فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۴۱ تا ۳۶۰ مورد از کل ۴٬۴۴۹ مورد.
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۳۱)
287 - 309
حوزههای تخصصی:
تجربه دینی به عنوان یک نظریه به نسبت منسجم ، نخستین بار توسط شلایرماخر مطرح شد. او تجربه دینی را به «احساس وابستگی به امر مطلق» تعریف کرد. شلایرماخر گوهر دین را شهود و احساس می داند که بی نیاز از وساطت مفاهیم عقلی است. از جمله آثار و نتایج تجربه دینی شلایرماخر را می توان شخصی کردن عنصر اساسی دین ، ترویج رویکرد سلبی درباره شناخت ذات و صفات خدا ، در نظر گرفتن احساس به عنوان منبع شناخت و امکان حصول شناخت بی واسطه دانست. بر اساس نظر هگل ، محتوای دین و فلسفه یک چیز است و هر دو مراحلی از آگاهی روح هستند. به نظر وی تنها با اندیشه می توان به وجود خدا و ذات الهی پی برد. هگل با تکیه بر نظر خود مبنی بر عدم امکان آگاهی بی واسطه ، تجربه دینی و شهودگرایی شلایرماخر را نقد می کند و الهیات مبتنی بر احساس را ناتوان از توصیف و تبیین صحیح دین و خدا می داند . شاه بیت انتقادهای هگل بر تجربه دینی مورد نظر شلایرماخر عدم امکان شناخت بی واسطه و انتقاد به شخصی بودن عنصر دینی در تجربه دینی ، ناتوانی آن از شناخت ذات خدا ، عدم توجه به یگانگی قوای ذهنی و انتقاد از در نظر گرفتن احساس به عنوان منبع شناخت است.
امکان علوم انسانی اسلامی از منظر قرآن در دیدگاه علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۳۲)
517 - 543
حوزههای تخصصی:
امکان علم انسانی اسلامی، مبنایی ترین مسئله در مباحث مربوط به علوم انسانی اسلامی و در عین حال مورد جدال فراوان است که بسیاری آن را قبول و عده ای انکار کرده اند. هر دو دسته بر اساس نحوه نگرش خود به دو مقوله «علم» و «دین» برای خود دلایلی ذکر کرده اند. ما نیز برای روشن شدن نظر علامه طباطبایی در این موضوع، باید در این دو عرصه مطالب را سامان دهیم. علامه طباطبایی به مناسبت های مختلف در تفسیر ارزشمند «المیزان» و دیگر آثار خود با استناد به آیات قرآنی، در باب علم و دین مطالبی بیان کرده اند که نشان می دهد علم انسانی با پسوند اسلامی را ممکن می دانند و سخنان منکران را نمی پذیرند؛ چرا که آنان از منظر ایشان، در شناخت علم و دین مسیر صحیح را طی نکرده اند. در این نوشته برای اثربخشی و کاربردی کردن مطالب، به مهم ترین عناوینی می پردازیم که موجب عدم امکان اسلامی کردن علوم انسانی از نظر مدعیان آن است. دلایل عمده منکران، از این قرار است: تغایر علم و دین در روش، زبان، هدف، موضوع و مسائل؛ و نیز ادعای تداخل حداقلی میان موضوعات دینی و علمی یا ادعای تضاد بین گزاره های آن دو. این انگاره ها از منظر برداشت های قرآنی علامه بررسی خواهند شد تا با عنایت به سخنان وی، پاسخ ایشان به ادعای عدم امکان علم انسانی اسلامی روشن شود.
