مقاله حاضر گزارش و تحلیلى از پژوهشهاى جدید جامعهشناختى درباره جریانهاى ضد سکولار و پدیدههاى مخالف با عرفى شدن است. نویسنده با استناد به تحقیقات گلنر نشان مىدهد که اسلام و تمدن اسلامى بر خلاف سه تمدن معروف دیگر، یعنى تمدنهاى مسیحى، چینى و هندى، تن به جریان غالب عرفى شدن نسپرده است. در پایان مقاله، محورها و پرسشهاى جدیدى درباره نظریه عرفى شدن مطرح شده است که پاسخ به آنها مىتواند تحول جدیدى در این حوزه ایجاد کند.
آقاى آغاجرى در این سخنرانى دیدگاههاى استاد مطهرى را در باب آزادى و مردسالارى چنین تقریر مىکند: هم دموکراسى و حتى لیبرالیسم اسلامى و هم نوعى جامعهگرایى و سوسیالیسم مقبول است. حقوق طبیعى مانند آنچه در اعلامیه حقوق بشر آمده مقبول است. حسن و قبح عقلى مورد پذیرش است و بر این اساس عدل معیارى پیشین براى سنجش و نقادى دین است. آزادى بشر تکامل انسان است و ایمان و تفکر جز بر مبناى آزادى تحقق پیدا نمىکند. انسانها در انتخاب دین آزادند و مىتوانند اسلام یا هر دین و ایدئولوژى دیگر را برگزینند و لذا آزادى عقیده نیز مقبول است. نباید به خاطر خطاى مردم آزادى آنها را محدود کرد. مشروعیت قدرت، الهى - مردمى است و مردم به عنوان جانشینان خداوند حق حاکمیت را اعمال مىکنند. حکومت دینى حکومت فقیهان نیست. انسانها در تفسیر اسلام به عنوان چارچوب کلى دولت اختیار دارند. روحانیت حامل علم دین است و عرصه او فکر و قلم و گفتار و نه قدرت. ایدئولوگهاى حکومت دینى باید از طرف خود مردم انتخاب شوند. در جامعه اسلامى همه افراد حتى کمونیستها هم از نظر سیاسى و هم از نظر فکرى آزادند. آزادى و مردمسالارى فقط در ساختارى عادلانه و سوسیالیستى تحقق مىیابد.
افلاطون در «جمهور» بر اساس مبانی معرفتی و هستی شناسانه به صورتبندی آرمانشهری پرداخته است که می توان آن را جزء نخستین صورتهای اندیشه جامع و منسجم در باب سیاست دانست. این آرمانشهر از دیرباز مورد تفسیر و برداشتهای مختلف قرار گرفته است.
نوشتار حاضر در صدد است با خوانش آرمانشهر جمهور در بستر سیاسی اجتماعی یونان کلاسیک از یک سو و مبانی فکری و فلسفی آن از سوی دیگر، وجه تمایز مقوله آرمانشهری در تفکر افلاطون را از دیگر صورتهای آرمان اندیشی مورد بررسی قرار دهد.
در پرتو این خوانش به نظر می رسد ویژگی پولیس محوری یونان باستان و مبانی فلسفی چون ایده ها و نسبت آنها با واقعیت، ایده خیر و ... موجب شده است مقوله آرمانشهری در منظر افلاطون از هر نوع ایدآلیسم ذهنی، آرمان گرایی ناکجا آبادی و هزاره باوری متمایز گردیده، در عین ایده ال، واقعی باشد
مقاله حاضر، برگرفته از فرهنگ فلسفى کمبریج است که با اختصار تمام به مهمترین اندیشههاى رایج فلسفه در حوزه فمینیسم اشاره دارد. فلسفههاى فمینیستى در دهههاى اخیر بسیار گسترش یافته و سایه خود را بر اکثر فلسفههاى مضاف انداخته است. این مقاله بیشتر به دو حوزه معرفتشناسى و فلسفه سیاسى فمینیستى پرداخته است.
مـخـالفـان نـظـام اسـلامـى ، انتقادهاى متعددى علیه نظام ولایى مطرح ساخته اند. از جمله ، نـظـام ولایـى را ضـد مـردمـى نـامـیده اند. این مقاله با استناد به آیات قرآن مجید، روایات معتبر، دیدگاه قانون اساسى ، اندیشه رهبران انقلاب اسلامى و برخى روایات تاریخى ، خـوانـنـده را بـه یـک داورى دعوت مى کند که بنگرند ادعاى فوق تا چه اندازه درست یا نـادرسـت اسـت . در انـتـهـاى مـقـاله بـه چهار سؤ ال احتمالى پاسخ داده شده است ؛ فلسفه مشروعیت الهى نظام ولایى ، دلایل نظارت استصوابى ، علت عدم تکرار همه پرسى تعیین نظام و میزان پایبندى عملى نظام به آنچه از لحاظ نظرى بیان گردید.