فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۴۱ تا ۷۶۰ مورد از کل ۲٬۲۹۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
بارش از جمله عناصر اقلیمی است که در برنامه ریزی محیطی دارای اهمیت بسیار می باشد. در این راستا برای مدل سازی و پیش بینی مکانی بارش سالانه در استان خوزستان و ارتباط آن با عوامل مکانی از روش رگرسیون های فضایی استفاده شده است. لذا از آمار 13 ایستگاه سینوپتیک استان خوزستان از بدو تأسیس تا سال 2010 میلای جهت پیشگویی فضایی و ارتباط با عوامل جغرافیایی توپوگرافی (ارتفاع، شیب و جهت دامنه ها) و طول- عرض جغرافیایی به روش رگرسیون های فضایی مربعات معمولی(OLS) و موزون جغرافیاییGWR)) بهره گرفته شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان دهنده یک ارتباط قوی بین بارش با عوامل جغرافیایی است. نتایج دو مدل رگرسیون عمومی و وزنی جغرافیایی برای پیش بینی بارش سالانه حاکی از برآورد مقادیر پیش بینی بهتر در مدل رگرسیون موزون جغرافیایی است. بطوری که میزان برآورد حاصل از روش رگرسیون موزونی جغرافیایی در استان خوزستان، نشان از مقادیر پایین باقیمانده ها ی خطا، مقادیر بالای ، عدم وجود خودهمبستگی فضایی و نرمال بودن مقادیر باقی مانده مدل را نمایش می دهد. میزاندر مدل رگرسیون مربعات معمولی 75% تغییرات بارش را با عوامل مکانی تببین می کند. در حالیکه در رگرسیون وزنی جغرافیایی این میزان در دامنه 82% تا 97% در روی پهنه بارش خوزستان در نوسان است و نشان دهنده برآورد بهتر این مدل می باشد. بر همین اساس مشخص شد که نقش ارتفاعات درشرق، شمالشرق و شمال استان، جهت دامنه ها در بخش های شرق ، شمالشرق و در محدوده کوه های زاگرس، و شیب نیز در همین محدوده های ذکر شده مهم ترین عوامل مکانی موثر بر مقادیر بارش به شمار می آیند.
تحلیل تغییرات اشتغال در شهرستان های استان آذربایجان شرقی رهیافت تغییر سهم و مکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ، شهرها همواره محرک و بنیان رشد و توسعه اقتصاد ملی بوده اند. آگاهی از روش کار اقتصاد شهر در همه سطوح برنامه ریزی ضروری است. روش تغییر سهم و مکان [1]یکی از روش های مهم تحلیل اقتصاد منطقه ای است که تغییرات اشتغال در سطح ملی را با توجه به روند کلی تغییرات اشتغال در سطح ملی و همچنین در بخش های مختلف اقتصادی نشان می دهد. پژوهش حاضر، تغییرات اشتغال را در بخش های مختلف اقتصادی در سطح شهرستان های استان آذربایجان شرقی با بهره گیری از روش تغییر سهم و مکان در محدوده زمانی 1385 تا 1390 بررسی و تحلیل می کند. داده های اشتغال در بخش های مختلف اقتصادی از سالنامه آماری استان جمع آوری و سپس با روش تغییر سهم و مکان تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها نشان می دهند که در سطح استان، 205865 نفر به جمعیت شاغلان افزوده شده است. بر اساس نتایج بخش صنعت، فعالیت های مربوط به خدمات مالی، بیمه و بنگاه داری املاک و مستغلات پویاترین بخش ها با رشد مثبت بوده اند و به ترتیب 45، 35، 13 و 10 درصد کل شاغلان را جذب کرده اند. همچنین بر اساس نتایج، شهرستان های تبریز، مراغه، مرند و اهر به ترتیب 3/77، 7/6، 3/5 و 7/4 درصد کل شاغلان را جذب کرده اند. در دوره یادشده، بخش صنعت بجز در شهرستان های تبریز و اهر رکود داشته و از جمعیت شاغلان آن کاسته شده است. [1]Shift- Share
دسته بندی مناطق همگن خشکی به کمک روش های گشتاور خطی و تحلیل خوشه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مناطق خشک از نظر شکل اراضی، خاک، جامعه گیاهی و جانوری و منابع آب و اقلیم بسیار متنوع هستند. یکی از مؤلفه های معرف اقلیم، تعیین شاخص های خشکی در هر منطقه است. اطلاع از دامنه و شدت خشکی، در مدیریت و برنامه ریزی مناسب منابع طبیعی و پایداری زیست بوم (اکوسیستم) هر منطقه، به ویژه مناطق خشک مفید است. استفاده از روش های گشتاور های خطی و تحلیل خوشه ای در تعیین مناطق همگن اقلیمی نقش مؤثری دارد. هدف اصلی این پژوهش، استفاده از روش های گشتاورهای خطی و تحلیل خوشه ای در تعیین مناطق همگن اقلیمی با استفاده از شاخص خشکی یونپ در نیمه شرقی ایران است. به این منظور، داده های اقلیمی 20 ایستگاه هواشناسی همدیدی در نیمه شرقی کشور جمع آوری و برای محاسبه تبخیر- تعرق مرجع با استفاده از مدل فائو- پنمن- مانتیث استفاده شد. سپس شاخص خشکی یونپ [1]برای هر20 ایستگاه محاسبه شد. در مرحله بعد، با استفاده از روش تحلیل خوشه ای، منطقه مورد مطالعه به پنج منطقه همگن تقسیم و با بهره گیری از تحلیل عاملی مهم ترین مؤلفه های مؤثر بر شاخص خشکی یونپ در هر منطقه همگن تعیین شد. براساس نتایج، تخمین منطقه ای گشتاور خطی، بهترین تابع توزیع منطقه ای برای هر منطقه همگن تعیین شد. نتایج این پژوهش کارآیی مناسب ترکیب روش های گشتاور خطی و تحلیل خوشه ای را برای تعیین مناطق همگن نشان می دهد. بر اساس نتایج به دست آمده، بهتر است در ابتدا مناطق همگن با روش تحلیل خوشه ای تعیین و سپس به کمک روش گشتاورهای خطی بررسی و تأیید شود. [1] UNEP
