فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۴۱ تا ۱٬۲۶۰ مورد از کل ۲۹٬۴۳۱ مورد.
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
356 - 378
حوزههای تخصصی:
قبایل بدوی عقایدی کهن داشتند که برخاسته از حس فطری خداجویی در میان آنان بود؛ این عقاید که در ادوار مختلف به صورت مانا، فتیش، آنمیزیم، سحر و جادو، آیین قربانی و توتم جلوه گر شده است، در طی فرایند فطری، اعتقادی و ذهنی بشر پیدا شد. این عقاید پس از جلوه در آیین ها و ادیان مختلف، در گستره تدریجی تکامل خود بر زندگی امروز بشر نیز سایه افکنده است. این پژوهش به روش توصیفی و تحلیلی براساس منابع کتابخانه ای انجام شده است. در این پژوهش، همسانی صوری که به دنبال اشتراک لایه جمعی ذهن ناخودآگاه و با نگاه محدود و ذهن محصور بشر آن روزگار تحلیل شد و در صورت اعتقادی بنیادین قرار گرفت. در بین این باورها به فتیش، توتم و سحر و جادو بیشترین توجه را داشته است که برخی با حفظ نام و نشان خود در اساطیر و حماسه های ایرانی راه یافته است. در این روند برخی از باورها بدون یادکردی از پیشینه شان در باورهای عامیانه، نشانی پررنگ دارد که بعضاً با مطالعات ژنتیکی و روان شناختی از حیطه خرافه به دنیای علم کشیده می شوند. در این تحقیق سعی بر آن است که پس از بیان باورهای کهن بدوی به نشانه های آن در روایات ودایی، زردشتی و اساطیر دیگر اشاره شود و علت همسانی آن ها مورد بررسی قرار گیرد.اهداف پژوهش:بررسی باورهای کهن بدوی در روایات زدشتی.بررسی باورهای کهن بدوی در شاهنامه با تأکید بر شاهنامه مصور کتابخانه پاریس.سؤالات پژوهش:باورهای کهن بدوی در روایات زدشتی چگونه منعکس شده است؟باورهای کهن بدوی در شاهنامه با تأکید بر شاهنامه مصور کتابخانه پاریس چگونه بارتاب یافته است؟
اصل مهدویت در ادیان الهی از دیدگاه ملاصدرا و انعکاس آن در خط نگاره های ظروف فلزی صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۴
211 - 224
حوزههای تخصصی:
اندیشه مهدویت و ظهور منجی عالم بشریت باور سترگی است که ریشه در اعماق تاریخ دارد. این باور نه تنها در اسلام بلکه ریشه در ادیان و مذاهب قبل از اسلام هم دارد و هرکدام به نوعی بر این باور بوده اند. حتی مکاتب غیرمذهبی و دینی مثل زرتشت، بودایی، هندو و غیره هم به یک منجی و نجات دهنده در آخرالزمان اعتقاد و باور دارند. جریان خروشان این تفکر در بستر ادیان و مذاهب و فرهنگ بشری، انبوهی از آگاهی ها- پیشگویی ها- آرمان ها، افسانه ها و تخیلاتی را فراهم آورده است. اما شیعیان، دیو یاس و ناامیدی را از خویش دور رانده و به عاقبت و سرنوشت روشن بشر خوشبین هستند و آینده جهان را پیروز می دانند، ولی عقیده دارند که احکام و قوانین بشری برای اصلاح و اداره جهان، کافی نیست. بلکه فقط قوانین و دستورات جامع ومتین اسلام را که از منبع وحی و الهام سرچشمه گرفته را برای تامین سعادت بشر صالح می دانند. در این پژوهش، مهدویت در اندیشه ملاصدرا مورد بحث و بررسی قرار گرفته است و از حیث مبانی مهدویت، جایگاه مهدویت، اثبات مهدویت از نظر ملاصدرا و معرفت شناسی و ... حضرت را با روش توصیفی و تحلیلی تبیین شده است. از سوی دیگر با شکل گیری حکمت شیعه مذهب صفوی، باورهای شیعی به شکلی فراگیر در ابعاد مختلف نظام اجتماعی تبلور یافته است. هنرهای این دوره نیز از این اندیشه و انگاره های مذهبی برکنار نمانده است و هنری چون فلزکاری تبدیل به یکی از جلوه گاه های اندیشه مذهبی در این دوره تاریخی شده است.اهداف پژوهش:بررسی اندیشه مهدویت و ظهور منجی در منبع وحی و اندیشه ملاصدرا.بررسی اندیشه های مذهبی در فلزکاری دوره صفویه.سؤالات پژوهش:مهدویت در منبع وحی و اندیشه ملاصدرا چگونه می باشد؟اندیشه های مذهبی چه بازتابی در فلزکاری دوره صفویه دارد؟
کارکرد تمثیل عرفانی «وحدت» در گلشن راز شیخ محمود شبستری و تزئینات معماری گنبد سلطانیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۵
229 - 248
حوزههای تخصصی:
تمثیل در حوزه ادبیات عرفانی ازجمله مهم ترین مبانی کاربردی در تبیین حقایق عارفانه محسوب می گردد. از این رو، عرفا برای بیان رموز عرفانی و کنایی ملزم به استفاده از زبان تمثیل می باشند. از میان اصطلاحات صوفیانه، تمثیل عرفانی «وحدت» به عنوان یکی از کاربردی ترین تعبیرات عارفانه در گلشن راز شیخ محمود شبستری مطرح است. این پژوهش به روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر جمع آوری داده های کتابخانه ای انجام شده است. از منظر عرفایی چون شیخ محمود شبستری انسان همانند قطره ای از دریای وحدت الهی در این جهان باید مراحلی را طی کند که در سلوک نظری و تصفیه باطن (سلوک عملی) بتواند در مراتب معرفت شهودی به وحدانیت حق نائل گردد؛ چراکه با وجود تعیناتی که در ظاهر این جهان و کائنات می بینیم، در حقیقت کثرات به مانند ذراتی جزوی از کل مطلق محسوب می گردند و تبیین این مسئله از تمثیل وحدت و ترکیبات آن در گلشن راز به عنوان نقطه عطفی در عرفان شیخ محمود شبستری تجلی می نماید. همچنین در تزئینات گنبد سلطانیه نیز نمودهای واضحی از وحدت عارفانه در نقوش هندسی و گیاهی وجود دارد.