فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۴۰۱ تا ۳٬۴۲۰ مورد از کل ۴٬۴۴۹ مورد.
بررسى تاریخى جدال فضیلت و آزادى در اندیشه سیاسى غرب
حوزههای تخصصی:
یکى از جدالهاى اساسى در حوزه اندیشه سیاسى غرب که به جرأت مىتوان گفت همزمان با آغاز تفکر سیاسى بشر نمایان شده و تاکنون نیز ادامه دارد، جدال تاریخى بین فضیلت و آزادى است. این پژوهش بر آن است تا ویژگىهاى اصلى هریک از دو دسته نظریههاى سیاسى فضیلتمدار و آزادىمحور را در تاریخ اندیشه سیاسى غرب (از پیش سقراطیان تا قراردادگرایان) ردیابى و برجسته نماید. در این باره، مىتوان ویژگىهاى اصلى نظریههاى سیاسى فضیلتمدار را براساس غایتگرایى، اخلاقگرایى و ساختار اجتماعى و سیاسى عمودى (سلسله مراتبى) ترسیم کرد؛ در حالى که نظریههاى سیاسى آزادى محور به انسانگرایى، حقوقگرایى و ساختار اجتماعى و سیاسى افقى تأکید دارد
درآمدی جدید به فلسفه علم
حوزههای تخصصی:
تأملات کلامی در باب پلورالیسم دینی
حوزههای تخصصی:
ظرفیت های ادیان توحیدی در عرصه فرهنگ سازی بین المللی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
همه شرایع الهی از یک سرچشمه صادر شده اند و دین حقیقتی زنده و فراتر از حوادث و تغییرات تاریخی است. در باطن دین، حقیقت واحدی نهفته که به صور گوناگون در شریعت های مختلف و در ادوار تاریخی متجلی شده است. قرآن در این زمینه می فرماید: «شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی وَعِیسَی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَن یَشَاء وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَن یُنِیبُ» (شوری:13). این حقیقت نشان می دهد ادیان توحیدی این ظرفیت را دارند که در تعامل و ارتباط با یکدیگر در عرصه های متعدد بین-المللی ایفای نقش کنند؛ زیرا اگر ادیان ظرفیت هم گرایی و تعامل با یکدیگر را نداشته باشند چگونه می توانند در کنار هم در یک عرصه بین المللی وارد شده و ایفای نقش کنند. در بحث نظری و تئوری پیرامون فرهنگ سازی ادیان توحیدی کشف ظرفیت های ادیان توحیدی و تحلیل آن ها کافی است؛ اما در حوزه کاربردی اولین موضوعی که در بحث ظرفیت ادیان توحیدی در عرصه فرهنگ سازی بین المللی باید اثبات شود ظرفیت تعامل و هم گرایی ادیان با یکدیگر است. چنان که این ظرفیت اثبات شد، باید به ظرفیت سازی پرداخت تا این مهم تحقق یابد. پس از هم گرایی است که کشف ظرفیت-های ادیان توحیدی در عرصه فرهنگ سازی گامی به منظور ظرفیت سازی ادیان توحیدی در عرصه فرهنگ سازی بین المللی است. جستار حاضر، یک مطالعه ی کیفی است که با مطالعه ی اسناد، بانک های اطلاعاتی، مقالات و کتب ادیان توحیدی، فرهنگ و فرهنگ سازی، و کتب تمدن، با رویکرد ظرفیت سازی شکل گرفته و بر اساس تحلیل محتوا، انسجام یافته است. جامعه پژوهش، شامل کلیه اسناد، مدارک و منابع مرتبط با موضوع بحث است. بر اساس یافته های این مقاله، بحث از ظرفیت های ادیان توحیدی در عرصه فرهنگ سازی بین المللی یک بحث کاربردی است که کشف ظرفیت ها در کنار ظرفیت سازی باید صورت گرفته و قبل از هر اقدامی باید تعامل و هم گرایی ادیان توحیدی ظرفیت سازی شود. ازمهمترین ظرفیت های ادیان توحیدی در عرصه فرهنگ سازی بین المللی، وجود ظرفیت حضور در عرصه بین الملل ادیان است.
فلسفه سیاسی
حوزههای تخصصی:
تأثیر اندیشه های سیاسی برنارد لویس در ترویج اسلام هراسی در غرب
حوزههای تخصصی:
با سقوط کمونیسم در اواخر دهه 80 میلادی، لیبرال دموکراسی غرب، خود را یکه تاز میدان ایدئولوژیک جهانی می دانست و چنین توان رقابتی را در برخورد با «اسلام» مشاهده می کرد. این آغازی شد برای ایجاد وحشت و ترویج اسلام گریزی در ذهن جمعی غربیها که «آیا اسلام به دنبال رقابت و یا کنار زدن و حذف جوامع غربی است؟».
