فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۰۱ تا ۴۲۰ مورد از کل ۵٬۹۴۷ مورد.
منبع:
حکمت اسراء زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
57 - 82
حوزههای تخصصی:
بررسی سیر تاریخ تفسیر در زمینه زنان، مبین تغییراتی در عرصه فهم و تفسیر قرآن است. یک جنبه از تغییرات، توجه به فهم و شرایط وجودی حصول آن تحت عنوان مبانی هرمنوتیکی است. همچنان که تفاسیر، متأثر از تحولات فرهنگی-اجتماعی در زمینه موضوع نیز تغییر پیدا کردند. از مهم ترین این تحولات، نگرش های فمینیستی است. برخی همچون اسما بارلاس به دنبال پاسخ به مطالبات فمینیستی با استفاده از خوانش متفاوت از قرآن برآمده اند؛ خوانشی که اصل برابری و نفی مردسالاری را آموزه حقیقی قرآن می داند. در مقابل، بعضی مانند آیت الله جوادی آملی با تمرکز بر مسئله زنان در تفسیر قرآن، در پیِ ارائه پاسخ های جدید، متناسب با تحولات عصری هستند؛ نه برآورده سازی مطالبات فمینیستی. بررسی تطبیقی این دو نگرش، با هدف ارزیابی میزان تاثیرگذاری مبانی هرمنوتیکی مفسرین بر فهم آنان از آیات، ضرورت این تحقیق را نشان می دهد. از آنجا که جواز ضرب زنان در آیه 34سوره نساء از چالشی ترین موضوعات در زمینه زنان است، مبانی هرمنوتیکی دیدگاه آیت الله جوادی آملی و بارلاس در تفسیر«واضربوهن»، با روش توصیفی–تطبیقی، مورد ارزیابی قرار می گیرد. ناظر به مؤلف محوری و وضع الفاظ برای روح معانی نزد علامه جوادی آملی، ممکن است آیه مناسب با ساختار نظام زندگی قبیلگی باشد نه ساختار زندگی مدنی، در نتیجه می توان مفهومی از ضرب را متناسب با هدف آیه و فرهنگ هر عصر بر فعلی مانند زدن حمل کرد. درحالی که بارلاس با اعتقاد بر تعدد معنایی قرآن و استفاده از رویکردهای جدید، به برخی از مبانی هرمنوتیکی خود مانند مؤلف محوری پایبند نمی ماند و این امر به تحمیل آرای او بر قرآن می انجامد.
معاد جسمانی با تکیه بر مبانی و اصول عرفانی ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن عرب ی ازجمل ه عرفایی است که در آثار خود به معاد جسمانی انسان و کیفیت آن، توجهی ویژه داشته است. او در اثبات معاد جسمانی بیشتر بر کشف و شهود تکیه دارد تا عقل استدلالی. اما نگارندگان این مقاله معتقدند با استفاده از مبانی و اصول عرفانی ابن عربی نیز میتوان بُعد جسمانی انسان را پس از مرگ، در عالم برزخ و آخرت اثبات نمود. گذشته از کیفیت معاد جسمانی، این پرسش مطرح است که آیا بر اساس مبانی و اصول عرفانی ابن عربی، معاد جسمانی قابل اثبات است یا خیر؟ این مقاله که بر اساس روش تحلیل محتوا نوشته شده، درصدد پاسخ به پرسش مذکور است و به این نتیجه رسیده که بر اساس اصول و مبانی ابن عربی همچون تمیز و تعین انسان در سیر صعود، نسبت میان عالم صغیر و عالم کبیر، نظریه اسماء متقابله، شرافت قوای حسی، خلقت انسان بر صورت خداوند، معرفت النفس عرفانی، مقام جامعیت و اعتدال انسان، و تکرار در تجلی و تجدد امثال معاد جسمانی قابل اثبات است. افزون بر آن، مقاله پیش رو نشان میدهد این قول که اصل انسان موجودی غیرجسمانی است و در نهایت به موطن غیرجسمانی خود بازمیگردد، سخنی باطل است و صورت انسانی باید دارای بدن باشد، بهمین دلیل، با فرض اینکه شریعت نسبت به معاد جسمانی اظهارنظری نکرده باشد، باز هم معاد جسمانی از چشم انداز مبانی و اصول عرفانی قابل اثبات است.
