جلال الدین محمد مشهور به مولانا ، آفتاب پرفروغ آسمان ادب و اندیشه جهانی ، دقیق ترین و آگاه ترین سفیر فرهنگی ایران ، نه تنها در قونیه و دمشق بلکه از طریق آثار برجسته خود ، در کل جهان است. عمده ترین یادگارهای انسانی او به شعر است . چه، جوش و خروش احساس و عاطفه و بیان اشتیاق و درد هجران را زبان شعر بهتر می تواند بازگو کند زیرا دلنشین ترین وسیله بیانی در استماع و پر جاذبه ترین وسیله در پذیرش پیام هاست. شعر او یادی است بیدار کننده که از پر ارزش ترین پیشینه های فکری انسانی که خاطره های جمعی است مایه می گیرد و در جالب ترین زمینه ها یعنی تمثیل عرضه می شود. نمونه ای از هنر او تمثیل ایهامی است. در این گونه ها تمثیل زمینه بیان پیام نیست بلکه در اشعار قرینه یا قرینه هایی وجود دارد که در معنی ایهامی خود می تواند یادآور یک داستان واقعی باشد که غرض گوینده نیز بیان همان واقعیت است. از بهترین نمونه های این کاربرد مواردی است که مولوی از منصور حلاج سخن می گوید و همراه با آشکارترین قرینه که شطح مشهور اوست ، ذهن خواننده را به مهمترین رویدادهای زندگی و عمده ترین حال های عرفانی اش جلب می کند. در مقاله حاضر کوشش شده است تا با رمزگشایی از یادکردهای مولانا ، رویدادهای جزئی و کلی زندگی حلاج مشخص گردد.
بی گمان رساله قشیریه از مآخذ ارزشمند تصوف اسلامی است که در قرن پنجم هجری ابوالقاسم قشیری آن را تالیف کرده است. در این کتاب علاوه بر نقل آیات ، احادیث ، اخبار ، گفتار مشایخ و سیر آنها ، تعداد قابل توجهی شعر آمده است که بالغ بر یکصد و هشتاد بیت است. جز موارد انگشت شماری که نام گوینده به تصریح و احیانا به تلویح آمده ، در بیشتر موارد نام گوینده ذکر نشده است. در این نوشتار سعی شده است مآخذ برخی از این اشعار از آثار متعدد مقدم بر قشیری نقل و معرفی شود. با تحقیق در مآخذ این اشعار به این نتیجه می رسیم که قشیری افزون بر استفاده از اشعار صوفیه در بسیاری موارد از اشعار غیر صوفیه و حتی اشعار جاهلی نیز در پرورش موضوع و مطالب این اثر استفاده کرده است.
در دنیای امروز، عده ای پس از خواندن آثار مدرن و پسامدرن، از تعقید لفظی آنها و نیز غیر قابل فهم بودن منظور نویسنده شکوه دارند. گروهی دیگر برخلاف گروه اول از همان داستانهای پیچیده با صفاتی مانند "بهترین" و "غنی ترین" آثار یاد می کنند. شاید ما هم پس از خواندن یکی از داستانهای کوتاه معاصر یا رمانهای موسوم به "نو" داستان را ناتمام کنار گذاشته ایم و یا به خود گفته ایم اگر متوجه منظور نویسنده نشده ایم، به دلیل عدم تمرکز یا اشتغال ذهنی یا "بدخواندن" داستان بوده است. چنین وضع و حالی برای کسانی که با ادبیات قرن بیستم سروکار دارند مقوله ای محسوس و تکراری است و به نحوی با سوالهای اساسی از این قبیل مرتبط است: چر ا آثار مدرن و پسامدرن اینقدر آشفته اند؟ چرا نویسنده قرن بیستم اینقدر از مردم جامعه اش فاصله گرفته است؟ چرا آنچه او می نویسد همان چیزی نیست که توده مردم به آن فکر می کنند، از آن رنج می برند، یا به آن می خندند؟ اصولا اگر قرار است نویسنده فقط تمرین نوشته های هنری و انتزاعی بکند و آنقدر فردی و خصوصی بنویسد که فقط خودش از آن آگاه باشد، پس چرا می نویسد؟ نوشتار حاضر پاسخی است به این پرسشها و تلاشی است درباب روشن کردن شاخصه های ادبیات قرن بیستم و بررسی عواملی که موجب ظهور شکاف بین نویسنده و مردم شده است و نهایتا روزنه ای است برای شناخت و درک بهتر از نوشته هایی که گاهی متهم شده است به "آشفتگی" و "بی سروته بودن".
