فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸٬۴۸۱ تا ۸٬۵۰۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۶
155 - 173
حوزههای تخصصی:
کهن الگوها در تجربه های نخستین آدمی ریشه دارند و به این دلیل، در ناخودآگاه فردی و جمعی نوع بشر جای گرفته اند و به صورت پیدا و پنهان در همه شؤونات زندگی انسانی بویژه ادبیات (حماسی) که انعکاس دهنده ناخودآگاه فردی و جمعی است، حضور و بروز دارند. بر این پایه، موضوع تحقیق حاضر، نگاهی به شخصیت کوش پیل دندان بر اساس کهن الگوهای مورد نظر یونگ از جمله پیر خردمند و ولادت دوباره است. یونگ برای این دو کهن الگو، مؤلفه هایی را در نظر گرفته که نمودهای آن در زندگی کوش بازتاب داشته است. مهم ترین نتایج تحقیق حاضر که به روش توصیفی- تحلیلی صورت گرفته است، نشان می دهد که هم سو با آراء یونگ، با ظهور کهن الگوی پیر خردمند، شخصیت اصلی داستان یعنی کوش پیل دندان، دچار تحولات معنوی گسترده ای گردیده و در اثر رهنمودهای پیر فرزانه و روشن گری های او، به فردی اخلاق مدار و پای بند به امور روحانی بدل شده است، به طوری که گویی از نو زنده شده و حیات مجددی را تجربه کرده است. اگرچه کوش در ابتدا شخصیتی ضدقهرمان بوده، اما تحت تأثیر تعالیم پیر دان ا، بر تاریکی های درونی خود غلبه کرده و پادشاه و قهرمانی مردمی شده است. با توجه به مؤلفه های کهن الگوهای یادشده در داستان، مراحل زندگی کوش ب ه سه دوره پیش از ت حول، آماده سازی برای تحول و نوزایی شخصیتی تقسیم می شود.
الگوی شخصیت پردازی داستان های پیامبران الهی در قرآن کریم، بر مبنای دیدگاه ریمون-کنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شخصیت پردازی به عنوان یکی از عناصر اصلی روایت به نحوه ی گزینش، چیدمان و ورود شخصیت ها به داستان و همچنین، نقش شخصیت ها در داستان می پردازد. پژوهش حاضر به بررسی شخصیت پردازی داستان های مربوط به پیامبر اکرم (ص) و داستان های سایر پیامبران در متن قرآن (براساس ترجمه ی صفوی) پرداخته است. نتایج حاصله نشان می دهد که: 1) اگرچه در شخصیت پردازی های قرآن از همه ی شاخص ها و روش های الگوی ریمون-کنان استفاده شده است، نقطه ی ضعف این دیدگاه یعنی، عدم توجه او به انگیزه ی افراد در انجام یک کنش، در تحلیل شخصیت های داستان های قرآن است. 2) استفاده از شاخص های غیرمستقیم از شاخص مستقیم بیشتر است. 3) در میان روش های گوناگون توصیف غیرمستقیم بیان شخصیت، به ترتیب، کنش و گفتار بیشتر از سایر موارد استفاده واقع شده است. 4) ذکر کنش های غیرعادتی از عادتی رایج تر است. 5) حدود یک سوم از شخصیت پردازی قرآن به معرفی خداوند و ویژگی های او می پردازد. 6) اهمیت گفتار در شخصیت پردازی در داستان های پیامبر اکرم(ص) نسبت به داستان های سایر پیامبران کم تر می شود.کلیدواژه ها: شخصیت پردازی، توصیف مستقیم ، توصیف غیرمستقیم، ریمون کنان.
