فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۰٬۷۴۱ تا ۴۰٬۷۶۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
منبع:
شعرپژوهی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۴۴)
26 - 52
حوزههای تخصصی:
«استعاره ی مفهومی» در چارچوب معناشناسی شناختی، بر نقش تجربیّات در ساختاربخشیدن به مقوله های ذهن و ادراک مفاهیم، تأکید می ورزد. فصول سال، یکی از تجربی ترین حوزه ها، برای تبیین جهان بینی عرفانی هستند. در این میان، توجّه مولانا بیش از همه ی فصل ها، به «بهار» است. پژوهش نشان می دهد، «بهار» در غزلیّات مولانا، به عنوان یک نگاشت مفهومی کلان، با همه ی نمودهای دیدنی، شنیدنی، بوییدنی، چشیدنی و بسودنی خود، در خدمت تبیین جهان بینی ای شهودی و تبیین مفاهیمی چون «حق»، «غیب»، «عشق»، «عاشق»، «روح»، «تجلّی» و «وصال» است. این نگاشت مرکزی توانسته است، با بهره گیری از جنبه های استعاره ساز بهار و خوشه های تصویری مرتبط و متضادّ و نیز قدرت تناظرپذیری استعاره ها، شبکه ای از استعاره ها را گرد خود بیافریند؛ استعاره هایی که به دلیلِ وابستگی با نگاشت مرکزی، در اصالت هنری سبک مولانا و انسجام درون متنی غزل ها نقش بسزایی دارند. همچنین کاربرد این نگاشت مفهومی در بافت غزل مولانا، از نظر فکری، مولانا را عارفی اهل بسط معرفّی می کند و نشان می دهد همه ی استعاره های مربوط به «بهار» خرده استعاره هایی هستند که در حمایت از کلان استعاره ی «معرفت تجربه ای خوشایند و انبساط انگیز است» به وجودآمده اند؛ ازاین رو انبساط روحی مولانا در غزلیّات، پابه پای خوشه های استعاری پیش می رود و اصالتِ بینش را با اصالتِ سبک درمی آمیزد. واژه های کلیدی:
تحلیل و مقایسه غزلیات اجتماعی دوره مشروطه، پهلوی اول و دوم(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال سوم پاییز ۱۳۹۲ شماره ۸
33 - 52
حوزههای تخصصی:
در این مقاله ابتدا غزل اجتماعی تعریف گردیده و سپس سبک غزلیات اجتماعی دوره مشروطه، پهلوی اول و دوم بررسی و مقایسه شده است. بیشتر غزلیات اجتماعی دوره مشروطه، پهلوی اول و دوم در سطح زبانی با اوزان متوسط خفیف و متوسط ثقیل -که اوزانی جویباری و حزن آور است- سروده شده است. بیشترِ غزلیات مردّف و ردیف ها بیشتر پویاست(فعلی). همچنین آرایه های لفظی مانند جناس، سجع، تکرار واژه و واج در این غزلیات به کار رفته و موجب تقویت موسیقی غزلیات شده است. در سطح ادبی در غزلیات اجتماعی سه دوره، آرایه های ادبی به کار رفته؛ اما با توجه به اجتماعی بودن غزل، کاربرد آرایه های ادبی تحت تاثیر پیام اجتماعیِ شاعر کمرنگ است. در سطح فکری، این غزلیات با توجه به تحولات اجتماعی هر دوره و با مضامین اجتماعی متعددی مانند آزادی، وطن، انتقاد اجتماعی، استبداد، زنان و تعلیم و تربیت سروده شده است. تنوع مضامین اجتماعی در دوره مشروطه از دیگر دوره ها بیشتر است و میزان توجه شاعران هر دوره به هر کدام از این مضامین متفاوت است.