بررسی تطبیقی معیار صدق گزاره های اولی از دیدگاه علامه مصباح یزدی و آیت الله عابدی شاهرودی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۷
82 - 107
حوزههای تخصصی:
در رویکرد مبناگرایی برای توجیه معرفتی، اولیّات گزاره های ضروری اند که پایه و اساس گزاره های دیگر قرار می گیرند. اشکالی درباره ضرورت صدق اولیات مطرح شده است. همین امر موجب توجه فیلسوفان مسلمان از جمله علامه مصباح یزدی و آیت الله عابدی شاهرودی به مسئله تبیین ضرورت صدق این گزاره هاست. این نوشتار در تلاش است با مقایسه تطبیقی نظرات این دو اندیشمند، تبیین رویکرد و بیان اشتراکات و تفاوت های دو نظریه، به این سؤال پاسخ دهد که کدام یک از دو روش اتقان بیشتری داشته و کارآمدی لازم برای توجیه ضرورت صدق اولیات را دارند؟ روش تحقیق در این مقاله توصیفی- تحلیلی بوده، از منابع کتابخانه ای بهره خواهد برد. با بررسی نظریات این نتیجه قابل طرح است که روش علامه مصباح با ابتنا بر علم حضوری است. اگرچه تکیه بر اتقان شهود و علم حضوری می تواند راهکاری مناسب برای تبیین مطابقت با واقع باشد، چالش هایی نیز دارد. درمقابل نظریه آیت الله عابدی شاهرودی از راه تحلیل ساختار شناخت به ضروری بودن این قضایا برای شناخت می رسد. ضمن اینکه شباهت هایی مثل توجه به علم حضوری در هر دو نظریه وجود دارد، اشکالاتی به نظریه علامه مصباح قابل طرح است که به نظریه استاد عابدی شاهرودی وارد نیست.
مبانی جهان شناختی و انسان شناختی معنای زندگی در فلسفه صدرایی و روان درمانگری وجودی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معنای زندگی یکی از مهمترین دغدغه های بشر امروز و از مسائلِ سرنوشت ساز در میان فیلسوفان، روان درمانگران و اخلاق پژوهان معاصر است. در پژوهش حاضر، معنای زندگی از نگاه ملاصدرا، در مقام یک فیلسوف مسلمان، و اروی ن یالوم، در مقام یک روان درمانگر اگزیستانسیالیست معاصر غربی، بررسی شده است. پرسش مهم مقال ه این ست ک ه مبان ی جه ان شناخت ی و انسان شناختی معنای زندگی از دیدگاه ملاصدرا و اروین یالوم چیست؟ این پژوهش روشن میسازد که در مبانی فلسفی ملاصدرا، خدا با جلوه های جمالی و جلالی، بمثابه غایت هستی و معنابخش به هستی و انسان با ویژگی اشتداد وجودی، تجردی و کثرت نوعی حضور دارد. در مقابل، در مبانی فکری یالوم محوریت خدا انکار میشود و جهان فاقد معناست و این آدمی است که باید زندگیش را معنادار کند. بنابرین میتوان گفت در فلسفه ملاصدرا، با کشف معنا و در تفکر یالوم، با جعل معنا سروکار داریم. در مسئله معنای زندگی، رویکرد ملاصدرا غایت گرایانه و الهی است و رویکرد یالوم، غیرغایت گرایانه و غیرالهی.
نقد و بررسی آرای تربیتی ژان پل سارتر از دیدگاه فلسفه تربیتی علامه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
138 - 170
حوزههای تخصصی:
فلسفه تربیت به مطالعه هدف ها، فرایند، ماهیت برنامه ها، عمل و نتایج تعلیم و تربیت می پردازد .هدف از پژوهش حاضر نقد و بررسی آرای تربیتی ژان پل سارتر از دیدگاه فلسفه تربیتی علامه طباطبایی می باشد. ماهیت وکیفیت این پژوهش، روش پژوهش، توصیفی تحلیلی (تحلیل اسنادی ) است. در این پژوهش ابتدا به اصول فلسفی سارترو سپس به آرای تربیتی از دیدگاه سارتر و در نهایت رابطه معلم و شاگرد از دیدگاه وی پرداخته شد. در بخش بعدی نیز به اصول فلسفی علامه طباطبایی و سپس آرای تربیتی از منظر علامه و در نهایت به رابطه بین معلم و شاگرد در دیدگاه ایشان پرداخته شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که آرای تربیتی از نظر سارتر، نسبیت گرایی، درک مفهوم آزادی، یادگیری فرد، افزایش حس مسئولیت، تربیت خلاق، فعال بودن شاگرد می باشد و علامه نیز اهداف تربیتی را در دو دسته اهداف غایی که رسیدن به توحید می باشد و اهداف واسطه ای از جمله اهداف اعتقادی، اخلاقی، نظامی، فرهنگی و اجتماعی تقسیم بندی کرده است. ما با توجه به آرای علامه طباطبایی در صدد نقد و بررسی این آرا می باشیم.ازجمله انکار وجود خدا و آزاد بودن کامل انسان و هدایت نکردن وی توسط شخص آگاه که با توجه به آرای علامه طباطبایی این موارد مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