مقایسه علم و دین از دیدگاه «فردریک شلایر ماخر» و «کارل بارت»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث مهم در عرصه دین پژوهی، نسبت میان «علم و دین» و تبیین حوزه های آموزه های دینی و یافته های علمی است. با تحولات فکری و فرهنگی پس از رنسانس، تعارض های علم و دین در مسیحیت نمایان شد ؛ «فردریک شلایر ماخر» و «کارل بارت» از شاخص ترین چهره هایی بودند که در جهت سازگاری دین با اقتضائات دوران مدرن تلاش کردند. این دو هر چند در جریان نواندیشی دینی، رویکردی جدید و بازسازی کننده داشتند و در پی اثبات استقلال دین از علم و ایجاد حوزه ای حفاظتی برای دین بودند؛ اما با ارائه ی طرح های خود در راستای بازگشت به گوهر دین، قرائت هایی از دین بیان نمودند که به دلیل تک بعدی بودن از مشکلات قابل توجهی برخوردار بود. شلایر ماخر، خدا و عناصر مهم دین را در حد احساس و تجربه شخصی کاهش داد؛ نوعی انسان محوری و تفسیر آموزه های دینی بر اساس معارف بشری که کارل بارت آن را نادرست خواند. اما بارت هم در معرض خطر قرار گرفت؛ تنها معیار سنجش را آموزه های مسیحی دانست و بزرگ داشت خدا را با کوچک ساختن انسان همراه ساخت؛ یعنی درست خلاف جهتی حرکت نمود که شلایر ماخر پیموده بود.
تمایز فلسفه ابن سینا و ارسطو به روایت کتاب تهافت ابن رشد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
درباره هویت وماهیت فلسفه ابن سینا سه مساله مهم را می توان مطرح ساخت :اول اینکه آیا این فلسفه ادامه فلسفه ارسطوست ؟ دوم اینکه اگر چنین است چه نوع ادامه ایی است، شرح است یا بسط ؟ ومساله سوم اینکه اگرچنین نیست، چه تفاوتی با فلسفه ارسطو دارد و با چه معیاری می توان این تفاوت را شناخت؟ مقاله برای پاسخ به این سه سؤال خوانش ابن رشد از فلسفه ابن سینا را به کمک گرفته و صرف نظر از انتقادهای ابن رشد به ابن سینا و پاسخی که می توان به آنها داد، اصل تفاوتها را به روایت ابن رشد که شارح مهم و معتبر ارسطوست بر می شمارد. مقاله، دیدگاه ابن رشد درباره تفاوت فلسفه ابن سینا و ارسطورا از سه جنبه مورد بررسی قرار می دهد: تعابیری که نشان از این تفاوت دارد، اصول کلی و مبنایی و جزئیات فلسفی مورد مناقشه در کتاب تهافت التهافت. بدین صورت، به نظر ابن رشد، فلسفه ابن سینا ادامه فلسفه ارسطو نیست و در بیش از پنجاه موضع مهم با آن متفاوت است.
مقایسه و ارزیابی رابطه جاودانگی و معنای زندگی در اندیشه تولستوی وملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
مسئله رابطه و تاثیر مرگ و جاودانگی بر معنای زندگی در آثار متفکرانی چون تولستوی و ملا صدرا به عنوان یکی از مسائل بنیادی مورد توجه بوده است ،تولستوی که زمانی احساس پوچی می کرده تصمیم می گیرد راه حلی بیابد،پس از سفرهای متعدد و مطالعه علوم مختلف و بالاخص کنکاش در زندگی واحوالات گروه های مختلفی از مردم اعم از پوچ گرایان و کسانی که زندگی را معنادار می دانند به این نتیجه می رسد که لازمه معنادار بودن زندگی جاودانه بودن انسان است والا سعادت و بامعنا بودن زندگی توهم وخیالی بیش نیست واین نتیجه حاصل استقراء و مطالعه در زندگی مردم است نه حاصل یک نظام فلسفی نظاممند. اما ملاصدرا با توجه به نظام فلسفی خاص خود که بر اساس مبانی واصول نظاممندی طراحی شده،اثبات می کند که انسان جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء است و نفس و بدن رابطه اتحادی دارند ونفس انسان بواسطه اتحاد با ادراکات وتاثیر پذیری از فضایل اخلاقی وانجام دستورات شریعت ، سعه وجودی پیدا کرده و به تدریج به تجرد وروحانیت وجاودانگی می رسد و هدف نهایی وحقیقی از زندگی انسان رسیدن به مبداء هستی است وچون مبداء هستی نهایت ندارد پس انسان در صورتی می تواند در مسیر هدف ومعنای زندگی گام بردارد که جاودانه باشد لذا با اثبات عالم برزخ وقیامت سیر انسان را بی نهایت می داند واین تفسیر از زندگی ومرگ نه تنها ترسناک نیست وباعث پوچی نمی شود بلکه موجب پویایی ، امید ، آرامش و معناداری زندگی می شود .
