برای ارائة مفهومی از آنچه که از آن به «تربیت اسلامی» یاد می شود، تاکنون عمدتاً واژة «تربیت» مورد اهتمام واقع شده است؛ ولی آیا براستی این واژه به تنهایی کفایت می کند و یا اینکه در آموزه های اسلامی واژه های دیگری هست که از بررسی مجموع آنها می توان تربیت اسلامی را ارائه نمود؟
به نظر می رسد که واژة «تربیت» به تنهایی کفایت نمی کند و لازم است در کنار آن واژگانی چون «تنشئه، هدایت، رشد، اصلاح، تزکیه، تهذیب، تطهیر و تأدیب» نیز مورد بررسی قرار گیرد و از مجموع آنها مفهوم جامع تربیت اسلامی را ارائه نمود و چون به ناچار باید واژه ای را برای آنچه از آن به «تربیت اسلامی» تعبیر می شود، برگزید؛ واژة «تأدیب اسلامی» مناسب تر از واژة «تربیت اسلامی» باشد. این مقاله درصدد بررسی این موضوع است. از این رو، ابتدا واژة تربیت اسلامی به تفصیل از نظر آیات، روایات و لغت شناسان مورد بررسی قرار می گیرد، سپس واژگان دیگر، به اختصار مورد بررسی قرار گرفته و ضمن بیان وجوه ترجیح واژة تأدیب درنهایت تعریف موردقبول از تربیت اسلامی ارائه می گردد.
نوع و جایگاه مفردات و جملات قرآن دارای اهمیت است و هر کدام مطلبی را به مخاطب القا می کند که تبیین آن بر عهده مفسّر است. مقاله حاضر به یکی از مراحل فرایند تفسیر پرداخته است که با استفاده از علوم گوناگون در ذهن مفسّر شکل می گیرد و حلقه مفقوده ای را که بین مباحث نظری بلاغت و تفسیر است، با تفحص از میان استفاده های تفسیری علّامه طباطبائی از علوم گوناگون، کشف کرده و ارائه داده است. نکاتی را که ایشان با مهارت از علم بلاغت استخراج نموده، اصطیاد شده است تا در کنار تبیینِ روش ایشان در استفاده از این علم، شواهد قرآنی متعددی برای اعجاز بیانی قرآن به شمار آید. با توجه به اینکه منشأ بسیاری از انحرافات مکتب های فکری بی دقتی در ادبیات بوده است، اهمیت جایگاه بلاغت در تفسیر تبیین می گردد. مرحوم علّامه در بسیاری جاها، با استفاده از همین علم، جواب شبهات غامضی را داده است؛ مانند اثبات عصمت برای پیامبر با استفاده از صنعت «اطلاق».