزیستی استان سمنان می باشد. از میان 31 نوجوان بی سرپرست و بدسرپرست ساکن در مراکز شبانه روزی بهزیستی، دو نمونه با روش نمونه گیری طبقه ای، با توجه به جنسیت آزمودنیها انتخاب گردید . درنهایت 16 نوجوان بی سرپرست و بدسرپرست به گروه آزمایش و 15 نفر دیگر به گروه کنترل اختصاص یافت. در مرحله پیش آزمون، پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ بر روی همه آزمودنی ها( گروه مداخله و کنترل) اجرا شد و سپس گروه درمانی شناختی متمرکز بر طرحواره بر روی گروه آزمایش انجام پذیرفت؛ پس از پایان دوره 12 جلسه ای درمان ، مجدداً همان پرسشنامه در هر دو گروه اجرا گردید و پس از یک ماه نیز به منظور پی گیری، آزمونها مجدداً اجرا شد. داده های حاصل از پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج به دست آمده نشان داد که در خصوص کاهش طرحواره های ناسازگار اولیه ، بین دو گروه مورد مقایسه تفاوت معنادار آماری وجود ندارد؛ اما یک روند افزایشی ملایم در پنج طرحواره مشاهده شد. نتیجه گیری: گروه درمانی شناختی متمرکز بر طرحواره در طی 12 جلسه نتوانست سبب کاهش و تعدیل طرحواره های ناسازگار اولیه نوجوانان بی سرپرست و بدسرپرست شود و جهت به دست آمدن نتایج آماری معنادار، به مدت جلسات بیشتری نیاز است. به لحاظ بالینی، سیر مثبت در طرحواره های خود تحول نایافته/گرفتار، معیارهای سرسختانه/ عیب جویی افراطی، استحقاق/ بزرگ منشی، رهاشدگی/ بی ثباتی و بازداری هیجانی به دست آمده است.
مقایسه هوش هیجانی و سبک های دلبستگی دانش آموزان تیزهوش و عادی دوره متوسطه زاهدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر باهدفمقایسههوش هیجانی و سبک های دلبستگی دانش آموزان تیزهوش و عادی دوره متوسطه شهرستان زاهدان در سال تحصیلی 91-90 انجام شد.روش پژوهش از نوعمقطعیمقایسه ای بود که به شیوه نمونه گیری تصادفی تعداد240دانش آموزتیزهوش و عادی دوره متوسطه شهر زاهداناز طریق پرسشنامه هایهوش هیجانی و سبک دلبستگی مورد مطالعه قرار گرفتند. داده ها از طریق آزمون های تی برای گروه های مستقل با کمک نرم افزارspss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد: دانش آموزان تیزهوش در مقایسه با دانش آموزان عادیتیزهوشهوش هیجانی بالاتری دارند،ازنظرسبک های دلبستگی، دانش آموزان تیزهوش سبک دلبستگی ایمن و دانش آموزان عادی سبک های دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا را داشتند. با توجه به یافته ها آموزش هوش هیجانی و سبک دلبستگی ایمن به دانش آموزان به ویژهدانش آموزان عادی توصیه می گردد.
