فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۰۱ تا ۸۲۰ مورد از کل ۲٬۳۰۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
شناخت و ارزیابی تغییرات اقلیم در دهه های آینده با هدف برنامه ریزی محیطی مناسب در جهت سازگاری و کاهش اثرات آن امری کاملاً ضروری است. در این پژوهش نیز تغییرات دمای حداکثر روزانه بر روی کشور ایران در دو دوره زمانی (70-2041 و 99-2071)و بر اساس خروجی دو مدل گردش عمومی جو Hadcm3و CGCM3 تحت سناریوهای انتشار موجود ( A1B, A2, B1 , B2) مورد بررسی مقایسه ای قرار گرفت. بدین منظور پس از بررسی توانمندی مدل آماری SDSM در شبیه سازی اقلیم دوره پایه (2010-1981)، مقادیر آینده دمای حداکثر روزانه با لحاظ نمودن عدم قطعیت،بر روی 7 ایستگاه سینوپتیک به عنوان نماینده های آب و هوایی انتخابی ایران، ریز مقیاس نمایی گردید. در تحلیل عدم قطعیت مربوط به مدل-سناریوها،مشخص شد که مدل CGCM3 تحت سناریوی B1 در بین مدل-سناریوهای مختلف، بهترین عملکرد را در شبیه سازیدمای آینده داشته است. همچنین یافته های پژوهش بر روی ایستگاه های مورد مطالعه نشان می دهد که دمای ایران به طور متوسط دردهه های میانیو پایانی قرن بیست و یکم، بین 1 تا 2درجه سلسیوسافزایش می یابد، که البته این افزایش دما بر اساس سناریوهای مختلف مدل Hadcm3 نسبت به مدل CGCM3 شدیدتر بوده است.از نظر پراکنش فضایی تغییرات در محیط GIS نیزبر اساس خروجی همه مدل-سناریوها، کمترین افزایش دما بر روی ایستگاه بندرعباس واقع در سواحل پست جنوبی ایران مشاهده شده و بالعکس بر روی ایستگاه تبریز واقع در عرض های شمالی تر و مناطق بلند و کوهستانی ایران، افزایش دما به حداکثر می رسد. در مجموع می توان عوامل مهمو مؤثردر تغییرات آینده دمای ایران را در سه گروه: عاملارتفاع، عرض جغرافیایی و رطوبت جوی دسته بندی نمود. چرا که بر اساس تمامی خروجی های مدل-سناریوها، ارتفاعات عرض های شمالی ایران، بیشترین افزایش دما را تجربه خواهند نمود.
تحلیلی بر قابلیت ها و محدودیت های توسعه فیزیکی شهر نورآباد ممسنی؛ با تأکید بر شاخص های شهر سالم در مدل SWOT(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افزایش روزافزون جمعیت شهرنشین و در پی آن رشد شهرها در کشور، توجه به چگونگی کنترل گسترش شهرها و گام برداری در راستای توسعه پایدار به منظور ایجاد شهر سالم را ضروری ساخته است. شهر نورآباد ممسنی در سال های اخیر با افزایش سریع جمعیت مواجه بوده که این امر سبب گسترش و دست اندازی شهر به محیط های پیرامونی شده است. بدین منظور ضرورت توجه به رشد آتی آن، تدوین برنامه ای مناسب به منظور توسعه مناسب این شهر را دوچندان می نماید. در این پژوهش سعی شده است با شناسایی عوامل تأثیرگذار و ارزیابی آن، جهات بهینه توسعه فیزیکی شهر نورآباد ممسنی با استفاده از مدل SWOT مشخص شود. در این مرحله توسعه شهر را با توجه به شاخص های طبیعی توسعه فیزیکی و شاخص های مصنوعی مورد ارزیابی قرار گرفته است. روش تحقیق از نوع توصیفی تحلیلی و جمع آوری داده ها مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و بازدید میدانی است. استنتایج حاصل از این تحقیق حاکی از آن است که اراضی واقع در مشرق و جنوب شرقی، زمین های بایر درون بافت شهر و همچنین برخوردار بودن از مراکز دانشگاهی، بهترین نقاط قوت توسعه فیزیکی شهر محسوب می شود. کمبود شدید کاربری فضای سبز در شهر، مناسب نبودن سیستم شبکه بندی شهر، نبود ساخت و ساز عمودی به نسبت تمرکز بیشتر جمعیت در مرکز شهر و فقدان سیستم فاضلاب شهری در سطح کل شهر از نقاط ضعف به شمار می رود
سنجش نابرابری فضایی سطح سلامت در استان قزوین با استفاده از تکنیک الکتره فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از عوامل تأثیر گذار در توسعه هر کشوری، بهینه بودن ارائه خدمات بهداشت و درمان است. این خدمات زمانی مطلوب تر خواهند بود که به طور عادلانه در مناطق مختلف توزیع شوند و رضایت جامعه را فراهم کنند. هدف پژوهش حاضر، تحلیل نابرابری سلامت منطقه ای در استان قزوین است؛ بدین منظور با رویکردی کاربردی و ماهیتی توصیفی و تحلیلی انجام یافته است. جمع آوری داده با شیوه کتابخانه ای و اسنادی صورت گرفته است که مشتمل بر مطالعه ادبیات جهانی سلامت، پژوهش های انجام شده پیشین و استناد به سالنامه آماری استان قزوین در سال 1392 است. تجزیه و تحلیل داده ها با بهره گیری از مدل الکتره فازی، مدل جمع وزنی، ضریب همبستگی پیرسون، ضریب پراکندگی و آزمون تی صورت گرفته است که بدین منظور از نرم افزارهای Excel و SPSS برای اطمینان از صحت و دقت در محاسبه ها بهره گیری شد. محاسبات روش الکتره فازی نشان دهنده برتری غالب شهرستان قزوین با 5 امتیاز بر سایر شهرستان های استان است و در جایگاه های بعدی به ترتیب شهرستان های بوئین زهرا با 4 امتیاز، تاکستان با 3 امتیاز، آبیک با 2 امتیاز، البرز با 1 امتیاز و آوج با صفر امتیاز، رتبه های دوم تا ششم را کسب کردند. محاسبات آزمون تی، ضریب همبستگی پیرسون، ضریب پراکندگی نیز نشان دهنده نابرابری توزیعی چه در بین شهرستان ها و چه در درون آن ها (شهرها و روستاها) است؛ وجود نابرابری در استان قزوین، از توزیع ناعادلانه خدمات سلامت و فاصله از دو اصل در دسترس بودن و فراهم بودن بین شهرستان ها و درون آنها حکایت دارد.
پهنه بندی احتمال رخداد بیشینه بارش روزانه در استان همدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از خصوصیات مهم اقلیم همدان نامنظم بودن زمان بارش و ریزش حداکثر 24 ساعته در ماه های اسفند و فروردین است. این عامل، یعنی ریزش باران های شدید باعث افزایش خطر سیل در این استان گشته است. فصل زمستان ریزش به صورت برف است و زمان ذوب آن در فروردین ماه همراه با بارش باران باعث طغیان رودخانه ها می گردد. در ماه های دیگر سال خالی بودن زمین از پوشش زراعی و گیاهی و خشک بودن خاک و ... باعث افزایش سیلاب می گردد. عوامل سیل خیزی در استان همدان گوناگون و متنوع می باشد. از علل مهم و مؤثر در سیل خیزی یک منطقه، آب و هوا، ناهمواری پوشش گیاهی و ... هستند. در این مقاله حداکثر روزانه بارش به منظور پیش بینی حجم آب قابل استحصال ناشی از سیلاب ها و برنامه ریزی در جهت مدیریت منابع آب منطقه، مورد بررسی قرار گرفته است. بدین منظور بر اساس بارندگی های حداکثر 24 ساعته، نقشه مدل ارتفاعی و گرادیان بارش و نقشه هم باران منطقه برای دوره بازگشت های 2،10،25،50 با روش بهترین توزیع آماری برای منطقه (توزیع گمبل) برآورد و در محیط GISپهنه بندی شده (به روش کریجینگ) پهنه بندی شده با کاهش دوره بازگشت، میزان بارش محتمل روزانه کاهش می یابد. بر این اساس در دوره برگشت های فوق مناطق جنوب شرق و شمال غرب استان همدان (دشت کبودر آهنگ) دارای بیشترین بارش محتمل روزانه است. فراوانی تعداد سیل های رخ داده در استان، نشان دهنده این واقعیت است که مناطق نامبرده بیشترین و مهیب ترین سیل ها را در استان به خود اختصاص داده اند (سیل سال 1366منطقه کبودر آهنگ). طبق این نقشه ها مناطق شرقی استان دارای کمترین بارش محتمل روزانه است. نتایج این مطالعه می تواند در پهنه بندی و پیش بینی سیلاب و همچنین برنامه ریزی و مدیریت منابع آب منطقه بکاربرده شود.
بهبود طبقه بندی طیفی-مکانی تصاویر ابرطیفی با به کارگیری اطلاعات مکانی در انتخاب نشانه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فنآوری سنجش از دور ابرطیفی دارای کاربردهای فراوان در طبقه بندی پوشش های زمین و بررسی تغییرات آنها است. معمولترین روش جهت طبقهبندی تصاویر ابرطیفی، طبقه بندی مبتنی بر پیکسل بوده که در آن هر پیکسل فقط با اطلاعات طیفی خود و بدون در نظر گرفتن پیکسل های همسایه، به کلاس مشخصی اختصاص می یابد. پیشرفتهای اخیر و ایجاد تصاویری با قدرت تفکیک مکانی بالا، لزوم استفاده توأم از اطلاعات طیفی و مکانی را در طبقه بندی تصاویر ابرطیفی ایجاب می کند. در این تحقیق روشی جدید برای طبقه بندی طیفی-مکانی تصاویر ابرطیفی و بر اساس الگوریتم قطعه بندی هرمیمبتنی بر نشانه معرفی میشود. در میان الگوریتمهای مختلف طبقهبندی طیفی-مکانی تصاویر ابرطیفی، تاکنون الگوریتم قطعهبندی هرمی مبتنی بر نشانه در ترکیب با الگوریتم طبقه بندی ماشین بردار پشتیبان به بهترین نتایج دست یافته است. در روش پیشنهادی برای انتخاب نشانهها از ترکیب قطعهبندی واترشد (Watershed)و طبقهبندی ماشین بردار پشتیبان استفاده میشود. برای این منظور از میان پیکسلهای با بیشترین جمعیت برای هر ناحیه از نقشه قطعهبندی، آنهایی که دارای بالاترین درجه تعلق به یک کلاس هستند، به عنوان نشانه انتخاب میگردند. سپس بر روی نشانه های بدست آمده، الگوریتم قطعهبندی هرمی پیادهسازی میشود. در نهایت نقشه قطعه بندی بدست آمده به کمک قانون تصمیم رأی اکثریت با نقشه طبقهبندی ماشین بردار پشتیبان ترکیب می گردد. روش پیشنهادی بر روی سه تصویر ابرطیفی Pavia، Berlin و DC Mall پیادهسازی شد، نتایج آزمایشات بدست آمده برتری روش پیشنهادی را در مقایسه با الگوریتم هرمی مبتنی بر نشانه اولیه نشان میدهد. این برتری برابر با 4، 6 و 5 درصد در پارامتر ضریب کاپا و به ترتیب برای تصاویر Pavia، Berlin و DC Mall میباشد.
