فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۸۱ تا ۸۰۰ مورد از کل ۲٬۲۹۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین شاخص فرسایندگی باران (EI30) در اقلیم نیمه خشک استان کرمان انجام گرفت. بدین منظور برای مناطق فاقد ایستگاه های باران نگار از تحلیل رگرسیونی بین این شاخص و بعضی شاخص های زودیافت برای 17 ایستگاه مجهز به باران نگار استفاده شد. مناسب ترین رابطة رگرسیونی بر مبنای شاخص متوسط حداکثر بارندگی ماهانه به میزان (882/0R2= ) بود. سپس، با بررسی تمامی ایستگاه های هواشناسی در استان کرمان (آمار شدت و روزانة بارندگی)، 135 ایستگاه با بیش از 20 سال آمار برای تهیة نقشة فرسایندگی باران انتخاب شد. نتایج نشان داد حداکثر و حداقل شاخص مورد نظر به ترتیب برابر با 74/213 و 91/24 مگاژول- میلی متر بر هکتار در ساعت و در سال برای ایستگاه های سلطانی و دولت آباد اسفندقه بود. در نهایت، با استفاده از تکنیک ارزیابی متقابل، روش زمین آماری کریجینگ ساده مناسب ترین روش پهنه بندی انتخاب و نقشة پهنه بندی شاخص فرسایندگی باران برای استان کرمان در نرم افزار ArcGIS 10.3 تهیه شد. نتایج نشان داد مقدار این شاخص در غرب و جنوب غربی استان دارای بیشترین و در شرق، جنوب و شمال استان دارای کمترین مقدار است. همچنین، معادلات مربوط به همبستگی شاخص های مورد بررسی با شاخص EI30 به دست آمد که نشان دهندة همبستگی قوی این شاخص با شاخص های زودیافت بود.
روش تحلیل عاملی در اولویت بندی معیارهای سنجش تخریب سرزمین در حوضه آبخیز کارون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تخریب سرزمین حاصل تأثیر منفی شرایط طبیعی و یا فعالیت های انسانی بر محیط زیست است، هنگامی که تأکید بر اثرات نامطلوب فعالیت های انسانی باشد تا خشکی و کم بارشی واژه تخریب سرزمین بر بیابان زایی ترجیح داده می شود. فرسایش شدید خاک، تغییر کاربری جنگل ها و مراتع، خشک شدن تالاب ها و کم آبی رودخانه ها از جمله نشانه های وقوع پدیده تخریب سرزمین در حوضه آبخیز کارون است. در این تحقیق اطلاعات 27 متغیر طبیعی- اقلیمی و اقتصادی– اجتماعی مرتبط با تخریب سرزمین در حوضه آبخیز کارون به وسیله تحلیل عاملی مورد بررسی قرار گرفت. مقادیر ویژه و واریانس متناظر با هر عامل نشان داد که شش عامل نخست در مجموع 270/83 درصد تغییرات را پوشش می دهند. بنابر نتایج در تعریف و وزن دهی معیارهای ارزیابی تخریب سرزمین در حوضه آبخیز کارون، خاک مهم ترین معیار است و پس از آن به ترتیب معیارهای توپوگرافی، پوشش گیاهی، اقلیم، وضعیت اقتصادی– اجتماعی و زمین شناسی در اولویت های بعدی است. معیار آب به دلیل نبود معضل شوری گسترده آب در حوضه ومساحت نسبی کم آبخوان ها نسبت به سایر معیارها نقش کمتری در تخریب سرزمین در این حوضه آبخیز دارد.
تحلیل فضایی اجتماعی جرایم خشونت آمیز در شهر کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جرم بهویژه از نوع خشونتآمیز آن گاه از برخی افراد سرمیزند و پیامدهای آن نه صرفاً دامن خود آنها و قربانیانشان بلکه گریبان جامعه را نیز میگیرد و مشکلاتی از جمله احساس ناامنی و کاهش ضریب سلامت و شادابی اجتماعی را برای جامعه ایجادمیکند. هدف این نوشتار آن است که با رویکردی میان رشتهای و ازطریق بهمیانآوردن پای جامعهشناسی و جغرافیا به بررسی جرایم خشونتآمیز و تحلیل فضایی اجتماعی آن در شهر کرمانشاه بپردازد. جمعیت آماری این پژوهش محلههای سطح شهر کرمانشاه است که 101محله را شامل میشود. داده های این پژوهش از مراکزی مانند مرکز تحقیقات ناجا و استانداری جمعآوری شدهاند. برای بررسی این دادهها از «روش تحلیل آمارهای موجود» و از دو روش تحلیل اساسی در پژوهش استفاده شده است. از نرمافزار آماری SPSS برای توصیف و تبیین متغیرها و برای شناسایی و درک الگوی مکانی و فضایی جرم، مدلهای آماری و گرافیک مبنا در محیط سامانه اطلاعات جغرافیایی(GIS) استفاده شده است. برای سنجش سطح توسعهیافتگی و سطح برخورداری محلهها نیز روش تاکسونومی عددی و موریس بااستفادهاز نرمافزار اکسل بهره گرفته شده است. یافتهها نشان میدهد محلههای کرمانشاه از نظر سطح برخورداری توزیع یکسانی ندارند و به پنج سطح نابرابر تقسیمبندی می شوند. نتیجه آزمون خوشهبندی و شاخص نزدیکترین همسایه حاکی از آن است که توزیع جرایم خشونتآمیز از الگوی متمرکز و خوشهای تبعیت میکند به این معنی که در این شهر کانونهای جرمخیز شکل گرفته است و محدودههای دیگر بسیاری در سطح شهر محدودههای پاک محسوب میشوند. میزان همبستگی بین نابرابری و جرایم خشونتآمیز نیز 215/0- بوده، که با جهت معکوس و با سطح 95% اطمینان، معنادار است. در نهایت، تاجاییکه به نتیجه این پژوهش برمیگردد مکانها و محلههای مختلف با سطح برخورداری متفاوت از امکانات و تسهیلات زمینه تبلور نابرابری اجتماعی بین محلهها و ساکنان آن را فراهممیکنند و از طرفی شکلگیری جرم، چه از حیث نوع آن و چه از نظر نرخ، در فضاهای مختلف متفاوت است. به عبارت دیگر، ماهیت فضا به جرم شکل می بخشد. از سوی دیگر، نابرابری اجتماعی بر وقوع جرم بسیار تأثیرگذار است و زمینه لازم را برای وقوع جرم ایجاد مینماید گرچه نوع تأثیر آن در محلههای مختلف شکل یکسانی ندارد.