بررسی و قیاس منادشناسی لایب نیتس و بسیط الحقیقه ملاصدرا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
264 - 293
حوزههای تخصصی:
از جمله مسائل مهم و اساسی فلسفه که طی سده های اخیر مورد بحث قرار گرفته است ، قاعده «بسیط الحقیقه » و یا حقیقت بسیط و غیر مرکب در میان حکما و فلاسفه شرق و غرب عالم بوده است . این قاعده جایگاه ویژه ای جهت حل سایر مسائل فلسفی و بویژه اثبات توحید یا وحدانیت داشته است . ملاصدرا (صدرالدین شیرازی) معتقدبه قاعده «بسیط الحقیقه کلُالاشیاء و لیس بشی ءٍ منها» است، به معنای بسیط حقیقی همه اشیا است، در حالی که هیچ یک از اشیا نیست؛ یعنی واجد کمالات و جهات وجودی و خیر همه چیز، و فاقد نقایص و حدود و تعیّنات آنهاست وی این قاعده را از غوامض علوم الهی دانسته و درک حقیقت آن را جز برای کسانی که از جانب حق تعالی به سرچشمه علم و حکمت راه می یابند، آسان ندانسته است از طرف دیگر لایب نیتس از فلاسفه بزرگ غرب نیز با بیان «جوهر فرد » یا «مناد» به بررسی و تحلیل و اثبات آن همت گماشته است . لایب نیتس معتقد بود که «مناد» جوهری است منفرد و بخش ناپذیر و عنصری و دارای خاصیت های متعدد، ولی چون بسیط است اجزایی ندارد. بنابر آنچه در این مقاله آمده است وجود بسیط ، وجود مطلق و نامتناهی به یک معنا هستند و این مطلبی است مشترک بین ملاصدرا و لایب نیتس .
جایگاه هستی شناسی و معرفت شناسی فطرت و ارتباط آن با عقل نظری و عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
70 - 94
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با روش تحلیل عقلانی فطرت از دو حیث هستی شناسانه و معرفت شناسانه مورد پژوهش قرار گرفته هدف و نتایج زیر به دست آمده است: فطرت از حیث هستی شناسی آفرینش ویژه و نحوه وجود انسان است؛ انسان مانند لوح سفید یا خمیر شکل یافته اى به دنیا نمى آید بلکه عقل نظری و عملی آدمی به گونه ای خلق شده است که در دو حوزۀ بینشی وگرایشی مفطور به استعدادهایی است که سمت وسویشان انسان بالفعل شدن است . فطرت دارای ویژگیهایی از جمله همگانی بودن، غیراکتسابی بودن، زوال ناپذیری، تشکیک پذیری، هدایتگری انسان، برخورداری از مراتب مختلف عملی از جمله مراتب لوامه و ملهمه و مطمئنه و ... می باشد. فطرت از حیث معرفتی منبعی جدا و مستقل در کنار منابع معرفت نیست بلکه در حوزه منبع عقل نظری قرار دارد و از حیث عقل عملی مرتبه ای از عقل است که خاصیت ادراک شهودی دارد.این پژوهش از آن جهت اهمیت دارد که فطرت از جهتی زیر بنای علوم انسانی و از جهتی دیگر نوع تبیین هستی شناسی و معرفتی فطرت، در انتزاع لوازم و دلالتهای تربیتی و شناختی اهمیت ویژه ای دارد.
مطالعه تطبیقی انتقادی دلایل ضرورت نبوت از دیدگاه فاضل مقداد و علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۶
133 - 154
حوزههای تخصصی:
از دیرباز دلایل ضرورت نبوت موردتوجه بسیاری از متفکرین اسلامی قرار گرفته است. برخی مانند اشعری ها که حسن و قبح عقلی را نمی پذیرند، برای اثبات نبوت چه در صدق ادعا و چه در محتوای رسالت، تنها معجزه داشتن را شرط دانسته اند، ولی برخی مانند عدلیه و معتزله معجزه را تنها دلیل ادعای نبوت دانسته و دلایل متفاوتی را در اثبات ضرورت نبی مطرح کرده اند. فاضل مقداد، متکلم قرن هفتم و علامه طباطبایی، فیلسوف دوره معاصر در بیان ضرورت نبی از براهین و روش هایی متفاوت بهره برده اند. فاضل مقداد با تمسک به روش متکلمین و بهره گیری از برهان لطف و همچنین با استدلال به روش حکما و بهره جستن از برهان اصلاح نوعی انسانی، ضرورت بعثت نبی را اثبات کرده است. اما علامه نه تنها دو روش فاضل مقداد را با دلایل متقن رد نموده است، بلکه براهین متعددی را مانند برهان نیازمندی بشر به نظام قانون کامل، برهان هدایت انسان به کمال مطلوب و برهان خالی نبودن زمین از حجت اقامه نموده است. در این مقاله دیدگاه علامه طباطبایی به دلیل داشتن براهین یقینی به عنوان نظر برگزیده، تبیین شده است.
