فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۲٬۳۳۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
مسئله اصلی این نوشتار تأمل درباره امکان و زمینه های ارتقا، ژرف اندیشی و گسترش سبک زندگی دینی در جامعه ایرانی است. فرض اساسی نیز آن است که در جامعه ایرانی و متأثر از امواج مدرنیته و جهانی شدن، الگوهای مختلفی از سبک زندگی در کنار سبک های زندگی سنتی و دینی وجود دارد؛ بنابراین میدان رقابت جدی (در زمینه فرهنگی و به ویژه برای شمولیت یافتن انواع سبک های زندگی) وجود دارد. بنابراین مسئله اصلی این پژوهش، بررسی میزان کفایت یا پاسخگویی الگوهای دینی سبک زندگی به نیازهای موجود و چگونگی انطباق آن با شرایط موجود و همچنین قابلیت پاسخگویی مراجع دینی (مبتنی بر احکام و سفارش های دینی) به نیازهای روزمره کنشگران در زمینه های گوناگون سبک زندگی از جمله پوشش، مصرف و... است. پرسش های اصلی بیان شده عبارتند از: ویژگی ها و ابعاد سبک زندگی دینی (با تأکید بر آثار نوشتاری روایی_ حدیثی) چیست؟ زمینه و عوامل استقرار، نفوذ و تداوم الگوی دینی (اسلامی) سبک زندگی کدام اند؟ امکان پذیری اجرای آنها در جامعه ایرانی به چه اندازه است؟ برای برخورداری این پژوهش از ماهیت و رویکرد یا روش شناختی امکان سنجی، بررسی محتوای سبک زندگی دینی یا الگوی زیست مسلمانی در معنای اصلی و روایی آن مهم است. به همین علت، محتوای سه اثر مهم دینی ازجمله کتاب های مفاتیح الحیاه (جوادی آملی)، الحیاه (حکیمی) و سراج الشیعه (مامقانی غروی) بررسی شده است که با هدف ارائه سبک زندگی اسلامی تدوین شده اند. سپس ویژگی های این سه اثر با معیارهای ارزیابی سبک های زندگی مقایسه شده است. در پایان مشکلات و موانع استقرار و تداوم سبک زندگی مذهبی (حیات طیبه) بررسی و پیشنهاد شده است؛ ابتدا اینکه به تنوع الگوهای سبک زندگی دینی توجه شود و همچنین به تلاش های احیاگران و روشن اندیشان دینی در دوره های معاصر برای تحقق سبک زندگی دینی یا ایمانی بیشتر در مراکز سیاست گذاری فرهنگی توجه شود.
کندوکاو نظری مفهومی درباره توسعه فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله پیش رو، می کوشد با بهره گیری از اندیشه های جامعه شناختی، مدلی نظری مفهومی برای توسعه فرهنگی ارائه نماید و به این منظور، با تفکیک دو بخش «هسته فرهنگی مشترک» و «کنش اجتماعی» و تبیین روابط میان این دو، به بررسی مکانیسم عمل فرهنگ در جامعه معاصر پرداخته است. در ادامه، با محوریت همین چارچوب نظری، چگونگی تغییر فرهنگ در جامعه را مورد تبیین و تدقیق جامعه شناختی قرار داده است. این کوشش نظری به منظور دست یافتن به مدلی نظری برای توسعه فرهنگی به معنای روش دموکراتیک برساخته شدن هسته فرهنگی مشترک جامعه توسعه فرهنگی را بر اساس مؤلفه های تشکیل دهنده اش، تعریف و مدلی نظری برای آن ارائه کرده است. محقق در پایان، هشت مؤلفه مرتبط به هم، شامل برخورداری فرهنگی، ابداع فرهنگی، تکثر فرهنگی، تعامل فرهنگی، مشارکت فرهنگی، شمول فرهنگی، وفاق فرهنگی و بازاندیشی فرهنگی را به عنوان مؤلفه های تشکیل دهنده توسعه فرهنگی پیشنهاد نموده است.