«اسلام هراسی» از جمله اصطلاحاتی است که پیشینه تاریخی دارد، اما اهمیت آن با توجه به رخدادها و اوضاع اجتماعی و سیاسی بعد از پایان دوران جنگ سرد، به خوبی احساس می شود. حوادث مهمی چون انقلاب اسلامی ایران، ترور انور سادات در مصر، شکست ارتش سرخ شوروی در افغانستان، ایجاد شورشها و درگیریها در عراق، عربستان، کویت، یمن و ... بهانه خوبی دست داد، تا هراس و ناآرامی ناشی از اسلام سیاسی را در جهان منعکس نماید. برنارد لویس (Bernard Lewis) یکی از محققان برجسته تاریخ اسلام و مطالعات خاورمیانه است که نقش زیادی در طرح چنین اندیشه هایی دارد و می توان این تفکرات را به صراحت در نوشته ها و آثارش ملاحظه نمود.
میرچا الیاده و انسان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این نوشتار آرای میرچا الیاده درباره انسان را بررسی می کند. الیاده که با روش هرمنوتیک تاریخی - دینی به کشف معانی و تأویل پیام های پنهان اسطوره ها، آیین ها و نُمادها می پردازد پرسش از وضعیت انسان را پرسشی راستین و اساسی می داند. وی انسان ها را از لحاظ نگرش به هستی به دو دسته تقسیم می کند: انسان جوامع سنتی که قطعاً انسان دینی است و انسان مدرن. فهم الیاده از انسان در دو بخش بررسی می شود: اول، وضعیت انسان در حالت هبوط کرده؛ دوم، انسان به مثابه انسان دینی. موضوع هبوط کردگی، تحلیل هوشمندانه الیاده از جنبه های منفی وجود نامقدس عرفی را از سه جنبه آشکار می کند: هبوط از بهشت، سکولاریزاسیون و هبوط به درون زمان و تاریخ. هبوط از بهشت به معنای از دست رفتن آن کمال اصیل آغازین است. سکولاریزاسیون هبوط در فرهنگ سکولار و کیهانِ تقدس زدایی شده است. هبوط در تاریخ عبارت است از زندگی در زمان نامقدس که از لحاظ هستی شناختی واقع بودگی در عدم است. انسان دینی از زندگی معنادار و وجه بودن مقدس در تاریخ لم یزرع برخوردار است. او دقیقاً همان چیزی است که در زمان آغاز به او داده شده است. او دغدغه معنابخشی به زندگی را دارد. برای او فقط اعمال و کرداری واقعی اند که مقدس باشند. هر عملی باید تکراری از نمونه ازلی و مثالی اش باشد.
دین، تجربه دینی و تجربه عرفانی از نگاه سیدحیدر آملی و ویلیام جیمز(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) سایر جریان ها پراگماتیسم
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات فلسفه تصوف و عرفان
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
هدف نهایی دین نورانی شدن انسان در پرتو معرفت و قرب به حق و حقیقت است. گوهر دین حقیقت است و طریقت و صدف دین شریعت است. از نگاه سیدحیدر آملی، هدف عالی دین همانا توحید و، به تعبیر اهل معرفت، رسیدن به مقام «فنای فی الله» است. از نگاه ویلیام جیمز، دین با ژرف ترین لحظات شخصی فرد و، در عین حال، با کانون خودِ واقعیت در ارتباط است. دراین مقاله برآنیم که پس از بررسی نظریات این دو فیلسوف درباره دین، به تطبیق و مقایسه تجربه عرفانی و تجربه دینی بپردازیم.
نقد و بررسی نظریه معرفت شناسی اصلاح شده بر مبنای تقریر پلانتینگا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در طی قرون متمادی فیلسوفان بسیاری مبناگروی سنتی را پذیرفته و از آن در استدلالات خود بهره می گرفتند. در مقابل برخی فیلسوفان جدید مانند پلانتینگا نظریه معرفت شناسی اصلاح شده را ارائه داده اند. مطابق این نظر قضایای پایه به تعداد محدودی که در نظر مبناگروان سنتی است، محدود نمی شود. بلکه قضایای بیشتری را شامل می شود که از جمله آن ها اعتقاد به وجود خداوند است. مطابق این نظر، ضرورتی ندارد که فیلسوفان برای اثبات وجود خداوند، دلیل بیاورند؛ بلکه وجود خدا خود قضیه ای پایه و بی نیاز از استدلال است. پلانتینگا برای اثبات مدعای خود، با سه دلیل مدعای مبناگروان سنتی را رد می کند. اما در این مقاله اثبات شده که دلائل سه گانه وی درست به نظر نمی آید. سپس پنج دلیل در نقد دیدگاه پلانتینگا آورده شده است؛ دلائلی که خود پلانتینگا به برخی از آن ها پاسخ داده است، اما به نظر می رسد که هیچ یک از پاسخ های وی قانع کننده نباشد.
