فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۱۰۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
براساس مطالعات صورت گرفته هنوز مدارک مستند و دقیقی درباره پیشینه قالی بافی در استان یزد تا قبل از دوره قاجاریه در دست نیست؛ به همین علت نمی توان صرفاً به سبب افول نساجی دستی، که موجب روی آوردن شعربافان یزدی به قالی بافی و رواج این هنر-صنعت در استان یزد شد، قاجاریه را نقطه شروع قالیبافی در این استان به حساب آورد. با این حال بنابر مطالعات و تحقیقات انجام گرفته، شروع قالی بافی در اردکان، به اوایل قرن جاری و حدود سال های ۱۳۴۴ هجری قمری (۱۳۰۵ هجری شمسی) باز می گردد.
مقاله حاضر می کوشد ضمن معرفی قالی اردکان یزد، به بررسی ساختار طرح های لچک ترنج بافته شده در این منطقه نیز بپردازد، تا ضمن پی بردن به میزان آگاهی طراحان قالی از قوائد حاکم بر نظام طراحی سنتی فرش دستباف، مقدار اثرپذیری طراحان اردکانی از قالی های کاشان و نائین نیز مشخص گردد. تحقیق پیش رو به روش توصیفی- تحلیلی است و اطلاعات گردآوری شده به شیوه کتابخانه ای و میدانی، با رویکرد کیفی – تطبیقی مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند.
Foreignization in the miniature of School of Isfahan: A cultural approach (فرنگی سازی در نگارگری مکتب اصفهان : رویکردی فرهنگی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با هدف شناخت تأثیر ارتباطات بین فرهنگی در شکل گیری و تکوین نگارگری مکتب اصفهان نوشته شده است. یافته های اصلی این مقاله به تشریح و توضیح شیوة فرنگی سازی و تأثیر تحولات فرهنگی در پیدایش این شیوه اشاره داشته است. به عبارتی در فرایند گسترش تعاملات خارجی دوران حکومت صفویان و با ورود نقاشان اروپایی به ایران و آشنایی هنرمندان ایرانی با شیوه های نقاشی غرب، جریان تازه ای در نگارگری ایرانی رقم می خورد که تحت عنوان فرنگی سازی متأثر از روش ها و تکنیک های زیبایی شناختی نقاشی غیر ایرانی است. نتایج این مقاله نشان داده که ارتباطات بین فرهنگی توسط مجاری مختلف اعم از روابط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در پیدایی شیوه های جدید هنری و غیر ایرانی تأثیر عمیقی داشته است. لذا فرنگی سازی برای ما نوعی نظام پویای زیبایی شناختی است. به همین دلیل با بهره گیری از روش تحقیق کاربردی با توصیف و تحلیل به تبیین و تشریح جریان فرنگی سازی و تحلیل نمونه هایی از آثار این دوره پرداخته شده است.
Position of Water in Ibrahim Mirza's Haft Awrang Miniatures Version (جایگاه آب در نگاره های نسخه هفت اورنگ ابراهیم میرزا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله بر آن است تا با توجه به جایگاه و نقش نمادین آب در باورهای کهن و منابع اسلامی، جلوه های تصویری این عنصر ارزشمند را در نگاره های نسخه هفت اورنگ ابراهیم میرزا، مورد بررسی و تحلیل قرار دهد.
علاوه بر بررسی جنبه مفهومی آب در این مجموعه، وجود قالب های متنوع در نمایش اشکال مختلفی از آب، بستر مناسبی را برای بررسی شکلی آن نیز فراهم آورده است. هدف این مقاله، علاوه بر شناخت نقش مفهومی آب در این آثار، شناخت قالب های مختلف آن و بررسی علل این تنوع است. همچنین روشن شدن این نکته که تنوع، چگونه در جهت ایجاد ساختار و ترکیب بندی مناسب و فهم بهتر معانی اشعار جامی مؤثر بوده است.