اهداف پژوهش:تبیین کارکرد تمثیل عرفانی وحدت و ترکیبات آن در گلشن راز از منظر شیخ محمود شبستری.بررسی عرفانی وحدت و ترکیبات آن در گلشن راز و تزئینات گنبد سلطانیه.سؤالات پژوهش:تمثیل وحدت در گلشن راز شیخ محمود شبستری در چه مفهومی استفاده شده است؟آیا کاربرد تمثیل وحدت در گلشن راز و تزئینات گنبد سلطانیه چه جلوه های دیگری هم دارد؟
تجلی روان شناسی مثبت گرا در دیوان شمس و تزیینات مقبره مولانا بر اساس دیدگاه مارتین سلیگمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۵
339 - 357
حوزههای تخصصی:
جهان پهلوانِ حماسه انسانیِ دیوانِ شمسِ مولانا، فردی مثبت گرا، توانمند و پویاست که قدرتمندانه از لحظه اکنون عمر خویش لذّت می بَرد و خوش بینانه در مسیر کمال گام برمی دارد و خوش دل و سرزنده در سلوک زندگی، روح و جان خود و دیگران را می پروراند. سلامت روان محصول این نگاه و باور است که چکیده د یدگاه اندیشمندان روان شناس با رویکرد مثبت گرا محسوب می شود. مقاله حاضر شواهد و مصادیق مؤلّفه های روان شناسی مثبت گرا را طبق نظریه مارتین سلیگمن در دیوان شمس بررسی و تحلیل می کند. به عبارت دیگر، روان شناسی مثبت گرا به جای پرداختن به اختلالات و ضعف ها، توانایی های انسان را در شش گروه کلی بدین شرح خلاصه می کند: خرد و دانایی، شجاعت، نوع دوستی، عدالت جویی، اعتدال و تعالی. محور و مضمون بسیاری از ابیات دیوان شمس که در این پژوهش به بخشی از آن مجموعه غنی اشاره شده است؛ بزرگداشت و تبلیغ و ترویج این توانایی ها و نیز مفاهیم و معانی زیرمجموعه گروه های شش گانه، همچون: کنجکاوی، خلاقیت، خودباوری، پایداری، عشق و ... است. در این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی، منتخبی از ابیات دیوان شمس با رویکرد روان شناسی مثبت گرا تجزیه وتحلیل می شود و در نهایت نگاه مثبت گرای مولانا در خلق دیوان شمس نمایان می شود که بیانگر ظرفیت های بی شمار ادبیات فارسی در روان شناسی است. همچنین به تزیینات مقبره مولانا پرداخته می شود.اهداف پژوهش:بررسی روان شناسی مثبت گرا در دیوان شمس براساس دیدگاه مارتین سلیگمن.بررسی روان شناسی مثبت گرا در تزئینات مقبره مولانا براساس دیدگاه مارتین سلیگمن.سؤالات پژوهش:روان شناسی مثبت گرا در دیوان شمس براساس دیدگاه مارتین سلیگمن چگونه است؟روان شناسی مثبت گرا در تزیینات مقبره مولانا براساس دیدگاه مارتین سلیگمن چگونه است؟
بازشناسی ابعاد مختلف هنر جدول کشی از سده نهم هجری؛ با استناد بر متون، اسناد و نسخه های خطی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
69 - 89
حوزههای تخصصی:
جداول، در قالب خطوط زرین و رنگین، در تمدن اسلامی همواره زینت بخش نسخه های خطی بوده اند. قدمت، تدوام و تنوع سبک های مختلف جدول کشی از جمله مولفه های نشان دهنده اهمیت این آرایه در سنت کتاب آرایی هستند. ولی با این همه مطالعات تخصصی محدودی تاکنون پیرامون این آرایه انجام شده است. از این رو شناخت ابعاد مختلف هنر جدول کشی به واسطه معرفی هنرمندان جدول کش، بررسی هزینه های جدول کشی و تدقیق تعاریف سبک های جدول کشی در کتاب گلستان هنر ازجمله اهداف متعیّن در پژوهش حاضر هستند. سوالات پاسخ داده شده در این تحقیق بدین شرح است: اهمیت هنر جدول کشی از منظر متون و اسناد به چه میزان بوده است؟ و چگونه می توان از طریق مطالعات سبک شناسی جداول، تعاریف قاضی منشی قمی از سبک های جدول کشی را تدقیق نمود؟ در مطالعه حاضر که از منظر هدف، پژوهشی بنیادین در بستر تاریخ است و شیوه گردآوری داده های متنی و تصویری این پژوهش به شیوه کتابخانه ای اسنادی است. برای پرهیز از تحلیل بصری صرف جهت شناسایی دقیق ابعاد هنر جدول کشی در سده های گذشته، نگاه این پژوهش بر تنوع بصری آثار و هم زمان اشارات هرچند پراکنده مکتوب در لابه لای اسناد و مدارک تاریخی است تا هر چه بیشتر بتوان جنبه ها و صورت های مختلف هنر جدول کشی را در بستر تاریخی دریافت. بررسی ها نشان می دهند از سده نهم هجری، هنر جدول کشی به یک فن مستقل در میان فنون کتاب آرایی تبدیل شده است و به همین واسطه به نام برخی از هنرمندان جدول کش و دستمزدهای آنان در متون و اسناد اشاره شده است. همچنین در این مقاله تعاریف چهارگانه مؤلف گلستان هنر از سبک های جدول کشی در سده دهم تدقیق شده است.