همزیستی فرهنگی در فرایند جهانی شدن و تقویت فرهنگ ملی قومی جوامع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جهانی شدن به عنوان فرایند تحول نسبتاً عمیق و با دامنة گسترده ، تقریباً همة ساخت های زندگی بشر به خصوص فرهنگ های ملی را که پایة تمدن و هویّت ملت هاست در معرض تغییر و تحول و در بیشتر مواقع مورد تضعیف قرار می دهد. این مقاله در پی تبیین مفهوم همزیستی فرهنگی در بین جوامع چندفرهنگی، قومی است و همچنین در پی پاسخ به این سؤال است: جامعه ای که شاهد حضور فرهنگ ها و قومیت های مختلف است و با توجه به فرایند گریزناپذیر جهانی شدن، فرهنگ های گوناگون چگونه می توانند در کنار یکدیگر به حیات خود ادامه دهند؟
در این مقاله سعی شده با روش اسنادی و تکیه بر منابع مکتوب و رهیافت تحلیلی در حوزة فرهنگ، به بازاندیشی در مفهوم همزیستی فرهنگی پرداخته شود. برای تحلیل این موضوع دیدگاه تلفیقی میان نظریه های جامعه شناسان کلاسیک و معاصر و حوزة پست مدرن بررسی شده است. همچنین در این زمینه دیدگاه اندیشمندانی چون هاروی، فیدرستون و فوکویاما تحت واکاوی قرار گرفته است.
یافته ها حاکی از آن است که در فرایند همزیستی فرهنگی در جوامع چندفرهنگی، وجود تغییرات اجتماعی و فرهنگی در جوامع، ذاتی است اما اگر این تغییرات و دگرگونی ها هماهنگ با هویّت ملی و حفظ عناصر فرهنگ های قومی باشد، نه تنها می تواند به پویایی فرهنگی کمک کند بلکه می تواند عاملی برای افزایش همزیستی و انسجام ملی در جوامع چندفرهنگی باشد.
بومی سازی در عرصه توسعه روستایی و نقش دانش بومی در فرایند آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تجربه روشن ساخته است که بسیاری از تکنیک ها و روش های بومی در عرصه تولید، فرهنگ و اجتماع در جامعه محلی به دلیل سازگاری و تطابق با زیست بوم این جوامع، همان روش هایی هستند که امروزه معرف روش های رسیدن به توسعه پایدار می باشند. بومی سازی می تواند به کاهش پیامدهای آسیب شناختی جریان توسعه از طریق سازگاری با مفاهیم جدید توسعه و تقویت سرمایه اجتماعی، دموکراسی مشارکتی و توانمند سازی قشر ضعیف جامعه منجر شود. به عبارت دیگر اگر بومی سازی را انطباق الگوها و روش های بیرونی توسعه با شرایط درونی جامعه محلی و تقویت الگوها و روش های بومی متناسب با جریان توسعه بدانیم، می تواند به توانمند سازی جامعه محلی کمک نماید. این انگاره می تواند رویه غالب الگوهای مرسوم توسعه در جهت تمرکز، یکنواخت سازی و حذف تنوع و تکثر را تعدیل نماید و پیامدهای منفی آن را کاهش دهد. نظام های دانش بومی باید به مثابه جزئی از منابع ملی مورد توجه و ملاحظه قرار گیرند. دانش بومی یک عنصر کلیدی سرمایه و دارایی اصلی مردم محلی در تلاش برای بدست آوردن کنترل زندگی شان است.
در این مقاله بومی سازی در عرصه توسعه روستایی به عنوان بخشی که بومی سازی معنا و مفهوم واقعی خود را پیدا می کند و به عنوان یک الگوی توسعه پایدار مورد توجه قرار گرفته است. در برخی از عرصه ها مانند توسعه روستایی و کشاورزی با توجه به سازگاری اکولوژیکی، فرهنگی و تاریخی آن با جامعه محلی، بومی سازی ارج و احترام نهادن به روش ها و تکنیک های بومی، روزآمد کردن این روش ها و ترکیب دانش بومی با دانش روز است. در این عرصه باید بومی سازی را به معنی بازگشت به خود، حفظ و احیاء روش های بومی و مقابله با از خود بیگانه شدن، بی هویتی و طرد همه روش ها و ّسنتهای بومی به صرف سنتی بودن دانست. بومی سازی مبتنی بر دانش بومی است که در فلسفه خود، مردم را بخشی از کره زمین و نه صاحب آن می داند و زمانی که هدف برنامه ریزی رسیدن به توسعه پایدار باشد این فلسفه کاربرد دارد. در این مقاله با ذکر نمونه هایی از تکنیک ها و روش های سنتی که با توسعه پایدار روستایی سازگاری بسیاری دارند، نشان خواهیم داد که بومی سازی در این عرصه یعنی نگهداری و تقویت روش های بومی سازگار با شرایط جامعه و سرزمین، یا در عرصه کشاورزی احیاء روش های بومی که از بین رفته یا در شرف نابودی کامل می باشند به عنوان روشی برا ی رسیدن به توسعه پایدار.