ارزیابی آسیب پذیری بافت فرسوده شهر مرودشت در برابر زلزله با استفاده از (AHP) و (GIS)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهر زیستگاه متراکم انسانی است که به دلیل حضور انسان، نیازمند امنیت و ایمنی در همه ابعاد کالبدی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ... است. موقعیت جغرافیایی شهر مرودشت به گونه ای است که هم از نظر توپوگرافی و هم از نظر زمین شناسی درونی زمین، خطر وقوع زلزله این شهر را تهدید می نماید. وجود گسل های درونی زمین در منطقه مرودشت و اطراف آن، سابقه فعالیت این گسل ها، دوره بازگشت زلزله و پهنه بندی خطر لزره ای در کنار بافت فرسوده، وسعت، نوع و میزان فرسودگی، امکان تخریب پذیری بالا و. .. از مهمترین تهدیدات برای این شهر است. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی / تحلیلی و بر اساس هدف پژوهش کاربردی است. ابزار مورد استفاده در این تحقیق پرسشنامه، مشاهده، مصاحبه با ساکنین و استفاده از کتب و مقالات است. در این پژوهش ابتدا با توجه به شرایط ویژه بافت فرسوده شهر مرودشت و همچنین پس از بررسی و مطالعات تحقیقات پیشین تعداد 9 شاخص از قبیل جنس سازه، قدمت بنا، کیفیت ساختمانها، عرض معابر، تراکم جمعیت، فاصله از آتشنشانی، دسترسی به فضای باز و نزدیکی به مراکز درمانی تعریف شد و برای هریک از شاخص ها، زیر شاخص هایی در نظر گرفته شده است و سپس به تدوین و توزیع 30 پرسشنامه بین کارشناسان و متخصصان شهر پرداخته شد و پس از آن به وزن دهی و اولویت بندی شاخص ها با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و نرم افزار (Expert choict) پرداخته می شود. و در انتها با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی(GIS)، نقشه های آسیب پذیری بافت فرسوده مرودشت تهیه می شود. نتایج تحقیق نشانگر این است که در بین شاخص های مورد بررسی، شاخص کیفیت ساختمانها با وزن 0.328 دارای بالاترین وزن نهایی و شاخص فاصله از آتش نشانی با وزن 0.017 کمترین وزن نهایی را دارند و با توجه به نقشه نهایی آسیب پذیری مشاهده می گردد که توزیع مناطق با آسیب پذیری بالا حدود 32 درصد از مساحت بافت را در بر گرفته است، 31 درصد از بافت دارای آسیب پذیری متوسط و بقیه مساحت بافت را فضاهای دارای آسیب پذیری کم به خود اختصاص داده است.
پهنه بندی احتمال رخداد بیشینه بارش روزانه در استان همدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از خصوصیات مهم اقلیم همدان نامنظم بودن زمان بارش و ریزش حداکثر 24 ساعته در ماه های اسفند و فروردین است. این عامل، یعنی ریزش باران های شدید باعث افزایش خطر سیل در این استان گشته است. فصل زمستان ریزش به صورت برف است و زمان ذوب آن در فروردین ماه همراه با بارش باران باعث طغیان رودخانه ها می گردد. در ماه های دیگر سال خالی بودن زمین از پوشش زراعی و گیاهی و خشک بودن خاک و ... باعث افزایش سیلاب می گردد. عوامل سیل خیزی در استان همدان گوناگون و متنوع می باشد. از علل مهم و مؤثر در سیل خیزی یک منطقه، آب و هوا، ناهمواری پوشش گیاهی و ... هستند. در این مقاله حداکثر روزانه بارش به منظور پیش بینی حجم آب قابل استحصال ناشی از سیلاب ها و برنامه ریزی در جهت مدیریت منابع آب منطقه، مورد بررسی قرار گرفته است. بدین منظور بر اساس بارندگی های حداکثر 24 ساعته، نقشه مدل ارتفاعی و گرادیان بارش و نقشه هم باران منطقه برای دوره بازگشت های 2،10،25،50 با روش بهترین توزیع آماری برای منطقه (توزیع گمبل) برآورد و در محیط GISپهنه بندی شده (به روش کریجینگ) پهنه بندی شده با کاهش دوره بازگشت، میزان بارش محتمل روزانه کاهش می یابد. بر این اساس در دوره برگشت های فوق مناطق جنوب شرق و شمال غرب استان همدان (دشت کبودر آهنگ) دارای بیشترین بارش محتمل روزانه است. فراوانی تعداد سیل های رخ داده در استان، نشان دهنده این واقعیت است که مناطق نامبرده بیشترین و مهیب ترین سیل ها را در استان به خود اختصاص داده اند (سیل سال 1366منطقه کبودر آهنگ). طبق این نقشه ها مناطق شرقی استان دارای کمترین بارش محتمل روزانه است. نتایج این مطالعه می تواند در پهنه بندی و پیش بینی سیلاب و همچنین برنامه ریزی و مدیریت منابع آب منطقه بکاربرده شود.