شناسایی وظایف مدیریتی کیوریتور در روند خلق نمایشگاه های هنری معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحولات اخیر در بستر هنر معاصر، رشد تحقیقات مبتنی بر کیوریتوری از سال های 2000 بدین سو و ایجاد رشته مطالعات نمایشگاهی، بر اهمیت حضور، جایگاه و نقش نمایشگاه گردان در فرایند تولید کارنماهای هنری تأکید داشته است. این در حالی است که لزوم حضور کیوریتور در صحنه نمایشگاهی ایران با توجه به فقدان مطالعات نظری و تاریخی در این حوزه مغفول مانده و درک درستی از فرایندهای کار کیوریتور وجود ندارد. بدین جهت، این پژوهش با توجه به مبانی تولید یک نمایشگاه هنری، فرایندهای کیوریتوری را بررسی و مشخص ساخته و قصد دارد با مدنظر قرار دادن سطوح مدیریتی و گونه های مختلف کیوریتوری، یک الگوی نمایشگاه گردانی جامع بدست آورد. لذا، این پژوهش برای نیل به این هدف یک پرسش اصلی را مطرح می کند: نقش و وظایف اجرایی و مدیریتی کیوریتور در رابطه با سازمان دهی و نمایشگاه گردانی یک رویداد هنری چیست؟ برای پاسخ به این سؤال، این متن با روش توصیفی و تحلیلی و گردآوری اطلاعات به روش تحقیق کتابخانه ای و میدانی، در ابتدا مفهوم نمایشگاه گردان را تشریح می کند و سپس بر اساس پیشنهادات کیوریتور-پژوهشگرانی چون کارِن لاو و آدریَن جورج و بررسی یک نمونه نمایشگاهی معاصر به یک مدل فراگیر کیوریتوری دست می یابد. یافته ها نشان می دهند، فرایند ایده پردازی، برنامه ریزی، هدایت، سازمان دهی، نظارت و مهار، تصمیم گیری، ایجاد ارتباط، خلاقیت و نوآوری و استفاده از امکانات و منابع، مهم ترین مؤلفه های مدیریت و کیوریتوری یک رویداد هنری بوده و باآنکه روند ایجاد هر نمایشگاه هنری امری خلاقه و متفاوت از دیگری است، لیکن، کیوریتور با پیروی از الگوی پیشنهادی می تواند یک نمایشگاه موفق هنری ترتیب دهد.
روایتگری عناصر فرمی سینمای بلاتار از دیرند برگسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۱ دی ۱۴۰۳ شماره ۱۳۹
39 - 48
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: دیرند برگسون بر این باور است که افزودن وجه کیفی به تلقی از زمان و زدودن امر کمی و در حقیقت فضا، از ساحت زمان است. این تلقی برگسون، دلوز را بر آن داشت تا در دو کتاب «سینما 1» و «سینما 2» با نگاهی تاریخی به سینما به عنوان تصویری از انسان عصر کنونی، روایتگری از دیرند برگسون را از سینمای کلاسیک تا سینمای مدرن نشان دهد. او نشان می دهد چگونه سینمای کلاسیک به طور غیرمستقیم و سینمای مدرن به طور مستقیم توانستند از پس این روایتگری برآیند. او در تشریح چگونگی این روایتگری، میان عناصر فرمی و محتوایی تمایزی نمی گذاشت. این پژوهش می کوشد تا این روایتگری را با تفکیک تمامی عناصر فرمی سینمایی از یکدیگر و با تأکید بر عناصر فرمی در سینمای بلاتار ارزیابی کند.هدف پژوهش: این مطالعه درپی رسیدن به امکان و چگونگی روایتگری از زمان به مثابه دیرند به واسطه عناصر فرمی سینمای بلاتار است.روش پژوهش: مطالعه پس از تبیین نظریه برگسون با تقریر دلوزی که با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته است، با دیدن تمامی آثار سینمایی بلاتار، عناصر فرمی سینمای او را با روشی پدیدارشناسانه و توصیفی- تحلیلی از یکدیگر تفکیک کرده و تأثیر هرکدام از این عناصر را به طور مستقل و فارغ از عناصر محتوایی در روایتگری از دیرند سنجیده است. نتیجه گیری: پژوهش نشان می دهد سینمای بلاتار به واسطه عناصر فرمی، توانایی روایت دیرند برگسون را دارد. این عناصر فرمی دو دسته اند: ساختاری که همان هنرسازه ها است و غیرساختاری. عناصر فرمی غیرساختاری همگی ارجاع به عناصر ساختاری دارند. عناصر فرمی غیرساختاری در سینمای بلاتار هنرسازه هایی را فعال می کنند که در وهله اول برای روایتگری از دیرند برگسون بسترسازی می کنند و در وهله دوم به سبب وجود هنرسازه ملال و عناصر فرمی غیرساختاری که به این هنرسازه ارجاع دارند، درک زمان به مثابه دیرند را برای مخاطب میسر می سازند.
خوانش بینافرهنگی متون مصور مکتب نگارگری مشهد بر اساس آرای مایکل ریفاتر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۴۴)
57 - 75
حوزههای تخصصی:
فرهنگ عامه، مجموعه آداب و رسومی است که از گذشتگان برجای مانده و ریشه در ادبیات و هنر جامعه دارد. خوانش بینا فرهنگی نوعی از خوانش است که به تبیین پیش متن های درون و برون فرهنگی متن پرداخته و علاوه بر کشف لایه های معنایی عمیق، پیش متن های احتمالی آن ها را نیز بررسی می کند. هدف پژوهش حاضر این است که با توجه به اهمیت بازشناسی فرهنگ عامه و بازتاب آن در متون هنری هر دوره، با تکیه بر آرای خوانشی مایکل ریفاتر به بررسی متون هنری مکتب مشهد در عصر ابراهیم میرزای صفوی بپردازد. پرسش های اصلی عبارتند از: 1- در خوانش اولیه متون مکتب نگارگری مشهد چه وجوهی از فرهنگ عامه عصر ابراهیم میرزای صفوی مشهود است؟ ۲- در خوانش بینافرهنگی ثانویه، پیش متن های احتمالی کلامی و تصویری این متون کدامند؟ روش پژوهش تطبیقی- تحلیلی است. یافته های پژوهش نشان می دهد عناصر فرهنگی بسیاری از جمله سنت های مادی، رفتاری و گفتاری در نگاره های این مکتب اغلب مبتنی بر پیش متن های تصویری احتمالی درون فرهنگی خراسان بزرگ در عهد ابراهیم میرزای صفوی و در کتابخانه او مصور شده است که با بررسی آن ها بسیاری از آداب و رسوم فرهنگ عامه مردمان آن روزگار و نیز برخی ویژگی های تصویری مکتب نگارگری مشهد علاوه بر سنن تصویری مکاتب گذشته مشهود است.