ابعاد خودکارآمدی نوجوانان درگونه های مختلف خانواده در مدل بافت نگر فرآیند و محتوای خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی ابعاد خودکارآمدی(تحصیلی، اجتماعی، هیجانی و خلاق) نوجوانان در گونه های مختلف خانواده در مدل بافت نگر فرآیند و محتوای خانواده بود. نمونه پژوهش حاضر شامل 590 دانش آموز پایه اول تا سوم دبیرستان(282 پسر و 308 دختر) در شهر شیراز بود که به شیوه خوشه ای چندمرحله ای تصادفی در سال تحصیلی 93-1392 انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها پرسشنامه ابعاد خودکارآمدی موریس، پرسشنامه خودکارآمدی خلاق کارووسکی و دو مقیاس خودگزارشی فرآیند و محتوای خانواده سامانی مورد استفاده قرار گرفت. به منظور مقایسه گونه های مختلف خانواده(سالم، مشکل دار محتوایی، مشکل دار فرآیندی و ناسالم) از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره(MANOVA) استفاده شد. نتایج نشان داد که گونه های خانواده اثر معناداری بر خودکارآمدی تحصیلی، خودکارآمدی اجتماعی و خودکارآمدی عاطفی دارند، اما گونه های خانواده اثر معناداری بر خودکارآمدی خلاق نوجوانان نشان نداد. همچنین یافته ها روشن ساخت که فرزندان خانواده های سالم دارای بیشترین میزان خودکارآمدی تحصیلی، اجتماعی و عاطفی هستند. در مقابل، فرزندان خانواده های ناسالم دارای کمترین میزان خودکارآمدی تحصیلی و اجتماعی و فرزندان خانواده های مشکل دار محتوایی کمترین میزان خودکارآمدی هیجانی را دارا هستند
اثربخشی واقعیت درمانی گروهی بر سبک های هویت دانش آموزان دوره ی متوسطه شهرستان مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر جهت بررسی تأثیر مشاوره ی گروهی مبتنی بر واقعیت درمانی بر سبک های هویت (اطلاعاتی، هنجاری و سردرگم، تعهد) دانش آموزان دختر دوره ی متوسطه ی ناحیه تبادکان مشهد انجام شده است. 14 نفر از دانش آموزان دختر مقطع متوسطه ناحیه تبادکان مشهد به همراه مادرانشان به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. بعد از اجرای پیش آزمون بر روی همه دانش آموزان، گروه مداخله با رویکرد واقعیت درمانی تحت مشاوره قرار گرفت و گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکرد. در پایان بر روی هر دو گروه پس آزمون اجرا گردید. داده های حاصل که با استفاده از کوواریانس چند متغیری تحلیل گردید نشان داد که در مقایسه دو گروه واقعیت درمانی و کنترل در سبک های اطلاعاتی (03/0p= ) و مقیاس تعهد (009/0(p= تفاوت معنادارمی باشد؛ اما در سبک هنجاری (25/0p= ) و سبک اجتنابی (15/0p= ) تفاوت معنادار نیست. یافته ها حاکی از آن است که روش مشاوره گروهی با رویکرد واقعیت درمانی در افزایش سبک های هویت نوجوانان دختر مؤثر است.
شیوع رفتار خود آسیبی عمدی و رابطه آن با احساس تنهایی و سبک دلبستگی در دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رفتار خود آسیبی یکی از رفتارهای شایع به خصوص در دختران نوجوان است. پژوهش حاضر شیوع رفتارهای خود آسیبی و رابطه آن را با احساس تنهایی و سبک دلبستگی دانش آموزان دختر پایه دوم و سوم متوسطه شهر تهران بررسی کرده است. آزمودنی ها 350 دختردانش آموز بودند که به شیوه نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل سبک دلبستگی (کولینز و رید ،1990)،پرسشنامه خود آسیبی عمدی (گراتز، 2001) و پرسشنامه احساس تنهایی (راسل، 1998) بودند. پژوهش حاضر از نوع زمینه یابی و همبستگی بوده ودر تجزیه و تحلیل داده ها از شاخص های توصیفی، ضریب همبستگی آنالیز رگرسیونی لجستیک و کای دو استفاده شد. نتایج نشان داد که9/17درصد دختران دانش آموز مورد بررسی در سال گذشته حداقل یک بار و 1/11درصد آن ها بیش از یک بار اقدام به رفتارهای خود آسیبی کرده اند. همچنین، سبک دلبستگی و احساس تنهایی با رفتارهای خودآسیبی در دختران دانش آموز همبستگی مثبت معناداری داشت. همچنین آنالیز رگرسیون لجستیک به شیوه گام به گام نشان داد که سبک دلبستگی ایمن و احساس تنهایی بیش ترین نقش را در پیش بینی رفتارهای خود آسیبی دانش آموزان دارد. نتایج این پژوهش در طرح ریزی برنامه های پیشگیری از رفتارهای عمدی خود آسیبی نوجوانان اهمیت ویژه ای داشته و در ارتقاء مداخلات درمانی به روان شناسان و مشاوران یاری می رساند.