نتایج پژوهش برآمده روش توصیفی تحلیلی نشان می دهد از آنجایی که نگاره های هفت اورنگ تا حدود زیادی وابسته به متن ادبی آن می باشند، هنرمند نگارگر، بنا بر موضوع و محل وقوع هر داستان، برای بهتر رساندن معنا، مفهوم مورد نظر و هماهنگی هرچه بیشتر قالب و محتوای اثر، از اشکال خاصی در نمایش عنصر آب استفاده کرده است. تنوع موجود در جلوه های متفاوت از عنصر آب در نگاره های مختلف، گاه در خدمت ساختار کلی آنها بوده و به عنوان عاملی مؤثر جهت هماهنگ کردن عناصر گوناگون موجود در یک نگاره عمل کرده است؛ در مواردی نیز نحوة قرارگیری و انتخاب جایگاهی مناسب و هدفمند برای آن در صفحه نگاره، به یاری انتقال معنا و مفهوم مورد نظر هنرمند آمده است.
بازتعریفِ نقشِ زن در خانواده و تأثیر آن بر تزییناتِ نقاشی و ساختارِ خانه های اعیانی تهران در دورة قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از شرح حال ها و سفرنامه های دورة قاجار، تغییراتی تدریجی را در فرهنگ زندگی خانواده های اعیانی تهران به ویژه از اواسط دورة ناصری گزارش داده اند. برخی از این تغییرات، تعریف نقش زن در خانواده را به تدریج تغییر داد. هدف این مقاله، بررسیِ چگونگیِ تغییرِ کالبد، تزییناتِ نقاشی و ساختارِ خانه بر اساس بازتعریفِ نقشِ زن در تهران دورة قاجار است. از آنجایی که ملاحظة جایگاه زنان در بافت و زمینة دورة قاجار، بدون در نظر گرفتنِ شیوة زندگی، ساختارِ خانواده و شرایط فرهنگی-اجتماعی آن دوره امکان پذیر نیست، بنابراین بررسیِ واقعیت های مرتبط با تعریفِ جایگاهِ زن، بر اساس طرحِ تحقیق تاریخی و از طریقِ منابع دستِ اول و گاه دستِ دوم صورت گرفته است. نتایج تحقیق نشان می دهد که ظاهر شدنِ زنان در جامعه، که پیش تر پوشیده و پنهان بودند، و کم رنگ شدنِ مرزهای زنانه-مردانه باعثِ ایجادِ تغییر در فرهنگ زندگی شد، تا جایی که از اواخرِ دورة ناصری به تدریج لزومِ وجود خواجه ها به عنوان رابطِ دنیای زنانه و مردانه از بین رفت. با رواج تک همسری، اندرونی های متعدد و فضایی برای خواجه ها نیز کنار گذاشته شدند و به این ترتیب، خانه کالبدِ متمرکزتری به خود گرفت. مضامینِ تزیینات نقاشی خانه های این دوره نیز روایتگرِ تغییراتِ یاد شده است؛ به گونه ای که تصاویری از زنان فرنگی بر روی دیوارها و سقف تالارها و شاه نشین های خانه های اعیانی ظاهر شد و کالبد زنان و مردان نیز از میانه های دورة ناصری به شکلی متمایز نگاشته شد.
Wall Drawings of the Shrines of Pinchah Village in Guilan and Analysis of the Contents (تحلیل مضامین نقوش دیواری بقعه روستای پینچاه ( درگیلان) مطالعة تطبیقی دیوارنگاره حضرت قاسم(ع) و علی اکبر(ع))(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیوارنگاره های بقاع متبرکه در گیلان به دلیل رطوبت فراوان منطقه و میل به نوسازی آن ها نزد اهالی روستا، در حال تخریب بوده و یا کاملا از بین رفته است. این معضل، ضرورت حفاظت از این آثار را دو چندان می کند. بقعة متبرکه روستای پینچاه در شهرستان آستانه که دارای دیوارنگاره های مذهبی است از آن جمله می باشد. آنچه در این میان مطرح می شود این است که آیا دیوارنگاره های بقعه نامبرده دارای مفاهیم بصری خیر و شر می باشند. از یافته های تحقیق می توان به مشابهت های بصری متعدد در بازآفرینی شخصیت های خیر، تفاوت های بصری مضامین خیر و شر و نیز بومی کردن مضمون دیوار نگاره توسط نقاش اشاره کرد. روش گردآوری اطلاعات به صورت میدانی و تدوین آن به شیوه توصیفی تحلیلی است.
