فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۰۱ تا ۷۲۰ مورد از کل ۵۳٬۰۹۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
کاربرد شیوه های گوناگون نقد ادبی نو، در متون ادب فارسی کمتر مورد توجه قرار گرفته است، در حالی که این متون مجال مناسبی برای بررسی نظریه ها و یافتن راه های تازه در تفسیر زبان ادبی به دست می دهد. یکی از روش های نقد، استفاده از نشانه شناسی است. چارلز پیرس، که یکی از بنیانگذاران نشانه شناسی به شمار می رود، نشانه ها را به سه نوع تقسیم کرد:
- نمادین: رابطه ی میان دال و مدلول قرار دادی است.
- شمایلی: رابطه ی دال و مدلول بر اساس شباهت است.
- نمایه ای: رابطه ی دال و مدلول علت و معلولی است.
آثار مولانا با توجه به وسعت معنایی، ظرفیت بررسی از دیدگاههای گوناگون را دارد. کاربرد الگوی نشانه شناختی پیرس در زبان مولانا، علاوه بر این که به تفهیم این نظریه و چگونگی استفاده از آن در متون مختلف کمک می کند، می تواند در تحلیل و تفسیر سخنان و اندیشه های این شاعر و عارف بزرگ مفید باشد.
نامه ای از وحشی بافقی
منبع:
گلچرخ تیر ۱۳۷۳ شماره ۱۰
حوزههای تخصصی:
خوانشی زیباشناسانه از مرگ در شاهنامه فردوسی (مرگ سیاوش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله بر آن است تا با بررسی زیبا شناسانه مرگ یکی از شخصیتهای حماسه فردوسی، گوشه ای از قابلیت پویایی و تأویل این اثر را به تصویر بکشد. بنیاد اسطورهای- تاریخی متون حماسی در ظاهر، آنان را به سوی تفسیر ناپذیری سوق میدهد حالی که بافت داستانهای شاهنامه به گونهای است که متن را کاملاً تاویلی مینماید. حماسه فردوسی بافتی پارادوکسی دارد: از سویی درآن نشانه هایی است که به نحوی اساسی اصیل و واقعی همچون مشخصههایی منسجم و متناسب و نظام مند موجودیت دارند و از سوی دیگر، تاویل و تفسیر در آن متوقف نمیشود و کاملاً بافت زدا و معناساز و سرشار از ابهام است و پیوسته میکوشد فاقد بافت قطعی باقی بماند؛ غیر تاریخی و غیرمکانی جلوه کند و برخود جاودانگی ببخشد. گزینش مرگ سیاوش و جلوه زیبا شناسانهی مرگ این قهرمان حماسی مناسبتی است در بیان ویژگی شگرف حماسه فردوسی که با وجود گرایش به ساختار پیوسته،خصلتی ساختگرایانه دارد.
مروری بر داستان نویسی معاصر عرب
حوزههای تخصصی:
استعاره زمان در شعر فروغ فرخزاد از دیدگاه زبان شناسی شناختی
حوزههای تخصصی:
زمان مفهومی انتزاعی است، و همواره از طریقِ چیزی ملموس و عینی درک می گردد. در نظریه ی معاصر استعاره که بنیانی شناختی دارد، به استعاره هایی مانندِ «زمان به مثابه ی مکان یا فضایی محصور» و «زمان به مثابه ی شیء» اشاره شده است. در این استعاره ها چگونگیِ ارتباطِ زمان و ناظر هم بررسی شده، به گونه ای که دو تقسیم بندیِ «زمان متحرک و ناظر ثابت» و «زمان ثابت و ناظر متحرک» موردِ توجه قرار گرفته است. از سوی دیگر میزانِ قراردادی یا نو بودنِ یک استعاره نیز همواره موردِ توجه شناختی هاست. در پژوهشِ حاضر ابتدا تلاش شده است تا استعاره های زمان دراشعارِ فروغ فرخزاد مشخص گردند. شواهد نشان دهنده ی آن است که این استعاره ها به همان صورتی که در گفتارِ روزمره ی فارسی زبانان وجود دارد، دراشعارِ فروغ نیز یافت می شوند. در گامِ بعدی قراردادی بودن یا نو بودنِ این استعاره ها بررسی شد و مشخص گردید که در سه دفترِ آغازینِ فروغ، یعنی «دیوار» و «اسیر» و «عصیان» استعاره های قراردادی بیشتر به چشم می خورد؛ اما در دو دفترِ پایانیِ او، «تولدی دیگر» و «ایمان بیاوریم به آغازِ فصلِ سرد»، استعاره های قراردادیِ زمان بسط می یابند و با ویژگی های جدیدی همراه می شوند و یا حتی استعاره هایی کاملا نو خلق می شوند.