مطالعه و بازنمایی محله تاریخی پنجه شاه کاشان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۵
167 - 191
حوزههای تخصصی:
ساختار کالبدی و کارکردی محله پنجه شاه به عنوان یکی از قدیمی ترین محله های کاشان، تاکنون مورد مطالعه قرار نگرفته است؛ محله ای که در بستری قابل توجه در شرق محله میدان کهنه، غرب محله طمقاچی ها و شمال بازار شکل گرفته و دارای عناصر شاخصی مانند بقعه پنجه شاه است. در این مقاله سعی شده است چارچوبی نظری و مدلی برای مطالعه محله پنجه شاه تعریف شود. بر این اساس، مطالعات پیشین در مورد ساخت شهر و تحولات آن و همچنین منشورها و اسناد بین المللی مورد بررسی کامل قرار گرفته اند. روش این پژوهش، تاریخی-تفسیری است و بررسی اسناد تصویری، متون تاریخی و پیمایش های میدانی مورد توجه بوده است. مطالعه دقیق ویژگی های محله به ویژه بر مبنای نقشه هایی است که از روی تصاویر دهه های 1330 و 1390 تهیه شده اند. محله بر مبنای چهار محورِ گذرهای اصلی و مرکزمحله ها، بافت تاریخی محله در تصاویر دهه 1330، عناصر شاخص و نقش کارکردی آن ها، همسایگی ها و عناصر شاخص پیرامون، مطالعه شده و در کنار شکل اصیل، تحولات آن نیز بررسی شده اند. پژوهش نشان می دهد چگونه ساختار تاریخی محله با احداث خیابان هایی مانند باباافضل و باب الحوائج در شکلی گسترده دگرگون شده است. بدون مطالعه نقشه های فوق، درک شکل تاریخی محله و گذرها، مرکزمحله ها، بناها و بافت این محله و یکپارچگی و پیوستگی آن با شهر ممکن نیست؛ درحالی که هنوز بخش هایی از مرکزمحله مانند بقعه پنجه شاه و آب انبار، بخش هایی از بافت محله در جنوب گذر پنجه شاه و پیرامون معبر شیشه و همچنین بازار و ویژگی های کالبدی کارکردی آن در جنوب محله باقی مانده و واجد اهمیت و ارزش اند.
مطالعه رویکرد حاکمان آل بویه در ایجاد تسامح مذهبی و واکاوی تحولات معماری اسلامی در این دوره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۶
349 - 366
حوزههای تخصصی:
آل بویه به عنوان یک حکومت شیعی مذهب پس از به قدرت رسیدن در قرن چهارم هجری، اجرای سیاست های هم زیستی دینی را در پیش گرفتند؛ به گونه ای که سیاست ایجاد هم زیستی دینی و مسالمت آمیز میان مسلمانان و اقلیت های دینی، یکی از اولویت های دینی و از دغدغه های اصلی و همیشگی اهل بیت (علیهم السلام) بوده است. این پژوهش بر آن است تا به تبیین عملکرد حکومت آل بویه، سیاست های اجرایی امرای این خاندان در جهت ایجاد هم زیستی مسالمت آمیز دینی میان شیعه و اهل سنت بپردازد. پژوهش حاضر به روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر داده های منابع کتابخانه ای به رشته تحریر درآمده است. نتیجه مبین آن است که صرف نظر از اینکه آل بویه تا چه اندازه در اجرای این سیاست توفیق حاصل کردند، اما به طور مسلم همبستگی اجتماعی و دوری جامعه دینی از تنازعات بی حاصل، می توانست از مهم ترین آثار توجه به تلاش آن بزرگان باشد. واکاوی نقش آل بویه در ایجاد هم زیستی دینی میان شیعه و اهل سنت که سبب ماندگاری آل بویه با وجود جمعیت زیاد اهل سنت در کنار اقلیت شیعه گردید، انجام این پژوهش را ضروری می سازد. از دیگر نقاط درخشان دوره آل بویه توجه ویژه به اقدامات عمرانی و معماری بود.اهداف پژوهش:بررسی رویکرد آل بویه در ایجاد تسامح مذهبی.بررسی تحولات معماری اسلامی در دوره آل بویه.سوالات پژوهش:حاکمان آل بویه برای ایجاد تسامح مذهبی چه رویکردی در پیش گرفتند؟تحولات معماری اسلامی در دوره آل بویه چگونه بود؟
تحلیل زیباشناختیِ رویکرد نشانه-معنا شناسی ماتریس معنایی و هیپوگرام در لایه های پنهانِ معنای شعر بر پایه الگوی مایکل ریفاتر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۶
558 - 577
حوزههای تخصصی:
خوانش شعر از منظر نشانه- معناشناسی و با بهره گیری از مفاهیم زیباشناختی هنر شعری، در روشن کردن لایه های پنهان و معنای نامکشوف شعر به خواننده کمک می کند. گاه معنا در شعر، دنیایی ناشناخته است و هسته معنا، ماتریسی ساختاری در شعر پدید می آورد و معنای شعر از تعامل خواننده، الگوی دریافت معنا و فرایند خواندن شعر، ساخته می شود. ماتریس ممکن است یک واژه خاص باشد و یا یک جمله را دربر گیرد و هر شعر با چند روایت خاص به صورت تداعی های قراردادی با ماتریس خود در پیوند باشد که به این روایت ها، هیپوگرام می گویند؛ هیپوگرام ها وظیفه وحدت بخشی به شعر را برعهده دارند. در این پژوهش با نگاهی زیباشناختی به تحلیل نشانه- معنا شناسی شعرِ «جاده آن سوی پل» احمد شاملو برپایه الگوی نشانه شناسی مایکل ریفاتر می پردازیم؛ سه منظومه اصلی این شعر یعنی «شاعر»، «دِه» و «بی تحرّکی و ایستایی جامعه» سبب روشن شدن معنا می شود و دیگر عناصر شعری، معنابن «مرا دیگر انگیزه سفر نیست» را تبیین می کند. شاعر در این شعر، در جامعه گرفتار شده است و برای رهایی از این جامعه همه جوانب را می سنجد امّا در میانه راه احساس می کند تمامی اشیاء و اطرافش را، ایستایی و سکون فرا گرفته است؛ شاعر چاره ای برای رهایی از این سکون نمی یابد و او را به معبد تنهایی خود فرامی خواند. یکی از دستاوردهای این پژوهش این است که مایکل ریفاتر از رویکرد نشانه شناسی به کشف لایه های پنهان متن می پردازد و ازاین رو، رویکرد او را می توان در چارچوبِ نشانه- معناشناسی جای داد. به طور کلی می توان بیان کرد که عناصر به کار رفته در این شعر سبب پیدایش سه منظومه حضور دارند و در مجموعه نخست، شش ترکیب، در مجموعه دوم، ده ترکیب و در مجموعه سوم، 9 ترکیب به ترتیب هسته را تشریح و همین امر، راهی درست برای رسیدن به درک عمیق و دریافت پیام و رمزگان نهفته در شعر ایجاد کرده است.اهداف پژوهش:بررسی زیباشناسی ساختاری معنا در شعر.حلّ معمای معنا در شعر شاملو.سؤالات پژوهش:با توجّه به الگوی مایکل ریفاتر، چگونه می توان به تحلیل زیباشناختی و نشانه شناختی شعر احمد شاملو پرداخت؟رویکرد نشانه- معناشناسیِ مایکل ریفاتر، چه کاربردی در کشف لایه های پنهان شعر معاصردارد؟