تحلیل مأنوسات شناختی با نظر به دیدگاه فارابی و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
103 - 113
حوزههای تخصصی:
مشتهیات تخیلی فکری در ادبیات ابن سینا و معارف مأنوس و ملایم در بیان فارابی معطوف به جایگاه میل در حکمت نظری و در سطح ادراک است. اقتران سکون نفس، ملایمت، منافرت، اطمینان قلب، جزمیت و عنادناپذیری و رضایت خاطر به این قبیل از معارف، ضرورت بررسی مسئله حاضر و وجه انس در معرفت و اشتها به مدرکی خاص را به میان می آورد. نهادینگی و مأنوس بودن یک باور، بستگی به میزان انطباق آن با دیگر معارف شخص ازجمله ملکات حاضر در وی دارد. چنین معارفی به شکل معارف پایدار و اطمینان پذیر در نفس حضور دارند. ملکات که براثر عادت و تکرار در ذهن ایجاد می شوند، در اندیشه فارابی توجیه کننده اقتران احساس به آراء و علوم شناختی به شمار می آیند. در بیان ابن سینا نیز ملازمات روان شناختی ادراک و حضورشان در سطح باورها و معارف، نوعی صیانت از معرفت محسوب می شوند. به باور او، میل مردم به آنچه شناخته اند، بیش از میلشان به موضوعی است که به آن انس ندارند. تبیین این سخن درباره جایگاه انس در ادراکات است. وی نیز همچون فارابی نقش ملکات را در این میان برجسته می داند و معتقد است که محیط فکری نقش زیادی در همراهی عواطف و انفعالات و احساسات با ادراکات دارد.
مقایسه ماهیت و محدوده عقل در فهم دین از نظر ملاامین و علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۶
90 - 111
حوزههای تخصصی:
از نظر هر مسلمانی، عمل صالح مبتنی بر علم به دین بوده و هر علمی نیازمند ابزار فهم است. ماهیت و محدوده قدرت عقل به عنوان مهم ترین ابزار فهم در انسان، از دیرزمان محل بحث و گفت وگو بوده است. در جهان اسلام از زمان ترجمه فلسفه و منطق یونانی و تألیف اولین کتب فلسفی و منطقی، این بحث محور منازعات نص گرایان، متکلمین و فلاسفه بوده است. در میان شیعیان، این منازعه با نوشتن کتاب "فوائدالمدنیه" ملاامین استرآبادی بالا گرفت و اصولیون را نیز وارد بحث کرد. در میان فلاسفه نیز ملاصدرا با ادعای تطبیق حکمت و شریعت، نظام حکمت متعالیه را ارائه داد. هدف ما بررسی انتقادات به ملاامین براساس حکمت متعالیه بر طبق نظریات علامه طباطبایی1 است. روح نص گرایی امروز در برخی تفکرات به شدت جریان دارد و ازاین رو نقد مبانی این جریان بسیار حائز اهمیت است.روش ما ابتدا تحلیل مفهوم عقل براساس دو مؤلفه ماهیت و محدوده قدرت آن در فهم دین و سپس نقد درونی و بیرونی آن است. در نقد درونی می توان گفت: اولاً عدم استفاده از عقل و منطق با رفتار علمی خود آنها که براساس این دو است ناسازگار است. ثانیاً خود آیات و روایات که منبع معرفت از دیدگاه ملاامین هستند، ما را به استفاده از عقل ترغیب نموده اند. ثالثاً قدح عقل در روایات ناظر به روش تمثیل فقهی است نه عقل استدلالی. در نقد بیرونی می توان گفت اختلاف در بین فلاسفه نمی تواند دلیل نادرستی استفاده از عقل باشد؛ زیرا اختلاف در فقه نیز همین لازمه را خواهد داشت. حکمت متعالیه در تعیین جایگاه عقل جانب اعتدال را رعایت کرده، اما ملاامین آن را از جایگاهی که در آیات و روایات دارد پایین تر آورده است.