مقایسه سبکی منشآت قائم مقام و گلستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از میان پیروان سعدی تنها کسی که در پیروی از شیوه نگارش وی در گلستان گوی توفیق را از همگان ربود، قائم مقام فراهانی، نویسنده منشآت است که با درک روح زبان سعدی و رمز و راز آن،- تأثّر و نه تقلید- توانست نثری زیبا، روان، آهنگین و در عین حال استوار بیافریند. او راز ماندگاری و کهنه نشدن انشای گلستان؛ یعنی برخورداری از ارزش های گوناگون ادبی از قبیل: سادگی بیان، پرمایگی، خوش آهنگی، لطف سخن، بهره مندی هنرمندانه از زبان زنده، پر تحرّک و طبیعت آمیز را دریافت. از وجوه مشترک سعدی و قائم مقام می توان به استفاده به دور از تصنّع از زیورهای کلامی از قبیل سجع، ترصیع و موازنه و نیز بهره برداری از آیات و احادیث و استفاده بجا از اشعار و امثال و زبان زنده و پرتحرّک اشاره کرد. مقاله حاضر با مقایسه سبک شناسانه منشآت قائم مقام و گلستان سعدی در صدد تبیین وجود اشتراک آن دو و نشان دادن میزان توفیق قائم مقام در پیروی از سعدی است.
بنیان اساطیری حماسه ملی ایران
حوزههای تخصصی:
شعوانه پارسا زن عارف شاعر ایرانی قرن دوم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعوانه ابلیه پارسا زن ایرانی از اهالی بصره است که تذکره نویسان، سخنان عالی و احوالی شگفت از وی روایت کردهاند. وقایع زندگی او و دیگر زنان عارف در لابه لای اوراق کتابهای صوفیه گم شده، و اطلاعات ناچیزی از آن در دست است. این مقاله به مطالعه دوره زندگی، شرح احوال و آثار وی پرداخته است. شعوانه در قرن دوم هجری میزیسته است. او در میان دسته ای از زنان اهل بصره جای دارد که همگی طریق زهد و ریاضت را پیموده و در طریق فقر و تصوف سلوک کردهاند. از جمله ویژگیهای این گروه بانوان عارف، خوف و حزن دائم است. شعوانه نیز روزگار را به عبادت و حزن و گریه دائم میگذراند. وی صدای خوشی داشت و در مجلس وی، زنان و مردان حضور مییافتند و وی اشعاری را برای ایشان می خواند و مستمعان با وی میگریستند. زندگی فقیرانه وی نشاندهنده عدم وابستگی و تعلق مادی این زن به دنیا و مافیهاست. با فضیل عیاض، صوفی مشهور خراسانی دیدار داشته و او را پند داده است. مناجاتهایی هم از وی باقی مانده است
پیدایش و تحول چهار پاره سرایی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درباره ""چهار پاره "" یا ""دوبیتی های پیوسته"" پیش ازاین به اجمال واشاره،اینجا و آنجا سخن به میان آمده است ،اما درمورد پیدایش ،تحول و به ویژه تأثیر شعر نوگرای عثمانی بر روی کرد شاعران ایرانی به این قالب نو پدید بحث مستوفی ودر خوراعتنایی صورت نگرفته است. نویسنده مقاله ضمن جستجودر باب منشأ این قالب شعری، با اشاره به رواج آن در ادبیات فرانسه در صدد یافتن پاسخ سؤالات زیر است: 1- آیا شاعران ایرانی تحت تأثیر ادبیات اروپا و به طور خاص فرانسه به سرودن چهارپاره پرداخته اند؟ 2- شعر نو گرای عثمانی تا چه اندازه در رویکرد شاعران ایرانی به این قالب تأثیر گذار بوده است؟ 3- چهارپاره سرایی در ایران دقیقاً از چه زمانی آغاز شده و نخستین بار کدام شاعر به سرودن شعر در این قالب برخاسته است؟ مقاله درپی تبیین این فرضیه است که در دوره تنظیمات ومشروطه عثمانی ،شاعران نوگرای از طریق آشنایی با ادبیات فرانسه به سرودن شعر دراین قالب روی آورده اند تا اینکه پس از استقرار نظام مشروطه در ایران برخی از شاعران تجدد خواه ایرانی که با شعر نو گرای ترک انس والفتی داشتند با تأسی به اقران ترک خویش به خلق آثاری در این قالب پرداخته اند.مقاله با بحث درباره نخستین نمونه های چهار پاره وسرایندگان آنها، روند تحوّل چهارپاره سرایی را بررسی کرده وبانقد چند نظرکوشیده است به ابهامات موجود در این زمینه اندک پرتوی بیفشاند.