شناسایی و طراحی یک الگوی بهینه مکانیابی با تأکید بر تلفیق روش های داده مبنا و دانش مبنا در سطح تصمیم گیری با GIS (با تأکید بر پهنه بندی اقتصادی شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استفاده از GIS در مکان یابی دارای قدمتی تقریبی برابر با ظهور این فناوری است و در مطالعات مختلفی که به نوعی با عوارض مکانی سروکار دارند، به کار گرفته می شود. استفاده از این سیستم در مکان یابی دارای مزایای فراوانی است که باعث صرفه جویی در زمان و هزینه های اجرایی می شود. از این رو استفاده از فناوریGIS در مکان یابی و سایر فعالیت های مرتبط با آن، تضمینی برای دستیابی به نتایج بهتر، دقیق تر و سریعتر با هزینه های کمتر است.تاکنون روش های مختلفی با استفاده از مدل های گوناگون برای مکان یابی به کار گرفته شده است. در اغلب این مطالعات و همچنین مطالعاتی که در آن به پهنه بندی فضا پرداخته می شود، از روش های مبتنی بر نظرات متخصصین (روش های ذهنی) استفاده می شود و شاهد تحقیقات اندکی با استفاده از روش های مبتنی بر داده ها (روش های عینی) هستیم. از اینرو، بررسی و شناخت یک الگوی بهینه مکان یابی در تلفیق روش ها و مدل های گوناگون مبتنی بر نظرات متخصصین (روش های ذهنی) و مبتنی بر داده ها (روش های عینی) در GIS و نحوه تلفیق این نتایج (تلفیق در سطح تصمیم گیری) در جهت رسیدن به مناسب ترین مکان با دقتی مطلوب ضروری می نماید. علاوه بر این نحوه تلفیق نتایج به دست آمده حاصل از روش های مختلف در GIS از جمله مواردی است که کمتر در تحقیقات به آن پرداخته شده است. در این تحقیق پهنه بندی اولیه فضای جغرافیایی (غربالگری) و اولویت بندی مکان های بهینه شناسایی شده (مکان یابی) با روش های مبتنی بر نظرات متخصصین (روش های ذهنی) و روش های مبتنی بر داده ها (روش های عینی) مورد بررسی قرار می گیرد. الگوی پیشنهادی جهت شناسایی ویژگی های هر کدام از این روش ها با توجه به نتایج به دست آمده در یک نمونه مطالعاتی (پهنه بندی اقتصادی فضای شهری واولویت بندی پهنه های بهینه) به عنوان یافته های تحقیق تشریح می گردد. نتایج ارزیابی بیانگر آن است که به ترتیب هر سه روش عینی (RBFLN، Fuzzy Clustring و PNN ) نسبت به سه روش ذهنی ( SAW، GCA و Fuzzy Logic ) عملکرد بهتری داشته اند. همچنین از میان پهنه های بهینه حاصل از تلفیق این روش های (غربالگری اولیه)، پهنه های میدان تجریش، انقلاب و 15 خرداد در رتبه بندی حاصل از روش های چند شاخصه با معیارهای کیفی اولویت اول در استقرار خدمات را به خود اختصاص داده اند.
کاربرد فرآیند تحلیل سلسله مراتبی در مکان یابی صنایع سنگین با استفاده ازتکنیک GIS (مورد: بنادر امام خمینی و ماهشهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توجه به مسأله مکان یابی به منظور استقرار صنایع برای پیشگیری از بحران های زیست محیطی محتمل و همچنین استفاده شایسته و پایدار از جمیع امکانات پهنه سرزمین، یکی از موضوعاتی است که در سال های اخیر مورد توجه مسئوولین و به خصوص سازمان حفاظت محیط زیست قرار گرفته است. هدف از این مطالعه، مکانیابی صنایع سنگین با توجه به عوامل محیطی، طبیعی و زیربنایی در بندر ماهشهر و بندر امام خمینی با استفاده از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (AHP)در محیط GISاست. در این راستا، با توجه به ویژگی های خاص منطقه مورد مطالعه اقدام به مکان یابی صنایع سنگین شد. هر یک از مراحل مدنظر شامل تعیین فاکتورها با توجه به شرایط خاص منطقه، جمع آوری و آماده سازی داده ها، تهیه نقشه های فاکتور مورد نیاز، تلفیق نقشه های فاکتور و نهایتاً انتخاب مکان مناسب می باشد. تحقیق حاضر بر مبنای هدف، کاربردی و بر اساس ماهیت و روش توصیفی- تحلیلی است. در این تحقیق بر اساس نقش و تأثیر متفاوت فاکتورهای مختلف در تعیین مکان مناسب برای استقرار صنایع سنگین، دو نوع نقشه تحت عناوین نقشه های محدودیت و نقشه های فاکتور تهیه گردیدند. سپس با توجه به اهمیت موضوع تلفیق اطلاعات، مدل فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) انتخاب و با بهره گیری از نرم افزار EC2000 پیاده سازی گردید و از محیط نرم افزاری GIS برای مدل سازی و تحلیل فضایی و تلفیق اطلاعات استفاده شد و منطقه مطالعاتی از نظر قابلیت استقرار صنایع سنگین به چهار بخش ضعیف، متوسط، خوب و عالی پهنه بندی گردید. نتایج نشان می دهد که اراضی کاملاً مناسب برای استقرار صنایع 85/34642 هکتار از اراضی محدوده ی مورد مطالعه را شامل می شود، که این مناطق عمدتاً در قسمت های مرکزی، غربی، شرقی و جنوبی استان خوزستان واقع شده است و علل عمده مطلوبیت این مناطق در ارتباط با استقرار صنایع شامل قرار گیری اراضی بایر، دوری از عوامل مخاطره آمیز منطقه، وجود شیب کاملا مناسب و داشتن دسترسی مناسب به شبکه ارتباطی می باشد.