بررسی رابطة سطح توسعة انسانی با ارزش محیط زیست: مطالعه ای تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقالة حاضر به مطالعة وضعیت ارزش محیط زیست و رابطة آن با سطح توسعة انسانی در سطح بین ملتی پرداخته است. اثر تعاملی توسعه با سن و جنسیت نیز آزمون شده است. مقالة حاضر نوعی مطالعة تطبیقی مبتنی بر تحلیل ثانویه است که از داده های موج پنجم پروژة بررسی ارزش های جهانی استفاده کرده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که بین میانگین ارزش محیط زیست و سطح توسعة انسانی کشورها رابطة معنی دار و مثبتی وجود دارد؛ به نحوی که ارزش محیط زیست در کشورهای پیشرفته (با سطح توسعة بسیار بالا) وضعیت بهتر و مناسب تری نسبت به کشورهای با سطح توسعة انسانی بالا، متوسط و پایین دارد. اگرچه کشورهای درحال توسعه ای همچون ایران در شاخص های توسعة انسانی رشد درخور توجهی را تجربه کرده اند، همچنان با مسائل محیط زیستی بزرگی مواجهند. درمقابل، کشورهای صنعتی پیشرفته با باور و عمل به ارزش های حامی محیط زیست درکنار ثبات رشد و افزایش شاخص توسعة انسانی برای دست یابی به امنیت حیاتی و انسانی پایدار به نحوی عمل کرده اند که ردپای کربنی و مخرب خود را در محیط زیست کاهش داده اند.
مروری بر دانش بومی گیاه شناسی، تاریخچه و اهمیت آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آنچه را که در گستره هستی با عن وان طبیعت سبز نامیده اند، چیزی نیست جز راز بقاء، سلامتی و زندگی همه موجودات زنده بر روی کره خاکی. گیاه این نعمت بزرگ و بی همتای الهی د رانواع گونه ها، رنگ ها و مزه ها تنها آفریده ای است که غذای جسم و روح بشر را تأمین می کند. آنگاه که انسان پا به عرصه جهان نهاد پیش از هر چیز گیاهان نیاز های او را برآورده نموده و ایشان را به آسایش و آرامش رساندند. انسان براساس دیده ها و تجربیاتش به آگاهی لازم در استفاده از گونه های گیاهی دست یافت و در طول عمرخود از آن بهره مند گردید. رفته رفته با گذشت ده ها هزار سال تا کنون براساس شواهد و قرائن موجود تغییرات زیادی در محیط زیست بوجود آمده، همچنین با تفکّر و پیشرفت های علمی و فنی آدمی این دگرگونی ها وارد زندگی روزمره گردیده اند. اگر چه طبیعت تا پیش از این از مطلوبیتی بی نظیر برخوردار بود امّا امروزه با روند برق آسای صنعتی شدن و ورود تکنولوژی های روز، نابودی بستر سبز گیاهان و علم کهنسالان فراموش شده را نظاره گر هستیم. از این رو برای جلوگیری از مرگ طبیعت و اندوخته های مربوط به آن، اهمیت و توجه به دانش محلی گیاه شناسی تنها راه کمک به بقاء و زندگی بشر به شمار می آید. بدین ترتیب راه برای پژوهش گران، متخصصان در علم و صنعت و عامه مردم در مطالعه، حفظ و مصرف گیاهان هموار خواهد شد. این مقاله برآن است تا با مروری در گذشته تاریخی انسان به یادآوری و معرفی شیوه های گذشتگان در بهره مندی از گیاهان و قدرت سودآوری آنها به اهمیت موضوع بپردازد. بدین ترتیب آنچه را که خواننده دنبال خواهد نمود براساس مطالعات کتابخانه ای و اسناد و مدارک موجود، توسط نگارنده جمع آوری و ارائه خواهد شد.
