نویسنده مقاله معتقد است دموکراسی اگر چه به لحاظ تاریخی موجب زوال ارزشهای مشترک شده، اما، ظهور آزادی و استقلال فردی را نیز به دنبال داشته است. ارزشهای دموکراسی موجب شد بساط استعمار برچیده شود و اقلیتها به برابری و منزلت انسانی دست یابند. هر چند در اغلب کشورهای پیشرفته وعده شکوفایی و پیشرفت مادی مدتهاست به جای دفاع از ارزشهای بنیادین دموکراسی نشسته است. به نظر نویسنده، تمدن غربی علی رغم معضلات اجتماعی، پیوسته از نظامهای دیکتاتوری و نظامی، مقبولتر است. بنابراین غرب برای اینکه در داخل و خارج اعتبار بیشتری کسب نماید نباید فاصله زیادی میان اصول اعلام شده خود و رفتار واقعیاش وجود داشته باشد. نبرد برای دموکراسی نیز نباید به صورت گزینشی هدایت شود بلکه بایستی به مفاهیم مشترک جهانشمول از عدالت و برابری متوسل شود.
موضوع پاسخگویى، اهمیت و جایگاهى بس والا در دیدگاه امیر مؤمنان على(ع) دارد. آن حضرت بارها در سخنان و نامه هاى خود، بدین امر اشاره کرده اند. گونه ها و جلوه هاى پاسخگویى در سخنان و سیره امیرمؤمنان علیه السلام مشهود است، از جمله، گزارش دهى به مردم، تأسیس مرکزى براى این منظور، نقدپذیرى، در دسترس مردم قرار داشتن، گزارش گیرى و حسابرسى کارگزاران حکومتى و اعلام آمادگى براى هر نوع پرسش. در این مقاله، موانع پاسخگویى در سخنان حضرت على(ع) نیز بیان شده است.
در این مقاله با ترجیح رویکرد تجربه دینی در مواجهه با حقایق دینی در زمینه اعتقادات، چنین نتیجهگیری میشود که از آنجا که حیطه ادیان و آموزههای ایشان بر اساس تجربیات دینی پایهگذاری شده است و عقلانیت و خردورزی در آن راه ندارد، در زمینه قوانین و نیز حقوق کیفری که مبتنی بر عقلانیت است، تنها باید بر عقل تکیه کرد و از خرد انسانی برای تحدید حدود آنها بهره گرفت. نقش دین در زمینه مسائلی که به جرم و جنایت برمیگردد، تنها در مسائلی نظیر پیشگیری از وقوع جرم از طریق گسترش اعتقادات و اخلاقیات صحیح خلاصه میشود.
نویسنده دین را باستانی و حقوق بشر را پدیدهای نو و مبنای دین را عبودیت و مبنای حقوق بشر را انسان چونان انسان ذکر میکند و بدین جهت این دو را ناسازگار میداند و ادعای کسانی را که دین و حقوق بشر را سازگار معرفی میکنند گزارهای سلیقهای و گفتاری برمیشمارد که هیچ مستندی ندارد.