ارزیابی آسیب پذیری کالبدی بافت منطقه یک شهر تهران در برابر زلزله احتمالی با استفاده از روش"" IHWP "" و سیستم "" GIS(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تهراندرمنطقه ای حادثه خیز قراردارد که احتمال وقوع زلزله و بروز خسارت های گسترده در نتیجة آن، بسیار زیاد است. گسل هایتهرانازمناطقپرتراکمویاازنزدیکیآن هاعبورمی کندودرصورت فعال شدن این گسل ها امکانوقوعخسارت های فراوان بسیار زیاد است. یکی از این مناطق مهم، منطقه یک شهر تهران است که به سبب قرارگیریدر دامنه های جنوبی البرز و گسل «مشا-فشم» و گسل«شمال تهران »، ساخت وساز در ارتفاعات، جمعیت، تمرکز سرمایه، برج های بلند مرتبه در ارتفاعات، معابر کم عرض، ترافیک سنگین جاده ها، رعایت نشدن قوانین ساخت و ساز در اکثر موارد؛ نیازمند برنامه ریزی به منظور پیشگیری از بحران می باشد. با توجه به اینکه بیشتر صدمات ناشی از زلزله به سبب عدم مقاومت فیزیکی بافت، عدم امکان امدادرسانی و عدم توان برگشت پذیری بوده و ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم با وضعیت نامطلوب کالبدی دارد، مقاله حاضر می کوشد تا با ارزیابی آسیب پذیری کالبدی و تعیین پهنه های آسیب پذیر، مؤثرترین راهبردهای نیل به ارتقاء کیفیت ایمنی محیط کالبدی دربرابر زلزله احتمالی را ارائه نماید.بدین منظور با استفاده از شاخص های پنج گانه(تراکم جمعیتی،خطر پذیری کاربری اراضی،کیفیت ابنیه،عمرابنیه، دسترسی به مراکزامداد و نجات)لایه های اطلاعاتی هریک از متغیرهای مذکور تولید شد و با بهره گیری از روش تحلیل سلسله مراتبیIHWP درمحیط Arc GIS اینلایه ها تلفیق گردیده و موقعیت منطقه یک شهر تهران در برابر زلزله مورد ارزیابی قرار گرفت.یافته ها نشان داد که بافت کالبدی منطقه یک دربرابرزلزله احتمالی شرایط نسبتاً ایمن دارد. نواحی 9و7 و5 بسیار ایمن،نواحی4 و6و10ایمن ونواحی 2و8 ایمنی متوسط و،نواحی 1و 3 از نواحی با ایمنی پائین و در معرض حادثه ارزیابی شدند. به طور کلی شمال این منطقه، دارای معابر و خیابان های کم عرض و ساختمان های بلند مرتبه، بافت های فرسوده و اماکن مخروبه و... از نقاط نا امن و آسیب پذیر در برابر زلزله است.بنابراین براساس اصول مدیریت شهری درحال حاضر تراکم فروشی غیر اصولی شهرداری تهران در این منطقه و روند رو به رشد جمعیت، اصلی ترین زنگ خطر جدّی برای حیات منطقه تلقی می گردد.
ارزیابی میزان آسیب پذیری بافت های شهری با استفاده از ANP و GIS (مطالعه موردی: شهر سمیرم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برنامه ریزی با هدف مدیریت بحران و تخمین ریسک زمین لرزه همواره یکی از دغدغه های اصلی برنامه ریزان و مدیران شهری بوده است. شناخت و تعیین میزان آسیب پذیری بافت های شهری در برابر زلزله به منظور برنامه ریزی مدیریت بحران قبل از وقوع زلزله الزامی به نظر رسیده است. این پژوهش با هدف ارائه الگویی مناسب جهت ارزیابی وضعیت آسیب پذیری بافت های شهری در برابر زلزله، بافت های شهر سمیرم در استان اصفهان را مورد مطالعه قرار داده است. پژوهش حاضر به لحاظ هدف از نوع کاربردی بوده و بررسی در آن به روش توصیفی – تحلیلی انجام شده است. به منظور نیل به اهداف پژوهش ابتدا معیار های مؤثر در آسیب پذیری بافت های شهری در برابر زلزله شناسایی گردیده، سپس با بهره گیری از مدل تحلیل شبکه ای (ANP) و نرم افزار آن، ارزش و اهمیت هر یک از معیار ها تعیین شده، در مرحله بعد نتایج حاصل از فرآیند تحلیل شبکه ای با لایه راه های شریانی درجه یک، درجه دو و درجه سه، تراکم جمعیتی، کیفیت ابنیه، شیب زمین، فاصله از گسل، فضای باز و سبز، مراکز درمانی، مراکز فرهنگی، مراکز آموزشی و مسکونی، تلفیق و نقشه میزان آسیب پذیری بافت های شهری در شهر سمیرم تهیه گردیده است. نتایج تحقیق نشان داده که از میان معیارهای تأثیرگذار، معیارهای تراکم جمعیت، راه شریانی درجه 2 و فاصله از گسل دارای بیشترین اهمیت بوده و نیز فاصله از مراکز فرهنگی و مراکز آموزشی کمترین اهمیت در میزان آسیب پذیری بافت های شهری را داشته اند. همچنین نتایج پژوهش نشان داده است که میزان آسیب پذیری در قسمت شمالی و مرکزی شهر سمیرم به علت نزدیکی به خط گسل و فرسوده بودن بناها بیشتر از سایر مناطق این شهر بوده است. با توجه به نتایج به دست آمده از لایه رقومی بافت های شهری سمیرم با انجام برنامه ریزی های صحیح قبل از وقوع و نیز داشتن طرح های مدیریتی پس از بحران می توان به میزان قابل توجهی از تلفات وخسارات ناشی از پیامدهای خسارات ناشی از زلزله کاهش داد. همچنین لازم به ذکر است که یکی از عوامل مورد غفلت قرار گرفته در طول تاریخ، عامل تکتونیک بوده، از این رو توجه به مبحث شیب و سایر عوامل، همواره در شهرسازی سیر تکاملی داشته اند.