بررسی روند تغییرات بارش و رواناب بااستفاده از مدل جهانی سطح زمین (GLDAS) در حوضه ی سد دوستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه با توجه به کاهش منابع آب و بحران آبی موجود توجه به مدیریت صحیح یکپارچه منابع آب بخصوص در مناطق مرزی امری مهم و ضروری می باشد. یکی از اقدامات اساسی در این زمینه آگاهی از میزان بارش و رواناب و روند تغییرات آن در محدوده حوضه های آبریز است. اما عدم دسترسی به داده های میدانی کافی در حوضه های مرزی این امر را با مشکل اساسی روبه رو می سازد. جهت فایق آمدن به این مشکل می توان از داده های سنجش از دور و مدل های جهانی استفاده نمود. هدف از انجام این تحقیق، بررسی روند تغییرات بارش-رواناب در حوضه ی سد دوستی با استفاده از مدل جهانی سطح زمین (GLDAS) می باشد. بدین منظور از داده های جهانی سطح زمین در 7 پیکسل 5/1 در 5/1 درجه ای بین عرض های جغرافیایی 5/36-35 شمالی و طول های جغرافیایی67-5/59 غربی استفاده شد. نوع تغییرات و روند داده های مدل از طریق شبیه سازی، ضریب همبستگی پیرسون، آزمون های من-کندال و من-کندال دنباله ای در طی 10 سال از سال 2004 تا 2013 به صورت فصلی و سالانه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج به دست آمده از تحلیل داده ها نشان داد که در شرق و جنوب شرقی حوضه ی مورد مطالعه همبستگی بین بارش و رواناب ضعیف تر از سایر نقاط است همچنین در سطح اطمینان 95% برای داده های سالانه برای بارش تنها در پیکسل 7 و برای رواناب در پیکسل های 6 و 7 روند منفی هستند. در ارتباط با داده های فصلی، بارش تنها در فصل بهار در دو پیکسل 5 و 7 و رواناب در پیکسل 7 در فصل های زمستان و تابستان روند منفی تشخیص داده شد. نتایج این مدل نشان می دهد که مدل GLDAS جهت مطالعه بارش-رواناب در نقاطی که دسترسی به داده های زمینی دشوار است، می تواند بسیار کاربردی و مفید باشد زیرا امکان بررسی مناطق وسیع با هزینه ی کم را دارد.
پهنه بندی خطر پذیری زلزله و مکان یابی مناطق امن در زمان مخاطرات طبیعی با استفاده الگوریتم های هوش مصنوعی و GIS (مطالعه موردی: منطقه یک شهرداری کلان شهر اهواز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پ با توجه به اینکه مکان گزینی برای اسکان موقت پس از بروز سانحه زلزله را سازمان امدادرسانی بدون در نظر گرفتن استانداردهای لازم انجام می دهد؛ از این رو، این کار با مشکلات زیادی به ویژه در کلان شهرها همراه خواهد بود. برای پیشگیری از وقوع مشکلات و برای داشتن برنامه عملیاتی مدون پس از وقوع بحران زلزله، لازم است مناطق زلزله خیزی همچون کلان شهر اهواز به لحاظ مناطق خطرپذیر، مناطق امن برای اسکان موقت پس از بحران و همچنین مسیریابی بهینه برای رسیدن به مناطق امن، پهنه بندی و بررسی دقیق شو د. در این پژوهش، اهداف یادشده با استفاده از سیستم استنتاج فازی، تحلیل سلسله مراتبی فازی و همچنین GIS در منطقه یک کلان شهر اهواز مطالعه و نتایج حاصل مقایسه شده است. به همین منظور، مؤثرترین داده ها برای یافتن محل های پر خطر زلزله، امن و مسیریابی گردآوری و استفاده شد. بر اساس نتایج به دست آمده، سیستم استنتاج فازی در خصوص پهنه بندی خطر به میزان 85% منطبق بر نظر کارشناسان، و تحلیل سلسله مراتبی فازی تنها به میزان 41% منطبق بر نظر کارشناسان بود که این نتایج قابلیت و دقت بالاتر سیستم استنتاج فازی را در مقایسه با تحلیل سلسله مراتبی نشان می دهد. برای یافتن مناطق امن برای اسکان موقت پس از زلزله، نیز بعد از بررسی مساحت ها و نوع کاربری های پهنه های پیشنهادی با دو مدل، در مدل سیستم استنتاج فازی تعداد 25 سایت اسکان موقت و در مدل تحلیل سلسله مراتبی فازی 18 پهنه اسکان موقت استخراج و شناسایی شد . همچنین، در زمینه مسیریابی نتایج نشان داد، برای محدوده مورد مطالعه، هر دو مدل الگوریتم ژنتیک و دایجسترا مناسب و قابل به کارگیری است. مقدمه: سرعت شهرنشینی در شهرهای کشورهای در حال توسعه منجر به این گردیده است که نصف جمعیت جهان در حال حاظر در مناطق شهری مستقر شوند. بیشتر این مناطق با تراکم جمعیتی بالا، در برابر وقوع بحران هایی همچون زلزله آسیب پذیر می باشند. در مورد شهرهای زلزله خیز بهترین و مناسبترین اقدام، جداسازی انسان از منطقه خطر است. بهمین خاطر شناسایی قبلی و برنامه ریزی در شناسایی پهنه های خطر پذیر، مناطق امن و همچنین مسیریابی بهنیه برای رسیدن به سایت های اسکان موقت لازم و ضروری می باشد. با توجه به اینکه مکان گزینی برای اسکان موقت پس از بروز سانحه زلزله توسط سازمان امدادرسانی بدون در نظر گرفتن استانداردهای لازم انجام می شود لذا این کار با مشکلات زیادی بویژه در کلان شهرها توام خواهد بود. برای داشتن برنامه عملیاتی مدون پس از وقوع بحران زلزله، لازمست مناطق زلزله خیزی همچون کلان شهر اهواز بلحاظ مناطق خطرپذیر، مناطق امن جهت اسکان موقت پس از بحران و همچنین مسیریابی بهینه برای رسیدن به مناطق امن پهنه بندی و مورد بررسی دقیق قرار گیرند. شرایط خاص کلان شهر اهواز و مشکلات آن نظیر جمعیت میلیونی، وجود بافت های فرسوده، ساختمان های با مصالح غیرمسلح سنگین، معابر باریک، بالا بودن سطح آب های زیرزمینی و ...، تدوین معیارها و ضوابطی جهت پهنه بندی مناطق در معرض خطر را امری انکارناپذیر می گرداند. هدف این مقاله پهنه بندی خطرپذیری زلزله و تعیین مناطق امن جهت اسکان موقت پس از بحران با استفاده از سیستم استنتاج فازی و تحلیل سلسله مراتبی فازی و همچنین مسیریابی بهینه برای رسیدن به مناطق امن و مراکز تسهیلاتی با استفاده از الگوریتم ژنتیک و دایجسترا برای منطقه یک شهرداری کلان شهر اهواز واقع در استان خوزستان و مقایسه نتایج روش ها می باشد. روش شناسی تحقیق: در این پژوهش از دو روش سیستم استنتاج فازی و تحلیل سلسله مراتبی فازی برای پهنه بندی خطرپذیری زلزله و تعیین مناطق امن جهت اسکان موقت و از دو الگوریتم ژنیتیک و دایجسترا برای مسیریابی بهینه جهت رسیدن به مناطق امن و مراکز تسهیلاتی استفاده و نتایج با یکدیگر مورد مقایسه قرار گرفت. داده های مورد استفاده : شامل نقشه موقعیت گسل ها، نقشه خطوط پرفشار انتقال نیرو، نقشه خطوط پرفشار گاز، نقشه کاربری اراضی، نقشه خطوط مترو، نقشه راههای ارتباطی درون شهری، اطلاعات جمعیتی و نقشه های ممیزی املاک که موثرین پارامترها بر یافتن محل های پر خطر زلزله می باشند. 3- بحث و نتایج: 3-1) پهنه بندی خطرپذیری زلزله: 3-1-1) پهنه بندی خطر پذیری زلزله با استفاده از سیستم استنتاج فازی: برای ایجاد سیستم استنتاج فازی ابتدا متغیرهای زبانی و محدوده های استاندارد معیارها تعریف شد...
آثار ترکیبات بیوفیزیکی در شکل گیری جزایر حرارتی شهری (مطالعة موردی شهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پدیدة جزیرة حرارتی شهری، با توجه به دگرگونی های هواسپهری همراه با افزایش شهرنشینی، طی سال های واپسین شدت یافته است. الگوهای فضایی- زمانی ترکیبات بیوفیزیکی که دربرگیرندة پوشش گیاهی، سطح نفوذناپذیر و نوع خاک در شهرند جزایر حرارتی شهری را تحت تأثیر چشمگیری قرار می دهند. هدف از این پژوهش مطالعة نقش پارامترهای بیوفیزیکی شهری در شکل گیری و خوشه ای شدن جزایر حرارتی شهری مشهد مقدس است. به منظور دستیابی به هدف مطرح شده، تصاویر حسگرهای OLI و TIRS ماهوارة لندست 8 برای اوت سه سال 2013، 2014 و 2015 استفاده شد. برای استخراج مقادیر UHI از LST، از یک رویکرد نوآورانة شیء گرا استفاده شد؛ به طوری که پس از محاسبة دمای سطح زمین (LST) با استفاده از شاخص محلی همبستگی مکانی (LISA) خوشه های گرم و سرد جزایر حرارتی مشهد استخراج شدند. برای ارزیابی ترکیبات بیوفیزیکی شهر مشهد نیز سه شاخص NDVI، NDBI و NDBal به کار برده شد. نتایج نشان داد در تحلیل همبستگی دوبه دو پارامترهای بیوفیزیکی با دمای سطح زمین، با شدت مقدار LST، ناهمگنی فضایی خوشه ها به شکل غیرخطی افزایش می یابد. تحلیل های مکانی سه نوع جزیرة حرارتی شهری را آشکار کرده است: جزایر حرارتی پیرامونی، جزایر حرارتی کانونی و جزایر حرارتی خطی. تحلیل خودهمبستگی فضایی با شاخص های موران و گری نشان از مقداری کاهشی دارد که مبین ازبین رفتن نظم فضایی دمای سطح زمین شهر مشهد است. همبستگی مکانی با شاخص موران محلی بر افزایش وسعت جزایر حرارتی گرم در طول دوره های مورد مطالعه تأکید داشته است.
سنجش قابلیت جرم خیزی پارک های شهری خوی براساس مدل ترکیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، ظرفیتسنجی جرائم انجامشده در پارک های شهر خوی انجام میگیرد و داده ها براساس سه مدل ضریب ویژگی، استانداردسازی و از طریق AHP رتبه بندی میشوند. پس از شناسایی هشت پارک مهم شهر، ابتدا جرائم از نظر فراوانی و درصد طبقه بندی میشوند. سپس با توجه به معیارها و زیرمعیارهای رسمی طبقه بندی شدة جرم در کتب حقوقی، مدل ضریب ویژگی و استانداردسازی داده ها پیاده شد. در پایان نیز با استفاده از نرم افزار Expert Choice، تمامی معیارها و زیرمعیارها از طریق مقایسة دوبه دویی انجام گرفت و خروجی های آن به صورت جداول طبقه بندی شده تنظیم شد. مطابق نتایج، پارک طوبی (بهاران) براساس انواع مختلف جرمخیزی در رتبة اول و پارک ملت در رتبة آخر قرار دارد. خریدوفروش مواد مخدر، رابطه نامشروع و قماربازی و شرط بندی نیز از نظر شدت و تعداد در رتبه های اول تا سوم قرار گرفتند. همچنین نتایج نشان داد دو پارک شهر شادی و لاله شرایط نامساعدی برای حیات آتی دارند و شهر شادی به عنوان مهم ترین مکان تفریحی در گذشته، هم اکنون اوضاع بسیار نامطلوبی از جمله حضور مداوم معتادان و جرائم عمومی دارد. برای سنجش شدت جرائم براساس افکار عمومی، بعد از طبقه بندی آنها به زبان ساده، 382 نمونه از مجموع 75000 عضو جامعة آماری، براساس فرمول کوکران انتخاب شدند و پرسشنامه در هشت پارک منتخب توزیع شد. سپس براساس آن، جرائم براساس شدت از 1 تا 5 امتیازدهی شدند. براساس نتایج، قتل با 1910 و بچهدزدی با 1786 بیشترین و ایجاد مزاحمت برای بانوان با 765 و وندالیسم با 708، کمترین امتیاز را کسب کردند.
بررسی تغییرات مورفولوژی رودخانه و نقش آن در فرسایش و رسوب گذاری با استفاده از HEC-RAS (مطالعه موردی: رودخانه خرم آباد – دوآب ویسیان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تغییرات مورفولوژیک رودخانه ها از مهم ترین عوامل مؤثر در فرآیندهای ژئومورفولوژیک چرخه فرسایش می باشند. هدف از این تحقیق، مطالعه تغییرات مورفولوژی رودخانه خرم آباد - دوآب ویسیان و بررسی عوامل مؤثر در تغییر شکل هندسی و ایجاد روابط بین آن ها است. به منظور برآورد دبی با دوره بازگشت های مختلف از نرم افزار SMADA جهت برازش داده ها استفاده شد. پس از واردکردن داده های هندسی و جریان، شرایط مرزی برای بازه بالادست، هیدروگراف جریان و برای بازه پایین دست، منحنی سنجه تهیه شد. در طول مسیر رودخانه خرم آباد - دوآب ویسیان، چهار نمونه از مصالح بستر و کناره های رودخانه برداشت و تغییرات دانه بندی رسوبات، وضعیت شیب و اتصال شاخه های فرعی مهم به رودخانه اصلی تعیین و نمونه ها برداشت و آزمایشات دانه بندی صورت گرفت . داده های رسوب به نرم افزار وارد و از رابطه (Ruby) در تعیین سرعت سقوط و انتقال رسوبات و دمای آب استفاده شد. به منظور بررسی ارتباط بین داده های هندسی و هیدرولیکی از خروجی مدل هیدرولیکیHEC-RAS ، به بررسی تناسب روابط رگرسیونی خطی ساده، درجه 2، درجه3 و نمایی پرداخته شد. با تعیین میزان همبستگی بین متغیرها، روابط رگرسیونی، با استفاده از نرم افزار SPSS ، از بین روابط تعیین شده بین دو متغیر) متغیر وابسته و مستقل) رابطه ای که بیش ترین ضریب تعیین، کمترین خطای استاندارد و کمترین سطح معنی داری را داشت به منزله رابطه مناسب انتخاب شد. نتایج حاصل از اجرای مدل نشان داد که ظرفیت حمل رسوب در بازه موردمطالعه رودخانه خرم آباد - دوآب ویسیان متغیر می باشد. مقادیر رسوبات محاسبه شده به وسیله رابطه ایکرز- وایت به عنوان مناسب ترین رابطه نشان داد از بین متغیرهای مستقل ظرفیت رسوب بیش تر به دبی جریان وابسته است. اندازه ذرات رودخانه موردمطالعه مشخص شد که در بازه اول (ایستگاه چم انجیر)، رسوب گذاری، در بازه دوم (بین دو ایستگاه)، فرسایش و در بازه سوم (ایستگاه دوآب ویسیان)، نیز رسوب گذاری رخ می دهد.
مقایسه دقت و نحوه تولید نقشه ی لندفرم های ژئومورفولوژی، از طریق روش سنتی و فتوگرامتری تحلیلی (مطالعه ی موردی : حوضه ی آبخیز هرزندچای)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عملیات تناظریابی عکسی با واقعیت زمینی در تهیه نقشه های موضوعی همواره با مشکلات و تنگناهایی مواجه بوده است. در این تحقیق قطعه (ماژول) LPS از نرم افزار ERDAS Imagine9.2 با هدف تهیه ی نقشه ی لندفرم های ژئومورفولوژی بر اساس روش فتوگرامتری تحلیلی (آفاین دو بعدی) برای حوضه ی آبخیز هرزندچای با استفاده از عکس های هوایی (1:40000) بکار گرفته شد و نقشه ی لندفرم های ژئومورفولوژی حوضه آبخیز هرزندچای با استفاده از هر دو روش سنتی و فتوگرامتری تهیه شدند. نقشه تهیه شده به روش فتوگرامتری، پس از بازدید میدانی و مطابقت نوع لندفرم ها با طبیعت، با نقشه تهیه شده به روش رایج تهیه ی نقشه های موضوعی در کشور مقایسه گردید. برای انجام آزمون آماری به منظور ارزیابی نقشه لندفرم های ژئومورفولوژی تهیه شده، 100 نقطه توسط نرم افزار ERDAS Imagine9.2 بر روی نقشه های تهیه شده تعیین نموده و سپس حدود 62 نقطه از آنها با استفاده از دستگاه موقعیت یاب زمینی (GPS) برداشت شدند و مشخصات مربوط به هرکدام یادداشت شدند. آزمون آماری به روش Stratified Random Sampling و با استفاده از نرم افزار ERDAS Imaginge 9.2 انجام یافت. براساس نتایج حاصله از آزمون آماری، میزان درصد صحت کل برای نقشه لندفرم های ژئومورفولوژی تهیه شده با روش فتوگرامتری تحلیلی 95 درصد و مقدار شاخص کاپا 9/0 بدست آمد. لیکن مقادیر مذکور برای نقشه تهیه شده لندفرم های ژئومورفولوژی که با روش رایج در کشور تهیه شده بود به ترتیب برابر 84 درصد و 76/0 بدست آمد. لندفرم فرسایش رودخانه ای بیشترین (صد درصد) و لندفرم فرسایش شیاری از کمترین میزان دقت کل (50 درصد) در مقایسه با سایر لندفرم های فرسایشی برخوردار بودند. بنابراین نقشه لندفرم های ژئومورفولوژی تهیه شده با روش فتوگرامتری تحلیلی به عنوان نقشه نهایی برای حوضه ی آبخیز هرزندچای انتخاب گردید.
ارائه و پیاده سازی یک مدل جدید برای سناریوسازی در برنامه ریزی منطقه ای مورد شناسی: استان مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از ابزارهای مناسب برنامه ریزی راهبردی در شرایط عدم قطعیت و در شرایطی که دنیای پیش روی ما دنیایی مملو از شگفتی سازهای مختلف می باشد، سناریونگاری است. تمرکز و هدف کلیدی پژوهش حاضر، تدوین و پیاده سازی مدلی برای تهیه سناریوهای توسعه استان مازندران در افق 1410 با رویکرد سیستمی است. روش انجام پژوهش از نوع ترکیبی زنجیره ای است. برای جمع آوری داده ها عمدتاً از روش های اسنادی و دلفی استفاده شده است. همچنین برای تحلیل داده ها از روش تحلیل اثرات متقابل عوامل بوسیله نرم افزار MICMACو برای تحلیل سناریوها و تدوین آنها از روش تحلیل مورفولوژیک بوسیله نرم افزار Morphol، استفاده شده است. نتایج تحقیق حاکی از رشد تدریجی قابلیت های کلیدی توسعه استان در افق 1410 را دارد. در هر چهار سناریوی اول، فرض کاهش تدریجی سطح تولیدات باغی بواسطه تغییرات کاربری اراضی (به خصوص در نواحی غربی) ظاهر شده است که به نوعی یک تهدید جدی و کلیدی برای استان مازندران و به خصوص نواحی متمایل به غرب استان شمرده می شود. دیگر نتیجه مهم، ظهور فرض ""رشد بالای 30 درصد مبادلات بندر فریدونکنار"" به عنوان یک عامل بسیار تأثیرگذار در توسعه استان که می تواند یک قطب قوی توسعه در نواحی متمایل به مرکز جغرافیایی استان را بوجود آورد. در بخش گردشگری نیز در همه چهار سناریوی اول، فرض خوش بینانه «توسعه همه جانبه زیرساخت های گردشگری در غرب استان و برداشتن گام های اولیه برای برندسازی منطقه ای در مقیاس فراملی» ظاهر شده است و این مورد نیز نشان از امیدواری بهبود وضعیت توسعه در نواحی غربی استان دارد.
مقایسه ی عملکرد مدل های LARS و RegCM4 در شبیه سازی و پس پردازش داده های سالانه دما و بارش خراسان بزرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این تحقیق به منظور شبیه سازی بارش و دما با مدل دینامیکی RegCM4 وLARSدر دو حالت با و بدون به کارگیری تکنیک پس پردازش آماری برونداد مستقیم مدل در شمال شرق ایران (خراسان بزرگ) ودوره آماری 2011-1987 در مقطع زمانی سالانه انجام شده است.بر اساس نتایج حاصله، در مدل LARS در منطقه مورد مطالعه، در دوره راستی آزمایی 2013-2007 میانگین اریبی بارش سالانه خام مدل برابر 63/53 میلیمتر و پس پردازش شده 25/11- می باشد. بطور خلاصه در مقیاس زمانی سالانه در 84 درصد ایستگاه های مطالعاتی انجام پس پردازش مؤثر واقع شده و میزان خطای اریبی را در بیشتر ایستگاه ها، بشدت کاسته است. بر اساس نتایج حاصله از مدل RegCM4، در دوره راستی آزمایی 2011-2006 میانگین اریبی بارش سالانه خام مدل RegCM4 برابر 3/85 میلیمتر و پس پردازش شده 04/61 محاسبه شده است.لذا مقادیر خطا در بیشتر ایستگاه ها قبل و بعد از پردازش بسیار بالا و نتایج مدل قابل قبول نیست. بطور خلاصه در مقیاس زمانی سالانه در 75 درصد ایستگاه های مطالعاتی انجام پس پردازش مؤثر واقع شده است. بنابراین قدر مطلق خطای اریبیپس پردازش متوسط بارش سالانه مدل LARS برابر با 6/13 و مدل RegCM4 برابر با 61 می باشد. میانگین اریبی دمای سالانه خام مدل LARS برابر 096/0 درجه سانتیگراد و پس پردازش شده 432/0- است. این در عمل بزرگتر از اریبی بدون پس پردازش شده است، لذا عمل پس پردازش در تمامی ایستگاه ها مؤثر واقع نشده و فقط در 46 درصد ایستگاه ها خوب تعریف می شود.شبیه سازی داده های دمای دومتری در ایستگاه های هواشناسی با استفاده از مدل RegCM4 و نیز اعمال MA کارایی بالایی را نشان داد. میانگین اریبی دمای سالانه خام مدل RegCM4 برابر 78/2- درجه سانتیگراد بود که پس از اعمال پس پردازش به 05/0- کاهش یافت. در تمامی ایستگاه ها دمای سالانه مدل شده با داده های مشاهداتی کمتر از 1/0 درجه سانتیگراد اختلاف دارد. بنابراین در شبیه سازی داده های بارش سالانه مدل LARS تا حتی بهتر از مدل RegCM4 جوابگو می باشد. و در شبیه سازی داده های دمای سالانه مدل دینامیکی RegCM4، واقعیت خیلی بهتری از منطقه نسبت به مدل آماری LARS ، از خود نشان می دهد.
طیف سنجی سرزندگی در بافت ها و محلات شهری با تلفیق رویکردهای توسعه ی پایدار، رشد هوشمند و نوشهرگرایی و کاربرد مدل الکتر (نمونه ی موردی: محلات شهر مرودشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بروز اندیشه های نوین در مباحث شهرسازی و ورود آنها به عرصه های مدیریت شهری موجب گردیده تا شهرها، تجارب متفاوتی را کسب کنند. افول حیات و سرزندگی در محلات شهری را می توان به عنوان یکی از نتایج پیروی از دیدگاه مدرنیسم دانست که همواره طرفدار کمّی گرایی بوده است و به مباحث کیفی بی توجهی نموده است. پژوهش حاضر با هدف طیف سنجی و سنجش ابعاد سرزندگی در بافت ها و محلات شهر مرودشت انجام شده است. روش تحقیق، تحلیلی- پیمایشی و مبتنی برمنابع اسنادی و پرسشنامه های محقق ساخته می باشد. به منظور تحلیل داده ها از مدل الکتر (electre) استفاده شده است. مراحل تحقیق شامل سنجش (از طریق 44 سنجه در قالب 6 بُعد اصلی)، ارزیابی و انتخاب محله ی برتر (منتخب از پنج بافت مختلف شهر) می باشد. طبق یافته های تحقیق، بافت شماره 4 و محلات آن عنوان سرزنده ترین و بافت شماره 3 و محلاتش کمترین میزان سرزندگی از نظر ساکنان را داشته اند. در ادامه با توجه به نحوه ی پراکنش عوامل مؤثر در سرزندگی از قبیل نوع توزیع کاربری های جاذب، محل قرارگیری فضاهای عمومی، موقعیت مراکز محله، کاربری زمین شهر و غیره . طیف سنجی سرزندگی در بافت های شهر مرودشت و محلات آن صورت می گیرد. نتیجه طیف سنجی به صورت نقشه های سرزندگی در محورهای اصلی، سرزندگی در مراکز اصلی، سرزندگی در نقاط گره گاهی، سرزندگی در لبه های بیرونی و محورهای پیرامونی بررسی شده است. در نتیجه آزمون طیف سنجی سرزندگی، بافت شماره 4 و محلات درون آن به سبب سرزندگی بیشتر، تمام گزینه های طیف سنجی را دربر می گیرند. در مقابل بافت شماره 3 و محلاتش با کمترین میزان سرزندگی هیچ یک از گزینه های طیف سنجی را شامل نمی شود.
پهنه بندی تخریب اراضی محدودة شهر کرمان بر اثر توسعة شهری – صنعتی (بیابان زایی تکنوژنیکی) با به کارگیری GIS(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دهه های اخیر حاکم شدن اقلیم خشک بر کشور ایران، موجب گسترش بیابانی شدن اراضی اطراف شهرها شده است. محدوده ای که برای این پژوهش انتخاب شده، اراضی اطراف شهر کرمان است. به منظور بررسی میزان بیابان زایی اطراف این شهر پس از تصحیح هندسی و رادیومتریک تصویر سنجندة ETM+2009 ماهوارة لندست و عکس های هوایی با مقیاس 1:5000 منطقه، نقشه های کاربری اراضی و پوشش گیاهی منطقه تهیه شد، و سپس، برای برآورد تعیین شدت بیابان زایی اراضی محدودة شهر کرمان، شاخص های مربوط به معیار توسعة شهری و صنعتی براساس مدل IMDPA، شامل تراکم راه ها و معادن، میزان تراکم فضای سبز، تبدیل اراضی مرتعی، و جنگلی و تبدیل اراضی باغی و زراعی به کار گرفته است. سپس، پارامترهای یادشده براساس میزان تأثیر آن ها در تخریب و بیابانی شدن اراضی منطقه امتیازدهی شد. در نهایت، در محیط نرم افزار GIS با به کارگیری توابع تحلیلی مورد نیاز براساس مدل IMDPA، اراضی منطقه از نظر شاخص بیابانی شدن پهنه بندی شد. نتایج نشان می دهد اراضی محدودة شهر کرمان در اثر بیابان زایی تکنوژنیکی به سه بخش بحرانی، متوسط و کم قابل طبقه بندی هستند.
ارایه مدلی برای ارزیابی کیفیت محیط طبیعی نواحی روستایی به کمک سیستم های دانش بنیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: تحقیق حاضر به دنبال ارایه الگویی دانش بنیان برای اندازه گیری و ارزیابی کیفیت محیطی در مناطق روستایی است و مناطق روستایی شهرستان های قوچان- فاروج به عنوان مطالعه موردی انتخاب شده است.
روش: در این تحقیق نواحی روستایی شهرستان های قوچان- فاروج مورد ارزیابی قرار گرفته است. برای ارزیابی از 15 شاخص، در قالب 4 مؤلفه استفاده شده است. برای ارزیابی کیفیت محیطی از سیستم دانش بنیان بر اساس سیستم استنباط فازی به کارگرفته شده است.
یافته ها: زندگی انسان به شدت وابسته به محیط و خدماتی است که از سوی محیط ارایه می شود. کیفیت محیطی، با مجموعه ای از خصوصیات و صفات مشخص می شود که به کمک آن ها می توان به ارزیابی شرایط محیط پرداخت. مناطقی که دارای شرایط محیطی بهتری هستند بستر و زمینه مناسبت تری برای زندگی و فعالیت های بشر فراهم می آورند. یافته های تحقیق دو بخش می باشد: یک بخش پایگاه دانش است که به کمک آن امکان ارزیابی کیفیت محیطی وجود دارد و همچنین، قوانین و شرایط حاکم برای ارزیابی کیفیت محیطی مشخص می شود و دیگر، پهنه بندی منطقه است. بسط این مدل می تواند در تحقیقات بعدی با تلفیق آن روش های کشف دانش و شبکه های عصبی مصنوعی باشد.
راهکارهای عملی: در مطالعات و برنامه ریزی نواحی روستایی، کیفیت محیطی برتصمیم گیری ها اثر مستقیم داشته و می تواند موفقیت برنامه ها را تضمین کند. ارزیابی کیفیت محیط، یکی از ابزارهای مهم در زمینه برنامه ریزی فضایی و برنامه ریزی محیطی است و مدل ارایه شده در این جا می تواند راهکاری عملی در زمینه سنجش و ارزیابی کیفیت محیطی محسوب شود.
امکان سنجی نواحی مستعد کشت زعفران در استان اصفهان بر اساس مدل نسبت دهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به شرایط خاص اقلیمی استان اصفهان که آب یکی از عوامل محدودکننده در توسعه کشاورزی است، زعفران گیاه مناسبی برای کاشت در مناطق خشک و نیمه خشک می باشد زیرا هم در دوران خواب زمستانی به آب نیازی ندارد و هم فصل رویش آن همزمان با شروع بارندگی ها در ایران مرکزی می باشد. در این تحقیق عناصر اقلیمی و عوامل محیطی موثر در کشت زعفران با استفاده از مدل نسبت دهی در نرم افزارGIS مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و مناطق مستعد کشت زعفران در استان مشخص شد. عناصر اقلیمی دما، بارش، رطوبت نسبی روزانه( به منظور مشخص شدن نیاز آبی گیاه در دوره گل دهی) در دوره آماری 1993-2008 میلادی با برنامه calculate.xlsx در نرم افزارexcel محاسبه شد و نقشه های سطوح ارتفاعی و شیب منتج شده از DEM استان، نقشه عوارض سطح زمین و نقشه های منابع آب زیرزمینی رستری تهیه شده از داده های نقطه ای شرکت آب منطقه ای استان، مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت . در مدل نسبت دهی، بر اساس نسبت اثرگذاری هر یک از طبقات نقشه ها در کشت زعفران امتیاز داده شد سپس با تابع weighted sum در نرم افزارGIS همه لایه ها امتیازبندی و با هم تلفیق شد و در نهایت نقشه نهایی که استعداد منطقه برای تولید و سطح زیر کشت زعفران است، تهیه شد. نتایج این تحقیق نشان داد از بین عوامل موثر در کشت زعفران، شرایط اقلیمی مهم ترین نقش را در رویش گل زعفران دارند. در نقشه نهایی مناطق مناسب کشت زعفران در استان اصفهان مناطق شرقی و شمال شرقی تشخیص داده شد که حدود 15.6 % از کل مساحت استان را پوشش می دهد.