منطق و ساختار توجیه در گزاره های علوم انسانی اسلامی (با تأکید بر معیار قرآن کریم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
89 - 109
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین مسائل معرفت شناسی علوم انسانی (اسلامی)، مسأله معیارهای ثبوتی و اثباتی حجیت در سطح گزاره ها به ویژه ساختار و فرایند توجیه آنها است. گزاره های علوم انسانی، به دو دسته توصیفی و توصیه ای تقسیم می شوند. پژوهش حاضر نشان داده است: در سطح ثبوتی، واقع نمایی گزاره های توصیفی، در مطابقت آن ها با واقع و نفس الامر است؛ اما واقع نمایی گزاره های توصیه ای (ازجمله اعتباریات)، قدری متفاوت است؛ زیرا اعتباریات، تابع احتیاجات حیاتی و عوامل محیطی بشر بوده و به تبع سیر تکاملی زندگی اجتماعی، متغیراند؛ لذا برخی با پذیرش ناواقع نمایی در این حوزه، قائل به نسبیت شده اند، زیرا معتقدند اعتبار گزاره های اعتباری در علوم انسانی، وابسته به خواست و قرارداد جامعه است؛ در حالی که گزاره های اعتباری نیز دارای نفس الامراند و نفس الامر هر چیزی به حسب خودش است. همچنین معیار اثباتی حجیت گزاره های علوم انسانی و شیوه توجیه آنها عمدتاً بر مدار نظریه ابتناء (مبناگرایی) است. پژوهش حاضر می کوشد با روش عقلی و با بهره گیری از برخی آیات قرآن کریم، مسأله معیار صدق و ساختار توجیه انواع گزاره های علوم انسانی را نشان دهد.
کراهت یا ترس از مرگ و درمان آن از دیدگاه ملاصدرا و مقایسه آن با ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۲)
137 - 147
حوزههای تخصصی:
ترس از مرگ امری است ضروری و همچون خود مرگ از حکمت های الهی است. دلایل فلسفی و وجودی مبتنی بر علل فاعلی و غایی که از اختصاصات ملاصدرا است، دو دلیل اصلی وی در تبیین این ترس است. نفس، فاعل ترس است چون دوستدار خدا و صفت جاودانگی او است و هم به دلیل غلبه احکام بدن زوال دنیوی را ناخوش می دارد. غایت وجودی این ترسِ نهفته در نفس نیز محافظت از بدن برای رسیدن به کمال لایق است. دلایل غیروجودشناسانه صدرا برای ترس نفس از مرگِ بدن، ارزش شناختی (اخلاقی)، معرفت شناختی و روان شناختی است. راه حل های استنباط شده از آثار وی برای غلبه براین ترس،افزایش آگاهی است؛ چراکه اصولاً ترس از مرگ، بی فایده و فرار از آن ناسودمند است. برای غلبه بر این ترس، باید به معرفت خدا و شناخت راز تقدیرات الهی نائل شد.در حالی که ملاصدرا با طرح دلایل وجودشناسانه، وجود این ترس را ضروری می داند؛ اما ابن سینا با طرح دلایل صرفاً غیروجودشناسانه، این ترس را ناموجّه تلقّی می کند. درمان این ترس از نگاه ابن سینا همچون ملاصدرا مجموعا افزایش معرفت و آگاهی است؛ هرچند چاره ساز بودن این راه حل برای اکثریت مردم، محل تردید و ابهام است.
ایرادات ناظر به کاربست خصایص طبیعی آدمی در شناخت (مربوط به نظریه زاگزبسکی)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
رویکرد طبیعت گرایانه لیندا زاگزبسکی به شناخت، ورود خصایص فضیلت گرایانه انسان به حوزه معرفت شناسی را مجاز نموده است. فضایل و احساسات و عواطف از وجوه طبیعت آدمی هستند که از منظر زاگزبسکی در تشکیل معرفت سهم دارند. انگیزه برآمده از عواطف، باور را به سوی صدق، هدایت می کند. کاربست خصایص طبیعی در معرفت، مستلزم مهارتی خاص است که از نظر زاگزبسکی از مهارت به مثابه فن و استادی متمایز است. فضیلت، انگیزه و موفقیت از مهمترین اجزای طبیعت گرایانه شناخت از نگاه زاگزبسکی هستند. در کنار اجزای طبیعی یادشده، عناصر دیگری مانند آگاهی، اراده، وظیفه و غیره از سوی معرفت شناسان سنّتی برای تشکیل معرفت معرفی شده اند. نویسندگان در تحلیل و نقد نگاه زاگزبسکی به سه جزء طبیعی معرفت یعنی عناصر فضیلت، انگیزه و موفقیت می پردازند. سه جزء نامبرده آن گونه که زاگزبسکی به آنها نقش می دهد، خالی از خطا نیستند و به کاربستن آنها در ساختار معرفت، مستلزم دقّت در معنا، حدود و کارکرد است. برای مثال چنانچه تنها فضایل معرفتی رفتاری، فضایل مؤثر در شناخت برشمرده شوند، احتمال وقوع تزاحم فضایل و از دست رفتن ظرفیت فضایل طبیعی در معرفت و محدود شدن دامنه باورهای آسان یاب به وجود می آید. در این صورت، انحصار باورهای صادق به باورهای حاصل از انگیزه حقیقت یابی، به نادیده گرفتن باورهایِ صادقِ برآمده از دیگر انگیزه ها منتهی خواهد شد و فضیلت ندانستن مهارت ها، موجب زایل شدن فضیلت مستتر در فنون می شود.