الرثاء فی شعر الشریف الرضی (رثاء در شعر شریف رضی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شریف رضی اغراض و موضوعات مختلفی را به رشته نظم درآورده، و درتمامی آن اغراض نیکو شعر سروده، وتوانسته است با شاعری بی نظیرش، و بلاغت اصیلش، و توانایی شگفت انگیزش در صف مقدم بزرگان شعر ظاهر شود. مخصوصا در رثاء وگریه بر خانواده و خویشاوندان و دوستانش و درتوصیف دگرگونیهای روزگار. قصائد او در فن رثاء در قالبی سرشار و پر از احساسات نا آرام و سرگردان ظاهر و نمایان شد. قابل ذکر است قصاید او در رثاء و مصیبت امام حسین(ع) یک اسوه و نمونه کامل شعری است که شاعران پس از وی دربیان مظلومیت حسین(ع) و دردمندیشان از مصیبت مرگ حسین(ع) از او پیروی نمودند. اشعار او را حفظ می کردند و می سرودند. همان مرثیه های کم و اندک (فقط پنج قصیده در رثاء حسین(ع)، ولی همین مرثیه های کم بود که شریف رضی را در میان معاصرانش و شاعران شیعه بارز و برجسته نمود. این مقاله رثاء را در شعر شریف رضی بررسی می کند، و ثابت می کند که شریف رضی بدون شک از بهترین شاعران رثاء در عصر عباسی، و ازبهترین آنها در پرداختن به این فن است.
مقایسه صفت در زبان های فارسی و عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در زبان عربی صفت به خاطر مطابقت با موصوف از نظر اعراب،عدد،جنس، معرفه و نکره،از صفت در زبان فارسی امروز متمایز است.صفت در زبان فارسی باستان و امروزی، برخلاف عربی به دو گروه پیشین و پسین تقسیم می شود.در زبان فارسی امروزی بین صفت و برخی از نقش های دستوری؛ همچون قید از لحاظ شکل ظاهری تفاوت نمایانی دیده نمی شود و تشخیص صفت در این زبان بیشتر بر اساس ویژگی های دستوری است؛ در صورتی که در زبان عربی ساختار و نحو، هر دو، از جایگاه مهمّی برخوردارند.
از جمله مباحث بدیهی در کتاب های دستور زبان فارسی، این مسئله است که مطابقت صفت و موصوف در زبان فارسی برگرفته از زبان عربی بوده، و هیچ زمانی این چنین قاعده ای در زبان فارسی وجود نداشته است؛در صورتی که صفت در ایرانی باستان همیشه، و در زبان ایرانی میانه غربی و فارسی دری ممکن بوده از لحاظ عدد، جنس و همچنین، حالت با موصوف خود مطابقت کند.
نگارندگان در این مقاله برآنند تا ابتدا نظرهای عده ای از دستور نویسان و پیشینه مطابقت صفت و موصوف در زبان فارسی را بیان کرده و سپس، تعریفی کلی از صفت در هر دو زبان عربی و فارسی ارائه دهند و به مقایسه صفت فارسی با زبان عربی از جهت واژگان و نحو بپردازند.
زبان نشانه ها (بررسی انگاره های نمادین رمان «کیمیاگر» و مقایسه با نمونه های عرفان و تصوف اسلامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بهره گیری از زبان نمادین یا رمزی همواره مورد توجه شعرا، نویسندگان و هنرمندان بوده است. ظرفیت بالای عنصر زیبایی بخش رمز، به همه انواع ادب حماسی، غنایی، عرفانی، نمایشی و تعلیمی امکاناتی فراوان داده است تا شاعر، نویسنده و هنرمند بتواند اثری از هر نظر برجسته و متمایز بیافریند. ادبیات عرفانی جولانگاه و پهنه زبان نمادها است و عرفا برای بهره گیری بیشتر از مفاهیم واژگان و موضوع «غیرت عرفانی» و اینکه افراد بیگانه و غیر اهل نتوانند به مقصود آنان پی ببرند، از این زبان استفاده می کنند.زبان نشانه ها ـ که در رمان کیمیاگر از آن به روح جهان، زبان روح، رویای شخصی، اصل مطلوبیت، مکتوب و عشق یاد شده است ـ مهم ترین عنصر سازنده این رمان است. در این میان آشنایی نویسنده با عرفان مشرق زمین، به ویژه عرفای اسلامی و ایرانی، و در نهایت تاثیرپذیری از آنان، موضوعی است که در این مقاله به آن پرداخته شده است.