انسجام اخلاقی و موازنه متأملانه گسترده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دهه های اخیر، شاهد سطحی از انسجام اخلاقی با عنوان «موازنه متأملانه گسترده» هستیم که از درجه اعتماد بالاتری نسبت به سطح محدود انسجام اخلاقی برخوردار است؛ زیرا برای توجیه یک باور اخلاقی، علاوه بر انسجام آن با باورهای اخلاقی دیگر، ضروری است آن باور اخلاقی با باورهای غیراخلاقی مناسب و مرتبط از قبیل باورهای روان شناختی، زیست شناختی، جامعه شناختی و انسان شناختی نیز منسجم باشد. آنچه اهمیت دارد این است که چنین سطحی از انسجام نیز با چالش هایی مواجه بوده و نسبت به نظریه رقیب، یعنی مبناگرایی اخلاقی موفق نیست. این نوشتار می کوشد پس از تبیین سطح گسترده انسجام اخلاقی، یعنی موازنه متأملانه گسترده، این رویکرد کلی را نقد کند. درنهایت روشن خواهد شد که اگر تصور شود یک باور اخلاقی در موازنه متأملانه گسترده، موجه است، اما این باور تنها به طور مسامحه ای موجه است؛ یعنی تا این اندازه موجه است که فاعل دلیلی معرفتی برای پذیرش یا ردّ آن گزاره ندارد و لذا نمی توان آن را به طور معرفتی موجه دانست.
شی ء طبیعی و مصنوعات تکنولوژیک: از دوگانه انگاری تا این همانی (بررسی و نقد چند دیدگاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیا می توان تمایزی میان امور طبیعی و مصنوعات قائل شد؟ و یا فارغ از دوگانة مصنوع طبیعی باید به جهان هستی نگریست؟ پاسخ به این سؤالات، جایگاه فلیسوف تکنولوژی را در مواجهه با مصنوع تکنیکی مشخص می کند و مسائل چال شبرانگیزی را با خود به همراه می آورد. در این مقاله تلاش م یشود تا به این سؤال ها از منظرهای مختلف پاسخ داده شود.ابتدا، دیدگاه فلاسفة معاصر در رابطه با تمایز میان امر مصنوع و طبیعی ارائه می شودکه تا حدی به نظر می آید مرز میان این دوجهان از نظر این فلاسفه لغزان است و این » نمی توان با قطعیت امور را در ذیل این دو دسته قرار داد؛ اکثر این فلاسفه در ذیل قرار م یگیرند. در بخش دوم این مقاله، با بررسی امر طبیعی و مصنوع در سنت « همانی حکمت اسلامی تا حدی سعی در ترسیم مرزی قطعی میان این دو جهان داریم. در این جهت تمایز میان امور طبیعی و مصنوعات استفاده م یشود « صورت نوعیه » سنت از مفهوم هستند. در پایان نیز به نقد « دوگانه انگاری » و م یتوان گفت فلاسفة اسلامی قائل به تمایز و برخی دیدگاه های مذکور خواهیم پرداخت
بررسی دیدگاه الهیات سلبی ابن میمون و قاضی سعید قمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۳۱)
311 - 332
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ اندیشه، مسائلی نظیر علم ما به خدا، سخن گفتن از او، راه های تقرب و اسما و صفات او، به طور عام همواره مطرح و محل مناقشه بوده است. این مسئله برخی را به سمت الهیات ایجابی و برخی را به سوی الهیات سلبی سوق داده است. طرفداران الهیات سلبی معتقدند که تنها به شیوه سلبی می توان درباره افعال و صفات خداوند سخن گفت به گونه ای که ابن میمون توصیف درست و بی نقص خداوند را صرفاً توصیف او به اوصاف سلبی می داند و از این طریق ساحت خداوند را از تشبیه به مخلوق، شرک و اسناد عیب و نقص مبرا می داند. قاضی سعید نیز به شدت با اتصاف ذات خدا به اسما و صفات مخالفت ورزیده و به سمت تنزیه محض کشیده شده است. لیکن افراط در زمینه تعالی و تنزیه و تکیه بر روش سلبی گروی، امکان هرگونه سخن گفتن معنادار و حقیقی درباره خدا را ناممکن می کند.