مطالعه تطبیقی دو برگ از مرقع گلشن در کاخ گلستان تهران و کتابخانه چستربیتی دوبلین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره بهار ۱۳۹۴ شماره ۳۳
حوزه های تخصصی:
چیدمان هنرهای تجسمی معاصر: مقایسه تطبیقی تصویر فرشتگان در نگاره های (اسلامی) ایران با نقاشی (دوره های بیزانس و رنسانس) در اروپا
حوزه های تخصصی:
فرشته، موجودی لطیف و نامریی با قدرتی فراتر از زمان و مکان می تواند برتر از مقتضیات بشری سیر کرده و بین آسمان و زمین به حرکت درآید. او مخلوقی آسمانی و رابطی میان خدا و انسان بوده و در آثار هنری اغلب به شکل انسان بالدار ظاهر شده است. فرشته رمزی کهن است که در تمام تمدن ها و ادیان، راهیابی به ملکوت را میسر می سازد. تصویری از خیال که در پی هماهنگی با خدا و کائنات است. بنابراین بسیاری از مفاهیم مقدس با فرشتگان ارتباطی تنگاتنگ دارند. از این رو تصاویر و نقاشی های فرشته از اهمیت بسیاری برخوردار هستند زیرا که ارتباط ادیان و فرهنگ ها را ثابت و روشن می نمایند. در طول تاریخ، فرشتگان را بر اساس اعتقادات و باورهایشان تصویر کرده اند. فرشته ها در هنر قدسی شرق و یا غرب ویژگی های تصویری متفاوت و گاه مشابهی با یکدیگر دارند و گاه نیز از نظر موضوعیت از یکدیگر تمیز داده می شوند به طورمثال می توان گفت که فرشته ها در هنر قدسی شرق و یا غرب (بیزانس، قرون وسطی) موجوداتی روحانی و ملکوتی تصویر شده اند. و درحالی که از دوره رنسانس به بعد فرشته ها اغلب جنبه انسانی و مادی تری پیدا کرده اند.
پژوهش حاضر تلاش دارد وجه تصویر فرشتگان در دو مقطع تاریخی هنر دوران بیزانس و رنسانس را با هنر نگارگری ایرانی از منظر ساختار تصویری بررسی نماید. این پژوهش در راستای شناخت ابعادی از نگارگری ایرانی (پس از اسلام) هم می باشد.
چیدمان هنرهای تجسمی معاصر: تبیین ریشه های جریان نقاشی نوگرای ایران (1345-1320ه .ش) (Explaining the roots of modern Iranian painting""1941-1966"")
حوزه های تخصصی:
این مقاله بر آن است که ریشه های جریان نوگرایی در روند مدرنیسم در ایران را مورد بررسی قرار دهد. در ابتدا اولین برخورد مستقیم ایرانیان با نقاشی غربی در دوران صفویه بررسی می شود، در ادامه گسترش این تأثیرات در زمان قاجار دنبال می گردد. این دوران از یک سو قضیه فرنگی سازی را پیش برده و از سوی دیگر در تمامی این دوران تداوم سنت های گذشته کماکان قطع نگردیده است، و مجموعه این عوامل موجب آفرینش هنر التقاطی خاص این دوران گردید.