تجلی و تحلیل کارکردهای فرهنگی - اجتماعی هنرهای صناعی ایران در قاب دوربین دورهٔ قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای صناعی ایران سال ۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۲)
133 - 156
حوزههای تخصصی:
هنرهای صناعی به عنوان یکی از مؤلفه های اصلی هویت فرهنگی ایران، همپای دیگر تحولات دورهٔ قاجار دگرگونی ها و کارکردهای متفاوتی پذیرفتند. در همین دوره پدیده نوظهور عکاسی با ورود به ایران به بستری مناسب برای نمایش ویژگی های فرهنگی - اجتماعی، زیستی و به ویژه هنر بدل شد. به همین سبب عکاسی با ماهیت ویژهٔ خود در ثبت و انتقال رویدادها و مفاهیم از بهترین روش های مطالعه و بررسی وضعیت و کارکردهای هنرهای صناعی در دورهٔ قاجار محسوب می شود. ضرورت پژوهش حاضر در تحلیل و بررسی کارکردهای بصری و محتوایی هنرهای صناعی به عنوان یکی از اصلی ترین مؤلفه های فرهنگ و هنر ایران در عکس های دورهٔ قاجار است. هدف این پژوهش، مطالعهٔ هنرهای صناعی موجود در عکس های دورهٔ قاجار و واکاوی جنبه های بصری و کارکردهای فرهنگی - اجتماعی آن هاست. روش انجام پژوهش توصیفی- تحلیلی و گردآوری داده ها به شیوهٔ کتابخانه ای و اسنادی است. گزینش عکس ها به صورت انتخابی و از منابع گوناگون و در دسترس صورت گرفته است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که هنرهای صناعی در چیدمان صحنهٔ عکاسی قاجار علاوه بر کارکردهای بصری مبتنی بر سنت تصویری ویژهٔ ایرانیان و جنبه های تزئیناتی، از کارکردهای فرهنگی - اجتماعی نیز برخوردار هستند: هویت بخشی ایرانی به عکس ها و کاربست عکاسی به مثابه رسانه ای فرهنگ ساز، ایجاد نزدیکی با سلیقهٔ عمومی جامعه و بهبود ارتباط مردم با پدیدهٔ نوظهور عکاسی، بهبود شناخت جامعهٔ جهانی از فرهنگ و هنر ایران از طریق انتقال عکس ها به اروپا، افزایش توجه حکمرانان و مردم عادی به هنرهای صناعی با ارزش گذاری بیش تر بر آثار صنایع دستی، تاثیرگذاری بر جنبش های هنری روز دنیا و در نهایت نقش آفرینی در انتقال مفاهیم و بازنمایی هویت و جایگاه طبقات مختلف جامعه در دورهٔ قاجار، در زمره مهم ترین کارکردهای فرهنگی - اجتماعی کاربست هنرهای صناعی در عکاسی دورهٔ قاجار به شمار می آیند.
شناسایی تعارض منافع ساکنین و گردشگران در مسیرهای گردشگری بافت های تاریخی (نمونه موردی: گذر صدر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
43 - 60
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: رهاشدگی، افول پویایی و افت حیات در بافت های شهری- تاریخی و مسکونی از مسائلی هستند که همواره حضور گردشگران شهری به عنوان راه حلی برای رفع آنها یاد می شود. اهداف، اولویت ها و خواسته های متفاوت میان دو قشر ساکنین و گردشگران و بروز مشکلات و وجود مزایای متفاوت برای هر یک از طرفین، می تواند منجر به بروز تضادها و تعارض منافع مابین آنها شود. ازاین رو با توجه به ضرورت توجه به خواسته های ساکنین و نیز نیازهای گردشگران، تعارض منافع این دو قشر در محدوده ی گذر تاریخی صدر شهر تبریز مورد شناسایی قرار می گیرد.هدف: در این پژوهش، هدف درک صحیحی از سازوکار تعارض منافع ساکنین و گردشگران و دستیابی به اهداف هم راستا بین نیازهای گردشگران و ساکنان و کاربست آن در طرح های بازآفرینی و توسعه گردشگری از منظر کالبدی است.روش: روش پژوهش ترکیبی بوده و با راهبرد پس کاوی انجام یافته است. تجزیه و تحلیل اطلاعات به صورت تحلیل عامل اکتشافی و با استفاده از نرم افزار SPSS Ver 22 صورت گرفته است.یافته ها: عوامل شناسایی شده شامل چهار مورد بودند؛ عامل اول شامل حضور گردشگران و شادابی و نشاط محله، استقبال از گردشگران و پذیرش آن ها، کاهش هزینه های گردشگران، کاربری های ویژه تفریحی گردشگری، شلوغی معبر به منظور افزایش امنیت گردشگران؛ عامل دوم شامل مراکز اقامتی گردشگری، زیرساخت های گردشگری، کسب وکارهای گردشگری، تنوع و دامنه ی فعالیت ها و آزادی انتخاب گردشگران در انتخاب فعالیت ها؛ عامل سوم شامل دید و منظرهای مناسب، راحتی تردد پیاده و دوچرخه، دسترسی به حمل ونقل عمومی، بهداشت محیطی و فضای سبز؛ و عامل چهارم شامل باززنده سازی مراسمات ملی و مذهبی.نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که تعارض منافعی بین ساکنان و گردشگران در گذر تاریخی صدر وجود ندارد و ساکنان و گردشگران در یک نظام متعادل از منافع با جذب امکانات متنوع و متفاوت، ضمن ایجاد بستری مناسب می توانند موجب ایجاد تعادل منافع در این گذر تاریخی شوند.