سلامان و ابسال داستانی است نمادین که نگاهی ژرفکاو به پاره ای گوشه های ناشناخته کنش های انسانی دارد. سلامان که نامی نمادین و نام گرایانه و برگرفته از تندرستی و بسامان بودن است ، بازتابی از بود مردانه و راستین انسان است که باید در هستی کیهانی و گیتیانه خویش بمیرد تا از بودی برین پر برآورد و ابسال نمادی از دلباختگی های گذرا و ناپایدار به دلبستگی های این جهانی . هنگامی انسان گام به پهنه جاودانگی در خواهد نهاد که به بود مردانه خویش دست یازیده باشد.
واژه تاویل در قرآن هفده بار آمده و از نظر اصطلاحی ، تعاریف گوناگونی از آن ارائه شده است و از نظر ناصر خسرو و اسماعیلیه باز گرداندن سخن به اصل آن و رسیدن به معانی باطنی سخن است. ناصر خسرو پس از پذیرش آیین اسماعیلی ، به عنوان حجت جزیره خراسان ، در شعر و نثر خود به تاویل آیات و احادیث پرداخت. با مطالعه و بررسی جنبه های تاویلی در آثار ناصرخسرو در می یابیم که : 1- اندیشه تاویلی ناصر خسرو بر خودگرایی و انسان محوری استوار است و در بیشتر موارد آیات و احادیث و حتی جزئیات احکام فقهی را به مراتب دینی اسماعیلی تاویل می کند. 2- تاویل بر عهده اساس است و سپس جانشینان وی این وظیفه را عهده دار می شوند . 3- لازمه دسترسی به تاویل اسماعیلی ، فراگیری رموز آن نزد امامان وداعیان اسماعیلی است. 4- تاویلاتی که در کتب اسماعیلیان از جمله ناصرخسرو آمده در پاره ای موارد با توجیه و استدلال همراه است و بیشتر از پشتوانه استدلال برخوردار نیست و به نظر می رسد که گونه ای از تداعی معانی باشد.
هدف این مقاله پاسخ به یک سوال است: در سنت ترجمه ادبی در ایران، متن ادبی به چه روش ترجمه می شود ؟ پاسخ به این سوال ، پاسخی است توصیفی و نه تجویزی. روش ترجمه متن ادبی مبتنی بر دو اصل است: اصل اول تضمین کننده ادبی بودن ترجمه است با معیارهای فرهنگ مقصد و اصل دوم تضمین کننده ترجمه بودن ترجمه است و ترجمه ادبی برآیند دو گرایش است. گرایش به سوی ثبات یعنی ایجاد شباهت صوری بین اجزای متن اصلی و اجزای متناظر آنها و در ترجمه و گرایش به سوی تغییر یعنی ایجاد شباهت معنایی با ایجاد تغییرات در سطوح مختلف به نحوی که اصل اول رعایت شده باشد. مترجم ادبی گاه به سوی ثبات و گاه به سوی تغییر گرایش می یابد و تفاوت میان مترجمان در تشخیص این نکته است که کجا به ثبات و کجا به تغییر گرایش پیدا کرده و چگونه بین دو اصل فوق تعادل یا سازش برقرار کنند.
تمام فرهنگها واژه "رومی" را صفت نسبی تلقی و معنا کرده اند. نوشتار حاضر می کوشد تا با توجه به بیتی از طاهربن فضل چغانی و مطلبی کوتاه از تحفه حکیم مومن ، همچنین بهره گیری از گویشهای محلی خراسان و سایر منابع آن را به عنوان آلیاژی از آلیاژهای مس و روی ، مس و قلع یا مس و سرب (که در فرهنگها نیامده است) مورد بررسی قرار دهد. برای اثبات این موضوع ، واژه "برنج" در منابع گوناگون جستجو و انواع آن ذکر شده است تا بتوان اثبات کرد که "رومی" همان آلیاژ زرد رنگ و طلایی برنج است.