رویکرد شبکه بندی هگزاگون در ارزیابی تخریب سیمای سرزمین (مورد مطالعه: شهرستان شمیرانات)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مطالعه که بر روی سیمای سرزمین شهرستان شمیرانات انجام گرفت، برای اولین بار شبکه بندی هگزاگون برای دستیابی به واحدهای همگن در اجرای مدل تخریب به کار گرفته شد. در این راستا، با توجه به وسعت محدودة مورد مطالعه یک شبکة هگزاگون متشکل از 36 واحد (سلول) ایجاد و هر سلول شبکه به عنوان یک زیرسیما در نظر گرفته شد. در ادامه، آسیب پذیری اکولوژیک، عوامل تخریب و شدت آن ها برای هر سلول با به کارگیری متریک های سیمای سرزمین محاسبه و براساس منطق فازی استانداردسازی و طبقه بندی شد. در پایان، بر مبنای ضرایب تخریب به دست آمده، تحلیل و پهنه بندی سیمای سرزمین انجام گرفت. در مجموع، 73 درصد از مساحت شهرستان شمیرانات با وضعیت تخریب کم و مستعد توسعه شناسایی شد که با رعایت محدودیت های اکولوژیکی و حریم های (رود دره ها، فاصله از گسل های اصلی و مناطق حفاظت شده) قابل توسعه است. همچنین، 23 درصد نیازمند بازسازی و احیاء و 4 درصد نیازمند اقدامات حفاظتی شناسایی شد. در صورت به کارگیری شبکة هگزاگون به عنوان مبنای ارزیابی تخریب سیمای سرزمین، ضمن محاسبة دقیق تر متریک ها و در نهایت، برآورد ضریب تخریب به تفکیک سلول های همگن، وضعیت کل سیمای سرزمین مورد مطالعه نیز از لحاظ میزان تخریب صورت گرفته و پتانسیل توسعة آتی مشخص خواهد شد.
ارزیابی دقت داده های CFSR و مدل LARS-WG در شبیه سازی پارامتر های اقلیمی استان چهارمحال و بختیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، ارزیابی دقت مولد آب وهوایی LARS-WG و داده های CFSR در شبیه سازی پارامترهای اقلیمی (دمای کمینه و بیشینه و بارش) استان چهارمحال و بختیاری است. بدین منظور، از مقایسةشاخص های آماری RMSE، MBE، MAEو R2استفاده شد. در ایستگاه شهرکرد مقادیر RMSE و MAE برای بارش ماهانة داده های CFSR به ترتیب 49/20 و 19/11 میلی متر و برای بارش سالانه 88/92 و 51/72 میلی متر است. این مقادیر بارش، در مورد مدل LARS-WG در مقیاس ماهانه به ترتیب 45/41 و 75/24 میلی متر و در مقیاس سالانه 75/164 و 43/123 میلی متر است. در مجموع، داده های CFSRدر بازة زمانی کوتاه تر (ماهانه و سالانه) دارای آماره های خطاسنجی کمتری نسبت به مدل LARS-WGاست و همبستگی بیشتری با داده های مشاهداتی دارد. بنابراین، در تخمین پارامترهای اقلیمی کوتاه مدت، دقت بالاتری دارد. همچنین، نتایج بیانگر توان مندی مدل LARS-WG در شبیه سازی پارامترهای اقلیمی در بازة زمانی طولانی مدت (دهه) است. به همین دلیل، مقادیر آماره های مذکور در مقیاس های زمانی کوتاه تر، چندان مناسب نیست. بدین ترتیب، باتوجه به اهداف هر تحقیق، می توان از نتایج هر دو روش استفاده کرد. همچنین داده های CFSRدر نقاط فاقد ایستگاه هواشناسی گزینة ارزش مندی محسوب می شود.
بررسی روند تغییرات بارش و رواناب بااستفاده از مدل جهانی سطح زمین (GLDAS) در حوضه ی سد دوستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه با توجه به کاهش منابع آب و بحران آبی موجود توجه به مدیریت صحیح یکپارچه منابع آب بخصوص در مناطق مرزی امری مهم و ضروری می باشد. یکی از اقدامات اساسی در این زمینه آگاهی از میزان بارش و رواناب و روند تغییرات آن در محدوده حوضه های آبریز است. اما عدم دسترسی به داده های میدانی کافی در حوضه های مرزی این امر را با مشکل اساسی روبه رو می سازد. جهت فایق آمدن به این مشکل می توان از داده های سنجش از دور و مدل های جهانی استفاده نمود. هدف از انجام این تحقیق، بررسی روند تغییرات بارش-رواناب در حوضه ی سد دوستی با استفاده از مدل جهانی سطح زمین (GLDAS) می باشد. بدین منظور از داده های جهانی سطح زمین در 7 پیکسل 5/1 در 5/1 درجه ای بین عرض های جغرافیایی 5/36-35 شمالی و طول های جغرافیایی67-5/59 غربی استفاده شد. نوع تغییرات و روند داده های مدل از طریق شبیه سازی، ضریب همبستگی پیرسون، آزمون های من-کندال و من-کندال دنباله ای در طی 10 سال از سال 2004 تا 2013 به صورت فصلی و سالانه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج به دست آمده از تحلیل داده ها نشان داد که در شرق و جنوب شرقی حوضه ی مورد مطالعه همبستگی بین بارش و رواناب ضعیف تر از سایر نقاط است همچنین در سطح اطمینان 95% برای داده های سالانه برای بارش تنها در پیکسل 7 و برای رواناب در پیکسل های 6 و 7 روند منفی هستند. در ارتباط با داده های فصلی، بارش تنها در فصل بهار در دو پیکسل 5 و 7 و رواناب در پیکسل 7 در فصل های زمستان و تابستان روند منفی تشخیص داده شد. نتایج این مدل نشان می دهد که مدل GLDAS جهت مطالعه بارش-رواناب در نقاطی که دسترسی به داده های زمینی دشوار است، می تواند بسیار کاربردی و مفید باشد زیرا امکان بررسی مناطق وسیع با هزینه ی کم را دارد.