از فلسفة علم تا فلسفة علوم انسانی (درآمدی بر فلسفه علوم انسانی از نظرگاه هیدگر)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۶ شماره ۶۹
حوزههای تخصصی:
پرداختن به فلسفة علوم انسانی بدون طرح بحث از فلسفة علم امکان پذیر نیست. هیدگر هرچند به صراحت به فلسفة علوم انسانی ورود نکرده است، با توجه به ایده هایی که در باب فلسفة علم طرح کرده و نیز از طریق تتبع در مطاوی برخی آثار و درس گفتارهای وی، امکان طرح پرسش از فلسفة علوم انسانی وجود دارد. با عنایت به مناقشاتی که پدیدارشناسی هرمنوتیکی هیدگر درحوزة علم ایجاد کرده است و نیز تحلیلی که او از انسان به مثابه دازین و حیث تاریخی دازین ارائه می کند، زمینه برای طرح جدی فلسفة علوم انسانی نیز فراهم می گردد. این جستار می کوشد حلقة وصلی میان دعاوی هیدگر در باب علم به نحو عام و نسبت این دعاوی وی با علوم انسانی برقرار سازد و نشان دهد رویکرد فلسفی هیدگر در قبال علم نه تنها قابلیت تعمیم به ساحت علوم انسانی دارد، بلکه علوم انسانی را نیز با پرسش های بنیادینی مواجه می سازد. در پایان با توجه به تأملات ظریفی که هیدگر در باب هرمنوتیک و فهم و تفسیر دارد و قواعدی را که او و پیروان او برای آن بر می شمارند، نشان دادیم که چگونه این قواعد می تواند اعتبار بیناذهنی برای علوم انسانی ایجاد کند یا عینیتی برای مضامین و محتویاتی که در این سنخ از معرفت وجود دارد، بیافریند.
نقدی بر معرفت شناسی مطالعات مربوط به آینده، با تأکید بر عقلانیت آینده نگاری راهبردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سرعت بالای تغییرات و افزایش عدم اطمینان و پیچیدگی در شرایط محیطی هزاره جدید، موجب پرهیز از برنامه ریزی و تصمیم گیری با پیش فرض خطی بودن تغییر در پارامترهای مختلف و روی آوردن هرچه بیشتر به آینده پژوهی در سطوح و حوزه های گوناگون شده است. اما مطالعات مربوط به آینده، همواره با چالش های معرفت شناسی مواجه بوده اند. در این پژوهش، ابتدا به نقد نظریه وندل بِل در معرفت شناسی آینده پژوهی، به عنوان یکی از شهیرترین نظریه پردازان در این عرصه، پرداخته شده و سپس عقلانیت آینده نگاری راهبردی به عنوان رویکردی عملگرا در آینده پژوهی، مورد واکاوی قرار گرفته است؛ بدین معنا که گزاره هایی که با رویکرد آینده نگاری راهبردی از مطالعات مربوط به آینده مستخرج می شوند، چقدر عقلانی هستند. یافته های پژوهش، ضمن احصاء مهم ترین ایرادات وارد بر نظریه بِل، نشان می دهند که «حلّ مسئله نمودن»، «دقت در پیش بینی»، «توازن بین موضوعات»، «سادگی»، «گستردگی» و «سازگاری» در کنار «ارزش گرایی» معیارهایی هستند که آینده نگاری راهبردی را به عنوان رویکردی موجّه و معقول معرفی می نمایند که می تواند به موفقیت دراز مدت مطالعات مربوط به آینده کمک شایانی نماید. بر این اساس، پیشنهاداتی در راستای توسعه و بکارگیری آینده نگاری راهبردی به متصدیان امر در دانشگاه ها و صنایع و متولیان دولتی ارائه شده است.
