تضّاداندیشی در مضمون مرگ در شعر رمانتیک فارسی (با تأکید بر اشعار نصرت رحمانی و سهراب سپهری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۱۹ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۸
197 - 228
حوزه های تخصصی:
رمانتیسیسم، در تعریف، اصول، گرایش، دسته بندی و مضمون، تقابل پذیر و تضّادگراست. از مضامینی که در مواجهه با تضّادگرایی رمانتیسیسم دچار تقابل و دوگانگی می شود، مرگ و مرگ اندیشی است. این مضمون در شعر رمانتیک فارسی در دو شکل سیاه و سپید ظاهر شده است. نمونه اعلای مرگ اندیشی سیاه را در شعر نصرت رحمانی می توان دید و در مقابل او، سهراب سپهری، سپیداندیش ترین شاعر رمانتیک در این حوزه است. بر این اساس اشعار آنها به شیوه تحلیل محتوا مورد بررسی قرار گرفت و آشکار گردید که دو شاعر علاوه بر آن که در مضمون مرگ دو خطّ فکری متضّاد با یکدیگر دارند، این تضّاد در درون شعرشان نیز بروز و ظهور دارد بدین معنی که رحمانی در عین سیاه اندیشی گاه سپیداندیش و سپهری در عین سپید اندیشی، گاه سیاه اندیش است. تضّاد فکری، عامل نزدیکی دو شاعر به یکدیگر نیز بود. رحمانی در مواجهه با شکست آرمان های اجتماعی ناشی از کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲، متأثّر شدن از شعر اروپا، توجّه به آثار صادق هدایت، پذیرش سیاه اندیشی به عنوان یک هنر و بهره گیری از رئالیست در بطن رمانتیسم را برگزیده است. امّا سهراب سپهری به سبب گرایش به عرفان ذن و خراسان، با نگاهی مثبت و سفید به مقوله مرگ می پردازد. رحمانی در چهار دفتر آخر(میعاد در لجن، حریق باد، پیاله دور دگر زد، بیوه سیاه) گاه تصاویری مثبت از مرگ اندیشی ارائه می کند. تصاویر منفی و خاکستری مرگ اندیشی سپهری، مربوط به آغاز شاعری و سروده های دو دفتر اوّل او با نام های "مرگ رنگ" و "زندگی خواب ها"ست. سپهری در این اشعار تحت تأثیر سبک غالب رایج در دوره خویش بوده است.