علی رغم سیر تحولات نوگرایی در ایران که با آغاز جنبش مشروطه پررنگ تر شد، الگوهای سنتی نقاشی ایرانی برخلاف اصول صرف آکادمیک اروپایی مورد توجه قرار گرفت. پس از سقوط قاجار و به روی کار آمدن پهلوی اول، دو نوع گرایش سنتی و روش های آکادمیک غربی در سیر هنری ایران جریان داشت. با آغاز جنبش نوگرایی در ایران با تأسیس هنرکده هنرهای زیبا(1319ه .ش/1938م) جریان نوینی در هنر ایران پدید آمد که با مشکلات فراوانی روبه رو بود. از عوامل موفقیت و ترویج این جنبش می توان برپایی بینال های تهران، تأسیس گالری ها و انجمن هنری و مجله خروس جنگی را برشمرد. این عوامل سبب شناخت و آشنایی بیشتر مردم ایران با هنر مدرن گشت که کوششی در جبران نیم قرن عقب ماندگی نسبت به هنر غربی محسوب می گردد و در این راستا اهمیت دادن به مضامین و موضوعات نقاشی سنتی ایرانی با روش اجرایی نو، رنگ و بویی نوین به تاریخ نقاشی ایران بخشید.
نگاهی به شیوه های شکل گیری نگاره های شاهنامه رشیدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه رشیدا با 93 نگاره بدون رقم، متعلق به قرن یازده ه.ق محفوظ در موزه کاخ گلستان، یکی از شاهنامه های مهم دوره صفویه به شمار می رود. خوشنویسی و نگارش زیبای آن به عبدالرشید دیلمی منسوب بوده؛ ازاین رو به شاهنامه «رشیدا» معروف شده است. به دلیل اینکه این شاهنامه امضا و شناسه ای ندارد، این مقاله به بررسی شیوه های شکل گیری در نگاره ها پرداخته و همچنین هنرمندان آن را شناسایی و معرفی کرده است. سؤال اصلی پژوهش این است که نگاره های این شاهنامه، هویتی مشخص از مکتب نقاشی اصفهان دارند یا می توان از شیوه اجرایی نگاره ها به شناسایی هنرمندان آن پی برد؟ این پژوهش با روش بررسی تحلیلی و تطبیقی آثار به جامانده از هنرمندان مکتب اصفهان با نگاره های شاهنامه رشیدا به این نتیجه دست یافته است: نقاشی های این نسخه از منظر ساختار تصویری، رنگ بندی، پیکره نگاری و شیوه اجرایی با نقاشی اصفهان و ویژگی های بصری آثار دو تن از نقاشان این دوره، یعنی محمد یوسف و محمد قاسم انطباق دارند.
یک مفهوم مبهم در نقد عکاسی میانه قرن نوزدهم فرانسه «چیدمان عکس: محوکاری» در نقاشی و درعکاسی
حوزه های تخصصی:
فلو (flou-محوی) که یکی از واژگان بسیار تخصصی نقد تصویری است، و در حال حاضر به طور گسترده ای با تکنیک عکاسی همراه شده است. در اواسط قرن نوزدهم، درحالی که عکاسی در بحث و جدل های هنری وارد می شد «محوی» قبل از هر چیز یکی از رفتارهای نقاشی بود، که نقاش برای شفافیت اثر اقدام به پنهان کردن ضربات قلم مو بر روی بوم می کرد. نقد عکاسی، که بی سر و صدا این اصطلاح را از آن خود می کرد، مفهوم آن را متحول ساخت، و آن را مربوط به یک نقص فنی نمود، نقص تار شدن و نادیده گرفتن وضوح. در سال 1850، مشاهده کنیم که، در متون مربوط به عکاسی، یک عدم اطمینانی برای مفهوم محوی وجود دارد. که ضمن اینکه طنین معنایی تصویری خود را حفظ می-نماید در حال بارگذاری برداشتی جدید می باشد کهبا تعریف اصلی آن در تضاد است.