بررسی تطبیقی مسئله ذهن در اندیشه دکارت، ملاصدرا، لایبنیتس و برخی رویکردهای رایج درعلوم شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه ذهن
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
این پژوهش می کوشد تا نشان دهد اندیشه دکارت، لایب نیتس و ملاصدرا تا چه میزانی با رویکردها و نظریه های رایج و مسلط در علوم شناختی شباهت و قرابت دارد. نتایج این بررسی نشان داد که اگر چه فلسفه ذهن دکارت، ملاصدرا و لایب نیتس یک نگاه عمیق فلسفی و متافیزیکی است، اما همین نگاه عمیق، آغازی در جهت توسعه تبیین علمی از ذهن بوده که آثار و نشانه های آن را در جای جای نظریه های مطرح در علوم شناختی، به خصوص در قالب رویکرد پیوندگرایی مشاهده می-کنیم. تفاوتی که بین فیلسوفان و دانشمندان این علوم وجود دارد در روش رسیدن به ایده مدل سازی ذهنی می باشد که این مدلسازی ذهنی در فلاسفه فرایندی قیاسی – استدلالی را طی می کند، در حالی که در پژوهشهای علمی فرایند استقرایی – آزمایشی غلبه دارد. همچنین، تبیین مونادگرایانة لایب نیتس از عالم و نیز نظریة تشکیک وجود ملاصدرا، با ساختار هرمی معرفت در علوم شناختی مدرن یا پیوند گرایی شباهت انکارناپذیری دارد.
هرمنوتیک روایت و قصص قران کریم در تفسیر عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۳۱)
249 - 272
حوزههای تخصصی:
تفسیر عرفانی یکی از روش های تفسیری است که بر پیشاادراکی همچون رمزی بودن وحی و زبان دین، ضرورت انکشاف قصد آیات و توجه به مغز و حقیقت سخن استوار است؛ به بیان دیگر تفهیم باطنی و لبّ سخن، رهیافت بنیادین و پراهمیت تفسیر عرفانی است. عرفا و فیلسوفان مسلمان از رمزی بودن زبان دین، برای انکشاف معنای باطنی قصص و روایت های قرآنی یا به عبارتی کشف سویه های پنهان متون دینی از طریق «هرمنوتیک روایت» بهره برده اند. در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی، به بررسی خصایص هرمنوتیک روایت با توجه به مبانی ریکور، در آثار عرفا و فیلسوفان مسلمان پرداخته ایم. نتایج به دست آمده حکایت دارند که هرمنوتیک روایت با رویکرد تازه ای به روایات و قصص دینی، خوانش جدیدی در این باب عرضه می کند. همچنین با خصیصه رمزی بودن، چندمعنایی و تفهیم باطنی، موجب توانمندی زبان می شود و خلق معانی تازه را به همراه دارد. فراتاریخی و بی زمان بودن، ساحت جدیدی از زمان را طرح می کند که موجب تبدیل شدن زمان طبیعی و ریاضی به زمان انسانی (که زمانی نامیراست) می شود؛ در این حالت روایت ها و قصص دیگر مختص قوم و فرهنگ خاصی نخواهند بود، بلکه می توانند به دنیاها و زمان های دیگر نیز سفر کنند. مطالعه این قصص و روایات در تفسیر عرفانی، حاکی از این امر است که هدف اصلی این متون، انتقال معانی ساده و سطحی واژگان نبوده، بلکه هدف روح و معانی ناآشکار و رمزی نهفته در آنها ست که به کمک دانش هرمنوتیک روایت، لایه های چندگانه معانی، تأویل و رمزگشایی می شوند.
بررسی تطبیقی تناسخ در اندیشه پال توئیچل و راجنیش اشو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۳۱)
419 - 441
حوزههای تخصصی:
آرای پال توئیچل و راجنیش اشو در باب تناسخ را می توان از جنبه هایی مقایسه کرد. در این تطبیق دو وجه اشتراک و دو وجه اختلاف به دست می آید. وجوه اشتراک از این قرارند: نخست) هر دو قائل به معنای واحدی از تناسخ هستند و به تأثیرگذاری یک جانبه قانون کرمه بر چرخه زندگی اذعان دارند؛ دوم) هر دو به اهمیت اثبات تناسخ اعتقاد دارند، در این مقام علاوه بر استناد به تجربه ها ی معنوی خویش، از نظریه یادآوری خاطرات تمسک جسته اند. موارد افتراق به این شرحند: نخست) رویکرد آن دو درباره تناسخ متفاوت است؛ با این توضیح که توئیچل با برجسته سازی نظریه یادآوری که در مقام اثبات به آن استناد کرده بود، به اهمیت خودشناسی ارجاع می دهد. وی با اصیل پنداشتن اینکه «تنها راه شناختن خویش، مشاهده خود است» التفات ویژه ای به تناسخ و یادآوری خاطرات دارد. اشو با برجسته سازی رنج و درد این حیات که نتیجه اساسی چرخه های مکرر زندگی است، به اهمیت امکان رهایی از رنج اذعان داشته و التفات به شادی و نشاط را ملاک این غلبه قلمداد کرده است؛ دوم) توئیچل با نظام هستی شناسانه ای که ترسیم کرده است، راه رهایی از تناسخ را خروج از جهان های روانی و ورود به جهان های معنوی معرفی می کند، این خروج و ورود، تبعات متفاوتی دارند که مهم ترین آنها رهایی از تناسخ است. در اندیشه اشو، رهایی از تناسخ تنها با اتحاد با برهمن و تحقق نیروانه محقق خواهد شد. در این مقاله درمی یابیم که فارغ از وجوه اشتراک و افتراق، مسئله تناسخ در اندیشه آن دو تا چه اندازه از اهمیت بنیادین برخوردار است.