طرحی برای طبقه بندی انواع ادبی در دوره کلاسیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تقسیم بندی انواع برای بسیاری از مباحث ادبی لازم است. نگارش تاریخ ادبی با رویکردها و روشهای نوین، بدون مشخص کردن انواع اصلی ممکن نیست؛ چنانکه در بسیاری از شاخه های نقد ادبی و تحلیل محتوا نیز موضوعیت دارد. موضوع اصلی مقاله دقیقا در همین نقطه شکل می گیرد: طراحی الگویی برای طبقه بندی انواع ادبی فارسی در دوره کلاسیک. مجموعه آثار در دو شاخه شعر و نثر جای گرفته است. «شاخه شعر» کلاسیک فارسی را می توان در سه نوع اصلی طبقه بندی کرد: حماسی، غنایی و تعلیمی - القایی. هر سه نوع در مقاله باز تعریف، و زیر شاخه های هر کدام نیز بر اساس مصادیق ادبیات فارسی تعیین و تعریف شده است. «شاخه نوشتارهای منثور» فارسی شامل آثار ادبی، شبه ادبی و غیر ادبی می شود. آنچه برای ما موضوعیت دارد، نوشتارهای ادبی و شبه ادبی است. در مقاله پس از تعریف هر کدام از اینها، نوشتارهای ادبی در قالب دو نوع («روایت مدار» و «نوشتارهای ادبی غیر روایی») گنجانده شده است. تعریف و تعیین مصداقهای هر کدام از اینها به همراه مجموعه زیرشاخه های آنها در دوره کلاسیک، بخش دیگری از مطالب مقاله را تشکیل می دهد
بررسی تطبیقی ساختار داستان های شیر و گاو در کلیله و دمنه و افراسیاب و سیاوش در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درباره ی ساختار و منشاء قصه ها و اسطوره های ملت های مختلف جهان آثار گوناگونی پدید آمده است. برخی از پژوهش گران با نگاهی تطبیقی آثار دو یا چند قوم را با یکدیگر مقایسه کرده اند. از آن جا که هندی ها و ایرانیان از گذشته های دور پیوندهای فراوان فکری، جغرافیایی و تاریخی داشته اند، زمینه های بسیاری نیزبرای پژوهشگران علاقه مند به بررسی آثار این دو قوم فراهم آمده است. بی گمان ""پنجاتنترا"" و ""شاهنامه ی فردوسی""، دو اثر مهم و باستانی نزد مردم هند و ایران است و این دو اثر،درفرهنگ دوملت جایگاه ویژه ای دارند.
در این مقاله کوشش شده با نگاهی ساختاری، اجزای ساختار داستان های افراسیاب و سیاوش در شاهنامه و شیر و گاو در کلیله و دمنه مقایسه شود. درخور توجه است که این اجزا به گونه ای شگفت انگیز با یکدیگر مشابه اند. گفتنی است، کوشش شده اگر تفاوت هایی میان روایات گوناگون از این دو داستان وجود دارد، بازنموده شود. هم چنین به دلیل هم مانندی فراوان داستان شیر و شتر پرهیزگار در مرزبان نامه و شیر و شغال در کلیله ودمنه به شباهت های دو داستان اخیر نیز اشاره شود و در پایان با توجه به ساختار بسیار مشابه دو داستان، تحلیلی نیز ارائه گردد.
ساخت ماضی اخباری در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله ، سیر تاریخی ساخت زمان ماضی اخباری مورد بررسی دقیق قرار گرفته و نشان داده شده است که از حدود سه هزار سال پیش تا کنون گویندگان زبان فارسی برای نشان دادن عملی که در گذشته اتفاق می افتاده است ، از چه روشی استفاده می کرده اند . با مثالهایی که در این مقاله از زبانهای فارسی باستان ، فارسی میانه و فارسی نو آورده شده ، می توان دریافت که ساخت این زمان در دوره های سه گانه زبان فارسی صورت ثابتی نداشته و در هر دوره تغییرات خاصی را به خود پذیرفته است .
ترجمه و شرح سروده ای از امل دنقل: گریه در پیشگاه زرقای یمامه
منبع:
شعر زمستان ۱۳۸۰ شماره ۲۹
حوزههای تخصصی: