فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۰۴۱ تا ۳٬۰۶۰ مورد از کل ۹٬۷۵۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
پدرسالاری مفهومی است که با اعمال قدرت، نفوذ، اقتدار و حجیت مرد در چارچوب خانواده قوام می گیرد. رسانه ها ازجمله محمل هایی هستند که با استمداد از آنها این نظام در جامعه بازتولید می شود. بر این اساس، شناسایی نوع مردانگی به تصویر کشیده شده در این سریال از اهداف مقاله حاضر بوده است. بر همین اساس، ابتدا 27 صحنه از صحنه هایی که نظام پدرسالاری و مردانگی را بازنمایی کرده اند، انتخاب شده اند تا پس از تحلیل نشانه شناسی در سطح خرد، دلالت های صریح و ضمنی آنها مشخص شود. در گام بعدی، با در نظر گرفتن رویکرد نشانه شناسی گفتمانی، نشانه های استخراج شده در سطح خرد در ارتباط با بافت کلی جامعه ایرانی مورد تحلیل و واکاوی قرار گرفته است. مهم ترین نتیجه پژوهش، نشان می دهد؛ مردانگی بازنمایی شده در این سریال از نوع مردانگی کیفر رسان است که در آن خشونت، سلطه گری و تحکم پدر در ساختار خانواده اولویت می یابد. این سریال با بازنمایی و اشاعه شکل هایی نوین از مردانگی که با الگوی متناسب با فرهنگ بومی جامعه در تعارض است، نوعی مردانگی تضعیف شده را به نمایش می گذارد و به این ترتیب، موجودیت و ایدئولوژی نظام پدرسالار را، مورد تردید قرار می دهد. تصویرسازی در این سریال به گونه ای است که رسانه، در کنار سایر عوامل بیرونی و محیطی، قانون ثبات نظم پدرسالارانه را به بوته نقد می کشد و تصویری متزلزل از نظام پدرسالاری ارائه می دهد؛ چنین نظامی در محور جانشینی، جایگزین نظام پدرسالاری با مؤلفه های مثبت می شود؛ بی آنکه الگویی مطلوب یا متعارف جانشین آن شود.
«ایرانشهری»، عامل بقا یا استبداد؟ درنگی در آراء سیدجواد طباطبایی و محمدعلی همایون کاتوزیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال سیزدهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۴۷
105 - 122
حوزههای تخصصی:
مفهوم ایرانشهری، یکی از مفاهیم اساسی در اندیشه سیاسی ایران است. مفهومی که توافقی عام بر سر چیستی آن وجود دارد، اما در مورد روند تحولش در طول تاریخ و نتایج منتج از آن اختلاف نظرهای فراوانی هست. چگونگی نگاه اندیشمندان به این مفهوم و نتایجی که از عملکرد آن در تاریخ ایران استخراج کرده اند، مسئله مقاله پیش روست. پاسخ به این مسئله را از طریق بازخوانی جایگاه مفهوم ایرانشهری در سامانه نظری محمدعلی همایون کاتوزیان و سیدجواد طباطبایی جستجو کرده ایم. دو نظریه پردازی که در رابطه با این مفهوم در نقطه مقابل یکدیگر قرار دارند؛ کاتوزیان این مفهوم را عامل استبداد در ایران و طباطبایی آن را عامل بقای ایران می داند. ما در ابتدا چرایی این نتیجه گیری را از خلل آرای طرفین شرح داده و در پایان علاوه بر نقد مفهوم ایرانشهری در این دو سامانه نظری، سعی در نشان دادن تنگناهای ایجاد کرده این مفهوم برای اندیشه سیاسی ایران داریم.
A Reflection on Shaping the Virtual Space Based on Religious Values
حوزههای تخصصی:
This paper initially examines theories proposed by Feenberg about
technical systems and alternative modernity, analyzes his thoughts, and
concludes that a framework of values needs to be provided in shaping
technical systems. In a society like Iran, where policy makers are looking for
the realization of Islamic values, this framework of values is derived from
Islam. To explain the relationship between religion and technology, the
concept of concretization has been used up, according to which, all aspects
of civilization, including technical systems must be concretized based on
Islamic values. Virtual space as a part of the technical systems must be
concretized with a holistic approach, based on Islamic values, and for this
purpose, there is no choice but a collective social life based on religious
values. The concluding section of the paper also tries to deal with another
significant issue which predicts the future of concretization at the level of
civilizations which will be offered using the metaphor of the ‘sand desert’.