ارزیابی تئودیسه اعتراض در پاسخ به مسئله شر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۳۲)
609 - 631
حوزههای تخصصی:
«تئودیسه اعتراض» از تئودیسه هایی است که در الهیات پساهولوکاستی شکل گرفت و در پی آن است تا با گله و شکایت مؤمنانه از خدا، امید به رفع شر از سوی خدا را تقویت کند و با شورش، خدایی را خطاب قرار دهد که قدرتش با هیچ قاعده عقلانی یا اخلاقی محدود نمی شود و یکسره به اراده مطلق خویش وابسته است. انتظار تئودیسه اعتراض این است که خدا بی حساب و کتاب شرایط را به نفع شخص رنج کشیده تغییر دهد. در این مقاله می کوشیم به نقد و بررسی تئودیسه اعتراض بپردازیم. تئودیسه اعتراض در مقایسه با سایر تئودیسه ها مزایا و کاستی هایی دارد و رویکرد آن نسبت به دیگر تئودیسه ها که به نحو حداکثری در مقام یافتن انگیزه ها و دلایل خدا هستند، معتدل و شکاکانه بوده و به جای رویکرد نظری و ناظرمحور، به دنبال رویکرد عملی و قربانی محور است. به صورت همزمان به مسئله عقلی و عاطفی شر پاسخ می دهد و بیش از آنکه دغدغه حل مسئله الهیاتی و فلسفی شر را داشته باشد، دل نگران حل مسئله بشری و انسانی شر با رویکردی انسان گرایانه است. از دیگر سو نقص ها و ابهاماتی در تئودیسه اعتراض وجود دارد که فیلسوفان دینی چون هیک، گریفین، دیویس و فیلیپس به آنها اشاره کرده اند. نقص هایی مانند ناسازگاری هایی که از مفاهیم اختیار انسان، قدرت مطلق خدا، عشق خدا، خیرخواهی خدا و امید به خدا با اعتراض برمی آید. این اشکال ها نیز خود جای نقد و ارزیابی دارد.
تبیین هستی شناسانه عالم اوسط در اندیشه کیمیایی حسن بن زاهد کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاریخ علم نگرش حالمحور به فلسفة علم، آن را صرفا ناظر بر علوم جدید مانند فیزیک و زیستشناسی میپندارد و بخش بزرگی از معرفت بشری مانند کیمیا را که در علم کنونی جایی ندارند، نادیده میگیرد. این مقاله تلاش دارد با پرهیز از چنین نگرشی، به بررسی هستیشناسانه ماهیت علم کیمیا نزد حسن بن زاهد کرمانی، کیمیاگر ایرانی سدة هشتم هجری بپردازد. آثار حسن بن زاهد، حاوی ساختاری قوی و اندیشهای منسجم در باب کیمیاست. تعریف کیمیا به عنوان عالم اوسط در اندیشة او نقش محوری دارد و مهمتر آنکه کاربست این مفهوم که کیمیا عالم اوسط است شالودة نظام کیمیایی وی قرار گرفته است. ما در این نوشتار، ابتدا با بهره جستن از شواهدی از حکمت اسلامی، خارج از اندیشة حسن بن زاهد، در چند و چون عالم اوسط بودن کیمیا تأمل نمودهایم و آنگاه با رویکرد هرمنوتیکی به متن آثار حسن بن زاهد، چهار دلیلی را که وی خود بر عالم اوسط بودن کیمیا اقامه کرده است، تشریح کردهایم. همچنین در این مقاله نشان دادهایم که وجه وساطت کیمیا به عنوان عالم اوسط، تشابه و تناظر بین عوالم سهگانه است و این تشابه و تناظر بر محمل عناصر چهارگانه و خواص آنها استوار شده است.