بررسی توانمندی های گردشگری شهر ساحلی بوشهر بر اساس مدل سوات و تاپسیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پتانسیل های گردشگری از سرمایه های منحصر به فرد هر کشور و منطقه به شمار می رود که شناسایی، طبقه بندی و برنامه ریزی آن جهت توسعه گردشگری دارای اهمیت بالایی است. امروزه زندگی شهری به عنوان زندگی برتر تبدیل شده، در کشور ایران در چند دهه ی اخیر شهرنشینی رشد بالای داشته که نسبت این رشد در مناطق مختلف کشور متفاوت است. استان بوشهر یکی از استانهایی است که بیش از 60% جمعیت آن در شهرها ساکن هستند، شهر بوشهر مرکز استان بوشهر، دارای پتانسیل های متعدد گردشگری در زمینه های توریستی، تاریخی، اقتصادی است. این تحقیق با هدف شناسایی پتانسیل های گردشگری شهر ساحلی بوشهر و بررسی موانع موجود در راه گردشگری شهری صورت پذیرفته است. روش به کارگرفته شده به شیوه توصیفی- تحلیلی بوده و پس از گردآوری، طبقه بندی و سازماندهی داده ها به تجزیه و تحلیل آنها پرداخته شده است. برای این منظور با تعیین نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدها براساس مدل SWOT به ارائه راهبرد، در جهت توسعه گردشگری شهر ساحلی بوشهر پرداخته شده است. همچنین با استفاده از مدل تاپسیس رتبه بندی و سطح بندی پتانسیل های گردشگری بوشهر از نظر پاسخ دهندگان مناطق 8 گانه شهر بوشهر صورت گرفته، که نتایج به دست آمده نشان داد که برخورد مناسب مردم با ضریب نزدیکی5347. در اولویت اول، ساحل زیبا و شنی با ضریب نزدیکی 5339. در اولویت دوم و مراسم مذهبی- سنتی باضریب نزدیکی3436.دراولویت سوم قرارگرفته ودر جذب گردشگر به این شهر تأثیرگذار هستند. تحلیل فرضیات بر اساس روش تحلیل عاملی نیز نشان می دهد، به دلیل وجود همبستگی بالا و مناسب بین عوامل و متغیرها، تمامی پتانسیل های گردشگری در شهر بوشهر در توسعه اجتماعی و فرهنگی آن تأثیر می گذارند و همچنین کمبود امکانات و خدمات، مانع توسعه گردشگری در شهربوشهر شده است.
ارزیابی شدت بیابان زایی منطقه سراوان با استفاده از مدل IMDPA(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش با استفاده از روش ایرانی IMDPA، حساسیت اراضی منطقه سراوان به بیابان زایی ارزیابی و بررسی شده است. برای این منظور، پس از بررسی و ارزیابی های اولیه، چهار معیار اقلیم، پوشش گیاهی، خاک و فرسایش بادی به عنوان مهم ترین معیارهای مؤثر در بیابان زایی منطقه با شاخص های متفاوت در نظر گرفته شد. با استفاده از روش فوق، امتیازات هر شاخص در معیار مربوطه مشخص و ارزش هر معیار با محاسبه میانگین هندسی امتیاز شاخص های آن مشخص شد. پس از آن هر یک از معیارها به صورت لایه های اطلاعاتی وارد محیط GIS شدند. با روی همگذاری و تلفیق لایه های رستری معیارهای مذکور و محاسبه میانگین هندسی معیارها به کمک فرمول DM=(SI×WEI×VI×CLI) 1/4و تجزیه و تحلیل آن با استفاده از مدل IMDPA نقشه شدت بیابان زایی منطقه به دست آمد. نتایج حاصل از این ارزیابی نشان می دهد، 24/45 درصد منطقه از نظر درجه بیابان زایی در کلاس متوسط و 39/54 درصد آن در کلاس شدید قرار دارد و 37/0 درصد منطقه که شامل مناطق مسکونی بود، در هیچ کلاسی قرار نگرفت. معیار اقلیم با ارزش عددی 1/3، بیشترین تأثیر و معیار خاک با ارزش عددی 35/2، کمترین تأثیر را در بیابان زایی منطقه دارد. همچنین معیارهای پوشش گیاهی و فرسایش بادی به ترتیب با ارزش های عددی 62/2 و 87/2 شدت بیابان زایی شدید را نشان می دهد.
کاربرد ترکیب برنامه ریزی خطی و الگوریتم ابتکاری کلونی مورچگان و قابلیت های GIS در به گزینی مکانی کاربری اراضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در شرایط روبه رشد توسعه، طراحان سرزمین بارها با شرایطی مواجه می شوند که برای مکانی خاص، گزینه های متفاوت کاربری وجود دارد. اینجاست که بین برگزیدن یا برنگزیدن کاربری ها تعارض پدید می آید. تحقیق حاضر، با چنین رویکردی، چگونگی ساماندهی چهار کاربری کشاورزی، جنگل، مرتع و توسعه و اولویت بندی آنها را در منطقه ای در شهرستان گرگان، با هدف کاهش هزینه تخصیص سرزمین به هر کاربری و افزایش تراکم و پیوستگی مناطق اختصاص یافته به آنها، به منزله معیارهای شکلی سیمای سرزمین، مورد مداقه قرار داده است. در این راستا، از قابلیت های دو مدل دقیق و ابتکاری، شامل مدل برنامه ریزی خطی و الگوریتم کلونی مورچگان، استفاده شده است. برای اجرای مسئله به گزینی کاربری اراضیِ تعریف شده در مدل برنامه ریزی خطی که با توجه به ابعاد مسئله (132 ردیف در 127 ستون) و اهداف مورد تحقیق در زمره مسائل سخت قرار دارد، از روش آزادسازی مسئله از قید صحیح و روش شاخه و کران بهره گرفته شده است. نتایج نشان می دهد میزان هزینه تخصیص، تراکم و پیوستگی در همه کاربری ها در استفاده ترکیبی از دو مدل بالا، درمقایسه با شرایطی که فقط یکی از دو مدل به کار رود، بهینه تر خواهد بود. نتایج مقایسه اجرای به گزینی در استفاده ترکیبی از دو الگوریتم و اجرای آن به وسیله الگوریتم شناخته شده MOLA در نرم افزار ایدریسی نشان می دهد که ضمن آنکه در مدل پیشنهادی امکان تعریف اهداف بیشتر وجود دارد، تفاوت مقادیر هزینه، تراکم و پیوستگی در نتایج دو مدل پس از استانداردسازی در بازه صفر تا یک، به ترتیب، 0.03، 0.1 و 0.07 است و الگوریتم ترکیبی بهینه تر عمل کرده است.