تحلیل روش ها و رویکردها در الهیات تطبیقی جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الهیات تطبیقی جدید، شاخه ای از الهیات معاصر مسیحی است که نگاهی متفاوت به «دیگری دینی» و الهیات سایر ادیان دارد. این گرایش درصدد است با نگاهی تطبیقی و مقایسه ای، مقوله های ایمانی را بررسی، بازخوانی و بازتفسیر کند و فهم عمیقی به ایمان دینی ببخشد. الهیات تطبیقی با تنوع رویکردی مواجه است و این تنوع باعث طرح مسئله در نوع روش پرداختن به این الهیات و اتخاذ موضع مناسب در مواجهه با «دیگری دینی» شده است. سه رویکرد تاریخی، اعتقادی و فرااعتقادی را می توان در این الهیات شناسایی کرد که تفاوت هایی در روش و هدف با یکدیگر دارند. رویکرد تاریخی، مطالعه چگونگی شکل گیری دگرگونی های الهیاتی در بستری از روابط بین دینی به نحو تاریخی است. رویکرد اعتقادی راهی برای تعمیق یا غنی سازی حقیقت ایمانی است که در یک سنت خاص آشکار شده و رویکرد فرااعتقادی وسیله ای برای دستیابی به درکی جهان شمول تر از حقیقت دینی است؛ اما با وجود این، همپوشانی میان این دو رویکرد در برخی آثار الهیات تطبیقی دیده می شود. در این پژوهش، به بازشناسی رویکردهای عمده در الهیات تطبیقی و بیان تفاوت و چالش های این رویکردها پرداخته شده و این نتیجه حاصل است که می توان به ترکیبی سازنده از رویکرد اعتقادی و فرااعتقادی اندیشید و از هر دو توأمان بهره برد. روش پژوهش این مطالعه، توصیفی تحلیلی است.
خوانشی نو از نمادها و مفاهیم آیین مهرپرستی در آراء سهروردی براساس حکمت خالده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۰)
97 - 110
حوزههای تخصصی:
سهرودی براساس حکمت خالده (حکمت جاویدان، جاویدان خِرد) معتقد است حکمت حقیقی در همه زمان ها و مکان ها امری واحد است. بر همین اساس، سهروردی از برخی حکمت ها و آیین های پیش از خود مانند آیین مهرپرستی بهره برده است. در این پژوهش با نگاهی دوباره به تأثیر آیین مهرپرستی بر آراء سهروردی، مسئله جایگاه «مهر» در نظام هستی شناسی سهروردی و تبیین آفرینش براساس مهر و قهر در پرتو حکمت خالده بررسی شده است. همچنین، نشان داده شده است سهروردی براساس گرایش به حکمت خالده از مفاهیمی همچون مهر، عشق، هورخش و خره کیانی استفاده کرده و معتقد است حقیقت واحد با تعابیر مختلف در میان اقوام و ملت ها ظهور کرده است. او خود را میراث دار حکمای ایران و یونان و مصر باستان و ... می داند و در سایه تعالیم اسلامی تلاش کرده است حقیقت واحد که در طول تاریخ با تعابیر گوناگون مطرح شده است را در قاب زمانه خویش بیان کند.
گستره اعتبار خبر واحد در ساماندهی علوم انسانی با تأکید بر دیدگاه علامه مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۷۹)
77-96
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین مسائل معرفتی و روش شناختی در قلمرو دلیل و روش نقلی، مسئله گستره اعتبار خبر واحد و مقدار و ملاک محدودیت آن است. در مقاله پیش رو، این مسئله چالشی و مشحون از اختلاف نظر با تمرکز بر نظریه علامه مصباح یزدی مورد بررسی قرار می گیرد. حل این مسئله نقشی بسیار گسترده و تأثیرگذار در ساحت های گوناگون معرفتی، از جمله در فهم عقاید و احکام دین، دارد. در علوم انسانی و اجتماعی نیز می توان نقش آن را به روشنی دریافت. مهم ترین دستاورد این پژوهش با الهام از راه حل استاد مصباح یزدی و قرائت ویژه ایشان از حجیت و نیز براساس نظریه برگزیده، این است که می تواند مشکل کارآمدی روایات تفسیری را مرتفع سازد. افزون بر اینکه این راه حل یا نظریه در دیگر حوزه ها و دانش های بشری، به ویژه علوم انسانی و تدوین و ساماندهی علوم انسانی اسلامی، می تواند نقش آفرین باشد؛ برخلاف برخی از نظریاتی که اعتبار خبر واحد را مستنَد به ظن می دانند، نه اطمینان، که در این صورت، قلمرو آن صرفاً به حوزه احکام عملی محدود می شود و برای بازسازی علوم انسانی تمسک بدان ممکن نیست.