پروژه های خطوط انتقال تاپ و تاناپ و تأثیر آن بر معادلات انرژی
حوزههای تخصصی:
طرح ساخت خطوط لوله ترانس آدریاتیک (تاپ) و خط لوله گازی ترانس آناتولی (تاناپ) از جمله طرح های انتقال انرژی است که اگر عملیاتی شود، منابع گازی میدان شاهدنیز جمهوری آذربایجان را از مسیر ترکیه و یونان به بلغارستان و ایتالیا منتقل خواهد کرد. پرسش اصلی مقاله پیش رو این است که «پیامد و تأثیر عملیاتی شدن پروژه های تاپ و تاناپ بر معادلات انرژی منطقه چیست؟» مطالعات گویای تأیید این فرضیه است که « عملیاتی شدن پروژه های تاپ و تاناپ موجب تشدید دور جدیدی از رقابت های ژئواکونومیک و ژئوپلیتیکی در منطقه غرب آسیا می شود»؛ لذا در روند تشدید رقابت بازیگران مختلف و مباحثی که در رابطه با مشارکت ایران در خط لوله تاناپ در فضای پس از برجام مطرح می شود، مناسب است رویکرد ایران درباره خطوط منطقه ای انرژی با محوریت افزایش تأثیرگذاری کشورمان مورد بازنگری قرار گیرد. در این راستا اهمیت دارد در رسانه های برون مرزی جمهوری اسلامی ایران، مشکلات متعدد خطوط تاپ و تاناپ و مزیت های ایران برای انتقال انرژی تبیین شود. این رسانه ها می توانند همچنین به موضوع امکان مشارکت ایران در پروژه خط لوله های مذکور بپردازند و تشریح کنند که ایران به دلیل ظرفیت های موجود در آن، می تواند مشکلات این خطوط لوله را رفع کند.
بدن بینی ؛ کاربست رویکرد گفتمان تاریخی رُوث وُداک در تحلیل مستند «دماغ به سبک ایرانی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در فرهنگ مصرفی کنونی مقوله بدن و بدن پنداری، رکن اساسی هویت شخصی شده است؛ درنتیجه در سال های اخیر انواع مختلفی از جراحی زیبایی در جامعه ایرانی متداول شده که بالاترین میزان مراجعات زیبایی، متعلق به جراحی بینی است. در این مقاله با تأکید بر اهمیت بدن و تمایل روزافزون به جراحی زیبایی بینی در جامعه ایرانی و اشاره به تحولات گفتمانی بدن در ایران، تلاش شده است با الهام از نظریه باومن و باتلر در حوزه جنسیت، روش تحلیل گفتمان انتقادی و رویکرد تاریخی وُداک، مستند اجتماعی «دماغ به سبک ایرانی» توصیف، تفسیر و معناکاوی شود. نتایج این مطالعه نشان می دهد در مستند مذکور، نهادهایی مانند تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش)، دین، پزشکی و هنر، موقعیت سخن گویی و موضع گیری پیرامون بدن و جراحی زیبایی دارند. فیلم مستند همچنین تنازعی گفتمانی- ارزشی بین گفتمان مدرسه و پزشکی به عنوان تأییدگران و مشروعیت دهندگان این کردار گفتمانی (جراحی زیبایی) و گفتمان دین و هنر به عنوان نکوهش گران این کردار است و در این میان مبادرت کنندگان نیز در دیالکتیک هایی همچون اطمینان– تردید، تشویش – لذت و خوشایندی و فردیت قرار می گیرند. تحلیل گفتمان مستند مذکور همچنین نشان می دهد هیچ یک از گفتمان های مذکور، موقعیت برتر و فرادست را پیرامون جراحی زیبایی و تصاحب فضای گفتمانی آن ندرند و به همین دلیل نمی توانند یکسره هژمونیک شوند و بر ساحت مذکور تفوّق پیدا کنند.
تحلیل جامعه شناختی تأثیر استفاده از فضای مجازی بر نظام ارزشی افراد در خانواده ها (مقایسه ی مناطق شهری و روستایی اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گسترش ابزارهای ارتباطی، روستا را هم مانند شهر دچار تغییر ارزشی کرده است برهمین اساس مقاله ی حاضر به مقایسه ی تأثیرات استفاده از فضای مجازی بر نظام ارزشی خانواده ها در شهر و روستا پرداخته که به صورت پیمایشی و با استفاده از نمونه گیری سهمیه ای و بهره گیری از پرسش نامه ی محقق ساخته، با تکیه بر نظریات نظریه پردازانی چون اینگلهارت و آلپورت صورت گرفته است. جامعه ی آماری را افراد بالاتر از 15 سال شهر اصفهان و روستاهای اطراف تشکیل می دهند. متغیر مستقل فضای مجازی و متغیرهای وابسته نظام ارزشی خانوادگی و دینی است. نتایج نشان می دهد تأثیر استفاده از فضای مجازی، بر نظام ارزشی افراد در شهر و روستا های مورد مطالعه متفاوت است؛ که دلیل آن تعدد منابع ارزشی است که افراد به دلیل وسایل ارتباطی امروزی در معرض آن قرار می گیرند. نتیجه ی مقایسه ی میانگین نظام ارزشی دینی و خانوادگی نشان می دهد که استفاده از فضای مجازی در خانواده های شهری از روستایی بالاتر است. آزمون تفاوت میانگین در دو گروه مستقل نشان می دهد که بین خانواده های شهر و روستا در نظام ارزشی خانوادگی و دینی و استفاده از فضای مجازی تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین بین میزان استفاده از فضای مجازی و نظام ارزشی خانوادگی رابطه ی معکوسی وجود دارد.