ارزیابی نئوتکتونیک گسل کلمرد با استفاده از GIS، منطقه شیرگشت (ایران مرکزی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به منظور تعیین میزان فعالیّت تکتونیکی جوان هر منطقه می توان به کمک اندازه گیری های کمی، چشم اندازهای سطح زمین را بررسی و شاخص های مورفولوژیک را محاسبه کرد. از جمله مهم ترین عناصری که در طبیعت متأثر از فعالیّت های زمین ساختی هستند، رودخانه ها و شبکه های زهکشی می باشند. در این مطالعه نیز به منظور بررسی سطح فعالیّت تکتونیکی اخیر منطقه شیرگشت، 6 اندیس مورفومتریک شامل گرادیان طولی رودخانه ای (SL)، میزان کج شدگی حوضه (Af)، انتگرال هیپسومتری و نمودار هیپسومتری (Hi)،نسبت پهنای کف دره به ارتفاع دره (Vf)، نسبت شکل حوضه (Bs)و سینوسیته پیشانی کوهستان (J)اندازه گیری شده و نتایج آن با مطالعات لرزه خیزی بر روی گسل کلمرد در شمال بلوک طبس (ایران مرکزی) تلفیق شده است. به همین جهت در ابتدا بر روی مدل رقومی ارتفاعی Aster DEM با وضوح 30متر در محیط ArcGISآماده سازی لازم صورت گرفته و 89 حوضه های آبریز و نیز طولانی ترین مسیر احتمالی عبور رودخانه برای هر حوضه استخراج گردیده و سپس اندیس های مورفومتریک مذکور اندازه گیری شده است. نتایج حاصل از اندازه گیری های صورت گرفته پس از تدقیق با بررسی صحرایی نشانگر فعالیّت بالای تکتونیکی در ناحیه ی نِوِنگ کوه، کوه پیرحاجت می باشد.گسل کلمرد نیز دارای فعالیّت بعد از نئوژن می باشد. وقوع زلزله های 100 سال اخیر بر روی گسل های نام برده گواهی بر این مدعا می باشد.
تحلیل افتراق فضایی در محله های شهر یزد با استفاده از تحلیل شبکه و چیدمان فضا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث مهم در حیطة تخصصی مسائل شهری، سازمان فضایی شهر و افتراق ها و جدایی گزینی های فضایی در آن است. به طورکلی، ساختار فضایی شهر تا حد زیادی تعیین کنندة عملکرد آن است و تأثیر زیادی بر دسترسی، پایداری زیست محیطی، اقتصاد، رفاه، عدالت اجتماعی، سرمایة اجتماعی و نوآوری فرهنگی دارد.یکی از عوامل تأثیرگذار بر چگونگی شکل گیری این ساختار، نحوة توزیع و سطح سرویس خدمات شهری و رابطة متقابل آن با شبکة راه های شهری است؛ به طوری که توزیع نامتناسب هزینه ها و ایجاد زیرساخت های شهری به ارائة خدمات و تسهیلات شهری، به سطوح افتراق های فضایی به ویژه پراکنده رویی در شهر دامن می زند. در شهر یزد، با گسترش افقی 15 برابری در سال های 1345- 1385 و رشد جمعیت 6/4 برابری در همین دوره، شاهد ازهم گسیختگی زیادی در سازمان فضایی شهری بوده ایم. در این راستا هدف از این پژوهش، تبیین افتراق های فضایی در شهر یزد، مبتنی بر پراکنش خدمات عمومی و ساختار فضایی شبکة راه های شهری با استفاده از تحلیل شبکه و چیدمان فضاست. مقایسه این دو تحلیل، نشانگر ساختار فضایی منسجم در مناطق مرکزی، همراه با سطح خدمات رسانی مناسب شهری است. همچنین تحلیل خوشه بندی امتیازهای فضایی با استفاده از آمارة گتیس- آرد جی، نشان دهندة تمرکز مناطق با امتیاز بالا در فضاهای میانی در امتداد شمال به جنوب شهر است و با فاصله گرفتن از آن ها، تمرکز فضاها با امتیاز پایین شکل می گیرد.