ارزیابی تغییرات اقلیمی بین زمان حال و پلئیستوسن و بازسازی شرایط اقلیمی گذشته با استفاده از شاخص های ژئومورفیک(نمونه موردی: حوضه دشت ابراهیم آباد-یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایران مرکزی در حال حاضر از شرایط آب وهوایی گرم و خشک و بعضاً بسیار خشک برخوردار است. بااین وجود، آثار لند فرم های موجود در منطقه حاکی از آب وهوای بسیار سردتر و البته مرطوب تری درگذشته است. هدف این پژوهش ارزیابی شرایط اقلیمی گذشته و محاسبه تفاوت های آن با شرایط دمایی و بارشی حال حاضر است. برای انجام این تحقیق، از نقشه های توپوگرافی 50000/1، نقشه زمین شناسی 100000/1، عکس های هوایی، نقشه رقومی ارتفاعی زمین باقدرت تفکیک 20 متر، گوگل ارث و نرم افزارهای Excel، GIS، سامانه GPS و همچنین بررسی های میدانی استفاده شد. یافته ها حاکی از آن است که برف مرزها در این منطقه برحسب روش های رایت و پورتر در ارتفاع حدود 2200 متری و خط تعادل آب و یخ نیز در سه طبقه ارتفاعی 1570 متر، 1700 و 1800 متر قرار داشته است که احتمالاً مربوط به شکل گیری سه دوره یخچالی یا دست کم پسروی یخچال ها در سه دوره متناوب بوده است. مقایسه نقشه های هم دمای حال و گذشته حاکی از تفاوت دمایی 14.4 درجه سانتی گراد دارد. درواقع، متوسط دمای حال حاضر 11.4 درجه بوده اما این میزان برای گذشته 3- درجه بوده است که این مقدار نیز در ارتفاعات مختلف نیز تغییر می کرده است به گونه ای که بین 10- در ارتفاعات تا 4.1 در بخش پایین دست حوضه متغیر بوده است. ازنظر شرایط بارش نیز، مقایسه نقشه های هم بارش حال و گذشته نشان می دهد که بارش گذشته در حدود 350 میلی متر (2.5) برابر بیشتر از حال حاضر بوده است که با افت دمایی 14 درجه سانتی گراد، قاعدتاً بیشتر بارش ها به صورت برف نیز می باریده است.
طیف سنجی سرزندگی در بافت ها و محلات شهری با تلفیق رویکردهای توسعه ی پایدار، رشد هوشمند و نوشهرگرایی و کاربرد مدل الکتر (نمونه ی موردی: محلات شهر مرودشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بروز اندیشه های نوین در مباحث شهرسازی و ورود آنها به عرصه های مدیریت شهری موجب گردیده تا شهرها، تجارب متفاوتی را کسب کنند. افول حیات و سرزندگی در محلات شهری را می توان به عنوان یکی از نتایج پیروی از دیدگاه مدرنیسم دانست که همواره طرفدار کمّی گرایی بوده است و به مباحث کیفی بی توجهی نموده است. پژوهش حاضر با هدف طیف سنجی و سنجش ابعاد سرزندگی در بافت ها و محلات شهر مرودشت انجام شده است. روش تحقیق، تحلیلی- پیمایشی و مبتنی برمنابع اسنادی و پرسشنامه های محقق ساخته می باشد. به منظور تحلیل داده ها از مدل الکتر (electre) استفاده شده است. مراحل تحقیق شامل سنجش (از طریق 44 سنجه در قالب 6 بُعد اصلی)، ارزیابی و انتخاب محله ی برتر (منتخب از پنج بافت مختلف شهر) می باشد. طبق یافته های تحقیق، بافت شماره 4 و محلات آن عنوان سرزنده ترین و بافت شماره 3 و محلاتش کمترین میزان سرزندگی از نظر ساکنان را داشته اند. در ادامه با توجه به نحوه ی پراکنش عوامل مؤثر در سرزندگی از قبیل نوع توزیع کاربری های جاذب، محل قرارگیری فضاهای عمومی، موقعیت مراکز محله، کاربری زمین شهر و غیره . طیف سنجی سرزندگی در بافت های شهر مرودشت و محلات آن صورت می گیرد. نتیجه طیف سنجی به صورت نقشه های سرزندگی در محورهای اصلی، سرزندگی در مراکز اصلی، سرزندگی در نقاط گره گاهی، سرزندگی در لبه های بیرونی و محورهای پیرامونی بررسی شده است. در نتیجه آزمون طیف سنجی سرزندگی، بافت شماره 4 و محلات درون آن به سبب سرزندگی بیشتر، تمام گزینه های طیف سنجی را دربر می گیرند. در مقابل بافت شماره 3 و محلاتش با کمترین میزان سرزندگی هیچ یک از گزینه های طیف سنجی را شامل نمی شود.
کاربرد تکنیک های دورسنجی و سیستم اطلاعات جغرافیایی با هدف شبیه سازی توسعه شهری (مطالعه موردی: شهر مهاباد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه با افزایش جمعیت و رشد سریع شهرنشینی تغییراتی اساسی در کاربری اراضی شهرها ایجاد شده است. که نیازمند مدیریت و برنامه ریزی برای توسعه شهری با توجه به تغییرات ایجاد شده در کاربری های شهری می باشد و شهر مهاباد از این قاعده مستثنی نمی باشد. در این مقاله سعی شده است با استفاده از مدل رگرسیون لجستیک میزان تغییرات کاربری اراضی شهری و توسعة آتی شهر مهاباد با در نظر گرفتن معیارهای خطوط انتقال نیرو، مخاطراتی (گسل، زمین لغزش)، سازندهای زمینةشناسی، رودخانه و شیب در بازه زمانی ۱۳۶۵-۱۳۹۳ و توسعة آن تا سال ۱۴۲۰ با استفاده از تصاویر ماهواره لندست ۸ و ۵ مورد بررسی قرار گیرد. برای این کار ابتدا اقدام به تهیة نقشه های کاربری اراضی برای دو دورة زمانی۱۳۶۵ و ۱۳۹۳ در محیط نرم افزاری اکوگنیشن کردیم و با بررسی نقشه های کاربری حاصل مقدار اراضی ساخته شدة شهر مهاباد در سال ۱۳۶۵ برابر ۹۸۹.۹۳۲ هکتار و در سال ۱۳۹۳ وسعت آن حدود دو برابر افزایش یافته و به وسعتی به مساحت ۲۰۰۰.۰۲ رسیده است. تحت تأثیر این عوامل، روند رشد و توسعة شهر از وسعت کاربری های غیرساخته شده به مساحت ۱۴۲۲.۳۵۴۵ هکتار کاسته و بر وسعت اراضی ساخته شده افزوده است به طوری که با استفاده از مدل رگرسیون و معیارهای در نظر گرفته شده، مقدار پیش بینی آن برای سال ۱۴۲۰ مساحتی به مقدار ۳۴۳۴.۰۲ هکتار می باشد. همچنین سناریوی اثرات توسعة شهر بر محیط زیست و تأثیرپذیری از مخاطرات با روش فازی در محیط آرک جی ای اس مورد بررسی واقع شد.
مقایسه ی مدل استنتاج فازی و شبکه ی عصبی مصنوعی در برآورد عمق سنگ کف آبخوان مطالعه ی موردی: خراسان جنوبی- آبخوان بیرجند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آب زیرزمینی یکی از مهمترین منابع آب در مناطق خشک و نیمه خشک است. با توجه به کاهش سطح آب زیرزمینی بر اثر برداشت غیرمجاز در بیشتر دشت های ایران، دبی چاهها پس از مدت کوتاهی به میزان زیادی کاهش یافته و این مهم لزوم برنامه ریزی منابع اب را مورد توجه قرار می دهد. تعیین ضخامت آبرفت و نوع مصالح تشکیل دهنده ی آبخوان ها یکی از موارد ضروری جهت برنامه ریزی برای توسعه ی شهر و طراحی زیرساخت های آن می باشد. با توجه به اهمیّت عمق برآورد سنگ کف آبخوان ها جهت برآورد حجم و برنامه ریزی منابع آب در این تحقیق کارایی مدل های شبکه ی عصبی مصنوعی و سیستم های استنتاج فازی عصبی در میزان عمق سنگ کف و پهنه بندی آن در بخش های مختلف آبخوان مورد بررسی قرار گرفت. در این تحقیق از پارامترهای طول و عرض جغرافیایی، شوری، تراز سطح آب و زمین به عنوان ورودی ها استفاده شد و تلاش شد تا مدل مناسب برای پیش بینی سنگ کف تعیین گردد. نتایج این مطالعه نشان داد که مدل شبکه ی عصبی مصنوعی با ضریب تبیین 835/0 و میانگین مجذور خطای 88/49 متر با ورودی های تراز آب زیرزمینی، طول و عرض جغرافیایی دقت بالاتری نسبت به مدل های نروفازی در برآورد عمق سنگ بستر دارد
پهنه بندی خطر زمین لغزش با استفاده از تحلیل سلسله مراتبی فازی با تأکید بر عوامل شکل دامنه (مطالعه ی موردی: شهرستان کامیاران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با وجود توسعه ی روزافزون شهرها، روستاها، مناطق و شهرک های صنعتی، راه های ارتباطی و غیره بررسی و مطالعه ی پایداری دامنه ها و تعیین میزان خطر نسبی آنها ضروری است. از میان روش های تعیین خطر نسبی زمین لغزش و پهنه بندی آن، روش های کمّی و نیمه کمّی نتایج مطلوب تری به دست می دهد. یکی از روش های نیمه کمّی روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) است که برای تحلیل موارد با معیار های چندگانه و به روش مقایسه زوجی مورد استفاده قرار می گیرد. در این تحقیق برای رفع ابهامموجوددرنظراتانسان ها، از تلفیق روش تحلیل سلسله مراتبی و سیستم فازی برای پهنه بندی خطر زمین لغزش در شهرستان کامیاران که در جنوب استان کردستان واقع است، استفاده شده است. در این مطالعه علاوه بر عوامل مرسوم در پهنه بندی خطر زمین لغزش، دو عامل شکل دامنه یعنی انحناء سطح و انحناء مقطع نیز استفاده شده است. نتایج به دست آمده بیانگر این است که 03/52 درصد مساحت منطقه دارای خطر نسبی کم و خیلی کم و مابقی دارای خطر نسبی متوسط به بالا می باشد. از میان عوامل مورد استفاده، عامل شیب، سنگ شناسی و کاربری اراضی به ترتیب بیشترین تأثیر و عامل شکل دامنه کمترین اهمیت را در ناپایداری دامنه های منطقه ی مورد مطالعه نشان می دهد.