تأثیر وابستگی گفتمانی مترجم بر ترجمه؛ مطالعه موردی ترجمه فارسی کلیله و دمنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مترجم همچون هر انسان دیگری، به حکم وابستگی های گفتمانی خود، رفتارهای خاص فرهنگی و اجتماعی از خویش نشان می دهد. دغدغه اصلی این پژوهش، تلاش برای کشف تأثیری است که وابستگی های گفتمانی یک مترجم بر ترجمه اش دارد و برای این هدف، ترجمه نصرالله منشی از بخش «الأسد والثور» کلیله و دمنه به عنوان پیکره مورد مطالعه انتخاب شده، مورد تطبیق قرار گرفته است. نتیجه این تحقیق که با تکیه بر روش تحلیل گفتمان انتقادی انجام شده است، نشان از آن دارد که مترجم به سبب هویت درباری خود سعی می کند تا هر عبارتی را که به ویژگی های منفی پادشاه، اعمّ از سست رأیی، هواپرستی و ضعف اشاره دارد، حذف کند و آن را با عبارت هایی دیگر تغییر دهد. در واقع، این امر بازتاب گزاره های اصلی گفتمان درباری است که بر اساس آن، پادشاه سایه خدا به شمار می رفت و کسی اجازه اشاره به ضعف او را نداشت. همچنین، این تحقیق نشان می دهد که مترجم به حکم درباری بودنش، از هر گونه عبارتی که متضمن تعریض به نزدیکان پادشاه است، اجتناب می ورزد و سعی می کند تا در راستای «مخلص نمایی» آنان حرکت کند.
جانشین سازی واژگان مترادف در غزلیات حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حافظ از تکرار معنی برخلاف تکرار لفظ در سطح بیت، ابایی نداشته است؛ شاهد ما در اثبات این ادعا، استفاده او از واژگان و عبارات مترادف است. ریزبینی و نکته سنجی حافظ در توجه به اختلاف های معنایی واژگان مترادف مثال زدنی است. وی علاوه بر هم معنایی و ترادف، به اختلاف ها و حتی گاه تضاد های معنایی این واژگان به ظاهر مترادف نظر داشته و هر واژه را در بافت معنایی مناسب به کار گرفته است. نکته قابل توجه دیگر، آرایش واژگان و عبارات مترادف در ابیات اوست؛ حافظ مفاهیم مترادف را به صورت گروه کلمه و به دنبال یکدیگر نمی آورد؛ بلکه واژه دوم را در جمله مستقل دیگری، جانشین واژه یا عبارت نخست می کند. این روش، شگرد جادویی او در آمیختن معانی و آفریدن معانی شگفت و تازه است. آرایش واژگان مترادف، توجه به جزییات معانی آن ها و به کار بردن آن ها در بافت های متناسب با معنایشان، به حافظ توانایی فراوان در آفرینش معانی بدیع و تصاویر هنری شگفت بخشیده است. او با این مترادف سازی ها، علاوه بر ایجاد تناسبات لفظی و معنوی، پارادوکس های بدیع، طنزهای ملیح و مخفی و... می آفریند و بر ابعاد و گستره معنی در هر بیت می افزاید. در حدود 5درصد از ابیات حافظ، مفاهیم مترادف جانشین یکدیگر شده اند. حافظ در آفرینش این مفاهیم علاوه بر مفردات زبان، از معانی کنایی عبارات، روابط مجازی واژگان و ساختن ترکیب های تازه سود جسته است.
تحلیل بازتاب ایهام تناسب و حوزه های معنایی آن در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۷۸
80 - 55
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، بررسی کاربرد آرایه ایهام تناسب و تحلیل عناصر سازنده این صنعت در <em>مثنوی</em> مولاناست. نتایج این تحقیق که به شیوه تحلیل محتوا صورت گرفته است، نشان می دهد مولوی علی رغم اینکه در سرایش <em>مثنوی</em> به صورت ارتجالی عمل کرده است و در مجالس خود تحت تأثیر جرّ جرار کلام و تداعی معانی و افکار قرار داشته، اما دانش و آگاهی او نسبت به برخی از علوم باعث شده است تا ظرافت و دقت های خاصی را نیز در زمینه صنایع بدیعی، به ویژه ایهام تناسب و انواع آن؛ نظیر ایهام تناسب تلمیحی، تضاد، ترجمه و تبادر داشته باشد و تناسب هایی را پدید آورد که بیش از همه در ارتباط با حوزه هایی همچون موسیقی، نجوم، طب، مسائل دینی و قرآنی و نیز امور اساطیری و تاریخی است؛ حوزه هایی که برخی از آن ها با توجه به نگرش و جهان بینی وی، مورد علاقه او بوده است و نسبت به آن ها تعلّق خاطر خاصی داشته و توانسته با استفاده از این شگرد بلاغی ظرفیت بالایی برای خلق معانی درباره آن ها ایجاد کند.