مدلسازی رشد شهری بجنورد با استفاده از داد ه های سنجش از دور (بر اساس شبکه عصبی– مارکوف و مدلساز تغییرات زمین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در چند دهه اخیر سرعت لجام گسیخته شهرنشینی و متقابلاً گسترش کالبدی شهرها و دست اندازی آن ها به زمین های مستعد کشاورزی حومه شهری تخریب های غیر قابل جبرانی بر محیط زیست داشته است. ضرورت مدل سازی و مهار این گسترش های خارج از برنامه، محققین زیادی را از حوزه های مختلف بر آن داشته است تا جهت جلوگیری از چنین گسترش هایی، مدل های پایش و پیش بینی مختلفی را ارائه دهند. هدف از پژوهش حاضر، مدلسازی رشد شهری شهر بجنورد بر اساس تلفیق طبقه بندی شبکه عصبی مصنوعی پرسپترون چند لایه و مدل زنجیره مارکوف با استفاده از مدلساز تغییرات زمین بوده است. از تصاویر لندست 5 مربوط به سال 1384 و لندست 8 مربوط به سال 1392 جهت تهیه نقشه کاربری اراضی به روش شبکه عصبی پرسپترون چند لایه استفاده گردید و با اعمال متغیرهای فاصله از جاده، شیب و متغیر های کیفی مدلسازی رشد شهری برای سال 1410 انجام گرفت. نتایج مدلسازی پتانسیل تبدیل در همه زیر مدل ها صحت بالای 2/95 درصد را نشان داد. اعتبار سنجی مدل با محاسبه ضرایب کاپا (ضرایب کاپای بالای 86 درصد) بیانگر اعتبار مدل می باشند. نتایج بدست آمده از بررسی تغییرات و پیش بینی کاربری اراضی نیز، گویای رشد توسعه مناطق شهری و متقابلاً کاهش کلاس های دیگر کاربری اراضی بوده و با توجه به نتایج حاصل این روند در آینده نیز ادامه خواهد داشت. اراضی شهری از 38/1529 هکتار در سال 1384 به 1837 هکتار در سال 1392 افزایش یافته است. این روند صعودی در آینده نیز ادامه خواهد داشت و طبق نتایج بدست آمده به 31/2856 هکتار می رسد.
مقایسه کارایی مدل WEPPو MPSIAC با مقدار رسوب مشاهده ای در برآورد فرسایش خاک و میزان رسوب مطالعه موردی: (حوضه آبخیز گوجان چال نمد استان چهارمحال و بختیاری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت منابع آبی در مناطق خشک و نیمه خشک، و همچنین مشکلات مربوط به فرسایش و رسوب، تبیین شیوه های مدیریتی مناسب ضروری است. فرسایش خاک و تولید رسوب ازجمله محدودیت های اساسی در استفاده از منابع آب وخاک به شمار می رود،. این تحقیق در حوضه گوجان چال نمد از زیر حوضه های زاینده رود اجرا گردید. هدف از این پژوهش، ارزیابی کارایی مدل های WEPP و MPSIACدر برآورد فرسایش و رسوب می باشد. در این تحقیق ابتدا کلیه عوامل موردنیاز در هر دو مدل، به ترتیب پس از ساختن فایل های مربوط به پارامترها، و تعیین امتیاز 9 عامل مؤثر در هر واحد کاری، جمع آوری، و در صورت نیاز اندازه گیری، و نهایتاً میزان رسوب ویژه برآورد گردید. خروجی هر دو مدل نشان داد که مقدار رسوب برآورد شده توسط مدل های WEPP و MPSIAC به ترتیب 14/4 و 1/9 تن در هکتار در سال می باشد. با در دست داشتن مقدار رسوب مشاهده ای( 27/5 تن در هکتار در سال) و مقایسه آن با مقدار رسوب برآورد شده توسط دو مدل فوق، و انجام آنالیزهای آماری، نتایج نشان داد که مدل WEPP با داشتن 21 درصد خطای نسبی در برآورد رسوب، دارای خطای کمتر و مدل MPSIAC با 72 درصد خطای نسبی در برآورد رسوب، دارای خطای بیش برآوردی می باشد. به طورکلی نتایج نشان داد که مدل WEPP کارایی بهتری نسبت به مدل MPSIAC در برآورد رسوب منطقه موردمطالعه دارد.
تحلیل خشکسالی با استفاده از شاخصNDVI در دشت قروه و دهگلان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه و واکاوی پدیده خشکسالی با اهداف مختلفی از جمله برنامه ریزی، مدیریت منابع آب و مقابله با مشکلات ناشی از کمبود آب مورد توجه جامعه علمی و اجرایی هر منطقه ای است. این پژوهش با هدف بررسی ارتباط بین خشکسالی و شاخص تفاضل نرمال شده پوشش گیاهی(NDVI) بر روی منطقه قروه و دهگلان کردستان صورت گرفته است. درپژوهش حاضربرای شناسایی سال های با خشکسالی هواشناسی از شاخص Z در دوره آماری 20 ساله (1368 تا 1387) استفاده شد بنابراین نتایج محاسبه داده های آماری ایستگاه سینوپتیک قروه سال 2008 با مجموع بارش سالانه 155 میلی متر و شاخص Z برابر با 2.31- ، سال 2000 با مجموع بارش سالانه 253.1 میلی متر و شاخص Z برابر با 1.05- و سال 2001 با بارش 8/239 میلی متر و شاخص Z برابر با 1.22- سال های شاخص خشکسالی هواشناسی تعیین شدند. برای بررسی خشکسالی اکولوژیکی از تصاویر ماهواره ای سنجنده MODIS استفاده شد. برای محاسبه شدت خشکسالی اکولوژی با استفاده از تصاویر ماهواره ای و بررسی مقایسه ای بین 5 سال از روش نمونه گیری تصادفی استفاده شد و در ارتباط با هر تصویر نمونه های 500 تایی به صورت تصادفی انتخاب گردید با بهره گیری از نمونه های تصادفی مقادیر NDVI هر سال در ستونی از جدول اخذ و محاسبات و مقایسه های آماری بین آن ها انجام شد و نتیجه حاصل از آن مشخص نمودن سال خشکسالی اکولوژی از تصاویر ماهواره ای بود. برای نشان دادن شدت خشکسال اکولوژی در تصاویر اخذ شده طبقه بندی نظارت نشده اعمال و محدوده مورد مطالعه به 5 کلاسه طبق بندی شد. پردازش تصاویر ماهواره ای و نتایج شاخص تفاضل نرمال شده پوشش گیاهی (NDVI) نشان دهنده مقادیر پایین میانگین شاخص در سال های 2000، 2001 و 2008 بود که بعنوان سال های نمونه خشکسالی اکولوژیکی تعیین شدند. سال 2001 کمترین مقدار NDVI را داشت و غیر از مناطق مرکزی که زیر کشت آبی بوده است بقیه مناطق تقریبا پوشش گیاهی خود را از دست داده اند.
