سیاست شهری در تاریخ معاصر ایران به ویژه در عرصه فضاهای عمومی شهری به باور متخصصان و صاحبنظران شهرسازی یک دوره تحولآفرین و در عین حال سرآغاز عصر نوین در تاریخ شهرسازی ایران محسوب میشود. تحولات مربوط به فضاهای عمومی شهری در مقطع سالهای 1299 – 1320 ش. در نهایت خود را به عنوان یک تحول الگویی به نمایش نهاد. پژوهش پیش رو در راستای پاسخگویی به این پرسش اصلی بوده که ""سیاست شهری این دوره در زمینه فضاهای عمومی شهری چگونه بوده است؟""
پژوهشهای انجامشده در حوزه تاریخ معاصر غالباً حول موضوعات سیاسی متمرکز بوده و کمتر به مقولات اجتماعی توجه داشته است. حال آنکه انجام چنین تحقیقاتی با توجه به ایده ""گذشته، چراغ راه آینده"" و نیز این تفکر که ""تاریخ، تمشناسی و یا ریشهشناسی تحولات اجتماعی روز است""، نه تنها به بخشی از نیازهای هویتی جامعه ایرانی پاسخ خواهد داد، بلکه میتواند مورد استفاده طراحان و مدیران عرصههای سیاست شهری و به خصوص در مقولة مهم فضاهای عمومی شهری قرار گیرد که امروزه به عنوان یک نیاز حیاتی و مبرم در زندگی اجتماعی بشر خودنمایی میکند.
این مقاله بر این فرض استوار است که سیاست دولت ایران در فاصله سالهای 1299 تا 1320ش. برای ایجاد تأثیر عمیق در زندگی مردم و انجام تحول و تجدد در عرصههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی منجر به شکلگیری فضاهای جدید شهری شد که منعکسکننده نمادهای تحول مذکور بودند.
شرایط اسفبار فضاهای شهری در عصر قاجاریه زمینه تحول در دورة بعدی را فراهم آورد. اقدامات و تحولات صورت گرفته در سالهای مورد اشاره نخست مبنای خود را در وضع قوانین و مقررات یافته و سپس تمرکز خود را در عرصههای اجرایی قرار داد. البته همچون هر اقدام نو و تحولگرا، سیاست شهری این دوره به رغم به تأثیرگذاری بسیار با موانع، واکنشها و نقدهایی درخصوص کاهش مشارکتهای مردمی، تخریب نمادها و نشانههای شهری روبرو بوده است.
این مقاله گزارشی است از بررسی نگارنده در مرکز افکارسنجی و رصد فرهنگی پژ وهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در جست وجوی پاسخ به این پرسش که وضعیت کنونی حضور سینمای ایران، در عرصه های بین المللی، چگونه است؟ آیا مطلوب است یا نیازمند الزاماتی است که باید افراد ذی نقش در این فضا، از جمله سینماگران، سیاست گذاران و مدیران و نهادهای سینمایی کشور، در جهت تحقق آنها تلاش کنند. بدین منظور، دیدگاه های برخی فعالان سینما در حوزه های گوناگون بررسی شده و یافته ها در دو بخش تحلیلی و آماری عرضه شده است.