مقایسه زمان مند بودن روایت در رمان شیار 143 و فیلم اقتباسی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی سیمای معشوق در شعر طاهربگ جاف(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
ادبیات غنایی، یکی از گونه های ادبی است که بیانگر احساسات و عواطف شخصی شاعر است و معادل قدیم آن کلمه غزل است. موضوع اصلی غزل، بیان احساسات و عواطف و ذکر جمال و کمال محبوب و معشوق و شکایت از بخت و روزگار است و به دو نوع جسمانی( عاشقانه) و روحانی( عرفانی) تقسیم می شود. ادبیات و زبان های مختلف سرشار از بیان این احساسات و عواطف در قالب شعر می باشد. ادبیات غنی کردی نیز به عنوان یکی از زبان های زنده و پویای دنیا شاهد بیان این احساسات است. یکی از این شاعران، طاهربگ جاف، شاعر اهل سلیمانیه عراق، است که در شعر خویش توجه خاصی به محبوب و معشوق زمینی داشته و به توصیف زیبایی وی پرداخته است. طاهربگ در قسمت دیگری از اشعارش به بیان سختی عشق، شکایت از محبوب، هجران محبوب و نیز درخواست مهر از وی اشاراتی نموده است. مقاله حاضر برآن است با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با بهره گیری از قسمت کردیِ دیوان اشعار طاهربگ جاف به بررسی و تبیین سیمای معشوق در شعر وی بپردازد.
تحلیل ساختاری رساله العشق های منثور با تکیه بر مضامین غنایی آنها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۰ (پیاپی ۸۵)
۱۳۵-۱۵۹
حوزههای تخصصی:
نثرهای عرفانی، ازنظر شمول، حوزه های متفاوتی را، چه ازنظر موضوع و محتوا و چه ازنظر سبک، ساختار، زبان و اسلوب بیان، دربرمی گیرند و نمی توان همه آنها را در یک مجموعه و ذیل یک نوع ادبی (ژانر) معرفی کرد. اطلاق عنوان کلی «نثرهای عرفانی» به این آثار ما را از هویت واقعی آنها دور می کند. بسیاری از نثرهای عرفانی، درعین تعلق داشتن به حوزه عرفان، ویژگی هایی دارند که آنها را از دیگر متون عرفانی متمایز می سازد. در جستار حاضر، با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای، با تکیه بر موضوع کلیدی «عشق»، آثار عرفانی، اعم از کتاب و رساله (رسائل عشقی منثور) مطالعه شده و ضمن پرداختن به ویژگی های مشترک آنها، منطبق با ویژگی ها و معیارهایی که به دست آمده است، آثار یادشده زیرمجموعه یک نوع ادبی دیگر (ژانر)، به مثابه «نثرهای عرفانی غنایی» معرفی شده است. هدف جستار حاضر، تقسیم عرفان به عرفان عابدانه و عاشقانه نیست، بلکه مقصود این است که آثار عرفانی با توجه شیوه بیان، ساختار، زبان، صور خیال و موضوع به گونه ای که نمایان کننده هویت واقعی آن آثار باشد مطالعه شود. حاصل مطالعه نشان داد که سه مؤلفه اساسی 1. نثربودن و مباحث مرتبط با آن (تلفیق سنت مکتوب و سنت گفتار و تأویل پذیری) 2. عرفانی بودن و مصادیق آن (معرفت شناسی و هستی شناسی، بی قاعدگی، عشق، حسن و جمال و تأثیرپذیری از آثار متقدم) 3. عاشقانه و غنایی بودن و اسباب شاعرانگی (موسیقی، صور خیال و استفاده از منطق شعر) ویژگی های اساسی و مشترکِ این نوع ادبی است.
نگاهی سبک شناسانه به عناوین اشعار طاهره صفّارزاده
منبع:
علوم ادبی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۴
71 - 95
حوزههای تخصصی:
طاهره صفّارزاده یکی از برجسته ترین شاعران معاصر است که در دهه پنجاه به اوج شکوفایی هنری رسید. وی با انتشار مجموعه شعرهای «طنین در دلتا»، «سدّ و بازوان» و «سفر پنجم» به سبک ویژه خود دست یافت. از صفّارزاده در حوزه شعر 238 عنوان شعر باقی مانده است که بررسی و تحلیل آن ها به منظور جریان شناسی دقیق شعر معاصر امری لازم می نماید. این مقاله با توجه به عنوان های شعری صفّارزاده در یازده مجموعه، به سبک شناسی عناوینِ شعری صفّارزاده در سه بُعد: «ساختاری»، «هنری» و «فکری» می پردازد. فرضیه ابتدایی پژوهش این است که بدون توجه به خواندنِ اشعار یک شاعر در مرحله اول می توان مجموعه دستگاه فکری شاعر را کشف و بررسی کرد. در این مقاله بر اساس عنوان شناسی اشعار صفّارزاده، مشخص شد که میان عنوان و اندیشه حاکم بر اشعار ایشان، انسجام و پیوستگی قابل توجهی وجود دارد.