نقش تخیل آفریننده و تئوپوئتیک برآمده از متن مقدس در تحلیل زیبایی شناسی معاصر مسیحی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه حکمت هنر دوره ۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۵)
139 - 146
حوزههای تخصصی:
تئوپوئتیک به عنوان رویکردی نوین در تفسیر متون دینی، سعی دارد تا از طریق تخیل آفریننده و هنری به بازآفرینی و تفسیر مجدد متون مقدس بپردازد. این روش به ما امکان می دهد تا معنای جدیدی از متون دینی استخراج کنیم و آن ها را با زندگی معاصر و چالش های آن ارتباط دهیم. پرسش اصلی در پژوهش حاضر مربوط به نحوهٔ تحقق این رویکرد در دورهٔ معاصر و زیبایی شناسی معاصر مسیحی است.در همین راستا، به کمک تحلیل نظریه ی پل ریکور سعی شده نقش تخیل آفریننده در این فراشد و خوانش تئوپوتیک از متن مقدس بهتر تبیین گردد چراکه ریکور با تأکید بر نقش تخیل به عنوان یک نیروی آفریننده، نشان می دهد که چگونه تخیل می تواند به افزایش و تغییر واقعیت منجر شود. همچنین، مقاله به تحلیل نمونه هایی از مصادیق امر قدسی در زبان و هنرهای دینی پرداخته و نشان می دهد که اثر هنریِ دینی چگونه می تواند، به مثابه اثری از خلاقیت زبانی، تصاویری معنادار و تأثیرگذار خلق کند و پیامد این امر به طور کلی برای تحلیل زیبایی شناسی مسیحی معاصر به شکلی تبیین پذیر است. یکی از نتایج نشانگر این است که تصاویر و استعاره هایی که از طریق تخیل آفریننده به مخاطب منتقل شده، می توانند تحولی در درک و تجربه دینی افراد ایجاد کنند به خصوص وقتی که می بینیم تأکید ابعاد عملی این نگره بر زیست روزانهٔ انسان معاصر مسیحی است. مقاله حاضر به روش کیفی با بررسی انگیزه های شکل گیری تئوپوئتیک در دوران معاصر نشان می دهد که این رویکرد چگونه می تواند به عنوان پاسخی به نیازهای معنوی و فرهنگی انسان معاصر مسیحی مطرح شود و در نهایت تلاش دارد نشان دهد که تئوپوئتیک با تأکید بر خلاقیت و تخیل می تواند راهی نوین برای بازخوانی و تفسیر متون دینی در دورهٔ معاصر ارائه دهد و به بازشناسی مجدد تجربهٔ دینی کمک کند. بازشناسی ای که به دنبال گسترش ابژه های زیبایی شناختی دینی و معنوی در جهان معاصر است.
هندسه، اساس و منشاءِ معماری استعلایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
177 - 193
حوزههای تخصصی:
ماهیت هندسه در معماری و نحوه کاربست آن، همواره موضوعی مورد مناقشه در میان معماران و اندیشه ورزانِ این حوزه بوده است، و غالباً پژوهشگران با توجه به خاستگاه نظریِ خود، از جنبه هایی متفاوت و حصری بدان نگریسته اند. حال این پژوهش درصدد است تا با بهره گیری از مکتب اسلام به عنوانِ یک خاستگاه نظریِ جامع و مانع به شناخت ماهیت و وظایفِ هندسه در نظامِ آفرینش کلیه مخلوقات و مصنوعات و به شکل ویژه معماری همت گمارد و از این رهگذر، به استعلای آموزش و طراحی معماری کمک نماید. از اینرو، ابتدا ضمن بررسیِ این مولفه در مکاتب گوناگون بشری، تلاش گردیده است؛ برای شکل دهی به چهارچوبِ نظریِ پژوهش، با رویکردی تفسیری- تحلیلی و با بهره گیری از منابع اصیل اسلامی به شناخت این مفهوم و جایگاه آن در نظامِ هستی و کلیه ممکنات موجود در آن، از جمله معماری پرداخته شود. سپس با بهره گیری از روش استدلال منطقی سعی شده است تا نقش های هندسه در معماری از چهارچوب نظری پژوهش استخراج گردد. سپس بر این مبنا و برای ادراکی جامع از نقشِ هندسه در معماری، علل اربعه هندسه در معماری شناسایی و در یک بنا که در اینجا «خانه کعبه» به عنوانِ نمودی از معماری الهی می باشد، بررسیِ انطباقی گردیده است. در پایان، شناختِ این علّل، مبین این موضوع می باشد که: علّت فاعلیِ هندسه در معماری، انتظام بخشی به اجزاء در قالبِ یک کلِ وحدت یافته، برای بهره برداری انسان (انسانِ کامل) می باشد. علت غایی نیز، انتقالِ حقیقتِ معنا متناسب با نوعِ عملکرد معماری، در جهت نیل به مقامِ هدایت و عبودیت است. علّت مادی عنصر «فضا» می باشد که می بایست متناسب با عملکرد بنا و قوای ادراکی انسان، مشخصاتی خاص یابد. علت صوری، وجوهِ محدود کننده و متمایز کننده فضا (کف، سقف، نمای درونی و بیرونی) می باشد، که می بایست متناسب با عملکرد بنا و معنای مورد انتظار از آن؛ صورت یابد.