بررسی شاخص های برندسازی شخصی و سیاسی ترامپ و بازنمایی رسانه ای آن با تأکید بر رقابت های انتخاباتی 2016 ایالات متحده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبلیغات سیاسی و مدیریت تصویر سیاسی و برند ( brand ) الگویی جدید برای توسعة ارتباطات سیاسی ( Political communication ) است. مفهوم برندسازی ( branding ) و برند شخصی ( Personal brand )، در این میان، روشی تازه و نشان دهندة تغییر الگوی ارتباطات سیاسی است. اکنون در دوره ای زندگی می کنیم که همه ابعاد زندگی بشر تحت سیطرة رسانه تعریف می شود و رسانه ها تاثیر مختلفی بر سطوح فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و حتی مذهبی زیست انسان ها دارند. در دنیای امروز نفوذ شخصی افراد بیش از همیشه نقش مؤثر دارد، امروز ماهیت اصلی برند ای جاد تمایز است. از دیدگاه محقق ان، برند شخصی چیزی فراتر از قدرت تأثیرگذاری در ارتباطات و البته ارتباطات سیاسی بوده و اثر آن در ارائة تصویر فرد حائز اهمیت است. در این بستر و با وجود سیطرة هر روزة رسانه ها، رئیس جمهور منتخب ایالات متحده در سال 2016، سعی کرد با بهره گیری از نحوة ارائة شخصی خود در رسانه، بسیاری از ساز و کارهای کنش جمعی سنّتی سیاسی در آمریکا را متحول کند. ترامپ، چهل و پنجمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا یک کارآفرین اقتصادی موفق و متأثر از فضای بازاریابی سیاسی ( Poltical Marketing ) ، توانست خود را در فضای انتخاباتی آمریکا به عنوان یک ” برند شخصی“ ارائة کند و برندة انتخابات باشد. در واقع، ترامپ با بهره گیری از اصول و تاکتیک های بازاریابی سیاسی، نوع نیاز جامعة آمریکا را به درستی تشخی ص داد و با بر هم زدن مع ادلات سیاسی حتی جمه وری خواه ان، با برن دسازی شخص ی ( Personal branding ) منحصر به فرد خود، پیروز انتخابات شد. این پژوهش در صدد واکاوی نحوة بازنمایی شخصی و استراتژی های ترامپ در برجسته ساختن شخصیت خود و نحوة بازنمایی رسانه ای آن است. ترامپ، به ویژه در مناظره های تلویزیونی در برابر رقیب خود هیلاری کلینتون، با برانگیختن توأمان حس خشم در میان تودة آمریکایی ها از سویی و احساس جمعی رجعت به آمریکای با عظمت (great) از سوی دیگر، توانست خیل عظیمی از رأی دهندگان را با خود همراه سازد. با توجه اهمیت و نقش برند سازی سیاسی ( (political branding و تأثیرگذاری آن، این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و بهره گرفتن از منابع کتابخانه ای و اسناد اینترنتی و مرور ادبیات و مطالعات مربوط در زمینة برند شخصی و برند سیاسی به واکاوی نحوة بازنمایی برند شخصی دونالد ترامپ و ابعاد آن با تأکید بر رقابت های انتخاباتی 2016 ایالات متحده و بازنمایی رسانه ای آن می پردازد.
نقش اینترنت در فروکش کردن جنبش های اجتماعی
حوزههای تخصصی:
دانشمندان علوم اجتماعی، تا کنون تصور می کردند که گسترش استفاده از شبکه های اجتماعی، می تواند نقش بسیار مثبتی در افزایش شتاب جنبش های اجتماعی ایفا کرده و درصد موفقیت آنها را به نحو چشمگیری با فراخوان های گسترده ی توده ی مردم در مقابل دولت تضمین کند. هرچند در گذشته نخبگان جنبش ها با استفاده از شبکه های اطلاع رسانی سنتی با سرعت کم و هزینه بالا به بسیج عمومی مردم می پرداختند، ولی با روی کار آمدن رسانه های جدید، گسترده و در دسترس عموم علاوه بر سرعت بسیار بالا در اطلاع رسانی هزینه های این امر نیز به طور چشم گیری کاهش پیدا کرد. اما استفاده از این رسانه ها، در بعضی موارد مسیر جنبش اجتماعی را تغییر داده و خود به عنوان آفت نمود پیدا کرده است. نمونه مورد بررسی این پژوهش جنبش سبز ایران در انتخابات ریاست جمهوری 13۸۸ است که با گذر زمان به جای اینکه رسانه های جدید به فراخوان بیشتر و بسیج مردمی کمک کنند، خود به عاملی منفی در به نتیجه رسیدن اهداف جنبش تبدیل شده است. یکی از سایت های اشتراک گذاری محتوا در سال های 88 سایت بالاترین بود. این سایت علاوه بر اینکه مکانی برای اشتراک گذاری اخبار مهم توسط کاربران فعال ایرانی به شمار می آمد به طور ضمنی شبکه ای اجتماعی مابین کاربران و اخبار منتشر شده در خود ایجاد می کرد. در این مقاله بر روی ویژگی ها و ساختار رفتاری شبکه اجتماعی نهفته در سایت بالاترین پرداخته می شود. برای این منظور ابتدا اخبار منتشر شده در بازه ی زمانی مورد مطالعه این پژوهش، 19خرداد تا 22 بهمن 1388 جمع آوری شده و سپس توسط یکی از ابزارهای تحلیل شبکه اجتماعی، گراف حاصل شده از مجموعه داده واقعی از این شبکه ترسیم شده است. با مطالعه الگوی رفتاری اشتراک گذاری اخبار بر روی این شبکه اشتراک خبر و نیز تطبیق آن با وقایع در محیط حقیقی تأثیر منفی رسانه های اجتماعی بر جنبش های اجتماعی تأیید گردید.
تمدن نوین اسلامی بر بستر رسانه تمدنی:گذار از رسانه های دولت محور
حوزههای تخصصی:
مطالعات تاریخ رسانه نشان داده است، رسانه ها صرف نظر از نوع و شکل آنها و مدرن یا سنتی بودن، این قابلیت را دارند که در هرگونه حرکت و تحول اجتماعی از جمله پیشران ها باشند. این مقاله به بررسی الزامات ساختاری و محتوایی رسانه هم در زمینه سازی و هم در چشم انداز تمدن نوین اسلامی می پردازد. مقاله تلاش می کند به این پرسش اصلی پاسخ دهد که اگر قرار است رسانه ها در زمینه سازی تحقق تمدن نوین اسلامی پیشران و یاریگر باشند از نظر ساختاری و محتوایی از کدام ویژگی ها باید برخوردار باشند؟ از آنجا که نوع و عملکرد رسانه در مقیاس محلی با نوع و عملکرد آن در مقیاس ملی و در اینجا تمدنی متفاوت است؛ انتظار می رود نوع و عملکرد رسانه در مقیاس تمدن نوین اسلامی نیز در تراز چنین تمدنی عمل کند. طرح مفهوم"رسانه های تمدنی"از یک سو و تبیین ویژگی های آن نظیر برخوردار بودن از رویکرد تمدنی، حرکت در مسیر وحدت آفرینی در عین کثرت، توحیدگرایی، عدالت محوری، پیشرفت گرایی، نفی سلطه و....به لحاظ محتوایی؛ و نیز طرح مفهوم«عصبیت رسانه ای» از سوی دیگر؛ بر مبنای خصلت هایی همچون همگرایی، یاریگری و نیز تعلق خاطر رسانه ای فراگیر و....بر پایه اصول و مبانی اعتقادی به جای منافع رسانه ای، گروهی، ملی، منطقه ای، نَسَبی، طایفه ای و قومیتی،مهم ترین یافته های این مقاله است. مقاله برای گردآوری داده های پژوهش از روش اسنادی و نیز برای تحلیل داده از رویکرد توصیفی – تحلیلی بهره گرفته است.
مقایسه نحوه مواجهه افراد با موقعیت های اخلاقی در فضای مجازی و دنیای واقعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر بررسی تفاوت های محتمل هنگام مواجهه با موقعیت های اخلاقی در فضای مجازی در مقایسه با دنیای واقعی است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه کاربران بزرگسال فضای مجازی در ایران تشکیل می دهند. حجم نمونه مورد نظر شامل 365 نفر است که از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شده اند. به منظور این مقایسه، طراحی 16 سناریوی کوتاه داستانی (4 جفت جنسیتی و 4 جفت مشترک) توسط پژوهشگر به شکلی صورت گرفت که هر جفت سناریو موضوع خاصی در حوزه اخلاق روابط را، یک بار در فضای مجازی و بار دیگر در دنیای واقعی می سنجد. یافته های پژوهش نشان می دهند دراغلب موضوعات اخلاقی مطرح شده برای مثال خیانت، دزدی، حریم خصوصی و موارد دیگر تفاوت معناداری میان نحوه مواجهه و قضاوت اخلاقی افراد در دو فضای مجازی و واقعی به چشم می خورد. میزان این تفاوت با توجه به نوع موضوع اخلاقی دچار تغییر شده ولی جز در پاره ای موارد جزئی تحت تأثیر متغیرهای فردی قرار نمی گیرد. می توان گفت به دلیل برخی ویژگی های فضای مجازی مثل گمنامی، برون رفت از حیطه کنترل بیرونی و موارد دیگر، افراد در فضای مجازی به شکلی سهل گیرانه تر با موضوعات اخلاقی مواجه شده و پایین تر از سطح استانداردهای اخلاقیِ معمول خود رفتار می کنند.
تحلیل پدیدارشناختی تجربه زیسته کاربران شبکه اجتماعی تصویری اینستاگرام در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله، مطالعه تجربه زیسته کاربران ایرانی اینستاگرام است. ویژگی های خاص این شبکه اجتماعی سبب شده است تا نوع خاصی از تعاملات به واسطه آن شکل بگیرد. این ویژگی ها تجربیات نوینی را در روال های هر روزه کاربرانِ فعّال جایگیر کرده است. بنابراین، محققان بر کاربرانی متمرکز شدند که تجربه حضور کافی در اینستاگرام را داشتند. در این مقاله، برای فهم معنای عمیق این تجربیات از رویکرد پدیدارشناسی تفسیری و روش مصاحبه نیمه ساخت یافته استفاده شده است. در مجموع با شانزده نفر مرد و زن مصاحبه شد که مدت میانگین عضویت آنها در اینستاگرام دو سال بوده است. در نهایت، بر اساس تحلیل مصاحبه ها مضامین مختلفی در رابطه با نقش اینستاگرام در زندگی روزمره کاربران شناسایی شد که مهم ترین آنها عبارتند از: لایک به منزله تحسین و نیز ایجاد رابطه اجتماعی؛ کامنت به منزله میدان گفت وگو؛ ارزشمند بودن تعداد زیاد فالوئرها؛ و نیز عدم شکل گیری دوستی واقعی در میان فالوئرها. در کل، باید اشاره کرد که تجربیات زندگی در شبکه های اجتماعی همانند طرد و پذیرش اجتماعی با توجه به محو شدن فزاینده تمایز زندگی واقعی از زندگی مجازی، از نظر پیامدهایی که برای زندگی واقعی دارد نباید مورد غفلت قرار بگیرد. از سوی دیگر، هر نوع اختلال در کردارهای هر روزه کاربران اینستاگرام، می تواند به برخی پیامدهای منفی روان شناختی و اجتماعی منجر شود.
زندگی روزمره موتورسواران معیشتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله شرح روایتِ زندگی تهیدستانی است که سیاست های نولیبرال آنان را از بازار کار رسمی محروم و به معیشت شان دست درازی کرده است. این گروه از محروم شدگان شهری به ناگزیر برای بهبود بخشیدن به زندگی شان به خیابان ها هجوم آوردند و توانستند در «قلمروهای غیر رسمی» فضا و فرصت کار برای خودشان دست و پا کنند. کار برای طبقات متوسط و برخوردار شهری موقعیت این گروه از کارگران زیست معیشتی را در شهر تثبیت کرد. با وجود این، برنامه سلب مالکیت که همزمان با ریاضت های اقتصادی سال 1389 شدت گرفته بود، دستاوردهای موتورسواران معیشتی را مورد تعدی قرار داد. این تحقیق نشان می دهد بازاری شدنِ فزاینده نظم شهری، چگونه معیشت گروه های فاقد امتیاز را حتی در محدوده های «غیر رسمی» تهدید می کند. تحقیق به روش کیفی و در شهر تهران انجام شده است.
ریشه های فکری سیاست گذاری فرهنگی انقلاب اسلامی و چگونگی هژمونیک شدن این سیاست ها با استفاده از مدل گرامشی: مطالعه آرای جلال آل احمد، علی شریعتی و امام خمینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال سیزدهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۴۷
183 - 214
حوزههای تخصصی:
سیاست گذاری فرهنگی در ایران پس از انقلاب اسلامی، متأثر و منبعث از جریان های فکری ای است که ریشه های آن را باید در دهه های چهل و پنجاه جستجو کرد. در این چهارچوب مقاله حاضر دو مفهوم اصلی «غربزدگی» و «بازگشت به خویشتن» که از سوی جلال آل احمد و علی شریعتی مطرح شد، به همراه منظومه فکری امام خمینی (ره) که به صورت مستقل و مجزایی این انگاره ها را در خود مستتر داشت به عنوان مفاهیم اصلی انقلاب فرهنگی که بعدها مورد توجه سیاست گذاران قرار گرفتند و به نقشه راهنما و راهبری فرهنگی در محیط های آموزشی و دانشگاهی بدل شدند، مورد مطالعه قرار داده است. پرداختن به ریشه های سیاست گذاری فرهنگی از آن جهت حائز می نماید که سیاست های فرهنگی برای هژمونیک شدن در جامعه هدف و در این پژوهش دانشجویان دانشگاه، می باید از قدرت و قابلیت اقناعی برخوردار باشند. که بخش مهمی از آن به سرچشمه های فکری و اندیشه ای باز می گردد. بررسی ریشه های فکری این نظام معنایی به عهده مقاله حاضر است که سعی در واکاوی آن با توجه به افکار و اندیشه های مبدعان آن دارد. در انتها نیز مفهوم هژمونی به عنوان راه حلی جهت جامعه پذیر شدن سیاست های فرهنگی معرفی شده است. روش این پژوهش از نوع مطالعه کیفی و با استفاده از،«مطالعه موردی کیفی» است. همچنین از تکنیک «تحلیل محتوای کیفی» و «گروه های متمرکز» برای جمع آوری داده ها استفاده شده است. در بخش تحلیل داده ها نیز«تحلیل تماتیک موضوعی» انتخاب گردید. نتایج تحقیق به سه مؤلفه«ناکارایی سیاست های فرهنگی»، «تشویش معرفتی سیاست گذاران فرهنگی» و «سیاست زده بودن برنامه های فرهنگی» ختم شد. این عوامل به عنوان مهمترین دلایل عدم تفاهم بین حاکمیت و بدنه دانشگاه در زمینه سیاست های فرهنگی به ویژه محیط های علمی و دانشگاهی معرفی شده است. به کارگیری مفهوم هژمونی به عنوان راهبردی برای غلبه بر موانع جاری سیاستگذاری بر این موضوع اتخاذ شده است. همچنین یافته های تحقیق برضرورت همگرایی بیشتر میان نیازهای نسل جوان دانشجو و انتظارات فرهنگی در سیاستگذاری فرهنگی برای غلبه بر شکاف میان تصور و واقعیت تاکید می گذارد.
سیاست قانون گذاری ایران درباره کودکان بی سرپرست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال سیزدهم بهار ۱۳۹۶ شماره ۴۶
91 - 112
حوزههای تخصصی:
سیاست قانون گذاری هر کشور، رویکرد کلی و هدف آن را در وضع مقررات می نماید و انتظاری را که از قوانین می رود، معلوم می کند. در کشور ما، قانون گذار خود نیز به روشنی نمی داند از نهاد سرپرستی (فرزندخواندگی) چه می خواهد و نگاه کلی به کودکان بی سرپرست، مبهم و دوگانه است. اشکال عمده این سیاست گذاری را باید در تنگناهای فقهی جستجو کرد که درباره نهاد فرزندخواندگی وجود دارد. از سوی دیگر، واگذاری کودکان آسیب پذیر و بی سرپرست جامعه به برخی خانواده ها، نیازی انکارناپذیر است و دولت را از این واقعیت نیز گریزی نیست. همین دو واقعیت (تنگناهای فقهی و نیازهای اجتماعی)، موجب تعارضاتی در قوانین مربوط به کودکان بی سرپرست شده است: پاره ای از احکام قانونی، با نیازهای جامعه تناسب دارد و تابع سیاست های «فرزندخواندگی» است، و بخشی دیگر از آنها به محدودیت های فقهی پایبند مانده و در حد «کفالت» یا تأمین مالی است. این دوگانگی در یک نهاد و مفهوم، گاه پذیرفتنی نیست و آثار غیرمنطقی و ناهمگونی پدید می آورد. نتیجه چنین تعارضاتی نیز درنهایت مهجور ماندن نهاد سرپرستی (فرزندخواندگی) و ریزش متقاضیان آن به سوی دیگر نهادهای موازی (مانند اهدای جنین) است. قانون گذار دیر یا زود باید از این وادی تردید بگذرد و سیاستی یکسان و همگون را در مورد کودکان بی سرپرست درپیش گیرد.
طراحی مدل حفظ کارکنان دانشی سازمان های رسانه ای آینده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حفظ و نگهداری کارکنان موضوع مهمی است که سازمان ها با آن مواجه هستند. این در مورد کارکنان دانشی حیاتی تر است، چراکه دانش ارزشمندترین سرمایة سازمان محسوب می شود. کارکنان سهیم در سرمایة ذهنی، کارکنان دانشی نامیده می شوند و این سرمایه در سازمان های رسانه ای حضور قابل ملاحظه ای دارد. با عنایت به اینکه عرصة رسانه شاهد تحولات گسترده ای است، آینده پژوهی می تواند نقش مهمی را در این عرصه ایفا کند؛ زیرا موجب روشن شدن دیدگاه برنامه ریزان نسبت به رویدادها، فرصت ها و چالش های احتمالی آینده می شود. آینده پژوهی از طریق کاهش ابهام ها و تردیدهای فرساینده، توانایی انتخاب هوشمندانه را افزایش می دهد. البته در این پژوهش صرفاً با بهره گیری از برخی مفاهیم آینده پژوهی تلاش شده است تا تصویر واضح تری از رسانه های آینده ترسیم شود. ابتدا در قالب پیشینة نظری به مفاهیم آینده پژوهی، کارکنان دانشی و رسانه پرداخته و سپس پیشینة تجربی موضوع حفظ کارکنان دانشی سازمان های رسانه ای آینده را بررسی می کنیم. با توجه به اینکه در این موضوع خاص پیشینة تجربی چندانی وجود ندارد، با رویکردی آینده نگرانه، به وسیلة ابزار مصاحبه، اقدام به دریافت نظر خبرگان شد و با روش کیفی تحلیل تم، مصاحبه ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در پایان، مدل مفهومی، نمایی از ارتباطات را میان فرایند پژوهش و یافته های هر بخش ارائه می دهد تا به وسیلة آن و با دسته بندی و تلفیق یافته ها به نتایج کاربردی برسیم.
شناسایی عوامل بازدارنده توسعه فرهنگ ورزش همگانی از طریق سیمای جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، شناسایی مؤلفه های بازدارنده توسعه فرهنگ ورزش همگانی از طریق سیمای جمهوری اسلامی ایران بوده که با رویکرد اکتشافی به صورت کیفی انجام گرفته است. جامعه آماری مورد نظر را کارشناسان و فعالان در حوزه ورزش همگانی، رسانه ورزشی، مسئولان ورزش کشور و استادان دانشگاهی ورزش که از سابقه فعالیت در حوزه رسانه برخوردارند، تشکیل می دهند که با روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شده اند. ابزار جمع آوری داده ها مصاحبه بوده که پس از انجام چهاردهمین مصاحبه به اشباع نظری رسید و از روش تحلیل محتوای کیفی برای تجزیه وتحلیل داده ها استفاده کرده است. یافته های پژوهش شامل 15 مؤلفه در شاخه ساختاری، 9 مؤلفه در شاخه زمینه ای و 7 مؤلفه در شاخه محتوایی بوده است که درمجموع به 31 مؤلفه می رسد. مسئولان می توانند با توجه به نتایج پژوهش هایی از این دست، در راه اعتلا و گسترش ورزش همگانی گام های مثبت و بلندتری بردارند.
اعتماد در تعاملات اجتماعی، یک مطالعه تجربی آزمایشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی تجربی اعتماد در تعاملات اجتماعی بوده است. برای این منظور نسخه ای از بازی سرمایه گذاری مبنا قرار گرفت و بر اساس این، 28 نفر از دانشجویان با استفاده از رایانه و به صورت شبکه در محیط آزمایشگاه، آن را اجرا کردند. این افراد به صورت ناشناخته و دوبه دو در 30 دور با یکدیگر با رایانه و در چارچوب بازی طراحی شده، تعامل داشتند و به تناوب نقش اعتمادکننده و معتمد را بازی می کردند. بر اساس دیدگاه صرفاً اقتصادی انتظار می رفت کنشگران تصمیمی بگیرند که در شرایط بازی بیشترین بازده را دارد؛ یعنی به سادگی به دنبال سود بیشتر بروند و به طرف های تعامل خود اعتماد نکنند؛ اما نتایج نشان دادند در شرایط بازی سرمایه گذاری، کنشگران به شکل معنی داری به طرف های تعامل خود اعتماد کردند و حدود 23 درصد از دارایی خود را در اختیار کسی قرار دادند که محتمل بود هیچ مبلغی را به آنان برنگرداند. همچنین معتمدان هم مبلغ در خور توجهی (حدود 20 درصد دارایی اولیه) از آنچه را دریافت کرده اند، بازگردانده اند. این در حالی است که بر اساس ساختار بازی، دو طرف تعامل هیچ گاه یکدیگر را نمی شناختند و ساز و کار هایی مانند شهرت هم در بازی وجود نداشت. تغییراتی هم در شیوه تعامل دو طرف در طول بازی مشاهده شد که در مقاله به تفصیل توضیح داده شده اند.
بررسی رابطه فیلترینگ شبکه های اجتماعی در دوره های زمانی خاص با میزان تولید محتوا در این شبکه ها
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف "بررسی رابطه فیلترینگ شبکه های اجتماعی در دوره های زمانی خاص با میزان تولید محتوا در این شبکه ها" صورت گرفته است. روش تحقیق پیمایشی و ابزار اندازه گیری پرسشنامه است که پس از توزیع پرسشنامه ها، جداول توصیفی و استنباطی از طریق نرم افزارspss به دست آمده و تحلیل شد. جامعه آماری تمام دانشجویان دانشکده علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شرق است. در این مقاله از نمونه گیری طبقه ای استفاده شده است. یافته های پژوهش حاضر نشان داد؛ در فرضیه اول "میان میزان استفاده از اینترنت و میزان تولید محتوای شبکه های اجتماعی" میزان همبستگی برابر با 133/0 و درجه آزادی سطح معناداری آن برابر 8 با سطح معناداری0.02 است. از آنجاییکه میزان سطح معناداری از 0.05 کمتر است. لذا فرضیه اول تأیید می شود. در فرضیه دوم "میان دوره زمانی و شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه و میزان تولید محتوای شبکه های اجتماعی" میزان آماره خی دو برابر 18.500 و درجه آزادی آن برابر 6 با سطح معناداری 005. است. چون میزان سطح معناداری از 0.01 کمتر است. لذا فرضیه دوم با 99% اطمینان و 1% خطا تأیید می شود؛ در فرضیه سوم " میان فیلترینگ شبکه های اجتماعی و میزان تولید محتوای شبکه های اجتماعی "میزان آماره خی دو برابر 8.233 و درجه آزادی آن برابر 8 با سطح معناداری 411. است. چون میزان سطح معناداری از 0.05 بیشتر است لذا فرضیه سوم تأیید نمی شود.
