فقدان رویکردی یکپارچه در سیاست گذاری توسعه فضایی منطقه کلان شهری تهران که ناشی از وجود تفرق سیاسی در اداره آن است چالش اصلی نظام موجود اداره این منطقه به شمار می آید. ترسیم چشم انداز مشترک، روشی است که بر اساس آن می توان دیدگاه ها و منافع مختلف و گاه متضاد گروه های مختلف بخش عمومی، خصوصی، تشکل های غیر رسمی و افراد و خانوار ها را درباره توسعه منطقه به سمت و سوی مشترکی رهنمون ساخت تا از این ره امکان سیاستگذاری منطقه ای یکپارچه در چارچوب قلمرو های مدیریتی و سیاسی متعدد، بخش ها و گروه های مختلف امکان پذیر گردد. مقاله حاضر ضمن ارائه نتایج کلی مطالعات شناخت و تحلیل وضعیت اداره منطقه کلان شهری تهران می کوشد تا با استفاده از مبانی نظری ، تجربیات جهانی و رویکرد مشترک نخبگان وعناصر اصلی در اداره منطقه کلان شهری تهران، به ارائه چشم انداز و ماموریت نظام مطلوب برای اداره منطقه کلان شهری تهران که « نظام حاکمیت منطقه کلان شهری تهران» نامیده می شود بپردازد. بیانیه چشم انداز و ماموریت در پی ایجاد چارچوب اقدام مشترک بین قلمرویی و بین بخشی در منطقه کلان شهری تهران از طریق توافق بر سر ارزش ها و اهداف کلان است.
محله از ارکان اصلی کالبد شهری بوده و تعادل زندگی اجتماعی در شهرها بستگی به حفظ محله ها دارد. در قرن بیستم، آرمان محله مسکونی در بسیاری از نظریه های نوین محور قرار گرفته و برای حل مشکلات گوناگون شهری مانند مدیریتی، روابط اجتماعی و انسانی، مسایل بهداشتی و رفاهی و ابعاد معنایی و هویتی، از این روش استقبال شده است. از سویی دیگر با مطرح شدن بحث های توسعه پایدار مقیاس های متفاوتی برای عملی ساختن آن در شهر مطرح شده است (مقیاس های بین المللی، ملی، منطقه ای-استانی، ناحیه ای، شهری، محله ای، واحدهای همسایگی، سایت و مقیاس معماری) که در این بین در دهه های اخیر مقوله توسعه شهری پایدار به عنوان یک موضوع مهم علمی در کلیه جوامع مطرح بوده و بخش وسیعی از ادبیات توسعه شهری را به خود اختصاص داده است. با وجود آنکه تعاریف بسیاری از مفهوم توسعه پایدار در مقیاس های کلان ارایه شده است اما مفهوم آن در مقیاس محلی هنوز به قطعیت روشن نشده است. این در حالی است که محلات شهری حایز اهمیت بسیار بوده و نقاط قوت یا ضعف آنها در ابعاد مختلف می تواند به کل شهر تسری پیدا کند و کارایی آن را تحت تأثیر قرار دهد.
دو مقوله پایداری و محلات شهری و پیوند دادن آنها در قالب یک موضوع بحث اصلی این مقاله است. در ابتدای تحقیق با مطرح ساختن سؤالاتی، فرضیه ای براساس آنها شکل گرفته و در نهایت مقاله در پی اثبات این فرضیه و یافتن پاسخ هایی شفاف برای سؤالات مطرح شده است. این پاسخ ها از استخراج معیارهای عمومی ساختار محلات شهری پایدار شکل می گیرند که منتج از مؤلفه های ایجاد یک محله پایدار است. در این راستا به منظور مشخص شدن مؤلفه های ذکر شده، از آراء و اندیشه های صاحب نظران و اندیشمندان خارجی استفاده شده و درنهایت هشت مؤلفه به عنوان پایه و اساس ایجاد محلات پایدار معرفی شده اند. در نهایت مرتبط با هر مؤلفه معیارهای عمومی ساختار محلات شهری پایدار شکل گرفته است.
در سه قرن اخیر، بسیاری از مردم دنیا، پاریس را به عنوان شهر نور می شناسند؛ این شهر در ابتدا به دلیل آنکه در عصر روشنگری مهم ترین مرکز آموزشی اروپا به شمار می رفت و بعدها به دلیل نورپردازی شبانة خیابان های آن به این نام مشهور شد. شب های پاریس روشن و زیباست. این زیبایی که برآمده از توجه به شدت نور و رنگ آن و انتخاب های دقیق و حساب شده برای روشنایی معابر و نورپردازی المان های تاریخی و بناهای مهم است، تصویری رویاگونه از شهر در ذهن مخاطبان بر جای می گذارد.
در سال های اخیر، توجه دولت به مسئله مصرف انرژی و حفظ محیط زیست در راستای برنامه جهانی کاهش 20 درصدی تولید دی اکسید کربن تا سال2020 میلادی، محدودیت هایی در روشنایی معابر و بناهای عمومی و خصوصی اعمال کرده است. عده ای معتقدند این محدودیت ها سبب می شود پاریس لقب افسانه ای خود را از دست بدهد.
این نوشتار به بررسی منظر شبانه پاریس و اصول برنامه ریزی و مدیریت آن می پردازد و می کوشد تا با مطالعة زوایای طرح جامع نورپردازی پاریس، ویژگی های آن را شناسایی و با تحلیل منظر شبانه شهر، اصول طراحی آن را استخراج کند و در نهایت به این سؤال پاسخ دهد که آیا پاریس در سال های آینده همچنان «شهر نور» خواهد ماند یا نه؟
طراحی محیط و خلق مناظر به فرایندی علمی و خلاق نیازمند است. بر این اساس تواناییهای طراحان محیط و منظر، ایشان را قادر به رسیدن به نتایج مناسبتری می سازد. برای رسیدن به این مهم، آموزش دهندگان طراحی محیط، باید تعادلی بین راهکارهای ارائه شده توسط برنامه ریزی محیط ومنظر و خلاقیتهای موجود در فرایند آفرینش اثر معماری ایجاد کنند تا در ضمن آنکه فراگیران در محیطی خلاق به آفرینش اثر هنری خود ادامه می دهند، ملزومات اجرایی طراحی محیط را نیز مدنظر قرار داده و طراحی آنها مطابق با واقعیات موجود باشد. بر این اساس است که مقاله حاضر، ضمن بیان تعاریف طراحی محیط و منظر و نگاهی به الگوهای گذشته در فرایند طراحی محیط، به بیان ضرورت آموزش معماری منظر بر مبنای عوامل ذکر شده می پردازد. در این راستا با سرمشقهایی از "روش چند لایه ای" مک هاگ در یافتن پتانسیلهای محیطی و کاربست دیاگرامهای وابسته در پروژه هایی اجرایی، به بیان پیشنهاداتی در زمینه آموزش طراحی محیط ومنظر پرداخته خواهد شد.