مفهوم بدن در تفکر اسلامی و نفی تنانگی در تبلیغات محیطی
منبع:
مطالعات هنر سال ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۷)
87 - 105
حوزههای تخصصی:
تبلیغات محیطی، پدیده ای نو ورود از غرب است و در ایران با اینکه رسانه ای نوپا است، اما می تواند به مثابه نهادی مؤثر، در انظار عمومی و در ابعاد بزرگ با مخاطبان ارتباط برقرار نماید. رویکردهای قانونی تبلیغات در غرب، تحت تأثیر تفکر فردیت گرا، با روش های مدیریت بدن که تصویری بی نقص و فناناپذیر از ابدان انسانی ارائه می کند، از مصورسازی بدن، جهت پیشبرد اهداف سرمایه داری بیشترین سود را کسب می کنند. حال سؤال این است که مفهوم بدن در تفکر اسلامی، چگونه تفسیر و معنا می شود و محدوده مصورسازی از بدن به عنوان عنصری مؤثر و پر اهمیت در تبلیغات محیطی چیست؟ این پژوهش با رویکرد کلامی و با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام شده است، نشان می دهد که سه قانون کلّی: "آیین نامه تأسیس و نظارت بر نحوه کار و فعالیت کانون های آگهی و تبلیغاتی"، "مصوبات کمیته مرکزی سازمان های تبلیغاتی کشور" و "سیاست ها و ضوابط حاکم بر تبلیغات محیطی" مرزهای این نوع تبلیغات را مشخص و معیارهای حضور تصویر بدن در تبلیغات محیطی را به موازین شرعی و عرفی موکول نموده اند. در مبانی فکری اسلام، انسان واجد سه نوع بدن متفاوت یعنی "بدن مادری"، "بدن مثالی" و "بدن ذره ای" معرفی و در آن، تنها بدن ذره ای اساس هویت انسان را تشکیل داده و بقیه فاقد اصالت هستند؛ بنابراین نگاه ضوابط تبلیغات محیطی به ارائه تصویر بدن، با تأکید بر بدن اصلی انسان یعنی بدن ذره ای، صورت گرفته و برخلاف غرب، از ارائه تصویر بدن مادری انسان در تبلیغات محیطی خودداری می نماید.
ریختارشناسی جایگاه روح هنر در تفکر اشراقی "بررسی موردی رساله غفران اثر ابوالعلای معرّی" بر اساس رویکرد مراتب سفر قهرمانی از جوزف کمبل
منبع:
مطالعات هنر سال ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۷)
125 - 165
حوزههای تخصصی:
المعرّی شاعر - فیلسوفِ سوریه زمانِ خلافت فاطمی و همواره از مهم ترین افرادی است که در روندِ گمشده از اصطلاحاً افرادِ "اشراقی" چنانچه تا امروز می بایست والامقام باشد نیست که علاوه بر اینها که او تقدیری در خور می خواست اتفاقاً بسیاری بر او دشنام و از هنرمند بودنش به بد بودنش یاد می کنند که رفته رفته با آنکه در پِیِ کشفِ ایده هایی نو بودیم ما را به کانونی جدید رسانید تا با بازخوانیِ آثارش در این دوران معاصر هم بتوانیم ایشان را به جایگاهی مناسب برگردانده و هم بر نگاهِ دینی ما قوّتی شود که البته وقتی فکر می کردیم اینها همه فقط از نیرو و خواستِ ما بود؟ لیکن به مرور متوجه شدیم تمامِ آنچه می خواستیم بَسا در رساله ای به اسم غفران از خودِ ایشان موجود بوده که البته به سَببِ همین کم لطفی ها گویا نامش از غفران اکنون به غفلت پسندیده تر است. علاوه بر اینها برای آنکه این پژوهش فارغِ بحثِ تاریخ مصرف گرایی گردد در حد توانمان مناسباتی میان دیدگاه خود و رویکردِ سفر قهرمان از آقای جوزف کمبل را جویا شدیم که وقتی این مقاله خاتمه یافت بَسا خودش همچون اثری هنری که حالا بر حق هم شده بتواند با فرمی روح وار به آینده نیز ورود کند. منابعِ ما در اینجا میدانی - کتابخانه ای هر دو را مهیاست و با دیدی شهودی و توصیفی - تحلیلی حرکت داریم که الزاماً وجه کیفی - کاربردی هم نیازش است. فرجام، خرسندیم اگر خلاقیتی را افزایش داده و یکی دیگر از هنرمندانِ اهلِ مَعرفت را از اِتهامات بی اساس، مُبرا سازیم.
اولویت سنجی مؤلفه های فرهنگ مشارکتی در معماری مسکن اقشار کم درآمد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات محیطی هفت حصار سال ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۷
51 - 66
حوزههای تخصصی:
فرهنگ مشارکتی در معماری می تواند باعث ایجاد ارتباط موثر و کارآمد بین کارفرما، سازمان های ذیربط، معماران و کاربران فضا شود. یکی از مهم ترین موضوعات معماری، مسکن است که همه افراد جامعه با آن در ارتباط هستند. مسکن یک الگوی فرهنگی از نحوه زندگی ساکنان را به نمایش می گذارد. از این روی، تنها یک محصول تولید شده نیست بلکه نتیجه یک فرآیند است که موفقیت آن منوط به میزان مشارکت هر کدام از اجزاء و تابعی از فرهنگ مشارکت است. این پژوهش، به دنبال اولویت سنجی مؤلفه های فرهنگ مشارکتی در معماری مسکن می باشد که در آن تاکید ویژه ای بر مسائل مربوط به اقشار کم درآمد شده است تا با توجه به محدودیت های موجود، بتوان به راهکارهای مناسبی برای ایجاد تعامل بین کاربر با دست اندرکاران معماری و شهرسازی دست یافت. استراتژی کلی پژوهش در تحقیق حاضر، پس کاوی است. در بخش مطالعات نظری، با هدف ارائه مؤلفه های فرهنگ مشارکتی، از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی استفاده شده است؛ سپس از روش میدانی و ابزار گردآوری اطلاعات از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه با افراد صاحب نظر در زمینه معماری و شهرسازی، استفاده شد. آزمون آلفای کرونباخ جهت پایایی پژوهش؛ آزمون فریدمن، جهت مشخص شدن اولویت ها و آزمون رگرسیون چندگانه، برای توصیف رابطه خطی بین متغیرهای فرهنگ مشارکتی، استفاده گردید. یافته ها نشان می دهد که در سیاست گذاری مسکن برای اقشار کم درآمد، توجه به فرهنگ مشارکتی، می تواند در مراحل مختلف برنامه ریزی، طراحی، ساخت و بهره برداری از فضا، نقش موثری در کاهش فواصل بین همه گروه های ذینفع ایفا کند و در بهبود وضع مسکن این قشر موثر باشد. فرهنگ مشارکتی در مسکن اقشار کم درآمد، به انسجام بین سه حوزه مشارکت ذی نفعان در طرح مسکن، مشارکت جویی و مشارکت پذیری میان ذی نفعان و نحوه مشارکت کاربران (ساکنان) در طرح مسکن تاکید دارد و نتایج آزمون فریدمن، نشان دهنده معناداری رتبه بندی مؤلفه های فرهنگ مشارکتی از نظر متخصصان و دست اندرکاران معماری و شهرسازی است، بطوریکه رتبه بندی متفاوتی از این مؤلفه ها دارند.