بازنمایی طبقاتِ عرفا در تذکره الاولیاء: ریاضت به مثابه سلیقه و مصرف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تذکرهنویسی عرفا ذیل سنت طبقهنویسی مسلمانان و به مثابۀ شکلی از تاریخنگاری اسلامی-ایرانی شکل گرفته است. از میان تذکرههای عرفا، تذکرهالاولیای عطار بجای گزارش مستقیم و تاکید بر نسب، تولد و وفات، شاگردان و استادان سوژهها، سبک زندگی یا وجوه ریاضت آنها را به قصد برساخت«هویت-طبقه» آنان بازنمایی میکند. در این نوشتار سبک بازنمایی طبقات عرفا در تذکرهالاولیاء پس از برابرخوانی ریاضت به مثابۀ سلیقه و مصرف با تکیه بر آرای متفکران مطالعات فرهنگی و جامعهشناسی سلیقه و مصرف دلالتیابی و تفسیر شده است. نتیجه نشان میدهد که انواع ریاضت یا سلیقه و مصرف عرفا در تذکرهالاولیاء در قالب پنج عنصرِ پوشاک، تغذیه، عبادات و مناسک، سخنگفتن و حرکات بدن و در نهایت تعلقات و داراییهای سوژههای عارف به برساخت و تمایز دو کلان طبقۀ «عارف-زاهد» و «عارف-عاشق» انجامیده است. طبقۀ عارف-زاهد با گرایش به وجه سلبی انواع ریاضت یا اصل امتناع به شکل نشاندار به قطعیت معنا باور داشته است. پوشاک خشن، فرسوده یا عریانی، غذاهای ساده و کم، گیاهخواری و یا نخوردن، عبادات و مناسک فروکاهنده مستمر یا یکباره، سخنگفتن تردیدآمیز، خوفناکی همراه با احساس گناه و بدن منقبض، زن و فرزندگریزی، داراییهای ناچیز شاهد این ادعاست. در مقابل طبقۀ عارف-عاشق اگرچه در برخی از موارد مثل پوشاک یا تغذیه به سویۀ سلبی ریاضت توجه کرده است اما ریاضت آنان عمدتاً به شکل ایجابی، گشوده و سیال سامان یافته است. گریز از الزام خرقهپوشی، تنوعطلبی در تغذیه، شوریدگیهای خلسهوارِ بدنفزا، گستاخیهای زبانی-بدنیِ فاصلهگریز و واسطهستیز و در نهایت تعلق و داراییگزینی غیرالزامآور نمونه این سبک از زندگی است.
بررسی تطبیقی دیدگاه سنایی و مولوی در مورد سفر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال دوم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴
81 - 102
حوزههای تخصصی:
در ادبیات فارسی، سفر با دو بعُد جسمانی و عرفانی در اشعار شاعران آمده است، بُعد معنوی که از آن با عنوان سفر درونی، روحانی و باطنی یاد می کنند، اصل اندیشگانی ادبیات عرفانی است، این سفر، سیرالی الله است که در نهایت با فنای فی الله به نوعی به تولد دوباره ی سالک (بقای بعد فنا) ختم می شود، تمام تلاش عرفا در یک کلام، هدایت انسان به این مسیر هست، چناچه اگر اندیشه های عارفان را در طی قرن ها بررسی کنیم به یک پیوند اندیشگانی در این رابطه می رسیم. هرکدام در بیانی دیگر اما مفهومی یکسان بر سفر درونی تأکید دارند. در این مقاله اندیشه های دو قطب بزرگ عرفان: سنایی و مولوی در این رابطه بررسی شده است، سفر در بُعد جسمانی و عرفانی در شعر آن ها بسیار توصیه شده اما اهمیتی که سفر باطنی دارد، سفر جسمانی ندارد، حاصل تحقیق نشانگر این است، هر دو شاعر رسالت عرفانی خود را در این دیده اند که انسان را در مسیر شناخت هویت الهی خود قرار بدهند. بنابراین توصیه به سفر درونی دارند، سفر اجباری انسان هبوط او از عالم علوی به این جهان است و انسان با سفر درونی باید تلاش کند دوباره به آن عالم برگردد؛ آداب آن نیز ترک شهوات دنیایی و سیر و سلوک عرفانی با پیروی از پیر راهنما است، از این منظر می توان آن را با کهن الگوی سفر قهرمان بررسی کرد.