همیشه کسی هست که به کودکان اعتماد کند
حوزههای تخصصی:
عرفان و تصوف
حوزههای تخصصی:
برنامه جشنهای دوهزار و پانصدمین سال بنیان گذاری شاهنشاهی ایران
حوزههای تخصصی:
مهر در دیوان حافظ
حوزههای تخصصی:
مقالات درباره ایران در ژاپن در سال 1991
حوزههای تخصصی:
مقایسه الگوی وزن در غزل معاصر و الگوی خانلری از وزن غزل فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از جنبه های اصلی تحول غزل معاصر، تغییر نسبی دایره عروضی و ورود وزن های تازه به این قالب است. با این حال در پژوهش ها، تنها به بررسی وزن های تازه برخی از شاعران بسنده شده و الگوی وزنی غزل معاصر استخراج و تحلیل نشده است. در این مقاله به روش تحلیلی- تطبیقی، ابتدا وزن بیش از 2500 غزل از ده شاعر برجسته معاصر استخراج و با الگوی خانلری از وزن های غزل مقایسه شده است. همچنین میزان سنت گرایی شاعران در پیروی از الگوی وزن کهن و نوآوری آنان در استفاده از وزن های تازه، تحلیل و مقایسه شده است. نتایج نشان می دهد که از میان بیست وزن اصلی غزل، سیزده وزن همچنان از وزن های اصلی اند و وزن هایی دیگر به این الگو اضافه شده است؛ هر چند بسامد سرودن غزل بر اساس الگوی خانلری، در کل پانزده درصد کمتر از معدل غزل فارسی است. همچنین در غزل معاصر از وزن های کوتاه کاسته و بر وزن های متوسط، بلند و دولختی افزوده شده است. البته وزن های متوسط، بیشترین بسامد را در غزل معاصر دارد. از شاعران معاصر، بهبهانی و منزوی بیشترین نوآوری و الگوشکنی را در وزن غزل داشته اند و عارف قزوینی، رهی معیری، شهریار و مردانی، بیشترین انطباق را با سنت های عروضی نشان داده اند و محمدعلی بهمنی، عماد خراسانی، فرخی یزدی و ابتهاج، در حد فاصل نوآوری و سنت قرار گرفته اند.
تجلّی پایداری حضرت زینب (السّلام الله علیها) در ادبیات عاشورایی (مورد پژوهانه: ده جلد ادب الطّف)
حوزههای تخصصی:
در تاریخ حماسه عاشورا، حضرت زینب (س) به عنوان سفیر افتخار آمیز کربلا با خطبه های آتشین و کوبنده در برابر دشمنان اسلام شناخته شده است. وصف پایداری حضرت زینب (س) از موضوعات مهمی است که در کانون توجه شاعران فراوانی قرار گرفته است. از جمله، برخی از شاعرانی هستند که در مجموعه ده جلدی کتاب «أدب الطّف» تألیف جواد شبر نام و اشعار عاشورایی آنها گرد آوری شده است. از این رو، مقاله حاضر با نگاه توصیفی- تحلیلی به بررسی اشعار شاعران نامبرده پرداخته و به این مهم ره یافته که شاعران مورد پژوهش، در خلال وصف ویژگی های حضرت زینب (س) همچون صبر و پایداری، عفّت و پاکدامنی و نیابت از امام حسین (ع) و صیانت از اسلام، به ترسیم حوادث و روی داده در کربلا، سوگواری بر شهدای کربلا، بزرگداشت مقام و منزلت ایشان، بیان شکنجه ها و آزار و اذیّت هایی که کودکان و زنان اهل بیت (علیهم السّلام) در دوران اسارت متحمل شدند و هتک حرمتی که به آنها شد،دادخواهی حضرت زینب (س) از جد بزرگوار (ص) و پدر گرامی شان امام علی (ع) و بیان تنهایی و نداشتن پناهگاه پس از برادر بزرگوارشاین (ع)، پرداخته اند.
روایت پست مدرن در نمایشنامه«خانمچه و مهتابی» اثر اکبر رادی
حوزههای تخصصی:
پلید صاف نگردد بهیچ صابونی
حوزههای تخصصی:
در جاده
حوزههای تخصصی:
پیوند ادبیات و نگارگری؛ خوانش تطبیقی لیلی و مجنون جامی و نگاره ای از مظفرعلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات تطبیقی در فرایند تکامل خود، روش شناسی های متنوعی را عرضه کرده است. رهیافت نقدبنیاد ادبیات تطبیقی ضمن گسستن قیدوبندهای رهیافت تاریخ گرا، بر ضرورت کشف پیوند ادبیات با دیگر هنرها و دانش ها برای استخراج و طبقه بندی قوانین عام حاکم بر ادبیات و در نتیجه، درک بهتر و جامع تر آن تأکید ورزیده است. پژوهش حاضر با تکیه بر این دیدگاه، بخشی از روایت لیلی و مجنون نورالدین عبدالرحمن جامی در مثنوی هفت اورنگ را با نگاره ای منسوب به مظفرعلی از پیروان مکتب نگارگری تبریز واکاوی کرده است. براساس پژوهش پیش رو، عناصر زمان، پیرامتنیت، توصیف و دلالتمندی جزو اصول کلی ادبیات اند؛ این مسیله از رهگذر مقایسه ادبیات با نگارگری بر ما مبرهن می شود و می توان آن را به نگارگری نیز تعمیم داد. در بخش دیگری از این پژوهش، دلالت های ضمنی نهفته در نگاره نیز استخراج شده است؛ کشف پیوند ادبیات با نگارگری می تواند میزان التذاذ هنری مخاطب حرفه ای را دوچندان سازد و نگرنده در عین قرار گرفتن در برابر یک نگاره، از هر دو لذت هنری حاصل نماید. در عین حال، دریافت مخاطب از متن نوشتاری نسبت به دریافت وی از متن دیداری متمایز است. چه، دریافت یک متن روایی به گونه ای استدلالی و در نتیجه غیرمستقیم و تدریجی رخ می دهد اما درباره یک نگاره با نوعی فهم حسی و مستقیم روبه رو هستیم. همچنین پژوهش حاضر نشان می دهد متن ادبی پس از انتقال به یک میدان دلالتگرانه دیگر، به ناگزیر بخشی از عناصر شکل دهنده خود را از دست می دهد یا این عناصر با شکل و شمایل متفاوتی ظاهر می شوند.