برهان عقلی علم الهی بر امامت امیرالمومنین علیه السلام(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
80 - 111
حوزههای تخصصی:
تا کنون پژوهش های دامنه داری پیرامون علم الهی امیرالمومنین علی × صورت گرفته است؛اما هنوز زوایای ناگفته بسیاری نزد محققان کلام اسلامی وجود دارد .آنچه در این وجیزه بررسی می شود نگاهی متفاوت به علم الهی ایشان است.زاویه ی متفاوت برگرفته از این مسأله است که چگونه می توان به شیوه برهانی وعقلی از رهگذر علم الهی دینی، امامت حضرت علی × را اثبات نمود؟ برهان علم از سه مقدمه تشکیل شده است : اول : اثبات علم الهی دینی امیرالمومنین × بر اساس نصوص معتبر ؛ دوم:عدم اعطای علم الهی به مدعی دروغین امامت ؛ سوم:تنها حضرت علی × دارای علم الهی و مدعی امامت منصوص بوده است. مقدمه اول با ادله ی قرآنی و روایی اثبات شده ومقدمه دوم، بر اساس حکم عقلی مسلم است .مقدمه سوم نیز در گزارشات منابع معتبر شیعه و اهل سنت آمده است .بنابر مقدمات با روش های معمول روایی ،توصیفی –تحلیلی ، فرضیه پژوهش اثبات شده است.
بررسی تطبیقی تکون خلقت و عقلانی یا وحیانی بودن خلق از عدم از منظر آکویناس و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله آفرینش و به تبع آن، خلق ازعدم، یکی از چالش های فلاسفه و متکلمان در همه اعصار بوده است. هدف این پژوهش که، به شیوه توصیفی تحلیلی تنظیم شده است، تحلیل، تطبیق و بررسی دیدگاه آکویناس و ملاصدرا درباره نحوه تکون خلقت و عقلانی یا وحیانی بودن خلق ازعدم است. در این مقاله، روشن می شود که آکویناس ضمن این که دلایل فلاسفه و متکلمین بر قدم یا حدوث زمانی عالم را نمی پذیرد، دلایل عقل را نیز مبنی بر اثبات حدوث ذاتی عالم ناتوان و نارسا می داند. وی اذعان دارد که تنها بر اساس وحی و آموزه های دینی است که می توان حکم به مسبوق به عدم بودن و حدوث ذاتی عالم نمود. از سویی دیگر، ملاصدرا با التفات به آموزه های دینی و بر اساس مبانی عقلی خویش، همچون اصالت وجود و حرکت جوهری، ضمن پذیرش خلق ازعدم، به اثبات عقلانی حدوث زمانی عالم(به معنای خاص) می پردازد. در مقام تطبیق آراء این دو اندیشمند، می توان به اصالت وجودی دانستن هر دو اشاره کرد. این که در نظام صدرایی و آکوئینی، ضمن آن که خداوند قدیم دانسته شده است، عالم امکان نیز بدون هیچ تصوری از زمان، مسبوق به عدم تعریف می شود. وجه اختلاف بارز این دو متفکر را می توان در تغییر پذیر بودن یا نبودن ماده نخستین عالم هستی دانست. ملاصدرا با استناد به آیه «کل یوم هو فی شأن» فیض الهی را چنان مستمر و غیر منفک از خداوند می داند که تصور آغازی برای خلقت در زمان حقیقی یا زمان موهوم رفع می گردد.