چگونگی ترابط احساس و شناخت در متن دین، عرفان، تجربه دینی و عرفانی از دیدگاه ویلیام جیمز و ویلیام هاکینگ(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۶ شماره ۶۹
حوزههای تخصصی:
احساس و شناخت نزد فیلسوفان دین و عرفان، همواره به عنوان دو مؤلفه سازنده دین، عرفان، تجربه دینی و عرفانی شناخته شده اند. در این میان دو تن از فیلسوفان دین غربی، جیمز و هاکینگ، بیش از دیگران در سازگارنمودن این دو عامل در متن دین و عرفان نقش داشته اند. چگونگی این تلفیق از دیدگاه این دو تن، موضوع بحث این نوشتار است. از دیدگاه جیمز سرچشمه عمیق تر دین، احساس است. جیمز هم تجارب عرفانی را از مقوله احساسات و عواطف می شمرد و هم آنها را دارای حیث معرفتی می داند؛ اما معرفت مورد نظر وی که در متن تجربه حاضر است، معرفتی بدون وساطت مفاهیم است. هاکینگ ماهیت دین را تجربه دینی و این تجربه را آمیخته ای از احساسات دینی و ایده های دینی می داند. این ایده ها در خودِ مرحله تجربه حضور دارند و به نحوی بارزتر، به عنوان نتیجه تجربه ظاهر می شوند. تجربه، اصل ایده و استدلال را فرا می نهد و در مرحله بعد، ذهن با بهره گیری از آن تجربه، به رقم زدن مفاهیم، نظریات و استدلال های روشن می پردازد تا به آنها ثبات و جایگاهی مستحکم دهد. پس هاکینگ تجربه دینی را نه تنها احساسی و شناختی، بلکه مفهومی و تقریباً نظری می داند؛ به گونه ای که مفاهیم و نظریات در درون خود آن وجود دارند و البته به شکلی کامل تر و روشن تر از آن زاده می شوند. بدین سان هاکینگ در انتقاد به جیمز، نه فقط معرفت غیرمفهومی را در متن دین راه می دهد، بلکه شناخت های مفهومی، حتی استدلالی را ریشه دار در خود دین و تجربه دینی می بیند.
عقلانیت ازنظر آگوستین و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی اولیه (قرون 5-11)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
قدیس آگوستین (354-430 م) از بزرگان الهیات مسیحی در غرب و ملاصدرا (1571-1641 م) از متفکران فلسفه ی اسلامی در شرق، گرچه در دو زمینه ی فکری مختلف اندیشیده و به تعاریف مختلفی از عقلانیت دست یافته اند، اما هر دو درمقام تعیین مصداق، عقلانیت را اصطلاحی جامع با کاربردی تشکیکی دانسته اند که در سطوح مختلفی از یقین، تأمین کننده ی اعتبار علوم کاربردی، نظری و مکاشفه ای است . طی این مقاله به بررسی تعاریف مختلف آگوستین و ملاصدرا از عقلانیت پرداخته و ضمناً نشان خواهیم داد سه محور مشترک در تبیین این دو اندیشمند از عقلانیت بشری عبارت اند از: «دوسویه دانستن فرآیند ادراک»، «تبیین فرآیند ادراک بر مبنای مشاهده» و «تشکیکی بودن معنای تعقل». البته برخلاف آگوستین که نقشی بنیادین و جهت دهنده برای اراده و عشق در فرآیند تعقل قائل می شود، ملاصدرا اولاً حرفی از عشق به میان نمی آورد، ثانیاً اراده را نیز تابعی از تعقل و فرع بر آن می داند.
