مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
بازنمایی واقعیت
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۳ بهار ۱۳۹۸ شماره ۲۹
53 - 76
حوزه های تخصصی:
نظریه پردازان مطالعات فیلم در مورد فیلم «مستند» تعاریف و دیدگاه های مختلفی داشته اند. عوامل گوناگون فرهنگی و اجتماعی در دوره های مختلف تاریخی باعث به وجود آمدن پیش فرض های متفاوتی درباره فیلم مستند شده و انتظارات مختلفی از این فرم سینمایی و تلویزیونی پدید آورده و روند تحولات آن را تحت تأثیر قرار داده است. ازجمله این تحولات، دگرگونی شیوه بازنمایی واقعیت در فیلم مستند است. در نتیجه این تحولات، گونه های جدیدی به وجود آمده که تناقضات موجود در ماهیت فیلم مستند را برملا کرده و ادعاهای مستندنمایی را به چالش می کشند. ماکیومنتری یکی از همین گونه هاست که در سال های اخیر نمونه های آن در بخش های سینمایی و تلویزیونی جهان و ایران افزایش یافته اما درباره آن پژوهش های چندانی انجام نشده است. این مقاله با استفاده از یافته های یک پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به این پرسش می پردازد که پیدایش سبک ماکیومنتری مبتنی بر چه ابعاد نظری و تاریخی بوده و این سبک چه تغییرات فرمی در بازنمایی واقعیت در فیلم مستند به وجود آورده است. مقاله استدلال می کند که ماکیومنتری با بهره مندی از تکنیک های رایج در هر دو قالب مستند و داستانی، مرزهای این دو را به چالش کشیده و جایی میان آن دو قرار می گیرد. علاوه بر این، ماکیومنتری با استفاده از تمهیداتی مانند انعکاسی بودن و پارودی، ادعای بازنمایی واقعیت در مستند را واژگون کرده و از این طریق واقعیت های پنهان دیگری را در قالبی دیگر آَشکار می کند. بدین ترتیب این مقاله جایگاه ماکیومنتری در تاریخ تحولات فیلم مستند را تبیین کرده و نشان می دهد که این سبک سینمایی چه دگرگونی های فرمی در بازنمایی واقعیت ایجاد کرده است.
روایت پست مدرن در نمایشنامه«خانمچه و مهتابی» اثر اکبر رادی
حوزه های تخصصی:
بازنمایی واقعیت در شعر دو شاعر حزبی فارسی و کُردی (اسماعیل شاهرودی و عبدالله گوران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر حزبی معاصر به عنوان یکی از پرچمداران ادبیات متعهد است که در بسیاری از کشورهای جهان همسو با اندیشه های مارکسیستی در صدد بازتعریف و برساخت مفاهیمی بنیادین هم چون تاریخ، آگاهی، برابری و واقعیت برآمده؛ بر مبنای مفاهیم مذکور مبارزه ای صریح یا نمادین علیه قدرت های تمامیت خواه حاکم بر جامعه سامان بخشیده است. در فرهنگ و زبان فارسی و کُردی نیز رواج باورهای مارکسیستی منجر به طرح موضوعات مشابه، ولی شیوه های بازنمایی متمایز شده است. تبیین تطبیقی دلالت های ایدئولوژیک مذکور می تواند به نشانه گشایی معرفتی-زیبایی شناختی شعر شاعران کمک کند. در این پژوهش، شعر دو نماینده شاخص شعر حزبی متعهد فارسی و کُردی یعنی اسماعیل شاهرودی و عبدالله گوران به شیوه توصیفی-تحلیلی با قصد بازنمایی واقعیت در آن ها دلالت یابی و تفسیر شده است. نتیجه نشان می دهد که وجود تعهد ایدئولوژیک به مثابه امرِ پیشینی سبب شده است که به رغم تفاوت در بافت اقلیمی و اجتماعی، موضوعات بازنمایی دو شاعر مشترک اما شیوه های بازنمایی آنها متفاوت باشد. به طوری که می توان وجه تمایز بازنمایی واقعیت در شعر دو شاعر را در قالب زمینه مندی یا زمینه زدایی از موضوع بازنمایی برشمرد. بدین صورت که شاهرودی نه از تجربه زیسته دقیق خود یا جامعه ایرانی می گوید و نه اصطلاحات و مفاهیم چپ را به شکل عریان و صریح وارد متن می کند. در مقابل، بیانِ گوران مبتنی بر زمینه مندی است. او هم به تجربه زیسته اقلیمی و اجتماعی ملّت کُرد ارجاع می دهد و هم اصطلاحات و مفاهیم چپ را به مثابه زمینه معرفتی وارد شعر می کند.