درک دختران نوجوان و والدینشان از نقش خانواده در شکل گیری رفتار فعالیت بدنی در دختران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خانواده تأثیر بسزایی بر رفتارهای مرتبط با فعالیت بدنی در کودکان و نوجوان دارد، گرچه نحوة این تأثیر هنوز مشخص نیست. پژوهش حاضر بهمنظور شناسایی نقش خانواده در شکلگیری رفتار فعالیت بدنی در دختران نوجوان طراحی شده است. این پژوهش با رویکرد کیفی و به شیوة تحلیل محتوا انجام گرفته است. بهمنظور جمعآوری دادهها مشارکتکنندگان این پژوهش (شامل 16 دختر نوجوان، 2 پدر و 7 مادر) مورد مصاحبة عمیق نیمهساختاری قرار گرفتند. کلیة مصاحبهها ضبط و سپس خط به خط دستنویس شد و در نهایت از طریق تحلیل محتوای کیفی تجزیه و تحلیل شد. طی تجزیه و تحلیل این پژوهش، مضامینی با عنوان شروعکننده (استعدادیابی، ایجاد علاقه)، تقویتکننده (فراهم کردن، همراهی، تشویق) و نگهدارنده (تلاش بهمنظور رفع موانع، تلاش برای کسب رضایت عضو مخالف در خانواده) بهعنوان نقش خانواده در شکلگیری رفتار فعالیت بدنی در دختران نوجوان بهدست آمد. این پژوهش درک بهتری از نحوة تأثیر خانواده بر شکلگیری رفتار فعالیت بدنی دختران نوجوانان فراهم کرد. شناسایی نقش خانواده در این زمینه میتواند به طراحی مداخلات مؤثرتر مبتنیبر خانواده به کارکنان بهداشتی و مربیان تربیت بدنی کمک کند، ضمن اینکه به این وسیله حوزههای مورد نیاز برای تحقیق بیشتر آشکار میشود.
تأثیر شیوه های تربیتی والدین بر نوع دلبستگی فرزندان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر تعیین تأثیر سبک های والدینی در پیش بینی نوع دلبستگی فرزندان است. بدین منظور پژوهش حاضر قصد دارد این موضوع را بررسی کند که آیا سبک های والدینی مختلف (مقتدر، مستبد، آزادگذار و بی اعتنا) به شکل دهی دلبستگی های متفاوت (ایمن، اشتغال خاطر، هراسان و دوری گزین) در فرزندان می انجامد یا خیر. شرکت کنندگان در پژوهش 508 نفر از دانش آموزان دختر و پسر نوجوان (پایه های اول، دوم و سوم) دبیرستانی بودند که دامنه سنی بین 14 تا 19 سال داشتند و به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند.
ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه شیوه های تربیتی والدین (زینالی، شریفی، عنایتی، عسگری و پاشا، 1390) و پرسشنامه سبک های دلبستگی (ون-آدنوون، هافسترا و بکر، 2003) بود.
داده های حاصل از شرگت کنندگان در پژوهش به وسیله رگرسیون چند متغیری تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد، شیوه تربیتی مقتدر، بی اعتنا، مستبد و آزادگذار والدین به ترتیب رابطه مثبت و معنا دار با دلبستگی ایمن، هراسان، اشتغال خاطر و دوری گزین فرزندان دارند و پیش بینی کننده-های مستقیم و معنا دار آن ها در فرزندان اند. پژوهش حاضر با تأکید بر نقش بنیادین و اساسی شیوه های تربیتی والدینی، فراگیری شیوه تربیتی اقتداری و اصلاح روش های تربیتی مستبدانه، آزادگذار و بی اعتنا را در خانواده ها به والدین توصیه می کند.
اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی بر میزان پرخاشگری دانش آموزان دختر دوره متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آنجایی که پرخاشگری و رفتار پرخاشگرانه آثار نامطلوبی بر حالت درونی افراد و به پیرو آن بر روابط بین فردی می گذارد، از طرفی توانایی در برقرارکردن ارتباط مؤثر با دیگران، باعث رشد مطلوب و شکوفایی شخصیت می شود، از این رو در پژوهش حاضر اثربخشی مهارت های ارتباطی برکاهش پرخاشگری دانش آموزان دختر دوره متوسطه بررسی شد. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر دوره متوسطه درسال تحصیلی90-89 و نمونه تحقیق60 نفر بود که به روش نمونه گیری خوشه ای تک مرحله ای و تصادفی ساده انتخاب و در دو گروه آزمایشی و گواه گمارده شدند. ابزار مورد استفاده پرسشنامه پرخاشگری اهواز ( A.A.I ) بود. طرح پژوهش از نوع نیمه تجربی با پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود، که پس از انتخاب تصادفی گروه های آزمایشی و گواه، مداخله آزمایشی (مهارت های ارتباطی) بر روی گروه آزمایش به مدت 12جلسه 60 دقیقه ای و یک بار در هفته اجرا گردید. پس از اتمام برنامه آموزشی از هر دو گروه پس آزمون، و آزمون پیگیری یک ماه پس از اجرای پس آزمون از هر دو گروه گرفته شد. به منظور تجزیه و انجام داده ها از تحلیل واریانس چند متغیری و کواریانس (مانکوا) استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش مهارت های ارتباطی بر کاهش پرخاشگری دانش آموزان دختر دوره متوسطه در پس آزمون و پیگیری مؤثر بوده است. نتایج درباره زیر مقیاس های پرخاشگری نشان داد که آموزش مهارت های ارتباطی در ابعاد خشم و عصبیت، تهاجم و توهین و لجاجت و کینه توزی نیز مؤثر بوده است .
شیوع قلدری، آسیب عمدی به خود و عوامل مرتبط با آن در دانش آموزان پسر دبیرستانی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه:هدف از این مطالعه، برآورد شیوع آسیبهای عمدی به خود و قلدری و تعیین عوامل مرتبط با آنها در یک نمونه از نوجوانان ایرانی است.
روشکار: دراین مطالعهی مقطعیتحلیلی در سال 1390 یک نمونهی تصادفی 1064 نفره از دانشآموزان پسر دبیرستانی شهر زنجان به روش نمونهگیری تصادفی چندمرحلهای انتخاب شد. اطلاعات مرتبط با شیوع رفتار قلدری و آسیبهای عمدی به خود و نیز استعمال دخانیات، وضعیت اقتصادیاجتماعی و متغیرهای روانیاجتماعی از طریق پرسشنامه به دست آمد. از مدل رگرسیون لجستیک دوحالتهی تکمتغیره و چندمتغیره برای ارتباط بین متغیرهای مورد نظر و رفتارهای آسیب عمدی به خود و قلدری استفاده شد.
یافتهها:از 1064 شرکتکننده، 285 نفر (8/26 درصد) و 280 نفر (3/26 درصد) به ترتیب آسیب عمدی به خود و رفتار قلدری را گزارش کردند. نسبت شانس مصرف سیگار برای آسیب عمدی به خود از سایر عوامل خطر بیشتر بود (92/5=OR، فاصلهی اطمینان 95%: 79/9-57/3) اما وضعیت اقتصادیاجتماعی بیشترین نسبت شانس را برای رفتار قلدری داشت (92/2=OR، فاصلهی اطمینان 95%:74/4-80/1). در میان عوامل حمایتی، عزت نفس بالا بر آسیب عمدی به خود (32/0=OR، فاصلهی اطمینان 95%: 84/0-12/0) و نظارت والدین بر سیگار کشیدن نوجوان برای قلدری (53/0=OR، فاصلهی اطمینان 95%: 75/0-37/0) بیشترین تاثیر حمایتی را داشتند.