مطالعه کیفی سنخ شناسی سبک های زندگی: مطالعه جوانان شهر مهاباد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهر مهاباد از نظر تراکم نشانگان فرهنگ قومی، شیوه های مصرف و سبک های زندگی همواره مورد توجه دیگر شهرهای کُردنشین و حتی غیر کُردنشین بوده است. تغییر و دگرگونی های ناشی از توسعه، موقعیت خاص جغرافیایی این شهر و وجود امکانات مناسب در مقایسه با دیگر شهرهای کُردنشین، باعث مهاجرت فراوان مردم از شهرها و روستاهای اطراف به این شهر شده است.این پژوهش برای سنخ شناسی سبک های زندگی در بین جوانان پسر شهر مهاباد، با استفاده از رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی، کنش ها و ایده های شکل دهنده سبک زندگی را بررسی می نماید. در بخش نظری، با استفاده از آرای اندیشمندان مختلف در حوزه مصرف و سبک زندگی چارچوبی مفهومی تنظیم و برای سنخ شناسی سبک های زندگی استفاده شده است. روش کار، کیفی (نظریه مبنایی) است، و داده های میدانی با استفاده از تکنیک مصاحبه عمیق و معیار اشباع نظری در بین 25 نفر از جوانان پسر 18 تا 29 سال شهر مهاباد گردآوری شده اند. یافته های به دست آمده، شامل شش سبک زندگی به شرح ذیل است: پیشامدرن، مدرن، علمی، ورزش محور، شادزیست و جهان محلی.
مطالعه ارتباط بین جهانی شدن فرهنگی و مدیریت بدن مطالعه موردی: زنان شهر کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه جهانی شدن [1] با مختصات نوپای خود پدیده ای است که موجب پیدایش زلزله ای در جغرافیای سیاسی شده است و تمامی ساختارهای کلان فرهنگی و اجتماعی را تحت الشعاع خود قرار داده است. از جمله پیامدهای ژرف جهانی شدن می توان به تأثیرات آن بر ساحت فرهنگ اشاره نمود. لذا امروزه نظریه پردازی در حوزه تأثیرات جهانی شدن بر تغییر فرهنگ جوامع و زندگی افراد مورد توجه قرار گرفته و بخشی از این نظریات در زمینه تأثیرات آن بر نگرش و رفتار افراد جامعه است. این تحقیق به بررسی ارتباط جهانی شدن فرهنگی و مدیریت بدن زنان پرداخته است . در ابتدا، مطالعات پیشین بررسی شده و سپس با استفاده از نظریه گیدنز و رابرتسون فرضیات تحقیق به آزمون گذاشته شدند. این مطالعه به روش پیمایش و با استفاده از ابزار پرسشنامه انجام گرفته است. جامعه آماری آن، زنان و دختران شهر کرمانشاه بودند. روش نمونه گیری مورد استفاده، تصادفی سهمیه ای چند مرحله ای بوده است و حجم نمونه براساس جدول لین، با سطح معناداری 95 درصد و خطای 4 درصد برابر با 597 نفر برآورد گردید که برای اطمینان بیشتر و به منظور کاهش میزان خطا، نمونه تا 600 نفر افزایش داده شد. شایان ذکر است که متغیر جهانی شدن فرهنگی به عنوان متغیر مستقل، شامل: مصرف وسایل ارتباط جمعی، میزان آگاهی از جهانی شدن، نگرش نقش جنسیتی، سبک زندگی و میزان بازاندیشی بوده است. یافته های تحقیق نشان دهنده آن است که بین متغیرهای: بازاندیشی، سبک زندگی مدرن، استفاده از فناوری های نوین اطلاعاتی و ارتباطاتی، سبک زندگی دوستانه، آگاهی از جهانی شدن و نگرش نقش جنسیتی با متغیر وابسته مدیریت بدن ارتباط معنادار و مثبتی وجود دارد. همچنین، براساس نتایج رگرسیون چند متغیره، متغیرهای: استفاده از فناوری های نوین اطلاعاتی و ارتباطاتی، سبک زندگی مدرن، سبک زندگی دوستانه و بازاندیشی در مجموع توانستند 2،52 درصد از تغییرات متغیر مدیریت بدن را تبیین کنند.