موش کوچولو می زند و می رقصد
حوزههای تخصصی:
بررسی طرحواره های تصویری «رحمه» در قرآن بر مبنای رویکرد زبان شناختی جانسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأثیر قرآن و حدیث بر زبان و ادب فارسی از ابتدای ورود اسلام به ایران آغاز شده و شعرا از گنجینه پرفیض قرآن و حدیث بهره ها برده اند. یکی از منظومه هایی که تحت تأثیر قرآن و حدیث قرار گرفته است، مثنوی شهنامه از شاعری گمنام متخلّص به شرر است. درباره سراینده همین قدر می دانیم که او بخارایی بوده و به هند مهاجرت کرده است. شهنامه وی درباره جنگ های محمّدشاه است. این اثر که در قرن دوازدهم کتابت شده، در کتابخانه آیت الله گلپایگانی قم به شماره 2612 نگهداری می شود. یکی از ویژگی های بارز سبکی اثر، اشاره فراوان سراینده به آیات قرآنی است. سراینده با هنر خود از این آیات به روش های مختلف بهره برده است؛ از جمله اثرپذیری واژگانی یعنی تضمین کلمات و عبارات قرآنی در شعر در قالب وام گیری و ترجمه و نیز برایندسازی. تحلیل آماری این آیات نشان می دهد که شاعر در مثنوی دینی-حماسی خویش بیش از هر چیز به آیاتی توجّه داشته است که در آنها به روایتی از داستانهای زندگی پیامبران اشاره شده است. هدف اصلی در این پژوهش تأثیر قرآن و حدیث بر «شهنامه شرر» است. پس از اشاره ای به احوال شاعر، به شیوه های استفاده وی از قرآن و حدیث پرداخته شده است. این پژوهش نشان دهنده تأثیر منظومه مذکور از قرآن و حدیث است. شیوه غالب اثرپذیری او اثرپذیری واژگانی است.
مطالعه تطبیقی ساختار روایی حکایت در ادبیات تعلیمی و قالب رسانه ای آگهی خدمات عمومی مطالعه موردی: گلستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال دهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۸
31 - 54
حوزههای تخصصی:
حکایت یکی از پرکاربردترین قالب های روایی در ادبیات فارسی است که ادبیات تعلیمی برای انتقال مفاهیم اخلاقی و اجتماعی از آن بسیار بهره برده است. با پیدایش رسانه های جمعی و اجتماعی در عصر حاضر و کارکرد تعلیمی و آموزشی رسانه، این مسئله قابل طرح است که آیا قالب های ادبیات تعلیمی می توانند در تولیدات تعلیمی رسانه ای بازآفرینی شوند و چگونه می توان از قالب ها و شیوهای روایی ادبیات کهن برای رسانه های امروز الگو گرفت. پژوهش حاضر با روش مطالعه موردی به مقایسه شیوه روایت در حکایات گلستان سعدی و قالب رسانه ای آگهی خدمات عمومی (PSA) می پردازد. آگهی خدمات عمومی، قالبی کوتاه برای انتقال پیام های عام المنفعه و غیرتجاری است که چندین دهه از تولید آن در همه انواع رسانه های مکتوب، شنیداری، دیداری و نوین تولید می گذرد و به لحاظ کارکرد و نوع روایت، با حکایات تعلیمی گلستان سعدی قابل مقایسه است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که روایت مسجع گلستان سعدی از منظر محتوایی، شیوه روایت، ایجاد تعلیق در ذهن مخاطب و نیز پایان بندی اخلاقی در قالب زبانی آهنگین، الگویی مناسب برای نوشتن متن قالب رسانه ای آگهی خدمات عمومی است که می توان آن را روایت مسجع رسانه ای نامید.