واکاوی پیوند ادبیات و عکاسی در شعر هایکو (پژوهشی میان رشته ای)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال دوم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴
28 - 45
حوزههای تخصصی:
ایماژیسم یا تصویرگرایی در ادبیات قرن بیستم، تحت تأثیر شعر تصویرگرای ژاپن موسوم به هایکو ایجاد شد. این مکتب با اولویت قرار دادن انعکاس تصاویر واقع گرا به دور از انتزاعات پیچیده متون گذشته به فعالیت پرداخت. هایکو به عنوان مشخص ترین نمونه آثار ایماژیستی، به دلیل کاربرد فراوان تصویر برای انتقال مفاهیم ذهنی شاعر، بیشترین تطابق و همگونی را با فن عکاسی از میان سایر هنرهای تجسمی دارد. این پژوهش با قرارگیری در حوزه مطالعات بین رشته ای به بررسی آنالوژیک ساختار و عملکرد هایکو در مقایسه با تکنیک های عکاسی از طبیعت می پردازد. پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی برخی از اشعار کتاب «هایکو شعر ژاپنی از آغاز تا امروز» را که برگردان احمد شاملو و ع.پاشایی است به عنوان مرجع تحلیل و تطبیق خود قرار داده و وجوه مشترک این سبک شعر را با مؤلفه های مهم در شکل گیری یک عکس مقایسه نموده است. این پژوهش کوشیده است با بررسی تأثیرات متقابل و تطبیق مفاهیم دو رشته ادبیات و عکاسی در هایکو به نمایش اندیشه و نگاه مشترک بشر به پدیده های واحد و شیوه های بیان مختلف آن ها دست یابد. برآیند این مطالعه شناخت هرچه بیشتر غنای تصویری سبک شعر هایکو، درک شباهت ها و تفاوت های نحوه بیان در ادبیات و عکاسی و جلوه های ارتباط این دو حوزه است.
Переводы поэзии грузинского поэта Н. Бараташвили на русский язык в аспекте межкультурных коммуникаций(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Общественный факт, что литературный перевод представляет собой разновидность литературного процесса, который сам становится началом новой литературной жизни и мышления, способствует развитию межкультурных коммуникаций, касается и перевода творчества грузинского поэта-романтика XIX в. Николоза Бараташвили (1817−1845) на разных языках; Переводы Н. Бараташвили не были изданы при жизни поэта. Процесс перевода его произведений особенно активизируется после 20-х гг. прошлого столетия. Бараташвили переводили на русский язык как грузинские, так и русские поэты и переводчики: В. Гаприндашвили, Б. Пастернак, Г. Цагарели, М. Дудин и др. Всесоюзный конкурс, объявленный в 1966 г., дал возможность поэтам и литературоведам разных национальностей, опираясь на русский перевод, познакомить читателей с грузинским шедевром. Особенно значительны русские переводы Б. Пастернака, который старался при переводе быть предельно близким современному читателю.