پتانسیل یابی توسعه کارست با استفاده از منطق فازی ( مطالعه موردی: حوضه دشت سوسن و دشت ایذه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چشم اندازهای ژئومورفیک کارست که درنتیجه انحلال مواد تشکیل دهنده سنگ ها، توسط آب های طبیعی شکل گرفته اند، نقش مهمی در تنوع زمین شناختی دارند و یکی از اولویت های مدیریتی به حساب می آیند. لزوم برنامه ریزی در پهنه های کارستی ایجاب می کند تا مطالعاتی در زمینه شناخت محیط های کارستی، ویژگی ها و نقش آن ها در تغذیه منابع آب صورت گیرد. هدف از این پژوهش شناسایی و پهنه بندی پتانسیل توسعه کارست در محدوده دشت ایذه و دشت سوسن در استان خوزستان با استفاده از منطق فازی در سیستم اطلاعات جغرافیایی می باشد. داده های اصلی پژوهش را نقشه های پایه شامل نقشه توپوگرافی در مقیاس 1:25000 و نقشه زمین شناسی در مقیاس 1:100000 و هم چنین داده های بارش و دما تشکیل داده اند. برای اجرای مدل فازی با استفاده از نرم افزار 2/10Arc GIS هشت معیار شامل شیب، زمین شناسی، پوشش خاک، کاربری اراضی، فاصله از گسل ها، ارتفاع، دما و بارش بکار گرفته شده است. بر اساس نتایج حاصل از لایه های فازی، با کاهش میزان شیب و فاصله از گسل، با افزایش رسوبات آهکی، پوشش گیاهی، میزان دما، میزان بارندگی و پوشش سطح خاک میزان کارستی شدن افزایش پیدا می کند. نتایج حاصل از تلفیق لایه های موجود نشان داد که مناطق مستعد به کارستی شدن با مساحت تقریباً 32 درصد در جنوب، شرق، غرب و بخش هایی از شمال شرق منطقه واقع شده اند. واحد آهک آسماری، گچساران و ایلام سروک شامل این بخش می باشند که از رسوبات کاملاً آهکی تشکیل شده اند و ازنظر تأمین آب مهم ترین سفره های آبدار کارستی در منطقه مطالعاتی محسوب می شوند. وجود اشکال سطحی کارست از قبیل کارن، ریل کارن و درز و شکاف ها در سازندهای مزبور نقش مؤثری در پراکندگی چشمه ها و آبدهی آن ها و کارستی شدن منطقه دارد. هم چنین قسمت های مرکز و بخش هایی از شمال شرق محدوده مطالعاتی با مساحت 50 درصد از پتانسیل بسیار کمی جهت کارستی شدن برخوردار است.
توسعه ی صنعت در استان یزد با استفاده از چارچوب استراتژیک SOAR و ماتریس ANSOFF(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صنعت نه تنها به عنوان مسیری مرسوم برای توسعه می باشد، بلکه به عنوان یکی از نتایج جهانی شدن، می تواند شتاب دهنده ای مؤثر برای توسعه باشند. در این راستا، امروزه صنعت موجب پویایی و سرزندگی اقتصادی بسیاری از مناطق جهان شده است، اما باید در نظر داشت توسعه شتابنده و بدون برنامه آن نیز تبعات منفی بیشتری بدنبال خواهد داشت. این پژوهش با هدف ارائه استراتژی توسعه صنعتی آتی استان یزد، سعی می کند تا تحلیلی از وضع موجود صنعت در این استان داشته باشد. این مسأله مطرح می شود که مهم ترین راهبردهای توسعه صنعتی استان کدامند؟ در این راستا نخست منابع بالقوه صنعتی استان یزد مشخص، و سعی بر آن گردید تا الگویی برای تبیین راهبردها، در جهت توسعه آن ارائه شود و در نهایت نیز راهبردهایی اساسی در راستای دستیابی به اهداف مورد نظر پیشنهاد شود. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی است و روش جمع آوری داده ها اسنادی، پیمایشی و میدانی است. برای تدوین استراتژی توسعه و تشریح قوت ها، فرصت ها، آرمان ها و نتایج قابل اندازه گیری از تکنیک تحلیلی SOAR و ماتریس ANSOFFاستفاده شده است. جامعه آماری شامل مسئولان مرتبط، صاحب نظران، صاحبان صنایع، فعالان صنعتی و مسئولان ادارات مرتبط با بخش صنعت که حدود 215 نفر می شود، انتخاب شدند. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران، 130 محاسبه گردید. از روش خوشه ای جهت نمونه گیری استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان داد که ترکیب دو روش SOAR و ماتریس ANSOFF نهایتاً منجر به اتخاذ راهبردهایی منطقی و واقع بینانه تر در استان یزد خواهد شد.
تحلیل کیفیت مسکن در محلات 20 گانه شهر بیجار با روش آنتروپی و SAW(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسکن یکی از مقوله های مهمی است که بشر همواره با آن دست به گریبان بوده و برای دگرگونی و یافتن پاسخی مناسب و معقول برای آن در تلاش بوده است؛ بنابراین، مسکن یک نیاز است، اما فراتر از نیاز آنچه که ایده آل آدمی است، دسترسی به مسکنی مناسب است؛ از این رو، در مقاله حاضر به بررسی کیفیت مسکن مناسب در محلات شهری به صورت موردی در محلات سکونتگاهی شهر بیجار می پردازیم. روشبررسیاینپژوهش،مبتنیبررویکردتوصیفی-تحلیلیاست. جهتجمع آوریاطلاعاتموردنیاز،ازروش میدانی- کتابخانه ایو همچنین از مجموعه داده های موجود در مرکز آمار ایران، برای تحلیل کیفیت مسکن در محلات شهر بیجار استفاده شده است. در نهایت با توجه به اهداف موردنظر در این تحقیق، تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از تکنیک SAWو آنتروپی مورد ارزیابی قرار گرفته است. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل14 شاخص مورد استفاده در تحقیق، نشان می دهد که در سطح محلات شهر بیجار، محلات حلوایی و قلعه برجگه با بیشترین امتیاز و محلات محمود آباد، تخت علیا و تخت سفلی با کمترین امتیاز؛ به ترتیب، دارای بالاترین و پایین ترین میزان از منظر شاخص های کیفیت مسکن هستند.