نتیجهگیری: شیوع رفتارهای خشونتآمیز مانند آسیب عمدی به خود و قلدری در بین نوجوانان نگرانکننده است. تجربهی مصرف سیگار و وضعیت اقتصادیاجتماعی به ترتیب بیشترین همبستگی را با رفتارهای آسیب عمدی به خود و قلدری داشتند. داشتن عزت نفس زیاد و نظارت والدین، بیشترین اثر حمایتی را روی این دو رفتار خشونتآمیز داشت.
رابطه بین کمال گرایی مادران با خودکارآمدی و خوش بینی در دختران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش شناسایی رابطه ابعاد کمال گرایی مادران با خوش بینی و خود کارآمدی دختران در یک نمونه دانش آموزی بود. روش پژوهش توصیفی و همبستگی و آزمودنی ها شامل 350 دانش آموز دختر مشغول به تحصیل شهر کرج در سال 89-88 و مادران آن ها بود که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از مقیاس خوش بینی جهت گیری زندگی شییر و همکاران (1994) و خودکارآمدی عمومی شرر و همکاران (1982) برای دختران و مقیاس کمال گرایی مثبت و منفی تری شورت و همکاران (1995) برای مادران آن ها استفاده شد. برای تحلیل داده ها از روش های تحلیل رگرسیون و همبستگی استفاده شد. یافته ها نشان داد که کمال گرایی مثبت با خودکارآمدی و خوش بینی همبستگی مثبت و کمال گرایی منفی با خودکارآمدی و خوش بینی همبستگی منفی دارد. بنابراین، کمال گرایی مثبت، انتظاراتی عقلانی و واقع گرایانه مطابق با امکانات و محدودیت ها در فرد ایجاد می کند و به وسیله تقویت خود و افزایش عزّت نفس، خود کارآمدی، یکی از مؤلّفه های عزّت نفس را افزایش می دهد. بالا رفتن خودکارآمدی کاهش افسردگی و افزایش خوش بینی را در پی دارد. و بالعکس کمال گرایی منفی، از طریق تضعیف عزّت نفس و اعتماد به خود و ویژگی هایی مانند انتظارات غیر واقع بینانه، فقدان پذیرش محدودیت های شخصی و انعطاف ناپذیری و ناخرسندی از عملکرد شخصی، تأثیری منفی بر خودکارآمدی و خوش بینی دارد. نتایج و پیامدهای پژوهش در این مقاله به طور کامل تشریح و تبیین شده است.
واسطه گری عزت نفس بر کیفیت زندگی و رفتارهای پرخطردر بین دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از اجرای این پژوهش، بررسی نقش بارز و تاثیرگزار واسطه ای عزت نفس برکیفیت زندگی و رفتارهای پرخطر در بین دانشجویان شاغل به تحصیل در دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت بوده است. این پژوهش از نوع توصیفی به روش همبستگی است که نمونه ی مورد نظر300دانشجو(144دانشجوی پسر و 156 دانشجوی دختر) دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت با میانگین سنی 75/24 سال بوده است. روش به شیوه ی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شده و با مقیاس کیفیت زندگی بهداشت جهانی(WHOQOL- BREF) و پرسشنامه ی عزت نفس روزنبرگ و پرسشنامه ی رفتارهای پرخطر(YRBSS) مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها از روش تحلیل مسیر به شیوه ی رگرسیون سلسله مراتبی بارون و کنی و آمار توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.نتایج تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد که کیفیت زندگی به میزان 24/0- به طور مستقیم(p</001) بر رفتارهای پرخطر تاثیر گذاشته که نشان دهنده ی رابطه ی منفی معکوس معنی دار بین این دو متغیر بوده و نشان داده شد که با وارد نمودن متغیر عزت نفس در معادله ی مفروض پیش بینی شده، کیفیت زندگی به میزان10/0- اثر غیر مستقیم(p</001) به همراه دارد و نشان دهنده ی نقش واسطه گری عزت نفس در کاهش اثرات کیفیت زندگی در بروز رفتارهای پرخطر می باشد. همچنین کیفیت زندگی به میزان 52/0 به طور مستقیم بر عزت نفس دانشجویان اثر گذاشته که بیانگر رابطه ی مستقیم این دو متغیر بوده است که ارتقاء کیفیت زندگی موجب افزایش عزت نفش دانشجویان می گردد.