سنجش نابرابری فضایی سطح سلامت در استان قزوین با استفاده از تکنیک الکتره فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از عوامل تأثیر گذار در توسعه هر کشوری، بهینه بودن ارائه خدمات بهداشت و درمان است. این خدمات زمانی مطلوب تر خواهند بود که به طور عادلانه در مناطق مختلف توزیع شوند و رضایت جامعه را فراهم کنند. هدف پژوهش حاضر، تحلیل نابرابری سلامت منطقه ای در استان قزوین است؛ بدین منظور با رویکردی کاربردی و ماهیتی توصیفی و تحلیلی انجام یافته است. جمع آوری داده با شیوه کتابخانه ای و اسنادی صورت گرفته است که مشتمل بر مطالعه ادبیات جهانی سلامت، پژوهش های انجام شده پیشین و استناد به سالنامه آماری استان قزوین در سال 1392 است. تجزیه و تحلیل داده ها با بهره گیری از مدل الکتره فازی، مدل جمع وزنی، ضریب همبستگی پیرسون، ضریب پراکندگی و آزمون تی صورت گرفته است که بدین منظور از نرم افزارهای Excel و SPSS برای اطمینان از صحت و دقت در محاسبه ها بهره گیری شد. محاسبات روش الکتره فازی نشان دهنده برتری غالب شهرستان قزوین با 5 امتیاز بر سایر شهرستان های استان است و در جایگاه های بعدی به ترتیب شهرستان های بوئین زهرا با 4 امتیاز، تاکستان با 3 امتیاز، آبیک با 2 امتیاز، البرز با 1 امتیاز و آوج با صفر امتیاز، رتبه های دوم تا ششم را کسب کردند. محاسبات آزمون تی، ضریب همبستگی پیرسون، ضریب پراکندگی نیز نشان دهنده نابرابری توزیعی چه در بین شهرستان ها و چه در درون آن ها (شهرها و روستاها) است؛ وجود نابرابری در استان قزوین، از توزیع ناعادلانه خدمات سلامت و فاصله از دو اصل در دسترس بودن و فراهم بودن بین شهرستان ها و درون آنها حکایت دارد.
ارزیابی شاخص NDSI در پایش خشکسالی به کمک تکنیک سنجش از دور ( مطالعه موردی: استان اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع خشکسالی در مطالعات منابع آب اهمیت زیادی دارد. شاخص هایخشکسالیهواشناسیمستقیماًازرویداده هایهواشناسینظیربارندگیمحاسبهمی شوند درصورتفقدانداده هایمذکور،درپایشخشکسالیمفیدواقع نخواهندشد.لذاتکنیکسنجشازدورمی تواندابزاریمفیددرپایشخشکسالیبهشماررود. دراینتحقیقبااستفادهازتصاویرماهواره ایسنجنده MODIS روندتغییراتشاخصنرمالشدهپوششگیاهی استان اصفهان برای سال های 2000 تا 2008 بررسی شد. شاخص NDVIعلاوه بر پوشش گیاهی طبیعی برای پایش خشکسالی به ویژه خشکسالی زراعی نوع دیم هم می تواند مؤثر باشد. بادرنظرگرفتناینشاخص،پوششگیاهیمنطقه به4گروهطبقه بندی شد ومساحتهرکدامازطبقاتنیزمحاسبهشد.درنهایتدوشاخص SPI و NDVI موردمقایسهقرارگرفت. نتایجحاصل ازمحاسبه شاخص SPI حاکی از وقوع خشکسالیشدید در سال 2008 و خشکسالیمتوسطبه ترتیب در سال های2000 و 2001 دراستاناصفهان است. محاسبهشاخص NDVI دراینسهسالنیزنشاندادکهمیزانپوشش گیاهیضعیفبهطورقابلمحسوسیافزایشیافته است. با این حال نتایج حاصل از اثر تغییرات بارندگی بر روی شاخص NDVI نشان داد که همزمانی وقوع خشکسالی هواشناسی و خشکسالی کشاورزی در تمام سال ها وجود ندارد. برای سال 2006 علی رغم اینکه بارش بیشتر از سال های قبل و بعد و بیشتر از میانگین بارش استان بوده، اما براساس نتایج شاخص NDVI این سال همراه با خشکسالی کشاورزی (کاهش ارزش شاخص NDVI) بوده و برعکس در سال های 2002 و 2004 که بارش کمتر از سال 2006 رخ داده اما شرایط دیم و مرتع بهتر از سال 2006 بوده و همچنین در سال 2003 با اختلاف 2 میلیمتر بارش در سال 2002، مقدار شاخص NDVIکاهش زیادی یافته است. نتایج این تحقیق ضرورت تعریف نمایه ای که همه این موارد را بیان کند دوچندان می کند.
تحلیل الگوهای فضایی و دامنه برد قاچاق کالا در مناطق مرزی کشور (مطالعه موردی: قاچاق ارزاق عمومی در استان بوشهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قاچاق یا ورود و خروج غیرقانونی و مخفیانة کالا، از پیچیده ترین و پرمسئله ترین رفتارهای مجرمانه در کشور است. هرساله از محل این رفتار ناهنجار، هزینه ها و خسارت های جبران ناپذیر مادی و معنوی به کشور وارد می شود. در استان بوشهر در مرز جنوبی کشور، به دلیل وجود مرزهای گستردة آبی و ویژگی های جغرافیایی و سوق الجیشی، آمار بالای قاچاق کالا یکی از مسائل مهم به شمار می آید. در پژوهش حاضر، الگوهای فضایی پدیدة قاچاق کالا و دامنة کالاهای قاچاق در این استان مطالعه شده است. این پژوهش کاربردی و از نظر روش، توصیفی- تحلیلی است و گردآوری داده ها به دو روش اسنادی و میدانی، طی یک سال انجام شده است. جامعة آماری پژوهش نیز شامل قاچاق های وقوع یافتة ارزاق عمومی در محدودة استان بوشهر است. به منظور تحلیل داده ها و تحلیل فضایی قاچاق در این استان، از آزمون های مرکز متوسط، بیضی انحراف معیار، روش تحلیل شبکه و تحلیل تراکم کرنل استفاده شده است. یافته ها نشان می دهد بیشترین میزان کشف قاچاق ارزاق عمومی در استان بوشهر، در شهرستان کنگان و کمترین میزان کشفیات در شهرستان دشتی رخ داده است. تحلیل زمانی ارزاق عمومی نشان می دهد این کالاها، در روزهای میانی هفته بیش از روزهای دیگر قاچاق می شود و الگوی توزیع شبانه روزی، بیانگر توزیع بیشتر جرایم در ساعت های میانی روز است. درپایان، ضمن تحلیل عوامل مؤثر بر پدیدة قاچاق در استان بوشهر، چند پیشنهاد برای کنترل و مقابله با این پدیدة ناهنجار ارائه می شود.