شناسایی نقش چرخه های زمانی در تبیین شاخص های اجتماع پذیری فضاهای عمومی (مطالعه موردی: میدان جانباز مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات محیطی هفت حصار سال ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۷
195 - 212
حوزههای تخصصی:
در میان انواع فضاها، فضاهای عمومی به دلیل ایجاد بستر فعالیت های اجتماعی واجد اهمیت بالایی هستند و بخش زیادی از زندگی جمعی افراد در آن ها سپری می شود. از آنجا که تعاملات اجتماعی افراد در این گونه فضاها شکل می گیرد، اجتماع پذیری از مهم ترین کیفیت های فضاهای عمومی تلقی می شود. اما تاثیرات این کیفیت در چرخه های زمانی مختلف متفاوت است و برای تحلیل همه جانبه ی ماهیت مکان، نیاز است تا این ماهیت در بازه های زمانی مختلف مورد بررسی قرار گیرد. در این راستا، هدف این تحقیق آن است تا رابطه ی همبستگی میان عامل زمان و سطح شاخص های اجتماع پذیری فضاهای عمومی متاثر از عامل زمان را تحلیل نموده و به بررسی چگونگی ارتباط شاخص های اجتماع پذیری با چرخه های زمانی روزانه و سالانه، به لحاظ کمی و کیفی بپردازد. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی به صورت ترکیبی با تخصیص زمانی، قوم نگاری و تحلیل محتوا می باشد که به مطالعه ی محیط، رفتار، تحلیل و ارزیابی مکان و سیاست ها و برنامه ها با استفاده از موردپژوهی در میدان جانباز مشهد، می پردازد. اطلاعات با استفاده از مطالعات اسنادی، پرسش نامه های بسته پاسخ، مصاحبه های عمیق نیمه سازمان یافته و مشاهدات کنترل شده و ناپیوسته گردآوری شده و با استفاده از روش های قیاسی، محتوایی، گرافیکی و نرم افزار دبث مپ1 و اس پی اس اس2 تحلیل می گردند. یافته ها نشان می دهند که میزان تاثیرات شاخص ها در ارتقای اجتماع پذیری فضاهای عمومی به شدت تحت تاثیر عامل زمان است؛ به طوری که غالب شاخص ها در برخی از بازه های زمانی خاص در جذب افراد به فضا بسیار موفق بوده اند. در حالی که در بازه های زمانی دیگر اینگونه نبوده و تاثیرات آن ها به شدت کاهش می یابد. هماهنگی و همسازی شاخص ها با نیازهای مخاطب در بازه های زمانی مختلف تاثیر بسزایی در کارکرد فضایی- اجتماعی فضاهای عمومی و ارتقای اجتماع پذیری آن ها دارد. شاخص های اجتماع پذیری فضاهای عمومی در بازه های زمانی مختلف به شدت به یکدیگر وابسته اند و تاثیرات آن ها در افزایش اجتماع پذیری فضا را می بایست در کنار هم بررسی نمود.
مطالعه مقایسه ای کاروان سرای قلعه سنگی پرند و حاج کمال در مسیر جاده ابریشم جهت ارائه راهکاری برای بازیابی بخش های ازدست رفته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مکتب احیاء سال دوم تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳
6 - 17
حوزههای تخصصی:
کاروان سراها به عنوان استراحتگاه های تاریخی نقش پذیرایی و اسکان مسافران را برعهده داشته اند. مسیر جاده ابریشم از مسیرها و شهرها و بیابان های متعددی عبور می کرد و بدون کاروان سراها، عبور از این واحه های خشک و برهوت غیرقابل تصور خواهد بود. منطقه ایران نیز از این حیث مستثنی نبوده و اقلیم و شرایط محیطی متنوعی دارد و وجود کاروان سرا در این گذرگاه ها، حیاتی و لازم بود. به طوری که شاهد طرح اندازی کاروان سراهای بی شماری در این حوزه جغرافیایی هستیم. منطقه مرکزی ایران نیز به دلیل وجود شهر و قصبه ری، از گذشته دور بسیار بااهمیت بوده است، به نحوی که کانون مرکزی گذرها و راه ها بود و کاروان سراهای بی شماری در نزدیکی آن ساخته شدند. این پژوهش به مطالعه مقایسه ای کاروان سراهای برون شهری سنگی و حاج کمال در حوزه کالبد معماری در منطقه رباط کریم در جنوب غربی استان تهران می پردازد. این دو کاروان سرا از منظر معماری، سبک و سیاقی متفاوتی از یکدیگر دارند. تمرکز اصلی این پژوهش بر بازخوانی کالبد معماری کاروان سراهای فوق الذکر بوده و اولین تحقیقی است که به بررسی ویژگی های کالبدی کاروان سراهای منطقه رباط کریم پرداخته است تا بدین سان، ارزش های پنهان آن ها شناخته شوند. این مطالعه مقایسه ای، نهایتاً منجر به این خواهد شد که قسمت های ازدست رفته و آسیب دیده کاروان سراها بهینه تر مرمت و بازیابی شوند. روش تحقیق پژوهش بر اساس مطالعات کتابخانه ای، تحقیق و برداشت میدانی و مطالعه مقایسه ای و تفسیر و تحلیل اطلاعات گردآوری شده است. هدف این پژوهش معرفی و شناخت کاروان سراهای مطالعه شده است و همچنین، برآن است وجوه میراث ملموس کاروان سراهای جاده ابریشم در حوزه ایران و در منطقه رباط کریم را مرور و بررسی کند.