موازین انسان گرایانه: گرانیگاهِ نسبی گراییِ فایرابند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نسبی گرایان قائلند که هیچ معیار مطلقِ عینیِ جهان شمولی وجود ندارد و بنابراین، همة داوری ها زمینه محورند. از این رو، تمام امور از امور مربوط به زیبایی شناسی گرفته تا معارف بشری و حتی اصول اخلاقی نسبی اند؛ یعنی، در نسبت با زمان، مکان و فرهنگی خاص معنا می یابند. ازاین رو، هر فردی/ سنتی هر کاری انجام دهد، بنا به بسترِ فرهنگی - اجتماعیِ خاصی که در آن قرار دارد، صائب و محِقّ است. پُلفایرابند، فیلسوف نسبی گرای اتریشی آمریکایی، نخست میان دو نوع نسبی گرایی تمییز نمی نهد: نسبی گرایی سیاسی و فلسفی. ما در این مقاله با تمرکز بر نسبی گرایی سیاسی فایرابند نشان می دهیم که نسبی گراییمدِّ نظر او ابداً تساوی گرایی نیست، بلکه ملاحظات انسان گرایانه مرکزِ ثقل نسبی گرایی او است. در پرتو همین ملاحظات است که او پلورالیسم، دموکراتیسم و آنارشیسم نظری را بر دیگر مکاتبِ رقیب ترجیح می دهد.
پدیدارشناسی انسان و کیهان پیش و پس از انقلاب کپرنیکی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله چهار دیدگاه را درباره کیهان از اندیشه های روزگارِ باورهای اساطیری، روزگار پیدایش فلسفه در یونان باستان، منظومه ماندگار بطلمیوس در قرون وسطا و پیدایی علم جدید از یافته های نیکولاس کوزایی، کپرنیک، کپلر و گالیله بازجسته ایم و دلالت های اسطوره شناختی آن ها را در شش محور ارتباط خدا و کیهان، حیات انسان و جهان، انس انسان با کیهان و حیرتش از آن، گفت وشنود انسان با کیهان، طول و عرض کیهان و سرانجام رابطه علم و تجربه زیسته تبیین کرده ایم. ما بر حتمی بودن تأثیرات متافیزیکی و اسطوره شناختی هر نظریه علمی تأکید کرده ایم و با شواهد تاریخی نشان داده ایم این تأثیرات تابع اراده یا آیین و جهان بینی نظریه پرداز نیست.
چگونه گزاره های دینی افادة معنای حقیقی میکنند؟ (بررسی نظرگاه آلستون)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چگونه می توان اوصاف بشری را بر موجودی یکسره متمایز یعنی خداوند بار کرد؟ شاید این پرسش، مهمترین پرسشی است که فیلسوفان دین در بحث کاربرد زبان در دین طرح کرده اند. استفاده از زبان بشری برای توصیف خداوند چگونه ممکن است؟
پاسخ سلبی به این پرسش، سر از تعطیل معرفت الهی در می آورد و پاسخ ایجابی، به تشبیه و انسان وار پنداشتن خداوند منتهی می شود. در مقام حل مسئله، فیلسوفان راه حل های متعدد و متکثری طرح کرده اند. بعضی مانند توماس آکویینی قائل به تشابه و بعضی مانند پل تیلیش قائل به نمادگرایی شده اند، بعضی اساساً زبان دین را غیرشناختاری و بعضی دیگر بی معنا تلقی کرده اند. از این میان، آلستون نظرگاهی یکسره متمایز عرضه کرده است. بنابر نظر او می توان از زبان بشری برای توصیف خداوند استفاده کرد، چنین زبانی علاوه بر این که معنادار است به نحو حقیقی نیز به کار می رود. آلستون در توضیح مقصود خود، به نظریه کارکردگرایی متوسل می شود. براساس این نظریه، می توان ویژگی های امکانی و جسمانی مفاهیم و اوصاف متعارف انسانی را کنار نهاده و هسته اصلی معنا را براساس کارکرد مشترک این اوصاف در خدا و انسان، به خدا نیز نسبت داد و از این رو، به نحو معنادار و حقیقی درباره خدا سخن گفت.
ابتناء وجود شناسانة اخلاق به دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انحاء نسبتهای مفهومی، ثبوتی، اثباتی، انگیزشی و ... میان دین و اخلاق، در طول تاریخ و دستکم از زمان افلاطون به این سو، مورد اقبال متفکّران بوده است؛ چه اینکه هر دو متکفّل صلاح و فلاح انسان اینجهانی بوده و بسته به میزان استغنا یا حاجتمندی به دیگری، نظم و نسق متفاوتی پی میافکنند. مطابق یکی از این تقریرات و با اتکا به دلایلی چون حاکمیت مطلق الهی، خالقیّت خداوند، قیام عرض به عرض و اتصاف افعال به ویژگیهای متضاد، ثبوت مصداقی ارزشها و هنجارهای اخلاقی متوقّف است بر پارهای از گزارههای دینی. اما وابستگی وجودشناسانة اخلاق به دین، حتی در قرائتهای تعدیل یافتة آن ـ که به طور مثال، خدا را بسان واضع و قانونگذار قواعد اخلاقی در نظر میگیرد ـ هیچ یک تاب و توان فائق آمدن بر نقدها و اشکالات پیش رو، همچون خودسرانه شدن اوصاف اخلاقی افعال را نداشتهاند.