بررسی تغییرات مورفولوژی رودخانه و نقش آن در فرسایش و رسوب گذاری با استفاده از HEC-RAS (مطالعه موردی: رودخانه خرم آباد – دوآب ویسیان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تغییرات مورفولوژیک رودخانه ها از مهم ترین عوامل مؤثر در فرآیندهای ژئومورفولوژیک چرخه فرسایش می باشند. هدف از این تحقیق، مطالعه تغییرات مورفولوژی رودخانه خرم آباد - دوآب ویسیان و بررسی عوامل مؤثر در تغییر شکل هندسی و ایجاد روابط بین آن ها است. به منظور برآورد دبی با دوره بازگشت های مختلف از نرم افزار SMADA جهت برازش داده ها استفاده شد. پس از واردکردن داده های هندسی و جریان، شرایط مرزی برای بازه بالادست، هیدروگراف جریان و برای بازه پایین دست، منحنی سنجه تهیه شد. در طول مسیر رودخانه خرم آباد - دوآب ویسیان، چهار نمونه از مصالح بستر و کناره های رودخانه برداشت و تغییرات دانه بندی رسوبات، وضعیت شیب و اتصال شاخه های فرعی مهم به رودخانه اصلی تعیین و نمونه ها برداشت و آزمایشات دانه بندی صورت گرفت . داده های رسوب به نرم افزار وارد و از رابطه (Ruby) در تعیین سرعت سقوط و انتقال رسوبات و دمای آب استفاده شد. به منظور بررسی ارتباط بین داده های هندسی و هیدرولیکی از خروجی مدل هیدرولیکیHEC-RAS ، به بررسی تناسب روابط رگرسیونی خطی ساده، درجه 2، درجه3 و نمایی پرداخته شد. با تعیین میزان همبستگی بین متغیرها، روابط رگرسیونی، با استفاده از نرم افزار SPSS ، از بین روابط تعیین شده بین دو متغیر) متغیر وابسته و مستقل) رابطه ای که بیش ترین ضریب تعیین، کمترین خطای استاندارد و کمترین سطح معنی داری را داشت به منزله رابطه مناسب انتخاب شد. نتایج حاصل از اجرای مدل نشان داد که ظرفیت حمل رسوب در بازه موردمطالعه رودخانه خرم آباد - دوآب ویسیان متغیر می باشد. مقادیر رسوبات محاسبه شده به وسیله رابطه ایکرز- وایت به عنوان مناسب ترین رابطه نشان داد از بین متغیرهای مستقل ظرفیت رسوب بیش تر به دبی جریان وابسته است. اندازه ذرات رودخانه موردمطالعه مشخص شد که در بازه اول (ایستگاه چم انجیر)، رسوب گذاری، در بازه دوم (بین دو ایستگاه)، فرسایش و در بازه سوم (ایستگاه دوآب ویسیان)، نیز رسوب گذاری رخ می دهد.
آثار ترکیبات بیوفیزیکی در شکل گیری جزایر حرارتی شهری (مطالعة موردی شهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پدیدة جزیرة حرارتی شهری، با توجه به دگرگونی های هواسپهری همراه با افزایش شهرنشینی، طی سال های واپسین شدت یافته است. الگوهای فضایی- زمانی ترکیبات بیوفیزیکی که دربرگیرندة پوشش گیاهی، سطح نفوذناپذیر و نوع خاک در شهرند جزایر حرارتی شهری را تحت تأثیر چشمگیری قرار می دهند. هدف از این پژوهش مطالعة نقش پارامترهای بیوفیزیکی شهری در شکل گیری و خوشه ای شدن جزایر حرارتی شهری مشهد مقدس است. به منظور دستیابی به هدف مطرح شده، تصاویر حسگرهای OLI و TIRS ماهوارة لندست 8 برای اوت سه سال 2013، 2014 و 2015 استفاده شد. برای استخراج مقادیر UHI از LST، از یک رویکرد نوآورانة شیء گرا استفاده شد؛ به طوری که پس از محاسبة دمای سطح زمین (LST) با استفاده از شاخص محلی همبستگی مکانی (LISA) خوشه های گرم و سرد جزایر حرارتی مشهد استخراج شدند. برای ارزیابی ترکیبات بیوفیزیکی شهر مشهد نیز سه شاخص NDVI، NDBI و NDBal به کار برده شد. نتایج نشان داد در تحلیل همبستگی دوبه دو پارامترهای بیوفیزیکی با دمای سطح زمین، با شدت مقدار LST، ناهمگنی فضایی خوشه ها به شکل غیرخطی افزایش می یابد. تحلیل های مکانی سه نوع جزیرة حرارتی شهری را آشکار کرده است: جزایر حرارتی پیرامونی، جزایر حرارتی کانونی و جزایر حرارتی خطی. تحلیل خودهمبستگی فضایی با شاخص های موران و گری نشان از مقداری کاهشی دارد که مبین ازبین رفتن نظم فضایی دمای سطح زمین شهر مشهد است. همبستگی مکانی با شاخص موران محلی بر افزایش وسعت جزایر حرارتی گرم در طول دوره های مورد مطالعه تأکید داشته است.