مقایسه ی مدل استنتاج فازی و شبکه ی عصبی مصنوعی در برآورد عمق سنگ کف آبخوان مطالعه ی موردی: خراسان جنوبی- آبخوان بیرجند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آب زیرزمینی یکی از مهمترین منابع آب در مناطق خشک و نیمه خشک است. با توجه به کاهش سطح آب زیرزمینی بر اثر برداشت غیرمجاز در بیشتر دشت های ایران، دبی چاهها پس از مدت کوتاهی به میزان زیادی کاهش یافته و این مهم لزوم برنامه ریزی منابع اب را مورد توجه قرار می دهد. تعیین ضخامت آبرفت و نوع مصالح تشکیل دهنده ی آبخوان ها یکی از موارد ضروری جهت برنامه ریزی برای توسعه ی شهر و طراحی زیرساخت های آن می باشد. با توجه به اهمیّت عمق برآورد سنگ کف آبخوان ها جهت برآورد حجم و برنامه ریزی منابع آب در این تحقیق کارایی مدل های شبکه ی عصبی مصنوعی و سیستم های استنتاج فازی عصبی در میزان عمق سنگ کف و پهنه بندی آن در بخش های مختلف آبخوان مورد بررسی قرار گرفت. در این تحقیق از پارامترهای طول و عرض جغرافیایی، شوری، تراز سطح آب و زمین به عنوان ورودی ها استفاده شد و تلاش شد تا مدل مناسب برای پیش بینی سنگ کف تعیین گردد. نتایج این مطالعه نشان داد که مدل شبکه ی عصبی مصنوعی با ضریب تبیین 835/0 و میانگین مجذور خطای 88/49 متر با ورودی های تراز آب زیرزمینی، طول و عرض جغرافیایی دقت بالاتری نسبت به مدل های نروفازی در برآورد عمق سنگ بستر دارد
پهنه بندی خطر زمین لغزش با استفاده از تحلیل سلسله مراتبی فازی با تأکید بر عوامل شکل دامنه (مطالعه ی موردی: شهرستان کامیاران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با وجود توسعه ی روزافزون شهرها، روستاها، مناطق و شهرک های صنعتی، راه های ارتباطی و غیره بررسی و مطالعه ی پایداری دامنه ها و تعیین میزان خطر نسبی آنها ضروری است. از میان روش های تعیین خطر نسبی زمین لغزش و پهنه بندی آن، روش های کمّی و نیمه کمّی نتایج مطلوب تری به دست می دهد. یکی از روش های نیمه کمّی روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) است که برای تحلیل موارد با معیار های چندگانه و به روش مقایسه زوجی مورد استفاده قرار می گیرد. در این تحقیق برای رفع ابهامموجوددرنظراتانسان ها، از تلفیق روش تحلیل سلسله مراتبی و سیستم فازی برای پهنه بندی خطر زمین لغزش در شهرستان کامیاران که در جنوب استان کردستان واقع است، استفاده شده است. در این مطالعه علاوه بر عوامل مرسوم در پهنه بندی خطر زمین لغزش، دو عامل شکل دامنه یعنی انحناء سطح و انحناء مقطع نیز استفاده شده است. نتایج به دست آمده بیانگر این است که 03/52 درصد مساحت منطقه دارای خطر نسبی کم و خیلی کم و مابقی دارای خطر نسبی متوسط به بالا می باشد. از میان عوامل مورد استفاده، عامل شیب، سنگ شناسی و کاربری اراضی به ترتیب بیشترین تأثیر و عامل شکل دامنه کمترین اهمیت را در ناپایداری دامنه های منطقه ی مورد مطالعه نشان می دهد.
مقایسه کارایی روش های TOPSIS رستری و MOLA در آمایش سرزمین مورد شناسی: حوضه آبخیز حبله رود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه به دلیل وجود بحران های محیط زیستی حاصل از استفاده غیر منطقی و تبدیل زمین، ارزیابی توان بوم شناختی و آمایش کاربری ها در سرزمین قبل از اجرای توسعه، امری ضروری است. روش های متفاوتی در جهان برای ارزیابی و آمایش سرزمین استفاده می شوند. روش های رتبه بندی براساس شباهت به راه حل ایده آل (TOPSIS) و تخصیص کاربری ها بر اساس اهداف چندگانه (MOLA)، از جمله روش های ارزیابی و آمایش چندمعیاره هستند. در این مقاله از روش های TOPSIS و MOLA برای آمایش رستری سرزمین در حوضه حبله رود استفاده شده است. برای این منظور، از نقشه های توان بوم شناختی، اقتصادی و اجتماعی به عنوان معیار ارزیابی استفاده شد و کاربری های آبزی پروری، باغداری، توسعه و مرتعداری به عنوان گزینه های ارزیابی در نظر گرفته شدند. در ابتدا روش آنتروپی برای وزن دهی نقشه های توان استفاده شد. سپس، روش TOPSIS برای اولویت بندی کاربری ها در منطقه استفاده شد. روش های آنتروپی و TOPSIS هر دو به شکل رستری در نرم افزار ایدریسی اجرا شدند. در مرحله بعد به منظور مقایسه نتایج، روش MOLA نیز در نرم افزار ایدریسی برای آمایش کاربری ها استفاده شد. نتایج حاصل از دو روش، مورد تحلیل و مقایسه قرار گرفت. همچنین، به منظور بررسی نحوه چینش کاربری ها، پارامترهای سیمای سرزمین برای نقشه های آمایش نهایی به وسیله نرم افزار FRAGSTATS محاسبه شد. نتایج نشان داد روش های TOPSIS و MOLA هردو نقشه های آمایش مطلوبی را ارائه می کنند؛ اما نحوه چینش کاربری ها در منطقه در آنها متفاوت است؛ به طوری که نتایج آنها تنها در 41/57 درصد مساحت منطقه با یکدیگر هم پوشانی دارند. تحلیل پارامترهای سیمای سرزمین نشان داد کاربری ها در روش TOPSIS دارای پیوستگی بیشتری هستند؛ در حالی که در روش MOLA کاربری ها در بعضی مناطق دارای پراکندگی هستند. هر دو روش مورد استفاده دارای نواقص و مزایایی هستند و یکی از مسائل مهم در مطالعات آمایش سرزمین ارائه راهکارهایی برای بهبود این روش ها و یا حتی استفاده از نتایج ترکیبی این مدل هاست.