این مقاله ناظر به این دیدگاه است که واژگان قرآنی در حوزه مفاهیم پایه دینی ابتدا مدلول حسی داشته و پس از آن مدلول انتزاعی یافته اند. قرآن کریم با برگرفتن چنین شیوه ای در واقع به یک پرسش در فلسفه دین و زبان دین پاسخ داده است که زبان قرآن، زبانی عرفی است.
در این نوشتار، فصل دوم و سوم کتاب «قرآن و پلورالیزم» مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. به باور نویسنده، میان مبانی انحصارگرایی دینی و مدارا و تسامح، ناسازگاری است و نمی توان از آیات قرآن، هم انحصارگرایی را نتیجه گرفت و هم در صدد اثبات تسامح و مدارا بود. بنابراین برداشت هایی که از آیات فصل نخست شده است با آیات فصل دوم ناسازگار می نماید؛ در نتیجه بایستی یکی از این دو باور را از آیات قرآن نتیجه گرفت. بخش سوم کتاب نیز که با عنوان «توهم دلالت قرآن بر پلورالیزم دینی» سازمان یافته بر مستندات فصل نخست کتاب استوار است. بنابراین با توجه به نقد و بررسی فصل نخست در شماره پیشین، نیازی به نقد و نظر نیست. با این حال نویسنده برخی از خرده گیری ها بر مستندات تکثرگرایان را مورد بحث و بررسی قرار می دهد.
یکی از مقولات بنیادین در اندیشه معاصر، کرامت انسان است. نوشتار حاضر پس از معناشناسی کرامت انسان در نظام معنایی قرآن، می کوشد به آیاتی که به نتایج و لوازم کرامت انسان در گفتمان قرآن اشاره شده است، بپردازد و از منظر آیات متعدد در حوزه کرامت انسان، به لوازم کرامت انسان دست یابد. از آنجا که نتایج و لوازم کرامت انسان امروزه با مباحث حقوق بشر رابطه ای ناگسستنی یافته است، تحلیل و تبیین آن در چارچوب قرآن کریم امری ضروری است. این مقاله با ژرف کاوی در لوازم کرامت انسان، به حق حیات، حق آزادی (آزادی در انتخاب، آزادی بیان، آزادی تشکیل اجتماعات و آزادی اندیشه)، حق برخورداری از عدالت و نیز تساوی در برخورداری از امتیازهای اجتماعی برای همه انسان ها دست یافته است.
"در نوشتار حاضر پس از پرداختن به مباحث مقدماتی، به چهار محور اساسی تغییرات اجتماعی به مثابه سنت الهی در نگاه مفسران شیعه پرداخته شده است؛ عوامل تغییرات اجتماعی نخستین محوری است که مورد بررسی قرار گرفته و این عوامل به سه دسته شناختی، روانی و رفتاری تقسیم شده است. پس از آن، کارگزاران تغییرات مورد کالبدشکافی قرار گرفته که به دو نوع نخبگان و گروه های حاشیه ای پرداخته شده است. موانع تغییرات اجتماع که محور سوم این پژوهش را تشکیل می دهد، به سه بخش فرهنگی، اجتماعی و روانی دسته بندی شده است که هر کدام از زیر مجموعه هایی نیز برخوردارند. در پایان به هدف تغییرات اجتماعی از دیدگاه قرآن و تحلیل مفسران پرداخته شده است که هدف قرآن ایجاد تغییر در سطح فردی است نه گروهی و ساختاری.
"
قرآن کریم اولین منبع تشریع احکام شرعی به شمار می رود که همه احکام مورد نیاز بشر را دربر دارد؛ ولی از آنجا که همه این احکام در قرآن به صورت صریح و جزیی بیان نشده اند، باید این احکام را در روش های دیگر بیان قرآن جست وجو کرد و یکی از این روش ها، بیان احکام فقهی در قالب قواعد عام و کلی است که از آنها در اصطلاح فقه با عنوان «قواعد فقهی» یاد می شود. بر این اساس، فقیهان اسلامی در استنباط احکام شرعی قرآن، افزون بر استناد به آیات مربوط به احکام خاص و جزیی، قواعد عام و کلی متعددی را نیز از قرآن استخراج و وارد حوزه فقه کرده اند و این تلاش ها هرچند ارزشمند بوده و ثمرات فراوانی را در پی داشته است، از یک سو همه قواعد عام و کلی قرآن نیست و در قرآن آیات دیگری نیز وجود دارد که شاید به عنوان مستند قواعد فقهی جدید استفاده شود و از سویی، در حد ظرفیت این قواعد از آنها در فقه استفاده نشده است و موضوعات دیگری نیز در فقه وجود دارد که می توان حکم شرعی آنها را با استناد به این قواعد تبیین کرد. از این رو، در این پژوهش ضمن اشاره به ادله استخراج قواعد فقهی از قرآن کریم، برخی از قواعد جدیدی که می توان آنها را از آیات قرآن استخراج کرد و نیز موضوعات دیگری که می توان حکم شرعی آنها را با استناد به قواعد فقهی موجود تبیین کرد؛ با ارائه مستندات قرآنی آنها، بیان و ارائه شده است.