مقالات
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، هویت پژوهش گر در چهار مقاله زبان شناسی کاربردی با روش شناسی ترکیبی مورد بررسی قرار گرفته است تا مشخص شود در این مقالات، ابزارهای زبانی خاصی به کار برده شده است که نشان دهنده هویت پژوهشی نویسندگان باشد یا خیر. به این منظور، الگویی شامل اظهار/حذف، فعّال سازی/منفعل سازی، فردارجاعی/گروه ارجاعی، نظام گذرایی، ابزارساختاری، ابزار اهمیت ساز، ابزار روابط ساز، ابزار اتصال ساز، ابزار بینامتنی، معناهای رمزگونه و خودبیانی ها ارائه شده است. هدف از این پژوهش، بررسی چگونگی نحوه بازنمود هویت پژوهش گر در مقالات زبان شناسی کاربردی به زبان انگلیسی است. نتایج نشان می دهد که پژوهش گران مورد بررسی، از الگویی خاص و متشکّل از ابزارهای زبانی خاص برای نشان دادن هویت خود به عنوان پژوهش گر در مقالات خود، بهره برده اند؛ به عبارت دیگر، میزان فعّال سازی و منفعل سازی کنش گران اجتماعی در کل، تقریباً با هم برابر است و نشان دهنده آن است که پژوهش گران مذکور در به کارگیری ساختارمعلوم و مجهول در نوشتار خود محتاط بوده اند تا دیدگاه غیرمتعصبانه ای داشته باشند. همچنین، آن ها در اغلب موارد از کنش گران اجتماعی به صورت گروه یاد کرده اند تا فرد. همچنین، از فرآیندهای ذهنی بیش از فرآیندهای مادی در مقالات خود بهره برده اند تا به کمک فرآیندهای ذهنی به شفاف سازی موضوعات مورد بحث بپردازند.
کاربرد صافی فرهنگی در ترجمه اصطلاحات: موردپژوهی ترجمه انگلیسی بچه های قالیبافخانه مرادی کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر ارزیابی انتقادی نحوه کاربرد صافی فرهنگی در ترجمه انگلیسی کریس لیر و سهیلا سحابی (۲۰۰۰) از کتاب بچه های قالیبافخانه هوشنگ مرادی کرمانی (۱۳۵۹/۱۳۹۰) و بطور مشخص، داستان «رضو، اسدو، خجیجه» است. این مقاله بطور خاص ترجمه «اصطلاحات» را به عنوان یکی از عناصر زبانی فرهنگ- وابسته مدّ نظر خواهد داشت. بدین منظور، الگوی «تحلیل انتقادی ترجمه» (خان جان، ۱۳۹۱، ۱۳۹۲) که در اساس بر بینان نظریِ زبان شناسی سازگانی- نقش گرا (هلیدی، ۱۹۹۴، ۲۰۰۴) استوار می باشد به عنوان چارچوب تحلیلیِ تحقیق انتخاب گردیده است. الگوی مذکور بطور توأمان تحلیل عوامل درونزا (درون متنی) و برونزا (یعنی مؤلفه های اجتماعی و فرامتنی) را مورد توجه قرار می دهد و در این مسیر، هم به محصول ترجمه نظر دارد و هم به فرآیند ترجمه. پژوهش حاضر بر آن است تا نشان دهد که نحوه کاربرد صافی فرهنگی از سوی مترجمان اثر به چه میزان با ویژگی های بافتی در نظام مقصد تناسب داشته است. یافته های تحقیق مبین آن است که اتخاذ راهکارهای «معادل سازی توصیفی» (ایجاد معادل های یک سویه) و «معادل-یابی فرهنگی» (یافتن معادل های طبیعی یا دوسویه) که به ترتیب بیشترین بسامد وقوع را داشته اند، عموماً نیل به تعادل نقشیِ نسبی را در پی داشته است.
موضوعات و مضامین شرقی درادبیات نمایشی کلاسیک فرانسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهمترین بخش های تاریخ ادبیات فرانسه به دوره ادبیات نمایشی کلاسیک در قرون شانزدهم و هفدهم و هجدهم میلادی مربوط می شود که در جریان آن آثار نمایشی برجسته ای توسط نمایش نامه نویسان بزرگ فرانسوی، چه به صورت تراژدی و چه به شکل کمدی، با استفاده از اصول و قواعد مکتب ادبی کلاسیسیم و موضوعات اصیل عهد یونان و روم باستان خلق شده اند؛ اما این نویسندگان علاوه برآن از مضامین گوناگون حکایات و داستانها و افسانه های شرقی برگرفته از منابع غنی و پربار فرهنگ و ادب تمدن های کهن شرق به ویژه ایران (پارس)، عثمانی (ترک)، هند و چین نیز برای خلق آثار بدیع و تازه نمایشی خود بهره گرفته اند. در این مقاله به اختصار به بررسی این موضوعات و مضامین گوناگون شرقی در ادبیات نمایشی کلاسیک فرانسه پرداخته می شود.