بررسی تحول فرهنگ جنسیتی در کتب درسی (مطالعه ای تطبیقی پیرامون کتاب های فارسی اول ابتدایی سال های 1357، 1362 و 1382)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طی دهه های اخیر، تغییرات بسیاری در کتب درسی صورت گرفته است. تحقیق حاضر با تمرکز بر سه دوره تغییرات کتاب فارسی ابتدایی، به بررسی تحولات فرهنگ جنسیتی[1] می پردازد. برای این منظور، محتوای آشکار و پنهان کتاب فارسی در سه سال تحصیلی 1357، 1362 و 1382 با رویکردی استقرایی و به روش تحلیل محتوای کیفی، مورد مطالعه قرار گرفت. مقولات مرتبط با سئوالات این تحقیق، با سه تکنیک کد گذاری باز، محوری و گزینشی، استخراج شد. کدهای مربوطه نیز با به کارگیری تکنیک کمی، شمارش شدند. یافته ها نشان از جنسیتی شدنِ فضا، نقش ها، تفریحات و ابراز احساسات در هر سه دوره دارند. همچنین جامعه پذیری نقش های جنسیتی توسط والدین در دو دوره نخست و جنسیتی شدن استقلال کودک تنها در دوره آخر دیده می شود. بررسی ها نشان می دهد در سه دوره مورد بررسی، هویتی جنسیتی شده منعکس شده است که البته در دوره آخر این موضوع کمرنگ تر شده است. به عبارت دیگر، در برخی موارد، تفاوت بین دو جنس به میزان اندکی کمتر شده است.
بازنمایی مؤلفه های اجتماعی هنرهای ایرانی اسلامی (مفهوم و سنخ شناسی هنرهای ایرانی اسلامی تا پیش از فرایند مدرن شدن)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
یکی از ضرورت های مفهوم پردازی درباره هنرهای ایرانی اسلامی، توجه به مؤلفه های زمینه و بافت اجتماعی تاریخ این هنرهاست. در این مقاله، هنرهای ایرانی اسلامی به آن دسته از هنرهایی اطلاق می شود که به طور کلی در میان جامعه ایران به عنوان هنرهای ایرانی یا جزئی از آن شناخته شده اند. از این رو، تلاش شده تا با استفاده از روش مطالعه اسنادی، برخی از مهم ترین عناصر اجتماعی نهفته در مفهوم «هنرهای ما» تا قبل از مواجهات جامعه با فرایند مدرن شدن بازنمایی شوند. مفاهیم «کاربرد در زندگی اجتماعی»، توجه هنرمند به «جمع گرایی» و اتکا به مؤلفه های اجتماعی «فرهنگ و دین» از مهم ترین عناصر دخیل در تعریف آثار هنرهای ما تا پیش از مدرن شدن بوده اند. همچنین به لحاظ سنخ بندی اجتماعی، با استفاده از ملاک هایی همچون تقسیم بر مبنای زنانه یا مردانه بودن (جنسیت)، عمومیت مخاطب، وقایع مهم اجتماعی فرهنگی و حمایت های اجتماعی نهادهای جامعه، هنرهای ما بررسی شده اند.