دلالت هاى تقدیم و تأخیر در ساختارهاى استفهامى بر مبناى نظریه نظم جرجانى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عبدالقاهر جرجانى در مبحث تقدیم و تاخیر با نگاهى دقیق، اسلوب استفهام را مورد بررسى قرار داده و با آوردن شواهد و مثالهاى فراوان به اثبات اغراض نحوى، بلاغى و معناشناسى این اسلوب پرداخت هاست. وى با ژرف نگرى به تشریح اغراض ثانویه ساختارهاى استفهامى پرداخته و دلالت تقریر و انکار، تهکم و توبیخ را مورد بررسى قرار داد هاست. پژوهش حاضر با روش توصیفى، تبیینى و تحلیلى انجام گرفت، منظور از توصیف ساختارهاى استفهامى، برخورد با این پدیده در سطح است، بى آنکه به حریم علیتش وارد گردیم. در مرحله تبیینى، علل پدیده تقدیم و تأخیر در ساختارهاى استفهامى تبیین گردید و این پدیده در پوشش قوانین کلیاى که ماهیت آن را میرساند، جاى گرفت، در این مرحله چرایى و علتیابى مسئله مدنظر است و سرانجام در مرحله تحلیلى، محتواى آشکار پیامهاى موجود در مثالها بررسى شد. نتایج پژوهش نشان داد که جرجانى با تحلیل نحوى و بلاغى اسلوب تقدیم و تأخیر، معانى ثانویه استفهام را کشف کرد و نشان داد که دگرگونى صورت و معنا یک رابطه دوسویه دارند. یعنى دگرگونى صورت، اعم از تقدیم و تأخیر لفظى، به دگرگونى معنا میانجامد و اراده یک معناى خاص نیز دگرگونى صورت را لازم میگرداند. بنابراین طبیعى است که در این فرآیند دوسویه اختلاف، تنوع و تعدد معانى منتسب به ساختارهاى استفهامى شکل بگیرد، به عبارت دیگر هدف جرجانى بیان تأثیر تقدیم و تاخیردر اختلاف و تنوع معانى است.
بررسی بُن مایه های غنایی در شعر انقلاب اسلامی
حوزههای تخصصی:
شعر انقلاب اسلامی ادامه شعر گذشته فارسی است و دایره شمول آن چه از نظرگاه مضمون و درون مایه و چه از منظر قالب و شکل، همه قلمروهای گذشته را در برمی گیرد. شعر انقلاب هم درون مایه حماسی دارد هم عارفانه، هم عاشقانه، هم مذهبی و هم اجتماعی و سیاسی؛ بهتر است بگوییم هیچ موضوع و مضمون الهی، انسانی و جهانی نیست که شاعران انقلاب بدان نپرداخته باشند. شعر عاشقانه یکی از شاخه های شعر انقلاب است که در شعر شاعران این دوره نمود چشمگیری دارد. سروده های تغزّلی عاشقانه انقلاب که در همه قالب ها به ویژه غزل سروده شده اند، عمدتاً از وقار و نجابت و ادب شاعرانه ای برخوردارند که از این منظر با سروده های تغزّلی عاشقانه پیش از انقلاب تفاوت بارز و محسوس دارند. از آنجا که عشق و بیان احساسات ناب و عواطف در قالب زیباترین جملات توصیفی در ادبیّات انقلاب نقش بسته و جزو مضامینی است که ما آن را در شمار ادبیّات غنایی می دانیم، در پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی و تحلیل محتوا جنبه های غنایی ادبیّات بعد از انقلاب مورد بررسی قرار گرفته است. با توجّه به روحیّات مردم و همچنین اشعار شاعران در این زمان می توان گفت ادب غنایی علاوه بر مضامین عرفانی و حماسی، بخش قابل توجّهی از ادبیّات این دوره را به خود اختصاص داده است.