ارزیابی و تحلیل مخاطرات و راهکارهای پدافند غیرعامل در شبکه راه های استان البرز با استفاده از روش های IHWP و SWOT(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برنامه ریزی شهری و منطقه ای، با هدف توسعه انجام می گیرد و مخاطرات طبیعی و انسان ساخت، موانعی در راه توسعه هستند. جنگ یکی از این مخاطرات است که همواره همراه بشر بوده و در دهه های اخیر با ایجاد تعارض در منافع کشورها ابعاد گسترده تری یافته است. بنابراین پدافند غیرعامل به عنوان یک اقدام در مرحله پیش از بحران، با هدف کاهش آسیب پذیری زیرساخت ها می بایست در برنامه ریزی ها مد نظر قرار گیرد.
شبکه راه های استان البرز با توجه به همجواری با تهران، مسیر ارتباطی بین پایتخت و استان های شمالی و شمال غرب و همچنین مسیر ترانزیت به کشورهای همسایه شمال غرب می باشند. علاوه برآن تمرکز بالای جمعیتی و صنعتی حاشیه راه ها باعث ایجاد تهدید برای استان خواهد بود. لذا برنامه ریزی برای کاهش آسیب پذیری این زیرساخت مهم در مواقع بحران و حفظ کارایی آن دارای اهمیت بالایی می باشد.
در پژوهش حاضر به منظور شناخت راههای آسیب پذیر در برابر مخاطرات ابتدا شاخصهای مؤثر بر آسیب پذیری تعیین و با استفاده از روش IHWPرتبه بندی شده و در محیط GISنقشههای آسیب پذیری تهیه گردید. پس از آن با بکارگیری ابزار SWOTراهبردهایی در جهت کاهش آسیب پذیری معابر تعریف و اولویت بندی شدند.
نتایج پژوهش نشان داد بخش شرقی و مرکزی محور اصلی شرقی- غربی شبکه راه های استان آسیب پذیری بالایی در مقابل تهدیدات جنگی خواهد داشت، در عین حال مهمترین توانمندی و فرصت پیش رو نیز همان محور می باشد. لذا با تکمیل پروژه های در دست اجرا و برنامه ریزی شده جهت ایجاد محورهای موازی و همچنین مقاوم سازی پل ها و جابجایی برخی از کاربری ها، می توان به کاهش آسیب پذیری شبکه راه های استان البرز اقدام نمود.
پتانسیل سیل خیزی حوضه های آبریز استان کردستان با به کارگیری شاخص های مورفومتری و تحلیل های آماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیل یکی از مهم ترین مخاطرات تهدیدکننده جامعه بشری محسوب می شود. در دهه های اخیر با افزایش جمعیت و تغییر اقلیم اثرات این مخاطره بیشتر شده است. مطالعه ویژگی های حوضه ها که میزان سیل خیزی با آن در ارتباط است می تواند به مدیریت صحیح این مخاطره کمک نماید. استان کردستان با اقلیم نیمه خشک و تغییر پذیری زیاد بارش از پتانسیل بالایی برای این مخاطره برخوردار است. در این مقاله پتانسیل سیل خیزی حوضه های استان کردستان شامل حوضه های قرارگرفته در داخل استان و مشترک با استان های مجاور با استفاده از شاخص های مورفومتری و هیدروگرافی محاسبه گردید. با این هدف و بر اساس عوامل توپوگرافی و هیدرولوژی سطحی 18 حوضه شناسایی و مورد ارزیابی قرار گرفتند. در ادامه پژوهش آبراهه ها بر اساس روش استرالر طبقه بندی و سپس 12 پارامتر شاخص در ارتباط با سیل خیزی شامل طول حوضه، تراکم زهکشی، نسبت انشعاب، فراوانی آبراهه ها، طول جریان سطحی، ضریب فرم حوضه، شکل حوضه، ضریب کشیدگی، ضریب گردی، ضریب فشردگی، نسبت بافت و مساحت برای تمام حوضه ها محاسبه گردید. از نرم افزارهای GIS و Excel به منظور تسهیل محاسبات و استخراج داده ها و SPSS برای طبقه بندی و نیز استاندارد کردن داده ها استفاده شد. نتایج نشان داد که حوضه های آبخیز موردمطالعه بر اساس پارامترهای موردمطالعه در دو خوشه قرار می گیرند. به ترتیب خوشه 1 دارای 11 حوضه شامل حوضه های بیجار، گل تپه، تپه اسماعیل، بوکان، رزاب، سقز، انگوران، قروه، سنندج، تکاب و شاهین دژ و خوشه 2 دارای 7 حوضه شامل حوضه های پاوه، سردشت، بانه، روانسر، کامیاران، مریوان و قزلچه می باشد. همچنین نتایج مقایسه ای بیانگر قرارگیری حوضه های خوشه 1 در شرق و حوضه های خوشه 2 در غرب محدوده موردمطالعه است. مجموع برآوردها و تحلیل های آماری نشان دهنده پتانسیل سیل خیزی بیشتر حوضه های شرقی با وجود بارندگی بیشتر حوضه های غربی است که دلیل بارز آن ناشی از شرایط توپوگرافی، پوشش گیاهی و لیتولوژیکی خاص حوضه های شرقی است.