حقوق خانواده در قرآن کریم با رویکرد صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
173 - 181
حوزههای تخصصی:
همان طوری که بر همگان روشن است، خانواده یک نهاد اجتماعی است و مفهوم آن در جوامع مختلف و در طول زندگی بشر همواره به یک شکل نبوده و پابه پای تحولات اجتماعی متحول شده است. خانواده مرکب از گروهی افراد است که از طریق خون، ازدواج، فرزند خواندگی به یکدیگر مربوط و منسوب بوده و برای مدت طولانی و مشخص با هم زندگی می کنند. هدف های تشکیل خانواده عبارت اند از: عدم تنهایی، آرامش رسیدن، برطرف نمودن نیاز جنسی و غریزی به صورت ضابطه مند، مودت و رحمت و عواطف متقابل در میان همسران، ادامه نسل و به کمال رسیدن زن و مرد و در نهایت قرب الهی است. در تمامی نظام های حقوقی شرق و غرب برای خانواده: اعم از مسائل ازدواج زندگی مشترک، تعهدات همسران نسبت به یکدیگر و احترام متقابل همسران و فرزندان ارث همسران از یکدیگر و میزان آن و نفقه، ارث فرزندان از والدین و طلاق و مسائل ناشی از آن قوانین حقوقی متناسب با ایده آل ها و ایدئولوژی های خود وضع نموده اند، اما هر یک از آنها جای تأمل و تعمق دارد؛ چرا که هر روز شاهد بروز نارضایتی مردان از زنان و زنان از مردان و والدین از فرزندان و برعکس می باشیم که این امر نشان دهنده منطقی نبودن و مستحکم نبودن قوانین حقوقی خانواده است که به نظر می رسد باید فرهنگ سازی بیشتر صورت گیرد تا به خانواده متعادل نزدیک تر شویم و زنان و مردان عاشقانه و ایثارگرانه به انجام وظایف خود و حتی فراتر از وظایف خود عمل نمایند. امروزه در دنیا درباره حقوق زن، تحت تأثیر دستاوردهای غربی ها در مورد تساوی زن و مرد هستند و تقریباً این فکر غرب همه جا و حتی دنیای کمونیستی را احاطه کرده است. غربی ها در این مسئله خیلی هم به خود می بالند، ولی باید پرسید نگرش حاکم بر غرب واقعاً به مصلحت جامعه و خانم ها می باشد یا خیر، اسلام زن را چگونه موجودی می داند؟ آیا از نظر شرافت انسانی او را برابر با مرد می داند یا او را جنس پست تر می شمارد؟ دانشمندان اسلامی ازجمله ملاصدرا در مورد حقوق خانوادگی زن و مرد، فلسفه خاصی را بیان کرده اند و پاره ای از حقوق و تکالیف و مجازات ها را برای مرد مناسب تر دانسته و پاره ای از آنها را برای زن، در نتیجه در مواردی برای زن و مرد وضع مشابه و در موارد دیگر وضع نامشابهی در نظر گرفته است.
کیفیت ایجاد و تکامل هیولای اولی در نظام حکمت صدرایی و قیاس آن با گزاره های فیزیکال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توصیف کیفیت ایجاد جهان مادی بایستی در ابتداء بر اساس مدلی پیشینی و سپس انطباق گزاره های پسینی با آن صورت گیرد، بر همین اساس در این نوشتار با تکیه بر آراء صدرایی به روش توصیفی تحلیلی، به این سئوال که کیفیت ایجاد و تکامل جهان مادی چگونه بوده است، پرداخته شده و در نهایت دانسته شد: ماده-المواد جهان مادی، هیولای اولی است که از حیث معقولات اولیه، ادنی مرتبه وجودی و حیثیت بالاجمال شده حقیقت وجود بالتفصیل است و بنحو جعل بسیط ایجاد شده، اما از حیث معقول ثانی منطقی، جنس سافل و از حیث معقول فلسفی جوهری جسمانی است و در ضمنِ بسیط بودن، دارای اطوار متعدده بوده، بگونه ای که به محض جعل شدن عاری از هرگونه فصلی بوده و بعد از جعل شدن، بواسطه حرکت جوهریش آناً به نوعی از انواع هیولاهای ثانویه تبدیل شده و بواسطه ترکیب انضمامی همین هیولاهای ثانویه صورت جسمیه مرکبه ایجاد شده اند؛ ازسوی دیگر بر اساس مدل فریدمان، ماده اولیه حیثیتی لازمانی و لاابعادی داشته و جوهر صرف بوده که با توصیف هیولای اولی صدرایی مطابقت دارد و سیر تکاملی ماده اولیه براساس مدل فریدمان و تبدیلش به ذرات بنیادین، ذرات هادرونی و دیگر عناصر، با تحلیل انجام شده از گزاره های صدرایی مطابقت دارد، بطوری که هرچند بررسی کیفیت ایجاد ماده اولیه موضوع علم فیزیک نیست، اما گزاره های مدل استاندار ذرات و مدل استاندارد کیهانشناسی که مبیّن سیر تکاملی جهان مادی هستند موافق آراء ملاصدرا رأی داده اند.