ارزیابی و ترسیم نوع مشارکت زنان روستایی در مشاغل خانگی براساس نردبان شری آرنستین: کاربرد معادلات ساختاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این تحقیق، ترسیم نوع مشارکت زنان روستای در مشاغل روستایی براساس نردبان مشارکت شری آرنستین و مدل سازی در شهرستان کنگاور است.
روش: این تحقیق توصیفی- هم بستگی است و جامعه آماری تحقیق را زنان روستاهای شهرستان کنگاور تشکیل دادند که دارای مشاغل خانگی فعّال بودند. حجم نمونه ۱۶۸ نفرتعیین شد. در این تحقیق از روش تمام شماری استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها ازنرم افزارهایSPSS ۲۰ , Amos ۲۲ استفاده شد.
یافته ها: براساس یافته ها، اولویت بندی پلّه های مشارکت گویای آن است که بالا ترین پلّه به دگرگون سازی و آخرین پلّه به قدرت قانونی تعلّق دارد. رابطه بین متغیّرهای مستقل و مشارکت مثبت و معنادار بود. نتایج تحلیل مسیر گویای آن است که مؤلّفه های اقتصادی، اجتماعی فرهنگی، فردی– حرفه ای و نهادی– مدیریتی در مجموع ۷۶ درصد از تغییرات مشارکت زنان در مشاغل خانگی را تبیین می کند.
محدودیت ها و راهبردها: پیشنهاد می شود که در تحقیقات آتی توجّه بیش تری به مشکلات و توانمندی های زنان روستایی شود.
اصالت و ارزش: زنان روستایی با دارابودن نیمی از جمعیت روستاها نقش عمده ای را در فعّالیت های تولیدی به عهده دارند. حدود هشت میلیون زن روستایی ۱۰ سال به بالا، در بخش کشاورزی و منابع طبیعی فعّالیت دارند، این زنان در امور گوناگون در جوامع روستایی مشارکت دارند و در جریان تولید اقتصاد در سطوح ملّی و خانواده نقش بسیار مهمّی را ایفا می کنند؛ به طوری که می توان از آن ها به عنوان کلید دست یابی به توسعه روستایی نام برد؛ امّا این جمعیت متأسّفانه در اکثر برنامه ریزی ها و تحقیقات نادیده گرفته می شوند. این تحقیق به مطالعه این گروه پرداخته است.
بررسی خشکسالی سواحل جنوبی دریای خزر طی دوره پایه و آینده با استفاده از مدل های ریز مقیاس ساز LARS-WGو SDSM(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خشکسالی، رخدادی طبیعی است که در همه نوع اقلیم مشاهده می شود. این پدیده قادر است خسارات شدیدی به مناطق مستعد وارد سازد. از آنجایی که خشکسالی، کشاورزی سواحل خزر را به دلیل ویژگی خاص خود دستخوش تغییر می کند، این پدیده در سواحل خزر مورد بررسی قرار گرفته شد. هدف این پژوهش، بررسی خشکسالی طی دوره پایه 2010-1961 و آینده 2030-2011 در سواحل جنوبی خزر با استفاده از نمایه SPI(نمره (Zاست. داده های روزانه بارش 5 ایستگاه برای محاسبه مجموع بارش ماهانه و داده های مدلHADCM3 تحت سناریویB1 وA2دریافت شد. برای ریز مقیاس کردن داده هایHADCM3 از دو مدل ریزمقیاس ساز LARS-WGوSDSMاستفاده شد. نتایج نشان داد، مدل LARS_WG قابلیت بالاتری نسبت به مدلSDSMبرای ریزمقیاس کردن داده های بارش دارد. نتایج شبیه سازی مدل LARS-WG، افزایش بارش برای ماه های ژانویه -فوریه- نوامبر – و دسامبر و کاهش آن برای ماه های آگوست و سپتامبر را در هر پنج ایستگاه تخمین زد. نتایج شبیه سازی با مدل LARS-WGبا ضریب تبیین 96 تا 99 درصد، خطای مطلق میانگین 3.6 تا 12.6 میلیمتر و نتایج آزمون های T وF که به ترتیب برای معنی داری میانگین و واریانس داده ها می باشد، معنی دار است. معنی داری 2 میانگین مشاهداتی و شبیه سازی 2 مدل و هم توزیع بودن با دو تست به ترتیب ویلکاکسون و کلموگروف اسمیرنوف ثابت شد. شدت خشکسالی با استفاده ازGISبه نقشه تبدیل شد. نتایج نمره Zسه ماهه با ریزمقیاس سازی مدل LARS-WGنشان داد، بیشترین فراوانی و شدت خشکسالی طی دوره مشاهداتی مربوط به ایستگاه انزلی و رشت است. طی دورهآینده ایستگاه رشت، گرگان و رامسر بالاترین شدت خشکسالی را خواهند داشت. نمره Z6 ماهه مشخص کرد، از نظر فراوانی؛ ایستگاه بابلسر،گرگان و رامسر و از نظر شدت؛ ایستگاه انزلی، رشت و رامسر بالاترین خشکسالی را تجربه کرده اند. درآینده رامسر و سپس رشت و گرگان درجات بالاتر خشکسالی را خواهند داشت. نمره Z12 ماهه نیز بیشترین شدت را برای ایستگاه رامسر و سپس انزلی و برای آینده در رشت، رامسر، بابلسر و انزلی نشان داد. نتایج مشخص کرد، دوره های نرمال بر اساس نمایه نمره Z، دوره های با فراوانی بیشتری نسبت به بقیه دوره ها در هر 5 ایستگاه بوده است.