بررسی رابطه ساده و چندگانه صفات طیف اوتیسم و وسواس جبری در دانش آموزان دختر دوره راهنمایی شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به شیوع بالای صفات طیف اوتیسم در افراد دارای اختلال وسواس جبری و همچنین تشخیص اختلالات اضطرابی در افراد با صفات طیف اوتیسم بالا، هدف از این پژوهش بررسی رابطه ساده و چندگانه اختلال وسواس جبری و صفات طیف اوتیسم در دانش آموزان دختر دوره راهنمایی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره راهنمایی شهر یزد می باشد که در این پژوهش 250 شرکت کننده به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. پرسشنامه های مورد استفاده شامل پرسشنامه 50 سوالی ضریب طیف اوتیسم و مقیاس وسواس جبری SCL-90 می باشد. داده های حاصل از پرسشنامه با استفاده از رگرسیون چندگانه به روش ورود گام به گام مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که به طور کلی صفات طیف اوتیسم می تواند 10 درصد تغییرات وسواس جبری در دانش آموزان را پیش بینی کند. در بهترین حالت از بین صفات طیف اوتیسم، ضعف در تغییر توجه و ناتوانی در مهارت اجتماعی بهترین پیش بین برای تغییرات وسواس جبری در گروه نمونه می باشد. در نتیجه، صفات طیف اوتیسم در افراد دارای اختلال وسواس جبری شایع است.
اثربخشی برنامه بهبود بخشی ارتباط بر کیفیت رابطه والد- فرزندی در نوجوانان دختر خانواده های تک والدینی مادر سرپرست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: برطرف ساختن مشکلات ارتباطی بین فرزندان و والد سرپرست در خانواده های تک والدینی یکی از اهداف اصلی برنامه های توانمند سازی خانوادگی و روان شناختی این دسته از خانواده ها است؛ لذا هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر برنامه بهبود بخشی ارتباط بر کیفیت رابطه والد- فرزندی نوجوانان دختر خانواده های تک والدینی مادر سرپرست بود.
روش: جامعه آماری پژوهش شامل همه نوجوانان دختر 14 تا 18 ساله در خانواده های تک والدینی مادر سرپرست تحت پوشش یکی از مؤسسات خیریه شهر ری بود. از بین 34 نوجوان داوطلب شرکت در تحقیق بر مبنای مقیاس رابطه والد- فرزندی فرم مادر- فرزند و مصاحبه بالینی، در نهایت 18 نفر به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه (9 نفر در گروه آزمایشی و 9 نفر در گروه گواه). جایگزین شدند روی گروه آزمایش بر اساس برنامه بهبود بخشی ارتباط 8 جلسه گروهی اجرا شد و گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. تمام آزمودنی ها قبل و بعد از درمان، مقیاس رابطه والد- فرزندی فرم مادر- فرزند را تکمیل کردند.
یافته ها: نتایج آزمون t برای مقایسه گروه های مستقل و ضریب تأثیر کوهن نشان داد که برنامه بهبود بخشی ارتباط اثر معنی داری بر کیفیت رابطه والد- فرزندی داشت. همچنین نتایج آزمون t نشان داد که برنامه بهبود بخشی ارتباط به طور اختصاصی تر باعث افزایش عاطفه مثبت و میزان ارتباط درگروه آزمایش شد و این تأثیر معنادار بود اما تأثیری بر مؤلفه های همانندسازی با مادر وعدم آزردگی/ سردرگمی نقش نداشت.