تحلیل ساختاری الگوهای متکرر داستان های کودکان طردشده در شاهنامه و دیگر اساطیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال دهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۵)
85-104
حوزههای تخصصی:
عناصر مشترک در فرهنگ و ادبیات ملل مختلف فراوان دیده می شود که یافت و تحلیل دلایل آن، کمک می کند تا در صورت لزوم، زمینه های اشتراک و نزدیکی فرهنگ ها تقویت شود. یکی از شباهت-های موجود در ادبیات فارسی و ادبیات دیگر ملل حضور کودکانی است که بنا به دلایلی از خانه طرد می شوند و در نهایت اغلب آن ها به خانه بازمی گردند و در شرایط و موقعیتی بهتر قرار می گیرند. در شاهنامه، شخصیت هایی چون کیقباد، زال و... بنا به دلایلی مورد نفرت قرارگرفته و طرد می شوند؛ اما این کودکان پس از پشت سرنهادن حوادثی به قدرت و قهرمانی می رسند. در متون حماسی-اساطیری جهان نیز داستان هایی وجود دارد که بنمایه آن طرد کودکی از خانواده است. همه این کودکان، پس از دورشدن از زادگاه و پس از طی مراحلی دشوار و گذر از موانعی، به بلوغ رسیده و شایسته عنوان قهرمانی یا پادشاهی می شوند. با تحلیلی ساختاری مشخص می شود که این داستان ها از الگویی واحد پیروی می کنند و دارای اجزا و عناصری مشترک، مانند قدرت طردکننده، کودک طردشده، ابزار دورکردن، مکان تبعید، مانع و حایل، شخص نجات دهنده و در نهایت سرنوشت محتوم است. در این داستان ها گسیل کنندگان، کسانی هستند که نسبت به وجود این کودکان احساس ترس و تنفر دارند. در واقع دو سبب اصلی که موجب می گردد تا این کودکان در طبیعت رها گردند، نخست ترس شخص گسیل کننده از حوادث احتمالی آینده و دیگر نفرت والدین از فرزندان به دلیل وجود نقص یا ناخواسته بودن است.
بررسی هنجار گریزی واژگانی و معنایی در غزلیات طالب آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال شانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۶۳
149-186
حوزههای تخصصی:
آشنایی زدایی نظریه ای ادبی است که اولین بار ویکتور شکلوفسکی، فرمالیست روس، آن را مطرح ساخت. آشنایی زدایی هرگونه تلاش برای گریز از عادت و تکرار در زبان است که با هنجار گریزی و برجسته سازی در سطح واژگانی و نیز در سطح معنایی همراه است. این نظریه بعدها به وسیله چند تن دیگر از فرمالیست ها مانند یاکوبسن و تینیانوف ادامه یافت. اما آنان برخلاف شکلوفسکی که تمهیدات ادبی را قطعی و تغییرناپذیر می دانست، معتقد بودند که تمهیدات ادبی پس از مدتی به صورت مالوف و آشنا در می آیند و از ایفای نقش اولیه باز می مانند. لذا باید از خود تمهیدات اولیه نیز آشنای زدایی شود تا قادر به القای نقش اولیه خود شوند. لیچ، زبانشناس معروف انگلیسی، نیز بر خلاف نظر فرمالیست ها گفت که آشنایی زدایی فقط در سطح واژگان نیست و می تواند شامل آشنایی زدایی در معنا نیز شود. آشنایی زدایی معنایی در مجاز، تشبیه، کنایه، حس آمیزی، استعاره و تشخیص رخ می نماید. طالب آملی از جمله شعرای بزرگ سبک هندی است که میل به هنجارشکنی و آشنایی زدایی در غزلیات و استعاراتش موج می زند و خودش نیز به این مساله افتخار می کند. ما در این مقاله به بررسی هنجار گریزی واژگانی و نیز هنجار گریزی معنایی در تشبیه، استعاره و به خصوص تشخیص پرداخته ایم و بسامد تمامی استعارات به کاررفته در غزلیات طالب آملی را در نموداری نشان داده ایم.
مقاله به زبان فرانسه: ادبیات بلژیکی فرانسه زبان در فرانسه: تصدیق، بی تفاوتی یا ادبیاتی سودمند (La littérature belge francophone en France : reconnaissance, indifférence ou usurpation ?)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان و ادبیات مستقیما به هویت یک کشور مربوط می شوند. بلژیک کشوری است که گرفتار «مشکل هویت» می باشد، چرا که از بدو پیدایش آن در سال 1830 این کشور را دو گرایش متضاد دچار بحران ساخته اند. یک گرایش آن را از لحاظ فرهنگی به فرانسه متصل می کند و گرایش دیگر آنرا مستقل می داند و «روح بلژیکی» و «اسطوره شمالی» را بعنوان معیارهای وحدت این کشور در نظر می گیرد. بهر صورت، فرانسه همواره بر بلژیک تاثیر گذاشته است و حتی خود را مالک برخی نویسندگان معروف بلژیکی می داند. آیا این تاثیر در کتب درسی امروزی ملموس است؟ آیا برنامه های آموزشی فرانسوی بر ادبیات فرانسه زبانی تاثیر داشته اند یا به بررسی نویسندگان کلاسیک محدود می شوند؟