تضّاداندیشی در مضمون مرگ در شعر رمانتیک فارسی (با تأکید بر اشعار نصرت رحمانی و سهراب سپهری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۱۹ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۸
197 - 228
حوزههای تخصصی:
رمانتیسیسم، در تعریف، اصول، گرایش، دسته بندی و مضمون، تقابل پذیر و تضّادگراست. از مضامینی که در مواجهه با تضّادگرایی رمانتیسیسم دچار تقابل و دوگانگی می شود، مرگ و مرگ اندیشی است. این مضمون در شعر رمانتیک فارسی در دو شکل سیاه و سپید ظاهر شده است. نمونه اعلای مرگ اندیشی سیاه را در شعر نصرت رحمانی می توان دید و در مقابل او، سهراب سپهری، سپیداندیش ترین شاعر رمانتیک در این حوزه است. بر این اساس اشعار آنها به شیوه تحلیل محتوا مورد بررسی قرار گرفت و آشکار گردید که دو شاعر علاوه بر آن که در مضمون مرگ دو خطّ فکری متضّاد با یکدیگر دارند، این تضّاد در درون شعرشان نیز بروز و ظهور دارد بدین معنی که رحمانی در عین سیاه اندیشی گاه سپیداندیش و سپهری در عین سپید اندیشی، گاه سیاه اندیش است. تضّاد فکری، عامل نزدیکی دو شاعر به یکدیگر نیز بود. رحمانی در مواجهه با شکست آرمان های اجتماعی ناشی از کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲، متأثّر شدن از شعر اروپا، توجّه به آثار صادق هدایت، پذیرش سیاه اندیشی به عنوان یک هنر و بهره گیری از رئالیست در بطن رمانتیسم را برگزیده است. امّا سهراب سپهری به سبب گرایش به عرفان ذن و خراسان، با نگاهی مثبت و سفید به مقوله مرگ می پردازد. رحمانی در چهار دفتر آخر(میعاد در لجن، حریق باد، پیاله دور دگر زد، بیوه سیاه) گاه تصاویری مثبت از مرگ اندیشی ارائه می کند. تصاویر منفی و خاکستری مرگ اندیشی سپهری، مربوط به آغاز شاعری و سروده های دو دفتر اوّل او با نام های "مرگ رنگ" و "زندگی خواب ها"ست. سپهری در این اشعار تحت تأثیر سبک غالب رایج در دوره خویش بوده است.
بررسی ارسال المثل و تمثیل در دیوان اشعار حزین لاهیجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۱۹ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۹
149 - 177
حوزههای تخصصی:
از مواردی که سبب زیبایی هرچه بیشتر کلام می شود، کاربرد شگردهای مختلف ادبی است. از جمله این شگردها می توان به مبحث تمثیل و ارسال المثل اشاره کرد. تمثیل و ارسال المثل به عنوان یک رکن اساسی در سبک هندی کاربرد دارند و این دو صنعت ادبی به سبب استفاده زیاد به صورت ویژگی سبکی در آمده اند. حزین لاهیجی، شاعر متأخّر سبک هندی در اشعار خویش کوشیده است تا با استفاده از عناصر بیانی و بویژه ارسال المثل و تمثیل بر حسن تأثیر و زیبایی کلام خود بیفزاید و از این صنایع بلاغی بیشترین بهره را در اشعار خویش جسته است. در این پژوهش که به شیوه توصیفی–تحلیلی انجام پذیرفته، دو صنعت ادبی ارسال المثل و تمثیل در دیوان اشعار حزین لاهیجی مورد بررسی و واکاوی قرار گرفته است. در پایان براساس نمونه های آماری و ارائه جدول و نمودار بسامدی جایگاه این دو صنعت در دیوان شاعر به تفکیک نشان داده می شود. نتیجه این پژوهش نشان از آن دارد که حزین لاهیجی، به دلیل گرایش های صوفیانه، برای تأثیرگذاری بیشتر از صنعت ارسال المثل بیشتر در دیوان اشعار خویش استفاده کرده و از این عنصر بلاغی بیشترین بهره را جسته است.
بررسی انواع اقتباس های قرآنی در دیوان اشعار حافظ و ابوالعتاهیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴۷
227 - 247
حوزههای تخصصی:
دریافتن ژرفنای سروده های بسیاری از شاعران بزرگ جهان اسلام، بدون شناختن مایه های قرآنی شعر آنان ممکن نیست. در پژوهش حاضر نگارنده به تبیین، تحلیل و تطبیق جلوه های تأثیرپذیری سروده های حافظ و ابوالعتاهیه از آیات و مضامین قرآنی پرداخته و گونه های آن را در دیوان هر دو شاعر بازنموده است. تأثر قرآنی این دو شاعر در حوزه اقتباس های مستقیم و اقتباس های غیرمستقیم جای می گیرد که هر کدام، خود دارای گونه هایی است. نگارنده دریافته که در شعر ابوالعتاهیه در مقایسه با حافظ از برساختن و درج مضامینی مشابه تعبیرات قرآنی نشانی نیست، زیرا حافظ اکسیر کلام خداوند را بر مضامین عاشقانه، سیاسی و اجتماعی سروده های خود زده و با مضمون آفرینی، فرهنگ زبانی و اندیشگانی خود را چندصدایی کرده است، حال آنکه اقتباس های قرآنی اشعار ابوالعتاهیه جنبه ای اخلاقی و زاهدانه دارد و تک بعدی است.