جهت گیری اخلاقی و ابعاد اجتماعی، فرهنگی فیلم های سینمایی پرمخاطب دهه های 80 و 90
منبع:
رهپویه ارتباطات و فرهنگ دوره اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱
39 - 49
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش شناسایی جهت گیری اخلاقی مورد تاکید در سینمای اجتماعی پرمخاطب دهه های 80 و90 از طریق شناسایی موضوعات محوری آنها و تحلیل ارزش ها واخلاقیات مورد تاکید در فیلم ها با توجه به زمینه های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی زمان ساخت آنها بوده است. پرسش های این پژوهش از این قرار بوده اند: فیلم های مورد بررسی زندگی روزمره را چگونه بازنمایی می کنند و برکدام شرایط و جنبه های آن تمرکز نموده اند و در زمینه روابط جنسیتی، روابط خانوادگی و باورهای دینی و اخلاقی) چه پیامی را می خواهند منتقل کنند؟ در این پژوهش برای تحلیل داده ها از روش تحلیل داده های شفاهی و تحلیل محتوای کیفی گفتگوهای متن استفاده شده است و از هر کدام از دو دوره، چهار فیلم برمبنای پرفروش بودن، و جایزه گرفتن در جشنواره فیلم فجر، دارابودن بیشترین نقداجتماعی، و ژانر اجتماعی داشتن انتخاب ودر نهایت هشت فیلم مورد مطالعه قرار گرفته است. از حیث رویکرد نظری این پژوهش بر نظریه آلبرت باندورا (نقش مهم رسانه های جمعی در فراگیری رفتارهای اجتماعی)، نظریه بازنمایی(بازنمایی واقعیت و یابرساخت آن توسط رسانه ها) و رویکرد بازتاب(هنر حاوی اطلاعاتی درباره جامعه است)، تاکید شده است. نتیجه این مطالعه نشان می دهد در فیلم های دوره نخست (سالهای 80-84) که متعلق به دوره حکومت اصلاح گرایان است عمدتا، ارزش ها و هنجارهای جنسیتی رایج مطرح شده و مورد نقد قرار گرفته و بر ضرورت برقراری عدالت جنسیتی و بازتعریف اخلاق جنسیتی و توانمندی های اجتماعی و شغلی زنان تاکید شده است. در فیلم های دوره دوم(سالهای 88-92) که در دوره حکومت اصول گرایان پدید آمده بیشتر، ارزشهای اخلاقی مذهبی (در دوبعد نظری و عملی) و روایت های دینی مطمح نظر قرار گرفته است. درفیلم های این دوره اگرچه مساله اخلاقیات و ارزش های مذهبی در اولویت قرار دارد اما در ذیل آن و به گونه ای حاشیه ای تر به ارزش ها و هنجارهای جنسیتی نیز توجه شده است.
مطالعه مواجهه مخاطب با فضای فیلمیک با تأکید بر آرای بین رشته ای پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
بیش از یک قرن است نظریه های گوناگونی در مورد تصویر سینمایی مطرح شده است. پندارگرایان، فهم جهان فیلمیک و دنیای پیرامون را متکی به ادراک و نحوه فعالیت ذهن شناساننده می دانند. واقع گرایان در تقابل و تعارض با آن ها، بازآفرینی و بازنمایی را بازتابنده واقعیت خارجی و تحریف نشده قلمداد می کنند. نظرات آندره بازن سردمدار جریان واقع گرایی همواره با تردید و مخالفت مواجه بوده است و پندارگرایان از این جریان بهره برده و به تبیین نظرات مختلف حول بازنمایی سینمایی پرداخته اند. پدیدارشناسی که رویکردی بینارشته ای نیز دارد و می توان در رأس آن از هوسرل نام برد، درک بازنمایی سینمایی را فرایندی شهودی و بی واسطه می داند و تأکیدش بر نیروی خیال، واکنش احساسی و بازنمایی ذهنی حضور تماشاگر در جهان فیلم است. سوبچاک پدیدارشناس عصر حاضر، فراتر رفته و معتقد است که فیلم ها مانند انسان ها می توانند فرایندهای ذهنی همچون ادراک را درک کنند و فاعلیت آگاهانه دارند؛ پس باید با در نظر داشتن این ویژگی ها مورد تحلیل قرار گیرند. پژوهش حاضر با رویکرد پدیدارشناسی و با هدف مکاشفه نحوه ادراک تماشاگر از تجربه بازنمایی سینمایی انجام شده و مسئله آن واکاوی و تفهیم نحوه ارتباط تماشاگر با پدیده سینماست. روش تحقیق، کیفی و بر اساس مطالعات کتابخانه ای و جمع آوری اطلاعات مکتوب و شفاهی است.
کابوس نمایی یک واقعیت یا واقع نمایی یک کابوس؛ بررسی نشانه شناختی عناصر گروتسک در پیکره انسان؛ مورد پژوهش: آثار نقاشی مهرنوش بادپر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هنر معاصر ایران با تأثیر پذیری از بافتار و سنت های موجود در جامعه، رویکردی انتقادی در برابر پدیده ها به خود گرفته است. یکی از قالب هایی که برای بیان بهتر درد و رنج انسان معاصر در هنر امروز مورد استفاده قرار می گیرد، گروتسک است. گروتسک درواقع سبک تزیینی و خارق العاده ای است، که از روم باستان برجای مانده و دوباره احیا شده است. پژوهش حاضر با بررسی آثار مهرنوش بادپر سعی در واکاوی عناصر گروتسک در این آثار را داشته تا با مطالعه بر روی این عناصر به این پرسش پاسخ دهد که بیان گروتسک در این آثار به دنبال واقع نمایی تصویر کابوس بوده و یا قصد ناهمگون جلوه دادن یک لحظه از واقعیت را دارد؟ برای پاسخ به این پرسش، پژوهش حاضر با بهره مندی از رویکرد نشانه شناسی به واکاوی عناصر گروتسک در این آثار پرداخته و به تحلیل نمونه های مطالعاتی می پردازد. در این آثار عناصری غیرانسانی به پیکره انسان اضافه و تمامیت بدن از حالت طبیعی خود خارج شده و دچار دگردیسی می شود. اعضای غیرمعمول در پیکره انسانی امری است که در این آثار از لحظات واقعی، بیانی گروتسک وار را پدید می آورد. محتوای این پژوهش به صورت کمی، گردآوری اطلاعات به روش اسنادی (مطالعات کتابخانه ای) و به شیوه ی توصیفی - تحلیلی و در مواردی نیز تاریخی است.