تقسیم فضایی استان خراسان و گسست های فرهنگی (مطالعة موردی: شهرستان های قوچان و فاروج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأمین امنیت ملی و ادارة سرزمین مهم ترین و پایه ای ترین اصل هر نظام سیاسی است. در این راستا، تقسیمات فضایی عالی ترین راهکار جهت ادارة سرزمین و حفظ یکپارچگی و تقویت همبستگی درونی و نهایتاً افزایش ضریب امنیت ملی است. توجه به اصل همگنی فرهنگی در بحث تقسیمات فضا تأثیر شگرفی بر بهبود کارکرد منطقه بندی فضایی دارد. در صورت عدم رعایت این اصل در یک منطقة همگن فرهنگی، نظام سیاسی باید شاهد وقوع گسست فرهنگی و نسلی در قلمرو خود باشد. تحقیق حاضر را به لحاظ روش شناسی می توان در زمرة تحقیقات توصیفی و همبستگی طبقه بندی کرد، زیرا از یکسو به دنبال بررسی و توصیف وضعیت موجود بودیم و از سوی دیگر به دنبال بررسی ارتباط بین دو متغیر تقسیمات فضایی و گسست فرهنگی. با استفاده از دو روش اسنادی (کتابخانه ای، فیش برداری، سایت های اینترنتی) و میدانی (مشاهده و مصاحبه با مردم منطقه) و بهره گیری از بستة نرم افزاری آمار استنباطی SPSS اطلاعات جمع آوری و تجزیه و تحلیل شد. یافته های پژوهش مشخص کرد که عدم رعایت شاخص ها در فرایند تقسیمات فضایی منجر به انفکاک و گسست فرهنگی می شود که رابطة مستقیم و باواسطه ای بین تقسیمات فضا و گسست فرهنگی وجود دارد. نتایج حاصل از آزمون One-Sample Test نشان دهندة این مطلب بود که تقسیمات فضایی با ایجاد انفکاک فرهنگی، گسست فرهنگی را در پی داشته که این امر در شهر فاروج از شدت بیشتری برخوردار بوده است.
پوشش زنان و دلالت های معنایی آن (مطالعه موردی: زنان جوان شهر کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، واکاوی ژرف نگرانه دلالت ها و معانی پوشش زنانه در یک فضای اجتماعی/ فرهنگی خاص است. فضا این پژوهش شهر کرمانشاه است که تنوع قومی/ مذهبی و قشربندی اجتماعی پیچیده ای دارد. این پژوهش، در بخش رویکرد نظری، کوشیده است با کمک مجموعه ای از مفاهیم نظریِ بیان شده مرتبط با این موضوع از سوی برخی جامعه شناسان (گیدنز، زیمل، گافمن)، گونه ای صورت بندی مفهومی/ نظری از موضوع پوشش و بدن ارائه دهد. با اینکه این مفاهیم متعلق به سنت های نظری متفاوتند بنابراین درآمیختن آنها بدون دشواری و تناقض نیست؛ در نقش مجموعه سازه های نظریِ روشنگر می توانند در کنار هم بر جنبه های مختلف پدیده موضوع پژوهش پرتو افکنند. روش پژوهش به کاررفته، کیفی نظریه پردازی داده محور یا همان نظریه مبنایی است که در آن از فن مصاحبه عمیق فردی برای گردآوری داده ها استفاده شده است. نمونه پژوهش براساس تلفیقی از دو شیوه نمونه گیری هدفمند (با معیار حداکثر تنوع) و نظری (با معیار اشباع نظری) انتخاب شده است. براساس نتایج پژوهش پوشش از دیدگاه زنان مختلف، دلالت و معنای یکسان ندارد. درمجموع داده های تولیدشده در قالب 138 مفهوم، 31 موضوع عمده، 7 موضوع محوری (که مبنای خط سیر ما را در پژوهش است) و یک هسته مرکزی کدگذاری شده اند. موضوع های عمده عبارتند از: پوشش رفتاری فراتر از حجاب، پوشش میانجی هویت یابی و تمایزبخشی، پوشش به مثابه مدیریت بدن و نماد بازاندیشی، پوشش در نقش بخشی از فرآیند زیبایی شناختی بدن، پوشش در کشاکش الزام های ساختاری و انتخاب های فردی و پوشش در نقش حفاظ امنیتی. موضوع نهایی پژوهش نیز پروبلماتیک شدن پوشش است که موضوع های دیگر حول آن شکل گرفته اند و بیانگر دلالت های متفاوت پوشش از دیدگاه زنان نمونه پژوهش، در نقش کنشگران زمینه پژوهش هستند.