سیر تحوّل زیبایی شناسی طبیعت در تک نگاره های مکتب اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طبیعت در فرهنگ و هنر و به ویژه نگارگری ایرانی نقش و جایگاه مهمّی دارد. به همین دلیل، این پژوهش با مطالعه منابع مکتوب و تاریخی، به تحلیل و بررسی جایگاه و چگونگی تغییر سیر زیبایی شناختی طبیعت، به منزله یکی از ارکان نگاره های ایرانی در مکتب اصفهان می پردازد. پیش فرض این پژوهش نیز این بوده است که طبیعت در تک نگاره های مکتب اصفهان، تا حدّ زیادی کارکرد سابق خود را ازدست می دهد و در بسیاری از نگاره ها از اهمیت نقش آن در ساختار اصلی نگاره کاسته می شود. طبیعت به منزله یکی از مهم ترین نمودهای نگارگری ایران، همواره نزد نگارگر ایرانی جایگاه مهمّی داشته است و جلوه شورانگیز آن را تقریباً در همه نگاره های ایرانی می توان دید. ولی نمود عینی و زیبایی شناختی طبیعت در نگارگری و به ویژه تک نگاره های مکتب اصفهان، جلوه ای متفاوت با سنّت نگارگری پیش از آن دارد و از آن جایگاه آرمانی و بهشتی پیشین برخوردار نیست؛ حتی نقش آن گاهی تا حدّ پس زمینه فرو کاسته می شود یا به کلّی از نگاره ها حذف می شود. در مجموع، طبیعت در این مکتب مانند گذشته از تناسب مکمّلی با دیگر عناصر نگاره ها (مثل انسان و معماری) برخوردار نیست. علت چنین چیزی را می توان در تحولات تاریخی، شرایط فرهنگی و اجتماعی، رواج نیافتن کتاب آرایی درباری، ارتباط ایران با فرهنگ غرب، سنّت نقاشی متأخر گورکانیان هند و ارمنیان ساکن اصفهان، همچنین تغییر الگوهای زیبایی شناختی نگارگر ایرانی جستجو کرد. در واقع، از این به بعد، نگارگر ایرانی سیر تحوّل نگاره های خود را به سوی نوعی انسان گرایی در نقاشی و در ابعاد کلّی، در اندیشه و فرهنگ ایرانی سوق می دهد
کارکرد معنایی دلالت های صریح و ضمنی در مطالعة موردی آثار محمد سیاه قلم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بررسی آثار نقاشی، همچون دیگر آثار تصویری، ما با سطوح مختلفی از نشانه ها روبه رو می شویم که این سطوح به وجودآورنده معنا در آثار هستند. روابطی که بین نشانه ها و نظام های رمزگانی در آثار نقاشی به کار می رود، دلالت را به وجود می آورد، بنابراین دریافت اولیه مخاطب در برخورد با سطوح اولیه آثار باعث به وجود آوردن معنایی می شود که از رابطه دلالتی صریح نشئت گرفته است. آنچه در پی آن می آید و موجب گسترش معنا و رفتن به سطوح دیگری از نشانه ها می شود، به دلالت های ضمنی اثر شکل می دهد. مسئله اصلی در این تحقیق بررسی دلالت های به کاررفته در آثار محمد سیاه قلم (مطالعه موردی این آثار) با رویکرد نشانه شناسی است. از این دیدگاه، به متغیرهایی همچون نقش دلالت های ضمنی و صریح، عوامل اجتماعی و فرهنگی و حضور آیین ها و باورهای اساطیری توجه می شود. همچنین، تلاش می شود که به پرسش هایی نظیر کارکرد دلالت های ضمنی در آثار محمد سیاه قلم و اینکه چه بینامتنیتی را در این آثار پیش می کشد پاسخ داده شود. در این مقاله با روش تحلیلی - توصیفی و با این فرضیه که در آثار محمد سیاه قلم می توان از طریق دلالت های ضمنی و رمزگان های تصویری موجود در این آثار، ارتباطی بین این رمزگان ها با آیین ها و نمادهای شمنیسم یافت، این آثار را مطالعه می کنیم.