نتیجه گیری: نتایج، اثربخشی برنامه بهبود بخشی ارتباط را بر بهبود رابطه والد- فرزندی در نوجوانان دختر خانواده های تک والدینی مادر سرپرست تأیید کرد.
رابطه شیوه های فرزندپروری ادراک شده و سبک های هویت با حرمت خود در دانش آموزان دختر دبیرستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین شیوه های فرزندپروری ادراک شده، میزان حرمت خود و سبک های هویت در دانش آموزان دختر دبیرستانی است. این پژوهش یک مطالعه توصیفی- مقطعی از نوع همبستگی است و 375 نفر از دانش آموزان دختر دبیرستانی از دو ناحیه آموزش و پرورش شهر رشت در سال تحصیلی 1389- 1388 به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و به پرسشنامه های شیوه های فرزندپروری بامریند، سبک های هویت برزونسکی و حرمت خود کوپر اسمیت پاسخ دادند. نتایج تحلیل واریانس یک راهه نشان داد بین شیوه های فرزندپروری و سبک های هویت با میزان حرمت خود دانش آموزان رابطه معنی دار وجود دارد. ماتریس همبستگی نیز نشانگر رابطه معنی دار میان شیوه های فرزندپروری و سبک های هویت بود. یافته های حاصل از تحلیل رگرسیون چندگانه گام به گام نشان دهنده توانایی پیش بینی کنندگی بیشتر متغیر شیوه فرزندپروری قاطعانه درمیان تمامی متغیرهای مستقل می باشد. نتایج نشان داد دانش آموزانی که تحت شیوه فرزندپروری قاطعانه پرورش یافته اند دارای میزان حرمت خود بالاتر و اغلب این دانش آموزان دارای سبک های هویت اطلاعاتی و یا هنجاری هستند اما دانش آموزان تحت شیوه فرزندپروری مستبدانه و سهل گیرانه دارای حرمت خود پایین تر و سبک هویت سردرگم/ اجتنابی هستند.
مقایسه ی اثر بخشی آموزش گروهی شناختی رفتاری و واقعیت درمانی بر عزت نفس دانش آموزان دبیرستانی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: در این پژوهش اثربخشی آموزش گروهی شناختیرفتاری و واقعیتدرمانی (مبتنی بر نظریهی انتخاب) بر عزت نفس دانشآموزان مورد سنجش قرار گرفت.
روشکار: این پژوهش از نوع شبه تجربی با طرح پیشآزمون - پسآزمون با گروه شاهد میباشد. جامعهی آماری شامل تمام دانشآموزان دختر دبیرستانهای شهر مشهد در سال تحصیلی 89-1388 بودند که با شیوهی نمونهگیری تصادفی 45 نفر انتخاب و در سه گروه به صورت تصادفی جایگزین شدند و سپس گروههای آزمون به مدت 2 ماه (8 جلسهی 2 ساعتی) تحت آموزشهای شناختیرفتاری و واقعیتدرمانی قرار گرفتند و گروه شاهد هیچ آموزشی دریافت نکردند. ابزار جمعآوری اطلاعات، پرسشنامهی عزت نفس کوپر اسمیت بود که قبل و بعد از آموزش، اجرا گردید. دادههای حاصل با استفاده از تحلیل واریانس یک سویه و آزمون تعقیبی شفه توسط نرمافزار آماری SPSS تحلیل گردید.
یافتهها: آموزش گروهی واقعیتدرمانی و شناختیرفتاری در مقایسه با گروه شاهد، تاثیر مثبتی بر افزایش عزت نفس (06/16=F و 00001/0P<) داشتهاند.
نتیجهگیری: به نظر میرسد که آموزش گروهی واقعیتدرمانی و آموزش گروهی شناختیرفتاری در افزایش عزت نفس موثر میباشند.