فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۸۹۹ مورد.
سیر تحول دیدگاههای خاورشناسان در مورد مصادر قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دو سده¬ی اخیر، اسلام و قرآن از موضوعاتی است که به صورت آکادمیک، در کانون توجه خاورشناسان بوده است. از ویژگی¬های این دوره از خاورشناسی، لزوم ارائه¬ی نظریات در قالب روش¬های علمی معتبر و آمادگی برای پذیرش نقد علمی از سوی نظریه¬های رقیب است. از این رو، قرآن¬پژوهی خاورشناسان، با تحولی چشم¬گیر نسبت به گذشته همراه بوده است. یکی از محورهایی که قرآن¬پژوهان غربی درباره¬ی آن آثاری را پدید آورده¬اند، میزان اصالت قرآن نسبت به متون مذهبی گذشته است. پیش¬فرضِ بسیاری از خاورشناسان این است که قرآن اثری بشری است که پیامبر اسلام برای پدید آوردنش از آموزه¬ها و گزارش¬های تاریخی پیش از خود نیز بهره برده است. با این حال، همه¬ی خاورشناسان، در این-باره یکسان نمی¬اندیشند. این مقاله چند هدف را دنبال می¬کند: یکی آن که خوانندگان را با آثار خاورشناسان و سیر تاریخی آنها آشنا سازد؛ دوم این که، تحول دیدگاههای خاورشناسان و اختلاف¬نظر میان خودشان را واگوید؛ و سوم آن که، به تجزیه و تحلیل دیدگاههای ارائه شده بپردازد.
نقد آرا خاورشناسان درباره عصمت پیامبر (ص)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عصمت پیامبر، همچون سایر مباحث کلامی و اعتقادی، با پیدایش علم کلام رونق بیشتری یافت و موشکافی های دقیق تری در آن انجام گرفت و فرق گوناگون کلامی، هریک، درباب محدوده عصمت، نظرات مختلفی ارائه دادند. علاوه بر آیات قرآنی که تصریح به عصمت انبیا، به ویژه رسول گرامی اسلام(ص) دارند، روایات و قضایای تاریخی بسیاری حاکی از اعتقاد مسلمانان اولیه اسلام به عصمت انبیا و اصل اعتقاد به آن می باشد. مستمسک نویسندگان مدخل های عصمت در دائرة المعارف های قرآن و اسلام، ازجمله سام شمعون، پول واکر و جفری روایاتی است که عصمت پیامبر را زیرسؤال می برد. در این پژوهش با استناد به ادله کلامی، عقلی، تاریخی و فلسفی ادعاهای مستشرقین در زمینه عصمت پیامبر اسلام(ص) پاسخ داده می شود. علت استناد آنها به این روایات و ظواهر آیات ناشی از عدم تسلط آنها به علوم دینی و قواعد استنباط آموزه های اسلامی است. اطلاع ناقص از تاریخ نگاری اسلامی، قواعد تفسیری، اصول فلسفی و کلامی و فرهنگ اسلامی و قیاس آموزه های اسلامی با مسیحیت باعث سوء برداشت خاورشناسان شده است.
نگاهی انتقادی به محمد عابر عابد الجابری
حوزههای تخصصی:
نسبت سلمان و سهروردی در نگاه هانری کربن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در آن هنگام که هانری کُربن (1903-1978) در نیمه اول قرن بیستم در اوان جوانی جستجوگری خود را آغاز کرده بود، سنت اسلام شناسی فرانسه به واسطه آثار لویی ماسینیون (1883-1962) با نام سلمان فارسی به خوبی آشنا بود. کربن نیز در کار تحقیقی مشترکی که به همراه پاول کراوس (1904-1944) در دهه 1930 میلادی دربارهٴ کتاب الماجد جابربن حیان به انجام رساند، بیش از پیش و به طور مستقیم با «موضوع سلمان» مواجه گردید. امّا ، در مورد ارتباط کربن با سهروردی، حجم عظیم تحقیقات وی دربارهٴ شیخ اشراق و نیز رشته های استوار وقایعی که سرنوشت کربن را محقق کرد، خود گواهی قاطع بر این امر است که نام شیخ اشراق و هانری کربن در انتهای هزارهٴ دوم و ابتدای هزارهٴ سوم به طرزی استوار با همدیگر پیوندخورده است.