نقش شکار در دوره عیلام نو (650-1000 ق. م) با نگرشی بر مهرهای استوانه ای و نقوش برجسته هم زمان در بین النهرین (آشور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در زمینه نقوش شکار در دوره عیلام نو و نمونه های هم زمانِ بین النهرینیِ آن همواره خلأ پژوهش وجود داشته است؛ به همین دلیل و با توجه به این ضرورت، مدارک و منابع موجود بررسی شد. این تحقیق دوره زمانی 650-1000 ق. م را دربر می گیرد و با نگرشی بر مهرهای استوانه ای و نقوش برجسته هم زمان در این مناطق انجام شده است. با مطالعه 29 مهر استوانه ای و 18 نقش برجسته به وجود اشتراک هایی در صحنه های حیوانات شکارشده، سبک شکار، ابزار شکار و جنس آثار پی می بریم. در این بررسی مشخص شد که در نقوش شکارِ دوره عیلام نو، علاوه بر جنبه معیشتی و مذهبی، جنبه تفنّنی را نیز می توان مشاهده کرد. تا کنون از دوره عیلام نو هیچ نقش برجسته سنگی با موضوع شکار به دست نیامده است. همچنین در هیچ یک از آثار دوره عیلام نو، پادشاه در هیچ یک از نقوش شکار دیده نمی شود. اما بر بسیاری از نقوش برجسته سنگی بین النهرین (650-1000 ق. م) صحنه شکارِ پادشاه به فراوانی مشاهده می شود. در این بررسی، نقوش شکار در دوره عیلام نو و نمونه های هم زمان بین النهرینی مورد مطالعه قرار گرفت. اما هنوز آثار این دو سرزمین به مطالعه و تحقیق بیشتری نیاز دارد.
چهره نگاری سلجوقی؛ تداوم فرهنگ بصری مانوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکومت سلجوقیان با گسترش قلمرو سرزمین ایران و تکامل شعر و هنر یکی از درخشان ترین ادوار تاریخ هنر، فرهنگ و تمدن ایران است. در عصر شکوفایی سلجوقیان، تاثیر رویکرد زیبایی شناسی ایرانی ـ اسلامی نه تنها بر هنر سلجوقی بلکه در تمدن اسلامی شاکله ای از سنت های تصویری و مفهومی را فراهم آورد که بسیاری از آثار برجسته ی هنری، حتی در دوره های بعد، تحت تاثیر آن قرار گرفتند. در آغاز ظهور اسلام، هنر نگارگری ایران به دلیل ممانعت های تصویری موجود به سمت نقوش انتزاعی، هندسی و گیاهی متمایل گشت. بررسی و تحقیق نگاره های موجود در آثار سفالی و فلزی دوره ی سلجوقیان حکایت از آن دارد که به رغم ممنوعیت های تصویری حاکم در آن زمان به شیوه ای ظهور کرد، که باز تولید سنت نگارگری مانوی محسوب می شود.
چهره نگاری های سلجوقیان تحت تاثیرکدام فرهنگ بصری بوده است؟ یا الگوی هنری چگونه بر آن سایه افکنده؟ پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی26 نمونه از آثار برجای مانده از دو دوره ی هنری ایران؛ مانویان و سلجوقیان می پردازد و به دنبال اثبات این فرضیه است که شیوه های صوری و الگوهای چهره نگاری در نگاره های مانویان، مجدداً در نگاره ها و آثار هنری سلجوقیان نمود پیدا کرده است. در این مقاله، مطالب به طریق اسنادی و کتابخانه ای گردآوری و با روش تحلیلی و توصیفی ـ تاریخی بررسی شده است. شناخت اشتراکات موجود میان هنر نگارگری به ویژه چهره نگاری مانویان و سلجوقیان از اهداف این پژوهش است.