درباره "سلامان و ابسال" حدود سه روایت با تفسیرهای متفاوت موجود است. جامی روایت حنین بن اسحاق و ابن سینا را به نظم کشیده و همانند خواجه نصیرالدین طوسی به تفسیر آن پرداخته است. این روایت با کمی اختلاف همان روایت یونانی حنین بن اسحاق است ، تفسیر وی نیز شبیه تفسیر خواجه نصیر است و بیشتر جنبه فلسفی و اخلاقی دارد. تقریبا اولین کسی که به نقد سلامان و ابسال ابن سینا پرداخته ، امام فخر رازی است. بعدها خواجه نصیر نظر امام فخر را رد می کند . او معتقد است مراد از "سلامان" نفس و مراد از "ابسال" درجه و مقام تو در عرفان و "ملک" عبارت از عقل فعال و "حکیم الهی" عبارت از فیض الهی است که بر عقل فعال فایض می شود. عباس احمد، دانشمند مصری ، شارح دیگری است که با دید فلسفی ، به "سلامان و ابسال" پرداخته است. در دوران اخیر هنری کربن به تفسیری عرفانی و روان شناختی سلامان و ابسال پرداخته و نظریه خواجه نصیر را نقد کرده است ، به عقیده وی سلامان و ابسال داستانی هرمسی است که به شرح مدارج راز آموزی عرفانی قهرمان برحسب استحاله های باطنی و سلسله مراتب تبدل عارف می پردازد. افزون بر این رهیافت های عرفانی و روان شناختی می توان به رگه های دیگری از مایه های روانشناختی در سلامان و ابسال دست یافت. فضای همه رخدادهای این داستان تمثیلی همانند داستان های تمثیلی سهروردی عالم خیال و یا رویا و خواب است. در مقالات شمس تبریزی نیز به این عالم ، در پیوند با دگرگونی های روح عارف و درون او توجه شده است.
نگارنده در این نوشتار به بررسی بخشی از ساختمان جمله یعنی وابسته های پیشین گروه اسمی پرداخته و آنها را به انواعی تقسیم کرده است. وی پس از ارائه پیشینه ای مختصر از مطالعات انجام شده در این باره ، به توصیف و طبقه بندی برخی از وابسته های پیشین گروه اسمی موسوم به "کمی نما" که پیش از هسته گروه اسمی قرار می گیرند ، پرداخته است. این پژوهش بر مبنای داده های گرد آوری شده از نوشته های نشریات و جملات گفتاری انجام شده است تا بتوان از هر دو گونه گفتار و نوشتار را فراهم آورد.
زبان شناسی مقابله ای با تکیه بر ادعاهای روان شناسی رفتارگرا مبنی بر تاثیر عادتهای زبانی زبان مادری در فراگیری زبان خارجی ، موانع و مشکلات فراگیری یک زبان خارجی را تشخیص داده و در این راستا به یاری زبان آموزان می شتابد. نگارنده در این نوشتار ضمن مقایسه نظامهای نوشتاری ، ساختهای آوایی ، ساخت واژه و ساختهای دستوری دو زبان فارسی و عربی ، به بررسی میزان دشواری فراگیری زبان فارسی برای عرب زبانان و همچنین مشکلات فراگیری زبان عربی برای فارسی زبانان پرداخته است.
از آن جا که خالق اسطوره ذهن آفریننده انسان و خالق ادبیات، عالم ذهنی شاعر و نویسنده است، میتوان اسطوره و ادبیات را دارای خاستگاه مشترکی دانست . شعر معاصر فارسی به عنوان یکی از جلوههای ادبی علاوه بر این خاستگاه مشترک، نمود دیگری از پیوند با اسطوره را در خود جای داد که در این مقاله به بررسی آنها پرداخته شده است.