هنر فعالیتی آگاهانه است که در آن هنرمند به وسیله ی بعضی نشانه های خارجی، احساساتی را که در زندگی خویش داشته است، به دیگران منتقل کرده، چنان که دیگران نیز از آن احساسات متاثر شده و آن ها را تجربه نمایند. این بحث از آن جا با مقوله مورد نظر ما در ارتباط است که این دریافت مشترک میان بیننده آثار هنری، به جز ارزش های فیزیکی و ساختاری آثار، با ارزش های روان شناختی هم در ارتباط می باشد، ارزش هایی که از هم دردی ها و علائق مشترک، تاریخ و پیشینه ی یکسان و بالاتر از این مشترکات فلسفی و فکری انسان ها به وجود می آیند. وقتی به این اشتراکات در دریافت های انسانی می رسیم، دقیقاً به تاریخ و پیشینه و علائق مشترک تاکید داریم، چیزی که گروهی آن را «هویت» می نامند. هنرمند حساس به هویت، سعی دارد آثاری خلق کند که در قالب و صورت ویژگی هایی داشته باشد که بتوان آن را از هنر دیگر ملل تفکیک نمود. این ویژگی ها می تواند مبتنی بر اصالت های بومی، دینی و فرهنگی هر کشور و قومیتی باشد. گذشته ی تاریخی، حماسه های آبا و اجدادی سرزمین نیاکان ما، اصلاً جغرافیای زبان مادری ما، باورها و سنت های طایفه ای، مفاخر ملی مان و به طور کلی همه ی این ها جزء هویت فرهنگی ماست. شعر و ادبیات فارسی در ایجاد غیرت ملی و دلبستگی نیاکانمان در درک عظمت تاریخی و فرهنگی این سرزمین تاثیر مستقیم دارد. نگارش و مصورسازی نسخ خطی و از این میان شاهنامه همواره مورد توجه حاکمان و هنرمندان نگاره گر بوده، چرا که نگارش و تهیه نسخه شاهنامه یکی از سنت های ادبی– هنری ایران در طی قرون متمادی بوده است. بر این اساس تعداد زیادی نسخه خطی از شاهنامه مربوط به دوران ایلخانان تا اواسط دوره قاجاریه به جای مانده است. در این مقاله که به ارزش و اهمیت شاهنامه به عنوان یک اثر شاخص ملی و مصورسازی آن در دوره های مختلف اشاره شده به معرفی و تبیین نمونه هایی از نگاره های شاهنامه دوران ایلخانی تا قاجاریه با تاکید بر هویت جویی ایرانی می پردازد. شایان ذکر است، نحوه چیدمان مطالب و تصاویر بر مبنای توالی تاریخی شاهنامه های مصور دوران مذکور می باشد. سوالات: 1- هویت جویی ایرانی چگونه در داستان ها و مضامین شاهنامه انعکاس پیدا می کند؟2- تعامل شاهنامه و نگارگری در هویت یابی ایرانی چگونه در مضامین و پردازش نگاره ها انعکاس یافته است؟اهداف مقاله نیز شامل موارد زیر است: 1- شناخت شاخصه های هویتی ایرانی- اسلامی در نسخه های مصور شاهنامه دوران ایلخانی تا اواسط صفویه2- دستیابی به عوامل تاثیرگذار بر نوع شاخصه های هویتی ایرانی- اسلامی در شاهنامه فردوسی کلیدواژگان: شاهنامه فردوسی ، هویت ایرانی ، نگارگری ایرانی ، مضمون
در میان تمام ملت ها گیاهان و عناصر گیاهی از تقدس ویژه ای برخوردارند و این موضوع سبب شده است که مفاهیم آشکار و نهفته موجود در آنها در هنر و معماری ملل مختلف بروز و ظهور داشته باشد. در ایران باستان نیز جلوه هایی از عناصر و نقش مایه های گیاهی را می توان در تزیینات معماری مشاهده کرد که الگوی سایر ملل نیز شده است. بیان مسئله و هدف :پژوهش حاضر در پی استخراج مفاهیم نهفته در نقوش گیاهی به کاررفته در معماری ایران پیش از اسلام و بررسی اثرپذیری معماری دوره های امویان و عباسیان از معماری پیش از اسلام ایران است. به این منظور مفاهیم نمادین و اسطوره ای گیاهانی از جمله گل نیلوفر آبی، گیاه کنگر (آکانتوس) و درختانی مانند نخل و مو که به طور مشترک در معماری پیش از اسلام ایران و دوران اسلامی استفاده می شده، مورد بررسی قرارگرفته اند. روش :در این پژوهش تلاش شده است که دوام تأثیر این گیاهان در اندیشه و سپس در معماری دو دوره تفسیر شده و دلایل انتقال این نقوش از معماری پیش از اسلام ایران به دوران اسلامی بررسی شود. بنابراین با استفاده از روش مطالعه میان موردی نقش مایه های گیاهی بناهای شاخص معماری پیش از اسلام ایران در دوره های هخامنشیان (تخت جمشید) و ساسانیان (کاخ تیسفون، طاق بستان و کاخ بیشاپور) با نقوش گیاهی به کاررفته در بناهای دوره امویان از جمله مسجد قبه الصخره، قصرالحیر، قصرالمشتی و کاخ خربه المفجر و تزیینات نقوش گیاهی بناها و کاخ ها در دوره عباسیان از جمله کاخ بلکورا و مسجد سیمره مقایسه شد و با استفاده از تفسیر تاریخی بناها و مراجعه به متون مختلف، مضامین مشترک استخراج شده و نمود آن در معماری هر دو دوره تاریخی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. نتیجه :نتایج حاصل نشان می دهد که وجود مفاهیم والایی چون پاکی، خلوص و نیروی مقدس حیات، دانش و معرفت در بطن این گیاهان سبب استفاده از آنها در معماری شده و این ویژگی به طور مشترک در معماری هر دو دوره وجود دارد. نتایج بررسی ها نشان می دهد وجود برگ های نخل و گل نیلوفر در قصر الحیر و کاخ خربه المفجر و همچنین برگ های تاک و خوشه های انگور در بنای قبه الصخره در کنار بهره گیری از فرم های مثلث و دایره در قصرالمشتی و سایر نقوش به کاررفته، همه نشان از حضور معماری و هنر ایرانی در معماری دوره اموی و عباسی دارند. همچنین هم جواری جغرافیایی، تعلقات به آرمان های یکسان، زبان، هنر و شراکت در ایجاد و پرورش مکاتب علمی از دیگر دلایل انتقال نقوش از معماری و فرهنگ ایرانی به معماری دوره اسلامی به طور خاص دوره اموی و عباسی است.