مطالعه مشکلات ترجمة متون عرفانی با تأکید بر ترجمه کتاب عبهرالعاشقین اثر روزبهان بقلی شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات عرفانی (ادب صوفیه) از حیث تنوع و غنا در فارسی و عربی اهمیت خاص دارد و همواره ترجمه آن مورد توجه بسیاری از مترجمان غربی بوده است. این نوع ادبی وجوه متعدد و مهمی دارد که شامل نظم، نثر، فلسفه، اخلاق، تاریخ، تفسیر، دعا، مناجات، حدیث و موسیقی است. لذا ترجمه آن نسبت به سایر متون سخت تر و دارای ریزش های بیشتری است. آنچه در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است، مشکلات پدید آمده به هنگام ترجمه متون عرفانی در بررسی کتاب «عبهرالعاشقین» اثر روزبهان بقلی شیرازی است. درست است که تعریف ترجمه برگردان متنی از زبان مبدأ به زبان مقصد بدون کوچکترین افزایش یا کاهشی در صورت و معنی آن متن می باشد، لیکن این تعریف فقط جنبه نظری دارد؛ زیرا هیچ پیامی را بدون تغییر در صورت و معنی آن نمی توان از زبانی به زبان دیگر منتقل کرد به خصوص آثار عرفانی روزبهان بقلی که دربردارنده جهانی پر رمز و راز است و خیال انگیز. آنچه تأثیر بسیار عمیقی بر خواننده آثار روزبهان می گذارد، سبک اوست که برخی مواقع ترجمه آن به اندازه ترجمه آثار امام محمد غزالی دشوار است، از آن روی که آرایش و جمله بندیِ قوی تر و ژرف تری دارد.
تأثیر تحولات «میدان» نشر بر «عادت واره» مترجمان ادبی از ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۵(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقطع تاریخی بین ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۵ به لحاظ افت و خیزهای سیاسی و ظهور گرایش های فکری متنوع در تاریخ معاصر ایران بسیار حاﺋز اهمیت است. در این مسیر، مترجمان نیز به مثابه عاملان اجتماعی که با بافت اجتماعی این دوره پیوند محکمی داشته اند، از این افت و خیزها و گرایش های فکری تأثیر پذیرفته یا بر آن ها تأثیرگذاشته اند. پژوهش حاضر بر آن است تا رابطه بین رفتار مترجمان و ساختارهای اجتماعی فرهنگی حاکم بر آنان را در قالب نظریه جامعه شناسی تولیدات فرهنگی بررسی نماید. به این منظور، با استفاده از دو مفهوم اصلی عادت واره و میدان در این نظریه، سیر تحول نشر کتاب در ایران و نقش مترجمان در این سیر مورد مطالعه قرار می گیرد و به فراخور مطالب گردآوری شده تأثیر صنعت نشر بر شکل گیری عادت واره مترجمان نیز بررسی می شود. در نهایت، چنین به نظر می رسد که هرچه میدان قدرت و به تبع آن میدان تولیدات فرهنگی زمینه را برای ظهور میدان نشر به شکل یک میدان مستقل و سلسله مراتبی بیشتر فراهم کنند، تأثیرگذاری این میدان بر عادت واره مترجمان بیشتر می شود.
بازآفرینی یک روایت در دو اثر: داستان «مردگان» اثر جویس در سینمای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر، اقتباس به عنوان شاخه ای جدید در نقد ادبی مورد توجه منتقدین قرار گرفته است. در ایران نیز اقتباس های مختلفی از آثار ادبی ایرانی و خارجی در چند دهه اخیر انجام گرفته است. پلّه آخر (۱۳۹۲) به کارگردانی علی مصفا یکی از جدیدترین آثار اقتباسی و برگرفته از داستان معروف «مردگان» (۱۹۱۴) اثر جیمز جویس (۱۸۸۲-۱۹۴۱) است. در این مطالعه، با استفاده از تئوری کانون دید ژرار ژِنِت، به دنبال بررسی تغییر روایت از متن نوشتاری به فیلم و پیامدهای آن خواهیم بود. تئوری کانون دید ژِنِت، با معرفی سه نوع کانون دید بیرونی، درونی و صفر و همچنین چهار نوع روایت با توجه به سطح و رابطه راوی با داستان، ابزار مناسبی برای مقایسه اثر ادبی و فیلم اقتباسی در قالبی روایت شناسانه است. بنابراین، مطالعه حاضر سعی دارد با بررسی این تغییرات در روایت «مردگان» و پلّه آخر و با تکیه بر تئوری کانون دید، درباره علل و نتایج آن ها به بحث و نتیجه گیری بپردازد. یافته های این مطالعه نشان می دهد که تأثیر آگاهانه یا ناخودآگاه اقتباس کننده مذکر بر نوع روایت، باعث کم رنگ شدن نقش لیلی و هم ذات پنداری بیشتر مخاطبان با قهرمان منفعل این فیلم، یعنی خسرو شده است. علی رغم روایت پیچیده داستان فیلم، قضاوت در مورد شخصیت های فیلم برای مخاطب توسط این تغییر در روایت آسان شده است.