جوانان و شبکه های ماهواره ای؛ بررسی میزان، نوع شبکه، برنامه و انگیزه استفاده جوانان از شبکه های ماهواره ای
حوزههای تخصصی:
این مقاله درصدد بررسی میزان استفاده، نوع شبکه، برنامه و انگیزه استفاده جوانان شهر اندیشه از شبکه های ماهواره ای فارسی زبان خارج از کشور و رابطه بین میزان استفاده و انگیزه آنان است. با توجه به موضوع چارچوب نظری این پژوهش براساس نظریه استفاده و رضامندی تدوین شده است.
این پژوهش از نوع توصیفی استنباطی و روش آن پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش جوانان 15-29 سال شهر جدید اندیشه (واقع در غرب استان تهران) است که بر اساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران، 56 هزار و 760 نفر هستند. حجم نمونه این پژوهش از طریق فرمول کوکران 382 نفر بوده است. روش نمونه گیری این پژوهش ترکیبی (نمونه گیری خوشه ای متناسب با حجم جامعه و نمونه گیری اتفاقی) است. گردآوری اطلاعات این پژوهش از دو تکنیک مطالعه کتابخانه ای و بررسی اسنادی و تکنیک پرسشنامه او پردازش داده ها به وسیله نرم افزار SSPS انجام شده است.
یافته ها نشان می دهد که 8/68 درصد از ماهواره استفاده می کنند. در بین استفاده کنندگان میزان استفاده در حد متوسط و میانگین استفاده 2 ساعت و 40 دقیقه است و بیشتر شب ها و به همراه خانواده از این شبکه ها استفاده می کنند، بیشترین شبکه مورد استفاده GEM و Manoto است، بیشترین برنامه مورد استفاده علمی و فیلم و سریال و مهم ترین انگیزه استفاده انگیزه عاطفی است.
گونه شناسی نوآوری های رسانه ای: بینش های حاصل از یک مطالعة اکتشافی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفهوم و پدیدة نوآوری رسانه(Media innovation) توجهاتی را در میان جامعة دانشگاهی، محافل سیاسی و متصدیان حوزه نوآوری به خود جلب کرده است. با این حال، هنوز هم به این پدیده چندان پرداخته نشده و به خوبی شناخته شده نیست. این مقاله ابتدا چگونگی شکل گیری نوآوری رسانه ای را در ادبیات اقتصاد و مدیریت رسانه مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد، پس از آن مشخص می کند که این تحلیل استاندارد از نوآوری با توجه به دیدگاه سنّتی (کلاسیک) نوآوری از یک سو و شاخص های مشترک نوآوری از سوی دیگر تا چه اندازه می تواند در حوزة رسانه ها کاربرد داشته باشد. بر اساس این تحلیل، مقاله مفهوم جدیدی از نوآوری رسانه ای پیشنهاد می دهد. به علاوه، تجزیه و تحلیل شاخص های آماری برآمده از فعالیت های تحقیق و توسعه(R&D) ، سه فرضیه را در رابطه با نوآوری رسانه ای مطرح می کند: 1. صنایع رسانه و محتوا(Media and Content Industries (MCIS)) بسیار کمتر از صنایع فناوری اطلاعات و ارتباطات(Information and Communication Technology (ICT)) ، نوآورانه هستند؛ 2. شاخص های آماری برآمده از فعالیت های تحقیق و توسعه، به درستی نمی توانند نوآوری در صنایع رسانه و محتوا را اثبات کنند؛ 3. فعالیت های نوآورانه در رسانه ها و محتوا تا حد زیادی در بخش های دیگر، برای مثال در بخش فناوری اطلاعات و ارتباطات، اتفاق می افتند. در حالی که شاخص های آماری فرضیه دوم را تأیید می کنند، مصاحبه محدود و تخصصی با نمایندگان برخی از رسانه ها در منطقه فلاندرز، یکی از ناحیه های کشور بلژیک، نشان داد که شواهدی در تأیید فرضیه های نخست و سوم نیز وجود دارد. قبل از هر چیز نشان داده شده است که انواع نوآوری تعریف شده در گونه شناسی ما در حوزة رسانه نیز وجود دارند، اما اهمیت آنها یکسان نیست. به نظر می رسد مهم ترین نوع نوآوری از نقطه نظر صنایع رسانه، نوآوری مربوط به محصول به ویژه در رابطه با تولیدات اصلی و هسته ای، برای مثال ایجاد انواع جدیدی از برنامه های تلویزیونی، و نوآوری در مدل کسب و کار است. نوآوری در فناوری نیز در صنایع رسانه مطرح است، برای مثال بررسی در مورد راه های جدید دسترسی به محتوا و ایجاد محتوای تعاملی نوعی از نوآوری در فناوری است اما این نوآوری از بخش هایی خارج از بخش رسانه برای مثال تلویزیون های اچ دی(HD-TVs) ، موتورهای جست وجو، نشئت می گیرند و در بهترین حالت، صنعت رسانه سعی دارد با این زمینه از فناوری که به سرعت در حال تغییر است؛ منطبق شود