اگرچه ""هویت"" در مفهوم عام و کل آن، قدمتی طولانی و هم پای تاریخ تمدن انسان دارد، اما پیشینه این بحث در منظر شهری چندان با سابقه نیست. سهل و ممتنع بودن مفهوم هویت منظرشهری در فرایند شناخت و ادارک، پدیده ای چند بعدی و پیچیده را پیش روی ما قرار می دهد. از آنجا که شهر ویترین عرضه تفکرات جامعه به دنیای بیرون و بستر شکل گیری حیات مدنی است، ارتباط هویت و منظر شهری به مقوله ای تاثیرگذار در علوم مرتبط با این حوزه تبدیل شده و تلاش برای یافتن ماهیت و چیستی هویت منظر شهری جهت ارزیابی معیار سیاست های مداخله کلان در شهرهای امروز، امری ضروری است.نوشته حاضر درصدد است با تشریح تعاریف هویت و شهر، ضمن پرداختن به نظریه اخیرِ «هویت منظر شهری» و کمی نمودن هویت به عنوان یک امر کیفی با تحلیل ابعاد مختلف این دانش، ادبیات مختصر آن را بیافزاید. هدف این مقاله به سه دلیل، ارایه راهبردهای خرد و جزئی برای تداوم هویت منظرشهری نیست؛ اول اینکه مقوله شهر و منظر شهری به قدری گسترده است که امکان ارایه یک راهبرد قطعی برای آن وجود ندارد؛ دوم، لازمه رویکرد جزءنگر ارایه گزارشی حجیم است که از هدف این مقاله فاصله می گیرد و سوم، برای اولین بار است که این موضوع به صورت مقاله ای پژوهشی مطرح می شود و به نظر می رسد تحلیلی پایه ای و گسترده، مفیدتر از برنامه ریزی فنون جزیی است.
مهم ترین معضلات واحدهای مسکونی در شهرک های پیرامون تهران، طراحی نامناسب بدون توجه به بستر محیطی، اقلیم، و شیوه سکونت ساکنان، کاربرد مصالح کم دوام و نهایتاً ضعف تکنولوژی ساخت است. وجود این عوامل سبب مصرف بی رویه منابع طبیعی و انرژی و آلودگی محیط می شود. تحقیق حاضر با توصیف اهداف و اصول معماری پایدار، خصوصاً روش های بومی در طراحی مسکن، به تدوین چارچوب نظری برای نحوه انجام مطالعات میدانی پرداخته است. بر اساس این چارچوب نظری، مطالعات میدانی در شهرک های مسکونی جدید پیرامون تهران با تاکید بر معضل مصرف بی رویه انرژی و مصالح و ایجاد انواع آلودگی های زیست محیطی و جستجوی علل آنها در نواقص برنامه ریزی و طراحی انجام شده است. سپس از تطابق اصول و مبانی بدست آمده از مطالعات نظری با نقاط ضعف و قوت منتج از مطالعات میدانی راه کارهایی برای برنامه ریزی و طراحی واحدهای مسکونی پیرامون تهران پیشنهاد شده است. این راهکارها در موضوعات مطالعات بوم شناختی و طراحی مبتنی بر خصوصیات و منابع مربوط به هر محل، طراحی اقلیمی، طراحی بر اساس فرهنگ و شیوه معیشت ساکنان و بکارگیری مصالح مناسب برای رسیدن به معماری پایدار است.