مطالعه ثبات و تغییرات روابط خانوادگی در دو دهه 1360 و 1380(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به مطالعه ثبات و تغییرات روابط خانوادگی در سطح همسران، طی دو دهه 1360 و 1380 می پردازد. برای نیل به این هدف از روش مصاحبه نیمه ساخت یافته، عمیق و نیز مصاحبه گروهی و تجزیه و تحلیل کیفی یافته ها استفاده شده است. در این تحقیق مفروضات موجود در نظریه «رابطه ناب گیدنز» انتخاب و پیاده سازی شد و در ادامه هم از سؤالات مواجهه ای استفاده شده است. نتایج تحقیق حاکی از وجود نوعی تفاوت ظریف، اما قابل توجه در میان این دو نسل از روابط زناشویی در ابعادی همچون نگرش جنسیتی، خشونت خانگی، عوامل بیرونی، خودمختاری و شیوه همسرگزینی است. با وجود استقبال مصاحبه شوندگان از ارزش هایی همچون آزادی بیشتر و فردگرایی، آزادی های جنسی بازنمایی شده در ماهواره و رسانه های خارجی مورد پذیرش آنان نبوده است.
سبک زندگی آموزش گران علوم انسانی در محیط های دانشگاهی ایران: از آرمان های دینی تا واقعیت های سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سبک زندگی پدیده ای است که باورها، ارزش ها، دانش ها و صلاحیت های فردی را در موقعیت های اجتماعی فردی متبلور می کند. سبک زندگی، بخش حقیقی تمدن های بشری را می سازد و البته به شکل ساده و خطی حادث نمی شود. تبلور درونیات آدمیان، یعنی سبک زندگی، به طور جدی متأثر از موقعیتِ عمل آنان است و زمان و مکان آن گونه که در ادراک شخص ساخته می شود، بستر عمل او را شکل می دهد. با آن که بنیاد اصلی سازنده سبک زندگی شخص دیندار، دین است، اما تحقق آن برای اشخاص فعال در سازمان ها، متأثر از واقعیت جاری حیات ساز+K3مانی است؛ که در قالب قوانین و مقررات عمل می کند و به انواعی از سبک زندگی منجر می شود. سه شکل مواجهه بین باورها و ارزش ها دینی با واقعیت های سازمانی قابل تصور است: انطباق کامل؛ انطباق نسبی و عدم انطباق. در هر یک از اشکال مذکور، گونه ای از سبک زندگی در موقعیت های دانشگاهی جلوه می نماید، که سبک زندگی آموزش گران دانشگاهی نامیده می شود. آنچه توجه به این گونه ها را واجد اهمیت می کند، بازتاب آن در تأثیرگذاری تربیتی فعالیت های آموزشی این گروه است. آموزش گر، فقط یک شخص دارای سبک زندگی نیست؛ بلکه بیش از آن، «آموزنده سبک زندگی» است که به شیوه غیرمستقیم و پنهان عمل می کند. اگر تحقق «تمدن نوین اسلامی» مورد نظر است و «بخش حقیقی» آن را متن زندگی مردم تشکیل می دهد و اگر متن زندگی مردم به شکل آشکار و پنهان متأثر از رفتارهای تحصیل کردگان جامعه است، پس تبیین چگونگی عمل آموزش گران دانشگاهی در شرایط کنونی به عنوان الگوهای مستقیم و غیرمستقیم جوانان حائز اهمیت است.
بررسی تطبیقی جامعه شناسی علم بوردیو و رویکرد کنش گر شبکه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقالة حاضر به بررسی مفاهیم کلیدی جامعه شناسی علم پیر بوردیو و رویکرد کنش گر - شبکه اختصاص دارد. بوردیو با روی آوردن به مفاهیم میدان، سرمایه، و سرمایة نمادین به اوضاع و احوال تولید علم توجه دارد که از استدلال اولیة وی دربارة حامیان و مدعیان علم در رقابت بر سر سرمایه به وجود آمده است. وی در فعالیت های علمی خود، با نقد رویکرد شبکه- کنش گر که بر بطلان تمایز بین کنش گران انسانی و غیر انسانی تأکید دارد، تصویری گسترده از ناهنجاری های جامعه شناسی جدید علم ارائه می کند، ضمن این که، نظریة کنش گر - شبکه نیز بوردیو را به کاستی های جامعه شناسی کلاسیک علم متهم می کند. در این مقالة بر آن ایم تا با بررسی تطبیقی ابعاد نظری هر دو رویکرد از زوایای متعدد، تمایزات مفهومی و مبنایی آن دو را مشخص کنیم.