اما نسبت شیخ اشراق و سلمان پاک چیست؟ کربن سلمان را نمونه اعلای یتیم و غریب میداند، آنانی که با کناره گیری از راه عموم، پیرو طریق ائمه میگردند تا بدانجا که صاحب سرّ آنان میشوند؛ هانری کربن در تعمیمی صائب، غربا را همه آنانی میداند که در پی درک و محقّق نمودن پیام سرّی اسلام هستند، چنانکه ایرانیان اهل راز و معنا طی قرون متمادی اسلام را فهمیده اند و پرشور و با اخلاص، خود را وقف آن کرده اند. بدین معنا، شخص سهروردی در زمرة غرباست، مضافاً اینکه «موضوع غربت» موضوعی اصلی هم در آثار حِکمی عربی اوست و هم در داستان های رمزی فارسی وی. بدین ترتیب، وی در زمرهٴ آنانی است که سلمان مقتدای معنوی آنان است.
کربن مجلد دوم اسلام در سرزمین ایران را، که کل آن مجلد به سهروردی اختصاص دارد، با یاد سلمان آغاز کرده است و با یاد او به پایان برده است. در دیگر مواضع این اثر عظیم چهار جلدی نیز به دفعات به سلمان مراجعه میکند. ما بر پایه این اثر چهار جلدی، به استخراج و معرفی نظر وی دربارة نسبت سلمان و سهروردی پرداخته ایم.
سرانجام آنکه هانری کربنْ سلمان، سهروردی و همه ٴ آنانی را که به آن دو اقتدا کنند، مصداق «غربا» در این حدیث از امام جعفر صادق(ع) میداند: «إنّ الإسلام بدأ غریباً و سیعود کما بدأ، فطوبی للغرباء»».
هانری کربن: از هایدگر تا ملاصدرا؛ هرمنوتیک و پیوستگی در طلب هستی
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای هرمنوتیک
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی گروه های ویژه اسلام پژوهی، حوزه ها و مراکز اسلامی
تاریخ حوزه علمیّه قم از تأسیس تا سده چهارم: (تحلیلی بر زمینه ها و عوامل پیدایش و شکوفایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده: نوشتار حاضر به تحقیقی در باره تاریخ تأسیس حوزه علمیّه قم نشسته است و در این راستا با استناد به منابع تاریخی، به تحلیل زمینه ها و عوامل پیدایش آن پرداخته است. آنگاه وضعیّت این حوزه را از نظر فرهنگی، علمی و آموزشی در دو قرن پس از تشکیل به تصویر می کشد. این تحقیق، بنیادی و از نوع توصیفی ـ تحلیلی به شیوه کتابخانه ای می باشد. از این رو برای جمع آوری اطلاعات از روش یادداشت برداری (فیش برداری) استفاده می شود. پس از طبقه بندی اطلاعات گردآوری شده، با استفاده از روش تحلیل محتوا به نتیجه گیری و تدوین می پردازیم.
یافته های این تحقیق نشان می دهد که حوزه علمیّه قم به عنوان نهاد تعلیم و تربیت دینی در پایان سده دوم و یا در ابتدای سده سوّم هجری، در عصر حضور امامین رضا و جواد (علیهما السلام) شکل گرفته است. این حوزه مقدّس با قدمتی به طول هزار و دویست و اندی سال، دارای پیشینه ای طولانی تر از پیشینه حوزه شریف نجف است.
محدّثان و دانشمندان اشعری در ایجاد زمینه تشکیل و در برپایی حوزه در قم نقش اساسی داشته اند. آنان پس از سعی در توسعه شهر و وضعیّت اقتصادی آن و به دنبال استقلال سیاسی بخشیدن به شهر قم، با فراخواندن سایر اشعریّان، شیعیان و سادات، و تثبیت دین اسلام و مذهب تشیّع در آن، زمینه های اجتماعی و فرهنگی لازم را برای حضور و اجتماع دانشمندان و محدّثان شیعی در این شهر فراهم آوردند. در چنین شرایطی محدّثان و صحابی امامان معصوم (علیهم السلام) که غالباً از خاندان اشعری هم بودند با تشکیل جلسات علمی و دینی، حوزه علمیّه قم را برپا نمودند. بنابر شواهد تاریخی، می توان از محمّد بن عیسى اشعری و پسرش احمد به عنوان اوّلین رؤسای حوزه علمیّه قم نام برد. حوزه قم در زمان شکل گیری خود بسیار فعّال و پر رونق بوده است، به گونه ای که با قاطعیّت می توان این مرحله از حیات آن را یکی از شکوفاترین دوران آن دانست.