بررسی تطبیقی نظریه فطرت استاد مطهری و نظریه کهن الگوی خداوند یونگ در باب منشأ دین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۳۳)
787 - 806
حوزههای تخصصی:
پرسش از منشأ دین از پرسش های انسان مدرن محسوب می شود و مانند بسیاری از بحث های نوپدید دیگر، حاصل گذار انسان از سنت به مدرنیته است. این بحث با زمینه های دانشی دیگری و از جمله روانشناسی دین، جامعه شناسی دین، مردم شناسی و نیز تاریخ ادیان مرتبط است. تبیین یونگ از منشأ دین در فضای غرب و تبیین استاد مطهری از این مسئله در فضای اسلامی، از تبیین های مشهور در این زمینه هستند. تبیین یونگ با استفاده از مفهوم ناخودآگاه در روانکاوی و تبیین استاد مطهری با استفاده از مفهوم فطرت در فضای اندیشه اسلامی است. عمومیت و شمول کهن الگوها و فطریات، در ناخودآگاه قرار داشتن کهن الگوها و بالقوه بودن فطریات، بروز و ظهور کهن الگوها در شرایط خاصی مانند خواب و بروز و ظهور فطریات در حالات خاصی مانند ابتلا به خطرات، از اهم اشتراک های نظریات این دو اندیشمند است.
پوزیتیویسم و روی گردانی بعضی از فیزیک دانان برجسته قرن بیستم از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بینش اکثر دانشمندان نیمة اول قرن بیستم بر مدار تجربه گرایی بود. آن ها برای تجربه ها و پدیده های مشاهده پذیر اهمیت بسیاری قائل بودند و تنها معیار معتبر برای آنها مشاهده پذیری کمیات بود. اگر چه این نگاه موجب پیشرفت هایی در قرن بیستم شد، اما اشکالات و ایرادات آن باعث شد که برخی از طرفداران این مکتب نیز به نقد آن بپردازند و از آن روی گردان شوند. در این مقاله دیدگاه های بعضی از فیزیکدانان برجستة معاصر، که خود روزی از طرفداران این مکتب بودند و سپس از آن روی گردان شدند، بررسی میشود. همچنین نظرات برخی از فیزیک دانان بزرگی را که در همان ایام پرشور رشد این مکتب، نکات مهم نقدآمیزی را در ارتباط با آن گوشزد نمودند، متذکر شده ایم،و دلایل تغییر نگاه فیزیکدانان موافق پوزیتیویسم را بر اساس معیارهای متقن منطقی و استدلال های فلسفی بیان کرده ایم. در انتها به نظرات بعضی از فیزیکدانان برجسته اخیر که با پوزیتیویسم مخالفت کرده اند و یا به خاطر پرهیز از خداباوری سراغ پوزیتیویسم رفته اند، می پردازیم.
تبیین رویکرد هرمنوتیکی ماری هسه در فهم مفاهیم علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر از سه بخش تشکیل شده است: مرور رویکردهای مطرح در فلسفه علم، طرح رویکرد هرمنوتیکی ماری هسه و در نهایت استنتاج دیدگاه هسه در رابطه با فهم مفاهیم علمی. بخش اول فضای پسااثباتگرایانه حاکم بر فلسفه علم در نیمه دوم قرن بیستم را ترسیم میکند تا در بخش بعدی، جایگاه رویکرد هسه در این میان وضوح بیشتری داشته باشد. در بخش دوم مدلهایی که هسه برای تبیین سازوکار پیشرفت علم و نظریههای علمی مطرح کرده است، تشریح شدهاند. دستآوردهای دیدگاه هسه برای فلسفه علم شامل تأکید بر کارکرد تبیینی استعاره در نظریههای علمی، پیشنهاد واقعگرایی حداقلی به عنوان لازمه فعالیت علمی و نیز تبیین عینیت دوگانه برای علم میشود.در مباحث مختلفی که از سوی هسه مطرح شده است، مفاهیم علمی جایگاه مشخصی دارند و میتوان اینگونه بیان کرد که در رویکرد هسه: مفاهیم علمی تاریخمند هستند، نظری هستند ومیتوان آنها را به مثابه استعارههایی در زبان استعاری علم به کار گرفت. در نهایت با توجه به ویژگیهای مفاهیم علمی، فهم افراد از این مفاهیم متفاوت خواهد بود و علاوه بر آن، با توجه به پویایی زبان علم، فهم مفاهیم علمی پویا است.